ممنون از شما. عکس اول بنظر من شاهکار هست!نقل قول:
دو عكس فوق العاده (به لحاظ تاريخي )
ارتش امريكا - جنگ جهاني دوم - نبرد نرماندي
متاسفانه نام عكاس را نميدانم.
Printable View
ممنون از شما. عکس اول بنظر من شاهکار هست!نقل قول:
دو عكس فوق العاده (به لحاظ تاريخي )
ارتش امريكا - جنگ جهاني دوم - نبرد نرماندي
متاسفانه نام عكاس را نميدانم.
رضا دقتی، عکاس و خبرنگار ایرانی، شمه ای از سی سال فعالیت حرفه ای خود را در پر آشوب ترین نقاط جهان، در این کتاب به نمایش گذاشته است.
"رضا، جنگ و صلح" را موسسه نشنال جئوگرافیک به مناسبت صد و بیستمین سالگرد تاسیس خود و تقارن آن با سی امین سال عکاسی حرفه ای دقتی، در قطعی بزرگ و با 200 عکس، در 296 صفحه به چاپ رسانده است. رضا دقتی خود در مراسم معرفی این کتاب در فروشگاه مرکزی نشنال جئوگرافیک لندن حضور داشت.
کتاب را که باز می کنی، اولین عکس، خود گویای روایت سفر سی ساله عکاس است: سایه چهار مرد بر دیواری کاه گل، و دو مسلسل که بر این ساختمان مخروب تکیه زده اند. ورق را بر می گردانی و صورت کثیف و چرک گرفته، اما زیبا و با وقار دخترکی افغان را می بینی که با نگاهی پر از سئوالهای بی پاسخ به لنز دوربین خیره شده است.....
کد:http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2008/12/081214_ag_reza_warandpeace.shtml
جنگ عراق ( عکاس : چریل دیاز مه یر )
عکسی از کلاههای به جامونده از فرار عراقی ها در عملیات آزاد سازی خرمشهر
[IMG]http://i44.*******.com/2ebd10y.jpg[/IMG]
سلام
فیلم بسیار بسیار جالبی به مدت کمتر از 6 دقیقه که دیدنش رو بهمگی توصیه میکنم. (فقط خداکنه که دوستان قبلا در فروم نذاشته باشنش)
One Hundredth of a Second
is a film about a war photographer facing the ultimate dilemma of her profession.
She is forced to ask herself; if a person is in mortal danger, do you continue to do
your job by taking a photograph rather than getting involved and helping?
The film is a reminder of the horror behind the images of war that face us in the media every day
http://www.100th.tv/img/hires_thumbs/gunman.jpg
http://www.100th.tv/img/hires_thumbs/photographer2.jpg
http://www.100th.tv/img/hires_thumbs/girl_runs.jpg
اطلاعات بیشتر:کد:http://www.youtube.com/watch?v=95hL-4ThsAM&feature=related
کد:http://www.100th.tv/
آزاد سازي خرمشهر مبارک
ملعبه امروز کودکان سرزمينم تانکهاي نابود شده دشمنانم باد
ثبت نام کتاب " قربانیان جنگ "
http://www.akkasee.com/forms/war-victims/نقل قول:
قربانیان جنگ، نام کتابی است از مهدی منعم. این کتاب حاصل سالها عکاسی از قربانیان غیر نظامی جنگ است.
منعم در مقدمه کتاب خود میگوید: «من سالها با صحنههای تلخی رو به رو شدم که که با دوربین عکاسی آنها را مستند کردم. این عکسها حاصل احساس ناخوشایندی است که از کابوسی به نام جنگ در ذهن دارم. با همه وجود تلاش کردهام این احساس را به همه جهانیان منتقل کنم، برای آنکه همه به زندگی همراه با صلح و آرامش فکر کنیم. شک ندارم که تصاویر عکاسی قادر است جهانیان را در راه رسیدن به تفاهم انسانی و زندگی در صلح و آرامش یاری دهد و این یعنی معجزه تاثیر گذاری عکس، که به آن ایمان دارم.»
«مهدی منعم عکاس ایرانی سالهاست، از آغاز جنگ هشت ساله عراق و ایران و در تمامی سالهای پس از آن، دوربین خود را به سوی واقعیتهای زندگی رنج دیدگان جنگ نشانه رفته تا به تاکید بگوید که جنگ تلخترین تجربه بشری و زیباترین تجلی رفتار انسانها، تلاششان در راه صلح و پایان بخشیدن به جنگ است.»
این توصیف هم بخشی است از مقدمهای که به امضای بهمن جلالی، امیرعلی جوادیان، مریم زندی، حسن سربخشیان، افشین شاهرودی، سیف الله صمدیان، اسماعیل عباسی، جاسم غضبانپور، نصرالله کسرائیان و محمود کلاری رسیده است.
آنها در این مقدمه به این موضوع اشاره داشتهاند که: «عکسهای کتاب حاضر، بیانیه جامعه عکاسی ایران و نیز دفاع آنان از قربانیان همه جنگهاست. قربانیانی که درد را تاب میآورند اما فراموش نمیکنند.»
این اثر را انتشارات تصویر ایران با حمایت کمیته بین المللی صلیب سرخ منتشر کرده است.
کتاب قربانیان جنگ در 110 صفحه در ابعاد 26×26 سانتیمتربر روی کاغذ گلاسه با تصاویر سیاه و سفید و جلد گالینگور منتشر شده است.
سلام
23 عکس از جنگ ویتنام ؛ که در میان آنها چند عکس معروف که دنیا را تکان داد نیز دیده میشود.
همه عکسها با توضیحاتی در مورد موقعیت و افراد آن و ذکر نام آژانس خبری و عکاس است.
کد:http://blogs.tampabay.com/photo/2010/04/the-vietnam-war-ended-on-april-30-1975-23-images.html
فایل پیوست 9751 فایل پیوست 9752 فایل پیوست 9753 فایل پیوست 9754
با تشکر از مسعود مبین علی
مجموعه ای از عکسهای چاپ نشده از جنگ آلمان و روسیه(چنگ جهانی دوم) به مناسبت 65 امین سالگرد پیروزی در جنگ
http://englishrussia.com/index.php/2...-war-dedicated
جنازه سرباز ایرانی در نزدیکی بصره
http://gvrnfw.bay.livefilestore.com/...-pavoksy-w.jpg
http://www.bultannews.com/files/fa/n.../63957_811.jpg
این عکس یادگار روزهای ماست. عکسی که همیشه بی نام عکاس دیدیمش. و بی نامی از شهدایش.
احمد دهقان، نویسنده کتاب سفر به گرای 270درجه در توضیح این عکس - به عنوان شاهد عینی این تصویر- می گوید:
عکس مربوط است به 21 دی ماه سال 65، سومین روز عملیات کربلای پنج در شلمچه، وقتی که گروهی از نیروهای ایرانی در محاصره نیروهای عراقی گیر افتاده بودند. توی یکی از سنگرها، عباس حصیبی (شهید سمت چپ در عکس) و علی شاه آبادی (شهید سمت راست که یکی از سمینوف چی های دسته ادوات بوده)، کنار هم نشسته بودند که تیر سمینوف عراقی می خورد به سر حصیبی و رد می کند، می خورد به سر دومی. سر حصیبی را باند پیچی کرده بودند ... عکس را هم رضا احمدی با دوربین علی شاه آبادی گرفته ...
یادِ شهدای 8 سال دفاع مقدس گرامی باد. برای شادی روح این سرافرازان، فاتحه ای قرائت فرمائید.
ایشان علی شاه آبادی از بستگان اینجانب میباشد که یادش به خیر بچگی چند باری که میهمانی خونشون رفتیم و بازیهایی که با هم میکردیم . ایشان به همراه برادرش امیر شهید شدند و تا چند وقت پیش هم مفقود الاثر بودند . اتفاقا دو هفته پیش مراسم ختم پدر گرامیشان در سه راه آذری بود.
یادشان گرامی باد
بله و متاسفانه اسم این شهید رو چیز های دیگر هم می نوسند. برادرش امیر شاه آبادی اا (برادر کوچکتر که بعد از شهادت امیر اول به دنیا آمده) از دوستان خوب بنده بود که مدتی است گمش کردم. اتفاقاً ساعتی که توی عکس دست این شهید است به عنوان یادگاری دست ایشون بود. نگاتیو عکس رو هم یکی از این سازمان ها ازشون گرفته بود و دیگه پس نداده اند.نقل قول:
ایشان علی شاه آبادی از بستگان اینجانب میباشد که یادش به خیر بچگی چند باری که میهمانی خونشون رفتیم و بازیهایی که با هم میکردیم . ایشان به همراه برادرش امیر شهید شدند و تا چند وقت پیش هم مفقود الاثر بودند . اتفاقا دو هفته پیش مراسم ختم پدر گرامیشان در سه راه آذری بود.
یادشان گرامی باد
همانطور که میبینید چهره آنقدر حالت آرامی دارد که با توجه به مفقود بودن بدن با وجود شاهدان عینی مادرشان قلباً باور نمی کرد که علی شهید شده است.
از فوت آقای شاه آبادی بی خبر بودم. اگر تلفن امیر رو دارید برای پیام بگذارید.
تا حدودی با شما موافقم آقای آقاجانی
اما باید در نظر داشت عنوان تاپیک به طور کامل دربرگیرندۀ عکسهایی نیست که صرفاً در بین عکاسان دنیا شناخته شده است.
فکر میکنم دوستان خوب است اگر عکسی تاریخی از ایران را میگذارند و فکر میکنند اتفاق خاصی در آن نهفته است، کمی تأمل کنند. برخی تصور میکنند این تاپیک مرور تاریخ به واسطه عکسهاست. در صورتی که قرار است عکسهای معروف قرار گیرد نه عکسهای مُعَرِف!
به عنوان مثال این عکس:
فایل پیوست 16813
یک عکس معروف است برای ایرانیان (حتی برای مردم عادی)، بدون آنکه نام شهید را بدانند یا عکاس را و این موضوع مرهون خود سوژه و کادربندی خوب است که یک عکس ماندگار ساخته! حتی اگر کسی نداند این تصویر مربوط به جنگ کجاست با ویژگیهای خوبی که دارد در خاطر میماند.
داریوشخان فکر میکنم بهتر است تاپیک محدود به عکسهای جهانی نباشد اما قبول دارم باید از عکسهایی که صرفاً جنبۀ تاریخنگاری دارند و بیشتر برای بیان رویدادهای سیاسی مهماند و چیزی در باب عکاسی برای گفتن ندارند اجتناب کرد چون هیچکس اینجا قصد ندارد تاریخ را بنگارد.
این عکس دلخراش برنده جایزه پولیتزر شد
عکس دلخراشی هست اگر دوستانی هستند که باعث ناراحتیشون میشه خواهشن نبینند
مسعود حسینی عکاس افغان برنده جایزه پولیتزر در بخش عکاسی اخبار فوری شد.
به گزارش خبرآنلاین، دانشگاه کلمبیا روز دوشنبه برندگان جوایز پولیتزر ۲۰۱۲ را اعلام کرد. جایزه بخش عکاسی اخبار فوری به مسعود حسینی عکاس افغان رسید که در عکس خود واکنش دختری کوچک به یک بمبگذاری انتحاری را ثبت کرده است.
این انفجار پارسال در روز عاشورا در مسجد حضرت ابوالفضل(ع) شهر کابل روی داد و بیش از ۷۰ کشته بر جا گذاشت. این دختر کوچک که ترانه اکبری نام دارد، هفت عضو خانواده خود را در این انفجار از دست داد. ۹ نفر دیگر از اعضاء خانواده او زخمی شدند. برگزارکنندگان جوایز پولیتزر عکس حسینی را «غمانگیز» توصیف کردند.
حسینی برای خبرگزاری فرانسه کار میکند. او اهل کابل است، اما در ایران بزرگ شده است. حسینی سال ۲۰۰۲ به کشورش بازگشت.
فایل پیوست 25632
آف تاپیک
با دیدن پست بالا، یاد ایــن کلیپ افتادم. :|
پ.ن:البته قصد مقایسه و یا قضاوت ندارم.
بله
همون کلیپ مسخره و لوس برای کسانی که دراز کشیدن رو کاناپه تو خونه و میگن لنگش کن!
فیلم عکاس جنگ که در باره جیمز نچوی است را حتما دیده اید. 5 بار برنده جایزه روبرت کاپا و دهها جایزه دیگر. شاید از بیرون جای ایشان بودن خیلی با حال به نظر برسد اما با نگاه به چهره او میفهمید که چه رنجی را با دیدن چنین فجایعی تحمل کرده است. یک جمله معروفی در این فیلم دارد که هر گز از ذهنم پاک نمیشود:
The worst thing is to feel that as a photographer I am benefiting from someone else's tragedy. This idea haunts me. It is something I have to reckon with every day because I know that if I ever allow genuine compassion to be overtaken by personal ambition I will have sold my soul.
خلاصه اش اینکه:
بدترین احساسی که به عنوان یک عکاس با آن روبرو هستم این است که از مصایبی که بر دیگران وارد میشود نفع ببرم. این فکر برایم دردآور است. هم روز در ذهنم به آن فکر میکنم چرا که میدانم آن لحظه ای که اجازه دهم جاه طلبی های شخصی ام جای احساس هم دردی ام را بگیرد زمانی است که روحم را فروخته ام.
و همینطور:
I attempt to become as totally responsible to the subject as I possibly can. The act of being an outsider aiming a camera can be a violation of humanity. The only way I can justify my role is to have respect for the other person's predicament. The extent to which I do that is the extent to which I become accepted by the other, and to that extent I can accept myself.
این هم خوشحالی آقای عکاس ! به نظرم این خوشحالی ایشون در عکس،دردناک تر از خود عکس هست..
فایل پیوست 25696
به نظر من مسأله اینجاست که خیلی ها مدعی " ضد جنگ " بودن هستند و عکاسی را " رسالت " خود میدانند . اما در واقع شاهد هستیم سفرهایی که به مناطق محرم ، جنگ زده یا مستعد حادثه و بحران میکنند درواقع جز برای کسب شهرت و دریافت جایزه و اعتبار نیست! . اینها افرادی هستند که با دیدن چنین تصاویری " ناراحت " میشوند نه بخاطر اینکه چرا چنین حوادثی رخ میدهد و انسان های بیگناه کشته میشوند بلکه بخاطر اینکه " چرا من نباید این عکس را میگرفتم ؟ " ....
فکر میکنم در تمامی حرفه ها افرادی هستند که اخلاق حرفه ای را رعایت نمیکنند و گروهی نیز بسیار به آن پایبند هستند. در میان عکاسان هم به همین شکل. اما اینکه رسالت (از این کلمه به خاطر دستمالی شدن بی حد اصلا خوشم نمیاد ولی چیز بهتری به نظرم نرسید) عکاس چیست بهترین حرف را در سخنان نچوی میبینیم.
.
It has occurred to me that if everyone could be there just once to see for themselves what white phosphorous does to the face of a child or what unspeakable pain is caused by the impact of a single bullet or how a jagged piece of shrapnel can rip someone's leg off - if everyone could be there to see for themselves the fear and the grief, just one time, then they would understand that nothing is worth letting things get to the point where that happens to even one person, let alone thousands.
But everyone cannot be there, and that is why photographers go there - to show them, to reach out and grab them and make them stop what they are doing and pay attention to what is going on - to create pictures powerful enough to overcome the diluting effects of the mass media and shake people out of their indifference - to protest and by the strength of that protest to make others protest
سلام
خوب تو اون شرایط بودن (شرایط عکاسی که میشنوه در پولیتزر برنده شده) بنظرم طبیعیه که چنین عکس العملی رو نشون بده (شهرت، افتخار، پول و ...) و هر کس دیگه ای هم جای اون باشه بنظرم میتونه چنین عکس العملی بروز بده، بنده خدا عکاس قبلاً عکس رو گرفته وسرصحنه جنایت حاضر بوده و قطعاً متاثر هم شده (دیدگاه انسانی به موضوع) و بعدها بخاطر عکس و دیدگاهش و همچنین اطلاع رسانی برنده شده و خوشحال از برنده شدن خودشه.
بیائید درخصوص عکاس زود، سریع و قاطعانعه قضاوت نکنیم و آوردن دو تصویر (اول صحنه جنایت و حمله ای که منجر به کشتار اون همه آدم بیگناه شده و دوم صحنه بروز خوشحالی عکاس از خبر دریافت جایزه) در کنار هم تداعی خوبی برای هیچ کس نداره (قبول دارم)
بقولی چیدمان المانها (در این جا عکسها) میتونه به گمراه کردن و قضاوت ناعادلانه در بینندگان منجر بشه.
جسارتاً، جمع بندی و صدور رای جناب Pouria Arshadi با چیدمان این دو عکس در کنار هم، از عکاس نمیتونه صحیح باشه (نظر شخصی)
باز هم عرض پوزش از ورود بی هنگام به بحث بزرگان
و عذرخواهی ویژه از جناب پوریا ارشدی عزیز :::love2::: که خدمتشون ارادتمندم
الان انتظار دارید عکاس دستمال دستش بگیره و بشینه گریه کنه؟
چرا؟
چون این عکس رو ثبت کرده؟
یا چون جایزه گرفته؟
رسالت عکاس ثبت لحظه ها و اطلاع رسانیه نیت عکاس خیلی مهم نیست مهم اینه که عکسی که ثبت میشه چقدر میتونه تاثیرگذار باشه و جلوی فجایع بعدی رو بگیره الباقی قضایا بیشتر شخصی و احساسیه وقتی نیت شخصی نباشه و عکاس دغدغه داشته باشه میشه یکی مثه نچوی که هم نیتش مشخصه و هم عکسهاش دنیارو تکون میده رو همین حسابم نمیشینه تا یک نفرو بکشن تا ایشون عکسشو بگیره سعی میکنه جلوی کشتنشو بگیره اما وقتی نمیتونه درگیر احساسات هم نمیشه و به وظیفش که ثبته واقعه هست عمل میکنه
ما هم حق پیش داوری درباره کسی رو نداریم چون علم غیب نداریم که از نیت افراد با خبر باشیم!!!
