سلام
چند روزی است که وسوسه نوشتن در مورد این عکس را دارم. چون این عکس را دوست دارم و اولین عکس از این سری است که به هیجانم آورده است. عکاس را میشناسم، که تاثیری کم در علاقهام دارد اما سلیقه عکسیام به ایشان نزدیک است که این مسئله آخر تاثیر زیادی در این قضیه دارد. بدم نمیآید که شانسم را در مورد نقد این عکس بیازمایم.
به نظر من، عکس قابی فاخر را از طبیعت به نمایش میگذارد، تکهای از زندگی درجریان که به نحو شایستهای عرضه شدهاست.
آن نکه یخهای ثابت، گویی پنجههایی از طبیعتند که این قاب را به بهترین نحو در دستان خود گرفتهاند. یا شاید چنین با احتیاط از این جریان زندگی محافظت میکنند. ای کاش آن تکه برف بالا سم چپ از کادر به نحوی خارج میشد که این دستها با آن تکه از زندگی تنها میماندند
به نظر من عکس فاخری است که زیبایی را با کمترین واسطه به نمابش میگذارد. جذابیت عکس در چندین مورد مشهود است:
- به نمایش گذاشن زیبایی خیره کننده طبیعت
- نمایش تقابل حرک و سکون
- پرسپکتیو زیبا، که گویی پنجهها در قطر کادر به تدریج با گشادهدستی بیشتری زندکی را به سوی شما هدایت میکنند.
عکس به اندازه کافی visual impact دارد که بیننده را درگیر کند.
اگر تک تن عکس کمی کمرنگتر بود کمتر بیننده را جذب خودش میکرد و زیرپوستیتر بود.
خیلی کلنجار رفتم که این را نگویم، اما به نظرم عکس دوم فاقد visual impact کافی برای درگیر کردن بیننده بود. عکس اول هم با وجود داشتن کشش بصری مناسب، مشکل کامپوزیشن داشت (میدانم که این عکسها به عنوان شاهکار مطرح نشده بودند، اما کشش بصری اولیه، به نظرم چیزی نیست که بتوان از آن گذشت)
کلاً سه عکس اول به نظرم عکسهای متوسطی بودند که نه به عنوان یک ناقد – که هرگز سوادش را ندارم – بلکه به عنوان یک فرد علاقمند به عکاسی نتوانستم به آنها جذب شوم.
این سخنان البته و صد البته تنها نظر بنده را به نمایش میگذارند، نه الزاماً تحلیلی علمی و هنری درست.