به عنوان اولین عکس در سال ۹۱ ...
مرور بحثهایی که در مورد عکسهای قبلی انجام شده است، میتواند به عنوان یک یادآوری برای شروع مجدد این تاپیک مفید باشد.
Printable View
به عنوان اولین عکس در سال ۹۱ ...
مرور بحثهایی که در مورد عکسهای قبلی انجام شده است، میتواند به عنوان یک یادآوری برای شروع مجدد این تاپیک مفید باشد.
سلام
سپاس از عکس بسیار عالی و کادر بندی قابل ستایش و بسیار باب طبع این بنده حقیر
نور، کنتراست و دیگر اجزا این منظره همه مناسب هستند.
...
آیا باید امیدوار بود یا آن درگاه بسته انتهای این راه مسدود است؟
...
دلهره، هیجان، امید و ناامیدی در فضا حاکم است
...
از آن دسته از عکسهایی است که بیننده را بی اراده لحظه ای به فکر وادار میکند و این هنر عکاس است که ما را در برابر پدیده ای قرارداده که بیننده به اقتضای حال و هوای درونی و افکار و دیدگاه هایش، در ذهن شروع به تفسیر میکند و جالب هم، همین است هر بیننده رای و نظر خود را دارد و بحق تفسیری قابل احترام و شنیدنی خواهند بود.
اما بسیار مشتاقم در انتهای بیان نظر دوستان،
1- از تفسیر و نظر خالق این عکس هم مطلع شوم و
2- این که از مرحله تفکر برای خلق این تصویر تا انتهای کار و زدن دکمه شاتر چقدر زمان صرف نموده اند جناب آقای دکتر روشن عزیز و
3- این قسمتی از یک پروژه است؟ اگر پاسخ بلی است کمی درباب آن سخن گویند، البته اگر صلاح بدانند و
4- آیا خود بعد از ثبت اثر از خروجی دوربین رضایت کامل داشته اید؟ و یا احیاناً اقدام به ویرایش آن با ابزارآلات (نرم افزارها) نموده اید؟ (بنده حقیر فکر میکنم حتماً و بجهت افزایش غنای بصری اینگونه عمل نموده اید)
5- و نیز آیا خود از این ثبت رضایت دارید؟
6- نمیدونم چرا با دیدن این عکس یاد آثار هانری کارتیه برسون افتادم! (البته تو اکثر کارهای برسون یک کاراکتر انسانی هم وجود داره)
و انتهای کلام از نظر من از بسیاری از تصاویر زیبا و دلفریب مناظر طبیعی دلرباتر است :::love2:::
سلام
من نقاد خوبی نیستم چون نقادی سواد تئوری بالا می خواد که من فاقدش هستم. اما برای اینکه چراغ اینجا همچنان روشن بمانه عرض می کنم که عکس انتزاعی با وجه غالب خطوط هندسی، نشان از دید خوب و عکاسانۀ! صاحب اثر دارد. سایه روشن موجود به عکس عمق داده و چشم را به سمت المان اصلی رهنمون می سازد. نوعی رمز آلودگی نیز در عکس هست که بیننده را تشویق به کشف فضای عکس و آن در نیمه باز می کند. کادر عمودی، ترکیب بندی و بی رنگی نیز به جا انتخاب شده.
آنچه که در نظر نخست توجه رو به خودش جلب میکنه ، قاب در قاب های پی در پی است که با خطوط محکم و تفاوت در تنالیته های خاکستری نشان داده شده . خط های عمودی و افقی داخل کادر ، تکرار خط عمودی و افقی قاب اصلی هستند که قدرت و صلابت کادر اصلی رو تقویت میکنند. اما در عین حال با ایجاد ریتمی پیوسته و پله پله از خطوط افقی و عمودی و تغییرات تدریجی تنالیته های خاکستری از تیره به روشن ، چشم را پله به پله به قاب پنجره داخل کادر هدایت میکنند و باعث تاثیر و تقویت هر چه بیشتر آن میشوند.
در بین همه این خطوط هندسی منظم و تغییرات تنالیته ملایم خاکستری ، خط محکم سفید تقریبا کج روی سقف این یکپارچگی را متاثر میکند که در عین حال از یکنواختی و خسته شدن چشم جلوگیری میکند .حضور این خط سفید به شدت بر قدرت این ترکیب بندی و ریتم موجود می افزاید .
به نظرم این نوع ترکیب بندی رو میشه در کارهای سبک نقاشان انتزاع گرایان پسانقاشانه دید و منجمله جوزف آلبرز و اثر تجلیل از مربع ، همینطور ادرینهارد و بارنت نیومن ، که همگی کارهای بسیاری با رنگ و خطوط قوی هندسی مربع و مستطیل انجام داده اند.
