صفحه 2 از 2 نخستنخست 1 2
نمایش نتایج : از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20
Like Tree103تشکر

موضوع: مقدمه ای بر نقد عكس

  1. #11
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    July 2005
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    141
    تشکر شده
    167
    تشکر کرده
    112

    پیش فرض پاسخ: مقدمه ای بر نقد عكس

    در ادامه مطالب ، به بررسي تفسير و انواع آن مي پردازيم كه يكي ديگر از پايه هاي مهم نقد بشمار مي رود.
    6- تفسير و انواع آن ، جنبه ها و استراتژي هاي تفسير
    همه عكس ها ، حتي ساده ترين آنها ، براي آنكه كاملا مفهوم و درك شوند ، نياز به تفسير دارند. دانسته هاي افراد ، باورها ، برخوردها ، و ارزشهايي كه بدان معتقدند ؛ در حالي كه متاثر از فرهنگ آنهاست ؛ همگي در عكس ها منعكس مي شوند. هر عكس بيانگر ديدن و نشان دادن خاصي از دنياست. عكاسان نه تنها در مورد نوع موضوعي كه مي خواهند از آن عكاسي كنند ، بلكه در مورد چگونگي ثبت آن موضوع نيز دست به انتخاب مي زنند ، و غالبا اين انتخابها پيچيده است. ما به تفسير عكسها نياز داريم تا اين چگونگي ها روشن شود.
    هنگامي كه عكس هايي را تماشا مي كنيم ، مايليم آنها را " بي نظر " تلقي كنيم ، و آنها را حقايقي مسلم ، تصاويري مستقيم از واقعيت ، و بازتاب هايي مستقيم به پنداريم. ليكن چيزي به عنوان چشم بي نظر وجود ندارد. حال اگر چشم بي نظر وجود ندارد ، پس بي ترديد دوربين بي نظر هم وجود ندارد. چشم عكاس انتخاب مي كند ، كنار ميزند ، سازمان ميدهد ، فرق قائل مي شود ، ارتباط ميدهد ، طبقه بندي و تحليل ميكند. و بدين ترتيب همه عكس ها ، حتي عكس هاي مستقيم و ساده و ظاهرا واقعي ، نياز به تفسير دارند. از اين رو بايستي آنها را بررسي كرد ، توضيح داد و تحليل كرد و اجزايش را بررسي نمود.
    تعريف تفسير
    تفسير كردن ارائه دليل براي تمامي جنبه هاي توضيح داده شده در عكس و برقرار كردن ارتباط معنادار بين آن جنبه هاست. تفسير كردن به معني اظهار نظر درباره نكات ، مفاهيم ، معنا ، درونمايه و حال و هواي عكس است ، كه استنباط مفسر از موضوع و مضمون عكس مي باشد.
    در كار نقد ، تفسير كردن عكس يعني گفتن اين نكته به ديگران كه فرد از عكس چه مي فهمد و درباره آن چه فكر مي كند. منتقدان وقتي اثر هنري را تفسير مي كنند ،‌در جستجوي آن هستند كه دريابند ، و به ديگران بگويند كه بنظر آنها چه چيزي در عكس از بقيه چيزها مهمتر است ، اجزاي آن چگونه با يكديگر تناسب دارند و چگونه فرم آن بر موضوع اثر مي گذارد.
    منتقدان ، تفسير را برمبناي آنچه در عكس نشان داده شده و بر اساس اطلاعات بيروني كه قبلا به آن اشاره شد ، انجام ميدهند. تفسير فراتر از توصيف ، و براي گشودن رموز معاني است. تفسير ها بيان استنباط هاي مفسر از موضوع و مضمون عكس ها هستند. البته عمل مفسران به آشكار ساختن يا كشف معنا محدود نمي شود ، بلكه آنان ، عكس ها را به زباني تازه بيان مي كنند تا مفهوم جديدي حاصل شود.
    گاهي منتقدان تنها يك عكس از عكاس را تفسير مي كنند ، اما غالبا كل كار يك عكاس را ، يا يك نمايشگاه ، و حتي ممكن است عكاسي يك كشور و يا يك دوره از تاريخ را بررسي و تفسير كنند.
    تفسير ها ، پاسخ به پرسشهايي درباره عكس هاست . پرسشهايي نظير: معناي عكس ها چيست؟ عكس ها درباره چيستند؟ مفهوم اين عكس چيست؟ چه نكاتي در عكس وجود دارد؟ مضمون آنها چيست؟ وتمامي تفسير ها در يك اصل عمده مشترك هستند: عكس ها معنايي عميق تر از آن دارند كه به ظاهر نشان ميدهند. معناي ظاهري آنها ، آشكار و بديهي است ، ومعناي دروني و باطني آنها بر آنچه از آن عكاسي شده است دلالت ضمني مي كند.
    جنبه ها و استراتژي هاي تفسير
    منتقدان عكس ها را از جنبه هاي مختلف و وسيعي تفسير مي كنند ، كه در اينجا بطور خلاصه به بررسي مهمترين آنها مي پردازيم:
    تفسير تطبيقي: در اين نوع تفسير ،‌منتقد سعي مي كند اثر هنري را با ديگر آثار هنرمند و حتي آثار هنرمندان ديگري مقايسه نمايد.
    تفسير فمنيستي: كه تفسيري زن مدارانه و بيشتر بر اساس نگرش هاي خاص بر زنان است.
    تفسير روانكاوانه: معمولا موضوعات اجتماعي را در بر مي گيرد و از ديد روانشناختي و جامعه شناسي ، موضوع را بررسي مي كند.
    تفسير فرماليستي: اين نوع تفسير مبتني بر خصوصيات صوري تصاوير (كه قبلا اشاره شده)، شكل مي گيرد.
    تفسير نشانه شناسانه: تفسيري است كه با بررسي نشانه هاي درون تصوير ، بيشتر در صدد فهميدن چگونگي معناي آن است ، تا در پي يافتن چيستي آن معنا.
    تفسير ماركسيستي: بازتاب مفسر از تحولات جامعه ، فقر و ثروت ، و تاريخ اجتماعي مي باشد.
    تفسير مبتني بر تاثيرات سبك شناسانه: در اين نوع تفسير ، منتقد مي كوشد از طريق قرار دادن آثار يك عكاس در بافت و دوران تاريخي و سبك شناسي ، آنها را توضيح دهد.
    تفسير زندگي نامه اي: ارائه اطلاعات از زندگينامه عكاس و بررسي تاثير آن در عكس هايش مي باشد.
    تفسير نيت گرايانه: اين نوع تفسير ، جوياي نيت عكاس در خلق آثارش است.
    تفسير هاي مبتني بر تكنيك: كه منتقد سعي مي كند اطلاعات جالبي راجع به نحوه كار عكاس ؛ مانند چگونگي انتخاب موضوع ، ابزار عكاس و شيوه هاي چاپ عكس وي را در اختيار خواننده بگذارد.
    يك تفسير كامل ، در صورت امكان ، مي تواند مجموعه اي از استراتژي هاي فوق باشد كه در هم تنيده شده و در نهايت ، كوشش فكري است كه توسط منتقد بيان مي شود و باعث دگرگون شدن انديشه و احساس ما در مورد عكس ها خواهد شد.
    moshtagh، nicebluesky، eghanbarifard و 3 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

  2. #12
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    July 2005
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    141
    تشکر شده
    167
    تشکر کرده
    112

    پیش فرض پاسخ: مقدمه ای بر نقد عكس

    براي روشن شدن مبحث تفسير ، چند مثال به نقل از كتاب " نگاهي به عكس ها – جان ساركوفسكي " مي آوريم. ضمن دقت به جنبه ها و استراتژي هاي جملات كه انواع تفسير را يادآوري مي كنند ، توجه به اين نكته ضروري است كه در اينجا تفاسير ، گاهي با توصيف و ارزيابي آميخته مي شوند.


    برنيس ابوت (Berenic Abbott ) - پرتره جيمز جويس 1928
    برنيس ابوت جزء آن طايفه كوچك امريكايي بود كه در بخش مركزي شمال آن كشور زندگي مي كرد و در دهه 1920 موقتا مسير امپراتوري را تغيير داد و مركز زندگي فرهنگي امريكايي را به پاريس منتقل كرد...ابوت بشدت تحت تاثير اقتدار عكاسانهء محض آثار آتژه قرار گرفت و هر ترديدي كه در مورد كارهاي زندگي خودش باقي مانده بود ، ازبين رفت... وي در سال 1926 كارگاه پرتره خود را گشود و در طي مدت سه سال با صداقت و نيك خويي از بزرگان و افراد نامي دنياي روشنفكري پاريس عكاسي كرد....يكي از زنده ترين پرتره هاي ابوت ، پرتره جيمز جويس است. نور خاكستري در سراسر تصوير كه بطرز عجيبي بي روح و مرده مي نمايد ، در همه جا نفوذ كرده است و بي آنكه بر عصاي اين نويسنده ، دستان او ، گوش راست او ، كلاه پوستي عالي او ،‌ و خستگي عميقي كه ناشي از خميدگي موقر اوست ، تاكيد يا آنها را استثنا كند ، او را توصيف مي كند. چنانكه گويي جويس از پيكاري بسيار سخت جان سالم بدر برده و از بابت اين كار طاقت فرسا ، كه بسياري از كلمات را درون نظم دقيق و مناسبي قرار دهد ، دچار روان رنجوري شده است. در آن زمان جويس علاوه بر خستگي و فرسودگي ، بخاطر نشر غير مجاز آثارش ، بيماري وخيم همسرش ، ضرب الاجل كاري و بينايي رو به زوالش ، تحت فشار بود...
    پي نوشت- ديدگاه هاي جيمز جويس كه مورد نقد و توجه جامعه شناسان و هنرمندان قرار گرفت در يكي از نوشته هايش با نام مستعار ددالوس چنين آمده است: ددالوس ، تو انساني هستي ضد اجتماع... وي تنهايي و انزواي بيهوده خويش را به وضوح در مي يافت و از آناني بود كه حتي در جامعه خود بيگانه اند.


    دروتي لانگ – پشت 1938
    گرفتن عكس هاي واضح در يك روز ابري ، نسبت به روز آفتابي ، آسانتر است. تقريبا به همان دلايلي كه نقاشي از يك موضوع در زير نور پخش شده و غير مستقيم ، راحت تر است ؛ نوري كه سايه هاي شديدي ندارد ، موضوع را همانگونه كه براي ما آشناست ، توصيف مي كند ، درحاليكه نور خورشيد چيزي را وصف مي كند كه انگار در يك لحظه خاص اتفاق افتاده است... اينكه بخواهيم در زير نور خورشيد عكس هاي مطلوبي بگيريم ، نياز به چشمي پذيرا و بدون تعصب دارد ، چشمي كه هيچ انتظار و چشمداشتي نخواهد داشت... دروتي لانگ ، مجذوب آفتاب بود ، از سوي ديگر مجذوب حالات و حركات هم بود. نه فقط حالات دست ، بلكه وضعيتي كه مردم پاهايشان را قرار مي دهند و باسن شان را كج مي كنند و سرهايشان را مي گيرند. او از بدني با لباس پوشيده ، نسبت به اغلب عكاساني كه از بدن برهنه عكاسي مي كنند ، واضحتر عكاسي مي كرد.
    اين دو مرد در تابستان 1938 عكاسي شده اند. در آن سالها غالبا كشاورزان كار زيادي نداشتند تا در فصل درو انجام دهند و براي گپ زدن در حاشيه مزارع يا در شهرهايي كه ميعادگاهشان بود ، وقت كافي داشتند ، همان اوقاتي كه كشاورزان روحيه خود را با تظاهر به علاقمندي خريد زمين يكديگر ، حفظ مي كردند....لانگ ، چندين عكس خوب از پشت مردان گرفت ، اما هيچكدام تاثيرگذارتر از اين يكي نيست. طرز ايستادن اين مرد ، بي غل و غش و بي دفاع است ، و يادآور خاطره محو و مبهم بعضي هاست ؛ شايد اسيران جنگي ، يا رقاصان ، يا سباستين قديس.


