1 فایل پیوست
کشیش و سرباز -- هکتور رندن
فایل پیوست 16214
کشیش و سرباز ،هکتور رندن ،1962 ونزوئلا
قسمتی از جستاری که یوریک کریم مسیحی در کتاب "در جهت عکس" در مورد این عکس نوشته در این تاپیک برای دوستان نقل میکنم
| آه پدر ،پدر، من دارم میمیرم! |
کشیش و سرباز در حال قدم زدن و صحبت کردن بوده اند ،که سرباز های شورشی نیروی دریایی ونزوئلا به سوی آن ها،به سوی سرباز،به سوی او، شلیک کردند.موضوع بحث آنها چنان دور از محیطشان بوده که که در یک منطقه جنگی و در یک فضای باز درون شهر در حال قدم زدن و صحبت کردن بوده اند.که به تیر غیب گرفتار شده اند.
***
پس از آن که شورشی ها چند تیر جلوی پای کشیش شلیک کرده اند تا اورا فراری بدهند(که احتمالا ترس موجود در چهره کشیش نیز ناشی از این مطلب است) سرباز مجروح رو مورد هدف مسلسل هایشان قرار داده اند تا اوی نیمه جان را بیجان کنند ،معلوم نیست که کشیش سرباز را رها کرده و گریخته یا که خطر را پذیرفته و در کنار او مانده است ولی نتوانسته جلوی کشته شدنش را بگیرد .وحشت کشیش تنها به خاطر حس طبیعی و مهار ناپذیر ترس از مرگ نیست بلکه با شناخت کلی از دنیای درونی کشیش ها که به دور از خشونت و خون است و به اندازه انسانهای عادی از مرگ نمیترسند (بلکه معتقدند مرگ آنان را به خالقشان میرساند) ان را ترسی عمیق تر و فراگیر تر میکند.
***
حضور کشیش در اینجا در مقایسه با سرباز کنش دارد(هم سرباز را نگه داشته و هم نسبت به عوامل خارجی واکنش نشان میدهد) و بر غیر طبیعی بودن و ترسناک بودن عکس افزوده است
***
نگاه کشیش به نقطه ای خارج از چارچوب عکس ،اهمیت آن نقطه را برجسته و مهم میکند طبیعی است که فکر کنیم اتفاقی که در عکس افتاده ناشی از جایی است که کشیش بدان نگاه میکند و هنوز خطر ناکش میداند
پوکه های بر زمین ریخته شده نشان از درگیری در محل دارد ،محلی که شاید دیروز مردم از انجا رد میشده اند و زندگی در آنجا جریان داشته.
***
به جز سرباز متمایل به سقوط و افقی شدن و اسلحه اش که پیش پای او افتاده ،افق پهناوری نیز در عکس موجود است : آب کم عمق اما گسترده . در ونزوئلا ضرورتا به خاطر بارش باران نیست که آب جمع میشود ونزوئلا در اب زندگی میکند (زمانی که کریستف کلمب به ونزوئلا رسید ان را همچون ونیز در اب شناور دید و به این دلیل نیز آنرا ونزوئلا نامید)و این واقعیت (آّب) ،شاید که دارد زندگی مردم ونزوئلا را منتشر میکند : کرکره ها کشیده شده ،شهر خالی از سکنه و دلمرده و خود آب که تیره تر از سایر اجزای عکس است و به خاطر کم عمقیش بی استفاده.
========
پی نوشت:
در مورد نویسنده
هکتور رندن لوورا (1984-1933)
Hector Rondon Lovera
رندن ونزولایی شغل های گوناگونی داشته است : راننده تاکسی،لوله کشی ، کار در کارخانه شیشه سازی و کارهای دیگر . او عکاسی را از خواهرش آموخته و در روزنامه محلی مشغول به کار شد . در سال 1962 که نظامیان علیه حکومت رومولو تبانکو شوریدند ماموریت یافت از این رویداد ها عکس بگیرد .در روز حادثه 400 کشته و 300 نفر زخمی بر جای ماند.
%