------------------------------------
وقتی کیبوردت لیبل فارسی نداشته باشه و حدسی تایپ کنی میبینی که با 3 نفر خط رو خط شدی :دی
با سلام خدمت دوستان
ببخشید که توی این موضوع دخالت می کنم اما جناب ارشدی عزیز مطمئنید اگر شما به جای عکاس بودید بعد از شنیدن خبر این عکس العمل را نشان نمی دادید؟
حالا که اتفاقی که نباید بی افتد افتاده عکاس هم عکس را ثبت کرده وقتی خبر را شنیده باید بگوید من خیلی ناراحتم جایزه را به کسی دیگر بدهید؟
به نظرمن این رفتار کاملا طبیعی است .
ممنون آقای غفاری از بابت این نقل قول خوب و به جا
اتفاقا من خوندم که این آقای " مسعود حسین " که عکاس افغانی afp ( خبرگزاری فرانسه ) هست خیلی هم ابراز تأسف کرده و عنوان کرده که گریه هم کرده! و این بحث رو با دیدن عکسهای آقای ارشدی عنوان کردم و روی صحبتم تماما با این آقای حسین نبود.
وقتی هم که فیلم کوتاه و تأثیرگزار one hundredth of a second در اینترنت منتشر شد برخی از دوستانی که میشناسم و نمیشناسم عنوان کردند عکاس باید عکس بگیرد و این " وظیفه " ای هست که عکاس در جهت " رسالت " خود که همان " ایجاد انزجار از جنگ و پرهیز از کشتار و خشنوت " در افکار عمومی میباشد بایستی انجام دهد.
اما اگر کسی چنین تفکری داشته باشد مطمئناً بعد از جایزه ی صلح نوبل هم اینگونه روبروی عکس خود نمی ایستند و شکلک در نمیآورد!
جایزه گرفته و نوش جانش و نیازی هم به دستمال و گریه نیست. صحبت ما چیز دیگریست
آقا من واقعا نمیدونم این چه جوی هست که یکی 2 ماه هست در فروم راه افتاده..
همه (منظورم اکثریت) میخوان از همدیگه به قولی سوتی بگیرن.. همه میخوان مچ اون یکی رو بگیرن.. همه میخوان بگن من درست میگم تو اشتباه میگی..یعنی چی آخه ؟
دوست خوبم،جناب روانفر عزیز. من چه جمع بندی کردم ؟ چه رای دادم ؟ این چیزی که من نوشتم :نقل قول:
جسارتاً، جمع بندی و صدور رای جناب Pouria Arshadi با چیدمان این دو عکس در کنار هم، از عکاس نمیتونه صحیح باشه (نظر شخصی)
گفتم به نظرم این خوشحالی، در حالیکه روی tv پشت سرشون اون عکس هست،از خود عکس دردناک تره .نقل قول:
این هم خوشحالی آقای عکاس ! به نظرم این خوشحالی ایشون در عکس،دردناک تر از خود عکس هست..
این یعنی صدور رای ؟ مگر من گفتم عکاس بیجا کرده که خندیده ؟ یا گفتم خوب کاری کرده که خندیده ؟
خیر انتظار نداریم.نقل قول:
الان انتظار دارید عکاس دستمال دستش بگیره و بشینه گریه کنه؟
خیر مطمئن نیستم . مگر من دارم خودم رو با اون مقایسه میکنم.عکسی دیدم،درج کردم دوستان هم ببینند.ایرادی دارد ؟نقل قول:
ببخشید که توی این موضوع دخالت می کنم اما جناب ارشدی عزیز مطمئنید اگر شما به جای عکاس بودید بعد از شنیدن خبر این عکس العمل را نشان نمی دادید؟
با عرض معذرت، ولی مثل اینکه جدیدا اینجا یا یاید نظر موافق داشته باشه آدم، یا اینکه فقط بیننده پست های دیگران باشه..
قربان شما
من این عکاس رو نمیشناسم و در موردش قضاوت نمیکنم.
اما یک سوال اساسی دارم.
هرکدام از ما به عنوان یک عکاس حاضریم چنین واقعه ای اتفاق بیفتد و ما در آن حضور داشته باشیم، عکس بگیریم و جایزه آن را بگیریم ... یا اصلا حاضریم چنین اتفاقی نیفتد؟
می دانم انتخاب با ما نیست، اما منظورم اینه که در درونمان چه میگذرد؟
آیا حاضریم اصلا چنین وقایعی رخ ندهد؟ حالا ما هم جایزه نگرقتیم، نگرفتیم.
یا اینکه در زمان وقوع حادثه هم و غممان این است که عکسمان خوب ثبت شود؟ (آن هم نه به خاطر اینکه ظلم را به تصویر بکشیم بلکه به خاطر مطرح شدن خودمان از طریق دیده شدن عکسمان).
سر صحنه حاضر میشویم، عکسمان را میگیریم. کارمان که تمام شد راهمان را میگیریم و میرویم. بی تفاوت به آنچه مقابل لنز دوربینمان اتفاق افتاد. همه چیز برایمان در LCD دوربینمان مهم است نه در دنیای واقعی.
حالا اگر جایزه ای هم نصیبمان شد انگیزه مان بیشتر می شود که در فجایع بیشتری حاضر شویم و عکس بگیریم. شب هم سر راحت روی بالش میگذاریم.
بین خلق یک عکس عالی از هر نظر یا نجات سوژه و از دست دادن عکس و حتی جایزه آن کدام را انتخاب میکنیم؟
البته کاملا مشخص است که در خیلی وقایع عکاس قدرت ممانعت ندارد. اما مهم حس او بعنوان یک انسان است.
نمیدانم اسم "مارلون براندو" را شنیده اید یا نه.
وی بخاطر بازی در فیلم پدرخوانده جایزه اسکار گرفت. براندو جایزه اسکار را قبول نکرد، در مراسم حاضر نشد و به جای خود یک سرخ پوست را به
مراسم اسکار فرستاد تا بیانیه براندو را به نفع سرخپوستان و در اعتراض به رفتار غیرانسانی هالیوود با این صاحبان اصلی سرزمین آمریکا بخواند.
بی اخلاقی در عکاسی خبری، عکاسی جنگ و ... روشن است. مطالب زیادی نوشته شده که با پیگیری میتوانید پیدا کنید. نمونههایی وجود دارد که عکاس در صحنهسازی اتفاق دست داشته و یا حتی میتواند شریک در قتل انسانها باشد.
اما وقتی ثبتی انجام میشود، عکاس به عنوان شاهد و ناظر در صحنه حضور دارد. تاثیر خودش را گذاشته، به عنوان عکاس. اثرش میتونه تاثیر برروی هر چیزی از جهانی شدن؟ جنگ؟ تبعیض؟ تروریسم؟ و ... برروی افکار عمومی و درنهایت برروی سیاستمداران و جنگسالاران بگذارد.
حالا اینکه این وسط جایزه بگیره؟ خوشحال بشه هیچ ارتباطی به اون اتفاق نداره. چون عکاس مزد زحمتش رو گرفته و از فاجعه جداست. در بوجود آمدنش هیچ شراکتی نداشته.
این لفظ شکلک درآوردن را توهینآمیز میدانم.
صادقخان اینجا که کشور امام زمان است و به کسی ظلمی نمیشود که جایزهی داخلی خودتان را به ایشان تقدیم کنید. انشا... جایزهی بینالمللی که گرفتید آن را به سرخپوستان آمریکا و یا سیاه پوستان آفریقا و دیگر مظلومان دنیا تقدیم میکنید.
با عرض سلام خوب این حادثه مثل سال های قبل دل خراش بود و برای عزا داران امام حسین دل خراشتر در سال 1378 در زمان رژیم طالبان در روز عاشورا مساجد و تکایای ما را در شهر هرات آتش زدند در سال 1386 در گیری شدیدی در روز عاشورا بین وهابی ها و شیعیان رخ داد که چند کشته و زخمی بر جای گذاشت و برادر من هم از جمله زخمی ها بود و برای اولین بار در سال 1390 این حادثه در کابل رخ داد بنده به عنوان یک شهروند افغان و به عنوان یک عکاس از این حرکت مسعود حسینی متاثر شدم و میتوانم بگویم متنفر هستم!!! دلایل هم بسیار زیاد است و در این تاپیک نمی توان گفت ایشون نمیتونه مدعی رسالت بودن در آن لحظه باشد لااقل من در جریان لحظه شماری ها و اشتیاقش بعد از پخش این عکس مدیا مربوطه بودم بخصوص در روزی که عکس انتخاب شد ایشان خیلی شور و شوق داشتند و هیچ اثری از حس انسان دوستی و نشان از هم نوعی و تاثر وجود نداشت و آن گریه هایی که ایشون فرمودند چاشنی برای امروز بوده!!!!1 من مصاحبه آن دختر رو بعد از گذشت حادثه دیدم و واقعا بیشتر ناراحت شدم ! او چند تن از اعضای خانواده اش را در آن حادثه از دست داده بود! در کشور ما هر روز و هر لحظه حادثه است در همین هفته گدشته در شهر ما یک حادثه انتحاری باعث کشته شدن چهل نفر و زخمی شدن ده ها نفر شد در همین هفته در چند شهر و استان در یک روز همزمان بیش از ده حمله تروریستی انتحاری و بمب گذاری شد که باعث شد صد ها نفر کشته بشه به نظر من اصلا هم این کار مسعود اخلاقی نیست!! بعضی از دوستان در جریان هستند که بنده چند روز ترک انترنت کردم (بخصوص فیس بوک)و فعالیتم بسیار کم شده بود یکی از دلایلش بحث ها و گفتگو هایی که بین عکاسان افغان در فیس بوک داشتم از جمله همین آقای مسعود حسینی که برایم قابل تحمل نبود و مجبور شدم ترک کنم! بنده نسبت به این عکس بعنوان یک عکس ماندگار هیچ احساسی ندارم و عکس مسعود رو یک سوتی بسیار بزرک از یک عکاس تازه کار میبینم گرچه او خود را یک حرفه ای تمام عیار میداند در مورد فرمورده آرش خان: آرش عزیز نیاز نیست که دستمال دستش بگیره و اشک بریزه اما میتوانست طبیعی تر و انسانی تر بر خورد کند لااقل به دلیل اینکه جایزه ای که میگیرد به بهای خون چند هم وطن است! متاسفانه بنده بسیار از عکاسان هم وطنم دلخور و رنجیده هستم چون همه آن ها برای مدیاهای خارجی کار میکنند و هیچ احساسی نسبت به رسالت ندارند و هیچگاه به خاطر خود عکاسی و هنر عکاسی دنبالش نبودند! فایده های خبر نگاری و عکاسی خبری در افغانستان بسیار زیاد است جدای پول گذاف ...............................
Professionalism در هر حرفهای قوانین اخلاقی ویژهای دارد. این قوانین یا Code of Ethics مشخص و واضح هستند و در فتوژورنالیسم نیز قوانین اخلاقی وجود دارد. قضاوت در مورد اخلاقی بودن یا نبودن کار افراد نباید بر اساس احساسات یا وابستگیهای ملی یا هر چیز دیگر صورت بگیرد.
یکسری از این قوانین مربوط به عکاس است و یک سری از این قوانین مربوط به ادیتور آژانس خبری/ روزنامه/ ... است.
به عنوان مثال در همین زمینه ای که الان محل بحث در این تاپیک است یکی از قوانین اخلاقی مربوط به عکاس به شرح زیر است:
- با سوژههای عکس با احترام رفتار کنید. توجه ویژهای به افراد آسیبپذیر داشته باشید و با قربانیان جنایت یا حادثه با شفقت و مهربانی برخورد کنید. فقط در صورتی وارد محیط یا لحظات شخصی افراد سوگوار شوید که نیاز جامعه برای اطلاع یافتن، مهمتر یا قابل توجیه باشد.
قانون دیگری به نام Veil of ignorance وجود دارد که در آن گفته میشود عکاس و ادیتور آژانس همواره باید خود یا افراد نزدیک خود را بجای سوژه عکس در نظر بگیرند. اگر از چنین چیزی احساس خوبی ندارند، بهتر است از عکسهای دیگری از آن واقعه استفاده کنند.
منبع صحبتهای فوق :
NPPA: Code of Ethics
http://web.mit.edu/drb/Public/PhotoThesis/
اما در عمل قضاوت در مورد خیلی از این موارد ساده نیست. مگر اینکه خطاهای مشخص اخلاقی روی داده باشد.
به نظر من نقد اصلی به خود عکس وارد است. این عکس چه جنبه مفیدی داشته که برنده شده؟ الان این چیرو نشون میده؟ من هر جوری فکر میکنم و با سایر عکس هایی که در این زمینه ها دیده ام مقایسه می کنم میبینم تفاوت بسیار زیادی دارند.
من فکر میکنم که یک قاعده کلی وجود داره و بعد از اون همه چیز رو میشه با اون تعریف کرد و بسیاری از مشکلات جاری حل خواهد شد. من میدونم که بسیاری هنر رو برترین فعالیت بشری میدونند که سابقه اش به همون پارناس یا هنر برای هنر بر میگرده و یا یک مشکلی که جدیدا در جوامع انسانی خیلی باب شده : تمرکز شدید بر هدف . حالا از هر راهی .هدفهایی چون حرفه ای بودن محض ، موفقیت ، پول و یا شهرت و ...
(در پرانتز یاد فیلم taken افتادم که جالب بود همه هر غلطی دلشون میخواست میکردن ، از آدم کشی تا آدم ربایی تا فروش و قاچاق انسان بعد که گیر می افتادن بلااستثنا میگفتن : درک کن ، این شغل منه !!! یعنی فقط یک کار حرفه ایه و نه چیز دیگه !!!)
اما به نظرم بالاترین چیز و برترین چیزی که میتونه ارزش واقعی داشته باشه رو باید انسانیت قرار داد . این قاعده کلی است که گفتم. وقتی اون را بالاترین قرار بدیم ، اونوقت همه چیز در جای خودش به درستی میشینه . نژاد ، مذهب ، مرام ، آیین ، هنر ، جامعه ، حرفه و .... خلاصه همه چیز . بنابراین با احتساب این قاعده کلی در چنین موردی ، عکاس کار درستی کرده که یک لحظه تلخ و ناگوار رو به تصویر کشیده ، چون درد و رنج و احساس تلخ و ناگوار اون لحظه و اون افراد رو تونسته به دیگران منتقل کنه . ( یک اصل انسانی ) اما به تبع خوشحالی بیش از حد اون برای جایزه ، در این چارچوب قرار نمیگیره و از این قاعده مجزاش میکنه . چون نشون میده که برای اون عکاس مهم نبوده از چی عکس گرفته بلکه برای جایزه اون عکس رو گرفته ! یعنی نفس شهرت و جایزه و احتمالن پول بالاتر از انسانیت اون نشسته . اینجاست که همه چیز خدشه دار میشه .
آقا ما ايراني ها عاشق داستان سرايي هستيم ! حاضر نيستيم دو كلام بريم تحقيق كنيم ببينيم چه خبر بوده ! اما تا دلت بخواد تفسير شخصي و نظرات عجيب و غريب و داستان سازي ، از يكي كه مسعود حسيني رو با ٣ جايزه جهاني عكاس نميدونه تا اينكه طرف رو جنايتكار جهاني ميدونه ووو..........مسعود حسيني دقيقا در اون لحظه اونجا حضور داشته و دست چپش هم زخمي و تركش ميخوره و به سختي اون عكس رو يك دستي و تو اون شرايط ميگيره ، خيلي برام جالب بود كه دوستاني كه كار ايشون رو نفي كردن به اين بعد قضيه اصلا توجه نكردن كه خود عكاس هم جزئي از اون جمع بوده ، اتفاقا بي بي سي فارسي مصاحبه نسبتا كاملي با اين عكاس داشت و اينكه چجوري تو اون شرايط اين عكس رو ثبت كرده و همين مصاحبه باعث شد من راغب بشم اين عكس رو بزارم،، حالا ما همه چيز رو ول كرديم و چسبيديم به اينكه چرا بعد از گرفتن جايزه نيم ميليون دلاري طرف شادي كرده !!!!!!
مسعود حسيني در گفت وگو با رسانه ها از حس خود در لحظه گرفتن اين عکس گفته است، از اينكه دوست نداشته است بار ديگر به آن لحظه برگردد و عكس هاي آن روز را دوباره مرور كند چرا كه «هر لحظه اي كه به اين عكس نگاه مي كنم، با آن هيجان و فرياد دختر سبزپوش، دوباره تمام وجود من را وحشت مي گيرد.» اين تمام حس او از آن لحظه اي است كه مي خواهد با عكس بيان كند: «نمي خواستم كسي را ناراحت يا احساس بدي به او تحميل كنم. اگر ما همه انسان هستيم و آن طور كه مي گوييم از يك خانواده و بدن هستيم، اين وضعيتي است از يكي از اعضاي اين بدن.» از آن روز تا به حال عكس او بارها و بارها در نشريات و روزنامه هايي مانند «نيويورك تايمز»، «لس آنجلس تايمز» و «واشنگتن پست» منتشر شده است و بسياري شريك وحشت و ترسي شدند «كه بعد از آن انفجار و ديدن بدن هاي بي جان عزاداران در ذهن مانده است.» يادگاري او از آن لحظه تنها اين عكس هاي دردناك نيست، زخمي هم هست كه بر دست چپش به جامانده و هنوز هم نمي تواند به راحتي وسيله اي را در اين دست بگيرد. «مسعود حسيني» اينك به عنوان برنده سه جايزه مهم عكاسي دنيا، زندگي حرفه اي متفاوتي را در پيش دارد.
روزنامه شرق ، شماره 1507 به تاريخ 30/1/91، صفحه 1
یعنی واقعا از نوشته های من این برداشت میشه؟
یعنی شما نزدیک ترین برداشتی که کردید سیاسی بود؟
یعنی من در صحبت هایم در مورد شرایط داخل ایران چیزی گفتم که شما اینطوری جواب دادید؟
ببخشید من نمیدانستم نقل رفتار یک بازیگر در اعتراض به هالیوود، شما را به این برداشت میرساند که ایران مهد داد و عدل است.
واقعا متاسفم ... واقعا
قضاوت با خودتان
صادقخان! شما نگفتید، من دارم میگم.نقل قول:
یعنی من در صحبت هایم در مورد شرایط داخل ایران چیزی گفتم که شما اینطوری جواب دادید؟
ببخشید من نمیدانستم نقل رفتار یک بازیگر در اعتراض به هالیوود، شما را به این برداشت میرساند که ایران مهد داد و عدل است.
من متوجه نشدم مارلون براندو چه ربطی به مسعود حسینی داره؟
مسعود حسینی اعتبار براندو رو داشته؟ مثل او سوپر استار بوده؟ مثل او بازیگر بوده و بلد بود فیلم بازی کنه؟!! مثل او درآمد داشته؟ مثل او آمریکایی بوده و یا افغان؟
از این بازیها در همه جای دنیا زیاد است. بستگی به این دارد که چه عینکی به چشم بزنیم؟
منافع و مضرات هرکاری در هر جای دنیا متفاوت است. شما هم کاراکتر متفاوتی دارید و هرکاری از شما بر نمیآید.
هدیه کردن جایزهی دریافتی شما به ملتی، قومی و یا افرادی تحت ستم در جایی میتونه برای شما اعتبار و اشتغال و کلاس کاری و اجتماعی بوجود بیاورد. در در آنسوی کرهی زمین بیکاری و بازجویی و زندان و ...
میتونم تصور کنم مسعود حسینی هم با جایزهاش کاری کند. بنا به تصمیم خودش در زمان لازم. به کسی هم ارتباطی ندارد.
در مورد بحث قبلی هم سعی میکنم یه پست مفصلتر بنویسم و مجدد با جزئیات بیشتر توضیح بدم.
نبرد با فراموشي
در حاشيه اعطاي جايزه پوليتزر عكاسي به مسعود حسيني
نويسنده: آلفرد يعقوب زاده عكاس خبري
دوربين عكاسي در مناطق جنگي يك نشانه است؛ نشانه اي كه هويت صاحب آن را مشخص مي كند: «عكاس جنگ». اين را بر اساس تجربه مي گويم. خبرنگار بودن در چنين موقعيتي مهم است و نه مليت و مذهب. مردم عادي در شرايط جنگي و بحراني با خبرنگاران راحت برخورد مي كنند، چون مشكلاتي دارند و مايل هستند خبرنگاران حرف ها و موقعيت آنان را به جهان منتقل كنند. البته توجه داشته باشيد كه يك عكاس خبري بايد با فرهنگ منطقه اي كه در آن مشغول به كار است تا حدودي آشنا باشد. عكاس خبري بايد به اشكال مختلف به مردم حسن نيت خود را ثابت كند. بايد نشان دهيد كه بي طرف هستيد و تنها به عنوان يك شاهد عمل خواهيد كرد.
كار عكاسي خبري كمتر باعث تغيير چيزي مي شود. اما حداقل مردم جهان را با رويدادهاي ساير نقاط آشنا مي كند. به طور مثال آن زمان كه در كردستان بودم با پوشش خبري اوضاع توانستيم پول زيادي براي آسيب ديدگان جمع آوري كنيم. با گزارش هاي خبري نمي توان جنگ را به اتمام رساند اما مي توان به بهبود وضعيت آسيب ديدگان كمك كرد. عكس خبري باعث مي شود مردم و مقامات يا رسانه ها درباره يك موضوع دردآور انساني به بحث بپردازند و آن را فراموش نكنند. عكاسي جنگ ثبت لحظاتي است كه بايد در حافظه بشر و در تاريخ تمدن باقي بماند. ما جمع آوري كنندگان خاطرات تصوري ساكنان كره زمين هستيم. نمي توانيم يك تنه دنيا را تغيير دهيم اما مي توانيم با تلاش خود به تغييرات كمك كنيم. بعضي مواقع عكاسان خبري احساساتي مي شوند. اما فضاي مناطق جنگي شكل ديگري است. تو مشغول كار هستي و به هيچ چيز جز ثبت رويداد فكر نمي كني، اما پس از خروج از منطقه جنگي پرسش هايي برايت پيش مي آيد.
درباره توجه جهانيان به عكس خبري جنگ و به خصوص نهادهايي چون پوليتزر و ورلدپرس فتو بايد بگويم كه اين علاقه به دليل اهميت تاريخي و ثبت همان لحظاتي است كه قبلانيز به آن اشاره كردم. براي تمامي اين نهاد ها ارزش هاي انساني در درجه اول اهميت است. واضح است كه يك عكس درباره موضوعي مثل نسل كشي از موضوعي مانند عروسي يك خواننده يا شاهزاده، بسيار مهم تر است. عروسي يا ميهماني جنبه تاريخي و اسنادي ندارد. اما عكاسي از يك قتل عام نمونه اي است از اشتباهات بشر كه بايد تبديل به درسي عبرت آموز شود.
عكاسان جنگ مهم هستند، چون با زحمت فراوان و قبول خطرات متعدد به پوشش خبري جنگ ها مي پردازند. كاري كه هركسي از عهده آن برنمي آيد. اما همين عكاسان جنگ به راحتي فراموش مي شوند. آنان جمع آوران و تشكيل دهندگان حافظه تاريخي جهان هستند كه با فراموشي مي جنگند.
روزنامه شرق ، شماره 1510 به تاريخ 3/2/91، صفحه 15 (ادب و هنر)
فایل پیوست 26112فایل پیوست 26113
ضمن احترام فکر میکنم نقد اصلی متوجه ماست که به خودمون اجازه میدیم تو هر زمینه ای اظهار نظر کنیم ،هرچند اطلاعات کافی نداشته باشیم
عکسهای مستند و خبری قرار نیست برای ما تداعی کننده ترکیب بندی عکسهای کارتیه برسون باشه که جایزه گرفتنش برای ما توجیه پذیر باشه
واقعا مشخص نیست این عکس چی داره نشون میده که پرسیدین الان این چیرو نشون میده؟!!!
اگر قرار باشه اینجوری در رابطه با عکسها قضاوت کنیم حتما 2 روز دیگه هم میگیم عکس جهانگیر رزمی مگه چه چیزی رو نشون میداد که جایزه پولیترز گرفته بود؟!!!
یعنی داورهای اتفاق مهمی مثل جایزه پولیترز علم و سواد و درکشون از داورای فروم عکاسی دات کام پایین تره و فرق عکس خوب و بد رو از هم نمیدونن؟
به نظرم چشممون به دیدن عکس خوب عادت نکرده و مهم تر از اون تعریف عکس خوب رو نمیدونیم (بهتر بگم عکس خوب از دیدگاه ما تعریف واحدی داره که بیشتر تکیه بر جنبه های تکنیکی اثر داره)برای همینم حس دردناکی که تو عکس موج میزنه رو نمیتونیم درک کنیم
پیشاپیش عرض میکنم این نوشته ها نظرات کاملا شخصی بنده بود و قصد بی احترامی به هیچکس رو ندارم امیدوارم جبهه گیری نشه و احساسی برخورد نکنید
شاید مواردی که در قضاوت شما از قلم افتاده همین ها باشد!نقل قول:
جایزه بخش عکاسی اخبار فوری به مسعود حسینی عکاس افغان رسید که در عکس خود واکنش دختری کوچک به یک بمبگذاری انتحاری را ثبت کرده است.
من در دنیایی که شما بهش میگید حرفه ای، تجربه پادویی عکاسها تا تجربه خودِ عکاسی رو داشتم
در همان دنیای حرفه ای، من ندیدم کسی که واقعا حرفی برای گفتن داشته باشد با این لحن صحبت کند
هر کس آزاد است نظر و برداشت خودش را داشته باشد و این صرفا نباید یک شعار باشد! شاید برای ما، این از قلم افتاده باشد!
شما ممکن است عکاس خوبی باشید اما...
درخت هرچه پربارتر، افتاده تر
دوست من ،نه صحبت من بود ،نه اینکه من عکاس خوبی هستم یا نه و نه دنیای حرفه ای ها .نمیدونم این مطالب رو از کجای صحبتهای من استنباط کردید!!!
حرف من اینه که نظر دادن و قضاوت در مورد یک عکس که در سطح بین المللی مطرح شده علاوه بر اینکه برای همه آزاده اما نیازمند علم و اشراف کامل به اون شاخه از عکاسیه نه اینکه من نوعی بیام بگم فلان عکس که تو آساهی شیمبون مدال طلا گرفته خوب چی داشته؟!! این یعنی آقای داوری که وقتی من هنوز به دنیا نیومدم داشتی عکس میگرفتی و داوری میکردی نظرت برای من محترم نیست و تو قدرت تشخیص عکس خوب از بد رو نداری
من که بوته هم نیستم! شمای نوعی که نهال و درخت رو رد کردی و از آزادی بیان ،نظر و برداشت دم میزنی به نظر و برداشت یک داور و پیشکسوت که سابقش از من و شما بیشتره احترام بذار اگر هم قراره نظری بدی منطقی و علمی بگو نه اینکه بگی این عکس چی داره!!!
بحث ما فارغ از جهت گیری شخصی هست انتقاد من نسبت به حرف دوست خوبمون جناب میلانی به عنوان یکی از داوران فروم و جواب شما به عنوان یکی دیگه از داوران محترم این فروم بحث رو به سمت گاردگیریهای شخصی هدایت میکنه
نقل قول:
این یعنی آقای داوری که وقتی من هنوز به دنیا نیومدم داشتی عکس میگرفتی و داوری میکردی
نقل قول:
به نظر و برداشت یک داور و پیشکسوت که سابقش از من و شما بیشتره احترام بذار
کسوت پیش و پس افراد نوعی احترام سن و سالی به ارمغان میآورد نه لزوماً درستی کلام را...
این قصهها که فلانی وقتی شما قنداقی بودی، این بنده خدا تفنگ دستش میگیرفته پس به همین دلیل درست میگوید مربوط به قرون گذشته است.
خیلی از پیشکسوتان عکس HDR را فحاشی میپندارند و خیلی از پسکسوتان نیز عکسهای صورتیرنگ خود را HDR!
ول کنید این بساط پیشکسوتی و خاک صحنه خوردن و ....
خدا رو شکر عموم دوستان در فروم من رو میشناسند (بابت حضور در فروم،نه چیز دیگر) و تقریبا اظهر من الشمس هست که هیچ وقت بحثی رو به مجادله شخصی بدل نکردم
این یک
دوم اینکه "عکاس خوب" رو من به شما اطلاق کردم، شما این کار رو نکردید، این نظر من بود، شما جایی اشاره ای به این مطلب نکردید
ولی من چیزی که دیدم و آموختم، به کار گیری ادبیات حرفه ای و غیرگستاخانه به عنوان بخش خیلی مهمی از حرفه ای گری بود
ادبیات ِ از بالا نگاه کننده در نزد هیچ کارکشته ای مقبول نیست
ضمن اینکه این مقدار پرستش و بت سازی از هرکس (حتی بزرگترین داوران) عموما کار ماست! شما هیچ کجای دنیا از پرسیدن سوال، هرچند به زعم شما سطحی، درباره قضاوت و داوری هیچ داور یا مجموعه داورانی درباره هیچ عکسی به این حد واکنش دریافت نمیکنید
دوستانه یادآوری میکنم، بت نسازید! اگر کسی از شما یک پیراهن بیشتر پاره کرده باشد و با نوع کار رسانه ای و جهت گیری های کلی رسانه ها در همه جای دنیا، نه فقط در غرب، آشنا باشد به شما خواهد گفت که فقط و فقط نظر داوران نیست که تاثیرگذار است، اما این در صورتی اتفاق خواهد افتاد که شما این سوال را بپرسید! نه اینکه خوشبینانه(مطلقا) به این مسائل نگاه کنید
من این نگاه سنتی جامعه خودمان، یعنی مرجع گرایی را کمتر از شما قبول دارم و معتقدم هنر یکتاست و مقبولیتش فقط در انحصار اساتید و نظرات بُرّای ایشان نیست! خود اساتید هم اگر واقعا استاد باشند(به گفته خیلی از آنها) این را تمام و کمال قبول دارند.
این به معنای خودبزرگ بینی نیست، صرفا گذار از مطلق گراییست! همین
پایان بحث از منظر من
صدر و ذیل این نقل قولها کجاست دوست من؟!
فرمودنبنده هم گفتم این جریان 2 طرفه است و احترام به این حق یک امر دو طرفهنقل قول:
هر کس آزاد است نظر و برداشت خودش را داشته باشد و این صرفا نباید یک شعار باشد!
من قصد و غرض شخصی نداشته و ندارم از ارسال اون پستم نمیدونم چرا اینجوری موضوع رو میپیچونین و شخصیش میکنین الانه که کل داورای فروم اینجا سنگر بگیرن تاپیک هم که تاپیک عکاسیه جنگه چه شود...
نه! چرا سنگر؟نقل قول:
بنده هم گفتم این جریان 2 طرفه است و احترام به این حق یک امر دو طرفه
من قصد و غرض شخصی نداشته و ندارم از ارسال اون پستم نمیدونم چرا اینجوری موضوع رو میپیچونین و شخصیش میکنین الانه که کل داورای فروم اینجا سنگر بگیرن تاپیک هم که تاپیک عکاسیه جنگه چه شود...
شما را به تقوا و به قول دوست عزیزم مهرداد «بت نساختن» دعوت میکنم.
:oops:
جهانگیرجان، خان، عزیز، گرامی
بنده به عنوان یک شخص درباره پست شما نظرم را گفتم.
هریک از بچهها حق دارند نظر خودشان را بگویند.
اگر فکر میکنید که به خاطر وجه مشترکی نباید کلام خود را بگویند، اشتباه بزرگی مرتکب شدید و البته به طور ضمنی حق اظهار آنها را نادیده گرفتید.
باز هم شما را به تقوا، صبر و بردباری و البته «بت نساختن» دعوت میکنم.
این ادبیات و طنازی قلم شمارو دوست دارم :)
اما دور از انصافه که یک قسمت کوتاه از حرفهای بنده رو نقل قول کنید و جواب بدید
بحث احترام به نظرات شد من هم عرض کردم احترام داوری هم که این عکس رو شایسته دونسته جزو همین احترام و حقیست که ازش حرف زده میشه
اما بعدش هم گفتم:این یعنی اون داور عقل کل نیست میتونه سلیقه شخصیش رو اعمال کرده باشه اصلا خاک صحنه خوردنش کیلویی چند هرکی هست واسه خودشه من که سنم کمتره از اون بهتر عکس میگیرم همه ی اینا میتونه باشه چیز دور از ذهنی هم نیست اما وقتی که من نظرم رو نسبت به یه عکس منطقی و علمی بگم نه اینکه بگم این وسط نقد اصلی به خود عکس وارده اصلا چی داشته که جایزه برده ؟ الان این عکس چیرو نشون میده؟نقل قول:
اگر هم قراره نظری بدی منطقی و علمی بگو نه اینکه بگی این عکس چی داره!!!
این نقد علمی و اصولی نیست که جناب میلانی در رابطه با این عکس مطرح کردن حالا میخواد شخصی باشه میخواد در جایگاه داور فروم باشه یا در جایگاه مدعی العموم
ببخشید فکر کردم بعد از 27 روز هم حق نظر دادن دارم !!!
نقل قول:
هریک از بچهها حق دارند نظر خودشان را بگویند.
جناب حسینی فقط شمارو ارجاع میدم به 2 نقل قول از تیم داوری همین فرومنقل قول:
هر کس آزاد است نظر و برداشت خودش را داشته باشد و این صرفا نباید یک شعار باشد! شاید برای ما، این از قلم افتاده باشد!
وسلام
من عرض نكردم حق اظهار نظر نداريد. عرض كردم چرا بولدش كرديد. كاربري اظهار نظري كرده است. شما مي توانيد با اعلام اينكه من با نظر شما موافق نيستم و نظر من اين است در بحث شركت كنيد نه اينكه با طعنه و كنايه و سخن نيش دار (كه متاسفانه در بسياري از پست هايتان ديده مي شود) ايجاد تنش كنيد و هل من مبارز بطلبيد.
یک بار دیگه عرایض بنده رو مطالعه بفرمایید جناب حسینی نیشش کجاست؟؟؟نقل قول:
ضمن احترام فکر میکنم نقد اصلی متوجه ماست که به خودمون اجازه میدیم تو هر زمینه ای اظهار نظر کنیم ،هرچند اطلاعات کافی نداشته باشیم
عکسهای مستند و خبری قرار نیست برای ما تداعی کننده ترکیب بندی عکسهای کارتیه برسون باشه که جایزه گرفتنش برای ما توجیه پذیر باشه
واقعا مشخص نیست این عکس چی داره نشون میده که پرسیدین الان این چیرو نشون میده؟!!!
اگر قرار باشه اینجوری در رابطه با عکسها قضاوت کنیم حتما 2 روز دیگه هم میگیم عکس جهانگیر رزمی مگه چه چیزی رو نشون میداد که جایزه پولیترز گرفته بود؟!!!
یعنی داورهای اتفاق مهمی مثل جایزه پولیترز علم و سواد و درکشون از داورای فروم عکاسی دات کام پایین تره و فرق عکس خوب و بد رو از هم نمیدونن؟
به نظرم چشممون به دیدن عکس خوب عادت نکرده و مهم تر از اون تعریف عکس خوب رو نمیدونیم (بهتر بگم عکس خوب از دیدگاه ما تعریف واحدی داره که بیشتر تکیه بر جنبه های تکنیکی اثر داره)برای همینم حس دردناکی که تو عکس موج میزنه رو نمیتونیم درک کنیم
پیشاپیش عرض میکنم این نوشته ها نظرات کاملا شخصی بنده بود و قصد بی احترامی به هیچکس رو ندارم امیدوارم جبهه گیری نشه و احساسی برخورد نکنید
اینکه مطلبی رو بولد کردم نمیفهمم یعنی چی
مگر من کاری جز این کردم؟نقل قول:
كاربري اظهار نظري كرده است. شما مي توانيد با اعلام اينكه من با نظر شما موافق نيستم و نظر من اين است در بحث شركت كنيد
نقل قول:
شما را به تقوا و به قول دوست عزیزم مهرداد «بت نساختن» دعوت میکنم.
نقل قول:
جهانگیرجان، خان، عزیز، گرامی
نقل قول:
باز هم شما را به تقوا، صبر و بردباری و البته «بت نساختن» دعوت میکنم.
نقل قول:
این قصهها که فلانی وقتی شما قنداقی بودی، این بنده خدا تفنگ دستش میگیرفته پس به همین دلیل درست میگوید مربوط به قرون گذشته است.
نقل قول:
من در دنیایی که شما بهش میگید حرفه ای،
بگذریم که شما و دوستانتان اصلا اهل نیش و کنایه نیستید انصاف هم چیز خوبیستنقل قول:
هل من مبارز بطلبيد
قضاوت با خود شما که این نقل قولها نیش و کنایه اند یا نظر بنده در رابطه با صحبت آقای میلانی!
بنده هنوز هم سر نظرم هستم. از نظر من عکس فوق حرفی برای گفتن ندارد. پست خودم رو برای راحتی دوستان نقل قول میکنم :
البته جنبه مفیدش را آقای آشوری نیا فرمودند :نقل قول:
به نظر من نقد اصلی به خود عکس وارد است. این عکس چه جنبه مفیدی داشته که برنده شده؟ الان این چیرو نشون میده؟ من هر جوری فکر میکنم و با سایر عکس هایی که در این زمینه ها دیده ام مقایسه می کنم میبینم تفاوت بسیار زیادی دارند.
نقل قول:
وقتی ثبتی انجام میشود، عکاس به عنوان شاهد و ناظر در صحنه حضور دارد. تاثیر خودش را گذاشته، به عنوان عکاس. اثرش میتونه تاثیر برروی هر چیزی از جهانی شدن؟ جنگ؟ تبعیض؟ تروریسم؟ و ... برروی افکار عمومی و درنهایت برروی سیاستمداران و جنگسالاران بگذارد.
بین سال های 1381 تا 1384 وقت کافی و امکان استفاده از کاملترین کتابخانه کتاب های انگلیسی در زمینه هنر در ایران را داشتم. و همیشه آرزو می کنم امکان استفاده از چینین مکانی برای همه علاقه مندان فراهم شود. بخش محبوب من کتب مرجع عکاسی بود ،خوشبختانه در آن زمان هنوز کتاب های کتابخانه سانسور نمی شدند. اتفاق ناخود آگاهی که برای من می افتد مقایسه ذهنی این عکس با عکس های جنگ ماندگار دنیاست.
اما در مورد فرمایش شما برایم این سوال مطرح شد که وقتی بنده حرفی از نکات فنی نزده ام و عکس را نقد فنی نکرده ام چطور شما حرف های پست 110 را می فرمایید؟ حتی از کادر بندی هم صحبت نکرده ام. شما چطور چنین برداشتی داشتید؟ همینجا تاکید می کنم منظور بنده اصلاً جنبه های تکنیکی و زیبایی شناسانه عکس نیست.
یکی از ویژگی های بسیاری از آثار بزرگ هنری این است که " سهل و ممتنع" هستند (یعنی به ظاهر ساده اند اما مانند آنها را کسی نمی تواند خلق کند). همین ویژگی باعث می شود در مقایسه به ظاهر عده ای ساده انگارانه آثار معمولی هنری را هم تراز با آنها بپندارند. به دوستان همفرومی توصیه می کنم با مطالعه عمیق تر در این دام گرفتار نشوند.
ممنون از اینکه پاسخ دادید (اونهم بدون دعوا و حاشیه) دوستان که خیلی ناراحت شدن امیدوار بودم حداقل شما برداشت بدی از صحبتهای من نکنید
کاملا موافقم اما باز هم صحبتهاتون در مورد این عکس صدق نمیکنه ببینید قرار نبوده این اثر ماندگار بشه این عکس در بخش عکاسی اخبار فوری جایزه گرفته پس نمیشه با آثار ماندگار مقایسش کرد. درسته ،اگر بخوایم از جنبه هنری و ماندگار بودن اثر به این عکس نگاه کنیم کافیه یکی از عکسهای نچوی بیاد کنارش تا این عکس از هستی ساقط بشه در عین حال از جنبه ی لحظه ای بودن و حس کار به زعم من باز هم اثر قابل دفاعیست که اگر نبود الان در آرشیو عکاسش در حال خاک خوردن بودنقل قول:
یکی از ویژگی های بسیاری از آثار بزرگ هنری این است که " سهل و ممتنع" هستند (یعنی به ظاهر ساده اند اما مانند آنها را کسی نمی تواند خلق کند). همین ویژگی باعث می شود در مقایسه به ظاهر عده ای ساده انگارانه آثار معمولی هنری را هم تراز با آنها بپندارند.
این باعث میشه من رو نظرم تاکید خاصی داشته باشم. بنده عکاس خبری نیستم. از همه عکاسان خبری که اینجا هستند عذرخواهی می کنم که نظر می دهم .ولی این چه عکس خبر فوری یی است؟ با یک شات چیرو میرسونه؟ خبر فوری از سونامی : موجی به ارتفاع یک ساختمان که دارای چیزی به عنوان مقیاس است. خبر فوری از اتحاد آلمان : دو جوان از دو سوی دیوار یکدیگر را در آغوش گرفته اند و دیوار نیمه خراب است. خبر فوری از فروریختن برج های دوقولو : ستونی از دود در نیویورک به آسمان رفته است و برج ها نیستند.نقل قول:
این عکس در بخش عکاسی اخبار فوری جایزه گرفته
خبری فوری از افغانستان : یک بچه در بین چند جنازه جیغ می زند. نه زمان دارد نه مکان نه نشانی که بتوان به زمان و مکان ربطش داد.
این دلیل خوبی نیست. عکس های یک پرستار بچه حدود نیم قرن در انبار خاک خورد. آیا در تمام این نیم قرن فاقد ارزش بوده؟ چه بسیار عکس های خوبی که در آرشیو من و شما در حال خاک خوردن است و همت نداریم مطرحشان کنیم. و چه قدر زیاد شده اند عکاسانی که 4 تا عکس می گیرند و یکیش رو به زور و با پشتکار 10 جا ارائه می دهند تا بالاخره چاپ میشه.نقل قول:
به زعم من باز هم اثر قابل دفاعیست که اگر نبود الان در آرشیو عکاسش در حال خاک خوردن بود
در مورد جوایز بین المللی و معروف هم کمی فکر کنید. از نوبل بگیرید بروید تا اسکار و تا همین جوایز عکاسی یا معماری یا هنر های دیگر. آیا همه بر اساس حق بوده؟ کمی جستجو کنید آن ها هم موارد مختلفی را در نظر میگیرند .اینکه جایزه مطرح است و بین المللی و معتبر است دلیل خوبی برای صحیح بودن انتخاب ها نیست.
آیا مرگ این همه انسان با این شکل فجیع و تلخ و شوک دردآور اون کودک که عزیزان اش رو از دست داده ، اهمیت کمتری از ساختمان های دوقلو دارد ؟
اهمیت کمتری از دست دادن دو جوان بالای سر دیوار نیمه خراب برلین ؟
یا چنین درد و رنجی اهمیت خودش رو از زمان یا مکان رخ دادن اش میگیره ؟! یا از کمیت یا کیفیت فاجعه ؟! مثلن مرگ ده نفر کمتر مهمه از مرگ صد نفر ؟! یا هزار نفر ؟!
یعنی در همه شرایط ، بهتر بگم همه این شرایط (زمان ، مکان ، کادربندی ، نور ، رنگ ، ... ) از مرگ تلخ تعدادی انسان و درد و رنج اونها مهم ترن ؟
پ.ن: مدتی پیش با دوستی رسانه ای صحبتی داشتم . میگفت ما ایرانی ها ، گویا حساسیت امون رو در برابر خیلی چیزها از دست داریم میدیم . مثلن انقدر خبر مرگ آدمها رو مثلن در تصادف جاده ای ( هجده هزار نفر توجه کنید هجده هزار نفر در تعطیلات نوروزی !!!! بیش از ده برابر کشته شدگان کشتی تایتانیک ، در هر سال !!! ) یا زلزله و یا ... میشنویم و می بینیم ، دیگر خبر مرگ چند نفر چندان در این وانفسا مهم به نظر نمیرسه . پس هر چی خبر بزرگتر بهتر !!!
یک چیز دیگه هم ذهنم رو مدتی پیش به خودش مشغول کرده بود . اینکه خبر مرگ چند دانش آموز بلژیکی که از سفر تفریحی آلپ بر میگشتن و در تونلی تصادف کردن ( که منجر به اعلام عزای عمومی چند روزه در بلژیک شده بود ) چقدر در همین مطبوعات ما مطرح شد با آب و تاب فراوان . اما همین کنار گوش ما روزانه ده ها کودک عراقی ، افغانی ، سودانی ، .... میمیرن و بی خیال ! دیگه حوصله ندارم .
با عرض سلام خدمت همه عزیزان و اساتید ۱ نکته جالب نظر منو جلب کرد و اون این بود که در ۴ صفحه اخیر این تایپیک ۱ عکس در مورد جنگ هم قرار نگرفته؟؟؟
به نظر من همه عکسهای خبری داری ماهیت یکسانی نیستند و لزوما احتیاجی به نشانه های خاصی ندارند . عکسهای خبری فوری معمولا با عکاسی مستند دارای تفاوت هستند از این جهت که عکاس به محل میرود و اتفاق را ثبت میکند و توجهش به موضوعی است که باید بدون طرفداری روایت کند در رابطه با یک خبر مرتبط...نقل قول:
این باعث میشه من رو نظرم تاکید خاصی داشته باشم. بنده عکاس خبری نیستم. از همه عکاسان خبری که اینجا هستند عذرخواهی می کنم که نظر می دهم .ولی این چه عکس خبر فوری یی است؟ با یک شات چیرو میرسونه؟ خبر فوری از سونامی : موجی به ارتفاع یک ساختمان که دارای چیزی به عنوان مقیاس است. خبر فوری از اتحاد آلمان : دو جوان از دو سوی دیوار یکدیگر را در آغوش گرفته اند و دیوار نیمه خراب است. خبر فوری از فروریختن برج های دوقولو : ستونی از دود در نیویورک به آسمان رفته است و برج ها نیستند.
خبری فوری از افغانستان : یک بچه در بین چند جنازه جیغ می زند. نه زمان دارد نه مکان نه نشانی که بتوان به زمان و مکان ربطش داد.
در پست دیگه ای هم اشاره کرده بودید که نقد اصلی به خود عکس وارد است ..
این یک عکس دیگه از اون مجموعه است .
http://galeria.index.hu/kulfold/2011...d3aada0f_l.jpg
Awarded to Massoud Hossaini of Agence France-Presse for his heartbreaking image of a girl crying in fear after a suicide bomber’s attack at a crowded shrine in Kabul.
من راجع به اینکه باید این جایزه به این عکس تعلق میگرفته یا خیر نظری ندارم شاید هم عکاس میتونست بهتر عمل کنه یا عکس مشکلات تکنیکی داشته باشد
تصور میکنم عکس دو جنبه دارد یکی اینکه بعد از حادثه را نشان میدهد و آنچه که آنرا متفاوت با بقیه آثار کرده همین اندوه آور بودن عکس از جهات مختلف:
انبوه جنازه ها کنار هم ، کودکی واژگون شده پائین عکس لکه های خون همه جا و بازماندگانی که ناله میکنند و مرکز این عکس دخترکی که با صورت و لباس خونی مات و مبهوت در پی درک چه موضوعیست؟
به نظر من همه اینها باعث میشه این عکس حرفهایی داشته باشد .
یک ایرانی در موگادیشو | جدید آنلاین
یک ایرانی در موگادیشو
یک عکس تلخ از عکاس آسوشیتد پرس
ژوئن 1972 ، در ویتنام جنوبی ، یک هواپیمای ویتنامی به اشتباه بمب های آتشزا و ناپالم را بر روی مردمان خودی ریخت .
کیم نه ساله ، بر اثر شدت سوزش و جراحت لباس های خود را از تن در آورده .
فایل پیوست 28280
کیم در سال 1977 . در کنار خانواده . آثار جراحت بر روی دستان وی هویداست .
فایل پیوست 28281
سال 2000 . کیم و عکاس این اثر در دیدار با ملکه انگلیس
فایل پیوست 28282
نیک ، عکاس آسوشیتد پرس و ثبت کننده درد و رنج این کودکان
فایل پیوست 28283
یک سال پس از حادثه ، عکاس و کیم در کنار یکدیگر
فایل پیوست 28284
منبع : خبرآنلاین
پست 130 عکس دوم مربوط به سال 1997
گفتگوی بی..بی-سی فارسی با مسعود حسینی (عکاس افغانی برنده جایزه پولیتزر امسال)
بخشی از گفتگو:کد:http://www.bbc.co.uk/persian/tvandradio/2012/06/120604_hardtalk_massoud_hosseini.shtml
نقل قول:
این عکس الان برای شما این طوری خاطره بد را تداعی می کند و شما را منقلب می کند، یا این که قبل از این که این جایزه را بگیرید هم این عکس همان اثر را روی شما گذاشت؟
در هر صورت این اثر را بر من داشت، حتی حالا هم آن اثر را دارد. من به آن ویدئو و به آن فایلی که آن عکس ها هست هیچ وقت دوباره مراجعه نمی کنم، برای من یک مقدار مشکل است. حتی وقتی که مجبور بودم آن را به جایزه بزرگ "ورلد پرس فتو"، عکاسی خبری در هلند، نشان بدهم خودم نگاه نمی کردم. تصویر آن بر روی پرده بود و با دستم توضیح می دادم، تلاش می کردم به آن نگاه نکنم. خیلی مشکل است، حالا هم این اثر را روی من دارد. من هیچ وقت فکر نمی کردم، حتی تا دو هفته بعد از این واقعه هم فکر نمی کردم که من صاحب هیچ جایزه ای از این عکس شوم، چه در "ورلد پرس فتو" و چه در "پولیتزر".
آن لحظه ای که شما گفتید من آمده ام برای همین کار که اینها را ثبت بکنم، یعنی آن حسی که آن لحظه داشتید یک حس شغلی و حرفه ای بود، یعنی حرفه شما ایجاب می کرد که این کار را بکنید، و رفتید این کار را کردید. حالا که بعد به آن نگاه می کنید فکر می کنید که مثلا برای ترانه و خانواده اش کاری انجام داده اید؟
کار من درواقع نشان دادن همان صحبت و دردی است که مردم می خواهند دیگران ببینند. اگر ما تصور کنیم که همه ما جزیی از یک بدن هستیم، خوب این عضو از بدن در حالت بسیار درد شدیدی است اما هیچ کس حس نمی کند. این همیشه یک احساس تاریخی مردم افغانستان بوده است که فکر می کنند که مردم در دنیا دردشان را حس نمی کنند. من بعد از این بودم (دنبال این بودم)، یعنی یک حسگر بودم که این درد را به مردم منتقل کنم، و این وظیفه من بود و این کاری بود که باید می کردم.
ترانه درواقع زخمی شد، برادر خودش را از دست داد، بسیاری از هم بازی هایش که در یک خانه زندگی می کردند در یک لحظه از بین رفتند، مادرش خون آلود، خواهر خردش (کوچکش) به شدت مجروح شده بود که آنها حتی در آن لحظه فکر می کردند او مرده است. این صحنه بسیار وحشتناکی بود، درد بسیار عظیمی بود که آنها می کشیدند. من درواقع با عکسم و با کارم فریاد آنها را انتقال دادم، برای آنها صدا شدم، برای آنها گلو شدم. من آن درد را انتقال دادم، بر من خیلی سخت بود، بر ترانه هم خیلی سخت بود. ولی مهم ترین عکس العملی که پدر ترانه بر من داشت، بعد از این واقعه که او را دیدم، این بود که از من تشکر کرد. من خودم هم فکر نمی کردم چنین چیزی امکان داشته بشود.
دیدن فیلم مصاحبه بی بی سی فارسی با دان مک کالین, عکاس مشهور جنگ رو از دست ندین. فیلمی به غایت تاثیر گذار و دیدنیست.
بسیار زیبا بود مرسی جواد جان ارزش 120 مگ دانلود رو واقعا داشت....
مخصوصا اون لحظه ایی که میگه دیروز دو آهو در باغ من میچریدند و من صبح رو با دیدن این منظره بیدار شدم اما شب در رختخوابم با فکر بیروت...بنگلادش و ویتنام بخواب میروم!!!
این قیمتی است که شما پرداخت میکنید...تا شخصی از راه برسه و بگه من عاشق عکسهای شما هستم....ارزشش رو نداره.....
مرسی جواد جان
متوجه شدم در این تاپیک اسمی از مستند War Photogrpher نیاورده شده. به همه دوستان پیشنهاد میکنم که این مستند رو ببینید. این فیلم نتیجه سالها کار James Nachtwey در نقاط مختلف دنیا (فلسطین، بوسنی، و از همه فاجعه بار تر نسل کشی در روواندا) هستش. در مورد عکاسی هم حرفهای بسیار جالبی زده میشه:
این مستند نامزد اسکار و امی شده.نقل قول:
Why photograph war? Is it possible to put an end to a form of human behavior, which has existed throughout history, by the means of photography.
لیست نقل قول ها
لینک به سایت
فایل پیوست 43741
این عکس برای من حس عجیبی به همراه داره. نهایت دردی که میشه با دیدن اون صحنه متصور شد و نهایت آرامشی که در چهره و دستان اون مجروح هست . امیدوارم هر جایی هستند سلامت باشند و شاد و همچنان در این وانفسا دنیایی از آرامش را به همراه داشته باشند .
سلام
مطلب زیر ترجمه مقاله ای است از جیمز استرین در مورد عکاس جنگ دان مککالین (Don McCullin) به بهانه نمایشگاهی از عکسهایش , که در سایت عکسخانه منتشر شده بود :
«شرم خاطره» در تعقیب یک عکاس جنگ - عکسخانه
مدتی قبل به لطف یکی از دوستان آن را خواندم , گفتم شاید دوستان دیگر هنوز ندیده باشند و خواندنش خالی از لطف نباشد. :-)
فایل پیوست 79265
عراق منطقه بیجی خانه های سازمانی پالایشگاه بزرگ بیجی که بواسطه نزدیک بودن با خط مقدم درگیری تخلیه شده
عکس مربوط به تابستان 95
فایل پیوست 79267
خط مقدم جبال مکحول در شب
تابستان 95
فایل پیوست 79269
خط مقدم جبال مکحول و لاشه ی ماشین انتحاری داعش که قبل از رسیدن به خطوط مبارزین توسط تانک منحدم شد