صفحه 1 از 2 1 2 آخرینآخرین
نمایش نتایج : از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
Like Tree103تشکر

موضوع: عكس هاي كليشه اي

  1. #1
    كاربر ويژه Nima Sadigh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    November 2008
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,118
    تشکر شده
    9925
    تشکر کرده
    6705

    پیش فرض عكس هاي كليشه اي

    كليشه لغتي فرانسوي است در ديكشنري meriam webster معناي آن به اين ترتيب آمده است:

    cliché : a phrase or expression that has been used so often that it is no longer original or interesting، something that is so commonly used in books, stories, etc., that it is no longer effective

    كليشه
    : عبارت يا جمله اي كه به دليل استفاده ي زياد ديگر جالب و اوريجينال نيست، چيزي كه به طور معمول در كتابها،‌داستانها و .... استفاده مي شود و ديگر تاثير گذار نيست.



    به نظر مي آيد كليشه در نقطه ي مقابل خلاقيت قرار مي گيرد. يعني چيزي كه تكراري و خسته كننده است و جديد نيست.

    از يكي از عكاسان مي شنيدم كه بد نيست در عكاسي، ليستي از چيزها و سوژه هايي كه نبايد از آنها عكس بگيريم در ذهن خودمان داشته باشيم. فكر مي كنم عكس هاي كليشه اي جزء اين ليست هستند. حالا اين كليشه ها چه چيزي هستند داستان را پيچيده مي كند. كليشه در عكاسي مي تواند شامل سوژه، نحوه عكاسي از آن، شيوه ي ويرايش آن و .... باشد. من با خودم به اين نتيجه رسيدم كه بهترين كار براي فرار از اين كليشه ها اين است كه در هر ژانر عكاسي به بررسي اين كليشه ها بپردازيم.

    مثلا در عكاسي منظره، عكاسي ساده از غروب خورشيد در آسماني صاف در ساحل دريا مي تواند يك عكس كليشه اي بزرگ باشد. شايد در يك سال اخير 20 عكس مشابه از غروب خورشيد ديده باشيم و هيچ كدام براي ما جديد و جالب نباشد.
    اگر در همين ژانر كمي عكس و نحوه عكاسي را پيچيده تر كنيم به عكاسي با سرعت شاتر پايين از دريا و قرار دادن قسمتي از صخره ها در پيش زمينه عكس مي رسيم.

    يا در عكاسي خياباني بزرگترين و ساده ترين كليشه عكاسي از گداها و افراد معلول است. در سطحي بالاتر كليشه در اين ژانر به قرار گرفتن فردي در كنار يك بيلبورد مي رسد. واقعا خيلي از اين عكس ها خسته كننده هستند.

    نظر شما چيست؟
    Navid7h، Amir Abdolpanah، lamagra و 15 نفر دیگر تشکر می‌کنند.
    "تو قسمتی از جهان نیستی، تو خود جهان هستی"

  2. #2
    Forum Moderator Navid7h آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2008
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,708
    تشکر شده
    13115
    تشکر کرده
    7879

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط nima13195 نمایش پست ها
    كليشه لغتي فرانسوي است در ديكشنري meriam webster معناي آن به اين ترتيب آمده است:

    cliché : a phrase or expression that has been used so often that it is no longer original or interesting، something that is so commonly used in books, stories, etc., that it is no longer effective

    كليشه
    : عبارت يا جمله اي كه به دليل استفاده ي زياد ديگر جالب و اوريجينال نيست، چيزي كه به طور معمول در كتابها،‌داستانها و .... استفاده مي شود و ديگر تاثير گذار نيست.



    به نظر مي آيد كليشه در نقطه ي مقابل خلاقيت قرار مي گيرد. يعني چيزي كه تكراري و خسته كننده است و جديد نيست.

