صفحه 2 از 3 نخستنخست 1 2 3 آخرینآخرین
نمایش نتایج : از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
Like Tree157تشکر

موضوع: عکس شماره ۱۳

  1. #11
    كاربر آشنا S. Badr آواتار ها
    تاریخ عضویت
    December 2009
    محل سکونت
    ایران - تهران
    نوشته ها
    46
    تشکر شده
    125
    تشکر کرده
    39

    پیش فرض

    با سلام.
    من هم مثل سایر دوستان بسیار از این عکس لذت بردم. اما به‌نظرم این عکس از دیدی دیگر مفهوم انتظار را به‌خوبی به‌نمایش گذاشته است. مردی در انتظار (و رو به) ترنی برای حرکت از موجود به مطلوب!
    ریزترین جزئیات این عکس و رنگ‌های متمایل به سفید همه و همه عبور از نوعی تاریکی به روشنی با ابزاری چون ترن رو به نمایش می‌گذارند.
    nmroshan، merdax و NetNegar تشکر می‌کنند.

  2. #12
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    February 2010
    نوشته ها
    380
    تشکر شده
    2391
    تشکر کرده
    5034

    پیش فرض

    عكس اتنخاب شده را به نوبه خودم يك عكس موفق مي دانم ، هم از جهت حس القا شده در عكس ، هم از لحاظ تكنيكي و هم از لحاظ قرار گرفتن در زمان و مكان مناسب.
    از لحاظ حسي محيطي تاريك، لباس سفيد سوژه، ژست قرار گرفتنش، و نگاه به دنباله قطار احساس اظطراب را بر مي انگيزد . ايستگاهي خالي از مسافر و بدون تابلو راهنما يا سرنخي كه نشان دهنده موقعيت سوژه باشد چيزي نيست كه به ديدنش در چنين محيطي عادت داشته باشيم و همين امر بر اسرار آميز بودن و اظطراب مي افزايد. قطاري فلو شده كه ماهيتش بر ما معلوم نيست هم نمايانگر سفري مجهول به نظر مي آيد. مد سياه سفيد شايد نكته اي لازم براي چنين عكسي باشد كه بدون آن عكس از مفهوم و قدرت كنوني خود برخوردار نمي شد.
    تنها نكته اي كه در اين عكس برايم عجيب مي آيد فلو شدن بيش از حد ستون چپ باشد. نمي دانم به چشم من اين طور مي آيد يا واقعا اين طور است، با اين كه ستون چپ و ادامه پنجره مشبك در يك فاصله تمام مي شود ولي به يك اندازه فلو نشده اند حتي به نظرم ديوار سمت راست هم به اين اندازه فلو نيست.

    با عرض تبريك به جناب نامي براي ثبت اين اثر موفق
    nmroshan، merdax، Rouzbeh Ehsani و 3 نفر دیگر تشکر می‌کنند.
    آن کس که نداند و بداند که نداند/لنگان خرک خویش به منزل برساند
    آن کس که نداند و نداند که نداند/در جهل مرکب ابدالدهر بماند

  3. #13
    Moderator nmroshan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    February 2004
    محل سکونت
    mashad
    نوشته ها
    5,263
    تشکر شده
    38312
    تشکر کرده
    11580

    پیش فرض




    انگاره: اندیشه منجر به خلق عکس، آشکارا خود را می نمایاند. تصور اولیه که بتوان از چنان موقعیتی، عکسی خوب ساخت، لازمه این اثر بوده است. گواهش آنست هنرمند توانسته است راهی بیابد تا با سوژه هایی معمولی و روزمره، یک نگاه تخیلی و مشغول‌کننده فکر بسازد.


    خلاقیت: عکس نشانه‌هایی دارد که آن را واجد حالتی تازه و ابتکاری می‌نماید. بیننده دوست دارد به عکس نگاه کند و لذت ببرد.



    زیبایی‌شناسی: طراحی عناصر عکس به دقت صورت گرفته است. چیدمان یک درمیان سیاهی و روشنی، قرار دادن سوژه اصلی در موقعیت خوب، استفاده عالی از سایه‌ها و همه‌گی در خدمت مفهومی و ایده‌ای که هنرمند قصد ارائه آن را داشته است.


    تاویل: عکس بخوبی منظور خود را می‌فهماند. براحتی با بیننده ارتباط برقرار می‌کند. بیننده با دیدن عکس، پیغام و مفهوم عکس را درمی یابد: تنهایی انسان معاصر، روزمره‌گی و همجواری مدرنیته، نیاز به رفتن، دشواری تصمیم‌، دشواری در انتخاب زمان رفتن، مفهوم زمان و ارتباط آن با تنهایی، جستجوی بیهوده در مظاهر پیش‌رو، فراموشی و غفلت از سرچشمه اصلی بالایی و در نهایت مرگ (به قرار گیری مناسب انسان در ناحیه تاریک عکس توجه کنید).


    تاثیرگذاری عکس: عکس علاوه بر اینکه مفاهیم و ایده‌های خود را در ذهن بیننده برمی‌انگیزاند، بیننده مشتاق را با خود همراه کرده و ومیزان تاثیرگذاری‌اش بیش از یک عکس زیبای معمولی است. از آن عکس هاست که مدتی با فکر و اندیشه ما بازی می کند.


    کمال: به زحمت می‌توان تصور کرد عکس چیز اضافه یا کمی داشته باشد. عکس همین گونه که هست، کامل و جامع است.


    استقلال موجودیت: عکس به درجه‌ای از بلوغ رسیده است که نیازی به توضیح اضافه ندارد. به صورت تک‌عکس و بدون عنوان، یک اثر جامع محسوب می‌گردد. می‌توان عکس را به همین صورتی که هست، در چاپ بزرگ نمایشگاهی ارائه داد و باز هم تأثیر گذار خواهد بود.


    با آرزوی موفقیت برای مهرداد نامی (merdax)برای این اثر خوب.
    و با تشکر فراوان از همراهانی که در این بحث همراهی‌مان کردند.
    A_Maddah، Mashhadi Vahid، shabab و 22 نفر دیگر تشکر می‌کنند.
    نعما م. روشن
    مقالات سایت عکاسی |وبلاگ (از عکاسی) | اینستاگرام : Nemaroshan

  4. #14
    كاربر همراه Mohamad_Ali آواتار ها
    تاریخ عضویت
    December 2009
    محل سکونت
    Isfahan
    نوشته ها
    438
    تشکر شده
    2227
    تشکر کرده
    5251

    پیش فرض

    از لحاظ تکنیکی تلاش و ممارست عکاس برای کادربندی و قرار دادن المان های مفید برای عکس و تعیین سرعت شاتر مناسب و زدن به موقع آن قابل تشکر و قدردانیست!
    نگاه و نوع پوشش و محلقرار گیری سوژه اصلی(انسان) و وجود نورهای متفاوت در اطراف سوژه به زیبایی های عکس کمک کرده.
    کلا عکس حسی و پر معنایی است که من به یک حسی که توی ذهنم هست بسنده میکنم:

    نگاه انسان به حرکت قطار زندگی...

    بنده نمره 8 از 10 را به این عکس میدم.
    ممنون
    merdax و Miri تشکر می‌کنند.

