فایل پیوست 13780
عکس دارای وجوه خاصی است که میتواند فکر ما را بخود مشغول کند. مشتاق خواندن نوشتههای دوستان در رمزگشایی، تحلیل و نقد اثر هستیم...
Printable View
فایل پیوست 13780
عکس دارای وجوه خاصی است که میتواند فکر ما را بخود مشغول کند. مشتاق خواندن نوشتههای دوستان در رمزگشایی، تحلیل و نقد اثر هستیم...
wow!
عکس فوق العاده ایست. ورود و خروج به کادر عالیه. جالب این جاست که تمام المان ها من جمله نقاط قوی و خطوط قطر به ضلع و... همگی روی تعادل وزن بصریش تأثیر برابری دارند.
و از بابت تأویل هم در اولین نگاه در من یه حس تشویش پریودیک ایجاد کرد ، در واقع نابسامانیه ذهنی که در نهایت یه تندیس منظم ایجاد میکنه درست مثل زندگی انسان ها .
روزها و لحضه هایی که برای آدم یک آن میگذره و با لذت فراوان و ثانیه هایی که با واژه عبور آشنایی ندارند و همراه با درد برای آدم یک عمر میگذره ، ولی در نهایت اسم همه این ها میشه زندگی .
و میشن سلول هایی که علی الظاهر همگی یکسان اند و تشکیل دهنده یک پیکر بنام زندگی.
در کل عکس فوق العاده ایست همراه با تعلیقی دلپذیر.
ثبت جالبیه که از مجموعه ای از خطوط هندسی تشکیل شده. نگاه عکاس و زاویه دیدش تحسین برانگیزه و سیاه و سفید بودن عکس در چنین فضایی سکون محض رو به همراه آورده. انگار عکسی است که از یک عکس گرفته شده و نه از یک دنیای زنده. در نگاه اول هیچ چیزی از عکس درک نمیشود ولی بعد از لحظه ای تامل فریم عکس برای بیننده شکل میگیرد و تک تک خطوط کار سازندگی فریم را شروع میکنند. عکس تا حدود زیادی به من حس سه بعدی بودن داد ... ممنون از انتخاب این عکس
یاد پلان های فیلم سرگیجه افتادم. همون قدر سرگیجه آوره. کمی هم distortion داره به نظرم. (شاید هم من اشتباه میکنم)
این یکجور بازی با نگاه از راه قرینه سازی و وارونه نمایی است.
اگر عکس را بطور عمودی به دو نیم کنیم، خواهیم دید که نیمه ی راست، قرینه ی وارونه شده ی نیمه ی چپ تصویر است.
البته در ویرایش کوشیده اند که آثار روی دیوارها کمی متفاوت از قرینه ی دیگر به نظر برسد که میتواند در گمراه کردن چشم، مؤثر باشد.
اما قرینه ساختن و وارونه چسباندن به همدیگر در این عکس چه چیزی را به نمایش میگذارد و چه میتواند بگوید؟
این وارونگی، موجب یک نوع همپوشانی و فضاسازی غیرطبیعی و ناشناخته از سازه ای شده که چه بسا صورت واقعی اش قابلیت پروراندن چنین ابهام و ایهامی را ندارد.
این سازه که اکنون پیش روی ما هست، گویی که سر و ته ندارد و اجزائش چنان در هم تنیده شده که جدایی ناپذیر می نمایاند و این یقین را تولید میکند که همه ی این خطوط سرانجام همدیگر را باز خواهند یافت.
این عکس، فضایی سرد و خشن دارد اما ابدیتی در آن نهفته است.
دیوارها از هر سو نگاه ما را احاطه میکنند و اگر هم پنجره ای هست در پس میله ها زندانی است.
درها تاریک و خاموش و هراس آورند.
پله ها را حس میکنیم اما نمی بینیم.
خالی از عنصر انسانی! تهی از آنچه که باید باشد!
از خود می پرسیم در اینجا چگونه و از کدام زاویه باید گام برداشت؟!
پایین و بالایش کجاست؟! پس و پیشش کجاست؟!
حتا به نظر می رسد که میتوان روی دیوارها راه رفت! انگار در پس دیوارها هیچ چیزی نیست!
از هر طرف، جاده می بینیم اما به کجا میتوان رسید؟!
وارونگی تصویر، ما را نیز از درون، دچار وارونگی و سردرگمی میکند.
و این یادآور حالتی میتواند باشد که چه بسا در ازدحام و هیاهوی روزمره، گهگاه حسش کرده ایم و طعم سرگیجه ای را دارد که بارها آن را به نوعی دیگر در این عصر جدید، چشیده و آزموده ایم.
.
در نگاه اول به نظرم اومد که عکسیه که از پایین یک ساختمون به سمت بالا گرفت شده، ولی دیدم به همین سادگی هام نیست! در عکس یک سری خطوط رو میبینیم که مستقیما نگاه رو به مرکز عکس می برند، جایی که یک سری اشکال مربع شکل رو میبینیم که یک ساختمون چند طبقه رو به ذهن میارن. وجود این طبقات، فضای خاکستری عکس و تقارن تقریبی عکس (جدا از ارتفاع متفاوت، حس می کنیم که این تقارن دو طرفه در تمام دو طرف ساختمون ادامه داره) و شکل یکسان طبقات نوعی کرختی و تکرار زندگی رو می رسونه.
نمي دانم چرا با ديدن اين عکس ، ناخود آگاهانه به ذهنم خطور کرد که بايد تمامي ساکنين اين ساختمان مستاجر باشند !!! کادر عکس ، ميان ساختماني را به تصور مي کشد که شايد از آن به ميانه راه نيز بتوان تعبير نمود . ميانه راهي که ظاهرا در قبل و بعد از آن تغييري حاصل نمي شود ، چيز جديدي نيست و شايد به نوعي بيانگر يک زندگي ساکن و راکد باشد . ظاهرا اينجا ، بالا تر و پايين تر ، همه چيز مثل هم است ، بدون هيچ تغييري شگرفي و از آن بر مي آيد که اين ساختمان ساکنيني مثل خودش دارد . ساکنيني که صبح تا شب ، نيستند ، و همه چيز ديروز و فردايشان را در همين تصوير مي تواند برداشت کرد . من رکورد را به شکل برجسته اي در اين عکس استنباط مي کنم . کادري قوي با حد اکثر استفاده از المانهاي محيطي که اتفاقا در اينجا سادگي و سکون آن به عکاس کمک شاياني نموده ، به زيبايي تصوير خلق شده، افزوده است . راهروهاي متوالي ، که در تصوير به جايي نمي رسند ، شايد به ديد من ، همان حرکت به سمت ناکجا آبادي است که تکرار و سکون قانون اصلي آن است .
یک کار فرم گرای خوب که با ایجاد تناقض های بصری و ذهنی به کمک تقارن و وارونگی حسی توامان از شک و اضطراب را در بیننده به وجود می آورد که این امر به دلیل تضاد کنتراست سیاهی و سپیدی و پرسپکتیو هم عکس اصلی و هم تصویر نهایی تشدید می گردد.
http://www.akkasee.com/forum/attachm...7&d=1306685042
حال چنانچه همراه با تقارن عمل عکس صورت نمی گرفت این پرسپکتیو نیز به وجود نمی آمد
http://www.akkasee.com/forum/attachm...8&d=1306685046
با سلام
گفتنی ها را در مورد ترکیب بندی و کادر دوستان گفتند
وقتی این عکسو نگاه میکنم یجورایی حالت ترس و استرس و اضطراب در من تشدید میشه و اصلا حس خوبی ندارم، یا بهتر بگم حالت غم و اندوه را برام بوجود میاره، و یه جور حالت دلگرفتگی مثل غروب های روز جمعه
موفق باشید........
من یک سوالی دارم
نصفی از عکس عکاسی شده
و نصف دیگه عکس توسط فتوشاپ قرینه شده
وقتی تمام پیچیدگی ایجاد شده , حاصل قرینه سازی در فتوشاپه , آیا اصلا این پیچیدگی مربوط به عکس و عکاس میشه
یا گرافیست و فتوشاپ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
فرض کنید 50 سال پیش است، فتوشاپ وجود ندارد.
یک عکاس ، عکسی را با دوربین آنالوگ با فیلم سیاه سفید ثبت شده است. سپس عکاس در تاریکخانه سنتی و غیر دیجیتال خودش، پس از ظهور با دوبار تابانیدن نور از نگاتیو به کاغذ حساس ( با استفاده از آگراندیسمان و کاش و مقوای مشکی و ... ) چنین کاری را به عنوان خروچی به نمایش گذاشته بود.
آیا آن کار بی ارزش بود؟
نوید گرامی
پرسشی که ایشان مطرح کردند، چندان منحصر به «فتوشاپ» نمی شد!
به نظر میرسد که روی سخن ایشان با هر گونه ابزار ویرایش و پردازش عکس بود.
پس پاسخ این پرسش را باید از فراسوی دنیای دیجیتال و آنالوگ داد.
یعنی ایشان در اصل میخواهند بپرسند که آیا دستکاری یک عکس تا حدی که بیشترین بار مفهومی و جلوه ی بصری اش حاصل عملیاتی غیر از عکاسی شود، چگونه اثری پدید خواهد آورد و این اثر را با چه سنجه ای باید ارزیابی کرد؟
اندیشیدن و پاسخ گفتن به پرسشی که در بالا آمد، میتواند به پیشبرد سخن و اندیشه در این تاپیک، کمک کند.
البته این پرسش، باز هم گوشه های تاریک و مبهمی دارد.
بگذارید اینگونه بپرسیم: آیا عکسهایی که ماهیت و ارزش وجودیشان زاده ی عملیات ویرایش و پردازش است، پیوندی با هنر عکاسی دارند یا در شاخه ای دیگر از هنر باید دسته بندی شوند؟
پاسخ من چنین است:
سخن بر سر نامگذاری هنرها نیست! پرسش بنیادین ما باید این باشد که یک اثر آیا اصلاً هنری در خود دارد یا ندارد؟
در اینجا ما با عکس، سر و کار داریم. این عکس میتواند پردازش شده و آمیزه ای از چند عکس باشد.
مهم این است که سرانجام بیشتر از یک عکس در پیش رو نداریم و باید به آن چون یک اثر واحد و مفرد بنگریم.
اینکه یک عکس، حاصل چه فرایندی می باشد و چها از سر گذرانده که به این صورت درآمده است، کاری کالبدشکافانه و پژوهشگرانه میخواهد که بسیار هم میتواند کوششی ارزنده باشد، اما سرانجام بیشتر بینندگان، کلیت اثر را به شکل یک وحدت مینگرند.
آنچه که عکس نهایی میتواند به ما بگوید اهمیت دارد.
یک عکس از هر مرحله ای که عبور کرده باشد، ماهیت کنونی اش را باید دید.
اگر عکس به خودی خود میتواند اثرگذار و هنرمندانه باشد، بی نیاز از ابزارهای ویرایشی است.
اما عکس اثرگذار و هنرمندانه ای که فرآورده ی ویرایش و پردازش باشد، چنین نیست که بگوییم عکاسش از سر ناتوانی به ابزارهایی دیگر متوسل شده است!
چه بسا میتوان گفت: آنچه که در واقع، قابلیت این اثرگذاری و چشم نوازی را نداشت، پس از ثبت عکس در مرحله ی ادیت، خلق شد.
و این یعنی نجات دادن و زندگی بخشیدن به عکسی که نفسش بالا نمی آمد و سخنی برای گفتن نداشت.
معنای هنر همین است.
.
سلام
ما شاخه ای از گرافیک به نام فوتومونتاژ داریم
فوتومونتاژ جزو عکاسی نیست
اما همزمان با عکاسی به وجود آمده
دوستمان آقای
نوید حسینیان
مثالی از دنیای آنالوگ زدند
مثالی هم که ایشان زدند باز هم فوتومونتاژ نامیده می شود نه عکاسی
این اثر هم عکس نیست که بتوان راجع به عکاس و نحوه عکاسی آن نظر داد
یک فوتو مونتاژ است
یعنی باید گرافیست ها روی آن نظر بدهند
که به نظر این حقیر کار سطح پائینی است
چرا که در جای جای اثر , رد پای ابزارهایی مثل Polygonal Lasso و Clone Stamp و غیره وجود دارد
پس دیگر چه میتوان گفت؟
یک زمانی هست که کار ویرایش تنها عیوب جزئی را می پوشاند ( مثلا عنصر مزاحم یا آشغالی در کنار عکس هست که برداشته می شود )
اما روی خود عکس و مفهوم آن تاثیری نمیگذارد
اما یک زمانی دیگر مثل اینجا اصلا اگر هویت ویرایش ( فرقی نمی کند آنالوگ یا دیجیتال ) ( قابل توجه دوست عزیزمان نوید حسینیان ) را بگیریم دیگر از اثر چیزی نمی ماند و به قول دوستمان آقای آماتور دیگر عکس نفسی برای بالا آمدن ندارد
من اگر از این عکس , ویرایش را بگیرم , عکس اصلا ارزش نظر دادن را ندارد
اگر هم که این اثر را حاصل فوتومونتاژ بدانیم به دلیل سطحی بودن ویرایش ( و البته تلاش ناموفقی که ویرایش گر در از بین بردن تقارن داشته ) باز هم قابل قبول نیست
در هر دو صورت اثری مردود است
ببخشید که من نظرم را رک و پوست کنده می گویم
مواردی که دوستان فرمودند و حس های مختلفی که از عکس گرفتند . . . مستاجر بودن و ترس و دلهره و از این قبیل . . . این ها احساس غالب اما پنهان چنین فضاهایی است. این عکس موفق است چون عکاس توانسته این حس را منتقل کند.
درست به دلیل همین مواردی که گفته شد "معماری مدرن" شکست خورد و شهرک سازی و بلند مرتبه سازی به شیوه مدرن علی رغم خوبی های بسیاری که داشت در دنیا مترود گشت.
ندیده ، از نظر من این ساختمان 35 الی 40 سال پیش در زمان آزمودن معماری مدرن در ایران ساخته شده. و دوست دارم در پایان هفته بدانم همانجایی که فکر می کنم هست یا خیر.
خانوم یا اقای مینایی
اولا بسیار کار خوبی کردید که نظرتونو رک گفتید
در پاسخ به حرفهای شما، وقتی فیلم ساز یک فیلمی رو می سازه، از جلوه های ویژه برای اثر گذاری بیشتر بعضی صحنه ها استفاده می کنه. می تونیم بگیم نتیجه کارش فیلم نیست؟ و فقط اونایی که تو کار جلوه های ویژه ان راجع بهش نظر بدن؟
یا وقتی یه اهنگ ساز اهنگی رو می سازه، برای اثر بخشی و رسوندن مفهوم کامل، ممکنه روش اواز هم بخونه. می تونیم بگیم نتیجه کار یک اهنگ نیست؟ و فقط کسانی که تو حوزه صدا و اواز هستند باید نظر بدن؟
به نظرم ما از این ابزار ها برای جبران ضعف کاری خودمون یا ضعف سوژه در بیان هدف ما استفاده میکنیم. این هدف می تونه بیان یک مفهوم و یا انتقال حس و یا هر چیزدیگه ای باشه.
در مورد این عکس هم به نظرم عکاس دو هنر رو داشت، یکی هنر عکاسی و دیگری هنر دید ویرایشی!(حالا هر اسمی که می خواد داشته باشه) و با ترکیب این دو هستش که همچین اثری اینجاست
خودتون هم میدونید که این فقط و فقط توجیه کردنه
خودتون هم میدونید که در جشنواره فیلم قسمت جلوه های ویژه رو از فیلم برداری و کارگردانی جدا میکنند
خودتون هم میدونید که این اثر فقط به خاطر قرینه شدن در فوتوشاپ به این شکل دراومده
یک چیزی میپرسم
خدائیش کلاه خودتون رو قاضی کنید و جواب بدید. به دور از تعصب و به دور از اینکه چه کسی این عکس رو گرفته یا انتخاب کرده
اگر یکی از دوستان در بخش عکس های رد شده , این عکس رو میذاشت و میگفت این عکس رد شده و من دلایلش رو میخوام
خود شما
خود شمایی که الان از عکاسی و گرافیک و زمین و زمان این اثر دفاع میکنی
چه چیزایی میگفتی؟؟؟؟؟
از کجاهای عکس ایراد میگرفتی؟؟؟
بعضی وقتا ما عادت کردیم که اگه دیگران از عکسی تعریف میکنن ما هم تعریف کنیم
یا اگه همه بد میگن ما هم بد بگیم
انسان بعضی وقتا خیلی راحت به یه چیز معتقد میشه بعد زمین و زمان رو به هم میدوزه تا اعتقادش رو توجیه کنه
خوب الان شما نقد عکاسی کنید این عکس رو! شما فرض کنید با استفاده از آینه یا برخی ابزارهاب دیگه چنین تصویری در واقعیت ایجاد شده و عکاس با استفاده از دوربین، اون رو ثبت کرده
فارغ از اینکه حد و مرزهای همدیگه رو قبول نداریم ولی شما قبول کنید با این ادبیات هیچ وقت به نتیجه درست نمیشه رسید
شما میتونین حرفتون رو مستدل بگید البته در فضای دیگری که بشه اون رو به صورت نظری دنبال کرد تا ته و توی قضیه دربیاد! اینجا نقد کنید! خواهش میکنم کاری نداشته باشین با آینه یا با فوتوشاپ این نوع تصویر ایجاد شده
ممنون
دوست گرامی، در جواب حرفاتون کلی حرف داشتم، نوشتم، ولی از هدف این بخش دور میشه. بهتره به حرف merdax توجه کنیم!
درود
با خواندن نظرات و نقدهای دوستان و بحثی که پیش اومده بهتر دیدم دو سوالی که از خیلی وقت پیش ذهن من رو درگیر کرده مطرح کنم:
اولا: تا کجا میشه یک اثر رو نقد کرد ؟آیا حدی برای تشریح اثر وجود داره؟ آیا تشریح فنی و جز به جز اثر ،مفهومی که کل اثر منتقل می کنه رو از بین نمیبره ؟
برای مثال اگر نقاشی معروف نیم چهره پیکاسو رو با نقد به این صورت و کندن چشم و دماغ چهره و گذاشتن سر جای درستشون !!!! به نمایش بگذاریم تمام اثر رو ازبین نبردیم؟ (کما اینکه یکی از منتقدان این کار رو کرده و با اعتراض شدیدی روبرو شده بود)
همین طور در این ثبت آیا ذهنیت بیننده پس ازخواندن نقدها و دیدن جزهای اثر ،متفاوت نخواهد بود؟
دوما: آیا تعیین مرز و تعریف هنر ها مثل عکاسی ، سینما، نقاشی و ... قابل قبول است یا خیر؟
این که بگوییم عکس فقط چیزی است که روی نگاتیو ثبت شده و صحبت های اینچنین جایگاهی در هنر امروز دارند؟
آیا کوچکترین تغییر در ادیت یا اضافه کردن المان یا کراپ عکس نمیتواند کل مفهوم و حالت عکس را عوض کند؟ پس دراینصورت به آن عکس نمی توان گفت؟
فیلمی مثل "شهر گناه" که80 درصد جلوه های ویژه است و گرافیک یا "مرد مریض" دیوید لینچ که با نقاشی برجسته درست شده فیلم نیستند؟!!
نقاشی های جدید که با نور کشیده می شوند چون روی کاغذ نیستند نقاشی حساب نمی شود؟
لطفا به صورت احساسی و تعصبی به این سوالات پاسخ ندهید! با تشکر
سلام به همه دوستان
همونطور که می دونید من هنر نخوندم و رشته تحصیلیم چیز دیگری است اما به عنوان یک علاقه مند و آماتور همیشه بجثهای دسته بندی و مرزها رو دنبال می کنم راستش به نظر من پیشرفت تکنولوژی داره مرزها رو تو تمام رشته ها از بین می بره به طور مثال پزشکی امروز قسمت زیادی از پیشرفتش رو مدیون علوم مهندسی هست و به همین خاطر رشته ای به نام مهندسی پزشکی شکل می گیره و کم کم همه پزشکها باید اطلاعاتی در این زمینه داشته باشن از این جور مثالها در تمام امور زندگی بشر امروز داره اتفاق می افته و به نظر من یکی از دلایل اصلیش دیجتال شدن زندگی و رسوخ کامپیوتر به اونه .
بنابراین هنر هم نمی تونه از این هجوم مبرا باشه کما اینکه در مورد همین عکاسی می بینیم دیجتال شدن و تسهیل امر ادیت چقدر کیفیت و کمیت کارها رو بالا برده ( گو اینکه حتما عده ای در مورد کیفیت نظر عکس من رو دارند) حالا این امروزی شدن باعث می شه که هنرمندها در سبکها و مرزهای مختلف به محدوده هم وارد بشن و کم کم مرزها محو بشه به نظر من عکاسی امروز صرفا عکاسی نیست بلکه ترکیبی است از عکاسی ، گرافیک ، اپتیک ، الکترونیک و دهها علم و هنر دیگه که مرزهاشون داره از بین می ره .
سلام بر دوستان عزیز و استادان گرامی خودم
از اینکه وارد این بحث میشم عذر می خوام چون قطعا علم و تجربه من نسبت به دوستان کمتره و فقط خواستم نظر خودمو بگم
اول اینکه من با دیدن عکس در همون لحظه اول که عکس برای اولین بار تو سایت گذاشته شده بود با نگاه اول خیلی گیج شدم چون نفهمیدم جهت صحیح عکس در کدوم جهت و سر گیجه گرفتم عکس بار معنایی بسیاری به دنبالداره که من بهش نمی پردازم چون دوستان زحمتشو کشیدند ولی بیشتر درگیر این بودم که این عکس چه جوری ثبت و ادیت شده ، یعنی بعد از یک نگاه عمیق تر ردو پای ادیت کاملا واضح تو کار ولی این از ارزش های کار کم نمیکنه و من به دید قوی و ایدشون تبریک میگم ،ولی درمورد دوستان هردو نگاه و جهت گیری هایی که نسبت به عکس شده کاملا صحیح و از زاویه خودشون جای بحث داره اینکه تمام علم ها داره به هم پیوند میخوره و شاخه های میانی بین اکثر علوم و رشته ها به وجود اومده ولی این ایا باعث میشه اون صنعت یا علم از بین بره و یا کم رنگ بشه؟ درسته خیلی فیلم ها با جلوه های ویژه سنگین ساخته میشن ولی ایا فیلم هایی نداریم که بدون جلوه های ویژه ساخته میشن ؟ و عموما به عنوان فیلم های هنری شناخته میشن ؟ تو تاتر هم ما جلوه های ویژه داریم ولی تاتر بی چیز به گوش دوستان خورده پس لطفا نسبت به هم موضع گیری نکنیم و سعی کنیم دنیا رو از دید هم ببینیم اینجوری شاید به دیدگاها و نقطه نظرات بهتر و جدیدی برسیم
پ.ن:این نظر منه ولی من با دیدن عکس در نگاه اول بیشتر مجذوب پیچیدگیش شدم ،خب این مسلم هر عکسی مفهوم و بار هنری خودشو به دوش میکشه و حرفی و قصه ای برای گفتن دارند ولی درجه هنری بودنشون به بیان ساده فرق میکنه و یک عکس مثل عکس 15 و... پر از راز و زمز و نشانه و تکنیک و ........
و یک عکس هم مثل عکسهای من خیلی ساده و رو هستند و زیر لایه قوی ندارند
به شخصه وقتی این عکس به درستی نحوه پردازشش برام مشخص شد اون پیچیدگیش دیگه برام نبود و از اول هم بیشتر برام حالت یک پازل و داشت ولی تمام این ها چیزی از ارزش این عکس کم نمی کنه و من به شخصه به دید زیرکانه و خوب عکاسش تبریک میگم
این پست مرا با دقت و تمرکز بخوانید و خواهشا از ابتدا با آن مخالفت نکنید
من بعدا خودم را معرفی خواهم کرد
دوستان عزیزم
در مقابل حرف های من موضع منفی نگیرید
هدف من هم اتفاقا نقد است
اما نقد من کمی نحوه انتخاب و شناخت عکس را هم در بر میگیرد
کمی ریشه ای تر به عکس میپردازد
نه اینکه فقط به بیان سرگیجه آور بودن عکس بپردازم
اگر قرار باشد فقط و فقط اینگونه عکس را نقد کنیم
اگر قرار باشد کاستی ها را نبینیم و آنچه باعث می شود عکس , از عکس بودن خارج شود را نپسندیم
و چشممان را روی ترکیباتی که به صورت مصنوعی ایجاد شدند را ببندیم دیگر نقد ارزشی نخواهد داشت
من یک سوال پرسیدم
آیا این اثر را حاصل ذوق عکاس و هنر عکاسی میدانید
یا حاصل یک عمل ویرایشی و گرافیکی
؟
خوب فکر کنید
؟؟
ما ساختمانی در بیرمنگام انگلستان داریم
حالت جالبی دارد
http://up.iranblog.com/images/db5inf9anlcny079oucp.jpeg
این عکس را به صورت زیر تغییر میدهم
Filter/Distort/Polar Coordinates
نیمه پائین عکس را کپی کرده و به صورت قرینه در بالای عکس قرار میدهم
Filter/Distort /Spherize با مقدار -100
http://up.iranblog.com/images/21btmms28zi87702t1.jpg
اکنون به عکسی تازه میرسم که اتفاقا از نظر گرافیک , حرف هایی برای گفتن دارد
آیا من یک عکاس خلاق شده ام
؟
صبر کنید
سریع در مقام پاسخ برنیایید
من هم میدانم که امروزه ویرایش هم جزو عکاسی شده
بله من هم میدانم که شرکت Slickforce یک سی دی آموزشی بیرون داده که درآن در مورد ترکیب و جدا سازی مدل ها بحث کرده
من بهتر از شما اینها را میدانم
اما
خوشبختانه در عکاسی از همان ابتدا فوتومونتاژ از عکاسی جدا شد
یعنی در عکاسی این تلفیق ها را از خود هنر عکاسی جدا کردند
شاید در سینما این کار نشده باشد ( اینقدر مثال سینمایی نزنید )
شاید چه میدانم در قصابی این کار نشده باشد
اما در عکاسی از همان ابتدا جدا شد
شاخه ای دیگر از هنر گشوده شد به نام فوتومونتاژ
در این هنر , عکس را تلفیق می کردند. آسمان را از زمین جدا میکردند . قرینه میکردند .بله قسمتی اش هم در همان آتلیه انجام میشد
اما خب عکاسی نبود
فوتومونتاژ بود
صبر کنید
باز هم سریع دست به کار نوشتن یک پاسخ دندان شکن به من نشوید
باشه اگه میواید من افکار پوچم رو برمیدارم و از اینجا میرم
نیومدم که دشمن تراشی کنم
اما
آیا یک ترکیب بندی مناسب در هنر عکاسی امکان پذیر نیست ؟
http://www.picturecorrect.com/wp-con...on-photos3.jpg
http://www.photopoly.net/wp-content/...09122010/7.jpg
http://cdnimg.visualizeus.com/thumbs...aa49f0ab_m.jpg
و ما نیازمند چنین ویرایش هایی هستیم؟؟؟
پس آیا تفاوت بین عکاسی که اینگونه دنبال ترکیب گشته
و منی که مثلا با استفاده از یک کار ویرایشی ( که البته آن هم درجای خودش محترم است ولی قبول کنیم که جزو دید خلاقه عکاسی نبوده ) به این اثر رسیده ام
اصلا و در تعریف جدیدی که شما از هنر ارائه میدهید وجود ندارد؟؟؟؟
باز هم صبر کنید
لینک زیر را ببینید و دوباره به نوشته من برگردید
http://www.fotoblur.com/articles/1/a...otography-tips
حالا این همه حرف چه ربطی به اینجا دارد؟
چرا ربط دارد
زیاد هم ربط دارد
ما قبل از اینکه یک اثر را نقد کنیم باید آن اثر را بشناسیم
باید بدانیم که قرار است چه چیز را نقد کنیم
دوستی به من گفت که من کاری نداشته باشم که با آینه عکس گرفته شده یا چیز دیگر
فقط از لحاظ عکاسی آن را نقد کنم
نمبدانم به این دوستم چه باید گفت
و نمیدانم چه باع ث شده این دوست من نقد را اینگونه ببیند
اما یک نقد آگاهانه با شناخت حتی ابزار ثبت اثر شروع میشود
هر چقدر شما شناخت دقیق تری داشته باشید نقدتان پربارتر خواهد شد
حرف های بیشتری برای گفتن داشتم که اگر این موضع منفی همچنان ادامه داشته باشد ترجیح میدهم از این به بعد سکوت کنم
نوشتار شما در پست شماره ی 13 کمی امیدوارکننده بود.
حداقل میشد فهمید که برخلاف پست اولتان در این تاپیک، شما هم حرفی برای گفتن دارید اگر چه در جبهه ی مخالف.
قرار نیست همه در ستایش عکسهای برگزیده سخن بگویند! شما هم میتوانید نظر خود را بنویسید و عکس را با دلایلی که برمیشمارید، مردود بدانید (چنانکه کردید).
کسی شما را وادار به خودسانسوری یا تبعیت از جمع نمیکند. میتوانید آزادانه به راه خود بروید.
حتا دیشب یکی از دوستان در تمام تاپیکهای نقد، سرکشی کردند و در مقام یک داور به عکسها «نمره» دادند.
چه بسا باشند کسانی که بقول شما موضع گیری شان را بر اساس رد و قبول یک عکس توسط کارشناس فروم، تعیین میکنند.
اما نمیتوان این را تعمیم داد و یکسره به قدرت تشخیص و شعور جمعی کاربران، توهین کرد و گفت: شما کورکورانه از مدیر این بخش پیروی میکنید و هیچ اراده و نظری از خودتان ندارید!!!
معنای برخورد شما چنین بود!
شما یک عضو تازه وارد را مورد خطاب قرار دادید تا با جمع بیشتری سخن بگویید.
مهران عزیز با ده پست، در واقع کارنامه ای در این فروم ندارند که روی سخن شما با ایشان باشد.
پس مشخص است که اعتراض شما به جریان بزرگتری است که حس میکنید در این فروم، وجود دارد.
و اصلاً فرض را بر این بگیریم که سخن شما درست باشد.
شما در یک فضای بسته و نفسگیر اگر بتوانید سخنتان را بگویید (که میتوانید) پس هنوز روزنه ی امیدی هست و شما باید کاری را که درست میدانید بکنید.
اگر همه در اینجا دنباله رو و بی اراده هستند، شما خودتان باشید و بکوشیدکه با بیان بی پرده ی نظرات شخصی و علمی تان با چنین روندی بجنگید.
بگذارید دیگران در گمراهی خود غوطه ور باشند. مهم این است که شما به راه درست بروید.
راستش مطلق نگری شما در مردود دانستن عکس شماره ی 16 و چشم و گوش را بر هر سخن دیگری بستن، خود مصداقی بارز بر این سخن شماست که گاه انسان به سادگی چیزی را باور میکند و سپس زمین و زمان را به هم میدوزد که برای اثبات باورش دلیل بتراشد.
در سخن دوستان، نکات قابل تأمل و توجهی هم پیدا می شد اما شما در برابر گفتید: این «فقط و فقط» توجیه کردن است!
در امضای شما نیز عبارت «فقط و فقط و فقط...» پرده از نوع برخوردتان با مسائل برمیدارد! و این جز مطلق نگری نیست!
اولاً جشنواره ی فیلم در ایران نمیتواند معیاری برای سنجش هیچ بخشی از هنر سینما باشد چون در پایین ترین سطح علمی و نظری، قرار دارد.
دوماً این موضوع که جوایز در بخشهای جداگانه ای به عوامل فیلم داده میشود، بدین معنا نیست که آن بخشها در اصل از هم جدا و بیگانه هستند.
مگر جلوه های ویژه به خودی خود چیست؟! مگر نه اینکه باید فیلمی باشد تا جلوه های ویژه ای هم در کار بیاید؟!
سینما یک مجموعه ی به هم پیوسته است.
کسی جلوه های ویژه را نمیتواند از فیلم و هنر نمایش جدا کند و برای ارائه مثلاً به یک مسابقه ی ادبی ببرد.
پردازش هم بخشی از هنر عکاسی است.
اگر در پردازش، بافت اصلی تصویر، دستخوش تغییرات اساسی شده باشد، سرانجام باز هم باید به آنچه که برجا مانده است نگریست و مایه های هنری و توان اثرگذاری اش را سنجید.
روشن است که اگر در عکس، اثری از هنر یافت شود و سخنی برای گفتن داشته باشد، پردازشگری را میتوان بایسته دانست.
شما در عکس حاضر، هیچ اثری از هنر و معنا ندیده و آن را مردود دانسته اید. کسی در این مورد با شما سر ستیز ندارد و وجود چنین دیدگاهی بسیار هم ضرورت داشت تا تاپیک، جانی بگیرد و فعال شود.
پس کسی در پی حذف شما و یا دادن پاسخی دندان شکن به شما نیست! و اگر کسی به راستی چنین منظوری داشته باشد، بسیار در اشتباه است که میخواهد یک نظر مخالف را ریشه کن کند!
اما سخن بر سر این است که شما همه را به کیش خود می پندارید.
یعنی این شمایید که میخواهید همه با شما همداستان شوند و هیچ صدای مخالفی به گوش نرسد!
وگرنه چه معنا دارد که اینهمه جوسازی نمایید و پس از هر جمله اتان با یک «صبر کنید» اخطار بدهید؟!
گویی که تمام اعضای این فروم، مشتی خشک مغز و وحشی اند که بقول خودتان «فقط و فقط و فقط» قصد حمله به شما را دارند و اصلاً نوشته های شما را نمیخوانند و یا نمیتوانند بفهمند!!!
من هیچ مخالفتی با نظر مخالف شما ندارم و اتفاقاً از آن استقبال هم میکنم. چون معتقدم وجود باورهای ناهمساز در کنار یکدیگر میتوانند گفتگوهایی ارزنده، پدید بیاورند.
اعتراض من به این است که شما با این پیش فرض که همه در این فروم جز خودتان، سرسپرده و بادنجان دور قاب چین و خشک مغز هستند، وارد گفتگو شده و هر بار کنایه و زخم زبانی، چاشنی سخن خود میکنید تا بگویید اینجا همه «فقط و فقط» میخواهند بر شما بتازند و هیچ اثری از درک و شعور در مخاطبان شما نیست!!!
ببینید دوست عزیز
در این بخش از فروم، این نخستین بار است که چنین اثری به نقد گذاشته شده است و در کل فروم نیز من تنها صاحب همین عکس را برپادارنده ی تاپیکی با آثاری از اینگونه میشناسم و ایشان در آن تاپیک هنوز هم تنها مانده اند.
چنین نیست که بگوییم کل فروم عکاسی دارد این شیوه را ترویج و تبلیغ میکند و در آن غرق شده است که آه کسی از نهادش برآید و بخواهد جلوی این جریان کور را بگیرد!
صاحب این عکس یک عضو تازه وارد است و چندان سابقه ای در سایت ندارد که بگوییم دوستانی گرد آورده و از طرفداران متعصبش سیاهی لشکری برای از میدان به در کردن شما به راه انداخته است!
اما همین عضو تازه وارد با خود عکسها و نشانه هایی نو (دست کم در این فروم) آورده است.
من خودم به آسانی میتوانستم بقول شما نقدی دندان شکن (وارونه ی آنچه نوشته ام) بنویسم و سرتاسر چنین تلاشی را «مردود» قلمداد کنم.
چیزهای تازه، هیچگاه کامل نیستند و کاستی ها و کژی هایی در خود دارند. این طبیعی است.
ما نابینا نیستیم و معایب را نیز می بینیم و میتوانیم هر چیز تازه ای را به گناه نوآوری و آسیب پذیری اش به راحتی بکوبیم و قدرت نمایی کنیم.
اما این سخن حافظ بزرگ که میگوید: «...هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند» در اینجا مصداق دارد، چون به چیزهای نوپا و نوخاسته باید میدان داد، باید بال و پر داد تا روزی پرواز کنند و به اوج خود برسند.
.
بازهم سلام
با اینکه معمولا عادت ندارم در فضای سایبر وارد اختلاف نظرها بشم ولی دلم می خواد اینجا حرفم رو بزنم به نظرم جناب Amateur در مورد عدم وجود طرفداری از قرد یا افرادی که اینجا خضور دارند کاملا صحیحه چون خود من هیچ کدوم از دوستان رو نمی شناسم ...
از طرفی نظرات دوست عزیزمون minaei هم برام قابل قبوله یعنی به نظر خودم در درجه اول این نبوغ و مهارت عکاسه که یک اثر هنری رو خلق می کنه و بعد بحث پردازش ، از طرفی شخصا هیچ مرزی رو برای پردازش نمی بینم بنابراین هر دوی این خطوط موازی می تونن حامل نت ها و هارمونی های زیبایی باشند ...
نکته دیگه اینکه به نظرم نباید اختلاف سلیق ها رو به تقابل تبدیل کنیم ، من خودم دیدم که این تقابلها متاسفانه چه به سر گالری خوب همین سایت عکاسی آورد ...
افسوس که اصلا پست قبلی من خوانده نشد
باشد دوست من
میدانید دوست من
وقتی اینگونه میگوئید :
دیگر حرمتی باقی نمیماندنقل قول:
گویی که تمام اعضای این فروم، مشتی خشک مغز و وحشی اند که بقول خودتان «فقط و فقط و فقط» قصد حمله به شما را دارند و اصلاً نوشته های شما را نمیخوانند و یا نمیتوانند بفهمند!!!
درست از اولین پستم متوجه شدم بیشتر افراد این فروم با امضای من مخالفند و سخنم را بر مبنای امضای من تفسیر میکنند.شما هم دقیقا آن را در جمله تان گفتید.
عیب ندارد . بگذارید من آدم بد این فروم باشم.
دوست من
اگر میگویم صبر کنید
و به سخنم گوش دهید
به خاطر این است که میدانم صبر نمیکنید و تنها میخواهید پاسخی بدهید
در پست قبلی گفتم که در هنر عکاسی , از همان ابتدا فوتومونتاژ از عکاسی جدا شد و شاخه ای به این نام شکل گرفت
(آیا نیاز به سند هست ؟ )
اما شما مدام عکاسی را با سینما مقایسه میکنید و میگوئید جلوه ویژه را نمیشود از فیلم جدا کرد
خب نشود
ما که در مورد سینما صحبت نمیکنیم
برخی چیزها را نمیشود با هم مقایسه کرد
بنده هیچ وقت کاربران فروم را خشک مغز نپنداشتم و اگر شما یا دیگر دوستان چنین برداشتی از گفته های من داشته اید . این بنده حقیر از شما و دوستان عذر خواهی میکنم.
من نمیدانستم که عکس ها , مربوط به کار دوستان همین فروم است . به همین دلیل از خالق این اثر هم عذرخواهی میکنم اگر باعث رنجش ایشان شده ام
اما سخن من پابرحا است
میگویم که این اثر , عکس نیست
فوتومونتاژ است
با تمام احترام میگویم که فوتومونتاژ است
اما فوتومونتاژ خوبی هم نیست ( به خالق اثر توهین نمیکنم اما دلایلی دارم )
چون رد آثار کار با برنامه ویرایشی روی اثر باقی مانده است
این نظر من است
شما هم که نظرتان را قبلا گفته اید
من رک میگویم که نمیخواهم نظر شما و یا دوستان را عوض کنم
شما هم چنین نکنید
طرف حرفم همه تونید!
بحث های خوبی داره میشه. ولی با این فضا و جوی که داره شکل می گیره اصلا جالب نیست و همه زده میشن. من به شخصه اومدم اینجا که یاد بگیرم. از نظر خودم هم بقیه واسه همچین چیزی اومدن.
این بحث ها اگر با گفتار مناسب صورت بگیره، هیچ کسی مخالفت نمی کنه. همونطور که در عکس های قبلی بحث می شد. من واقعا چیزایی یاد گرفتم، نظرم نسبت به یه سری مفاهیم اولیه تغییر کرد، در عین حال که حرف بعضی از دوستان رو قبول نداشتم. حرف بعضی دیگه فکرم رو مشغول کرد، تا جایی که از مسئولین فروم خواستم یک قسمت جدید در این قسمت ایجاد کنند برای بحث روی مسائل اصلی! که تو این پست ها قاطی نشه، تو هر عکس میایم یک سری سوال می پرسیم و نصفه نیمه جواب داده میشه. به نظرم اگر کسی میتونه مسئولش بشه (چه بهتر که خود آقای روشن) همچین بخشی رو آغاز کنن.
ولی اگر قراره با همچین روندی به بحث ها ادامه بدیم واقعا به هیچ چیز نمی رسیم! هیچ چیز
۱- بحثهای خوبی پیرامون این عکس انجام شد. به هر حال هر بحثی گاه تند و تیز میشود. نه باید از تند شدن بحثها هراسید و نه باید نفي شان کرد. تنها مرزی که نباید از آن گذشت، حرمت افراد است.
۲- نمونه این نوع بحثها در مورد عکس سابقه بسیار طولانی دارد. سابقهای به قدمت خود عکاسی. همواره منتقدین واقعگرا، هر عکس خارج از این حیطه را نفی میکردند. و از آن سو اکسپرسیونیست ها همه تغییرات روی عکس را برای رسیدن به هدف خود مجاز می دانستند. هیوز در ۱۸۶۱ موضع اکسپرسیونیستها را چنین توصیف کرد:
عکاس مانند هر هنرمند دیگر آزاد است تا از هر وسیلهای که برای تحقق اندیشههایش لازم است، استفاده کند. اگر تصویری از یک نگاتیو بدست نمی آید بگذارید از دو نگاتیو استفاده کند. اما این نکته را مفهوم سازید که اینها همه ابزاری هستند در خدمت یک هدف. و هنگامی که تصویر تکمیل شد، اعتبارش تماما در گرو تاثیری است که بر بینندگان می گذارد و نه به سبب ابزاری که بکار برده است. ( کتاب نقد عکس)
این نوشته دو نکته دارد: یکی موضع صریح اکسپرسیونیستها را بیان میکرد و دیگر آنکه تاکید مینمود که از آن سوی بام نیز نباید افتاد. که ابزار و روش و تکنیک باعث ارزشمند شدن عکس نمیشود. یعنی حتی اکسپرسیونیستها نیز ارزش عکس را به ابزار و تکنیک آن نمی دانند.
۳- بنابراین موضعگیری افراد مختلف نسبت به مساله عکس و تغییرات آن کاملا متفاوت است. در یک سو، برخی از آثار را اصلا عکس نمیدانند و بیارزش. و در سوی دیگر آن ها را هنر میشمارند. ما نیز می توانیم موضع خود را داشته باشیم و از همان دریچه عکسها را ببینیم. در عین حال باید به همه عقاید نیز آشنا باشیم که اگر با موضعی دیگر برخورد کردیم، یکسره صاحبش را خطاکار نشماریم.
۴- برای آنکه در بررسی این عکس نیز ره به خطا نبریم، شایسته است که عکس را ببینیم و ذهن را از تکنیک و روش اجرا رها سازیم. بجز این اگر باشد، براحتی میپنداریم که این عکس شبیه هر عکسی است که با یک قرینه سازی در یک اثر معماری حاصل می آید. تکنیک ها شبیه اند و اما، حاصل کار متفاوت. عکس را ببینید. خطوط را. سطوح را. حجم هراسرا. پرسپکتیو دعوت کنندهرا. آرامشی در کنار ترس. درها و پنجره هایی که به فضای ترسافزا باز میشوند. فضایی است که شاید در رویاهایمان دیده باشیم. تجربه ای است فراواقعی.
۵- Picture is a poem without words
۶- عکس، کار دوست مان آقای خلیلی است که بهتازگی به تالار پیوستهاند. اما پیشنهاد میکنم کارهای ایشان را ببینید. برای ایشان آرزوی موفقیت دارم.