    از يكي از عكاسان مي شنيدم كه بد نيست در عكاسي، ليستي از چيزها و سوژه هايي كه نبايد از آنها عكس بگيريم در ذهن خودمان داشته باشيم. فكر مي كنم عكس هاي كليشه اي جزء اين ليست هستند. حالا اين كليشه ها چه چيزي هستند داستان را پيچيده مي كند. كليشه در عكاسي مي تواند شامل سوژه، نحوه عكاسي از آن، شيوه ي ويرايش آن و .... باشد. من با خودم به اين نتيجه رسيدم كه بهترين كار براي فرار از اين كليشه ها اين است كه در هر ژانر عكاسي به بررسي اين كليشه ها بپردازيم.

    مثلا در عكاسي منظره، عكاسي ساده از غروب خورشيد در آسماني صاف در ساحل دريا مي تواند يك عكس كليشه اي بزرگ باشد. شايد در يك سال اخير 20 عكس مشابه از غروب خورشيد ديده باشيم و هيچ كدام براي ما جديد و جالب نباشد.
    اگر در همين ژانر كمي عكس و نحوه عكاسي را پيچيده تر كنيم به عكاسي با سرعت شاتر پايين از دريا و قرار دادن قسمتي از صخره ها در پيش زمينه عكس مي رسيم.

    يا در عكاسي خياباني بزرگترين و ساده ترين كليشه عكاسي از گداها و افراد معلول است. در سطحي بالاتر كليشه در اين ژانر به قرار گرفتن فردي در كنار يك بيلبورد مي رسد. واقعا خيلي از اين عكس ها خسته كننده هستند.

    نظر شما چيست؟
    سلام،

    موضوع جالبی است!

    به نظرم عکاسی کلیشه ای یا عکس کلیشه ای لزوما بد نیست.. در ابتدای هر راهی اصولا احتیاج به یک سری "سرمشق" داریم. بعد از اینکه فهمیدیم دوربین چیست و ساختمان دوربین چیست و اینها میریسیم به عکس گرفتن. بعد باید عکس گرفت و عکس گرفت و عکس گرفت تا به دوربین عادت کرد، واقعا از Aperture و Shutter و ISO و اینها استفاده کرد. به نظرم در این مرحله خیلی از عکس تکراری، کلیشه ای خواهند بود که بد هم نیست. عموما عکس ها مانند انچه در کلاس عکاسی دیده ایم یا در کتاب ها و وب سایت های آموزشی دیده ایم خواهند بود. مثل عکاسی با سرعت شاتر پایین از رودخانه، آفتاب میان درختان پاییزی، نوع عکس های خیابانی که شما دوست خوبمون گفتند و ...

    نکته مهم در مورد خوب دیدن و خوب عکاسی کردن این است که بعد از مدتی تمرین بفهمیم ما در یک مسیر هستیم. رفتن از این مراحل ابتدایی یا هر ژانر هنری دیگر مثل یک پاساژ است. مرحله ای است که باید بتوانیم از آن گذر کنیم. خیلی از ماها در اینجا میمانیم. بعضا هم تلاش میکنیم به مرحله بعدی برسیم.

    اینکه آرام آرام بتوانیم خلاقیت را به فرمول های ذهنی قدیمان اضافه کنیم آسان نخواهد بود و احتیاج به تمرین، عشق به ثبت و عکس دیدن خواهد داشت. کم کم باید بتوانیم در ذهنمان عکاسی کنیم و سپس با دوربین ثبتش کنیم. کم کم باید بتوانیم عکسهای تکراری کمتری بگیریم. یا بتوانیم به راحتی در دوربین حذفشان کنیم.

    به نظرم حضور آموزگار، استاد، دوستانی که به واقع عکس ها و اثر آدم را نقد کنند، مطالعه در مورد عکاسی و دیدن بیشتر عکس های دیگران و دقت و وسواس و حتی سخت گیری بیشتر در به اشتراک گذاشتن عکس هایمان کمک بسیار زیادی خواهند بود تا بتوانیم به مرحله بعدی برویم.

    شاد باشید.
    Nima Sadigh، Amir Abdolpanah، lamagra و 13 نفر دیگر تشکر می‌کنند.
    نوید حسینیان | پیوسته



  3. #3
    Forum Moderator کوروش آواتار ها
    تاریخ عضویت
    October 2011
    نوشته ها
    2,650
    تشکر شده
    18518
    تشکر کرده
    12880

    پیش فرض

    کلیشه لزوما چیز بدی نیست، البته کلیشه نه کپی!
    بلکه نحوه استفاده و ترکیب کلیشه ها گاه می تواند به چیزهای جدیدی برسد. مثلن در سینمای امریکا کلیشه های بسیاری وجود دارند، اما ما به ندرت پی به حضور آنها می بریم، مگر آنها که خیلی سردستی و باسمه‌ای از کلیشه ها استفاده کرده اند.
    مثلن نجات در آخرین لحظه یک کلیشه است، اما ما اغلب آنرا دوست داریم، اگر خوب اجرا شوند.
    حتی ژانرها متکی بر کلیشه ها هستند. در سینمای وسترن حضور اسب و هفت تیر کلیشه است، گاهی دوئل هم کلیشه است.
    ولی آن چه شما از کلیشه‌ها ، مثلن غروب ساده آفتاب را که مثال زدید، مثالی است از استفاده از ساده ترین قواعد کلیشه‌ای ،
    در واقع استفاده دم‌دستی و بی‌خلاقیت و باسمه‌ای از کلیشه‌هاست که بد و خسته کننده‌اند.
    ویرایش توسط کوروش : Friday 21 November 2014 در ساعت 01:00
    ehssanehs، Navid7h، Nima Sadigh و 14 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

  4. #4
    كاربر ويژه Nima Sadigh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    November 2008
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,118
    تشکر شده
    9925
    تشکر کرده
    6705

    پیش فرض

    در میان آرشیو عکسهایم می چرخیدم مصداق خوبی برای عکس کلیشه ای پیدا کردم:

    از گرفتن این عکس پشیمان هستم و سعی می کنم در آینده این کار را تکرار نکنم. فکر میکنم 7-8 فریم از این سوژه در آن روز گرفته ام.
    واقعا هیچ قصدی از گرفتن این عکس نداشتم و مفهومی هم در عکسهای مشابه آن نمی دیدم و الان نیز نمی بینم! تنها چیزی که یادم هست این است که دوستی که همراهم بود به من توصیه کرد عکسهای اینچنینی عکسهای خویی می شوند!
    بد نیست دوستان دیگر هم اگر نمونه هایی در ذهنشان دارند بیان کنند.
    mreza1001، MahBaz، Amir Abdolpanah و 11 نفر دیگر تشکر می‌کنند.
    "تو قسمتی از جهان نیستی، تو خود جهان هستی"

  5. #5
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    August 2006
    محل سکونت
    urmia
    نوشته ها
    121
    تشکر شده
    632
    تشکر کرده
    500

    پیش فرض

    کلیشه شاید تکرار روشهایی است که جواب داده و همواره نتیجه قابل قبولی داده است،اینکه میشود از آن خارج شد بستگی به ارزیابی نتیجه ایست که در نظر داریم و موفقیت از خروج کلیشه ،خود کلیشه ای دیگر می سازد،و مطمئنا هر نوع تلاشی مستلزم شناخت کلیشه های موفق و نشانه های آن است که در ذهن مخاطب جاری است.
    ehssanehs، Nima Sadigh و Alias_239 تشکر می‌کنند.

  6. #6
    Forum Moderator کوروش آواتار ها
    تاریخ عضویت
    October 2011
    نوشته ها
    2,650
    تشکر شده
    18518
    تشکر کرده
    12880

    پیش فرض

    به نظر من تعدادی از تصاویر کلیشه‌ای که تکراری و خسته‌کننده اند :
    - تصاویر ساده و معمولی از گدایان و فقیران ،
    - تصاویر دست‌های کبره‌بسته ،
    - خطوط عابر پیاده و سایه‌های ساده افراد ،
    - تصاویر عابران از پشت در خیابان ،
    - تصاویر ساده و معمولی خیابان و کوچه و ...
    - برگ و گل و ...
    .
    ( نکته ، همه موضوعات بالا می‌توانند زیبا و غیرکلیشه‌ای باشند اگر از نگاهی خاص و یا نو برخوردار باشند وگرنه به شکل ساده و معمولی بسیار تکراری‌اند )
    Mehrdad-PL، Nima Sadigh، mSafdel و 4 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

  7. #7
    كاربر بسیار فعال
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    THR
    نوشته ها
    1,588
    تشکر شده
    6001
    تشکر کرده
    2604

    پیش فرض

    خيلي هم نبايد به مسئله با عينك بدبيني نگاه كرد ...
    در تائيد گفته هاي دوست خوب مون نويد، اين كليشه هاي تكراري، در قالب سرمشق، خصوصا در ديگر هنرها مثل نوازندگي موسيقي بشدت رايج و به غايت كارآمد است.
    هنرجوي گيتار پاپ، بايد چندين ريتم را بصورت كليشه اي بياموزد، رويشان آكوردهاي گام هاي كليشه اي را افراز كند، با همان كليشه آواز را بخواند و ... بعد از چند ماه دلش ميخواهد ملودي هم بزند!
    در حيني كه ملودي ميزند و همنوازش برايش ريتم را با ساز دوم اجرا ميكند، جرقه هايي خارج از چهارچوب كليشه در ذهنش زده ميشود، نه براي ملودي، بلكه براي ريتم و شيرين تر كردنش ...

    چند ماهي كه به همين منوال گذشت، از باز-نوازي آهنگهاي اين و آن خسته شده و هوس كامپوز كردن هم ميكند، اما ابتداي راه را باز هم با كپي از كليشه ها شروع ميكند ... طول ميكشد تا مثلاً ذهنش از گام مينور اسپانيش فارغ شود ... اين سيكل ادامه پيدا ميكند تا شايد خودش صاحب سبك شود و به اصطلاح نوازندگان سنتي آندلسي، áire ي شخصي خودش را داشته باشد.

    در عكاسي هم همين جريان بر قرار است ... مثلا همه مبتديان راه پرتره، نور پردازي رامبراندي و پروانه اي و فيلان را بصورت كليشه اي بارها تمرين ميكنند ... عكس هاي high key و low key ميگيرند ... دنبال پنجره و مدلي هستند كه پوزي كه در فلان عكس ديده اند را بگيرد و آنها عكسش را ... چتر قرمز در روز باراني بدست مدل بدهند ... حتي ممكنه دو سه عكاس و كارهايشان را سرلوحه قرار داده و همان صحنه ها را بازسازي كنند ... ايرادي دارد؟ بنظر بنده خير ... اتفاقا بايد اينقدر اين سيكل تكرار بشه تا اولين جرقه هاي خلاقيت زده بشه ...

    اما اينكه ما با ديدن خروجي هاي سيكل تكراري يك عكاس علاقمند، برچسب "كليشِي" به كارش بزنيم، درسته يا نه؟ نميدونم ... اينكه بگيم بله، كليشه است، درست گفته ايم! ولي اينكه اصلاً بايد ميگفتيم يا سكوت ميكرديم؟ باز هم نميدونم ... شايد بهتر باشه بگيم "كليشِي" رو درست پياده و شبيه سازي كردي / يا نكردي

  8. #8
    Forum Moderator کوروش آواتار ها
    تاریخ عضویت
    October 2011
    نوشته ها
    2,650
    تشکر شده
    18518
    تشکر کرده
    12880