  5. #15
    كاربر آشنا saman_ti_ti آواتار ها
    تاریخ عضویت
    July 2010
    محل سکونت
    تهران - شمیران
    نوشته ها
    31
    تشکر شده
    35
    تشکر کرده
    9

    پیش فرض

    با یاد او
    به نظر بنده این تصویر می توانست به یک کانسپچوال فتو ارت بسیار عالی تبدیل شود ولیکن کاستی های بسیاری در المان های تداعی کننده معانی و ناقل های مفاهیم دارد. این تصویر تصویری نیست که به طور قطع بتوان در نگاه اول و حتی با کمی دقیق شدن دریافت که اینجا کجاست؟ این فرد کیست؟ این سیاهی ها و سپیدی ها به چه معناست و ... به طور مثال یکی از المان هایی که می توانست به این تصویر کمک بکند حضور یک چراغ بود! یا مشاهده مسافران در قطار (اگر این قطار باشد) و بسیاری از جزئیات دیگر که می توانستند اطلاعاتی بدهند... من حیث المجموع تصویر اطلاعات اندکی به مخاطب خود ارائه می کند و ان بخش هایی هم که مخاطب اطلاعات خود را نسبت به ان بیان می کند بسیار اندک و گنگ هستند و مخاطب احساس بلاتکلیفی دارد.
    ما یک مترو داریم به احتمال، یک مرد داریم و دو واگن قطار که مرد میان دو واگن میان دو صندلی که پشت اوست قرار گرفته است و بالای سر وی نیز نورگیر ایستگاه مترو و سیستم تهویه (به احتمال) قرار دارد، یک ستون هم سمت چپ کادر داریم. این ها روی هم رفته برای بنده معنای خاص و برجسته ای را نمی سازند. به نظر بنده این تصویر تصویری است که باز بایستی از فرم ها، نورها و سایه ها و مسائل این چنینی ان بهره جست.
    nmroshan تشکر می‌کند.

  6. #16
    كاربر فعال merdax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    January 2008
    محل سکونت
    Atlanta, GA
    نوشته ها
    638
    تشکر شده
    3357
    تشکر کرده
    5013

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط saman_ti_ti نمایش پست ها
    با یاد او
    به نظر بنده این تصویر می توانست به یک کانسپچوال فتو ارت بسیار عالی تبدیل شود ولیکن کاستی های بسیاری در المان های تداعی کننده معانی و ناقل های مفاهیم دارد. این تصویر تصویری نیست که به طور قطع بتوان در نگاه اول و حتی با کمی دقیق شدن دریافت که اینجا کجاست؟ این فرد کیست؟ این سیاهی ها و سپیدی ها به چه معناست و ... به طور مثال یکی از المان هایی که می توانست به این تصویر کمک بکند حضور یک چراغ بود! یا مشاهده مسافران در قطار (اگر این قطار باشد) و بسیاری از جزئیات دیگر که می توانستند اطلاعاتی بدهند... من حیث المجموع تصویر اطلاعات اندکی به مخاطب خود ارائه می کند و ان بخش هایی هم که مخاطب اطلاعات خود را نسبت به ان بیان می کند بسیار اندک و گنگ هستند و مخاطب احساس بلاتکلیفی دارد.
    ما یک مترو داریم به احتمال، یک مرد داریم و دو واگن قطار که مرد میان دو واگن میان دو صندلی که پشت اوست قرار گرفته است و بالای سر وی نیز نورگیر ایستگاه مترو و سیستم تهویه (به احتمال) قرار دارد، یک ستون هم سمت چپ کادر داریم. این ها روی هم رفته برای بنده معنای خاص و برجسته ای را نمی سازند. به نظر بنده این تصویر تصویری است که باز بایستی از فرم ها، نورها و سایه ها و مسائل این چنینی ان بهره جست.


