فایل پیوست 13612
در میانه آشفتگیها و نابسامانیهای حاصل از قیمت تجهیزات عکاسی که اخیرا دامنگیر علاقمندان عکاسی شده است، شاید دیدن عکسهای دوستان و تعمق در آنها کمی ذهن را آرام کند و مجالی ایجاد کند برای لذت بردن از زندگی ...
Printable View
فایل پیوست 13612
در میانه آشفتگیها و نابسامانیهای حاصل از قیمت تجهیزات عکاسی که اخیرا دامنگیر علاقمندان عکاسی شده است، شاید دیدن عکسهای دوستان و تعمق در آنها کمی ذهن را آرام کند و مجالی ایجاد کند برای لذت بردن از زندگی ...
سلام
عکس ضدنوره جالبی شده، میتونم بگم یک عکس خیلی ساده اما با حرف های فراوان
در نگاه اول شاید ترکیب زیبای رنگها(که بنوعی با یکدیگر تضاد دارن) که به زیبایی عکس افزوده است
کادر افقی عکس به نوعی آرامش را نشان می دهد، و بیانگر این است که علیرغم اینکه انسانهای پایین کادر شورو هیجان خاصی دارند اما باطنا از آرامش برخوردارند(بقول جناب روشن در این اوضاع نابسامان بازار دیدن این عکس رو بنده هم توصیه میکنم:biggrin::::yess:::، چون واقعا باطن عکس دارای آرامش است)
من اگر بخوام این عکس رو در یک دسته بندی بگنجانم، آنرا در دسته عکس های مفهومی قرار می دهم
موفق باشید........
سلام
عکس بسیار زیبایی است !
عکس خیلی ساده ای است اما به نظرم اینجا سوژه هایی که آدم بتواند روی آنها تفکر کند زیادند !
نمونه اش که واقعا عکس را متمایز کرده است ! وجود آدم هایی که هیچ یک شبیه دیگری نیست !
از مردی تنها(شاید منتظر) تا گروه های دو یا چند نفره !
حتی میشود روی هر شخص تمرکز کرد ! شاید هر شخص نشانگر حالات آدمی است !
اما چیز دیگری که عکس را در نظرم متمایز میکند آن پهنای خاکستری مانند بین رنگ آبی (آرامش) و رنگ نارنجی( شور ) است که این دو را از هم جدا و به هم رسانده است !
با نظرات دوستان در مورد حس خوبی که این عکس القاء می کنه موافقم البته حس آرامش در کادر افقی بیشتر به چشم خواهد آمد تا کادربندی عمودی!!!!!.
اما به نظرم کارکتر های انسان ها با کلیت عکس همخونی ندارند عملکرد آزاد همه و ژست های آنها این عکس رو در حد ثبت یک لحظه از سفر دسته جمعی به کویر قرار میده.
اگر می شد که وجود کارکترهای انسانی یک داستان و حتی یک روایتی داشتند و چیدمان آنها در کادر حساب شده تر می شد به نظرم یکی از بهترین عکس هایی بود که دیده بودم(البته مدیریت این همه آدم در یک کادر خودش پروژه ایست در حد انتخاب سر مربی تیم ملی فوتبال.....)
با تشکر
موردی که در این عکس جالب بود برای من اینه که عکاس از شلوغی و دوستانش جدا شده و از دوردستها به دوستانش نگاه میکند، این حس به خوبی در این عکس به بیننده منتقل میشه.
اون لحظه برای عکاس نه تنها یک عکس بلکه یک فیلم به یاد ماندنی بوده.
گاهی عکسهایی خاص، درک برخی جملات را برای شخص چند برابر میکنند. با دیدن این عکس یاد جملهای از آقای علایی افتادم که در مقدمه کتاب نوشته بودند:
"عکس حاصل توقف عکاس در همین لحظه واقعی است، لحظهای که میدرخشد، ویژه میشود و به سرعت از روزمرگی زندگی فاصله میگیرد. اکنون نقش عکس در زندگی اجتماعی فراتر از مصور کردن اخبار، سد تصویری یک واقعه یا استناد به یک رویداد است. عکس به پیوند نزدیکی با واقعیت محض زندگی دست یافته است و از این رو هنری ساده، صریح و فراگیر است. محصولی فشرده که مجموعهای از عناصر بصری و معنایی را در هم تنیده آن را شکل دادهاند: خطوط، بافت، رنگ، نور، تناسب و البته گوهر پنهان و آشکار معنا." (ن.ک: پرسه در حوالی زندگی)
این عکس نیز علیرغم ثبت فعالیتی انسانی و روزمره، به نوعی در کلیت، تاثیری در ذهن به جا میذاره که فارغ از تک تک انسانهاست. شاید نوعی تعامل انسانی.
تراکم و شلوغی که در ابتدا با تمرکز بر پایین کادر بیننده را فرا میگیرد، به زودی با حرکت چشم به سمت بالا جای خود را به آرامشی عجیب می دهد. آرامشی که شاید با آرامش نسبی آن چند نفری که دورتر ایستاده اند قابل مقایسه نباشد. ذهن از بالا و پایین رفتن چشم در کادر خسته نمی شود، و تکرار این پیمایش مفهوم را هر چه بیشتر به بیننده منتقل میکند. جالب آنکه بازگشت دوباره به میان آن شلوغی ها، این آرامش را بر هم نمی زند و به نظرم این مورد مرهون کادر مناسب و غلبه ی بخش آرام عکس به بخش شلوغ آن است. کادر عمودی و طیف رنگی دلنشین دقیقاً همان چیزی است که به عکس قوت بخشیده است.
"یک اثر کلاسیک..."
اولین بار که این عکس رو در تاپیک طلوع و غروب دیدم بلافاصله این جمله به ذهن من اومد.
عکس تقریبا از همه جهات اصول و قواعد حرفه ای عکس و حتی اثر هنری رو رعایت کرده
و چون داستان قوی رو بازگو میکنه ( عنصر اصلی داستان انسان (دسته انسان ها) ست
که بار معنایی اثر رو چند برابر می کنه) فقط در حد رعایت اصول فنی و تکنیکی باقی نمیمونه.
از لحاظ فنی عکس نمونه بسیار عالی کادر بندی با توجه به موضوع است چه بسا بسیاری
از عکس ها با کادربندی درست و بی نقصی که دارند حس درون اثر را نه تنها تقویت بلکه تضعیف می کنند.
بخش بندی خطوط افقی با نسبت های طلایی (خطوط قرمز و کادر) و تضاد کمی سوژه اصلی
(دسته انسان ها در برابر چند نفر تک سمت چپ (نقطه قرمز) و کل انسان ها که تشکیل خط دیدگانی
می دهند همراه با کادر بندی عمودی، همه،حس شور و حال و انرژی انسان ها و لحظه
طلوع آفتاب را به زیبایی به نمایش می گذارد.
اما اکثر دوستان از آرامش درون اثر صحبت کردند. عموما کادر عمودی باعث حس آرامش
و سردی نمی شود.... این آرامش از کجا القا می شود؟!
پاسخ را باید در کادر بندی زیبای درون اثر و تونالیته رنگ آن جست. پایین قرار دادن سطح افق
و اختصاص عمده فضا به آسمان ( تضاد کمی مشخص شده با فلش ها) و سهم مربعی فضای
آسمان آبی که تلفیق کادر مربع و رنگ آبی اثر را به تعادل می کشاند و حس آرامش را القا می کند،
همین طور با استفاده از بخش بندی طلایی 2 به 3 آسمان مربعی (فضای آرامشبخش) و
فضای سوژه اصلی که همراه رنگ نارنجی (فضای گرم و پرشور) فضا به زیبایی متعادل شده
و چشم فرصتی می یابد که دراین دو فضا به گشت وگذار بپردازد و به قول دوستان خسته نشود.
http://mkhalili.persiangig.com/image...wunia6x1ea.jpg
درباره داستان و بار مفهومی اثر من هم با این نکته موافقم که پوز سوژه ها با نگاه دقیق مشخص می کند
که با یک دسته توریستی در سفر دسته جمعی روبرو هستیم و این تنها نکته ایست که از
کامل بودن اثر می کاهد.اگر عکاس برای گرفتن عکس کمی صبر می کرد و لحظه قطعی برای
اثر را پیدا و ثبت می کرد بی شک با یک اثر متمایز و استثنایی روبرو بودیم
(البته این کار بسیار مشکلی ست و همه عکاسان می دانند که دقایق ارزشمند طلوع و حالت مناسب نور به سرعت می گذرد.)
در پایان باید از آقا صالح عزیز برای این عکس زیبا تشکر کنم و همچنین از دکتر روشن برای تیزبینی و دقت نظر عالی برای انتخاب این عکس.
موفق باشید:cool:
به سختی میشه در مورد همچین عکس بی نقصی صحبت کرد. انتخاب مد عمودی در تاثیر گذاری عکس بسیار زیاد و مفید بوده. ترکیب رنگ ها، وجود اون تعداد آدم در پایین عکس، اون هم فقط با یک نمای سیاه از اونها و نسبت اندازه شون به اندازه عکس بسیار زیبا و خوب انتخاب شده.
ولی با وجود این تعداد ادم، به دلیل وجود رنگ نارنجی (به دلیل طلوع یا غروب رو نمی دونم، حس غروب رو بیشتر دوست دارم) یک حس منفی رو تو این عکس می بینم، که فکر می کنم اختصاص قسمت زیادی از عکس به آسمان که رنگش آبیه(!) تو این حس بی تاثیر نیست
:redface:در مورد زیبایی عکس که واقعا زیباست من چیزی نمی گم چون عکس خودش بازگو کننده این واقعیت
در مورد این عکس من می تونم بگم یک تاتر در یک لحظه از صحنه ، با ایننکه همه پرسوناژ ها شبیه هم هستند از نظر سایه ولی هر کدوم شخصیت خودشو داره و داستان خودشو داره تعریف میکنه مثل کاراکتری که داره بقیه رو تماشا میکنه یا زنی که منتظر طلوع و..... واقعا حرف برای گفتن داره در مورد کادر ابی اسمان که مربع هست خود شکل مربع حس ارامش . اطمینان و ثبات رو القا میکنه و رنگ ابی درونش این حس و بیشتر منعکس میکنه (در طراحی صحنه و لباس در تاتر مربع نماد ارامش و ایستایی و رنگشم ابی) که واقعا واسه این کادر بندی جای تحسین داره که خودش یه طراحی صحنه عالی واسه این نمایش هست و رنگ نارنجی که حس دوستی و صمیمیت این افراد و به ما القا میکنه و چیدمان ادمها که به نظر من کاملا با هدف به این صورت در اومدن بی نظیر و این تجمع از چپ به راست زیاد میشه که کلی حرف واسه گفتن داره و از نظر چیدمان کاراکتر ها روی صخنه به نظر من یه کار مدرن مرس از همه دوستان و عکاس محترم و خوش فکر
هزاران خط موازی ِافقی در این عکس وجود دارند که از خط سیاهِ حاصل از ضدنور بودن شنها تا خود لاجوردی ترین قسمت آسمان رو پوشش میدن
اما اون تپه کوچک سمت چپ عکس روی خط سیاهی که انسانها به نظر میاد روش وایستادن،اونقدر روی من تاثیر مثبتی گذاشت که حد نداره
بعد سوم عکس از اونجا برای من باز شد! این عکس سومین بعد رو به زیبایی هرچه تمام تر برای بیننده نشون میده
نشون میده اون همه آدم هرکدوم در سر جای خودشون هستن و در عین این که هارمونی دارند ولی اصلا عمدی در چینش افراد به طوری که به ظاهر روی یک خط و در یک فاصله از دوربین باشند وجود نداشته
جایی که بیننده میخواد برسه به اینکه :"خوب،یه سری آدم که همشون روی یه خط وایستادن،خوب که چی؟" همونجا خودش مکث میکنه و میگه:" اِ ! نه بابا انگار روی تپه چاله هستن! آره اینا اصلا کنار هم نیستن! ممکنه حتی چند ده متر فاصله داشته باشند،پایین تر و بالاتر باشند! "
همین که یک عکس گویای یک داستان و یک فراز و فرود باشد،برای موفق بودنش کافیست
اما در کنارش از رنگها هم نباید غافل شد
دو سر عکس تقریبا مثل همند! و این خودِ زیبایی ِطبیعته!
راستی،
هارمونی اون انسانها در عین اینکه از ایین هارمونی خبر ندارند و هرکدام به کار خودشون مشغولند،موید چیست؟
آیا واقعا ما در این عکس،خدا را به نظاره نشسته ایم؟
از نظر من این عکس نقطه کوری ندارد.
این عکس را به صورت خط می بینم. خطی که از سمت چپ آغاز می شود و آرام از راست خارج می شود. خوانش عکس از چپ به راست روی افق آغاز می شود و بعد از اتمام افق از پایین به بالا و بعد از بالا به پایین ادامه می یابد تا میرا شود.
شاید این صرفاً برای من باشد اما در میان افراد دنبال 2 نفر آشنا می گردم. حتی اگر نباشند من فکر می کنم 2 نفر را می شناسم.
نقطه قوت این عکس روایتگری است.
خوشحالم که رنگ هم با احتیاط در این بخش وارد شده است.
سلام
سلام
این یک نقد نیست ولی دوست داشتم حس خوبم درباره این عکس را با شما دوستان به اشتراک بگذارم از آنجا که معتقدم شرح نویسی برای عکس در راستای انتقال حس عکاس به ببینده مفید است اما به علت طولانی بودن این شرح به خودم اجازه نمیدم که آنرا را در سایت تخصصی عکاسی بنویسم لذا لینک را اینجا قرار میدهم در صورت تمایل دوستان می توانند بخوانند.
پیشاپیش در مورد پرحرفی عذرخواهی می کنم
http://up.iranblog.com/images/7c3zu3sa2vu9gyul73w.png
سپاسگزارم
عگس فوق العاده ایه . فقط (خیلی) بالا بودن کنتراست از بار هنری عکس کم کرده !یه جورایی خیلی اغراق آمیز و خوش رنگ شده . شبیه به یه کار گرافیکی . ولی از بعد عکاسی به نظرم خیلی خوبه .
درود ...
عکس ترکیب بندی ساکنی دارد یعنی المان خاصی وجود ندارد که چشم را به حرکت دربیاورد. به نظر می رسد کمی در افزایش غلظت رنگ زیاده روی شده باشد. اما نکته خوب عکس از نظر من مربوط میشه به آن نوار زرد رنگ، که به نوعی کلید کشف رمز عکس است.
سوژه های انسانی در حالات مختلفی هستند. برخی به کار خویش مشغولند، برخی به گفتگو، برخی منتظر و ... دقیقا مدلی فشرده از جامعه انسانی. رنگ آبی آسمان و مشکی تپه احساس سنگینی و سکون را به عکس القا می کنند. و نوار زرد در این میان یک اتفاق خوب به نظر می رسد. یک اتفاق نو که با پیش فرض های ذهنی ما در مورد طلوع، لحظه به لحظه گسترده تر خواهد بود.
ما در مورد هر عکسی یک نظر شخصی داریم. خوشمان میآید یا نمی آید. این عمل نوعی قضاوت است.
در نقد نیز قضاوت میکنیم.
حال، فرق نقد با نظر چیست؟ چه نوشتهای و با چه مشخصاتی یک نقد یا Critique محسوب میشود؟
به نظرم پاسخ آقای عبدل پناه جواب خوبی بود.
ولی در مورد نقد یک عکس، باید نقدمون شامل همون نظر خودمون هم باشه، اینکه چرا از عکس خوشمون میاد، یا چرا خوشمون نمیاد. نقاط قوی عکس در القای این حس ها کجان؟ چین؟
به نظرم قضاوت در مورد نقد عکس فرقش با قضاوت در مورد نظر شخصی ما در رابطه با عکس تفاوت داره، قضاوت در مورد نقد به این بر می گرده که عکس تونسته مفهومی رو که می خواسته برسونه یا نه، جدا از اینکه ما با اون مفهوم ارتباطی برقرار می کنیم یانه
منم نظرم اینه که هرکس با دریافتی که از مفاهیم و اصول عکاسی داره،بسنجه چیزی رو که از عکس میبینه و میفهمه
البته بسته به ژانرهای مختلف،میزان تکنیکی یا مفهومی بودن نقد متغیره ولی همیشه بالانس یا تعادلی بین این دو برقرار باید باشه تا یک نقد،هم منصفانه و هم جامع باشه،ای بسا گاهی پختگی تکنیکی به انتقال مفاهیم در عکس هم کمک شایانی بکنه
نظر: عقیدهای است بر اساس آنچه که درست و معتبر به نظر میرسد. بر اساس احساس یا تجربه فرد. قضاوتی که الزاما بر اساس Fact یا Knowledge نیست.
نقد: قضاوت بر اساس تحلیل کیفی و ارزیابی ارزش مقایسهای
نقد با نظر متفاوت است چرا که نیاز به تحلیل، ارزیابی و مقایسه دارد. قضاوتی که بر اساس نقد صورت بپذیرد، دارای پایههای مشخصی از منطق و دانش است. به همین دلیل، چرایی قضاوت نقد را میتوان بر اساس همین پایهها به دیگران توضیح داد.
اما نظر افراد در مورد عکسها میتواند متفاوت باشد. برخی عکسی را دوست دارند و برخی همان عکس را دوست ندارند. این قضاوت نیازی به دلیل و برهان نیز ندارد. چرا که بر اساس احساس و تجربیات شخصی افراد بنا شده است.
اما در نقد، یک سیر منطقی وجود دارد: شواهد و حقایق > تحلیل و ارزیابی > مقایسه احتمالی > نتیجه گیری و قضاوت
معیار صحت نقد، درستی استخراج شواهد و تحلیل و نتیجه گیری آن است.
میتوان یک عکس را دوست داشت اما قضاوت مبتنی بر نقد آن، مثبت نباشد. و برعکس.
با یک عکس کاملا مسطح(Flat) روبرو هستیم که دارای یک کادر عمودی است. در عکسهای عمودی ناخواسته اکثر افراد سوژه اصلی را در سطح خیلی پایینی قرار می دهند و نتیجه این عمل ایجاد یک فضای خالی وسیع در بالا خواهد بود که در حقیقت یک فضای بی استفاده خواهد بود. هر چند در این عکس، سوژه اصلی در ارتفاع خیلی پایینی قرار دارد اما چنین مشکلی ایجاد نشده است و دیدن فضای بالای عکس، ناگوار و بی فایده نمیشود. علت اول، تقسیم کل عکس به چند کادر مستطیلی افقی است که از پایین عکس شروع میشوند و با تغییر رنگ و الگو تا بالای کادر ادامه مییابند و دوم، جهت گیری خطوط ناشی از سایه افراد به سمت بالا است. در واقع این نوع دیزاین صحنه است که عکس را دلپذیر و شاید آرامشبخش می نماید.
کلید عکس، نیمرخ تیره انسانهاست. نیمرخهای تیره را می بینیم و نه خود انسانها را. همین نکته بعلاوه تعداد زیادی از این نیمرخها که به اَشکال مختلف در کنار یکدیگر ایجاد یک الگوی نامنظم (و شاید منظم در عین بی نظمی) نموده اند، عکس را زیبا کرده است. نیمرخهایی که هر چند حالات مختلف دارند و هر یک به کاری مشغول، اما در کنار یکدیگر ایجاد نظمی درونی کرده اند. شبیه موجی سینوسی. و گاهی هم شبیه نتهای موسیقی روی یک خط دیده میشوند. نکته دیگر ارتباط بین این نیمرخهاست. می توان براحتی این ارتباط بینابینشان را دید. و همین است که به عکس جنبهای انسانی میدهد
این اشکال مبهم که به ذهن ما اجازه تخیل میدهد و آن را به بازی میگیرد، موسیقی زیبای عکس را خلق میکنند.
در مجموع عکس از لحاظ تکنیک، زیبایی کادر و عناصر، دیزاین و در نهایت ایجاد حس در مخاطب، عکس موفقی است. با تشکر و تبریک به خالق آن، آقای صالح صبحدل .
عکس بدون تردید عکس زیبا و وقوی هست.صحبت تکنیکی زیادی درمورد عکس شده و بنده به عنوان کاراموز فقط نظاره گر بحث های شما دوستان و اساتید بودم و این عکس باعث شد نکاتی را یاد بگیرم که شاید فقط چنین عکسی مجال اموزش این نکات را برای بنده تازه کار فراهم میکرد.
کلا این قسمت از انجمن یک کلاس اموزش عالی رایگان برای امثال بنده است.همین جا از دست اندرکاران و مسئولین امر تشکر و قدردانی میکنم!
عکس عکس کاملی است.کادر مناسب .وجود عوامل تاثر گذار و نکته خاص و قابل بحث رنگبندی خاص عکس هست که زیبایی بصری فوق العاده ای ایجاد کرده.
بنده نمره 8.5 از 10 را به عکس فوق میدم.
ممنون
با یاد او
تصویر خوبی ست یک سیلوئه لنداسکیپ با تنالیته رنگی ابی نارنجی و سیاه که یاد اور کارهای نقاش بزرگ سبک ابستراک اکسپرسیونیزم، مارک روتکو برای بنده بود.
ثبت چنین تصویری کار دشواری نیست ولیکن یافتن چنین موقعیت و نمایی مسئله ی دیگری است که عکاس توانسته ان را بیابد. در مجموع سوژه هایی که در خط افق قرار گرفته اند سوژه های کنترل نشده اند و به نظر می اید به شکلی تصادفی قرار گرفته اند. در این چنین تصویری اگر این کمیت از سوژه ها به کیفیاتی هدفمند قرار می گرفتند این تصویر می توانست به یک شاهکار هنری تبدیل شود. و کلام اخر این که تصویر برای شخص بنده با حضور دو تن از ان ادم ها جذاب تر می نمود چهاردهمی و هجدمی از چپ.