    پیش فرض

    این درست است که همه این سیکل را طی می‌کنند ...
    سر کلاس‌‎ها ، اصلن این جزو تمرین‌هایی است که معمولن داده می‌شوند ...
    مثلن سایه ، فرم ، خط ، رنگ ، خطوط و ...
    اما ،
    این‌ها فقط تمرین‌ند ...
    همه هنرجویان باید آن‌ها را انجام بدهند و پشت سر بگذارند ...
    حالا کسانی که سر کلاس مدونی هم نمی‌روند باید این تمرین‌ها را انجام بدهند ...
    اما ،
    باز تکرار می‌کنم این‌ها فقط تمرین‌ند ،
    و تمرین‌ها ارزش دیده شدن در نمایشگاه و نت و ... ندارند !
    چون فقط تمرین‌ند ...
    دیدن آن‌ها دیگر برای همگان جالب نیست ...
    مگر این‌که نکته جدید و تازه و نویی در آنها باشد یا به یک بیان جدید رسیده باشند ...
    بنابر مثل شما ، این درست مانند این است که ما مجبور باشیم تمرین‌های کلاسی و دلنگ‌دلنگ یک هنرجوی تازه‌کار موسیقی و تمرین کورد‌های او را در یک سالن بشنویم به جای یک اجرای درست و ...
    این تمرین‌ها برای خود آن هنرجو لازم و باید و ضروری است ، اما مخاطب چه گناهی دارد ؟! که به جای دیدن یا شنیدن یک اثر درست ، باید تمرین‌های دیگران را ببنید یا بشنود ؟!
    Nima Sadigh، mSafdel، viva_utopia و 1 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

  9. #9
    كاربر بسیار فعال
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    THR
    نوشته ها
    1,588
    تشکر شده
    6001
    تشکر کرده
    2604

    پیش فرض

    اگر از همان مثال نوازندگي بخواهيم استفاده كنيم، مراحل و انواع تمرينهاي يك نوازنده در حالت كلي شايد در چهار بخش زير طبقه بندي بشه:


    ١. دوران آماتوري - انجام تمرين هايي از سياه مشق هاي ابتدائي معروف
    ٢. دوران پسا آماتوري - اشتياق هنرجو به نواختن اتودهاي بيشتر
    ٣. دوران نيمه حرفه اي - تمرينهاي گروهي (Rehearsal) و اجراها (Performance) ي غير رسمي
    ٤. دورهء حرفه اي - پرفورمنس هاي رسمي، ريليز آلبوم، تدريس و ...


    حال بايد ديد كه مكانهاي مجازي (مانند فروم، اينستاگرام، فيسبوك، 500px، fotoblur و مثلا در سطوح بالاتر، 1x با كدام يك از ٤ سطح فوق همخواني بيشتري دارند.


    بنظر ميرسه براي مراحل ١ و ٢، فضاهايي مانند فروم و insta و 500px و امثالهم همخواني خوبي داشته باشند
    در مقابل براي مراحل ٣ و ٤ بيشترين همخواني با مثلا 500px و 1x باشد، كما اينكه همپوشاني هايي هم بايد متصور شد


    و حال نكتهء اصلي اينكه، آيا بايد از ديدن كليشه هاي درست اجرا شده، در فروم و اينستا و امثالهم، خرده گرفت يا نه؟
    آيا بايد با سخت گيري در قبال تمرينات كليشه اي تازه كاران، مواجهه كرد يا خير ؟
    بايد توقع داشت كه نمونه كارهايي در حد و اندازهء كارهاي خيلي خوبي كه در 500px و deviantArt و 1x ديده ميشود هم در فضاي فروم و اينستا آپلود شوند؟ و اگر بله، جنبه اي بجز بعد آموزشي هم در فروم خواهند داشت يا نه؟


    جواب ها به اينگونه سوالات توسط پاسخ دهنده هاي مختلف، حتما تكثر فراواني خواهد داشت و البته محل مناقشات


    ولي قطعا ميتوان اطمينان داشت كه بازديدكنندگان فروم، نبايد توقع ديدن هميشگي عكسهاي عالي و آنچناني را داشته باشند، چون ماهيت فروم با اين توقع در تضاد است ...


    عكسهايي كه خود من به آنها "گدا گرافي" اطلاق ميكنم، در قالب همان كليشه ها قرار ميگيرند، اما بايد از نشر آنها در فضاي فروم ها ممانعت بعمل آيد؟ ... حقيقتاً نميدانم.
    شنيدن دلنگ دلنگ هاي يك هنرجوي تازه كار در يك سالن رسمي اجرا قطعا خوشايند نيست، اما فضايي مثل فروم با آن سالن فاصله بسياري دارد. اگر يك اسنپ شات از يك گلدان شمعداني در كنج حياط منزل پدربزرگ را در مثلا 1x ببينيم، مصداق همان دلنگ دلنگ هنرجوي تازه كار در تالاري رسمي است، اما شنيدن آن در يك پياده رو يا گوشه اي از پارك، مانند ديدن يك عكس در تاپيك "لطفاً نظر دهيد" است.


    اميد دارم كه با قياسهاي بالا، تونسته باشم نگاهم رو به مسئله بيان كرده باشم.

  10. #10
    Forum Moderator کوروش آواتار ها
    تاریخ عضویت
    October 2011
    نوشته ها
    2,650
    تشکر شده
    18518
    تشکر کرده
    12880

    پیش فرض

    اگر مطلب پیشین من را با دقت مطالعه می‌کردید ، من به این نکته اشاره کرده ام . بگذارید یک بار دیگر نقل قول کنم :
    ( نکته ، همه موضوعات بالا می‌توانند زیبا و غیرکلیشه‌ای باشند اگر از نگاهی خاص و یا نو برخوردار باشند وگرنه به شکل ساده و معمولی بسیار تکراری‌اند )

    آنچه شما در پست خود سعی کردید باز کنید ، همان مطلبی است که من گفتم ، اگر نگاهی خاص یا نو برخوردار باشند ، و گرنه به شکل ساده و معمولی بسیار تکراری اند.

    صدالبته هر کسی سرآخر می‌تواند بگوید که هر کار دلم می‌خواهد می‌کنم و این فضا در اختیار من است و دلم می‌خواهد مشق‌های خود را نیز آپلود کنم ...
    کمااینکه بسیاری در موسیقی هم چنین می‌کنند و فضاهای مجازی پر است از این ها ...
    .
    این مشی اخیر ، را افراد بسیاری که اطلاعات کمی از رشته هنری خود دارند ، بسیار انجام می‌دهند ...
    .
    ولی افراد جدی‌تر ، پیش از هر چیز می‌دانند که هنر سه سو دارد :
    خالق اثر
    خود اثر
    مخاطب
    و
    اگر کسی برای خود و اثر خود ارزشی قایل باشد مطمئن خواهد بود که باید عنصر سوم یعنی مخاطب را حتمن در نظر بگیرد ...
    و او را از خود مایوس ودلزده نکند ...
    حالا اگر شما فروم را یک فضای مجازی در نظر میگیرید ، هیچ اشکالی ندارد ، این همان فضای آموزشی است که ممکن است دانشگاه باشد یا این فروم ،
    اما همانطور که در مثال خود شما هم گفتم ،
    هیچ کس نمی‌رود تالار وحدت ، و بشیند تمرین یک تعداد هنرجو را تماشا کند ...
    .
    به هرحال ، من نظرهای خودم رو در مورد کلیشه گفتم ...
    حالا شاید برخی ، همانطور که گفتم ، تمایل داشته باشند همه مشق‌ها و تمرین‌های خود را هم به خورد مخاطب بدهند ...
    در خود اینستاگرام هم می‌شود ده‌ها و صدها عکس بسیار ارزشمند دید ،
    چه حتی جشنواره عکس‌های اینستاگرامی وجوددارد ،
    اما یک عده کثیری هم هستند که از شام خود عکس می‌گیرند و آپلود می‌کنند ...
    صددرصد ،
    من برای این دسته اخیر اعتبار هنری قائل نیستم و هدف آنها هم ارزش هنری عکس نیست ...
    بلکه فقط نشان دادن شام خودشان است !
    من در مورد آثار هنری دارم سخن می‌گویم و کسانی که می‌خواهند عکاسی را به صورت جدی و یا نیمه‌جدی ادامه دهند
    naghli تشکر می‌کند.

صفحه 1 از 2 1 2 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •