تصوری کلی از ماليخوليا،
حالت روحی انسان رنجور از هستی و اندوه يا نوعی بيماری روانی با تمايل به افسردگی و ديوانگی است که ظاهراً درهای دنيايی ناشناس و بی پايان را به روی روح انسان باز می کند.
[IMG]http://i37.*******.com/v625c4.jpg[/IMG]
بسياری ماليخوليا را از مهمترين سرچشمه های خلاقيت و انگيزه های هنری می دانند؛ ارسطو، فيلسوف مشهور يونان باستان معتقد بود که شعرا، فلاسفه، هنروران و مردان سياسی بزرگ عموماً دچار ماليخوليا هستند.
"ريشه ماليخوليا" به آثار هنری يونان و روم باستان بر میگردد و شماری از مجسمه های مفرغی يا مرمری، نقاشی روی سفالينه يا ديوارنگاری
از سوی ديگر با مطرح کردن طرز تفکر و باورهای آن زمان که بر فلسفه ارسطو و دانش پزشکی بقراط مبتنی بود، ارتباط بين جسم و جان را نشان می دهد.
ارسطو بر اين باور بود که انسانهای نابغه در خطر گم شدن در دنيای تفکراتشان اند و اين خود نشانگر تمايل به ديوانگی و نبوغ است.
بقراط، اولين پزشک يونانی نيز عقيده داشت که بدن انسان از چهار خلط صفرا، بلغم، دم و سودا تشکيل شده که تغيير در ميزان هر يک از آنها در بدن روحيه و مزاج خاصی به وجود می آورد.
او افزايش صفرای سياه در بدن را باعث بيماری ماليخوليا می دانست
دوران سياه و تاريک قرون وسطا از عرفان جديد مسيحيت سرچشمه گرفته بود.
در آن زمان تصور می شد که راهبان و زاهدان گوشه نشين هم در کنار هنروران در خطر ابتلاء به حالت ماليخوليايی بوده اند.
بر اين اساس، اين بيماری به نام "آسديا" (acedia) شناخته می شد که نوعی بيماری مربوط به راهبان بود و يکی از هفت گناه کبيره به شمار می رفت، چراکه گمان می رفت زاهدان در اثر تنهايی دچار کسالت، دلتنگی و بی حوصلگی و گاهی خيالات و تصورات شيطانی می شوند.
[IMG]http://i38.*******.com/mjmfxe.jpg[/IMG]
تعداد بيشماری از تابلوهای نقاشی و مجسمه و کنده کاری از دوره های مختلف، ایِن پديده و تفکر را نشان می دهند.
نمونه ای بسيار گيرا، تابلوی نقاشی "آنتونيوس مقدس در وسوسه و فريب" از هيرونيموس بوش نقاش هلندی دوره رنسانس است که در آن، راهبی گوشه گير، خميده و در افکار خود فرو رفته ای را در ميان گروهی از جن و هيولا نشان می دهد که نماد شيطان هستند.اين تابلو بر اساس داستان زندگی آنتونيوس، يکی از حواريون عيسی مسيح به تصوير کشيده شده است.
[IMG]http://i36.*******.com/348k604.jpg[/IMG]
نمونه ای بسيار جالب، نقاشی ای از والتر فون-در-فوگلوايده، يکی از نغمه پردازان و غزل سرايان معروف آن زمان آلمان است که در نسخه خطی کتاب موسوم به "غزل هايدلبرگ" به چشم می خورد.
اين کتاب بين سالهای ۱۳۰۵ تا ۱۳۴۰ ميلادی تدوين شده و در تصويری که از فوگلوايده در آن به چشم می خورد، او تنها روی صخره ای نشسته و غرق در احساسات شاعرانه و سرشار از خلاقيت است.
ماليخوليا و دانش به همديگر وابستگی دارند، چون ماليخوليا زاييده نبوغ به شمار می رفته است.
تفکرات روشنگری انسانگرايانه آن دوره نفوذ شديدی در هنر، دانش پزشکی، کيمياگری و نجوم داشت.
ماليخوليا در هنر عصر رنسانس با نمادهايی نشان داده می شد که حاکی از نبوغ و ديوانگی با ويژگيهای انسانی بودند.
به طور نمونه، تابلوی "ماليخوليا" اثر آلبرشت دورر، هنرمند معروف آلمانی است که به شيوه باسمه کاری از روی لوحه مسی در سال ۱۵۱۴ خلق شده و يکی از چشمگيرترين و پراهميت ترين آثار اين دوره به شمار می آيد.
در اين تابلو، ماليخوليا به شکل فرشته ای غرق در تفکر رو به افق در کنار يک سری ابزارآلات مختلف نشان داده شده است که هر کدام از آنها نماد يکی از فنون و دانشهای آن زمان است.
از ديگر آثار هنرمندان نامدار اين دوره می توان کارهای لوکاس کراناخ، هنرمند آلمانی و جوزپه آرچيمبولدو، هنرمند ايتاليايی را نام برد که اينها هم به مانند ديگر هنرمندان در پی يافتن تصوير کلی از ارتباط بين ماليخوليا و نبوغند.
ماليخوليا بنابر تصورات دوران باروک، بيشتر به سبک نقاشی طبيعت بی جان (Still-life) با استفاده از نماد وانيتاس (Vanitas) يا با چهره های پر از اندوه و غرق در تفکر در نقاشيهای پرتره بازتاب داده می شد.
تابلوی "پوچی" از سباستيان ستوسکوف، هنرمند فرانسوی - آلمانی يا نقاشی ای که ميشل سويرتس، هنرمند اهل فلاندر (ايالتی قديمی در غرب بلژيک و شمال فرانسه کنونی) از چهره خود کشيده، ويژگيهای احساسات تاريک، مبهم و زودگذر ماليخوليايی را نشان می دهند.
پس از آن، با توجه به دگرگونيهايی که در ديدگاههای عصر روشنگری و رومانتيک رخ داد، تصور رايج درباره ماليخوليا هم تغيير کرد و به ابعادی از احساسات شيرين و رويايی درونی انسان تبديل شد.
به عبارت ديگر، هر انسانی – مرد يا زن - که حساس بود، می توانست ماليخوليايی باشد.
کاسپار داويد فريدريش، هنرمند معروف دوران رومانتيک آلمان، احساسات ماليخوليايی را در نقاشيهای مناظر طبيعت متروک و آغشته از فضای دلتنگ کننده به تصوير کشيده که بازتاب احساسات ماليخوليايی است.
اما در مجموعه اشعار " گلهای شر" اثر شارل بودلر که در سال ۱۸۵۷منتشر شده می توان جنبه ديوانگی و تنزل روحی انسان در رابطه با ماليخوليا را مشاهده کرد.
از آغاز قرن بيستم، با پيدايش جنبشهای گوناگون نوگرايی و پيشرفت دانش پزشکی در زمينه های روانشناسی و روانکاوی می توان مفهوم و درک ماليخوليا را در طيف گسترده ای بازگو کرد؛ در اينجا ماليخوليا نه تنها در فرد بلکه در جامعه بازتاب می يابد.
نقاشيهای هنرمندانی مانند ادوارد مونک، اهل نروژ، آنتونن آرتو، نمايشنامه نويس فرانسوی و بنيانگذار "تئاتر شقاوت" که هر دو دچار جنون و افسردگی روانی بودند، ماليخوليا را از اين جنبه نشان می دهند.
[IMG]http://i33.*******.com/b51es6.jpg[/IMG]
اما ادوارد هاپر، نقاش آمريکايی، ماليخوليا را در نماد انسانهای تنها و دلتنگ در لحظات تنهايی در حومه شهرها يا در اتاقی در يک هتل يا رستوران می ديد که اين تنهايی، جامعه مدرن آمريکا را منعکس می کرد.
و سرانجام، مجسمه غول پيکر "مرد" اثر رون مويک، هنرمند معاصر استراليايی را می توان بيانگر مفهوم ماليخوليا در دوران معاصر به شمار آورد.
[IMG]http://i36.*******.com/qmypn8.jpg[/IMG]
اين مجسمه، پيکر مردی است که تنها در گوشه ای نشسته و با حالت اندوه و تفکر به گوشه ای می نگرد.
حجم بسيار بزرگ اين مجسمه فضا را با احساس ماليخوليا پر کرده، چنانکه بازديدکننده مفهوم ماليخوليا را با نگريستن به اين پيکره، با تمام وجود حس می کند.
کارهای بیشتر رون مويک رو اینجا ببینید
کد:
http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/gallery/2005/12/29/GA2005122900888_index_frames.htm?startat=1
مفهوم ماليخوليا معمايی است که هنوز همه در پی يافتن حل آن هستند.