در نهایت به نظر من با اثر قدرتمندی روبرو هستیم که هنرمند با شناخت و آگاهی کوشیده با استفاده از خطوط قوی هندسی ، ترکیب بندی قدرتمند ، ایجاد ریتمی پویا با خطوط و تنالیته های خاکستری ، اثری قابل توجه و قوی را خلق کند و در باب عناصر تصویر اثری قابل تامل پدید آورد.
من زیاد اهل نقد کردن نیستم.ولی این عکس چنان در نظر اول من رو گرفت که احساس کردم از این عکس به راحتی نمی شه گذشت.
چند دقیقه عکس رو نگاه کردم نکته ای که در این عکس بیش از همه نظرم رو جلب کرد کادر های تو در تو بود.به گونه ای که از 3 کادری که شبیه هم بودند انگار عکاس می خواهد به کادر کوچک تری اشاره کند.
کادری که در پس زمینه میبینیم دری نیمه باز است.ترکیب بندی فوق العاده این اثر به گونه ا ی است که نوعی تقارن را شاهدیم.هر چه بییشتر از نمای بیرونی کادر به داخل آن می رویم بیشتر با عظمت این عکس روبرو هستیم.
یک کمپزیسیون عالی
توالی و تکرار رنگها و در عین حال قابها حکایت از تکرار یک پروسه دارد و از این زاویه بسیار بسیار با موضوع آغاز سال و زنده شدن دوباره (کهنه شدن سال گذشته) طبیعت در هماهنگی کامل می باشد.
عکس فوق با وجود رنگهای خاکستری که حکایت از یاس و ناامیدی دارد با تمام وجود یک جمله را فریاد می زند: در نا امیدی بسی امید است ..... پایان شب سیه سپید است.
در کنار ترکیب بندی مناسب ، نگاه انتزاعی قوی در عکس اولین مشخصه بارز آن است و بعد دید خوب و پیش بینی مناسب در استفاده از مود سیاه و سفید به نحوی که ایجاد تو در تویی گیرا نموده است .
نکته بعد ابهام روان عکس و مود همخوان با آن است . قطعا بین پنجره باز جلویی و پنجره بسته عقب فضایی هست اما دیوار جلویی با آن رنگ تیره اش و آن بافت مشخص و تاثیر گذارش ابهام و ندیده های بسیار از فضا برایمان ایجاد کرده حسی مثل ابهام و بسته بودن شدید فضا . چه کسی میان این قابها هست ؟ می شود صدای انعکاس را در این هزار تو نشنیده ، شنید ....
نظر شخصی:
به لحاظ مفهومی؛ حجم گرایی در این سطح به ظاهر دوبعدی (اگر نگویم متأثر از کوبیسم !) در این اثر چنان بیداد می کند که حتی اگر چون منی به مفهوم نهانی عکس هم پی نبرد، بی اختیار چند دقیقه ای مات و مبهوت به کنکاش عکس واداشته می شود. هر چه چشم می بندی و باز می کنی، جز تصوری خام در یک لحظه ی گذرا که گویی می توانی راز نگاه عکس را بفهمی و لحظه ای بعد از تصور خود فرسنگ ها دور شده ای؛ جز این تصور عجیب که گویی دوست داری سر به درون عکس ببری و در دالان پسِ دیوار را بنگری، من که چیز دیگری تشخیص نمی دهم.
به لحاظ کادر بندی، بدون اغراق بی نظیر است.
به لحاظ نوع فوکوس به نظرم، وضوح بالای دیوار اول کمی به اثر لطمه زده است.
به لحاظ رنگ بندی، جر این طیف سیاه و سفید هر چه بود، از مفهوم خارج می شد.
نکته طلایی و مهم عکس...نقل قول:
حجم گرایی در این سطح به ظاهر دوبعدی
عالی بود.
اختلاف کنتراستهایی که در المانهای هندسی ثبت وجود دارد و به صورت پی در پی تکرار شده با اینکه چشم را به سمت داخل هدایت می کند و با وجود تختی کادر به آن عمق می بخشد ، اطلاعی از زمان و مکان به مخاطب نمی دهد و همین امر باعث می شود علاوه بر یک قاب ساده ی فرم گرا و انتزاعی ، ابعاد دیگری هم مورد توجه قرار بگیرد ، تضاد فضای خارجی اولین قاب با سایر قابها و مرز مشخصی که در این میانه خود نمایی می کند ، قابهای تو در تویی که سر انجام به دریچه ای بسته و کدر بر خورد می کنند ، در یچه ای با هویت و ماهیتی نامشخص ... که هر مخاطب به ذهنیت خود می تواند برداشت متفاوتی داشته باشد.
در کارهای فرم، تأکید حداکثری بر روی المانهای بصری است . هنرمند بیش از آنکه دغدغه محتوای اثر خود را داشته باشد ، در پی ایجاد تصویری با برجستگی های بصری است تا نگاه و ذهن بینده را با خطوط ، سطوح ، بافتها و ... درگیر اثر سازد و لذتهای ناخودگاه زیبایی شناختی اثر خویش را به ایشان بچشاند .
در بهترین نمونه از چنین آثاری ، بیننده چنان آزادانه (فارغ از محتوا و معنا) با راستای خطوط ، قاب را طی میکند و چنان در سطوح میگسترد که گویی در سیالی غوطه ور است .
فایل پیوست 27336 برگهای ایستاده 2 - اثر پل استرند
فایل پیوست 27342
فایل پیوست 27343 آثاری از هری کالاهان
در کارهای فرم،ابزار هنرمند برای ایجاد جذبه های بصری محدود است و بکار گیری این ابزار در جهت تولید یک اثر موفق نیازمند ذوقی سرشار و دیدی هنرمندانه است . بنظر من عکاسی فرم (در صورتی که چیدمانی نباشد) کار سختتری است از یک طراحی یا نقاشی فرم زیرا در چنین عکسهایی عکاس باید قاب خود را در فضاهای خارجی بجوید در حالی که هنرمند نقاش تنها کافی است آنرا از ذهن خود روی بوم یا کاغذ بیاورد .
فایل پیوست 27344
kandinsky_several_circles1
در مورد عکس اخیر ، عکاس قاب خود را هنرمندانه یافته است ؛ پرسپکتیو درگیر کننده اثر اولین چالش را در مخاطب ایجاد میکند که حاصل نوع قابندی -در جهت دستیابی به اثری پویا- ، و کنتراست کم شونده از سطوح بزرگتر به کوچکتر است .
خطوط جداکننده سطوح قوی هستند و اختلاف سطوح را برجسته میکنند ولیکن در جهت تأثیر پذیری هرچه بیشتر عمق اثر (که نقطه قوت آن است)
المان میانه کار -که با غرق شدن در این پرسپکتیو خوب میتوان آنرا المان انتهایی نامید- نقطه سرانجامی است که ذهن مخاطب بدان رهنمون میشود . درب یا دریچه یا هرچه که هست بسته است و پایانی است بر غور بصری مخاطب در اثر ؛ شاید اگر با درب نیمه باز ، و هرچند تیره ای طرف بودیم ، حس جستجوگرانه ذهنمان به مسیر خیال انگیز خود ادامه میداد و پشت درب متوقف نمیشد و پویایی ذهنی تصویر به خاتمه نمیرسید .
در قسمت بالایی تصویر ، خط سفیدی قرار دارد که جایگاهش مشخص نیست ، هرچند در شکل گیری قاب تحتانی خود موثر بوده اما فضایی کوچک فوق خود را بی سرانجام و بی هدف نموده ؛ هرچند نمیتوان با قطعیت نبودش را دلیل بهتر شدن عکس به شمار آورد .
در انتها باید گفت که اثر خوبی به تصویر کشیده شده است و المانهای خوبی برای قرارگیری در زمره آثار فرم را داراست .
در پناه حق
درود
با توجه به اینکه تقریبا اکثر دوستان نقد خودشون رو بیان کردند، بنده سعی می کنم سوالات شما رو پاسخگو باشم...
1-اکثر دوستان در رو بسته انگاشتند و البته در سایز کوجک نمایش عکس هم خیلی مشخص نیست ، اما روزنه ای باریک نشان از بسته نبودن در دارد و برانگیزنده کنجکاوی بیننده... این آخر راه نیست.
در مورد تفسیر عکس ، دوستان برداشت های به جایی از اثر داشتند و همه در برگیرنده مفهوم مورد نظر من هم هستند.
تعلیق در فضایی آشنا که هر روزه مشاهده میکنیم در عین حال آشنایی زدایی از مفهوم قراردادی، از جمله المان هایی هستند که سعی کردم تا حد ممکن حس و مفهوم رو بدون توضیح به بیننده انتقال بدم.
2-در مورد زمان صرف شده برای عکس ، با توجه به نزدیکی این مکان ، امکان مراجعه مجدد در زمان ها و شرایط نوری متفاوت محیا بود و من با اینکه کادر رو از قبل در نظر داشتم دنبال نور مناسب بودم.
3-عکس از مجموعه عکسی هست که هنوز تمام نشده و بله از پروسس سیاه و سفید سیلور افکت استفاده شده.
4-اگر از عکسی راضی نباشم آن را منتشر نخواهم کرد...
از شما و همه دوستان شرکت کننده در این نقد تشکر می کنم.
موفق باشید
در مواجهه با این عکس حس دلپذیر و لذتبخشی را تجربه میکنیم و پیجویی علت آن، برای تحلیل عکس مفید است.
مهمترین ویژگی عکس که باعث این انتقال احساس خاص میگردد، استفاده از فرمهای هندسی همراه با مشخصاتی نظیر تکرار و تناسب، تضاد و شباهت است.
معمولا استفاده مناسب از این ویژگی، عکس را از لحاظ بصری گیرا و جذاب میکند.
این مساله یک مشخصه ذاتی مجموعه چشم + مغز انسان است که چنین مناسباتی را جذاب میبینید و جلبکننده توجه خواهد بود.
علاوه بر این ویژگی، مشخصات دیگری نیز در عکس وجود دارد که عکس را بالاتر میبَرد: استفاده خوب از تضاد بین عمق و سطح در عکس> مرتبا وضعیت ادراکی انسان را نسبت به درک سطح و عمق تحریک میکند و این تغییر مداوم و مکرر حسی، یکی دیگر از مشخصات این عکس جذاب است.
چنین عکسی بدون این تُنهای دلپذیر خاکستری و تکرار و همنشینی آنها با تُنهای تیره تر و روشنتر، به میزان زیادی، جذابیت خود را از دست میدهد. پرداخت حرفهای عکس در همان نگاه اول، خود را به رخ بیننده میکشد.
با تشکر از محمد خلیلی عزیز بخاطر نمایش این عکس در فروم و تشکر ویژه از دوستانی که با نوشتههایشان بحث را گرم کرده و بر دانستههای ما افزودند.
هنر در کنار نشان دادن زیبایی، گاها بیان کننده مفهومی نیز می باشد. که این مفهوم قالبا زاییده افکار درونی هنرمند است، که با ترکیب آن با زیبایی، به شکلی جذاب و درگیر کننده به مخاطب منتقل می شود.عکاسی هم به عنوان یک هنر، از این قاعده مستثنی نیست. قالبا عکاس در قاب دوربین خود به دنبال تصویری است که افکار خود را به واسطه آن بروز دهد. عکس به مانند زبان عکاس رابطی بین او و مخاطبش است. تفاوت این هنر، یعنی عکاسی، با دیگر هنر ها در این است که هنرمند عکاس باید در دنیای واقعی بیرون به دنبال سوژه ای باشد که بتواند با آن حرفش را بزند، در حالی که در بقیه هنر ها، هنرمند ذهنیات خود را با نقاشی، موسیقی و ... بروز می دهد، در واقع آن را می سازد. از این رو هنرمند عکاس باید دیدی قوی نسبت به محیط اطراف خود داشته باشد.
این عکس نشان دهنده دید خوب عکاس آن به محیط ساده اطراف است. چند قاب (ظاهرا پنجره) پشت سر هم قرار دارند. خط حاصل از برخورد خطهای هر قاب، نگاه را به عمق عکس می برد، جایی که به یک قاب بسته ختم می شود. این عمق به واسطه نور موجود در هر قاب راحت تر شکل گرفته، به صورتی که بیرونی ترین قاب تاریک تر و سپس هر قاب روشن تر از قاب قبل می باشد.
همانطور که پیش تر گفته شد، عکس از قاب هایی درون یکدیگر تشکیل شده است، که حالتی مانند قاب پنجره را دارند. پنجره برای چه به کار می رود؟ برای دیدن بیرون، دنیای بیرون. با عبور از هر پنجره، روشنایی بیشتر می شود. ولی پنجره ای دیگر نیز در مقابل ما قرار دارد. این روند ادامه دارد، تا وقتی که به بن بست ختم می شود، جایی که هنوز رنگ قاب به سفیدی کامل نرسیده است.
برای من این عکس جنبه تفکر درباره غیر طبیعت دارد، که هرچه هم پیش برویم، در آخر فقط دیواری است.
عکس بسیار زیبایه. محمد عزیز مهمترین ویژگی یک عکاس که تیز بینی هستش رو به خوبی به رخ کشیده. فرق بین محمد و یک عکاس معمولی در همین لحظات نمایان میشه. سوژه های عکس ( همین قابهای تو در تو) شاید از نگاه هزاران انسان عادی به اسونی رد بشه و حتی دقتی گذرا هم در کار نباشه ولی محمد این ترکیب رو میبینه، منتظر نور مناسب میمونه و در یک لحظه عکسی رو میگیره که میشه چاپش کرد، قابش کرد و به دیوار اتاق زد و سالها نگاهش کرد. یه چیزی توی سر من هستش که میگه نسخه ی رنگی این عکس هم زیبایی های خودشو داره(فارغ از تفسیرهایی که دوستان از عکس سیاه و سفید داشتن)......
بنظرم کادر بسیار خوبه و اینکه سیاه و سفید رو انتخاب کردید عکستون رو ویژه کرده البته رنگها هم می توانست معنای دیگری ایجاد کنه ولی این حس قوی تری رو منتقل می کنه