    آرنولد نيومن - ( Arnold Newman ) پرتره ياسوئو كانيوشي 1941
    در دهه 40 در زماني كه اغلب عكاسان ، توانمندي هاي خاص دوربين هاي كوچك ، از قبيل انعطاف پذيري ، سرعت ، و غيره را كشف مي كردند ، آرنولد نيومن مي آموخت كه مزاياي قديمي دوربين ثابت كلاسيك از قبيل تاني و طمانينه اجباري ، كادر بندي دقيق ، توصيف درست ، را بكار بندد تا به ياري آنها پرتره هايي بگيرد كه شايد به واسطه جنبه هاي گرافيكي و اشارات نمادينشان ، نشان دهد شخصي كه در تصوير حضور دارد واقعا چه كسي مي تواند باشد ؛ يا حداقل ، بخاطر چه چيزي مشهور است. يكي از معروفترين عكس هايي كه نيومن بر اساس اين ايده گرفت ، پرتره ايگور استراوينسكي بود... آن تصوير بسيار بديع و خوش تركيب بود و بي شك وجهه استراوينسكي را بعنوان نوازنده پيانو بسيار بالا برد... پرتره حاضر نسبت به بسياري از پرتره هاي نيومن طبيعي تر است و در مقايسه با آنها كمتر بر فرم و نماد تاكيد دارد. اگر كسي نمي دانست كانيوشي نقاش بود ، احتمالا نمي توانست اين مطلب را از اين تصوير حدس بزند ، اگر چه ممكن بود كسي آنرا تشخيص دهد. طبيعت بيجان كلاسيك همراه با ظرف ميوه ، كاناپه تغيير يافته مدل مادام ركايمه ، بر كف غير مفروش اتاق ، و كيفيت ملايم نورگير سقفي براي طراحي مدل ، همگي معنا دارند. ازهمه اينها مهمتر ، بيننده تقريبا با اطمينان مردي را احساس مي كند كه گويي اين مرد آنچه را انجام داده با زيبايي ، آرامش و جلال توام كرده است.... شايد اين همان كاناپه اي باشد كه در نقاشي هاي كانيوشي از زنان ، به تصوير در آمده است.


    رابرت كاپا ( Robert Capa )- همدست دشمن ، شارتر 1944
    ... كاپا به عنوان عكاسي كه در عكاسي از جنگ متخصص بود ، خود را كاملا به آن مشغول كرد و فرصت نداشت كه به موضوعات ديگر بپردازد. اما او مي دانست جنگ چيزي فراتر از نبردهاي نظامي است و بعضي از گيرا ترين تصاوير او از حاشيه وقايع تاريخي تهيه شده اند.
    تصوير حاضر در شهر شارتر به هنگام آزادي فرانسه گرفته شده است ؛ زني با سر تراشيده ، بخاطر آنكه به يك فرد آلماني ، كه دشمن فرانسويهاي همنوع او بوده ، عشق مي ورزيده و يا حداقل اسباب راحتي او را فراهم كرده ، مجازات مي شود. در سالهاي اخير مي گويند اين روحيه سازش ، در فرانسه دوران جنگ ، نسبت به چيزي كه اين تصوير القا مي كند ، زياد غير عادي نبوده است. شايد اين زن يا معشوق آلماني او ، بدلايل ديگري مورد بي مهري قرار گرفته اند ، يا شايد تحقير عمومي و علني اين زن و بچه او ، مي خواهد ثابت كند نظم جديدي آغاز شده است و وطن پرستي بار ديگر قوت گرفته است.
    جنبه وحشتناك اين عكس ، در لبخندي است كه بر چهره جماعت مردم وجود دارد. در فيلمي از آن دوران ، كارگردان مردم را با چهره اي عبوس نشان داده است ، و در حال و هواي فيلم ، مجازات حتي اگر بي رحمانه باشد ، جايز بوده است. چيزي كه تصوير كاپا را تكان دهنده مي كند ، اين است كه خود جماعت حاضر لذت مي برند. چه بسا مردم اين امر را درنيافته بودند كه يكي از ويژگي هاي جالب عكاسي اين است كه آنچه از خود ما و كارهايمان گزارش مي كند ، غالبا با تصورات ذهني ما مطابقت ندارد...


    ايروينگ پن ( Irving Penn ) – زن در لباس مشكي 1950
    ... عالي ترين عكاسي مد اغلب به ذوق و سليقه اي عالي براي خيالبافي و دروغگويي بي ضرر يا تقريبا بي ضرر ، گرايش داشته است. تصوير نسبتا ساده ايروينگ پن از يك مدل زيبا در لباس تجملي بالماسكه ، شاهكاري در اين حوزه عكاسي است. اين تصوير به ظاهر نوعي صراحت و رياضت را به ذهن القا مي كند كه ما را به ياد پرتره هاي استوديويي قرن نوزدهم مي اندازد . در واقع عاري از بافته هاي پر زرق و برق ، نورپردازي صحنه ، اسباب و اثاثيه شيك و آراسته ، يا فضاي اجتماعي قابل تشخيص است. و آنچه بر جاي مي ماند ، ثبت ساده اي است از يك خانم بسيار آراسته و با وقار.
    البته اين سادگي ، ظاهري است. شايد ماهيت اساسي اين تصوير را هنگامي بتوان با وضوح بيشتري ديد كه تنها با يك ورق كاغذ ، سر مدل را بپوشانيم. در اين صورت شايد تنها يك بيننده امروزي قادر باشد بازنمايي بدن يك زن را در تصوير بجا مانده تشخيص دهد ، و گمان نكند كه تصوير سايه نماي گل اركيده ، يا يك زن روحاني قبيله اي زوال يافته با روسري آييني ، يا ساقه زيرزميني يك زنبق را مي بيند. اين عكس حتي از بابت توصيف لباس هم مبهم است ؛ مطمئنا فقط كسي كه از قبل با مدهاي سال 1950 آشنايي دارد ، مي تواند الگوي مورد قبول اين لباس را بكمك اطلاعات موجود در اين تصوير بازسازي كند.
    موضوع راستين اين عكس ، خط پر پيچ و تاب بسيار ظريفي است كه اين شكل سايه نما را ترسيم مي كند. چنين خطي چندان هم با بدن زنانه يا لباس هاي واقعي و معمولي ارتباط ندارد ، بلكه بيشتر با حالت ايده آلي از آراستگي و وقار شكوفا در ارتباط است كه روزگاري بعضي زنهاي استثنايي و طراحان لباسشان ، سوداي آن را در سر داشتند.
    تصاویر پیوست شده تصاویر پیوست شده
    moshtagh، eghanbarifard، honeymahdi و 2 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

  3. #13
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    July 2005
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    141
    تشکر شده
    167
    تشکر کرده
    112

    پیش فرض پاسخ: مقدمه ای بر نقد عكس

    ژوزف كودلكا ( Josef Koudelka ) – ژارابينا 1963

    ژوزف كودلكا تا حد امكان ، دوران كوتاهي از زندگي خود را در مقام عكاس ، به تهيه تصاويري از كوليهاي اروپاي شرقي گذراند. او اين كار را به دليل آنكه از وي خواسته بودند ، يا به دليل آنكه تصور مي كرد دنيا از كار او خرسند خواهد شد ، انجام نمي داد ، بلكه دليلش آن بود كه شخصا چنين موضوعي را مسحور كننده يافته بود و شايد دليل ديگرش اين بود كه كولي ها به گونه اي در معرض خطر بودند و احتمالا زمان زيادي در اروپاي شرقي يا هر جاي ديگر ، به حيات خود ادامه نمي دادند.
    گرچه بسياري از عكس هاي كودلكا در مورد جزئيات خاصي از زندگي روزمره كوليها اطلاعاتي بدست مي دهد ، اما بنظر نمي آيد كه اين داده هاي انسان شناختي ، حرف اصلي و واقعي آنها باشد. بلكه در عوض ، اين تصاوير به عصاره بصري الگويي از ارزشهاي انساني اشاره دارند ؛ الگويي كه با هنر نمايش ، حركات و اطوار فراوان ، شيوه زندگي جسورانه ، رفاقت فوق العاده و تنهايي گزنده ، مربوط است. اين الگو و بافت تصاوير ، عكس هاي كودلكا را بصورت نوعي درام حماسي بي كلام در مي آورد.
    تصوير حاضر ، موردي استثنايي است ، زيرا موضوع آن منعكس كننده علاقه اي فوق العاده روايي است ، اما در عين حال با ساير آثار كودلكا در حسي از اسطوره و نوعي غزل سرايي زمخت و خشن ، كه با منظومه هاي باستاني همخواني دارد ، شريك است.
    اين مرد جوان كه در عكس حضور دارد ، به جرم قتل محكوم شده است و به محل اعدام هدايت مي شود. ماموراني كه اورا همراهي مي كنند در تصوير ديده نمي شوند ؛ زيرا در حالي كه به سمت آن محل پيش مي رود ، تنهاست ، و حتي خودش هم جسمش را همراهي نمي كند. دستبندش ، تصوير سايه نماي او را چنان به هم فشرده كه بشكل تابوت چوبي ساده درآمده است. رد چرخ كاميوني بر روي زمين ، به مانند طنابي بر گردنش ، او را به جلو مي كشد. بدن وي درون اين كادر كج ، از آنجايي كه اين وحشت را درك مي كند ، به عقب فرو مي افتد...
    تصاویر پیوست شده تصاویر پیوست شده
    moshtagh، SHOT، eghanbarifard و 2 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

  4. #14
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    July 2005
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    141
    تشکر شده
    167
    تشکر کرده
    112

    پیش فرض پاسخ: مقدمه ای بر نقد عكس

    7- دسته بندي عكس ها
    از همان سالهاي نخستين عكاسي ، مردم عكس ها را دسته بندي مي كردند. در اوايل اختراع اين صنعت ، هنگامي كه اعلام شد عكاسي هم علم است و هم هنر ، قديمي ترين و پايدارترين دسته بندي ها پديدار شد. در اواخر قرن 18 و اوايل قرن 19 عكس ها به دو دسته " تصويرگرا " و " ناب گرا " يا اصطلاح رايج تر آن : " دستكاري شده " و " مستقيم " تقسيم مي شد. پس از آن دسته بندي هاي ديگري مطرح شد تا اينكه در سال 1978 جان ساركوفسكي نظريه " آينه ها و پنجره ها " را ارائه كرد.
    تا به امروز نيز نظريه هاي مختلفي در مورد دسته بندي عكس ها وجود داشته است. ليكن دسته بندي كه در ذيل ارائه مي شود ، احتمالا بهترين دسته بندي هايي را كه تا به حال وجود داشته ، در بر مي گيرد. اين روش هر نوع عكسي را شامل مي شود ؛ هنري و غير هنري ، عكس هاي فوري خانوادگي و يا تصاويري كه در موزه ها جاي دارند. اين نظام بدين منظور طراحي شده است تا بينندگان را در انديشيدن راجع به عكس ، و به خصوص تفسير آن ياري دهد. اين وظيفه بيننده است كه دريابد ، عكس در كدام دسته بندي مي گنجد و از بين آن ها كدام يك بيشتر مناسب و فراخور آن عكس است.
    اين نوع دسته بندي ،‌شش بخش را در بر مي گيرد:

    الف – عكس هاي توصيفي
    همه عكس ها به نوعي توصيفي هستند ، يعني اطلاعات توصيفي بصري را توام با جزئيات و وضوح بيشتر يا كمتر ، درباره صورت بيروني اشخاص و اشياء عرضه مي دارند. عكاسان اين گونه عكس ها مي كوشند تا موضوع را بسيار دقيق ثبت كنند و در بسياري موارد براي گرفتن آن ، دچار زحمت فراوان مي شوند تا عكس ها به شكل دقيقا توصيفي بوده و از نظر تفسيري و ارزيابي خنثي باشند.
    از عكس هايي كه صرفا به منظور توصيف گرفته شده اند مي شود به عكس هاي تعيين هويت ، راديوگرافي هاي پزشكي ، عكس هاي اكتشافي فضايي ، فتوميكروگراف ها ، عكاسي از آثار هنري و نقاشي ، اشاره كرد. عكسي كه به منظور تعيين هويت برداشته مي شود ، براي بيان شخصيت صاحب عكس و يا براي زيبا جلوه دادن ظاهر او نيست ، بلكه منظور صرفا توصيف صحيح صاحب عكس است ، به نحوي كه هر كس بتواند عكس را با شخص مطابقت دهد.
    ب- عكس هاي توضيحي
    تفاوت اين نوع عكس ها با عكس هاي توصيفي اندك است . اين نوع عكس ها بايستي توضيحاتي بصري ارائه دهند كه علي الاصول بصورت علمي نيز قابل بررسي و اثبات باشند. اغلب عكس ها ي توضيحي به موضوعاتي مي پردازند كه مختص زمان و مكاني خاص است و مي توان تاريخشان را به كمك نشانه هايي در داخل تصوير معين ساخت. از نظر شكل ، معمولا زاويه ديدي را بر مي گزيند كه موضوع را در بستري اجتماعي جاي مي دهد.
    اغلب عكس هاي مطبوعات در دسته بندي توضيحي مي گنجد ، اما نه همه شان ، زيرا بعضي از آنها از توضيح گامي فراتر مي نهد و با محكوم يا ستايش كردن ، جنبه هايي از زندگي اجتماعي را ارزيابي مي كنند ، و بدين ترتيب دسته بندي ارزيابي اخلاقي برايشان جايگاه مناسب تري خواهد بود. اما عكس هايي كه مي كوشند گزارش هاي واقع بينانه و بي طرفانه نسبت به افراد ، مكان ها ، و رويدادها ارائه دهند ، در اين دسته بندي جاي مي گيرند.
    از نمونه عكس هاي توضيحي مي توان به عكس هايي كه مايبريج در دهه 1870 از يورتمه رفتن اسب ها تهيه كرد ، اشاره نمود. وي مسيري خاص با پس زمينه اي از پارچه سفيد ايجاد كرد و دوازده دوربين عكاسي را در طول آن قرار داد. او دوربين ها را طوري طراحي كرد كه هنگام حركت اسب در مسير تعيين شده ، يكي يكي نخ هاي بسته شده در مسير پاره شود و دوربين ها بكار افتد. عكس هاي مايبريج ، تمامي مراحل گام برداشتن اسب را نشان داد و به اين ترتيب مشخص شد كه اسب در ميانه حركتش ؛ چه يورتمه و چه هنگام تاخت ، هر چهار سم اش در آن واحد از روي زمين بلند مي شود. و بدين ترتيب ضمن اينكه يك شرط 25 هزار دلاري را برد ، تصاويري توضيحي از حركت اسب ارائه داد.
    دكتر هارولد اجرتون در سال 1959 نيز با كمك تكنولوژي و تجهيزات استروبوسكوپي كه براي مطالعات عكاسي اختراع كرد ، موفق شد از حركت گلوله و برخورد آن با اشياء ، عكس هاي بسيار جالب و قابل بررسي بگيرد.
    دانشمندان علوم اجتماعي نيز از عكس براي توضيح دادن استفاده مي كنند. در بعضي موارد اين اقدام " جامعه شناسي بصري " و " انسان شناسي بصري " ناميده مي شود. مثلا جيمز وان درزي ، نوزايي محله هارلم در دهه هاي 1920 و 1930 را مستند ساخت و هزاران عكس گرفت كه فرهنگ آفريقايي – آمريكايي نيويورك را به تصوير مي كشيد.
    ج- عكس هاي تفسيري
    اين نوع عكس ها ، همانند عكس هاي توضيحي ، مي كوشد چيستي چيزها را توضيح دهد ، اما در پي صحت علمي نيستند و نمي توان آنها را با روش هاي سنجش علمي تشريح كرد. آنها تفسير هايي شخصي و ذهني اند و معمولا خيالي هستند كه غالبا با " شيوه جهت دار " عكاسي شده اند. در اين شيوه ، بنا به تعريف كولمن ، عكاسي باعث بروز رويدادي مي شود كه بدون مداخله او وقوع نمي يافت. عكس هاي تفسيري خود بيانگرند و درباره جهان بيني عكاسي كه آنها را گرفته است ، نكات بسياري را آشكار مي سازند. پويشگرند ، بي آنكه الزاما منطقي باشند و گاهي اوقات ، آشكارا منطق را به چالش مي خوانند. اگر بيننده اي دعاوي آنها را زير سوال ببرد ، به دشواري مي تواند شواهد علمي براي اثبات يا رد شان بيابد. البته اين بدين معنا نيست كه عكس هاي تفسيري دعوي حقيقت ندارند يا آنكه فاقد ارزش حقيقي اند. آثار خيالي نيز مي توانند حقايقي را راجع به دنيا بيان كنند.
    عكس هاي تفسيري ، مانند همه عكس ها ، نياز به تاويل دارند. بسياري از اين عكس ها با دوپهلويي و ابهام بازي مي كنند و قرائت هاي مختلفي را برمي تابند.
    اكثر مجموعه هاي دون مايكلز در اين دسته بندي جاي مي گيرد ، همچنانكه بسياري از تصاوير جري اولسمان ، پرتره ها و خود نگاره هاي هدايت شده جودي ديتر ، مطالعه هاي خانوادگي آشكارا خيالي يوجين ميتيارد و مطالعه هاي خانوادگي امت گاوين و همچنين سالي من ، اكثر آثار پيترويتكين ، همچنين كتاب در غرب آمريكا اثر ريچارداودون ، همگي در اين نوع دسته بندي مي گنجند.
    د- عكس هاي ارزيابي اخلاقي
    برخي از اين گونه عكس ها توصيف مي كنند ، بعضي آنها مي كوشند توضيحات علمي ارائه كنند ، و برخي ديگر تفسير شخصي شان را عرضه مي كنند ، اما در هر حال وجه مشخصه آنها اينست كه همگي ناقل قضاوتي اخلاقي هستند و جنبه هايي از حيات اجتماعي را مي ستايند يا نكوهش مي كنند. اين گونه عكس ها نشان مي دهند كه امور چگونه بايد باشند و يا چگونه نبايد باشند.
    عكس هايي از مارتين شوگرمن ، در محكوم كردن جنگ در كرواسي و بوسني و هرزگوين ، عكس هايي از كارولين جونز كه به گونه اي پرشور ، شهامت در رويارويي با ايدز انسان هايي را به تصوير مي كشد كه به اين بيماري مبتلا هستند و درعين حال مي كوشند به زندگي پشت نكنند ، در اين دسته بندي جاي مي گيرند. همچنين تصاوير مربوط به تاثيرات مخرب اعتياد به مواد مخدر ، بي خانمان ها ، شرايط نامساعد كارگاهها ، اماكن مسكوني بيماري زا ، حال و وضع مردماني كه از شدايد و شرايط زندگي دشوار در رنج بودند نيز در اين دسته بندي قرار مي گيرند.
    يوجين اسميت در آخرين كتابش " ميناماتا " در سال 1972 به روايت مبارزه ماهيگيران و كشاورزان ژاپني با شركت چيسو ، كه آگاهانه دريا را آلوده مي ساخت پرداخته است. ساكنان منطقه كه از صيد ماهي امرار معاش مي كردند ، در اثر جيوه دچار مسموميت ، فلج و عواقب ناشي از آن مي شدند. بر روي جلد كتاب با حروفي درشت نوشته شده است " داستان مسموميت يك شهر و مردماني كه پايداري دليرانه را برگزيدند " و در مقدمه كتاب اعلام مي كند: اين كتاب بي طرفانه نيست بلكه از سر شوريدگي به آن پرداخته شده است.
    ه- عكس هاي ارزيابي زيبايي شناختي
    عكس هاي اين دسته بندي چيزهايي را نشان مي دهند كه به اعتقاد عكاسانشان ارزش و شايستگي تامل و انديشه گري زيبايي شناسانه را دارند. اين تصاوير معمولا درباره جنبه هاي شگفتي آفرين انواع مختلف صورت هاي بصري هستند كه به صورت چشم نواز عكاسي شده اند و به وضوح بر فرم تاكيد دارند. موضوعات بي نهايتند اما رايج ترين شان عبارتند از : بدن عريان ، منظره ، و طبيعت بيجان. البته آنچه توجه زيباشناسانه ما را به خود معطوف مي كند ، صرفا موضوع و مضمون عكس نيست بلكه مي تواند نحوه عكسبرداري ، چاپ و ارائه آنها باشد.
    انسل آدامز ، شخصا آثار عظيم خويش را بر اساس مناظر طبيعي غرب آمريكا به وجود آورد. پل كاپونيگرو از استون هنج و چشم اندازهاي جزاير بريتانيا عكس برداشته است. جن گروور در تصاوير طبيعت بيجان ، نشان مي دهد كه چگونه مي توان با امكانات عكاسي و تركيب هاي هوشمندانه و ظريف ، وجاهت صوري ساده ترين و پيش پاافتاده ترين اشياء را هويدا كرد. ايروينگ پن از دهه 1940 طبيعت هاي بيجاني پديد آورده است كه هم در تبليغات بكار رفته اند و هم در ميان هنرهاي زيبا جاي داشته اند. عكس هاي ادواردوستون در دهه 1920 كه از صدف ها و فلفل ها و امثالهم گرفته است نيز به روشني بر فرم زيبايي شناسي تاكيد مي كند.
    و- عكس هاي نظري
    آخرين دسته بندي ، شامل عكس هايي است درباره عكاسي. اين نوع عكس ها درباره موضوعات مربوط به هنر و آفرينش هنري ، درباره سياست هاي هنري ، درباره شيوه هاي بازنمايي واقعيت و ساير موضوعات نظري مرتبط با عكاسي و عكسبرداري اظهار نظر مي كنند.
    نمونه بارز از اينگونه ، آثار سيندي شرمن است كه به مدد تصاوير ، نظرش را درباره اين كه زنان چگونه در رسانه هاي جمعي نشان داده شوند ، بيان مي دارد. آنها عكس هايي هستند راجع به فيلم ها ، عكس هايي راجع به عكس ها و مي توان آنها را نوعي نقد هنري بصري قلمداد كرد كه به جاي واژه ها از تصاوير استفاده مي كند. عكس هاي پيترويتكين درباره نقاشي هاي تاريخي و مجسمه ها نيز به وضوح از مقوله هنر درباره هنر است. ناگفته پيداست كه در اين نوع دسته بندي ، نحوه عكاسي مورد نظر نيست و آنچه مهم است تاثير عكس هاست.

    استفاده از دسته بندي هاي عكس ها
    از اين شش دسته بندي مورد اشاره ، بيشتر براي تفكيك عكس ها استفاده مي شود نه خود عكاسان. اكثر عكس هاي ادواردوستون در دسته بندي ارزيابي زيبايي شناختي مي گنجد ، اما عكس هايش كه ويراني محيط زيست را محكوم مي كند به دسته بندي ارزيابي اخلاقي تعلق دارد. بسياري از تصاوير باربارا كروگر درباره موضوعات اجتماعي هستند و ارزيابي اخلاقي بشمار مي آيند ، ولي بعضي از آنها مشخصا به چگونگي استفاده تصاوير در جامعه مي پردازند و در دسته بندي نظري جاي مي گيرند.
    عكس ها ممكن است به خوبي در بيش از يك دسته بندي بگنجند ، و مي شود بيش از يك دسته بندي بر خصوصيات يك عكس قابل اعمال و انطباق باشد. براي آنكه بتوانيم عكسي را در يكي از دسته بندي ها بگنجانيم ، لازم است كه ببينيم بيشترين كاركردش كدام است ، يا چه وظيفه اي را به بهترين شكل به انجام مي رساند و چگونه به واضح ترين صورت استفاده مي شود.
    برجسته ترين جنبه اين دسته بندي ها اين است كه مي توان آنها را تفسير كرد . يعني اينكه ما بايستي نخست عكسي را تفسير كنيم تا بعد بتوانيم به صورتي معقول آن را در يكي از دسته بندي ها جاي دهيم. همانطور كه قبلا اشاره شد ، تفسير به منزله اين است كه بفهميم تصوير درباره چيست و براي توضيح ادراك خويش از اين تصوير ، استدلالي مبتني بر شواهد بيابيم. جاي دادن عكس ها در اين دسته بندي ها مستلزم تفكري تفسيري است كه موافقت يا عدم موافقت تاويلي را تشويق مي كند و بر مي انگيزد. اين دسته بندي ها طراحي شده اند تا مشوق مباحثه تفسيري باشند و آنرا سهولت بخشند. و البته مقصود از اين دسته بندي ها اين نيست كه با تفكيك و جداسازي خودكار و بدون انديشه و بايگاني عكس ها در پرونده هايي مشخص و از پيش تعيين شده ، راه را برهرگونه مباحثه و تبادل نظر ببنديم. چه اگر عكس ها به اين صورت استفاده شوند ، ديگر فايده و حاصلي نخواهند داشت.
    Delbaz، moshtagh، SHOT و 5 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

  5. #15
    كاربر جديد moshtagh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    December 2007
    نوشته ها
    7
    تشکر شده
    11
    تشکر کرده
    20

    پیش فرض پاسخ: مقدمه ای بر نقد عكس

    ببخشید در میان بحث وارد میشوم ولی از اساتید و صاحبان گالری كسی نیست آیا كه Attachment ها را از Pending for Approval نجات دهد... ای بابا این عكسها را باید دید.
    از زحمات نویسنده بسیار سپاسگزارم ولی بدون عكسها خیلی از مطالب قابل استفاده نیستند.
    ostadahmad، ravanfar و SHOT تشکر می‌کنند.

  6. #16
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    July 2005
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    141
    تشکر شده
    167
    تشکر کرده
    112

    پیش فرض پاسخ: مقدمه ای بر نقد عكس

    8- عكس ها و زمينه ها
    به دشواري مي توان عكسي منفرد را با خاستگاهي ناشناس به صورتي صحيح در يكي از شش دسته بندي كه اشاره شد ، قرار داد. يعني بينندگان نخواهند توانست به آساني به تفسيري قابل اعتماد دست پيدا كنند ، مگر آنكه از قبل شناختي نسبت به عكس مورد نظر داشته باشند و بدانند : چه كسي ، كجا ، چه وقت ، چگونه و به چه منظوري آنرا گرفته است.
    اينها اطلاعات زمينه اي هستند كه ممكن است ، دروني ، اصلي (بنيادي ) ، و يا بيروني باشند. مطالعه و بررسي زمينه هاي ارائه شده در ذيل ، به ما خواهند آموخت كه كدام دسته بندي براي عكس مناسب تر است.

    الف- زمينه دروني
    توجه كردن به زمينه دروني عكس ، يعني توجه به آنچه عكس به وضوح توصيف مي كند. همان چيزي كه در بخش پنجم ، مبحث توصيف ، اشاره شد ؛ يعني : موضوع عكس ، كارماده ، فرم ، و روابط ميان اين سه.
    بعضي عكس ها صرفا با تماشاي آنها و انديشيدن درباره آنچه در آنها نشان داده شده است ، قابل درك هستند. اگر با فرهنگي كه عكس ها در آن پديد آمده اند آشنا باشيم ، نياز چنداني به اين نيست كه براي درك موضوع عكس ها ، خاستگاهشان را بشناسيم.
    مثلا عكسي از بيل سيمن ، كه برنده جايزه پوليتزر عكاسي مطبوعاتي 1959 شد ، نمونه اي از عكسي است كه بر اساس آنچه در تصوير ديده مي شود قابل تفسير است: در گوشه پايين پيش زمينه عكس ، واگني له شده بر سنگفرش تقاطع دو خيابان در محله اي مسكوني ديده مي شود. در وسط ، در يك سوم پايين عكس ، پتو يا ملحفه اي پيكر كوچكي را پوشانده است. پليس نزديك پيكر پوشيده ايستاده و بر كاغذ يادداشت چيزي مي نويسد و پزشكي از آن دور مي شود. رهگذران نيز به تماشاي صحنه ايستاده اند. با ديدن عكس ، چنين نتيجه مي گيريم كه عكس درباره كودكي است كه وسيله اي نقليه او را زير گرفته است ، پس اين عكس را در رده توضيحي جاي مي دهيم.
    ب- زمينه اصلي يا بنيادي
    و اما فراوانند عكس هايي كه بر پايه آنچه نشان مي دهند قابل درك نيستند ، مگر آنكه وراي دانسته هايي كه صرفا از طريق نگرش به عكس حاصل مي شود ، پاره اي اطلاعات ديگر هم داشته باشيم. زمينه اصلي ، بررسي اطلاعات تاريخ است: تاريخ اجتماعي ، تاريخ هنر ، شرايط عكاسي ، پيشينه عكس و همچنين عكاسي كه آنرا گرفته است.
    عكس ها ، بنابر ماهيتشان ، همواره بريده هايي از واقعيت يكپارچه و تفكيك نشده اند. آن ها قطعاتي هستند كه عكاسان با استفاده از منظره ياب ، عناصري را حذف مي كنند يا در تصوير مي گنجانند. آنها لحظه اي را نشان ميدهند كه در زمان متوقف شده اند. در پاره اي مواقع بسيار سودمند است كه به كمك خيال ، عكس ها را به زمينه اصلي خودشان بازگردانيم تا ببينيم عكاس براي بوجود آوردن تصوير چه كرده است. بررسي كنيم كه چه چيزهايي در عكس گنجانده شده اند و مجسم كنيم كه چه چيزهايي و چرا از آن حذف شده اند. براي بررسي عامل زماني ، مي توانيم آنها را به مثابه تك تصويري از يك فيلم سينمايي فرض كنيم. مي توانيم تجسم كنيم كه عكاس ، در زمان عكاسي چه چيزهاي واقعي و ملموسي را در دسترس داشته است.
    براي شناخت زمينه بنيادي عكس ها ، آگاهي از حالت رواني عكاس در زمان عكاسي و همچنين آگاهي نسبت به ساير آثار عكاس ، و دوره اجتماعي كه طي آن فعاليت داشته است ، ضروري است. اگر وقوف بر نيت عكاس و مقصودش از عكسي كه گرفته است ، ميسر باشد ، نكات بسياري آشكار مي گردد و درك عكس آسانتر مي شود. شناخت درباره زندگينامه عكاسان مي تواند جنبه هاي بسياري از تاثيرات ، اعم از شخصي و سبكي آثار آنها را هويدا سازد.
    آشنايي با آثاري كه ساير عكاسان و هنرمندان ، در همه عرصه هاي هنري ، همزمان با عكاس مورد نظر پديد آورده اند نيز مي تواند نقش روشنگرانه چشمگيري ايفا كند و بينش ما را وسعت بخشد. خلاقيت عكاسان ، از نظر اجتماعي و زيباشناختي ، در فضايي تهي تحقق نمي يابد. آنان ، نظير ساير هنرمندان و ديگر مردمان ، از اطرافيانشان و فرهنگ ايشان ؛ و ضمنا پيشينه فرهنگي خودشان ، تاثير مي پذيرند. شناخت تاريخ ، سياست ، محيط ديني و فكري دوره اي كه عكاس در آن فعاليت داشته است ، براي درك هر چه كاملتر عكس حائز اهميت است.
    ج- زمينه بيروني
    زمينه بيروني ، موقعيت و محلي است كه عكس در آن ارائه شده است. هر عكس ، عامدانه يا بر حسب تصادف ، در زمينه اي براي نمايش جاي دارد. معمولا عكس ها را در موقعيت هاي معين مي بينيم: در كتاب ها ، در گالري ها ، موزه ها ، روزنامه ها و مجلات ، تابلوي اعلانات و غيره. مفهوم هر عكس به ميزان قابل توجهي به زمينه و مكاني كه در آن عرضه مي شود بستگي دارد. اينكه عكس چگونه و در كجا ديده شود ، به شكلي اساسي بر مفهوم آن تاثير مي گذارد.
    در سال 1958 ، روبر دوانو ؛ فتوژورناليست فرانسوي ، چندين عكس از كافه هاي فرانسه گرفت كه موضوع مورد علاقه اش بود. در يكي از كافه ها ، زن و مردي كه در كنار بار نوشيدني مي نوشيدند به نظرش جذاب آمد و با كسب اجازه از آنها ، عكسي از ايشان گرفت. آن عكس در مجله لوپوان ، يكي از نشريات پر تيراژ فرانسه ، در شماره اي ويژه كافه ها به چاپ رسيد. زماني بعد ، بدون موافقت عكاس و سوژه هاي عكاسي شده ، عكس مزبور از بروشوري راجع به مضرات نوشيدني هاي الكلي سردرآورد. پس از چندي ، آن عكس زينت بخش يكي از مجلات مصور هوچي گر شد كه بي اجازه از صاحب اثر به چاپ رسيده بود. در شرح عكس نوشته شده بود: فحشا در شانزه ليزه ! . مردي كه در عكس بود از روزنامه مصور ، مدير هنري و عكاس شكايت كرد. دادگاه نشريه و مدير هنري را مجرم شناخت اما عكاس را تبرئه كرد.
    بعد از آن سالها ، عكس كافه دوانو در زمينه بيروني قابل توجه ديگري هم ظاهر شده است كه موجب تغييرات تازه اي در ادراك آن شده است. در اين زمينه بيروني ، عكس جزيي از يك مجله عامه پسند نيست ، عليه ميگساري موعظه نمي كند ، با طرح مضمون فحشا ، خوانندگان را تحت تاثير قرار نمي دهد ، بلكه بعنوان يك اثر هنري در يكي از معتبر ترين موزه ها ؛ موزه هنر مدرن نيويورك ، بر ديوار آويخته شده است. محيط هايي كه عكس كافه در آنها ارائه شده ، محتواي عكس را تحت الشعاع قرار دادند و مفاهيم از پيش تعيين شده اي را بر آن تحميل كردند ، كه همگي ناشي از قدرت زمينه بيروني است.
    نمونه هاي مربوط به عكسي مشخص در زمينه هاي بيروني گوناگون ، به خوبي نشان ميدهد كه چقدر آسان مفهوم عكس قابل تغيير است ، بخصوص اگر متني هم بر آن بيفزايند. عكس ها از نظر معنا نسبتا نامشخص هستند و مفهومشان ، بر حسب اينكه در چه موقعيتي قرار گرفته اند و چگونه ارائه شده اند ، به آساني دگرگون مي شود.
    ravanfar، Vahid.Yazdani و filtrmiltr تشکر می‌کنند.

  7. #17
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    July 2005
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    141
    تشکر شده
    167
    تشکر کرده
    112

    پیش فرض پاسخ: مقدمه ای بر نقد عكس

    باسلام و درود برهمه عزيزان و ضمن تبريك عيد نوروز و آغاز بهار و سال جديد ، ادامه بخش هاي باقيمانده را با بررسي يكي ديگر از پايه هاي نقد ، پي مي گيريم.
    9- ارزيابي عكس ، قضاوت ها و معيارها
    منتقدان هنگام نقد عكس ها ، در بيشتر مواقع ولي نه هميشه ، قضاوت نيز مي كنند. هنگامي كه منتقدان عكس ها را مورد قضاوت قرار مي دهند ، معمولا آنها را مي ستايند ، اما گاهي اوقات هم آنها را محكوم مي كنند. عبارات ارزيابي و قضاوت مترادف يكديگرند و منتقدان هنگام ارزيابي اثر هنري ، درباره ميزان خوبي يا بدي اثر ، اظهار نظر مي كنند.
    قضاوت چيزي است كه "چرا" مي طلبد. قضاوت ها مانند تفسيرها ، وابسته به دلايل هستند. قضاوت هاي بدون دليل چندان سودمند نيستند. اعلام اينكه چيزي خوب يا بد يا برجسته است ، بي آنكه دلايلي ارائه دهيم كه چرا آنرا چنين مي پنداريم ، صرفا به منزله يك نتيجه گيري است ؛ و اين نتيجه گيري هر قدر هم صحيح و سنجيده باشد ؛ اگر دلايلي براي اثباتش ارائه نكنيم ، چندان سازنده و مفيد نخواهد بود.
    از جنبه هايي اساسي ، بين ارزيابي ها و تفسيرها ، شباهت وجود دارد. در هر دو نوع اظهار نظر ، بايستي دلايلي براي صحت گفته ها ارائه شود. البته قضاوت ها نيز مانند تفسيرها ، قطعي نيستند و نمي توان آنها را بصورت مطلق ، درست يا نادرست تلقي كرد. بنابراين ، قضاوت ها نيز مانند تفسيرها ، بر حسب استحكام و يا سستي استدلال هايي كه در جهت اثباتشان ارائه مي گردد ، مي توانند كم وبيش متقاعد كننده و توجيه گر باشند. گاهي هم منتقدان قضاوت هايشان را با استدلال توام نمي كنند و بعضي اوقات ارزيابي ها ، بخصوص ارزيابي هاي مثبت ، بديهي فرض مي شوند و در جهت اثباتشان صراحتا دلايلي ارائه نمي شود.
    مثلا داگلاس ديويس ، در نقدي براي نيوزويك ، راجع به نمايشگاهي از آثار هانري كارتيه برسون ، جهت اثبات عظمت آثار وي ، زحمت چنداني بخود نمي دهد و فرض را بر اين مي گذارد كه ما بدون استدلال ، عظمت اين آثار را مي پذيريم و در ادامه نوشته اش اطلاعات بيشتري درباره هنرمند و عكس هايش ارائه مي كند. اما در كل مقاله به شكلي آشكار و علني ، با كاربرد عباراتي نظير " سلطان عكاسان " ، " استاد " و " تصاوير باشكوهش " ، تلويحا ارزيابي مثبت خويش را بيان مي كند.
    نمونه هايي ديگر از قضاوت هاي مثبت يا منفي اينگونه مي تواند باشند:
    ايروينگ پن ، بر مبناي بسياري از معيار ها ، استعدادي برجسته بشمار مي آيد... برخي از زيباترين و با شكوه ترين عكس ها در تاريخ اين رسانه را او بوجود آورده است. در عكس هاي پن ، لذت حس نابي كه در هر سانتيمتر مربع يافت مي شود بقدري است كه در آثار هيچيك از عكاسان زنده نظير ندارد... (اوون ادواردز ، ستردي ريويو)
    دايان اربوس ، يكي از هنرمندان استثنايي دهه اخير است... (هيلتون كريمر ، نيويورك تايمز مگزين)
    آثار اربوس آنچنان تاثيري بر ساير عكاسان گذاشته اند كه اكنون به سختي مي توان به ياد آورد كه چه اندازه بديع و نوآور بودند.( رابرت هيوز ، تايم)
    آثار اربوس ، مردمي رانشان مي دهد كه حزن آور و رقت انگيز و مشمئز كننده اند ، اما هيچگونه احساس ترحم و شفقتي را بر نمي انگيزند... يكساني مصرانه آثار اربوس ، نشان مي دهد كه حساسيت او ، چون با دوربين مسلح شود مي تواند با هر موضوعي اضطراب ، ناهنجاري و بيماري رواني را القا كند.( سوزان سونتاك ، درباره عكاسي)
    ولي آشكار است كه گري وينوگراند ، صرفا تصاوير خوب پديد نمي آورد ؛ عكس هاي او خارق العاده اند. ( اندي گروندبرگ ، نيويورك تايمز )
    زنان در عكس هاي وينوگراند ، چه سراپا پوشيده باشند يا نه ، همواره به شكلي هرزه و وقيحانه مورد توجه واقع شده اند...( آرتور دانتو ، مپلتورپ )
    سيندي شرمن ، نخستين زني است كه در زمينه عكاسي فعاليت مي كند و موفق شده است كه به صورت تمام وكمال به عالم نقاشي و مجسمه سازي هم نفوذ كند...( ليزا فيليپس ، سيندي شرمن)
    همه تصاوير شرمن موفق نيستند... ( دبورا دراير ، آرت اين امريكا )
    رابرت هايكن يكي از مهمترين و تاثيرگذارترين عكاسان امروز امريكا... ( مارك جانستون ، عكاسي معاصر امريكا)
    هايكن هيچگاه موفق نشده است دلمشغولي هايش را تجسم ببخشد ، مگر به طريق سطحي... ( جوناتان گرين ، عكاسي آمريكا)
    موارد ذكر شده در بالا ، نمونه هايي كوتاه از قضاوت ها بودند. اما منتقداني كه اين مطالب را نوشتند ، براي گفته هاي خود دلايلي هم دارند. مثلا هنگامي كه هيلتون كريمر اظهار داشت كه دايان اربوس يكي از هنرمندان استثنايي است ، چندين دليل در تاييد گفته خود ارائه كرد. يكي آنكه اربوس از مدل هايش دعوت مي كرد در عكس ها همكاري كنند و بدين ترتيب آنها با شكيبايي ، علاقه و متانت با دوربين مواجه مي شوند و هيچوقت تا حد اشياء تقليل نمي يابند. رابرت هيوز نيز براي توجيه ستايش خويش از عكس هاي اربوس چند دليل عرضه مي كند: آثارش سخت تكاندهنده اند و اربوس كاري را انجام داد كه تقريبا ناممكن به نظر مي رسيد. او تجربه ما را از چهره دگرگون كرد.

    منتقدان به ياري معيار هاي مختلفي ، عكس ها را مورد قضاوت قرار مي دهند. خلاصه پاره اي از معيارها را در اينجا مي آوريم:
    واقعگرايي – يكي از قديمي ترين نظريه هاي هنر است . افلاطون و ارسطو از آن پشتيباني كردند ، در دوران رنسانس حياتي دوباره يافت و سپس در تمام طول تاريخ عكاسي از آن تبعيت شد. از ديد شخص واقعگرا ، از آنجا كه جهان معيار حقيقت است ، شريف ترين هدف هنرمند اين است كه بكوشد عالم را ، با تمام تنوعش ، درست و دقيق توصيف يا تصوير كند.
    پل استراند و ادوارد وستون ، دو چهره برجسته تاريخ عكاسي هستند كه از واقعگرايي در عكاسي جانبداري مي كردند. استراند باور داشت كه عكاس بايد براي آنچه پيش رو دارد احترامي واقعي قائل باشد و اينكه عكاسي ، عينيتي مطلق و بي قيد و شرط است . و وستون اين نظر را تاييد ميكرد: دوربين بايد براي ثبت زندگي بكار رود و براي ارائه خود شيء ... قاطعانه باور دارم كه دسترسي به عكاسي تنها از طريق واقعيت ميسر است.
    واقعگرايي وابستگي نزديكي با عكاسي مستقيم ( عكاسي بي واسطه ) دارد ، كه برخي از اصول آنرا ساداكيچي هارتمن در 1904 اينگونه بيان كرد: " به دوربين تان ، نگاهتان ، حسن سليقه تان و شناخت تان از كمپوزيسيون ، اتكا كنيد. هر گونه نوسان رنگ ، نور و سايه را در نظر داشته باشيد ، خطوط و ارزش ها و تقسيم بندي فضا را بررسي كنيد. صبورانه منتظر لحظه اي بمانيد كه صحنه و موضوع ، خويشتن را در اوج زيبايي اش بر شما آشكار سازد ".
    اكسپرسيونيسم - در عكاسي پيشينه اي طولاني دارد ، اما در تاريخ نظريه هنر ؛ از نظر قدمت ؛ به پاي واقعگرايي نمي رسد. مبناي بنيادين آن ، ارج نهادن بر فرديت هنرمند و توانايي حيات دروني اوست ، كه بگونه اي جاندار بيان بصري يافته است. اكسپرسيونيست ها بر اين باورند كه پايه آفرينش هنري ، تجربه پرشور هنرمند است و بينندگان بايد اثر هنري را بر اساس شدت احساساتي كه در وجودشان برمي انگيزد ، ارزيابي كنند. تاكيد آنها بيشتر بر هنرمند است تا بر جهان ، و از نظر ايشان ، شور و شدت بيان از صحت بازنمايي حياتي تر و اساسي تر است. هدف هنر است و وسايل ، چيزهايي هستند كه عكاس را در رسيدن به اين هدف ياري مي دهند.
    جيمزهيوز در 1861 موضع تصويرگرايان را چنين توصيف مي كند: " عكاس مانند هر هنرمند ديگري ، آزاد است تا از هر وسيله اي كه براي تحقق انديشه هايش لازم ميداند استفاده كند. اگر تصويري با يك نگاتيو پديد نمي آيد ، بگذاريد از دو يا ده نگاتيو استفاده كند. اما اين نكته را كاملا مفهوم سازيد كه اينها تنها ابزاري هستند در خدمت يك هدف ، و هنگامي كه تصوير تكميل شد ، اعتبارش تماما در گرو تاثيري خواهد بود كه بر بيننده مي گذارد ، نه به سبب ابزاري كه بكار برده است ".
    فرماليسم - يكي از نظريه هاي زيباشناختي سده بيستم است. با مدرنيسم پيوندي نزديك دارد و پست مدرنيست ها آنرا مردود مي شمارند. فرماليسم ، تاكيدش بر خودمختاري و استقلال هنر است ، يعني هنر براي هنر. البته نبايد آنرا با دغدغه خاطر و توجه نسبت به فرم در هنر اشتباه گرفت. تمامي هنرها شكل دارند و همه هنرمندان ، پيرو هر باور هنري كه باشند ، نسبت به فرم توجه خاصي دارند. هم عكس هاي مستقيم و هم عكس هاي دستكاري شده ، داراي فرم هستند. نظريه فرماليسم از برتري فرم حمايت مي كند و موضوع و هرگونه استناد به دين ، تاريخ و سياست را از نظر زيبا شناختي بي ربط و بي مورد مي داند يا آنها را دل مشغولي هايي غير هنري قلمداد مي كند.
    اكسپرسيونيست ها ، فرمي را مي خواهند كه پرشور ، خلاق و مسحور كننده باشد. واقعگرايان با تلاش زياد مي كوشند به فرمي دست يابند كه با قوانين تغيير ناپذير طبيعت همخوان و سازگار باشد. و ابزار گرايان فرمي را مي جويند كه به تغيير اجتماعي منجر گردد.
    ابزار گرايي – ابزارگرايان ، نظريه هنر براي هنر را نفي مي كنند. توجه آنها معطوف به پيامد هاي هنر است و هنر در خدمت اهدافي است كه از هنر به مراتب فراتر مي رود. معيارهاي ابزارگرايانه ما را تشويق مي كنند كه هنر را بر اساس مقاصد اجتماعي ، اخلاقي و اقتصادي آن ، چگونگي استفاده از آن در جامعه و پيامدهايش بسنجيم. معيارهاي ابزارگرايانه بر اين نكته تاكيد دارند كه هنر از دلمشغولي هاي اجتماعي فارغ و مستقل نيست ، بلكه فرمانبردار و در خدمت آنهاست.

    هر يك از اين مجموعه معيارها ، بگونه اي جالب توجه است و انتخاب از ميان آنها با دشواري توام است. مي توانيم بر پايه ادراكمان از تصوير ، معياري را برگزينيم كه براي تصوير مناسب تر است. معيارهاي مختلف ، جنبه هاي مختلف اثر هنري را روشني مي بخشند.
    همه معيار هايي كه به آن اشاره شد را مي توان در مورد عكسي واحد بكار گرفت و بدينگونه توجه را به جنبه هاي مختلف آن معطوف ساخت. آزمودن معيارهاي مختلف همچنين مي تواند ديدگاه انتقادي ما را وسعت بخشد و به ما امكان دهد كه تصوير را از منظرهاي متعددي ببينيم. آشنايي با معيارهاي مختلف موجب مي شود كه استانداردهاي بيشتري براي ارزيابي شايسته داشته باشيم و از اين طريق ممكن است بتوانيم جنبه هاي ارزنده بيشتري در عكس پيدا كنيم.
    به هر حال ، نتيجه اينكه ، قضاوت مستلزم تفسير است ، و تفسير مستلزم توصيف. قبل از قضاوت درباره يك عكس ، نياز به درك اين مطلب داريم كه عكس درباره چيست و البته بايستي ادراكمان قابل دفاع و متقاعد كننده باشد. فرآيند قضاوت گاهي هم مي تواند نقطه آغاز باشد، مثلا تا حدودي غير طبيعي خواهد بود اگر در يك گالري قدم بزنيم و پشت هم عكس ها را توصيف كنيم بي آنكه از همان ابتدا نظر و قضاوتي درباره شان داشته باشيم. همينطور قضاوتي كه از تفسير بي بهره باشد ، همانند ارزيابي هاي بي دليل ، غير مسئولانه خواهد بود.
    منتقدان به نحوي موثر و اقناع كننده مي نويسند. شايد به خصوص به اين دليل كه مي كوشند ما را نسبت به ارزش يا عدم ارزش يك اثر هنري يا يك نمايشگاه متقاعد كنند. اگر واقعا چيزي را دوست داشته باشيم ، معمولا مايليم سايرين را نيز متقاعد كنيم تا در نظر و علاقه ما سهيم باشند ، يا حداقل آنرا درك كنند و بپذيرند. يك متن نقادانه پرشور مي تواند نوشته بسيار خوبي بوده و براي خوانندگان آن جذابيت كافي داشته باشد.
    ravanfar، honeymahdi، Vahid.Yazdani و 1 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

  8. #18
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    July 2005
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    141
    تشکر شده
    167
    تشکر کرده
    112

    پیش فرض پاسخ: مقدمه ای بر نقد عكس

    10 – نظريه: آيا عكاسي هنر است؟
    با نگاهي به تاريخ عكاسي ، با تركيبي عجيب از مهارت ها در بكار گيري ابزار و وسايل ، و بيان ديدگاههاي نظري و هنري روبرو مي شويم. براي مدتي چنين طولاني ، سردرگمي وجود داشته كه عكاسي فن است يا هنر. در طول زماني دراز ، عكاسان خود را در سايه نقاشان احساس نموده و از آن ها در عكس هاي خود ؛ بدون آنكه بدنبال نظرات خويشتن باشند ، تقليد مي كردند. تعجبي نيست كه واكنش هايي اين چنين ، عكاسي را منحصر به زيبايي شناسي كرده باشد. نظريه هاي زيبا شناسي در هنر بوجود آوردن ، توزيع و پذيرش آن در جامعه ، كاربرد دارد. نويسندگان نظريه پرداز عكاسي غالبا مي كوشند تعريفي ارائه كنند كه عكاسي چيست و چگونه بايد درنظر گرفته شود. در اغلب تعاريف هنر ، تلاش بر اين است كه ما را ترغيب كنند كه به هنر به نوعي خاص بنگريم و انواع خاصي از هنر را بوجود آوريم.
    ماكس كوزلف ، در تعريفي از عكاسي مي گويد: " عكس ، با آن سطح دو بعدي ، اثر تخت و ساكن نور برخي حركت هاي بيروني است كه زماني روي داده اند ". الن سكولا عكاسي را به عنوان " شيوه اي از ارتباط انساني ميداند كه بر مناسبات مشخص اجتماعي استوار شده است ".
    مسلما عكاسي براي مردم مختلف ، معاني متفاوتي دارد. مكاتب ، سبك ها و معيارها با تعبير خاص خود در چهارچوبي قرار مي گيرند ، بطوريكه هر جنبشي كه در روزگار خود جسور و مدرن بنظر مي رسيد ، اجبارا منقرض مي شود. البته نگرش هاي جديد به معني حذف شيوه قديم نبوده ، و معمولا واكنشي نسبت به آن است. چنين بنظر مي رسد كه عكاسان بيشتر متاثر از عكاسان معاصر خود ، جنبش هاي هنري و جريانات اجتماعي زمان خود ، و نظريات و عقايد رايج عكاسي هستند. گاهي عكاسان فعالي كه عمر زيادي در اين حرفه صرف كرده اند ، شاهد تغيير چندين سبك در كار خود هستند. عكاسي نيز ، مانند هر شكل هنري ديگري ، بازتابي از سلايق ، مدها و احساسات عمومي جامعه است ؛ چيزهايي كه هميشه بتدريج در حال تغيير هستند.
    ارائه تعاريف كامل از هنر و عكاسي ، گاه خود يك كتاب مي شود. نويسندگان نظريه پرداز ، درباره عكاسي بطور عام به كاوش مي پردازند و مي كوشند به پرسش هايي چون عكاسي چگونه است و چه تفاوت هايي با ديگر شكل هاي تصوير سازي دارد ، پاسخ دهند. پرسش هايي ديرين كه پاسخ هاي متفاوت بسيار به آنها داده شده است: عكاسي چيست؟ آيا عكاسي هنر است؟ پيامد هاي هنر ناميدن عكاسي كدام است؟ تفاوت عكاسي با نقاشي چيست و كداميك انسان را به واقعيت نزديكتر مي سازد؟ بهترين كاري كه عكاسي از عهده آن برمي آيد چيست؟. نظريه ها ممكن است محدود ، ناقص و پراكنده باشند. چه از وجود اين نظريه ها آگاه باشيم و چه آگاه نباشيم ، آنها بر نحوه عكاسي ما و نحوه درك ما از تصوير تاثير مي گذارند.
    نظريه ، بر آموزش عكاسي در مدارس عالي و دانشگاهها نيز تاثير مي گذارد. غالبا نظريه تعيين مي كند كه بخش عكاسي در كجا واقع شود. آيا عكاسي مستقلا ارائه شود يا در كنار موضوعات هنري ديگر. نظريه تا حدودي مشخص مي كند كه عكاسي به عنوان هنر تدريس شود ، يا به عنوان ارتباطات روزنامه نگاري ، و آيا عكاسي تجاري نيز در آن منظور بشود يا خير. آيا تاريخ عكاسي به عنوان بخشي از تاريخ هنر تدريس شود ، يا آنكه از تاريخ هنر مستقل باشد و در دانشكده عكاسي به آن پرداخته شود.
    برخي منتقدان نيز ، همواره از ديدگاهي نظري مي نويسند ، زيرا بيش از آنكه به عكس ها يا عكاسان خاصي علاقمند باشند ، به عكاسي بطور عام علاقه دارند. آنها مي كوشند تا عكاسي را به عنوان پديده اي فرهنگي بشناسند و به طرز بهره گيري از عكس و نوع تاثيرگذاري آن در جامعه پي ببرند.
    همه مي دانيم كه دوربين عكاسي چيزي بيشتر يا كمتر از يك ابزار نيست. امروزه براي عكس گرفتن ، هر كسي مي تواند دوربين را مقابل موضوع گرفته و با كمي تنظيم ، دكمه شاتر را فشار دهد. با وجود اينكه توليد عكس به اين راحتي است ، اما هنر عكاسي همچنان مشكل باقي مانده است. چالش اصلي ، توليد عكسي است كه حداقل معنايي را به ديگران منتقل سازد. تعداد زيادي از عكاسان معاصر ، نظريه هاي خود را عملا در عكس هايشان تحقق بخشيدند و از طريق نوشته ها ، نمايشگاهها ، و تدريس ، تاثير چشمگيري در كل عكاسي و بعد از خود بر جاي گذاردند.
    نهايتا اينكه تاريخ عكاسي ، داستان دنباله داري است كه ما و شما قسمتي از آن هستيم. اينك عكس هاي پيرامون مان ، چه آنهايي كه خودمان گرفته ايم و چه آنهايي كه در اختيارمان است ، منبع تاريخ فردا هستند. آن ها انعكاس روش هاي زندگي ، علايق ، نگرش ها و ارتباطات امروزي براي آيندگان مي باشند.
    * در نوشتن مطالب اين قسمت ، از منبع ديگري از جمله كتاب " داستان عكاسي " نوشته مايكل لنگفورد با ترجمه آقاي رضا نبوي هم استفاده شده است.
    ravanfar و Vahid.Yazdani تشکر می‌کنند.

  9. #19
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    July 2005
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    141
    تشکر شده
    167
    تشکر کرده
    112

    پیش فرض پاسخ: مقدمه ای بر نقد عكس

    به ياري خداوند ، آخرين قسمت مبحث " مقدمه اي بر نقد عكس " را تقديم دوستان مي كنم. اميدوارم عزيزان ، با حوصله و دقت مطالب را به ترتيب شماره مطالعه نمايند.
    11- نوشتن و سخن گفتن درباره عكس ها
    چنانچه مطالب گذشته را پيگيري كرده باشيد ، اكنون تا حدودي براي نوشتن درباره عكس ها آمادگي داريد. با طرح پرسش هايي از قبيل : در عكس چه چيزي هست؟ درباره چيست؟ چه چيزي توجه ما را بخود جلب مي كند؟ هنر است؟ و درپاسخ به هريك از اينها ، مي توان مطالب قابل ملاحظه اي را براي نگارش بدست آورد.
    براي آنكه خوب بنويسيم ، لازم است با اطلاعات و اعتماد به نفس كافي در صدد نوشتن باشيم. عكس ، كتاب و يا نمايشگاهي را انتخاب كنيد كه برايتان جالب و داراي اهميت باشد. ممكن است اثر ، برايتان جالب باشد زيرا از آن خوشتان آمده و يا اينكه به آن اعتراض داريد و يا بگونه اي حس كنجكاوي شما را برانگيخته است و يا احساس كنيد هنوز قادر به درك آن نيستيد. ليكن اگر اثر برايتان جذاب و مهم نباشد ، نوشتن درباره اش با دشواري توام خواهد بود.
    براي مشاهده اثر و يادداشت برداشتن از آن ، عكس يا نمايشگاه را به دقت بررسي كنيد ، و ضمن تفكر راجع به اثر ، هر چه را به ذهنتان مي رسد يادداشت كنيد تا مطمئن شويد كه يادداشت هايتان كامل هستند ، در غير اينصورت ممكن است لازم باشد مجددا به گالري يا كتابخانه برگرديد و چيزي را بيابيد كه مي توانستيد همان دفعه اول بدست آوريد.
    براي كسب آگاهي بيشتر درباره عكس هايي كه مي خواهيد راجع به آنها مطلب بنويسيد ، به ترتيب فعاليت هاي توصيفي ، تفسيري ، و ارزيابي را انجام دهيد. هم مضمون را توصيف كنيد و هم فرم را. در مورد اينكه عكس ، به كدام دسته بندي نزديك تر است بررسي نماييد. نسبت به محيط ارائه اثر ، يا به عبارت ديگر، زمينه بيروني آن نيز توجه داشته باشيد. درباره عكسي منفرد مي نويسيد يا يك نمايشگاه؟ خاستگاه عكس كدام است و چرا آن را اينجا و اكنون به نمايش گذاشته اند؟ اگر نمايشگاه است ، چه كساني آن را برگزار كرده و چرا؟ آيا هنرمنداني كه آثارشان به تماشا گذاشته شده ، يا متصديان نمايشگاه مطالب سودمندي بيان كرده اند؟ آنچه درباره عكاس و زمان و مكان گرفتن عكس مي دانيد ، بخاطر بياوريد. اين اطلاعات بيروني ، تفسير شما را جهت مي بخشند.
    درحالي كه عكس را تماشا مي كنيد و در اين فكر هستيد كه درباره اش چه بنويسيد و چگونه بنويسيد ، به احساستان گوش بسپاريد و مشخص كنيد كه چه چيزي در آن ، احساستان را برانگيخته است. آزادانه عبارات و واژه هايي را كه به ذهنتان مي رسد روي كاغذ بياوريد؛ هر چه عبارت بيشتري بنويسيد ، بعدا كمتر نياز به جمله ساختن خواهيد داشت. در مرحله بعدي ، مي توانيد آنها را به گونه اي منطقي سامان دهيد و مطالب بي ربط را از ميانشان حذف كنيد. بعد كمي به خودتان فرصت دهيد ، نوشته تان را كناري بگذاريد و پس از مدتي به سراغش بياييد ، و واكنش هاي اوليه تان را بررسي كنيد. انديشه هاي تازه را به روي كاغذ بياوريد و كشف كنيد كه چرا اثر برايتان جالب است ، و مشخص سازيد كه مي خواهيد چه نكاتي را درباره آن به سايرين منتقل كنيد ، و بالاخره اينكه چه واكنشي نسبت به آن داريد.
    اگر درباره اثري قضاوت مي كنيد ، ارزيابي بايد واضح و روشن باشد و در تاييدش دلايلي ارائه دهيد. سعي كنيد معيارهايتان را براي قضاوت اثر ، اگر نه صراحتا ، دست كم تلويحا ، بيان داريد و در دسترس خواننده بگذاريد. به خاطر داشته باشيد كه نقد نوشتاري به منظور متقاعد كردن است. با ارائه دلايل و شواهد در پشتيباني از تفسيرها و قضاوت هايتان ، و با استفاده سنجيده از زبان ، در جهت اقناع مخاطبان بكوشيد. البته قانع كردن كسي كه از قبل با موضع و ديدگاه شما موافقت دارد كاري ساده است. اما آيا استدلال و نحوه بيان تان آنقدر متقاعد كننده هست كه خوانندگاني را هم كه با مواضع و ديدگاه تان ضديت دارند را وادار سازد تا در مواضعشان تجديد نظر كنند؟

    سالي من (Sally Mann ) ، عكاسي است كه از كودكان در حال رشد خود ، در حالات و احوالات مختلف عكس هايي گرفته است. عكس هاي وي ، بنا به ماهيت شان ، و طبق تعاريفي كه قبلا ارائه شد ، در دسته بندي تفسيري قرار مي گيرند.











    دو مقاله دانشجويي زير درباره مجموعه عكس هاي سالي من ، با نام " خويشاوندان بلافصل " مي باشد. شركت كنندگان ، عكس ها را ابتدا در كلاس ديدند و متوجه شدند كه از نظر برخي افراد ، اين عكس ها مجادله انگيزند. ريناكوندو هنگام نگارش اين مقاله ، دانشجوي كارشناسي ارشد با گرايش تاريخ هنر بوده و درس نقد عكس را با استفاده از كتاب " نقد عكس ، درآمدي بر درك تصوير" نوشته تري برت مي گذرانده است.

    خويشاوندان بلافصل ، سالي من
    نوشته ريناكوندو
    عكس هاي سالي من مبهوت كننده اند. بيست و پنج عكس زيباي هشت در ده اينچ ، سياه و سفيد ، بر ديوار رديف شده اند. سرزندگي اين تصاوير، ابزاري است كه بيننده را به دنيايي مي كشاند كه در آن كودكان سالي من جيغ و داد مي كنند ، بازي مي كنند ، در برابر دوربين حالت مي گيرند و تظاهر مي كنند ، دنياي خودماني خويشاوندان بلافصل. در آنجا هيجان نيز هست ، زيرا با دنيايي پيچيده مواجهيم كه در آن كودكان رشد مي كنند. موضوع ، رابطه آنان با مادرشان است.
    عكس هاي سالي من از فرزندانش جسي ، ويرجينيا ، امت ، نگاهي مادرانه را آشكار مي سازد. او از ظرافت و طراوت جواني آنان ، كه شكار دوربين عكاسي شده اند ، احساس غرور مي كند. فقدان خودآگاهي در ميان اين كودكان ، درحالي كه سرگرم بازي هستند ، از محيطي نامتعارف و غيرسنتي ، ولي لبريز از سلامت و تندرستي خبر مي دهد. سالي من ، خودانگيختگي برهنگي آنان را هنگام مطالعه ، اسكيت بازي كردن ، و خفتن ، با دوربينش به بند مي كشد. غالبا نگاهش رنگي از نگراني و دلمشغولي دارد ، و اين هنگامي است كه اتفاقات ناخوشايند زندگي كودكانه را ثبت مي كند: خون دماغها ، بريدگي ها ، كبودي ها و رختخواب خيس كردنها. تصاويرش بيانگر محبت و ترس مادرانه اند و همواره با دقت و مهارت صنعتگرانه شكل مي گيرند.
    سالي من ، تصوير مي سازد. از دوربيني در اندازه بزرگ استفاده مي كند و با ايجاد كنتراست ميان رنگمايه ها ، بكارگيري عدسي ملايم كننده ، كادربندي موضوعات ، به كمپوزيسيون هايش جلوه اي زيبا شناختي مي بخشد. در بامزه گي هاي يكشنبه ، نوري كه از پنجره باز مي تابد بر پيكر بچه ها مي رقصد ، و بر برجستگي هاي سايه دار اندامشان ، شكل هاي جالبي بوجود مي آورد. در بوسه شب بخير ، عدم وضوح كانوني و نور شديد ، تصويري پديد مي آورد كه كيفيتي طراحي گونه دارد و بر ظرافت اين لحظه لطيف مي افزايد. در عكس جسي در پنج سالگي ، كودك با بالاتنه برهنه ، بين دو نفر از دوستانش ايستاده و بدنش را با انحنايي گستاخانه به يكسو خم كرده است. علاقه سالي من به صنعتگري هاي هنرمندانه ، به اين عكس ها پويايي و سرزندگي مي بخشد و بيننده را جلب مي كند تا با كاوش در محتواي اين آثار ، به معاني ضمني ژرف ترشان دست يابد.
    دنياي كودكانه هرگز يكپارچه معصوميت نيست. بچه ها اداي بزرگترها را درمي آورند و از آنها الگو مي گيرند. سالي من در روايت هاي تصويريش بر اين لحظه هاي ناآرام ولي فوق العاده شورانگيز چنگ مي اندازد. عكس هايش پيوند خوردن خردسالي با بزرگسالي را به تماشا مي گذارند. ويرجينيا و جسي غالبا حالت هايي به خود مي گيرند كه گويي مانكن هاي لباس باشند. آرايش مي كنند و جواهرات به خود مي آويزند و رفتار هاي بزرگسالان را تقليد مي كنند. نقطه اوج اين نگرش غير احساساتي به نقش بازي كردن هاي كودكانه ، سيگار آب نباتي است ، كه در آن جسي هفت ساله سيگاري آب نباتي را بين انگشتانش گرفته است و حالتي تحريك كننده دارد. اين تصاوير كه اسباب تشويش و پريشاني مي شوند ، عالم واقعي كودكانه را بي هيچ پرده پوشي تصوير مي كنند و به روايت آرماني دنياي بچه ها كمترين شباهتي ندارند.
    تمامي تصاوير، سندي اجتماعي درباره رشد بچه ها نيستند ، بلكه بعضي از آنها ماهيتي تمثيلي دارند. چكه هاي بستني يخي ، چنگك و تصوير هولناك به رنج تصليب اشاره مي كنند ، پيچ و تاب و آرامش. اينها در واقع تصاويري تكاندهنده اند ، و در عين حال كنترل نهايي سالي من بر فرزندانش را نيز آشكار مي سازند. همه چيز تحت اختيار و سلطه اوست. ديگر كودكان در برابر دوربين اداي قهرمانان بسته بندي شده تجاري را در نمي آورند، بلكه مادرشان به آنها حالت مي دهد.
    اگرچه زيبايي تصاوير سالي من نفس گير است ، ولي مفهومشان در محتواي اجتماعي اين آثار نهفته است. سالي من ، از طريق موضوعات و نحوه پرداخت آنها ، رابطه رواني ميان والدين و فرزندان را به نمايش مي گذارد. نگاهش توام با مهرباني و دل نگراني است. فرزندانش را آزاد مي گذارد تا نقش بازي كنند ، و در عين حال همه چيز را تحت اختيار دارد. اين عكس ها در نهايت ، ماجراي دنباله دار مادري است با فرزندانش ، كه تنها لحظه اي از آن در قاب تصوير به بند كشيده شده است. عكس ها نظر ما را بخود جلب مي كنند زيرا بيانگر رابطه اي واقعي بين هنر مند با موضوع اثرش هستند .

    دانشجوي دوم ، آن كوئيلتر ، در مقاله اش ديدگاهي كاملا خلاف ديدگاه دانشجوي قبلي برگزيد. هنگام نگارش مقاله ، وي كه قبلا تحصيلات كارشناسي ارشد را به پايان برده بود ، مجددا به دانشگاه بازگشته بود تا در آموزش هنر تخصص بگيرد. آن كوئيلتر ، خود مادر پنج كودك است.
    خويشاوندان بلافصل ، سالي من
    نوشته آن كوئيلتر
    كودكي براي آنان كه درحال رشد و نمو هستند و اين دوران را سپري مي كنند ، بسيار كند مي گذرد ، و براي ما كه موجبات سهولت اين روند را فراهم مي سازيم ، شتابان مي گذرد. جوانان كم سن پس از سالهاي كوتاه خردسالي ، يكباره از گردونه پر چرخش شيطنت و بازيگوشي به عالم واقعيات خشن زندگي پرتاب مي شوند و با ناسازگاري هاي نه چندان خوشايند جامعه مواجه مي گردند ، در حالي كه در كوله بارشان چيزي نيست مگر باورهاي متكي بر اعتماد ، صداقت و آزادي عمل ، كه ما والدين و سرپرستان و مربيان به آنها انتقال داده ايم. هنگامي كه يكي از اين باور ها آلوده شود و بي قدر گردد ، پنداشت كودك از عملكرد عالم تحريف مي شود. سالي من ، در خويشاوندان بلافصل ، با بهره كشي از معصوميت و اعتماد فرزندانش ، از طريق انتشار پرتره هايشان در كنار عكس هاي عريان ، تصورات آنها را در هم مي شكند.
    اين اثرها روايت تصويري زندگي عادي سه كودك خردسال است در گذر از ايام طفوليت و مقتضيات آن ؛ بازي كردن ، خوابيدن و خوردن ؛ همراه با لحظات خارق العاده اي كه در زندگي هر بچه اي رخ مي دهند نظير انتقال به بخش اورژانس بيمارستان. با توجه به ماهيت عادي اين رويدادها ، عكس ها في نفسه نمي توانند اسباب پريشاني شوند ، بلكه به منزله يادگارهايي احساس برانگيزند از شيرين ترين خاطرات كودكي. ليكن برهنگي بچه ها توام با حالتهاي تحريك كننده شان ، واقعيت مشوش كننده جنسيت كودكانه را نشان مي دهد كه دنياي نامهربان و بي فكر بزرگسالان ، آن را برانگيخته و از اعماق به سطح رانده است.
    در سيگار آب نباتي ، جسي درحاليكه اداي ستارگان كاركشته هاليوودي را درمي آورد ، بازوي راستش را با طنازي تكيه گاه بازوي چپش كرده است و سيگاري را ميان انگشتان دست چپش مي فشارد. تحريك كنندگي وقيح نگاهش ، شايسته و مناسب كودكي دبستاني نيست. همين حالت در جسي در پنج سالگي نيز تكرار تكرار مي شود. در اين عكس ، دخترك در حالي كه فقط يك رشته مرواريد به گردن آويخته ، در برابر دوربين حالت گرفته است. برهنگي كودكانه ، خود الزاما ايجاد تشويش نمي كند ؛ بويژه اگر معصوميت كودكان مصون باشد ، اما نشانه هاي جنسي سبكسرانه و جلف در آثار سالي من هيچ جاي اميدي براي آنكه بتوان كودكان را بگونه اي ايمن و توام با احتياط و احساساتي مسئولانه نسبت به خود و سايرين ، از مرحله بلوغ عبور داد ، باقي نمي گذارد.
    چنگك ، بيش از همه موجب پريشاني خاطرم مي شود. جسي نابالغ ، برهنه به يك چنگك آويخته شده است ، درحالي كه گروهي افراد بزرگسال لباس پوشيده در آن اطراف پرسه مي زنند. با ديدن بدن كوچك و لطيفش ، آدم ياد مرغ پركنده اي مي افتد كه پشت ويترين قصابي به قناره آويزان باشد و بطرزي مشكوك چنين بنظر مي رسد كه گويي قصد سوء استفاده از او را دارند. شايد ابدا چنين نيتي در گرفتن اين عكس نبوده است ولي حتي وجود اين نشانه هاي شبهه آفرين هم مرا به شگفتي وا مي دارد و از خود مي پرسم كه چرا بايد سالي من چنين عكسي از دختر نوسالش بگيرد.
    امت ، پسر كوچك سالي من نيز از عدسي هاي دوربين مادرش در امان نيست و از آن گريزي ندارد. در چكه هاي بستني يخي ، نيم تنه برهنه اش نقطه كانوني كل عكس است. در اينجا ، چكه هاي بستني يخي فقط كشاله رانش را ، كه با ظرافت اما به شكلي توجه برانگيز به تماشاي عموم گذاشته شده است ، كثيف كرده است. معمولا وقتي بچه اي بستني يخي را ليس مي زند ، دست ها ، چانه يا لباسش را آلوده مي كند. در نتيجه به دشواري مي توان متصور شد كه اين عكس چيزي باشد بجز نمايي دستكاري شده ، كه مقصود از آن تحريك كردن و غلغلك دادن بيننده است.
    ويرجينيا در سه سالگي ، دخترك كوچك برهنه را در حالي كه با حالتي خاص بر تختخواب خم شده است ، نشان مي دهد. قيافه اش اخم آلود است ، لب ورچيده و در نگاهش گستاخي موج مي زند. بچه هاي كوچك چنين حالاتي دارند ، ولي معمولا نگاهشان را خرسي پشمي يا كاميوني اسباب بازي همراهي مي كند و نه تختخوابي به هم ريخته.
    سالي من در مقام مادر ، از اعتماد فرزندانش بهره مي جويد و با انتشار مجموعه لحظات تصادفي دوران كودكي آنان ، در حقشان لطفي نمي كند. عكس ها از نظر فني و هنري كاملا متوسط هستند. نورپردازي عاري از تخيل است. كمپوزيسيون ها عادي اند و ميزان كردن عدسي در چند مورد مشكل داشته و عكس ها فاقد وضوح هستند. حتي خود موضوع هم مجادله انگيز نمي بود اگر عكس ها در آلبوم خانوادگي مي ماندند. سالي من با پرداخت پول به فرزندانش براي آنكه جلوي دوربين ژست بگيرند و با انتشار زودرس اين عكس ها ؛ پيش از آنكه بچه ها به سن عقل برسند ،‌پيام هاي نادرستي را درباره ارزش كودكان و زندگي خصوصي شان عرضه مي دارد.
    ravanfar، Vahid.Yazdani و filtrmiltr تشکر می‌کنند.

  10. #20
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    July 2005
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    141
    تشکر شده
    167
    تشکر کرده
    112

    پیش فرض پاسخ: مقدمه ای بر نقد عكس

    فرايند نگارش
    پيش از آغاز نگارش مشخص كنيد كه براي چه كساني مي نويسيد ، خوانندگان تان چه اطلاعاتي دارند و شما چه اطلاعاتي را بايد در اختيارشان بگذاريد. نحوه عملتان را در ساماندهي مقاله تعيين كنيد. به مقدمه اي بينديشيد كه پركشش باشد و باعث ترغيب خوانندگان شود. اگر چه ما نقد را مطابق ترتيب منطقي آن: توصيف ، تفسير ، ارزيابي ، و نظريه پردازي آموختيم ، ليكن اين نكته را بخاطر بسپاريد كه بندرت پيش مي آيد منتقدان در نگارش مطالب خود اين توالي را رعايت كنند. آنان به گونه اي مي نويسند كه مطلبشان با لذت خوانده شود ، و خواننده را با منظورشان درگير ساخته و پيوند دهند. شما چه مي خواهيد به خوانندگان تان بگوييد و چگونه مي خواهيد مطلبتان را بيان كنيد؟ موضوع اصلي گفته تان چيست وبراي اثباتش به چه دلايل و شواهدي نياز داريد؟
    يادداشتهايتان را دستچين كنيد و آنها را بگونه اي سامان دهيد كه منطقي و جالب باشد. اگر با آغاز مقاله مشكل داريد ، نخست بخش هايي را بنويسيد كه برايتان آسان تر است و سپس ساير قسمتها را بر آن بيفزاييد. اگر مقاله تان را به شكلي مناسب سامان دهي كرده باشيد ، اين كه مطلب را از كجا آغاز كنيد اهميتي نخواهد داشت ، زيرا در نهايت تمام قسمت ها را بنابر نظمي منطقي و موثر، كنار يكديگر خواهيد گذاشت.
    هنگام نگارش و بازخواني آنچه نوشته ايد ، مطلب را از ديد خواننده فرضيتان مطالعه كنيد. نخست خواننده اي همدل را مجسم كنيد كه با عقيده و نظرتان موافق است. سپس براي دوباره خواني ، خواننده اي را مجسم كنيد كه متقاعد ساختنش دشوار است ، و ناچاريد براي اثبات باورهايتان دلايل قاطع تري ارائه دهيد. به اندازه كافي در مورد اثر توضيح دهيد ، به نحوي كه خواننده بتواند تصوير ذهني كاملي از آنچه درباره اش مي نويسيد داشته باشد.
    اشتياق و هيجان خويش را نسبت به عكس مورد نظر با گزينش واژه هاي مناسب انتقال دهيد. پس از آنكه با جزئيات كافي عكس را شرح داديد ، فرض را بر اين نگذاريد كه مفهوم عكس بديهي و آشكار است. تفسير خود را ارائه كنيد و با دلايل معقول ثابت كنيد كه تاويلتان معتبر است. جايي براي شبهه و ابهام در قضاوتتان نگذاريد ، تا خواننده بداند كه شما قاطعانه اثر را تاييد مي كنيد و چرا ، يا نسبت به آن ايرادهايي داريد و اين ايرادها كدامند. با گزينش زبان مناسب ، متقاعد كننده باشيد و با ارائه دلايل منطقي در تاييد دعاويتان ، آنها را قانع سازيد.
    هر پاراگراف بايد متكي بر موضوعي باشد و دلايلي در تاييد و اثباتش عرضه شود. انديشه هايتان بايستي بطور منطقي از پاراگرافي به پاراگراف ديگر پيشرفت كند و بسط يابد. با عبارات و جملاتي هدايت كننده ، انسجام و امكان گذر پاراگرافي به پاراگراف ديگر را براي خوانندگان فراهم سازيد.
    نتيجه گيري تان بايد كوتاه ، واضح و موثر باشد. در مقالات كوتاه نيازي به بازنگري استدلال نيست. از جمله اشتباهاتي كه بايد از آن اجتناب ورزيد اين است كه با طرح فكري تازه يا دليلي جديد ، نتيجه گيري را به نقطه آغاز مقاله اي ديگر مبدل سازيد. همچنين از پايان هاي مضاعف احتراز كنيد.
    پرسش هاي زير ممكن است براي بررسي آنچه نوشته ايد سودمند باشد و چه بسا آن را بهبود بخشد:
    نكته اصلي مورد نظرشما كدام است؟ آيا آن را به موقع در نوشته تان عنوان ساخته و در جهت تحكيمش كوشيده ايد؟
    آيا هر پاراگراف موضوع مشخصي دارد؟
    آيا استدلال هايتان از روندي منطقي پيروي مي كند ، و هر نكته به نكته بعدي منجر مي شود؟
    آيا آنقدر اطلاعات توصيفي بيروني و دروني ارائه داشته ايد كه خواننده بتواند اثر مورد نظر را به شكل بصري مجسم كند؟
    آيا دليلي در تاييد تفسير هايتان عرضه داشته ايد؟
    آيا قضاوت هايتان بر عللي معقول استوارند؟
    آيا توانسته ايد بدون زياده گويي و زوائد ، مطلب را به وضوح بيان كنيد؟
    آيا توانسته ايد توجه خوانندگان را از همان آغاز نوشتار جلب كنيد؟
    آيا لحن دلخواه تان را پديد آورده ايد؟ و توانسته ايد از تمسخر و توهين پرهيز كنيد؟
    آيا در قضاوت هايتان جانب انصاف را نگاه داشته ايد؟
    آيا توانسته ايد از خشك انديشي به پرهيزيد؟
    آيا فصل پاياني در برگيرنده نتيجه گيري روشن و موثر مي باشد؟

    سخن گفتن درباره عكس
    سخن گفتن درباره عكس ، با نوشتن راجع به آن متفاوت است ، هرچند كه مسائلي را كه در نقد بايد درنظر گرفت براي هر دو فعاليت مشابهند. هنگامي كه درباره عكس يا نمايشگاه عكسي سخن مي گوييم ، باز نياز داريم كه آن را براي هم توصيف كنيم ، زيرا ممكن است هريك از ما ، چيزهايي را از طرق مختلف ببيند و بيابد. كماكان نياز به تفسير داريم و همچنين ارائه دليل در تاييد تفسيرهايمان لازم است. معمولا در سخن گفتن غير رسمي و خودماني درباره عكس ، گرايشمان بر اين است كه فورا آشكار سازيم از چه چيزي خوشمان آمده و يا چه چيزي را نمي پسنديم. صحبت هايمان زماني بمراتب بهتر و كاملتر مي شوند كه قضاوت هايمان را با توصيفي دقيق و تفسيري كامل همراه كنيم ، و علل و معيارهاي قضاوت مان را توضيح دهيم و مشخص سازيم.
    تفاوت اساسي بين سخن گفتن و نوشتن در اين است كه نوشتن معمولا فعاليتي است با تفكربيشتر و در تنهايي ، با فرض خواننده اي كه در ذهن داريم. اما سخن گفتن معمولا مستلزم حضور شنونده است. هنگام نگارش ، مخاطبين دور هستند و در سخن گفتن ، مخاطبين حاضرند. در گفت و گوها ، واكنش هاي شنوندگان نسبت به افكاري كه بيان مي كنيم ، غالبا آني هستند.
    همه ما با پندارها و تصوراتي درباره عكاسي ، هنر، و زندگي ، از نمايشگاه هاي عكس ديدن مي كنيم. چنانه اين پندارها رابه زبان بياوريم ، وارد بحث هايي راجع به نظريه عكاسي و شناخت و واقعيت اجتماعي خواهيم شد. مباحثات نظري بر پايه تصاويري خاص يا آثار عرضه شده در نمايشگاه ، حتي در گفتگوهاي غير رسمي و خودماني هم مي توانند جالب ، لذتبخش ، و برايمان ارزشمند باشند.

    مباحثات درباره هنر و در حضور هنرمند
    حضور هنرمندي كه اثر مورد بحث را به وجود آورده ،‌ روند بحث را تغيير مي دهد. در حضور هنرمند ، ممكن است به دلايل زيادي نظرمان را مميزي كنيم. مثلا چه بسا اثر را نپسنديم و در عين حال نخواهيم با بيان اين مطلب ، هنرمند را آزرده سازيم. غالبا ترجيح مي دهيم صحبت هاي ايشان را در مورد اثرش بشنويم ، تا آنكه نظر خويش را در اين باره بيان كنيم.
    مي توانيم از هنرمندان نكاتي درباره آثارشان بياموزيم كه از هيچ منبع ديگري قابل دستيابي نيستند. در پاره اي از مواقع مي توانيم از انگيزه هاي هنرمند ، ذهنيتش به هنگام ساخت آثار ، روش هاي كار كردنش ، منابع الهامش ، باورهايش در مورد هنر و جهان ، موضع گيري هايش در قبال ساير هنرمندان و جنبش ها ، شخصيت هنرمند و نحوه ارتباطش با بينندگان اثر با خبرشويم. اطلاعات راجع به بعضي يا تمامي اين موضوعات ما را در درك و ارزيابي بهتر آثاري كه بررسي مي كنيم ياري مي دهد. ليكن اين نكته را نيز بايد درنظر داشت كه ما نمي خواهيم صرفا بر ديدگاههاي هنرمندان نسبت به آثارشان ، متكي باشيم. هنرمندان آثار را پديد مي آورند ، و ما آنها را تفسير و ارزيابي مي كنيم. هنرمند مي تواند به ميزاني قابل ملاحظه ما را در تفسير و ارزيابي اثر كمك كند ، ولي اشتباه خواهد بود اگر تصور كنيم كه هم اثر و هم معنايش از آن هنرمند است.
    تفسير هنرمند از اثر خود بايد مانند تفسير هر شخص ديگري از اين اثر ، پاسخگوي برخي معيارها باشد: آيا مفهوم دارد؟ آيا بينش را نسبت به اثر ارتقا مي بخشد؟ جالب است؟ با ساير تفسيرها تناقض مي يابد؟ معقول و مستدل است؟ آيا علاوه بر اينكه از جانب هنرمند ابراز شده است ، دلايل كافي وجود دارد كه آن را تفسيري خوب و قضاوتي ارزنده به شمار آوريم؟

    در اينجا به پايان اين سلسله از مطالب در مورد مقدمه اي بر نقد عكس مي رسيم. دوستان مي توانند براي يادگيري و تمرين بيشتر، به اندك كتاب هايي كه موجود است مراجعه نمايند. نظر به اينكه از مطالب اين سايت بهره ها برده ام ، و از آنجائيكه جاي مطالب نظري بسيار در عكاسي ما خالي است ، تصميم به جمع آوري و ارائه اين نوشتار در اين سايت گرفتم واميدوارم كه عزيزان خواننده ، خصوصا دوستانمان در بخش گالري عكاسي بتوانند بهره اي از آن ببرند. به اميد موفقيت.
    infinity، Mari-24، Herati و 4 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

صفحه 2 از 2 نخستنخست 1 2

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •