-
1 فایل پیوست
عکس شماره ۷
هفتمین عکس انتخاب شده برای بررسی و نقد :
http://behnam-design.com/shots/Singl..._Firuzkooh.jpg
شاید در نگاه اول، عکس دشواری برای بررسی، نقد و تفسیر مفهوم بنظر برسد. اما با کمی دقت، آن را متفاوت از یک عکس تکدرخت معمولی خواهیم دید.
مشتاق خواندن نقدهای دوستان هستیم...
فایل پیوست 21460
-
گمان دارم که هرگز نخواهم خواند
شعری که به زیبایی یک درخت باشد
درختی که دهان گرسنه اش را
بر پستان مادر خاک نهاده و شهد و شیر می نوشد
درختی که تمامی روز خدا را می نگرد
و دستهای پربرگش را به نیایش بر می آورد
درختی که می تواند در تابستان
آشیان یک قناری را در گیسوان خود جای دهد
درختی که برف را در آغوش می گیرد
و با باران پیوندی پاک و دوستانه دارد
آخر شعرِ حرف و صوت را نادانی چون من می سراید
اما شعرِ درخت اثرِ طبعِ خداست
"جویس کیلمر"
-
من از مجاورت یک درخت می آیم
که روی پوست او
دست های ساده غربت
اثر گذاشته بود
به یادگار نوشتم خطی زدلتنگی
---
هنوز با توجه به بی تجربگی در نقد فنی، جرات این کار را پیدا نکرده ام و با نوشتن این شعر از سهراب احساس-م را نسبت به این عکس بیان کردم.
پ.ن: ظاهرا" با شعر جناب یوسفی روی خط شدم!
-
همه برای یکی ، یکی برای همه . محوریت درخت و احاطه دوار سایر المانها و کادر بندی ناب عکاس، من بیننده را قویا به ترسیم ذهنی یک قاب پانورامای 360 از ثبت تشویق میکند .
به عقیده من هدف عکاس برداشتی عام از خاص است و نگاره، بیشتر درون مایه هایی رئال دارد ( در تقابل ناتورالیسم )
شادابی دخت در تنهایی بیابان از ظرایف عکس است.
پی نوشت : سوال سختی هست ... احتمالا نمره نیارم.
-
حسی که توی دید اول به من دست داد
یک حس آشفتگی و احساس تنهایی
اون ابرها حس آشفتگی رو به من القا میکنه. کوه ها خبر از مسیری طولانی و مبهم داره که تنها باید طی بشه گرچه زمینه عکس طبیعت هست اما احساس میکنم میخواد تنهایی و سختی انسان ها رو توی عصر دود و آهن به تصویر بکشه
-
با عرض سلام به همه
اولین نکته ای که توی این عکس نظر من رو جلب کرد این بود که برعکس اکثریت ثبت هایی که سوژه در اون در وسط کادر قرار گرفته عکس موفقیه و حواس بیننده پرت نمیشه و چشم از روی سوژه فرار نمیکنه.
نکته دیگه هم این حسیه که رنگ ابرها ایجاد کرده که خیلی قشنگه،نمی دونم با ادیت این کنتراست بین ابرهای سیاه که در دو طرف سوژه قرار گرفتن وابرهای سفید که مثل (هاله نور؟)درخت رو در بر گرفتن بوجود اومده یا در حالت طبیعی همین شکلی بوده،بهرحال حس بسیار قشنگی رو تداعی می کنه
-
سلام به همه دوستان
در نگاه اول چیزی که توجه من رو به خودش جلب کرد زمین خشک بود (حتی قبل از درخت). به نظر من زیبایی این عکس در تضاد بین سرسبزی درخت و خشکی محیط هست.
امتداد کوه ها هم شبیه به مسیری شده اند که بایر بودن زمین رو تا دوردست ها را به ما یادآوری می کنند.
پینوشت: توانایی و دانش نقد کردن ندارم ولی ممنونم که با ایجاد این بخش جرات و امکان این کار رو به من دادید.
-
سلام البته این نظر شخصیه
در پیش زمینه بیابان خشک و بی آب و علف
تنه سیاه درخت پر شاخ و برگ کهنسال سایه سیاه خود را روی شنزار گسترانده - پرکنتراست
مثل توده ای سیاه در مرکز تصویر آسمان آبی را پوشانده- روزنه هایی ریز لای شاخ و برگ درخت
نمایان است . و کمی آن سوتر ابرهای سیاه از دو طرف برفراز کوههای دوردست تصویر را در برگرفته
که بر اندوه تصویر افزوده تر شده
با امید به تصاویری امید بخش تر
موفق باشید
-
برای من پیامد عکس ، ساده زیستی و در عین حال شاد زندگی کردن و لمس نعمات پروردگاری بود .
-
درود
عکس های جناب صفرزاده برای همیشه ستودنی هستند.
اگر از اینکه این عکس در ژانر طبیعت هست بگذریم ، و اگر بنا باشه مفهومی از آن دستگیرم شود ، متفاوت بودن درخت با طبیعتی که در آن قرار گرفته است ، در عین خشکی زمین همچنان سبز و استوار ماندن میتواند نمادی از زنده ماندن و ادامه دادن حتی اگر همه چیز در جهتی مغایر جهت ما باشه... که البته جناب پویا پریدل هم اشاره گذرایی به این موضوع داشتند.
( هر چند که نوع ویرایش گویای این هست که احتمالا عکاس سعی نکرده این رو برسونه - تاکیدی بر سبزی درخت نشده )
موفق باشید
انوش
-
معمولا قرار دادن سوژه در وسط کادر کار چندان راحتی نیست و تبحر خاصی در کمپوزیسیون را میطلبد، چرا که هرگونه اشتباه در ترکیب بندی ممکن است ترکیبی نامتوازن و بینظم ایجاد کند که بیننده را از سوژه اصلی منحرف میکند. اما اینجا عکاس توانسته با بهرهگیری از خطوط دیدگانی قطری که توسط کوه در دوردست و از آن مهمتر ابرها ایجاد شده اند چشم را به سوی درخت بکشاند و ثابت نگاه دارد. تقارن خوبی نیز در عکس وجود دارد گرچه به نظرم جای بهتر شدن را هم دارد.
همه به درخت اشاره میکنند کوه، ابر ... ، چشم به درخت خیره شده و درخت تنها در آن میان ایستاده، محکم و استوار، سبز و آرام. در این میان نوع ویرایش خاصی که استفاده شده و هالهای که به دور درخت ایجاد شده این اثر را در عکس برجسته ساخته است.
رنگها نیز در این ثبت کمی جای بحث دارند، سبز درخت آن سبز خالص و روشن نیست، کمی تیره شده، گرچه تضاد آن با نارنجی (گاهاً متمایل به نارنجی-قرمز) زمین کمی تاثیرش را بیشتر کرده ولی با این حال آن اثر آرامبخش و طراوت سبز خالص را ندارد، شاید میخواهد بگوید حتی درخت هم با همهی صبر و استواریش کمکم آرامش خود را از دست میدهد. و اما تضاد رنگهای گرم و سرد به شدت در این عکس برجسته است، گرمی زمین با وجود اینکه کمتر از یک/سوم عکس را اشغال کرده باز هم بر کل عکس غلبه دارد و کمی از این گرمی به خاکستریِ ابرهایی که درخت را احاطه کردهاند نیز سرایت کرده. گرمای زمین حجوم آورنده است (در تضاد با سردی آسمان و درخت)، سعی میکند به بیرون بزند، چشم را درگیر کند، ولی درخت در وسط ایستاده و اجازه این کار را نمیدهد، خط عمود درخت در این ثابت نگاه داشتن چشم بسیار کمک میکند همچنین خطوط قطری مذکور. چشم نمیتواند از درخت فرار کند چرا که به هر سو برود به درخت باز میگردد. (زمین و آسمان به او اشاره میکنند)
اگر عمیق بنگریم عکس بسیار به آن سو سوق دارد، به عالم بالا، شاید این هالهی اطراف درخت باشد که این حس را ایجاد کرده و یا شاید آن ابرهای زیبا، هر چه که هست باعث شده این عکس فراتر از ظاهر سادهاش سخن بگوید.
شرمنده اگر زیادهگویی شد، هر چه به ذهنم آمد نوشتم.
موفق باشید
-
http://behnam-design.com/shots/Singl..._Firuzkooh.jpg
استواری، زیستن و رشد کردن در فضایی که باد همه چیز را برده است.
نقطه قوت بصری این عکس تفاوت و به نوعی تقابل و عصیان شکل دایرهای درخت با مستطیل اطرافش است.
درخت به واسطه سایهاش، تشخص خود را بر زمین اطرافش حکم میکند، بُعد پیدا میکند و به راحتی میگوید: «من، هستم».
به نظرم عکس فضاسازی خوبی دارد؛ وسعتی بزرگ و تنهایی بزرگمنشانهای.
با کمی تأمل حضوری را میتوان دریافت که با تمام تنهایی تا انتهای این فضای ترسیم شده، خود را اعلان میکند.
دربارۀ ادیت نظر خاصی ندارم، ولی فکر میکنم میتوانست بهتر اجرا شود.
-
نکته ای که به نظر من خیلی جلب نظر میکند هاله سفیدی است که اطراف درخت دیده می شود است.
به نظر می آید این مورد در ادیت برای جلب توجه بیشتر روی سوژه اعمال شده است که باعث غیرطبیعی شدن عکس شده است.
(البته شاید برداشت من اشتباه بوده است چون دوستان دیگر به این مورد اشاره نکردند)
-
سلام
درخت عنصر اصلی تصویر هست و چشم به هر طرف که برود باز به روی درخت برمی گردد خطوط کوهها و سایه روشنها هم به این وضعیت کمک کرده اند.
زمین با وجود آنکه خشک و بی آب و علف هست ولی خیلی زنده به نظر می آید وگویی این طراوت و زندگی را به درخت انتقال داده است هرچند درخت چندان شاداب به نظر نمی آید.
ابرها ، دوردستها را محو کرده اند و این باعث شده که عکس بگوید هر چه هست همینجا ودر کنار درخت هست و در آن دور دستها چیزی جز پوچی وجود ندارد.
این درخت برای من یک حالت ماورائی دارد. حتما در مورد درختی که خدا در کالبد آن با موسی حرف زد یا سدره المنتهی چیزهایی شنیدید هر چند این درخت شبیه تصاویر ذهنی من از آن درختها نیست ولی خیلی احساس می کنم که می تواند چنین تصویری هم باشد گویی می توان با درخت ارتباط برقرار کرد و درخت یک موجود ناطق هست .
شاید تیره گی در سر شاخه ها زیاد برای جلوه درخت مناسب نباشد ولی این تیرگی ها حس متافیزیکی درخت را زیاد کرده اند.
-
درخت در مرکز کادر و در کانون توجه قرار دارد و خطوط مورب و نسبتا متقارن کوهها به آن ختم میشوند . سرسبزی درخت در مقابل خشکی زمین در تضاد میباشد شاید عدم تاکید عکاس بر این سرسبزی نشانی از خستگی و فرسودگی تدریجی درخت هم باشد .اما درخت بدون توجه به مصائب روزگار همواره زنده پا برجاست.
درخت با شاخه های سبز خود تنها بازمانده استوار و نقطه امید عکس است . گویی زمین و کوههابا تمام عظمت خود، عناصری مرده اند و برای باران منتظر و نیازمند دعوت درخت از ابرها میباشند ،و ابرها هم مغلوب اراده سخت درخت و گوش به فرمان او آماده باریدن میشوند.
در دانشگاه استاد پیری در درس ریاضی داشتیم (بنام دکتر احمد شرف الدین ) که همواره بر امید و تسلیم ناپذیری در برابر مصائب و مشکلات تاکید میکرد با دیدن این عکس یاد جمله ای همیشگی از ایشان افتادم که میگفت "تنها ماهی های زنده می توانند خلاف جهت جریان آب شنا کنند ."
استنباط من از عکس این است که استقامت ،پایداری و امید ارزشهایی انکار ناپذیرند و تمام کائنات در خدمت انسانهای زنده و امیدوار می باشند.
در خصوص کادر عکس شاید اگر عکاس کمی به راست حرکت میکرد تا درخت در منتهی الیه امتداد کوهها قرار گیرد بهتر میشد. و همچنین هاله سفید اطراف درخت اگرچه موجب جدا شدن آن از ابرها شده و به درخت اقتدار و شاید حالتی تقدس مانند داده است اما میتوانست کمی ملایمتر از درخت شروع شده و به تاریکی ابرها منتهی شود .
با تشکر از عکاس
(همچنین سایت عکاسی بخاطر این تاپیک مفید )
-
نوری که از پشت درخت می تابه یه حس عجیبی رو تداعی می کنه و اینکه درخت در وسط بیایان بی اب و علف در کمک کردن این حس میتونه تاثیر داشته باشه ابری بودن هوا هم در گرقتگی عکس بی تاثیر نیست.
-
به گمان من این عکس، شعری است که کلمات آن بخوبی انتخاب شدهاند. وقتی به عکس نگاه میکنیم، آن را متفاوت از عکسی معمولی از درخت میبینیم. این متفاوت دیدن، قدم اول در خوب دیدن است. اگر عکس یا عکسهایی را میبینید که دیگران آن را متفاوت دیدهاند و شما ندیدهاید، باید به دنبال علت بود. تمرین خوب دیدن نیازمند تفکر و تمرکز در حین دیدن است. نیازمند خلوص فکر از هر چه ناخالصی است.
قدم دوم، پیجویی علت این تفاوت است. اگر تفاوتی حس کردید و اگر حس خاصی از عکس برداشت کردید، خوب است به دنبال علت آن باشیم. چرا این عکس را متفاوت می بینیم؟
عکس، حسی از پرستش در مخاطب برمیانگیزد. پرستش مخلوق در برابر خالق. ارتباطی البته دو سویه بین عابد و معبود. که عابد نیز سرشار از لذت این پرستش است. در واقع سویه بالا به پایین این ارتباط است که ابتدا توجه را به خود جلب میکند. هر چند درخت را استوار میبینیم اما تنهایی و سکوت پیرامونش و نوری که به درخت تابیده است، خبر از ایجاد ارتباطی عمیق میدهد. درخت را در عین تنهایی سرشار از اشتیاق میبینیم چرا که انوار محبت معبودش را دریافت کرده است و نیازی به چیز دیگری ندارد.
چرا این احساس در ما ایجاد میشود؟ ( البته اگر ایجاد شود)
دوستان به برخی مختصات ویژه عکس اشاره کردند. جایگذاری درخت در مرکز کادر، همراه با وضوح خوب درخت و عدم وضوح دوردست، نوری که به درخت تابیده است و سایهای دلپذیر در زیر آن ایجاد کرده است، خطوطی که چشم در امتداد کوهها طی میکند و نیز و خیلی مهم، جهتگیری قطری ابرها به سوی مرکز کادر. اما کلید اصلی گشایش معمای عکس همان نوری است که از بالا به درخت تابیده است و آن را سرشار از شوق ساخته است و از پیرامونش جدا.
تمام این عوامل دست به دست هم دادند و این عکس را متفاوت ساختند. اثری در ستایش کرامات و معماهای طبیعت. طبیعتی که درمانگر است و روحافزا. و چه مبارک اند آثاری که بتوانند این حس را در مخاطب انسانی برانگیزند. تبریک به خالق این اثر، جناب آقای بهنام صفرزاده.
پینوشت ۱: مهم نیست که خالق اثر در حین خلق آن، چه منظوری داشته است و چه هدفی. هدف ناقد، نقد اثر است.اما ادعای بزرگی نیست اگر بگوییم، عکس هایی بیشترین تأثیر را بر مخاطب میگذارند که حامل قسمتی از تفکر خالق اثر باشند.
پینوشت ۲: باری گفتم که تفکر در مورد عکس قدم اول است اما نوشتن، چیز دیگری است. پیگیری این مباحث خوب است اما دوستانی بیشترین نفع را میبرند که دست به قلم میشوند، هر چند دنیای مجاز، کیبرد را جانشین قلم کرده باشد.
-
با تشکر از جناب روشن و دوستانی که در مورد این عکس نظر دادن. همه نکات رو دوستان اشاره کردن که جالب و زیبا بیان کردن، منم چند مورد که باعث شد این عکس رو بگیرم میگم.
وقتی قرار شد به جاده خاکی بزنیم و از این درخت عکاسی کنم نگاهم چیز دیگهای بود و میخواستم درخت رو در کنار کادر قرار بدم و این کار هم کردم و چند عکس گرفتم که یکی از این عکسها رو جدیدا در تاپیک درخت تنها قرار دادم.
ولی وقتی نزدیک این درخت شدم اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد آس گشنیز بود. بر اساس این نگاه درخت رو در وسط کادر قرار دادم. شاید تا الان بعضی از دوستان به این فکر میکردن که این درخت شما رو یاد چه چیزی میاندازه!
درمورد روش عکاسی و نوع ویرایش هم باید بگم که این عکس با سه پایه در ارتفاع کم (نزدیک به زمین) در فاصله کانونی 10mm گرفته شده و در سه فریم تهیه شده و به صورت HDR ویرایش شده، که میدونم در مورد ویرایش جای بهتر شدن رو داره.
جدا از این عکس، من از تنها بودن این درخت در بیابانی که کنار جاده قرار داشت و کمی دورتر به کوهها ختم میشد لذت بردم. کمتر درختی در طبیعت پیدا میشه که تا شعاع چند کیلومتری درخت دیگری در کنارش نباشه.
این هم یک عکس از فاصله دورتر برای درک بهتر:
http://behnam-design.com/uploads/DSC_1389.jpg
-
معرکه است. با کادر مربع شاید معرکه تر میشد...
-
عکس بسار زیباییست
از لحاظ تکنیک عکاسی که حرفی برای گفتن باقی نمیذاره,کادر بندی ساده و متوازن و حضور عوامل تاثیر گذار در عکس مثل اسمان و سرسبزی و درخت و زمین.
ولی از لحاظ حسی خیلی حرف ها برای گفتن داره که دوستا اشاره کردند ولی چیزی که به نظرم امد جای گفتن داره به چشم بنده امد که یک نور لطیفی پشت برگ های سبز درخت هست که یک حالت برجسته ای به عکس میده.گفتنی ها را دوستان گفته اند.
بنده به این عکس زیبا نمره 9 از 10 میدم