فایل پیوست 13682
عکس دارای نشانههای متعددی است. آیا میتوانید در هفته پانزدهم از سلسله بحثهای نقد عکس، این نشانهها را تحلیل کنید و برآیند آنها را در نقد خود بکار بندید؟
منتظر خواندن نقدها و نظرات دوستان هستیم...
Printable View
فایل پیوست 13682
عکس دارای نشانههای متعددی است. آیا میتوانید در هفته پانزدهم از سلسله بحثهای نقد عکس، این نشانهها را تحلیل کنید و برآیند آنها را در نقد خود بکار بندید؟
منتظر خواندن نقدها و نظرات دوستان هستیم...
جهت گیری بسیار قوی در عکس جلب نظر میکند، که عناصر مختلفی از جمله جهت پاها، جهت نور و سایه ها و جهت نور چراغ داخل استخر در ایجاد و شدت بخشیدن به آن نقش داشته اند. در نهایت این تقارن عکس است که سبب می شود حس حرکت رو به بالا در عکس تقویت و ذهن بیننده روی آن متمرکز شود.
این جهت گیری با مواردی مثل قرار گرفتن بخشی از پاها فراتر از لبه استخر، نگاه از بالا به پایین و در نهایت رنگ بندی نواحی (گرم به سرد) در هم می آمیزد و در کنار نور کم عکس، حسی مانند ترس از پریدن را در بیننده ایجاد میکند.
نکته ای که مانند اکثریت قریب به اتفاق عکس های ارزشمند در این عکس نیز جالب توجه است، آن است که تک تک نشانه ها و عناصر عکس در خدمت یک موضوع و حس خاص قرار دارند و ذهن بیننده با دقت بر هر نشانه ی جدید، همان حس پیشین خود را جدی تر و پر رنگ تر می یابد.
عکس جالبیه و میشه گفت نشان از هوشمندی عکاس (که به احتمال زیاد همان صاحب پاهاست) داره. همه چیز عکس به سمت بالا(رو به رو) اشاره داره و به حرکت. شاید بشه گفت آرامشی نسبی قبل از طوفانی نسبی (که همان شیرجه خواهد بود) و سپس حرکتی رو به جلو تا بینهایت خارج از قاب عکس.. تیرگی جای جای عکس کمی دلهره آفرین و البته جذابه. یک حس سینمایی خفیف هم در عکس هست که شاید برداشت شخصی من باشه. یه نکته ای رو هم شاید به جا باشه که بگم: اینجور عکسها فرق یک عکاس و کسی که صرفا عکس میگیره رو مشخص میکنه. شاید اگر یک آدم معمولی با دوربین به استخر بره فقط یک سری عکسهای معمولی از زوایای مختلف استخر بگیره و نهایتا از میز و صندلی اطراف اون، ولی وقتی دوربین دست یک آدم کاربلد بیفته که نگاهش به همه جا هست نتیجه اش میشه این عکس که در ساده ترین شکل میشه ساعتها نگاهش کرد و هر دفعه چیزهای تازه ای رو (که حتی شاید در فکر عکاس هم نبوده) از اون کشف کرد. ممنون به خاطر انتخاب این عکس.
سلام
بخاطر کادر مربع ای و قرینه بودن، عکس از ثبات خوبی برخوردار است و همچنین حالت ایستایی پاها این حس را تقویت می کند که نشانی ازعقب رفتن یا حرکت به جلو در آن دیده نمی شود و این سکون در مقابل فوران آب است.
نوری که درون آب مانند آتشفشان به صورت فوران بیرون می زند(به خاطر جریان آب) در وسط تصویر جلب توجه می کند، شاید هم عکاس برای ثبت آن دوربین بدست شده وبعد با کادر بندی و نگاه دقیق به یک عکس ایده ال رسیده است. غیر از تضاد رنگها می توان این نور آتش مانند را هم با آب یک تضاد دانست.
نور در عکس از سمت پایین است و این بر خلاف نور در طبیعت است که باعث بالا رفتن بار مفهومی عکس شده است.
چیز دیگر که چشم من را درگیر می کنه وحس کنجکاویم را تحریک می کند اعداد نوشته شده در کنار پا سمت چپ است .نمی دانم مقدار عمق است یا ارتفاع ولی خیلی توجه برانگیز است.
پیروز باشید
عکس جالبیه به خاطر اینکه هر یک از پارامتر ها به من یک حسی را القا می کند.
اول نور داخل آب و حباب های ریز اکسیژن مرا به زیر آب و سکوت آن زیر می برد. رنگ آبی کاشی ها نیز بسیار در انتقال این حس کمک میکند
تیز هوشی عکاس در نشان دادن عدد قابل ستایش هست و من را به اعماق آب جایی که فشار زیاد است می برد.
در نهایت پاهای شناگر به من استرس قبل از شیرجه را میدهد.
در کل با دیدن این عکس ناخدا گاه صدای برخورد بدن و حبابها به محض وارد شدن داخل آب را تصور می کنم.
سلام عکس یک عکس کاملا حرفه ای و پر از نشانه و پارامترهای بازگو کننده روایت می باشد به نظر من
به شخصه اعتقاد دارم این عکس پتانسیل فوق العاده زیادی برای تبدیل شدن به پوستر یک فیلم یا تیاتر یا...... را دارد (به خاطر روایت بسیار قوی از موضوع که در عکس دیده میشه)
1-اثر پای که کمرنگ در جهت مخالف پاها و در میان پاها قرار دارد
2-سایه ها و ترک هایی که روی سطح دارد و رنگ ان حاکی از زنگ زدگی و پوسیدگی را دارد
3-شماره 1.95 که پسوندش زیر پا ناپدید شده خب 1.95 چی ؟ (شاید ادمو یاد شماره یک زندانی بندازه بخاطر رنگ و برجستگیش)
4-دو حرف tr که از ادامه پا زدند بیرون
5-تک نوری که فقط محدوده کمی از روبرو رو نمایان کرده
7-ارتفاعی که کم به نظر میاد ولی قابل تخمین نیست
8-2تا شست پا که از لبه زدند بیرون (شست تعادل و تکیه گاه پا هست و اگه نباشه نمی تونیم تعادلمونو حفظ کنیم)
9-نقشهای کاشی که در وسط به طرز عجیبی به هم ریخته اند
10-و رنگ سیاهی که از دو طرف و دور از سوژه شروع میشه
11-عدم سایه پا
12- حتی با نور پردازی طوری نشان داده شده که کف پا صافه و شایدم واقعا باشه
13-جهت گیری 2پا نسبت به هم
14-......
تمام این علایم تفسیر و داستان خودشونو دارن و یک روایت کامل از یک داستان بزرگ نشون میده که هم میتونه اولش باشه ویا هم اخرش و نکته تو اینه که این داستان ادامه داره (به خاطر اون پا) و وابسته به زمان و مکان خاصی نیست شاید اگه تیاتر بود اکسپرسیون یا ابزورد بود............ تبریک میگم به عکاس خوش فکر و نابغش
درود ...
سعی کردم در این عکس بعد از نوشتن نقد خودم، صحبت های دوستان را بخوانم تا تفاوت دریافت ها ملموس تر شود. بد نیست اگر باقی دوستان هم همین کار را بکنند.
به نظر عکس جذابیست از نظر بصری ... آن قدر جذاب که شاید انتخاب مناسبی برای پوستر فیلم یا کاور آلبومی موسیقی باشد.
ترکیب بندی با استفاده از قاب مربع، تقابل رنگ های گرم و سرد، کنتراست بالای عکس، نور لامپ درون استخر، بافت ایجاد شده توسط کاشیه های استخر و عدد نوشته شده بر لبه استخر از جاذبه های بارز بصری عکس به شمار می آیند.
● ترکیب بندی مربع و حالت پاها یک حس تعلیق به عکس داده اند. تعلیقی که دقیقا نمی دانیم ناشی از ثبت حس تردیدی است که در عکس موج می زند یا ناشی از ثبت لحظه ای از یک ماجرا که از فریم های قبل و بعد آن خبری نداریم. به هر حال نفس را در سینه حبس می کند تا ذهن با توجه به اجزای تصویر سر از راز این عکس بر دارد.
● رنگ های گرم و سرد در مرز دیواره استخر ... خیلی هم بی حکمت نیستند، می توانند تعبیری باشند به تقابل مرگ و زندگی در مرزی باریک ...
● کنتراست بالای عکس هم در تقویت حس خشونت موثر بوده است. تاریکی داخل آب، ابهامی است به نامعلوم بودن وقایع احتمالی که در آن خواهد افتاد.
● نور لامپ درون آب و جهت آن ... تنها عاملیست که کمی احساس حرکت را منتقل می کند، آن هم رو به سمت جلو ...
● بافت کاشی ها و اعوجاج حاصل از شکست نور در آب به عدم تعادل آن فضا دامن می زند.
● و اما عدد 1.95 متر بر لبه استخر ... شاید انتخاب آن تصادفی بوده است یا در ابتدا به نظر برسد که به دلیل برهم زدن تعادل ترکیب بندی زائد است. اما معنا بخشی بسیاری به عکس می دهد. عددی است که از میانگین قدی اکثر جوامع بالاتر است.
با کنار هم نشاندن این نشانه ها پیام عکس واضح تر می شود:
خودکشی ... شاید نزدیک ترین پیامی باشد که از این عکس به آدمی دست می دهد و تمام نشانه ها هم به تفسیری به این موضوع دامن می زنند.
و به نظر من نکته بارز این عکس وجود این همه نشانه هم گام برای روایت یک داستان است. داستانی که تنها در یک فریم روایت می شود و البته پایانی باز دارد!
با تشکر از دکتر روشن برای انتخاب این عکس
پ.ن: الان نظرتان دوستان را خواندم، نکته جالب اشتراک بسیاری از نظرهاست. و البته هنوز تفاوت هایی از نظر دیدن نشانه ها و تفسیرشون وجود دارد. اما هماهنگی نظر ها هم در نوع خودش جالب به نظر می رسد و فکر می کنم نقطه قوتی برای عکس باشد.
ممنون امیر
تردید غریبی دارد این عکس
دل سپردن به نوری که فرا میخواند یا ماندن. تاریکیای که از پس نور حادث میشود چیست؟
امیر اشارههای خوبی کردی؛ راستش یک مقدار عکس برایم گفتاریتر شد. اولبار که عکس را دیدم نمیدانستم چگونه تشریح کنم. یک حس غریب از یک اتفاق در شرف رخدادن را. هر چه خواستم حسی غیر از رفتن در عدم را بشناسم نشد.
"خودکشی" که تو گفتی، آخر خط این داستان است. اما ترجیح من مجهول فرض کردن فضای پس از نور است.
رنگ که کنتراست زیبایی ایجاد کرده، نگاه از بالا هم که هراس افتادن را دارد؛ آبی زمین هم که محو سیاهی شده. دیگر چیزی نمیماند اما وسوسه نور!؟
تقابل سکون و حبس زمان زیر پا و به حرکت فراخواندن نور تردید ایجاد میکند.
نمیدانم چرا اما شدیداً در نگاه اول خود را در مقام انتخاب دیدم!
این عکس هم مشابه عکس قبل یک قاب تقریبا عمودی، دارای شکل هایی با خطوط صاف با یک بافت درشت در قسمت بالای عکس رو به رو هستیم. در قسمت پایین نور و رنگ به سور زیبایی کار شده، ولی در قسمت بالا بعد از مدتی نگاه کردن می بینیم که کیفیت پخش نور از منبع زیاد خوب نیست که شاید به خاطر فضای عس باشه. عکس تقریبا متقارن هستش. نقطه مرکزی عکس همون منبع نور هستش، ولی در نگاه اول اون جفت پا به چشم میاد، و بعد منبع نور که تثریبا در مرکز عکس قرار داده شده.
به نظرم عکس یک حالت جستجو به دنبال آرامش رو نشون می ده، رسیدن به آرامش مطلق و یا همون ماورای مطلقی که به دنبالش هستیم. وجود پاهای آماده به شیرجه و منبع نور در قسمت درون آب و فضای اون که آبی هستش و رنگ آرامشه این حس رو به خوبی القا می کنه.
وجود اعداد اگر غیر عمد نبوده باشه می تونه فرار از دنیای کنونی و مدرن رو نشون بده.
البته من با یک قسمت از عکس مشکل دارم، اگر حرفهای بالا رو قبول کنیم و فرض کنیم هدف عکاس بیان اون چیزهایی باشه که گفتم، در نورپردازی برای پاها، قسمتی از پشت پاها روشن هستن که نشون دهنده منبع نوری در بیرون از فضای بالای عکس هستند. شاید بشه این رو به خاطر نورپردازی فضای بیرون توجیح کرد
امیر عبدل پناه عزیز تفسیر زیبایی از عکس داشتی که من با خیلی از جاهای آن موافقم. اما تصور خودکشی در استخری با عمق 1.95 که چراغی جهت دار در آن روشن است کمی نچسب و باورنکردی بود( نظر شخصی) حداقل در سینما و حتی در واقعیت حافظه ام یاری نمیکند که اینچنین حادثه ای را شنیده و دیده باشم. شاید اگر از همین سوژه در همین وضعیت (ایستاده بر لبه استخر) از نمایی دور و در فضای کاملا خالی استخر و محوطه اطراف عکس گرفته میشد خودکشی بیشتر محتمل بود.(نظر شخصی) در کل از اینکه اینهمه موشکافانه به عکس نگاه کردی لذت بردم و تحسینت میکنم.
به نظر من
عكس از آن دسته عكس هايي است كه ذهن را حتي در نديدنش درگير مي كند و شايد در موقعيتي مشابه بعد از مدتها آن را به ياد بياورم. گويي عناصر تصوير كارگرداني شده اند كه حسي قوي را متقل كنند و خيلي موفق عمل كرده اند.
برعكس دوستان برداشت من از اين عكس، آرامشي است كه در انتظار سوژه است. رها شدن و سبكي ...
اولين حس من پس از ديدن اين عكس: بسيار دوست داشتم جاي فرد داخل عكس باشم و اين لحظه را تجربه كنم، تجربه اي كه تكرارش از تازگي اش نمي كاهد.
سلام ...
من از این دیدن این عکس بسیار لذت می برم. انتخاب عکس این هفته و هفته پیش را خیلی دوست داشتم. این عکس و عکس هفته پیش بسیار گرافیکی هستند و از نظر بصری و دیداری بسیار جذاب.
لحظه اول که عکس را دیدم آرزو کردم، کاش این عکس، عکس روی جلد یک آلبوم Hard Rock بــــود !
قطع مربع عکس، تضاد رنگ های گرم و سرد ، عدد 1.95 با فونت درشت، Pattern ایجاد شده از کاشی های آبی و سنگ لب استخر و پاشش آب همراه با نور، المان های بسیار جذابی هستند که خوب در کنار هم قرار گرفته اند.
دیدن عکس حس خوشی به من می دهد همراه با کمی ترس و یا توهم. دلم نمی خواهد بیشتر از این در مورد احساسم نسبت به عکس کنکاش کنم، چون کلا برایم عکس لذت بخشی است ...
ممنون از عکاس و ممنون از دکتر روشن
شاد باشید.
با سلام
براي هر شروعي ، ابزار و دانش موضوعي ، از مهمترين نکات پيش از آغاز است . ارتفاع 1.95 متري ، براي کسي که شنا بلد نيست مي تواند ارتفاع زيادي باشد . اتمسسفر عکس را در مجموع ، آکنده از ترديد و اضطراب مي بينم ، به نظرم هيچ نقطه اي مبني بر اطمينان در عکس قابل رويت نيست و جهت نور خارج شده از ورودي آب استخر ، به القاي اين حس عکس کمک شاياني مي کند . مرد تصميم به ورود به آب را دارد ، اما کاملا مطمئن نيست . نور ، همگام با مسير مرد ايستاده بر لبه استخر است که در عين کمک به او در شناخت بيشتر مسير ، اينجا ، در اين عکس ، به ديد من ، با اضطراب حاکم بر عکس همگام است . تقارن در جاي جاي عکس مشهود است ، تا آن حد که به جرات مي توان گفت بدون در نظر گرفتن عدد ارتفاع اگر عکس را به صورت عمودي نصف کنيد ، همان حس را القا مي نمايد .
با ديدن اين عکس ، در يک کلمه ، اضطراب به من القا مي شود .
ممنون
عکس نوعی از احساس تصمیم گیری و دودلی در بیننده القا میکند.
بر خلاف عدد ، که عمق آبی را نشان میدهد که تداعی کننده عبارت آب از سر گذاشتن است ، اما نور تابیده شده در آن این نکته را فریاد میزند که بپر ، روشنائی پیش روست......
سایه های کناره ی استخر و رنگ قهوه ای و مایوس کننده ، بیانگر اوضاع نه چندان مطلوب زمان حال است و در مقابل ، آرامش آب و رنگ آبی همراه با نور جهت دار، آغوش باز کرده است و نوعی اطمینان خاطر در فرد القا میکند .
شاید پایانی بر دودلی ها را خواستار است.
سلام..
با توجه به اینکه در مورد این عکس، اکثر دوستان (ازجمله خودم) در مورد احساسشان در مورد عکس گفتند، چند سئوال به ذهنم رسیده است.( البته قبلا هم دراین موارد فکر کرده ام اما در این تاپیک بیان احساس دریافتی از عکس توسط دوستان، بیشتر از بقیه تاپیک های نقد عکس بوده است)
آیا بیان احساس دریافتی از یک عکس ، جزوی از نقد عکس هست و یا مرتبط با خوانش آن؟
آیا نقد و بررسی عکس با خوانش آن و یا نوشتن نوشتار یا جستار بر روی عکس فرق می کند؟
ممنون میشم دوستان نظرات خودشون رو نسبت به این سئوالات بیان کنند.
شاد باشید.
سلام دوستان من این عکس رو از نظر علمی نقد نمی کنم چون اساتید در این مورد نظر دادند اما احساس قلبیم رو می گم وقتی این عکس رو دیدم فقط یه احساس در اولین نگاه اومد به ذهنم
احساس ترس اما بعد کم کم ترسم کمتر شد و با نگاه دقیق تر متوجه شدم که دارم به یک اثر هنری بسیار زیبا نگاه می کنم و از دیدن این اثر لذت بردم
به نظر بنده و همسو با فرمایش جناب روشن که در نقدهای پایانی هر عکس به آن اشاره می کنند، گوش سپردن و رها شدن همگام با موسیقی عکس، به درک اثر کمک می کند. دقت داشته باشید که منظور درک اثر است. نه درک مقصود صاحب اثر! به عبارتی: "هر کسی از ظن خود شد یار من" را در روبه رو شدن با آثار هنری مختلف مد نظر داشته باشیم.
ولی اینکه جایی در نقد اثر دارد یا خیر، باز هم به نظر بنده بیان آن نباید تحمیلی و محدود کننده باشد.
چند موضوع در چند نوشته قبلی مورد بحث قرار گرفت که بهتر است عمقیتر به آنها بپردازیم.
۱- احساسات بیننده و ارزش آنها و ارتباطشان با نقد عکس:
احساسی که از دیدن عکسها در ما ایجاد میشود، بی ارزش نیست. مطمئنا برخی عکسها بیشتر و برخی کمتر چنین تاثیری را باعث میشوند. شکی نیست که تا عاملی در عکس وجود نداشته باشد، چنین تاثیر احساسی نیز برانگیخته نمیشود. بنابراین می توانیم با بررسی نوع احساسی که ایجاد شده است و جستجو در عوامل ایجاد کننده آنها، عکس را بیشتر بشناسیم و تحلیل کنیم. در واقع اگر بتوانیم نوع این احساس و دلیل آن را از روی عکس پیدا کنیم، میتوانیم به نشانههایی در عکس پی ببریم که ما را به دلالتهای غیر مستقیم عکس نزدیک میکند. پس اولا این تاثیرات احساسی اهمیت دارند. و ثانیا اگر بخواهیم آنها را به نقد و تحلیل عکس نزدیک کنیم، باید مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند و نشانه ها و عوامل موجود در عکس شناسایی شده و به این تاثیرات پیوند زده شوند. طی چنین مسیری ما را به نقد و تحلیل عکس خواهد رساند. و بدون آن، فقط در همان مرحله دریافت شخصی باقی خواهد ماند.
۲- نیت هنرمند و ارتباط آن با نقد اثر: بررسی و نقد نیت هنرمند می تواند یکی از روشهای نقد عکس باشد. برخی منتقدین عقیده دارند که باید نیت هنرمند شناخته شود و سپس عکس بر اساس آن بررسی گردد و مشخص شود که آیا هنرمند توانسته است به هدف خود برسد یا خیر. توجه داشته باشید که اولا این نوع نقد فقط یکی از انواع نقد است. ثانیا همیشه این روش، امکان پذیر نیست ( گاهی نمی توان از روی عکس به نیت هنرمند پی برد و خود هنرمند هم ممکن است در دسترس نباشد و یا نخواهد که توضیح دهد) و ثالثا، بسیاری از نظریه پردازان هنر اساسا این روش را صحیح نمیدانند. بنابراین بدون این که بخواهیم این روش را یکسره رد کنیم، باید بدانیم که روش مطمئن و فراگیری برای نقد و تحلیل عکس نیست.
محیط نیمه تاریک استخر که به خوبی عمق را هم نشون میده ترس و دلهره همیشگی انسان قبل از دست زدن به عملی که از نتیجه اون مطمئن نیست را تداعی می کنه (جهت پاها نیز این امر را بیشتر نمایان می کنه). اعداد کناری هم تداعی کننده آرامش کاذبی است که انسانها همیشه از شمارش بدست میارن. فوران آب که با تیزهوشی عکاس به شکل انفجار نمایش داده شده بر وهم آمیز بودن فضای بعد از پرش (فضای ناشناخته ای که صاحب پاها هنوز با آن آشنا نشده است) افزوده است
من نظرم رو میگم در مورد نقد عکس یه بار دیگه هم گفتم نظرم رو ولی چون مخالف جریان رایج فرومه بازم به عنوان یه نظر مخالف میگم . به نظر من نقد مفهومی یه عکسی که عناصرش به وضوح چیزی نمیگند هیچ ارزشی نداره . یه عکس خوب عکسیه که خوب باشه و عکس بد عکسیه که خوب نباشه . عکس فعلی هم میتونه نمایشگر ترس باشه هم اعتماد به نفس هم هیچ چیز دیگر . قضیه نقد عکس من رو یاد داستان کنکاش برای معنا یابی در اشعار حافظ میندازه . از اوائل قرن جاری افراد زیادی (از جمله مرحوم شاملو) سعی کردند معنی عمودی از اشعار حافظ پیدا کنند . خوشبختانه الان این بحث فروکش کرده و این نتیجه حاصل شده که غزل حافظ الزاما رمز پنهانی نداره و شیوایی کلام و تکنیک های سخن آرایی هست که مهم هست نه معنی ابیات . در عکس هم (به نظر من) همینطوره . من کاملا و مطلقا با نگاه ریزبینانه به عکس مخالفم که این نماد آن است و این نشان از این . البته ! عکس میتونه معنی هم داشته باشه . مثل خیلی از غزلیات حافظ . ولی این لزوم نیست و بهتره معنی رسانی رو به هنر های دیگه یا شاخه های دیگه عکاسی واگذار کنیم و از عکاسی هنری فقط به لحاظ بصری لذت ببریم . خدای را که من بر تن این پادشاه قبایی نمیبینم !
با عرض معذرت از همه و دوست عزیزمون اقای هلمز
شاید جاش اینجا نباشه ، حرف شما متین و کاملا صحیحه و من کاملا با شما موافقم و حتی شاید نقد یک اثر ارزش هنری و لذتی که مخاطب از اون اثر رو میبره رو کم کنه ولی ایا اگه یک اثر نقد نشه و تمام نقاط مثبت و گاه منفی و تمام جوانبش کنکاش نشه میشه بدرستی به تکنیک ها، نوع نگاه،نحوه اتباط با مخاطب ، روابط حاکم و..... پی برد و پی بردن به اینهاست که باعث پیشرفت میشه
و وقتی شما همه تکنیکها و قواعد و بدونی تازه باید قدرت بداهه پردازی و خلاقیت قونی داشته باشید که بتونید یه اثر جاودان خلق کنید
ممنون از همه و دکتر روشن به خاطر این تاپیک برجسته
در اینجا نکته ای هست که باید روشن شود.
هر یک از ما جهان را از چشم انداز خویش می بینیم. دیدگاه همه یکسان نیست.
بنابراین ترازویی که برای سنجش و ارزیابی چیزها در دست داریم، برآمده از دنیای درون ماست.
چه بسا نشانه ها و اشاره های بسیاری در یک عکس باشد که ما دریافت نکنیم و یا آنها را به گونه ای دیگر ببینیم.
اگر در یک تصویر، انگیختارهایی برای یک بیننده (غیرکارشناس) باشد یا نباشد، این دلیل بر ارزشمندی یا فرومایگی اثر نیست.
پس آنچه که در ما هست اهمیت بسیار دارد.
تنها پرداختن به این نکته که «در عکس چیست؟» ما را به سرانجامی نمیرساند؛ همچنین باید این پرسش را که «بیننده کیست؟» به میان کشید.
ارزش نگاه ها برابر نیست!
من میخواهم پا را از این هم فراتر بگذارم و بگویم:
نشانه ها و اشاره های یک عکس را نیز نمیتوان ثابت و مطلق دانست!
یعنی چنین نیست که انگیختارها در جای خود قرار گرفته باشند و بیننده را فقط به جستجوی خویش فرا بخوانند.
اینجاست که باید بپرسیم به راستی چرا بیشتر نظریه پردازان، بررسی نیت هنرمند و سرک کشیدن در پشت پرده را شیوه ای درست برای رهیافت به درونمایه و نهفت یک اثر هنری نمیدانند؟!!
آیا جز این است که یک اثر هنری، از صاحب اثر و نیت او نیز فراتر میرود و دور از دسترس، بال میگشاید؟
آیا جز این است که پس از ثبت و پردازش یک عکس، عکاس هم به یک بیننده در برابر آن تبدیل میشود؟
من میگویم نشانه ها و اشاره ها میتوانند زمینه ساز هر احساس و باوری بشوند.
اثر هنری به جرقه ای می ماند و آتشی که می افروزد بستگی به خرمن شور و احساسات ما دارد.
چه بسا آتشی بزرگ هم در جانی افسرده و یخزده نگیرد، چه رسد به جرقه ای!
سرنوشت یک جرقه میتواند هزاران گونه باشد اما اوج توفیق یک اثر هنری در این است که یک جرقه شود.
جرقه نمیداند چه میخواهد بکند و چه تواند شد.
جرقه، تنها یک جرقه است.
.
بله. همان گونه که آقای عبدلپناه گفتند، نیازی نیست همگان یک طریق نقد را بپیمایند. میتوانید از دیدگاه فرم، بیانگری، تطبیقی و یا سبک شناسی، به نقد عکس بپردازید که بسیار عالی نیز خواهد بود.
با شما موافقم. این مساله دقیقا یکی از معیارهای ارزیابی نقد نیز محسوب میشود. اما بشرط آنکه منتقد و بیننده قدرت تشخیص و درک تمام جنبه های عکس را داشته باشند.نقل قول:
نقد مفهومی یه عکسی که عناصرش به وضوح چیزی نمیگند هیچ ارزشی نداره
میدونید مشکل من کجاست که منظور عکس رو درک نمیکنم .بزارید خودم بگم . من وقتی از یه گله گوسفند عکس میگیرم هدفم این نیست که کسی که عکسم رو میبینه به دنیای حیوانات فکر کنه و اگه جاده ای هم در گوشه کادر گنجانده بشه , مخاطبم به زور بفهمه که دنیای زیبای حیوانات توسط بشر دو پا تخریب شده (جالبه که موضوع تقابل انسان و طبیعت موضوع 51% عکس های مفهومی هست ) . من وقتی عکسی میگیرم صرفا به این فکر میکنم که بیننده در لذت دیدن این منظره با من شریک بشه . یا اینکه خودم بعد ها با دیدن این عکس درا ون حال و هوا قرار بگیرم . شاید من سقفم رو کوتاه میگیرم ؟ مثلا در مورد عکس جاری نظر من اینه که عکاس به لبه استخر رفته و توجهش به نور جلب شده و ترکیب زیبای نور و استخر با پاهاش یه زاویه جدید . این زاویه رو ثبت کرده و ... نتیجه یه عکس جالب شده .اما نتیجه من نماد سازی چه در سینما چه در شعر دوره خودش رو طی کرده و ابزار زدن حرف های پند آموز مقاله است و گرافیک و عکاسی رو من شخصا صرفا برای زیباییش میخوام . آیا من سقفم رو کوتاه میگیرم ؟نقل قول:
با شما موافقم. این مساله دقیقا یکی از معیارهای ارزیابی نقد نیز محسوب میشود. اما بشرط آنکه منتقد و بیننده قدرت تشخیص و درک تمام جنبه های عکس را داشته باشند.
درود
شما با صِرفِ نگاه زیبایی شناختی ، به کسی یا چیزی و یا عکسی ضربه نمی زنید ولیکن دارید خودتون رو از طیف وسیعی از مفاهیم خرد و عام عکاسی محروم می سازید . بزرگترین هدف زبان هنری که عکاسی هم زیر مجموعه ای از اون تلقی میشه ، "محفل اندیشه" هست . در عکاسی ، عکاس تمایل داره احساس یا مفهومی رو توسط ارکان عکس به شما انتقال بده. طبیعیه که هر یک از این رکن ها برای اینکه بتونن با مخاطب ارتباطی شایسته برقرار کنن ، "باید" حامل مفهومی باشن تا شما بتونید اون ها رو درک کنید و به احساس خاصی دست یابید . در واقع هرگز نمیشه گفت که یک رکن در یک عکس حاوی پیام یا مفهوم نیست . مثالی می زنم تا مطلب روشن تر بشه ؛ آیا وقتی شما از چند گوسفند (رکن) عکس مگیرید و اونها رو با دیگران به اشتراک می گذارید و به قول خودتون قصد دارید زیبایی رو تقسیم کنید ، می توانید انتظار داشته باشید که ارکانتون هیچ پیامی حمل نکنن ؟ اگر جوابتون مثبته ، پس نباید توقع داشته باشد که شیء بی مفهوم بتونه حسی رو القا کنه که عملا این انتظار اشتباهه . ولیکن اگر جوابتون مثل بنده منفیه ، باید پیام نقد بشه و آنچه که "طبعا" قصد بیانش رو داره ، معرفی بشه . حال سوال اینجاست که چرا از واژه ی "طبعا" بهره بردم ؟ چرا که بنده هم مثل شما معتقدم که نباید مفهومی رو به زور به شیء یا رکنی تحمیل کرد ؛ چرا که این کار به شدت می تونه موجب انحراف ذهن بیننده از مقصود اصلی عکاس بشه .
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
من هم.نقل قول:
من وقتی عکسی میگیرم صرفا به این فکر میکنم که بیننده در لذت دیدن این منظره با من شریک بشه
اما يك چيزي به نام نقد هست؛ - متاسفانه يا خوشبختانه - همان منظره اي كه شما تصويرش را ثبت كرده ايد توسط افراد مختلف به صورتهاي متفاوتي نقد ميشود. در همين سه صفحه همين عكس زيبا به اشكال مختلف نقد شده.
آنچه من در عكس شماره 15 ميبينم تيزبيني عكاس و استفاده از يك زاويه ديد نا متعارف براي ثبت صحنه اي معمولي است. عكس زيباست.
الف) اين همه عكسهاي مستند خبري؛ پرتره اشخاص مشهور و غير مشهور. عكسهاي مناظر طبيعي؛ بنا ها و بقيه ژانرهاي عكاسي از هيچ منظري قابل نقد نيستند به جز مسائل تكنيكي و فني.
ب) عكسهاي ديگر كه كارگرداني و چيدمان شده اند نيز قابل نقد نيستند چون ذهن عكاس پشت آنهاست و بهترين نقد ديدن عكس و سخن نگفتن است. من از شما ميپرسم فلسفه پاهاي كنار استخر چيست؟
شما 30 تا پست ميزنيد. من هم همه سي تا نقد رو ميخونم. خوب؟ كي درست فهميده؟ هيچ كس. من (نوعي) درست فهميده ام.
آنطور که نوشته های دوستان مشخص شد، همگان با خوب بودن عکس موافق بودند. و این خود میتواند یکی از نشانه های موفقیت عکس باشد.
عکس از لحاظ فرم بشدت مسنجم و ساختاریافته است: تقسیم بندی کادر به قسمتهای مشخص، رنگهای مکمل، طیف مناسب روشنایی، وجود اجزاء در ارتفاعات مختلف، وجود یک جزء قابل توجه در مرکز توجه عکس ( پاها)، وجود المان متنی، وجود روشناییهای نقطهای و ...
همه این عوامل عکس را به یک اثر زیبای بصری تبدیل کردهاند. یعنی اگر بخواهیم در همین مرحله هم متوقف شویم، به اندازه کافی از عکس لذت بردهایم.
در بعد زیباییشناسی، عکس دارای نشانههای مختلفی است: پا به عنوان وجود عنصر انسانی، جایگزینی پا در لبه استخر، وجود متن آگاهی دهنده، وجود روشنایی در بالا و تاریکی در پایین، وجود نوری امید بخش در همان تاریکی پایین.
وجود این نشانهها، عکس را به اثری قابل توجه تبدیل میکند. بخصوص اینکه نشانههای موجود در عکس را میتوان در راستای مشخصی تاویل کرد و همین است که عکس میتواند باعث برانگیختگی احساسات در بینندگان شود.
عکس، کاری است از آقای نیما مقیمی. هر چند به تازهگی به تالار پیوستهاند اما کارهای قابل توجهی از خود در اینجا به نمایش گذاشتهاند.
------
فایده نقد عکس چیست؟
۱- عکسها را بهتر میبینیم.
۲- با معیارها و سنگ محک ها آشنا میشویم.
۳- با ابعاد مختلفی که یک عکس قابل ارزیابی است، آشنا میشویم
۴- میتواند در نوع عکاسی ما موثر باشد.
۵- میتواند باعث تشویق به تفکر و تعمق شود.
نگران نقدهای مختلف نباشید. نگران اختلاف بین نقدها نباشید. نگران خیالپردازیهای برخی نقدها نباشید.
نقدها را بخوانید.
فکر کنید.
خود را در امواج تفکر غرق کنید.
لذت ببرید.
و مطمئن باشید که بهتر عکس خواهید گرفت و بهتر خواهید دید.
با سلام خدمت شما ،نقل قول:
میدونید مشکل من کجاست که منظور عکس رو درک نمیکنم .بزارید خودم بگم . من وقتی از یه گله گوسفند عکس میگیرم هدفم این نیست که کسی که عکسم رو میبینه به دنیای حیوانات فکر کنه و اگه جاده ای هم در گوشه کادر گنجانده بشه , مخاطبم به زور بفهمه که دنیای زیبای حیوانات توسط بشر دو پا تخریب شده (جالبه که موضوع تقابل انسان و طبیعت موضوع 51% عکس های مفهومی هست ) . من وقتی عکسی میگیرم صرفا به این فکر میکنم که بیننده در لذت دیدن این منظره با من شریک بشه . یا اینکه خودم بعد ها با دیدن این عکس درا ون حال و هوا قرار بگیرم . شاید من سقفم رو کوتاه میگیرم ؟ مثلا در مورد عکس جاری نظر من اینه که عکاس به لبه استخر رفته و توجهش به نور جلب شده و ترکیب زیبای نور و استخر با پاهاش یه زاویه جدید . این زاویه رو ثبت کرده و ... نتیجه یه عکس جالب شده .اما نتیجه من نماد سازی چه در سینما چه در شعر دوره خودش رو طی کرده و ابزار زدن حرف های پند آموز مقاله است و گرافیک و عکاسی رو من شخصا صرفا برای زیباییش میخوام . آیا من سقفم رو کوتاه میگیرم ؟
اولا بگم که بحث جالبی رو باز کردید چون خودم بارها باهاش درگیر بودم دوما لازم دونستم که در مورد گرفتن عکس کمی توضیح بدم : حال و هوای من در موقع گرفتن عکس واقعا همونی بوده که دوستان گفتن یعنی واقعا باید تغییر بزرگی در زندگی ایجاد می کردم و برای خودم فضای جدید حس خوبی داره اما ناشناخته است و تاریکه در مورد فضای گرفتن عکس می تونید به وبلاگم به آدرس http://nimbo.blogsky.com سر بزنید و اما در مورد اینکه عکس، عکس حالبی شده و بعد اون رو انتخاب و ایده بندی اش کردم باید بگم نه . من این عکس رو خارج از کشور گرفتم و شب قبل از عکاسی تو همین استخر بودم ، شکلهایی که از بدنم در آب ایجاد می شد ایده های خوبی بود و داشتم با یکی از دوستان راجعبه تغییرات جدید صحبت می کردم . بنابراین شب بعد دوربین رو با خودم به استخر آوردم و ایده ها رو اجرا کردم برای چنین ایده ای چند شات مختلف دارم که این بهترینش بوده بنابراین ایده قبل از عکاسی به ذهنم رسیده گرچه خیلی مواقع برعکس هم بوده و شخصا این موضوع رو بد نمی دونم
عکس نگاه خاصی داره.خاص تر از همه عکس ها.توی اکثر عکس ها مخاطب فقط بیننده است ولی توی این عکس با توجه به محل دوربین و پاها به نظر میاد خود من توی این محل قرار گرفته ام یعنی خود من دارم به این منظره نگاه میکنم و حس هایی را به ادم میده که باز به شخصیت هر کس برمیگرده.یعنی توی عکس های دیگه عکاس تصویری به ادم میده و یک یا نهایتا چند حس خاص را به مخاطب القا میکنه ولی توی این عکس عکاس مخاطب خودش را ازاد گذاشته تا هرگونه حسی را که در ذهن داره دریافت کنه.
مثلا بنده حس ترس پریدن در قسمت پر عمق را بهم القا کرد در صورتی که شاید حس عکاس زیبایی و خنکی اب بوده باشه!
نور خیلی عالی عکس از نکات مثبت دیگه عکس هستش.زیبایی خاصی به عکس داده.
ولی نوشته کنار استخر و قرار گرفتن زیر پای شناگر را نمیتونم هضم کنم اگه کنار پا یا میان پا قرار میگرفت به نظر بنده بهتر بود.
بنده نمره 8.5 از 10 را به این عکس میدم
ممنون
با یاد او
یک تصویر ارتیستیک گرافیکال مدرن، قرم های ساده، روان و خوبی دارد. رنگ ها از درخشش و اشباع رنگی خوب و مناسبی برخوردارند و به فضای عکس می ایند. این خط و نوشته خود یاد اور و نماینده ی شکل خط در دوران مدرن است و تداعی کننده یک خط نظامی گونه، مکانیکی و محکم. نور هم خوب و به اندازه است و خوب ثبت شده، مسائل فنی دیگر نیز همه خوب اند. یک ایرادی که بنده به این عکس دارم این است که این نوشته هویت نمی یابد و در چنین عکسی که وجه ارتیستیک و هنرمندانه ی ان غالب است و یک تصویر گرافیکال است بایستی این نوشته یک جریانی به دست دهد، حرفی بزند. در این جا نه تنها گنگ است بلکه با پوشیده شدن بخشی از ان زیر پاها بر این گنگی افزوده شده است و چیدمان ها در ترکیب بندی طوری است که عکاس این نوشته را مهم نمی داند و بودن یا نبودن اش تفاوتی نمی کند. اگر این طور باشد خب بهتر ان است که دست کم با نرم افزار برداشته شود و بافت اطراف اش جایگزین ان گردد. این طور توازن مناسب تر و به جایی در ترکیب بندی حاکم می شود. ان نور داخل استخر هم خوب است و زاویه هایی که تشکیل داده خوب و دل نشین است اگر چه عکاس می توانست با یک نور سنجی مناسب تر با استفاده از نور سنجی نقطه ای قدرت ان منبع نوری را افزایش دهد ولیکن این هم خوب است. در مجموع در نظر بنده تصویر خاصی نیست بیشتر گرایش گرافیکال دارد و فرم و رنگ است که سبب جذابیت ان شده است و چندان کانسپچوال نمی نماید.
سلام و ممنون از نظرتون در این که این عکس گرایش گرافیکال دارد شکی نیست ، شاید اگر مشکلی پیش نیاد به عنوان طرح روی سی دی یک گروه نسبتا معروف به بازار بیاد :)
اما در مورد نوشته ها باید بگم در اکثر استخرها وقتی عمق آب از 1.6 یا 1.7 بیشتر باشه عمق رو در جاهای مشخص می نویسند و در اینجا هم مقصودم از عدم حذف نوشته نشان دادن عمق آبه که با اینکه من آدم قد بلندی هستم ولی بازم امکان خطر هست همینطور برای بیننده
ممنونم
امیدوارم مشکلی نباشه و شما به اون چه که مد نظرتون هست برسید...
در مورد تصویر هم بله بنده با توضیحات شما متوجه شدم اون نوشته بایستی متر باشد...
امیدوارم موفق باشید
با احترام، به این نکته نیز توجه کنید که پس از خلق یک اثر هنری، صاحب اثر قدرت کنترل تمام آنچه که اثر القا می کند را ندارد. برداشت از یک اثر چه به صورت تلقینی باشد برای بالا بردن فهم بصری مثلاً در یک جمع و چه درونی و حقیقی به دلیل نگاه متفاوت اشخاص، در هر دو حالت نه تعارضی با نیت هنرمند دارد و نه الزاماً نیازی به هماهنگ بودن با آن. چرا؟ نخست به این علت که شما منظره ای را می بینید، کلامی را می گویید، سنگی را می تراشید که یا حرف خود را بزنید یا حرفی نزنید و فقط مهارت خود در خلق زیبایی را ثابت کنید (که هیچ کدام هم حجت دیگری نیست!) اما من مخاطب با نگاه خود به آن می نگرم و برداشت خود را حس می کنم و شما فریاد می زنید که من نمی خواستم ... ولی اثر شما این تأثیر را به هر حال داشته حتی اگر مخالف نظر شما باشد! و دوم این که نوع نگاه شما به جهان و بعد ثبت آن به صورت یک اثر هنری از درون شما سرچشمه می گیرد. درونی که گاه تعلیمات چنان با آن یکی شده که دیگر آن ها را نمی بیند یا به صورت جدا از خود نمی تواند که ببیند: گاه اثری را که می آفرینید حرفی از درون شما دارد که خودتان هم از آن غافل هستید و من به عنوان مخاطب آن را می بینم.
در یک کلام، نیت هنرمند نمی تواند تمامی برداشت مخاطب را محدود کند. البته من هم با این موافقم که مخاطب هم نمی تواند برداشت خود را الزاماً عین نیت هنرمند تلقی کند.