عکاسی مفهومی Conceptual Photography
قالب و نظريهاي در هنر غرب كه از اواخر دههي 1960، پس از مینیمال آرت پديدار شد و سرآغاز پست مدرنيسم بود. (سول لويت، در سال 1967، اين اصطلاح را براي توصيف آثار خودش و آثار همانند آن كه مشاركت ذهن تماشاگر را بيش از چشم يا عاطفه او ميطلبد، به كار برد).
در اين نظريه، مفهوم (انگاشت كل از موارد خاص) اهميت دارد و نه چگونگي ارائهي آن؛ فكر هنرمند مهم است و نه شيء هنري. هدف، رسانيدن مفهوم يا ايهي معين به مخاطب است، وسيلهي بيان هر چه باشد. در نتيجه، كاربست غالبهاي هنري متداول نيز امري غير لازم است.
بنابراين، (هنرمندان مفهومي) انگارهها و اطلاعات مورد نظرشان را به مدد مواد گوناگون و ناهمخوان چون، مقاله، عكس، سند، نمودار، نقشه، فيلم ويديويي، و جز اينها و نيز از طريق زبان گفتاري به مخاطبان انتقال ميدهند
(دايره المعارف هنر ـ روئين پاكباز)
با سلام
فکر کنم جای این تاپیک بین این همه تاپیک توی فروم خیلی خالی بوده و بدلیل وجود ابهامات بسیار زیادی در این دسته بندی هنری , جای بحث زیادی داشته باشه - خوب لازم میدونم بگم بنده علاقه بسیار زیادی به عکاسی کانسپت دارم اما متاسفانه مرجع فارسی برای تحقیق و مطالعه این هنر بسیار کمه.
هدف از باز کردن این تاپیک معرفی و شناخت چهارچوب این هنر می باشد.دوستان و اساتیدی که در این زمینه فعالیت می کنند و یا به نوعی شناختی از این هنر دارند در بهبود این تاپیک تلاش کنند تا هم درسی برای من باشد و هم بقیه دوستانی که به این هنر علاقه دارند
2 نفر از عکاسان بنام کانسپ با نامهای misha gordin و dave nitsche هستند که آثار این هنرمندان را میتوانید در سایتشان مشاهده کنید
گوشه ای از آثار misha
http://www.avakart.com/farhad/misha/figurs.jpg
http://www.avakart.com/farhad/misha/cole.jpg
http://www.avakart.com/farhad/misha/mole.jpg
کد:
http://www.bsimple.com/home.htm البته این سایت *ف *ی *ل *ت *ر است ( misha gordin)
و این هم گوشه ای از آثارDave
کد:
http://www.davenitsche.com/
پ.ن1 : دانسته های من در مورد کانسپ زیاد نیست پس کمک کنید
پ.ن 2 : این تاپیک با تاپیک تفسیر مفهومی هر عکس فرق می کنه!!
پ.ن 3 : دوستان خواهشمندم عکس های مفهومی و تجربیات کانسپت خودتون رو در این تاپیک قرار دهید.
پ.ن4 : دوستان به پ. ن 3 توجه اساسی کنند.
پ.ن5 : با تشکر از آقای فرهاد عزیز
پاسخ: عکاسی مفهومی ( conceptual photography)
خوب فکر کنم این تاپیک کم کم در حال دفن شدنه...
خیلی دوست داشتم لاقل شما اساتید و دوستانی که تنکس زدید راجع به این هنر صحبت یا نقطه نظری ارائه میدادید
با این حساب و با وجود مبتدی بودن تو این زمینه , چندتا از کارهامو میزارم شاید این کارهام باعث بشه شما دوستان و اساتید نظری راجع به این هنر بدید
از دوستان دیگه هم خواهشمندم کارهاشون رو بزارن تا تبادل نظری راجع به آثار بشه
البته شاید این کارهام در دسته n-u-d-e ART باشه هنوزم نمیدونم که n-u-d-eART هستش یا کانسپت و یا هر دو؟؟؟ ( البته عکس اول رو در تاپیک عکس با موضوع انسان هم گذاشته بودم)
http://www.avakart.com/farhad/forum/32.jpg
http://www.avakart.com/farhad/forum/35.jpg
http://www.avakart.com/farhad/forum/36.jpg
پاسخ: عکاسی مفهومی ( conceptual photography)
میشا گوردین (Misha Gordin) متولد 1946، فارغالتحصیل دانشگاه فنی مهندسی هوانوردی، بزرگ شده در latvia، و عجین شده با فرهنگ روسی است.
او از 19 سالگی عكاسی را آغاز كرده، در ابتدا عكسهای پرتره و مستند تهیه میكرد، اما اینگونه از عكاسی او را راضی نكرد و به همین سبب دوربین را كنار گذاشت و به مطالعه داستانهای نویسندگانی مثل «داستایوفسكی» پرداخت. سال 1972 درواقع سالی بود كه با گونهای از عكاسی آشنا شد كه عكاسی مفهومی نامیده میشود. بنابراین، عكسهای جدیدی در این شیوه به ثبت رساند.
میشا گوردین در جواب به سؤالهای مجله B&W اینگونه پاسخ میدهد:
چه چیزی باعث میشود شما عكاسی را به نقاشی ترجیح دهید؟
من معتقدم كه برتری عكاسی به نقاشی در این است كه تصویر عكاسی شده واقعی است، در صورتی كه نقاشی اینگونه نیست و بیننده براحتی هرآنچه را كه در عكس میبیند، باور میكند.
آیا شما قصد دارید عكسهایتان انسان را به سمت خاصی سوق دهد؟
من هیچ وقت نخواستهام مفاهیم عكسهایم را توضیح دهم اما باید بگویم كه بیشترین هدف من برانگیختن احساسات و تفكر در بینندههاست. من بیشتر به شنیدن تفاسیر مختلف عكسهایم تمایل دارم.
http://www.avakart.com/farhad/dave/daracshian1.JPG
آثار هنری چه كسانی (در شاخههای مختلف) تأثیر بیشتری بر شما داشته است؟
بیشترین اثر را در من آثار خودم داشتهاند. من از هر عكسی كه میگیرم چیزهای زیادی یاد میگیرم. اما بیشتر وقت آزاد خود را صرف دیدن فیلم میكنم، حتی اگر لازم باشد كه برای دیدن یك فیلم خوب 150 مایل رانندگی كنم. از كارگردانان مورد علاقهام هم میتوانم Andrey Takousky و «larsuon Trier» را نام ببرم البته در گذشته به شنیدن موسیقی كلاسیك هم علاقه بسیاری داشتم اما حالا كمتر.
شما از رؤیاهایتان هم چیزی یاد میگیرید؟
من از رؤیاهایم چیزی یاد نمیگیرم، اما از حقیقت چرا. من یاد گرفتهام كه به بینش و بصیرتم اعتماد كنم.
...و در آخر، آیا شما هیچ عشقی را هم در رؤیاها و آرزوهایتان دنبال میكنید؟
من آدم خوشبینی هستم و امید را هم در عكسهایم میبینم، اما درباره عشق باید بگویم كه عشق و نفرت با هم بوده و از هم جدا نیستند.
http://www.avakart.com/farhad/dave/Renunciation.jpg
I remember life after the war.
Hiding in the ruins of the bombed buildings.
The man with no legs pushing his way on a tiny platform.
I remember playing alone.
به نقل از سایت سوره مهر
پ.ن : این کارا فقط واسه دفن نشدن تاپیکه:cry3:
پاسخ: عکاسی مفهومی ( conceptual photography)
سلام دوست عزیز.من این تاپیک رو امروز دیدم.
من در این سبک مشغول به کار هستم و البته با گرایش مینیمالیستی.البته نه با عکس وبیشتر در زمینه رنگ و طراحی فعالیت داشتم.
شما فرمودین که این کار رو تازه شروع کردین به همین خاطر من نمیدونم تا چقدر در این زمینه اطلاعات دارن.
شما اول از همه باید با اصول پایه هنرهای تجسمی اشنایی داشته باشید.
و از اونجایی که از ابزاری چون دوربین و عکاسی میخواین استفاده کنید شما اول از همه باید با مفاهیم رنگ و اشنایی پیدا کنید.در مورد رنگهای هم خوانواده و تاثیرات روانی رنگها .
فقط از همین قضیه میتونید استفاده کنید و با داشتن اطلاعات در مورد تاثیرات رنگها و همنشینی شان در کنار هم کارهاتون رو انجام بدین.(مثل نمونهای که خودتون قرار دادین.
مورد دوم اشنایی با طراحیست و تاثیرات روانی خطهاست.چند روز پیش یک عکسی از یکی از دوستان دیدم که نمیدونم اجازه دارم برای مثال اینجا بزارمش.
عکسی بود که از داخل هواپیما از سطح زمین گرفته شده بود.اجازه میگیرم و اگر شد چند خطی در موردش مینویسم.
اما مثال ههای خودتون هم عالی هستن.اگر این عکسها رو تبدیل کنیدبه طراحی متوجه منظور من میشید.
البته عکسهایی که خودتون گرفتین بیشتر به مالیخولیایی نزدیک هست تا کانسپتشال.
البته اینکه تصمیم بگیرید ایا میخواهین به صورت ابستره یا مینیمالیستی فعالیت کنید یا خیر بر عهده خود شما هست. چون یک عکس مفهمی هیچ دلیلی نداره که ابستره هم باشه.
پاسخ: عکاسی مفهومی ( conceptual photography)
سلام
جناب مهرداد به نکات بسیار جالبی اشاره کردید.اطلاعات من از این هنر بسیار بسیار کمه و در حد دیدن عکس و خواندن بعضی مطالب در اینترنت هست..
نقل قول:
شما اول از همه باید با اصول پایه هنرهای تجسمی اشنایی داشته باشید
حتما میرم دنبالش و کامل مطالعه میکنم
شما هم اگر براتون مقدوره و امکانش هست بیایید و در همین جا معلومات خودتون رو به اشتراک بذارید مثلا در مورد یک عکس انتخابی صحبت کنید
نقل قول:
.اگر این عکسها رو تبدیل کنیدبه طراحی متوجه منظور من میشید.
منظورتون رو متوجه نشدم؟ میشه توضیح بیشتری بدید؟
نقل قول:
البته عکسهایی که خودتون گرفتین بیشتر به مالیخولیایی نزدیک هست تا کانسپتشال.
اگه اسمش مالیخولیایی هست که خیلی خوبه! لااقل فهمیدم اسمه این سبک چیه؟ و اگر چنین سبکی هم داریم اساتید بنام رو معرفی کنید..یعنی من مالیخولیا دارم؟؟:::love2:::
پاسخ: عکاسی مفهومی ( conceptual photography)
تصوری کلی از ماليخوليا،
حالت روحی انسان رنجور از هستی و اندوه يا نوعی بيماری روانی با تمايل به افسردگی و ديوانگی است که ظاهراً درهای دنيايی ناشناس و بی پايان را به روی روح انسان باز می کند.
[IMG]http://i37.*******.com/v625c4.jpg[/IMG]
بسياری ماليخوليا را از مهمترين سرچشمه های خلاقيت و انگيزه های هنری می دانند؛ ارسطو، فيلسوف مشهور يونان باستان معتقد بود که شعرا، فلاسفه، هنروران و مردان سياسی بزرگ عموماً دچار ماليخوليا هستند.
"ريشه ماليخوليا" به آثار هنری يونان و روم باستان بر میگردد و شماری از مجسمه های مفرغی يا مرمری، نقاشی روی سفالينه يا ديوارنگاری
از سوی ديگر با مطرح کردن طرز تفکر و باورهای آن زمان که بر فلسفه ارسطو و دانش پزشکی بقراط مبتنی بود، ارتباط بين جسم و جان را نشان می دهد.
ارسطو بر اين باور بود که انسانهای نابغه در خطر گم شدن در دنيای تفکراتشان اند و اين خود نشانگر تمايل به ديوانگی و نبوغ است.
بقراط، اولين پزشک يونانی نيز عقيده داشت که بدن انسان از چهار خلط صفرا، بلغم، دم و سودا تشکيل شده که تغيير در ميزان هر يک از آنها در بدن روحيه و مزاج خاصی به وجود می آورد.
او افزايش صفرای سياه در بدن را باعث بيماری ماليخوليا می دانست
دوران سياه و تاريک قرون وسطا از عرفان جديد مسيحيت سرچشمه گرفته بود.
در آن زمان تصور می شد که راهبان و زاهدان گوشه نشين هم در کنار هنروران در خطر ابتلاء به حالت ماليخوليايی بوده اند.
بر اين اساس، اين بيماری به نام "آسديا" (acedia) شناخته می شد که نوعی بيماری مربوط به راهبان بود و يکی از هفت گناه کبيره به شمار می رفت، چراکه گمان می رفت زاهدان در اثر تنهايی دچار کسالت، دلتنگی و بی حوصلگی و گاهی خيالات و تصورات شيطانی می شوند.
[IMG]http://i38.*******.com/mjmfxe.jpg[/IMG]
تعداد بيشماری از تابلوهای نقاشی و مجسمه و کنده کاری از دوره های مختلف، ایِن پديده و تفکر را نشان می دهند.
نمونه ای بسيار گيرا، تابلوی نقاشی "آنتونيوس مقدس در وسوسه و فريب" از هيرونيموس بوش نقاش هلندی دوره رنسانس است که در آن، راهبی گوشه گير، خميده و در افکار خود فرو رفته ای را در ميان گروهی از جن و هيولا نشان می دهد که نماد شيطان هستند.اين تابلو بر اساس داستان زندگی آنتونيوس، يکی از حواريون عيسی مسيح به تصوير کشيده شده است.
[IMG]http://i36.*******.com/348k604.jpg[/IMG]
نمونه ای بسيار جالب، نقاشی ای از والتر فون-در-فوگلوايده، يکی از نغمه پردازان و غزل سرايان معروف آن زمان آلمان است که در نسخه خطی کتاب موسوم به "غزل هايدلبرگ" به چشم می خورد.
اين کتاب بين سالهای ۱۳۰۵ تا ۱۳۴۰ ميلادی تدوين شده و در تصويری که از فوگلوايده در آن به چشم می خورد، او تنها روی صخره ای نشسته و غرق در احساسات شاعرانه و سرشار از خلاقيت است.
ماليخوليا و دانش به همديگر وابستگی دارند، چون ماليخوليا زاييده نبوغ به شمار می رفته است.
تفکرات روشنگری انسانگرايانه آن دوره نفوذ شديدی در هنر، دانش پزشکی، کيمياگری و نجوم داشت.
ماليخوليا در هنر عصر رنسانس با نمادهايی نشان داده می شد که حاکی از نبوغ و ديوانگی با ويژگيهای انسانی بودند.
به طور نمونه، تابلوی "ماليخوليا" اثر آلبرشت دورر، هنرمند معروف آلمانی است که به شيوه باسمه کاری از روی لوحه مسی در سال ۱۵۱۴ خلق شده و يکی از چشمگيرترين و پراهميت ترين آثار اين دوره به شمار می آيد.
در اين تابلو، ماليخوليا به شکل فرشته ای غرق در تفکر رو به افق در کنار يک سری ابزارآلات مختلف نشان داده شده است که هر کدام از آنها نماد يکی از فنون و دانشهای آن زمان است.
از ديگر آثار هنرمندان نامدار اين دوره می توان کارهای لوکاس کراناخ، هنرمند آلمانی و جوزپه آرچيمبولدو، هنرمند ايتاليايی را نام برد که اينها هم به مانند ديگر هنرمندان در پی يافتن تصوير کلی از ارتباط بين ماليخوليا و نبوغند.
ماليخوليا بنابر تصورات دوران باروک، بيشتر به سبک نقاشی طبيعت بی جان (Still-life) با استفاده از نماد وانيتاس (Vanitas) يا با چهره های پر از اندوه و غرق در تفکر در نقاشيهای پرتره بازتاب داده می شد.
تابلوی "پوچی" از سباستيان ستوسکوف، هنرمند فرانسوی - آلمانی يا نقاشی ای که ميشل سويرتس، هنرمند اهل فلاندر (ايالتی قديمی در غرب بلژيک و شمال فرانسه کنونی) از چهره خود کشيده، ويژگيهای احساسات تاريک، مبهم و زودگذر ماليخوليايی را نشان می دهند.
پس از آن، با توجه به دگرگونيهايی که در ديدگاههای عصر روشنگری و رومانتيک رخ داد، تصور رايج درباره ماليخوليا هم تغيير کرد و به ابعادی از احساسات شيرين و رويايی درونی انسان تبديل شد.
به عبارت ديگر، هر انسانی – مرد يا زن - که حساس بود، می توانست ماليخوليايی باشد.
کاسپار داويد فريدريش، هنرمند معروف دوران رومانتيک آلمان، احساسات ماليخوليايی را در نقاشيهای مناظر طبيعت متروک و آغشته از فضای دلتنگ کننده به تصوير کشيده که بازتاب احساسات ماليخوليايی است.
اما در مجموعه اشعار " گلهای شر" اثر شارل بودلر که در سال ۱۸۵۷منتشر شده می توان جنبه ديوانگی و تنزل روحی انسان در رابطه با ماليخوليا را مشاهده کرد.
از آغاز قرن بيستم، با پيدايش جنبشهای گوناگون نوگرايی و پيشرفت دانش پزشکی در زمينه های روانشناسی و روانکاوی می توان مفهوم و درک ماليخوليا را در طيف گسترده ای بازگو کرد؛ در اينجا ماليخوليا نه تنها در فرد بلکه در جامعه بازتاب می يابد.
نقاشيهای هنرمندانی مانند ادوارد مونک، اهل نروژ، آنتونن آرتو، نمايشنامه نويس فرانسوی و بنيانگذار "تئاتر شقاوت" که هر دو دچار جنون و افسردگی روانی بودند، ماليخوليا را از اين جنبه نشان می دهند.
[IMG]http://i33.*******.com/b51es6.jpg[/IMG]
اما ادوارد هاپر، نقاش آمريکايی، ماليخوليا را در نماد انسانهای تنها و دلتنگ در لحظات تنهايی در حومه شهرها يا در اتاقی در يک هتل يا رستوران می ديد که اين تنهايی، جامعه مدرن آمريکا را منعکس می کرد.
و سرانجام، مجسمه غول پيکر "مرد" اثر رون مويک، هنرمند معاصر استراليايی را می توان بيانگر مفهوم ماليخوليا در دوران معاصر به شمار آورد.
[IMG]http://i36.*******.com/qmypn8.jpg[/IMG]
اين مجسمه، پيکر مردی است که تنها در گوشه ای نشسته و با حالت اندوه و تفکر به گوشه ای می نگرد.
حجم بسيار بزرگ اين مجسمه فضا را با احساس ماليخوليا پر کرده، چنانکه بازديدکننده مفهوم ماليخوليا را با نگريستن به اين پيکره، با تمام وجود حس می کند.
کارهای بیشتر رون مويک رو اینجا ببینید
کد:
http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/gallery/2005/12/29/GA2005122900888_index_frames.htm?startat=1
مفهوم ماليخوليا معمايی است که هنوز همه در پی يافتن حل آن هستند.
پاسخ: عکاسی مفهومی ( conceptual photography)
اینجا میتونید تعدادی از هنرمندان که در این سبک فعالیت میکنند رو ببینید
http://the-artists.org/movement/Conceptual_Art.html
و البته david shrigley که از هنرمندان مورده علاقه من هست.حتما طراحی هاش رو ببین.
http://www.davidshrigley.com/
نقل قول:
منظورتون رو متوجه نشدم؟ میشه توضیح بیشتری بدید؟
:::love2:::
سعی میکنم فردا با یک نمونه بیشتر توضیح بدم.
پاسخ: عکاسی مفهومی ( conceptual photography)
جان نگردد پاک از بیگانگی , تا نیابد بویی از دیوانگی
<<شیخ عطار>>
آقای مهرداد عزیز دلم نیومد به تنکس اکتفاء کنم....بسیار بسیار مفید و آموزنده بود
پاسخ: عکاسی مفهومی ( conceptual photography)
خوب بعد از سرچ زیاد در اینترنت گفتوگو با دكتر حبیبالله آیتاللهی درباره هنر مفهومی رو پیدا کردم..اما بدلیل حجم بالای این گفتگو فقط گوشه ای از مطالب رو در اینجا میزارم و ما بقی در لینک سایت مورد نظر دنبال بشه..
گفتگوی بسیار آموزنده و پر باری است به عزیزانی که مثل خودم دانش کافی ندارند توصیه میکنم حتما مطالعه کنند
سوره : با تشكر از جنابعالی كه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، خواهش میكنم دربارهی معنای اصطلاح «هنر مفهومی» ( conceptual art ) توضیحاتی را بفرمایید. آیا ترجمهی آن به هنر مفهومی در زبان فارسی درست است؟
دكتر حبیبالله آیتاللهی : واژهی «مفهوم» معادل دقیقی برای concept نیست، زیرا این كلمه در اینجا معنایش ادراك مشخص است و كاملاً مشابه امپرسیون ( ssion إ impr ) [دریافت ] فرانسوی است. در فرانسه وقتی كسی این كلمه را بهكار میبرد، منظورش این است كه برداشت و احساسش دربارهی چیزی چیست. بنابراین، كانسپچوال آرت را نمیتوان به هنر «مفهومی» ترجمه كرد. «مفهوم» مرحلهای از ادراك است كه پس از تصور ( e إ id ) در ذهن شكل میگیرد. فرضاً از تصور درختان مختلفی كه در ذهن ما هست، مفهوم «درخت» كه كلیتر از تصور درختان مختلف است، شكل میگیرد. معنای دقیق كانسپچوال را باید در امپرسیون جست كه درك مبهم و احساس بیواسطه بدون دخالت قوای عقلانی است. در واقع، فهمی است كه به مرحلهی ادراك عقلانی و منطقی نرسیده است؛ فهمی است مبهم.
معنای دقیق كانسپچوال را باید در امپرسیون جست كه درك مبهم و احساس بیواسطه بدون دخالت قوای عقلانی است. در واقع، فهمی است كه به مرحلهی ادراك عقلانی و منطقی نرسیده است؛ فهمی است مبهم
وقتی میگوییم: «من اینطوری درك میكنم»، به این معنی است كه درك شخصی و احساس شخصی من این است و نمیتوانم آن را با كلمات مفهومی به شما منتقل كنم. در حالیكه وقتی میگوییم: «چیزی را میفهمم»، قاطعیت در آن است. قاطعیت در فهمیدن تعقلی است چون در فهمیدن عقلانی ادله و براهین وجود دارد. انسان زمانی چیزی را میفهمد كه عقل او بر آن صحّه بگذارد. در كانسپت دلیل و بُرهان نیست و كانسپت ، ادراكِ فردی از چیزی است. مثلاً من چند چیز را با هم بررسی میكنم و سپس آنها را كنار هم میگذارم و یك ادراك از آن پیدا میكنم؛ این میشود كانسپت من. اما اگر این كنار هم چیدنها حسابشده و عقلانی باشد، دیگر به آن نمیتوان گفت كانسپت . اثر هنری تا یك درجهای از فهم و ادراك عقلانی برخوردار است. اوج آن میشود هنر آبستره كه تماماً انتزاعی و تجریدی است. بنابراین، نباید تصور كرد كه اثر هنری بدون اندیشه و ادراك و فهم عقلانی امكان ظهور پیدا میكند. در واقع، داعیهی هنرمندان كانسپچوال همین است كه معتقدند بدون آن كه ادراكات حسی آنها به مرحله عقلانی برسد، صرفاً هنگامیكه این احساسات در حد مفاهیم و تصورات قرار گرفتهاند، كار هنری انجام دادهاند. به عبارت دیگر، آنها مدعی هنرِ بدون اندیشهاند و فقط تصورات و مفاهیمی راكه هنوز در بوتهی عقل گداخته نشده است به كار میبرند.
سوره : اینكه گفته میشود هنر كانسپچوال از انگلستان آغاز شده است تا چه حد صحیح است؟ اگر چنین است پس كارها و برخی اظهارات مارسل دوشان فرانسوی در دههی اول و دوم قرن بیستم چه میشود؟ (پارهای نویسندگان او را آغازگر هنر مفهومی میدانند.)
ادامه مطلب را در سایت سوره مهر دنبال کنید
کد:
http://binab.iricap.com/magentry.asp?id=2809
پاسخ: عکاسی مفهومی ( conceptual photography)
[IMG]http://i33.*******.com/2yxg7pe.jpg[/IMG]
ممنون فرهاد جان بابت مقاله.
با تشکر از لطف دوستم که اجازه دادن من جسارت کنم ودر مورد این عکس صحبت کنم
دلیل اینکه این عکس رو انتخاب کردم بخاطر رنگ و خطهایی هست که قبلا گفته بودم.
اول از همه باید به قسمتهای تیره و روشنی که در کوه هست پرداخت.تیرگی و روشنی ها به صورت برابر در سطح عکس پخش شدن و توازن خوبی رو ایجاد کردن.
نکته دوم وجود خطهای تیز هستند که احساس ترس و دلهره رو ایجاد میکنند.
یک دوستی زیر این عکس کامنت گذاشته بود که بهتر بود قسمت روشن بالای عکس کراپ میشود.که من کاملا باهاشون مخالفم چون با کراپ شدن اون قسمت این عکس تبدیل میشد به یک تکستچر خوب و اون موقع منظره ای وجود نداشت.در ضمن ما در کمپوزسیون معقوله ای رو داریم به عنوان Resting area که در اون قسمت ما به چشمان بیننده اجازه میدیم که استراحت کنه و همچنین مکانی هست که بیننده بتونه در اونجا خیال پردازی کنه و اون تعبیر یابرداشتی رو که میخواد داشته باشه در اونجا رشد و پرورش بده.
خوب این عکس رو عکاس به یاد و دوران جنگ ایران ازش یاد برده بود و خواسته بود احساسش رو از اون دوران نشون بده.من فکر میکنم ایشون موفق بودند. چون وجود اون خطهای تیز و برنده که شبیح به نوک اره هستند من رو دچار رعب و وحشت میکنند.
همچنین منتقل کننده صدای بلند.انفجار و...هستند
[IMG]http://i38.*******.com/spvi1z.jpg[/IMG]
اون فضای مه الود احساس اینکه هر لحظه ممکنه اتفاقی بیفته رو در من تشدید میکنند.همچنین تون رنگی که فضایی سرد(از خصوصیات رنگ ابی)همراه با افت فشار خون و دلهره ایجاد میکنه.نبود هیچگونه ابزارآلات ساخت دست بشر یا موجود زنده ای در عکس حس تنهایی و غربت رو منتقل میکنه.
اما شاید برداشت شما کاملا متفاوت باشه و کاملا طبیعی هست چون ماها همه متفاوت هستیم.شاید این عکس در یک نفراحساس ارامش ایجاد کنه.البته من خودم عاشق ارتفا هستم و هر وقت مسافرت میرم کنار پنجره می شینم و اگر پروازم 2 ساعت باشه من تمام 2 ساعت رو به بیرون نگاه می کنم و لذت میبرم از اینکه اون پایین نیستم چون نه از ماشینی خبری هست نه از این دنیای مدرن.نه مریض میبینی، نه میبینی کسی گریه کنه نه میشنوی ادمها سر هم داد بزنن و نه فقیری
خوب همه این روده درازی ها رو کردم که بگم دونستن و شناخت اصول هنرهای تجسمی لازم حست برای بهتر فهمیدن عکس.
اما در مورد تبدیل عکس به طراحی خطی یا Liner drawing . این کار به شما کمک میکنه عکس رو بهتر انالایز کنید.من خودم در هنگام عکاسی از پشت ویزور سعی میکنم منظره رو تبدیل کنم به خط وقتی که خط به وجود اومد شما میتونید فضای مثبت و منفی رو بهتر درک کنید.متوجه میشید کدوم طرف عکس شما وزن بیشتری داره و ترکیب بهتی میبندید.بعضی اوقاط در یک عکس منظر اون خط نهر یا چمنزار انقدر نقش کلیدی بازی میکنند که شاید شما از اهمیتش اطلاع نداشته باشید.
[IMG]http://i34.*******.com/20rsrq8.jpg[/IMG]
[IMG]http://i38.*******.com/2meyeeq.jpg[/IMG]
یا مثلا در این عکسی که خودتون قرار دادید توجه کنید به نقاط منفی و مثبت عکس ببینید چطور یکدیگر رو به چالش کشیدن.
[IMG]http://i33.*******.com/aag9vl.jpg[/IMG]
چند وقت پیش تاپیکی بود درمورد همین مسائل که اقای هزیر اذر پیگیری میکردند و بیشتر صحبت در مورد رنگها بود یادم نمیاد اسمش چی بود اگر دوستان خاطر دارن لینکش رو بدن همچنین خوشحال میشم جناب هزیر اذر بتونیم از اطلاعاتشون استفاده کنیم