    متاسفانه با نقد شما موافق نیستم
    اگر شما مایلید هدف یک عکس کانسپچوال را با دریافت اطلاعات به طریق حداکثری از درون آن پیدا کنید، خود دانید ولی در جایی که من عکاسی میکنم به این طریق این اتفاق نمی افتد
    المان هایی که از آنها به عنوان گنگ یاد کردید دقیقا گنگند و باید هم باشند! حتی سرعت شاتر و محو بودن چهره انسان روبرو هم بنابر ایجاد یک ماهیتِ کُلی ِانسانی و نه تنها یک تک-ماهیت دقیق فردی تنظیم شده است
    حضور هر المان دیگری که این کار را از حالت نرمال و طبیعی خارج میکرد و به مدلینگ نزدیک میشد(مثل نورپردازی و فریز کردن سوژه یا اضافه و کم کردن چراغ یا مسافر یا هر چیزی که به طور طبیعی در صنحه در همان آن وجود نداشت) از وزن پیام و اصالت معنای این کار میکاست.
    به طور کلی من معتقدم بیشترین وزن کانسپچوال زمانیست که شما به عنوان عکاس ِاین سبک، شکارچی باشید!
    بایستید، رفتار انسانها را مطالعه کنید، مضامین شخصی یا اجتماعی ما فارغ از محیطی که در آن زندگی میکنیم شکل نمیگیرند، ما با این سیستم در حال تبادل دائمی هستیم
    مینیمال و در عین حال، مفهومی بودنِ این عکس به وزن پیامیست که خود عکس، حامل آن است
    من به طور دقیق نخواستم دریافت خودم را با شما به اشتراک بگذارم چون خود شمایید که در برداشت آزادید و عکس اگر شیوه انتقال مضمون یا خود پیام را به شما نرسانده، حتما ایراداتی دارد
    اما برای یک عکس کانسپچوال ِ واقعی(چیزی که این روزها به شدت هرچه تمامتر نایاب شده) شما نباید دنبال چینش کلاسیک و المانهای نظمساز تکنیکی باشید
    البته این نظر من است به عنوان عکاس، و حتما ایراداتی دارد ضمن اینکه حتی ممکن است به کلی اشتباه باشد
    ممنون از این که عکس را دیدید و نظر مشخص خود را ارائه دادید

  7. #17
    كاربر آشنا saman_ti_ti آواتار ها
    تاریخ عضویت
    July 2010
    محل سکونت
    تهران - شمیران
    نوشته ها
    31
    تشکر شده
    35
    تشکر کرده
    9

    پیش فرض

    با یاد او
    و با سلام به شما
    چرا متاسف؟ تاسفی نیست و نباید هم باشد...
    شما مگر کجا زندگی می کنید؟! در انجایی که شما زندگی می کنید به کدام طریق یک کانسپت هنری به وجود می اید؟ بنده از این کره خاکی کمی اطلاع دارم.
    در مورد مدلینگ و عکاسی کنترل شده غرض ما هم این نبود...
    فرموده اید: به طور کلی من معتقدم بیشترین وزن کانسپچوال زمانی است که شما به عنوان عکاس این سبک، شکارچی باشید.
    اول این که بنده بخش هایی از این جمله ی شما رو بدون معنا می دانم، و در مجموع کاملا مخالف شما هستم، در هنر مفهومی زمانی که مفهوم اصالت می یابد نه تنها شکارچی بودن عکاس به عنوان هنرمند معنایی ندارد بلکه هنرمند عکاس می بایست از قوه خلاقانه خویش در عالم خیال، معنا و صور ذهنی چیزی اورده و در عالم واقع تبدیل به اثری بکند به خصوص در عالم مجسمه سازی، عکاسی و نقاشی و هنرهای نمایشی... هنر مفهومی کمال یافته ان هنری است که مراحل کمال و پختگی خویش را در روح و ضمیر هنرمند طی کرده باشد و این می تواند اثری محکم، منسجم و هدفمند بیافریند. شما می توانید از جایی گذر کنید ناگهان چشمتان را پشت ویزور برده قابتان را تنظیم کنید و یک تصویر خوب تهیه کنید ولیکن ان چه که به دست می اید اگر برداشت های معناگرایانه به دست دهد به اوج، کمال و پختگی نمی رسد مگر این که شما بدانید که چه کرده اید، اگاهانه یا نا اگاه چیزی که از ضمیر نا خود اگاه انسان می اید و این بایستی در کار مشهود باشد و باید گفت همان هم ریشه در خاکی دارد، اصالت دارد و حاصل درونیات و حالات انسان است. حاصل یک زندگی است. خلاصه این که بنده مخالف این چیزی هستم که شما فرمودید بعید هم می دانم ان جایی که شما زندگی می کنید تعریفی چون شما از هنر مفهومی داشته باشند. ولیکن در مورد هنر موافقم هستم که بخشی از هنر رهاست و قاعده و چهارچوب مندی بر ان حاکم نیست و این روح ازاد بایستی حاکم بر یک اثر هنرمندانه باشد. اثری که تمام و کمال کنترل شده باشد اگرچه درست باشد به لحاظ زیبایی شناسی محکم باشد و ... ولیکن ان روح را ندارد. گاهی یک اثر ضعیف تر پر روح بیشتر به دل می نشیند...
    بله تصویر مینیمال است و باید گفت یک مینیمال عالی در فرم یک ماکزیمال عالی در مفهوم است. این تصویر شما برای بنده بخش اول را دارد بخش دوم تقریبا هیچ است. البته سخت نگیرید از ان جا که هرمنوتیک بر هنر حاکم است بنده برداشت و دریافت شخصی ام را گفتم، ممکن است کسی خلاف بنده دیده و درک کند. امیدوارم موفق باشید.
    nmroshan و M.R.Mir تشکر می‌کنند.

  8. #18
    كاربر فعال merdax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    January 2008
    محل سکونت
    Atlanta, GA
    نوشته ها
    638
    تشکر شده
    3357
    تشکر کرده
    5013

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط saman_ti_ti نمایش پست ها
    با یاد او
    و با سلام به شما
    چرا متاسف؟ تاسفی نیست و نباید هم باشد...
    شما مگر کجا زندگی می کنید؟! در انجایی که شما زندگی می کنید به کدام طریق یک کانسپت هنری به وجود می اید؟ بنده از این کره خاکی کمی اطلاع دارم.
    در مورد مدلینگ و عکاسی کنترل شده غرض ما هم این نبود...
    فرموده اید: به طور کلی من معتقدم بیشترین وزن کانسپچوال زمانی است که شما به عنوان عکاس این سبک، شکارچی باشید.
    اول این که بنده بخش هایی از این جمله ی شما رو بدون معنا می دانم، و در مجموع کاملا مخالف شما هستم، در هنر مفهومی زمانی که مفهوم اصالت می یابد نه تنها شکارچی بودن عکاس به عنوان هنرمند معنایی ندارد بلکه هنرمند عکاس می بایست از قوه خلاقانه خویش در عالم خیال، معنا و صور ذهنی چیزی اورده و در عالم واقع تبدیل به اثری بکند به خصوص در عالم مجسمه سازی، عکاسی و نقاشی و هنرهای نمایشی... هنر مفهومی کمال یافته ان هنری است که مراحل کمال و پختگی خویش را در روح و ضمیر هنرمند طی کرده باشد و این می تواند اثری محکم، منسجم و هدفمند بیافریند. شما می توانید از جایی گذر کنید ناگهان چشمتان را پشت ویزور برده قابتان را تنظیم کنید و یک تصویر خوب تهیه کنید ولیکن ان چه که به دست می اید اگر برداشت های معناگرایانه به دست دهد به اوج، کمال و پختگی نمی رسد مگر این که شما بدانید که چه کرده اید، اگاهانه یا نا اگاه چیزی که از ضمیر نا خود اگاه انسان می اید و این بایستی در کار مشهود باشد و باید گفت همان هم ریشه در خاکی دارد، اصالت دارد و حاصل درونیات و حالات انسان است. حاصل یک زندگی است. خلاصه این که بنده مخالف این چیزی هستم که شما فرمودید بعید هم می دانم ان جایی که شما زندگی می کنید تعریفی چون شما از هنر مفهومی داشته باشند. ولیکن در مورد هنر موافقم هستم که بخشی از هنر رهاست و قاعده و چهارچوب مندی بر ان حاکم نیست و این روح ازاد بایستی حاکم بر یک اثر هنرمندانه باشد. اثری که تمام و کمال کنترل شده باشد اگرچه درست باشد به لحاظ زیبایی شناسی محکم باشد و ... ولیکن ان روح را ندارد. گاهی یک اثر ضعیف تر پر روح بیشتر به دل می نشیند...
    بله تصویر مینیمال است و باید گفت یک مینیمال عالی در فرم یک ماکزیمال عالی در مفهوم است. این تصویر شما برای بنده بخش اول را دارد بخش دوم تقریبا هیچ است. البته سخت نگیرید از ان جا که هرمنوتیک بر هنر حاکم است بنده برداشت و دریافت شخصی ام را گفتم، ممکن است کسی خلاف بنده دیده و درک کند. امیدوارم موفق باشید.
    البته من معتقد نیستم تنها شکارچی بودن مهم است!
    من دقیقا حرفی که شما الان به صورت تئوری کلاسیک بیان کردید را به مفهوم عام و روزانه خودمان گفتم
    من پیامی داشتم،معتقد به چینش نبودم و با صبر و حوصله و تصویری که در ذهنم از نحوه پیاده کردن مفهوم مورد نظرم در قاب عکس داشتم، کادری را پیدا کردم و رفتاری را که متناسب با پیام من به عنوان عکاس بود
    اینکه ما در این هنر باید خلاقیت داشته باشیم، نه تنها در آن شکی ندارم بلکه معتقدم اگر خلاق نباشیم عکاس هم نیستیم! گاهی کارهایی را باید مشق و تقلید کنیم اما همانها را هم با خلاقیت!
    من معتقدم ما دو راه داریم! یا بچینیم یا چینشی را که مناسب میبینیم(به هر طریق و طبق هر نوع استانداردی) پیدا کنیم!
    من مورد دوم را انتخاب کردم و فکر میکنم میتوانم نام این توانایی را شکارچی بودن بگذارم! چون از نظر من یک شکارچی خوب چند کار را خوب بلد است:
    1.عکاس ِخوب، خوب میداند کجا بایستد
    2.برای یک عکس ِخوب، باید بداند دنبال چیست
    3.پیامی را که دارد، متناسب با عناصر بصری تنظیم کند و کشش عکس را بالا نگه دارد
    4.کاری کند که عکس، حرف بزند! خودش را تبلیغ کند و به بیننده، حس خواننده بودن بدهد؛ به مفهوم کسی که کتابی را میخواند وقتی آن عکس را میبیند
    و بسیاری کارهای دیگر
    بنابر این من زیاد تفاوتی نمیبینم در اختلافی که ذکر کردید
    ممنون که عکس را دیدید و حاضرید درباره آن هم-صجبت عکاس باشید
    nmroshan و saman_ti_ti تشکر می‌کنند.

  9. #19
    كاربر آشنا saman_ti_ti آواتار ها
    تاریخ عضویت
    July 2010
    محل سکونت
    تهران - شمیران
    نوشته ها
    31
    تشکر شده
    35
    تشکر کرده
    9

    پیش فرض

    امیدوارم موفق باشید و
    خواهش می کنم...
    merdax تشکر می‌کند.

  10. #20
    كاربر جديد intimatercsp آواتار ها
    تاریخ عضویت
    December 2011
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    2
    تشکر شده
    5
    تشکر کرده
    23

    پیش فرض

    با سلام خدمت دوستان

    عکس زیبا و قشنگی شده. یه جورایی به من حس واموندگی و استیصال انسان در زندگی روزمره رو نشون میده
    که داره به گذر زندگی و زمان نگاه میکنه و قطعا نمی تونه خودش رو همراه رخدادها به جلو ببره

    موفق باشید
    nmroshan تشکر می‌کند.

صفحه 2 از 3 نخستنخست 1 2 3 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •