عکس شماره ۴

[nmroshan]

کافکا نوشت : نوشتن بیرون جهیدن است از صف مردگان. گفتار از آنِ زندگان است و سکوت مالِ مرده‌ها. اما میان گفتار و سکوت، کنشی دیگر جای می‌گیرد: نوشتن.
سکوت نیست زیرا صدایی خواندنی دارد و گفتار نیست زیرا مخاطب بی‌درنگ و حاضری ندارد.

از مقدمه کتاب نقد و حقیقت

عکس چهارم برای بررسی و نقد، عکس زیر است:

DSC_5607.jpg

عکس‌های قبلی، هر یک به نوعی واجد عنصر روایت بودند که کار نقد و بررسی را در مسیری خاص هدایت می کرد. بسیاری از عکس‌ها اما در نظر اول ممکن است فاقد این عنصر باشند. در عین حال این عکسها با مخاطب ارتباط برقرار می‌کنند، ایجاد Emotional Imapct می‌کنند و حتی در سطح زیرین خود می‌توانند واجد مفاهیمی باشند که مخاطب مشتاق آنها را جذب می‌کند.

این عکس تمرین خوبی برای نقد این‌گونه عکس‌ها می‌تواند باشد.
شاید بهتر باشد برای بررسی عکس از روش خواندن عکس استفاده کنیم:

- عکس درباره چیست؟
- مرکز توجه و جذابیت عکس چیست؟
- عکس علاوه بر ظاهر خود، آیا در سطوح زیرین می‌خواهد حرفی بزند؟ چه احساسی را در مخاطب برمی‌انگیزد؟
-اجزای عکس چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کرده‌اند؟
- تونالیته‌های عکس و رنگ‌ها چگونه‌اند؟
- آیا جزئیات عکس در خدمت عکس است؟
-آیا عکس تاثیر احساسی بر مخاطب می‌گذارد؟ آیا مخاطب را درگیر می‌کند؟ آیا لذت بصری عکس آنقدر هست که مخاطب را متوقف کند و مدتی را به دیدن آن بگذراند؟
- فضاهای منفی عکس چگونه اند؟ آیا به عکس کمک کرده‌اند؟
- تعادل اجزای عکس چگونه است؟
-قاب عکس چگونه است؟ آیا عناصر عکس در نقاط مناسبی با قاب، تقاطع دارند؟

منتظر نقد و بررسی دوستان هستیم...

[Amir Abdolpanah]

[COLOR=darkslateblue][I]
عکس‌های قبلی، هر یک به نوعی واجد عنصر روایت بودند که کار نقد و بررسی را در مسیری خاص هدایت می کرد. بسیاری از عکس‌ها اما در نظر اول ممکن است فاقد این عنصر باشند. در عین حال این عکسها با مخاطب ارتباط برقرار می‌کنند، ایجاد Emotional Imapct می‌کنند و حتی در سطح زیرین خود می‌توانند واجد مفاهیمی باشند که مخاطب مشتاق آنها را جذب می‌کند.

این عکس تمرین خوبی برای نقد این‌گونه عکس‌ها می‌تواند باشد.
شاید بهتر باشد برای بررسی عکس از روش خواندن عکس استفاده کنیم:

- عکس درباره چیست؟
- مرکز توجه و جذابیت عکس چیست؟
- عکس علاوه بر ظاهر خود، آیا در سطوح زیرین می‌خواهد حرفی بزند؟ چه احساسی را در مخاطب برمی‌انگیزد؟
-اجزای عکس چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کرده‌اند؟
- تونالیته‌های عکس و رنگ‌ها چگونه‌اند؟
- آیا جزئیات عکس در خدمت عکس است؟
-آیا عکس تاثیر احساسی بر مخاطب می‌گذارد؟ آیا مخاطب را درگیر می‌کند؟ آیا لذت بصری عکس آنقدر هست که مخاطب را متوقف کند و مدتی را به دیدن آن بگذراند؟
- فضاهای منفی عکس چگونه اند؟ آیا به عکس کمک کرده‌اند؟
- تعادل اجزای عکس چگونه است؟
-قاب عکس چگونه است؟ آیا عناصر عکس در نقاط مناسبی با قاب، تقاطع دارند؟

منتظر نقد و بررسی دوستان هستیم...
[/RIGHT]
[/LEFT]

به نظر من عکس را می توان یک مونوکروم به حساب آورد, یک بازه نوری رنگ (تقریبا) آبی یا به اصطلاح یخی

خوب ... همین الان یه فکری به نظرم رسید. می خوام مسیر فکری خودم رو در نقد عکس مرحله به مرحله بنویسم فکر کنم تجربه جالبی باشه ...


الان که کمی در عکس دقیق تر می شوم, لایه های مختلف از جنبه مادی در آن قابل تقسیم بندی است, پوششی از برف, یخ و در انتها آب روان ... به دلیل کادر شدن عکس چشم به قسمت میانی آن راهنمایی می شود, جایی که لبه های درخشان بخ و آب روان خودنمایی می کنند.

گر چه عکس در قالب "عکس مفهومی" ارایه نشده بود و گوشه ای از "زیبایی زمستان" را نشان می دهد. اما به قول جناب روشن در پوسته های زیرین عکس, عکسی است که می توان تعبیری مفهومی یا شاعرانه به آن داد. (که به نظر من این بعد از عکس می تواند بسیار شخصی و سلیقه ای باشد)
با وجود دو نماد زندگی یعنی آب و حرکت در مخفی ترین لایه (لایه پایینی عکس, در زیر برف و یخ) و سکون و سرمای یخ به عنوان سمبلی از ظلم و ستم می توان تعبیری از حرکتی برای تغییر وضعیت مشابه جوامع انسانی برای آن در نظر گرفت. تلاشی برای غلبه بر سرما و سوز ظلم و ستم که همچون پوسته ای شکننده سعی در مخفی کردن زندگی و جنب و جوشی ای دارد که در پوسته زیرین جامعه در حال رخ دادن است. و شکافی که بین یخ ها باز شده نویدبخش ثمره بخش بودن آن است.
وجود رنگ سرد در خدمت تعبیر فوق بوده و تاثیر آن را نسبت به یک عکس بدون رنگ کاملا تقویت می کند.

از نظر ترکیب بندی بصری شاهد خطوطی مایل در کادری افقی هستیم مسیر قطری حرکت آب از یک سوی کادر به سوی دیگر باعث خوانش ناخوداگاه عکس از سمت راست بالا به چپ پایین می گردد. و همان طوری که قبلا هم ذکر شد وجود قاب مجازی از یخ ها چشم را به حرکت آّب معطوف می کند. و کادربندی به نظر هدفمند و در راستای همین امر صورت گرفته است.

فعلا همین نکات به ذهنم رسید ...

[ahmad-d]

سلام
یخ و برف و آب ،وقتی به تصویر نگاه می کنم جریان آب سمت نگاه را به بالا سمت راست می کشد بعد روی یخ ها سُر می خورد.
با وجود یخ و برف احساس سرما نمی کنم بلکه بیشتر صدای آب که با ثبت زیبای حرکتش تداعی کننده جریان زندگی است من را به یاد پایان زمستان می اندازد صدای آب به وضوح قابل شنیدن است.
ته رنگ آبی را زیاد دوست ندارم مخالف رنگ آبی نیستم ولی در این عکس یک مقداری از شفافیت و درخشش عکس بخصوص یخ ها کم کرده(حداقل از دید من).
لایه ها را به چهار قسمت می شود تقسیم کرد:1.برف ،سفید و نرم 2.یخ ،شفاف و شکننده(در این عکس)3.آب،زلال و جاری 4.سنگهای کف نهر ،ثابت و محکم.تمام آن سه لایه اول رفتنی هستند ولی این سنگها در تابستان وزمستان پابرجا خواهند ماند وصدای پای آب هم مدیون این سنگهاست.سنگ بزرگ تصویر عنصر مهمی است که شاید کمتر به چشم بیاد ولی وزنه مهمی در عکس به حساب می آید.ببینید چه زیبا در برابر جریان آب ایستاده است.
پشت هر تصویر کلی احساس هست این یخهای آبدار خاطرات جالبی را برای من بوجود می آورند(من هر وقت چنین یخهایی را می بینم آنها را مثل آبنبات می مکم)


دوست ندارم زیبایی های طبیعت را به نمادهایی از جریانهای سیاسی تبدیل کنم ولی از کودکی در مدرسه هی گفتند قطره های آب به هم می پیوندند و جوی ها را و جویها نهرها و رودها و دریا ها را تشکیل می دهند بعضی وقتها هم سیل می شوند و همه چیز را ویران می کنند.اما اگر بخواهم تعبیری اجتماعی، سیاسی بکنم :میگویم تمام آن جریانها و یخها رفتنی هستند و آن سنگهای صبور پابرجا خواهند ماند واین استقامت ستودنیست.

با تشکر

[ravanfar]

سلام
با تشکر از دکتر روشن عزیز و عکاس محترم
فرصت را غنیمت میشمارم و عرایضم را خدمتتان تقدیم میدارم
این عکس حس طراوت و خلوص را به من بیننده عرضه داشته است.
آب سیال و پاک و و منشاء آن (یخ وبرف).
شفافیت یخهای درحال ذوب شدن زمینه آبی رنگ عکس و خود جریان آن همه دست به دست هم داده و تصویری تاثیر گذار را نمایش میدهند.
همه اجزا در خدمت و وابسته بهم هستند.
دیدن این عکس در یک تابستان گرم علی الخصوص اگر بیننده تشنه هم باشد بسیار تاثیر گذار خواهد بود.
و در آخر
پدرم همیشه میگوید زمستانهای این سالها در برابر زمستانهای زمان طفولیتشان بسیار تغییر نموده و حتی من نیز به دخترم همین را میگویم
بقول ایشان در زمان بچگی آنان اگر یک متر تا یک متر ونیم برف می آمده و من نیز به دخترم عرض میکنم در آن زمان که بابایی دبستان میرفته در شهرمان نیشابور، تا نیم متر برف میآمده میبینم که او چه سخت باور میکند، من و شما هم باید تا میتوانیم قدر این یخ وبرف را بدانیم از آنها عکس بگیریم (تاپیک عکسهای زمستانی) چرا که با این روند گرم شدن زمین که فقط و فقط مسبب آن خودمانیم و بی تعارف با دست خود گور خود را حفر میکنیم تا چند سال آتی زمستانهای ما از حال و هوای بهاری هم گذشته و تابستانی میشوند و تابستانهای ما جهنم گرما و بی آبی (خدا خودش عاقبت همه را ختم به خیر گرداند) من که برای فرزندان و آیندگان و دوران پیری خودمان (البته اگر به پیری برسیم) نگرانم شما چطور؟
بهرحال این عکس و عکسهای شبیه به این در آینده تاثیر گذاری بیشتری خواهند داشت، این طور نیست؟!

[Navid7h]

سلام

به نظر من مهمترین نکته قوت عکس فرم عناصر ثبت شده در عکس است.
ترکیب بندی و فرم برف و یخ ها کمک میکند تا جشم به سمت آب روان جذب شود. وقتی عکس را انگاه میکنم دلم میخواست برف و یخ بیشتری از سمت بالا و راست قاب در تصویر گنجانده میشد.

تضاد موجود در عناصر ( سکون در برابر سیال) بسیار جذاب است ولی شخصا فکر میکنم اگر زمان ثبت بیشتر میشد، حرکت ملایم تر آب روان در مقابل سکون یخ ها، جلوه ای روایایی تر می داشت.

با اینکه تصویر ثبت شده تقریبا تک رنگ و یا Tone است ولی به نظرم جذابیت گرافیکی دارد.

رنگ مایه های عکس اکثرا آبی است و عکس از برف و یخ است ولی احساس سردی به من دست نمیدهد. فرم یخ ها به گونه ای است که ظاهرا دوست دارند به آب روان ملحق شوند و حرکت کنند، اما فعلا ساکن و یخ زده، سر جای خود ایستاده اند.

تشکر از جناب حمزه ای بابت این عکس زییا


شاد باشید.

[BEN]

تشکر از جناب روشن برای این پست های بسیار ارزشمند

فقط یه پیشنهاد ... به نظر من مهمترین بخش نقد یک عکس اطلاع داشتن از هدف عکاس از ثبت عکس است ... شاید عکاس این عکس منظورش ارائه اثری در ژانر آبستره بوده ؟؟ یا شاید ژانر طبیعت یا مفهومی ... این هدف عکاس ضمن اینکه کلا میتونه مسیر یک نقد را عوض کند ... کار را برای منتقد نیز راحت تر می کند ...

همه ما عکسهایی را می بینیم که از دید خودمان شاید کار ارزشمندی نباشد اما گاها شده با آگاه شدن از هدف عکاس ، عکس رنگ و بوی دیگری بخود می گیرد ...

من در نقد خیلی ضعیفم و در حال حاضر مشغول مطالعه و کسب تجربه از دوستان هستم اما چند تا جواب در پاسخ سوالاتی که جناب آقای روشن مطرح کردند دارم :

1- عکس به نظر من درباره طبیعت است
2- مرکز توجه خاصی به نظرم ندارد و تاکید بیشتر بر روی فرمها در عکس است ( فرم آب در ترکیب با فرم بسیار زیبای یخ ... ضمن اینکه تنالیته آبی عکس هم به وضوح به جهت تاکید عکاس بر روی فرمها بوده )
3-به نظر من خیر ... احساس سرما
4- نمی دانم
5- تنالیته سرد و آبی عکس به جذابیت عکس بسیار کمک کرده است
6- به نظر من بلی ( با وجود اینکه نمی دانم هدف عکاس چه بوده)
7- به نظر من کمبودهایی دارد ... البته از دید یک مخاطب غییر حرفه ای این بخش را نگاه می کنم ... که از دید چنین فردی گمان نمی کنم عکس آنقدر قوی باشد که یک مخاطب عام را درگیر کند ... شاید جذابیت فرم و رنگ عکس اگر در ابعاد بزرگ چاپ شود کمی تامل بیننده را در پی داشته باشد اما باز هم به نظرم از تامل بیشتر نخواهد بود .
9- نظری ندارم
10- عکس نمادی از ترکیب نامتقارن است (گرچه ترکیب وزنی آن بدلیل نداشتن نقطه اتکا کمی مشکل دار است)
11- به نظر من کادر عمودی بهتر نتیجه می داد ... خصوصا بدلیل وجود فرمهای زیبای یخ در بالا و آب روان زیبا در پائین یک کادر عمودی می توانست عکس را قوی تر کند ./

بنده هم مانند بسیاری از دوستان ید طولایی در داستان سرایی درباره عکس دارم ... حتی همین الان می تونم یه شعر دو بیتی در رابطه با عکس برایتان بنویسم ... اما به نظرم دیگر نامش نقد نیست ... نامش تعریف و تفسیر خیالی یک عکس است

در کل به عقیده من این عکس بیشتر به کارهای آبستره می ماند و مولفه های یک عکس خوب آبستره را داراست

[vahidmir2000]

عکس حاصل یک نگاه خوب و یک ادیت هوشمندانه است. دلیل این حرف خیلی ساده اس. حس سرمایی که در عکس وجود داره یعنی عکاس در ثبت و ارائه موفق بوده. مونوکروم بودن عکس از یخها اجرامی آسمانی ساخته که به جواهر میمونن تا یخ... نظر شخصم اینه که اگر جریان آب فریز میشد عکس زیباتر به نظر میرسید ولی درکل عکس خوبیه

[mreza1001]

سلام

من چون این عکس رو قبلاً دیده بودم همراه با توضیحات عکاس و عکاسش رو هم مثل برخی از دوستان می شناسم کمی سخت شده نظر دادن.

در کل من از کادر بندی به دلیل عدم سکون لذت می برم. و تماماً فکرم درگیر همت لازم برای تهیه این عکس است.

تنهایی

تنهاییِ سرد ، و تمام تفکراتی که در آن لحظات همراه خواهد بود. و بعد سیالیت چیزیه که من در عکس می بینم.

به نظر من این کادر و این لایه بندی حرکت و سکون در عکس ناشی از سیالیت فکر عکاس و تفکر وی هنگام قدم زدن تا رسیدن به لوکیشن (و حتی پیش تر هنگام تصمیم گیری برای عزیمت به چنین لوکیشنی) است که به صورت ناخودآگاه و در لایه های زیرین به کادر عکس منتقل شده است.

[merdax]

گاهی فکر میکنم نقد واقعا تعریف و تمجید یا فقط یعنی ایراد گرفتن و تا عمق هر اشکال کوچکی پیش رفتن!؟
در نهایت به این نتیجه میرسم که برداشت خودم رو بگم و اگر کسی برداشت من رو نوعی ضعف تلقی کرد، میتوان گفت نقد کردم
و اگر نقطه قوتی در آن دید، حتما تعریف کردم!
ولی سوال اصلی اینجاست، چرا از عکسی که به نظر من زیباست،نباید در قالب نقد تعریف کنم؟میکنم! چون وقتی از عکسی در قالب خاصی تعریف میکنم،نهیبی به خود میزنم که ناخودآگاه گریبان تمام کم گذاشتن های خودم را میگیرد و به من می آموزد اینطور زیبا عمل کنم
پس تعریف میکنم، چون نیاز هست که یاد بگیرم،ایده بگیرم و بدانم همیشه بهتر از هر حالتی هم میتوان عمل کرد
//
من این عکس رو از نظر تکنیکی خیلی دوست دارم،واقعا اونچه از عکاس بر میومده رو پیاده کرده، صبر فوق العاده و کادر خوب و انتخاب به جا
ویرایش بعد از گرفتن کار هم از نظر شارپنس هم از نظر رنگ و نور و کنتراست خیلی خوبه
ولی من اونچیزی رو که از در حیرتم، دید شکارچی گونهء عکاس محترمه که همچنان منو در بهت نگه داشته
این که خوب ببینیم،خوب انتخاب کنیم و بعد درست عکس بگیریم و بعدتر هم بهترین ویرایش رو انجام بدیم، استاندارد ترین عکس ممکن رو برای ما میسازه
اما این که اگر من در یک روز برفی به کوه میرفتم یا در نزدیکی یک آبشار چنین منظره ای رو میدیدم و چه عکسی میگرفتم و چی از آب در میومد، پیش زمینه ایست که اگر در ذهنمون داشته باشیم و بعد به عکس دوباره نگاه کنیم، خیلی چیزها دستگیرمون میشه!
شاید تنها چیزی که از نظر بصری میخکوب میکنه کنتراست و هارمونی قسمتهای مختلف عکسه
دقیقا اونیه که باید باشه! سرده ولی اصلا احساس سرما رو انتقال نمیده و میگذاره خودمون انتخاب کنیم، عکس العملها و برداشتهای ما بعد از دیدن این عکس چیه؟
من همون emotional impact رو که دکتر روشن اشاره کردن دارم حس میکنم،فکر میکنم نقطه سرآمد این عکس همین باشه
راستی من یک مورد رو هم در پرانتز بگم
دقت کردم دیدم عکس تقریبا به سه قسمت برف آب و یخ تقسیم شده! جهت هر کدوم از این سه عنصر رو که گرفتم دیدم هر دو قسمت دیگه هم با اون جهت موازیند
طبیعت زیباست و شکار لحظه های طبیعت، کاری سخت و البته نتیجش فوق العاده زیباتر

[azarigh]

با سلام
من عکاس رو نمی شناسم پس راحت تر می تونم بنویسم:
عکس بسیار زیبائی است و با توجه به اینکه از واقعیت بسیار دور شده است تخیل را بخوبی بر می انگیزد نمونه اش اظهار نظر دوستان را ببینید بیشترش ربط مستقیم بسیار کمی به عکس دارد و از قوه تخیل ایشان سرچشمه می گیرد . بسیار هم نسبت ها در آن بخوبی رعایت شده بیشتر شبیه نقاشی است تا عکس!
ولی اخرش که چه؟ مثل هنر هائی که خوب این جا ها جا نیفتاده و نخواهد افتاد مثلا نقاشی های پیکاسو را در نظر بگیرید از نظر یکی مثل من مفت نمی ارزند (منظورم نه توهین به پیکاسو است و نه بالا بردن عکس فوق و نه عامیانه جلوه دادن خودم- جو گیر هم نشدم) هر جامعه ای هنر خود را دارد و آن را می فهمد هنر ما آبستره نیست و ... و ... هم نیست یعنی به طور عمومی آن را نمی فهمیم پس تظاهر به این هنر ها به جائی نخواهد رسید(لااقل در داخل- البته اگر هدف هنر انتقال پیام به مخاطب باشد) و آخرش هم به جز برای ارضای شخصی و گروهی جو گیر شده مصرف نخواهد شد باور نمی کنید؟ فکر کنید چند تا از نئو هنرمند های ما یا آوانگارد های ما در دنیا مطرح شدند؟
آخرش هم نمی فهمیم کدام تظاهر است کدام واقعیت؟ امیدوارم صریح بودن لحن من به کسی برنخورد و آماده ام تا نظرات دوستان را بشنوم بلکه من یکی هم به عنوان یک مخاطب و نه عکاس روشن شوم!!
با تشکر