فایل پیوست 21451
هفدهمین عکس منتظر تحلیلها و نظرات شماست...
Printable View
فایل پیوست 21451
هفدهمین عکس منتظر تحلیلها و نظرات شماست...
با سلام
در نگاه اول دید زیبای عکاس بیشتر از هر چیزی به عکس کمک کرده، بعبارتی فرم های مدور تکرار شده باعث شده نگاه بیننده را به خود جلب کند، و بنوعی خلاقیت و منحصر بفردی را به عکس بدهد
بعد از آن چشم بیننده با توجه به رنگ قرمز انسان به نقاط طلایی عکس کشیده می شود(که قرار دادن این انسان در نقطه طلایی خود دال بر هوشمندی و پیش طرح ذهنی عکاس بوده است)
اما حسی که میتوان از این عکس برداشت کرد که این خط های مدور تعدادی راه هستند که انسان گوشه عکس دچار سردرگمی شده بدنبال راهی برای خروج می باشد(یاد اون جمله افتادم که میگه: راه های رسیدن به خدا به اندازه تمام انسان هاست)
اینها نظرات شخصیه من بود
موفق باشید.........
با سلام
به نظر میرسه این عکس ثبت یک اجرای (کانسپت )لندآرت باشه ((اما از اونجا که هیچ چیز محال نیست فرض اینکه این عکس از اجرای یک عملیات عمرانی باشه هم از ذهن خطور میکنه))
اما عنصر بصری که روی این تصویر بسیار موثر هست خط هست که با تکرار و تکرار در حرکتی اسپیرال در بعضی قسمت ها تبدیل به یک بافت شده.
اما نظرات شخصی:
1- ابتدا در ساعت 7 شخص اجرا کننده یک لکه سفید هست که به نظرم باید روتوش بشه.
2- در ترکیب بندی همانطور که در پست آقای اقبالی اشاره شده ، چشم ابتدا خطوط را دنبال میکنه اما ناگهان به سمت سطح قرمز (بدن انسان)میره به صورتی که حرکت اولیه و دوار چشم با یک شوک ناگهانی مواجه میشه ... به نظرم وجود این آدم با این نوع و رنگ لباس به اثر کمک نکرده هیچ بلکه ضربه هم زده زیرا بیننده رو از کنکاش در کل کادر باز می داره و از طرف دیگه به مفهومی که این خطوط دوار و در هم پیچیده می تونست در ذهن بیننده بگذاره کاسته شده.
3- در کادربندی در دو طرف بالا- راست و چپ تصویر عدم تکرار وجود این خطوط یک خلا و نقص رو به چشم القا می کنه (که می شد در نرم افزاری مثل فوتوشاپ اصلاح بشه)
عکس زیباییست. بیش از هرچیز هندسه عکس برای من جذاب بود. اینهمه دایره تو در تو و یک انسان کوچک میان این دوایر بزرگ و کوچک که میتوانند نمادهایی از گرفتاریها و یا سردرگمیهای بزرگ و کوچک انسان باشند. از طرفی دایره به ذات خود ( به دلیل نداشتن ضلع و زاویه) هیچ نقطه اتکایی و هیچ کنج دنجی ندارد و هرچه هست گردش است و گردش. و در اخر سرگیجه است و بی حالی... کراپ عکس در قسمت بالا به نظر من کمی مشکل دارد. سمت راست و چپ قسمت بالای عکس میتوانس حذف شود تا عکس را فقط و فقط دایره ها پر کنند.
در کل تبریک به عکاس و تبریک و تشکر خدمت استاد خودم جناب روشن عزیز...
بی ربط: قسمت ویرایشگر فروم تغییر کرده و خیلی بهتر شده. از این بابت هم ممنون
سلام دوستان
عنصر اصلی سازنده عکس خط است و خط است و خط - خطوط تیره رنگ دایروی و غیر مستقیم گاه هندسی و گاهی نامنظم البته به صورت درشت و گمراه کننده که این هنجارها و ناهنجارها مخلوق انسان دو پا است بر سطح زمین .
خطوط نمایشگر زندگی پر پیچ و خم کارگر است. حیاتی که لحظاتی از آن را در آرامش بوده و در قسمت هایی پر تلاطم و بی انگیزه. ریتم زندگی ایشان تکراری و تا حدودی خاکستری است. انسان موجود در عکس در یافته است که سختی و آسانی همراه همیشگی زندگی او است و رضایت از این وضعیت در رنگ گرم به کار رفته در لباسش مشهود است.
به نظر بنده عکاس در کار خود موفق بوده است .ترکیب بندی درست - انتخاب زاویه مناسب عکس و نقاط قوت دیگر اشاره شده توسط دوستان همه و همه در انتقال مفاهیم به بیننده نافذ و موثر بوده است.
سلام
در نگاه اول عکس یک مفهمو تکراری و همیشگی سردرگمی رو القا میکنه
شاید بتوان این معنا را در نقاشیهای کودکان هم دریافت کرد
اما با نگاه عمیق تر در عکس متوجه این شدم که در قسمت بالا سمت راست عکس خطوط صاف و موازی هستند
و نشاندهنده نوعی آرامش و تعادل در ذهن فرد یا زندگی او دارد سمت چپ همین خطوط باز با خطوط مدور روبرو میشیم
که نشاندهنده درگیر بودن ذهن هست قسمت پایین همین قسمت با دایره های کوچکی مواجه میشیم که تعدد دارند که در نهایت
به دایره های بزرگتری تبدیل میشوند
به نظر من نشاندهنده درگیری ها و تفکرات متعددی هستند که ذهن فرد رو مشغول نموده اما سرانجام با بی نتیجه بودن و عدم پاسخ
تبدیل به درگیری های بزرگتری میشوند
در کل بیشتر تلاش عکاس برای ثبت برای من جذاب بود
سلام
همانطور که اکثر دوستان فرمودند وجود خطوط آنهم دایره با خصوصیات منحصر به فرد خودش (نداشتن گوشه و انتقال حس گردش دایم) از مهمترین و جذاب ترین المانهای این عکس است. وجود دایره های همچنین به من حس یک گرداب را انتقال می دهد گه گردابهای بزرگتر (جلویی ها) به منزله مشکلات بزرگتر و گردابهای کوچکتر مشکلات کوچکتر هستند. اما بر خلاف نظر برخی از دوستان من وجود رنگ الخصوص رنگ قرمز اون شخص را در این عکس اضافی می بینم و همان روزی که دوستان این عکس را در تاپیک مربوط آپلود کرد با خودم گفتم ای کاش که این عکس سیاه سفید می بود به نظر من عکس سیاه و سفید بسیار جذاب تر و تاثیرگذار تر هست ( نظر شخصی)
http://up.iranblog.com/images/zcksq05y80dogseo31fv.jpg
درود ...
عکس از لحاظ بصری جذاب است، دلایل اش را می توانیم شمارش کنیم:
● تکرار دوایر و منحنی ها
● کنتراست خطوط و زمینه
● رنگ پیراهن مرد
● رعایت تقریبی قانون دو سوم ها
و ...
علاوه بر جذابیت های بصری، یک سری مسائل به دنبال دیدن این عکس ممکن است به ذهن بیننده خطور کند:
● ذوق هنری یک فرد ظاهرا عامی
● علت عمل ریختن قیر یا گازوئیل
● حتی چرایی این گونه انجام دادن این عمل
● هویت انسان داخل عکس
و ...
به هر حال فکر می کنم عکسی است که نمی توان راحت چشم از آن پوشید و درگیری ذهن و چشم را با این سوال ها بدون جواب گذاشت.
عکس از لحاظ اجتماعی، بصری و مفهومی دارای ارزش های جداگانه است.
در قوت بصری این عکس به نظرم همین کافیست که بازی چشم در امتداد خطوط را به نظر پایانی نیست اما چشم بارها و بارها این امتداد را دنبال می کند.
به نظر می رسد برای جلوگیری از بلند شدن خاک به واسطه وزیدن باد این عمل انجام می شود از بعد مستند اجتماعی که نگاه کنیم، گوشه ای از فعالیت های انسانی است که مختص نقاطی خاص از کشور است و می تواند برای عده ای نوستالوژی داشته باشد و برای عده ای دیگر چون من تازگی و همچنین هنر فردی که به نظر می رسد، کارگر ساده ای باشد، اما ذوق و قریحه اش بیننده را به وجد می آورد.
اما بُعد مفهومی و تفسیری این عکس هم جذاب است. خطوط یادآور هزارتو (ماز) هستند. هزارتویی پیچیده و در هم، کسی که به ظاهر در میان آن همه خطوط اسیر شده است و از همه جالب تر می می بینیم که سازنده این هزارتو همان انسان به ظاهر اسیر است. گویی در طول مسیر آن قدر در خود گم بوده است که به نحوه هزارتو کشیدن خودش فکر نکرده است و عکس درست در لحظه ای گرفته شده است که کار تمام شده است و شاید 1 ثانیه دیگر سرش را بلند می کند و واقعیت را که همان اسیر شدن در چنگ هزارتویی است که خودش ساخته را به چشم می بیند! و مصداق عینی "خودم کردم که لعنت بر خودم باد" می شود و تلنگریست بر بیننده عکس که لحظه ای به راهی که در زندگی می رود فکر کند. لحظه ای سرش را بالا بگیرد و به اطراف بنگرد، که مبادا او هم در چنین وضعیتی باشد. فرصتی است که به انتخاب مسیر خودمان در زندگی فکر کنیم. عواقب آن را بسنجیم هم در قبال خودمان و هم در قبال دیگران و محتاط تر گام برداریم.
شاد باشید ...
پ.ن1: انتظار داشتم این عکس در همان هفته ای که ارسال شد برای نقد انتخاب شود. چون به نظرم پتانسیل فکر کردن را داشت.
پ.ن2: هنوز نقد ها و نظرات دوستان را نخوانده ام، انشا... بعد از ارسال!
برای آنکه عکس را خاصتر ببینیم، اینگونه تصور کنیم که اگر مرد در عکس نبود، چه تفاوتی ایجاد میشد؟ وجود مرد چه چیز مهمی را به عکس اضافه کرده است؟ آیا وجود مرد، عکس را بالاتر از یک الگوی خطوط بُرده است؟
علت این سوال و تاکید، آنست که دوستان هنگام تحلیل عکس، همه مشخصات را در نظر بگیرند و تحلیل کلی خود را بر آن بنیان نهند.
سلام
از لحاظ روانشناسی خطوط انحنا دار و بدون زاویه ی تند ( مثل دایره و سهمی و .. ) ، آرامش بخش هستند ، و خطوطی که زاویه ی تند دارند ، مثل مثلث و خط های زیگزاگ در انسان ایجاد تشویش و خشونت می نمایند
به عنوان مثال شما میتوانید از امضای یک فرد پی به خصوصیات آن ببرید
در این عکس هم ، به دلیل خطوط دایره ای شکل و نرم ، نوعی حس آرامش به انسان منتقل میشه و همینطور باعث شده که اگر حتی مدتها به آن نگاه کنی ، دلزده و خسته نشی
و این یک از خصوصیات بارز این عکس است
البته چه بهتر میشد اگر گوشه های بالای تصویر که خالی از نقش است کراپ میشدند
این یکی از عکسهای واقعا به یاد ماندنی برای من است. نشان دادن انسان در بند. یکی از نکات قوت عکس هم این است که هنوز شخص در حال ریختن این قیرهاست که نشون دنده اینه که ما در حصارهایی و مشکلاتی که خودمین در اطرافمون ایجاد کردیم گرفتاریم. از لحاظ بصری واقعا عکس خوبیست. البته من نسخه ای با غلظت رنگ کمتر یا سیاه و سفید کنترل شده با لباس قرمز رو بیشتر میپسندم و البته از نظر من ایرادی نداشت که اون دو تا گوشه بالا رو هم خودشون با استامپ پر میکردن.
سلام
با حذف گوشهها مخالفم! عکس چیز دیگری میشود.
خطوط و راهی که به قول دوستان هزار توست و انسان مدام در زندگی خود این هزارتویی را دامن میزند.
گوشههای خالی نشان از فضای دیگری است که البته گذر از این هزارتویی و رسیدن به آن راحت نیست.
سلام به همه دوستان
فکر می کنم همه به اندازه کافی در خصوص هندسه ،ترکیب و فریمینگ عکس توضیح دادن و اما من می خوام به مفهوم عکس بیشتر بپردازم نکته که قبل تر هم بهش اشاره شده اینه که عکس به خودکرده های انسان اشاره می کنه . به نظر من این عکس می تونه نمادی از زمین باشه زمینی که هر روز گوشه ای از اون رو تسخیر می کنیم و بعد شروع می کنیم مثل کرم ابریشم دور خودمون تنیدن ولی به جای خلق ابریشم مفید دور خودمون تار سیاه و آلوده ای می تنیم که در اون می چسبیم و پاهامون گیر می کنه اونقدر می تنیم تا به مرکز این پیله برسیم و اونوقت نوبت اینه که این پیله رو ترک کنیم و جایی همین نزدیکی ها پیله دیگر بتنیم و این ادامه داره ، قرنهاست که ادامه داره .... گاهی که اوضاعمون خوب نیست یه پیله کوچک و وقتی وضع و حالمون خوبه پیله های بزرگی می تنیم و حالا فقط در اون گوشه های بالا اندک فضایی برای تنیدن وجود داره و باید از خودمون بپرسیم حالا که ما معتاد تنیدنیم کجا باید تنیــــــــــــــــــــــ ـد ؟
شاید این تصویر و همین توضیحات رو بشه برای ذهن و روحمان هم عینا گفت و اینکه آیا گوشه ای در ذهن و روحمون مونده که سیاهش نکرده باشیم ؟!
ممنون از عکاس این عکس بخاطر برداشت خلاقانه اش.
سلام به همه دوستان
من میخوام یکم این عکس رو به خودمون یعنی شخصیت انسان نزدیک کنم
همه میدونیم انسان ها همه دارای چند بعد شخصیتی ،روانی و ... و انسان تک بعدی عملا وجود نداره ، هرچه ما در زنگی به جلو میریم مانند این عکس لایه ای از بعدی به شخصیتمون اضافه میشه بعضی ادمها انقدر سریع این لایه8 هارو دور خودشون درست میکنن در اصطلاح میگیم این دسته از ادمها شخصیت پیچیده ای دارند و به همین راحتی نیشه بهشون نزدیک شد تو بعضی هام این لایه های رفتاری کند تر شکل میگیره در واقع شخصیت انسان مثل یه پیاز میمونه که هرچی بزرگتر میشه لایه ها بیشتر و شناخت اصل فرد برای دیگران مشکل و حتی خود فرد هم تو خودش گم میشه و بعد از یه مدت میبینه خودشم با خودش غریبه است من این مطلب و خیلی ساده بیان کردم تا به این عکس بپردازم
تو این عکس این فرد گویا اگاهانه داره دور خودشو لایه لایه درست میکنه(این تیپ ادمها که اگاهانه سعی در فریب و نشان ندادن خود واقعی شون به دیگران دارند در جامعه زیادند)
و هرچی به جلو میره این لایه ها زیادتر میشه ولی وقتی به خودش میاد دیگه خودشم خودشو نخواهد شناخت و در این لایه ها گرفتار شده و مجبوره هی نقش بازی کنه
گردابی که بعضی از ما ادمها برای بازی با ادمهای دیگه برای خودمون درست میکنم ولی ناغافل از اینکه اولین بازی خورنده اون خودمونیم ....
من هم با دوست عزیزمون که گفتند عکس سیاه سفید بود بهتر میشد موافقم اون جوری فضای ابزورد کار بهتر نمایان میشد (نظر شخصی)
اولین چیزی که با مشاهده عکس به چشمم اومد حضور انسان درون عکس بود، سپس دایره های اطرافش و بعد دایره های با مرکز جلوی سمت چپ عکس. به نظرم عکس داره یه جور محدود کردن آدم ها توسط خودشون رو نشون می ده. این که برای زندگی شون حد می زارن و خودشون خودشون رو محدود می کنن و در بعضی مواقع (با توجه به عکس که فقط یک انسان رو می بینیم و به نظر میاد تمام این دایره ها کار اون باشه) برای زندگی دیگران نیز حد و مرز می زارن. یعنی انسان هایی هم که برای خودشون حد و مرز ندارن با جبر جامعه ای که توش هستن محدود میشن. و این موجب جدایی آدم ها از هم میشه (دایره ها از هم جدا هستند).
و شاید در مرتبه ای بالاتر بشه گفت که موجب نابودی انسانها داره میشه، همونطور که در بقیه مرکز های دایره انسانی مشاهده نمی شه
عکس دارای ویژگیهای متعددی است که ارزش فکر کردن و صحبت کردن دارد.
یکی از این ویژگیها، ایده و اجرا بوده است. ارزش ایده را نباید دست کم گرفت. بسیاری از آثار ماندگار هنری، دارای ایدههای قوی بودند. ایده بخودی خود الهام نمی شود. مقدماتی دارد و شرایطی. برای رسیدن به ایدههای خوب، تلاش لازم است.
ساختار عکس دارای انسجام خوبی است. بسیاری از عناصری که در یک عکس میتواند باعث قوت کامپوزیسیون و جلب توجه گردد، در عکس وجود دارد. از طرحهای جذاب خطوط بگیرید تا جایگذاری خوب نقطه قوی عکس. قرارگیری نقطه اصلی و انسانی عکس و رنگ آن، یکی دیگر از ویژگیهای عکس است. نقطه قوت عکس، حضور انسان است. بدون این عنصر، عکس دیگر این عکس نبود.
زاویه عکس را نیز ببینید. زاویه دید از بالا به پایین است و همزمان، پرسپکتیو نیز در عکس گنجانده شده است. یک عکس تخت از بالا به پایین نیست. کلا عکس های بالا به پایین ذهن را به سمت مفاهیم ماورایی سوق می دهد و جنبه فلسفی را تقویت میکند. اما در این عکس علاوه بر این اثر، پرسپکتیو نیز وجود دارد و عنصر انسانی را کوچک و حقیر کرده است.
این کوچکی عنصر انسانی را اضافه کنید بر تنهاییاش و محاط شدنش با خطوط. خطوطی که خود رسم کرده است. خطوطی که نشانه گیجی و پیچیدگی است.
حالا که همه این ویژگیها را در کنار یکدیگر قرار میدهیم، میشود فهمید چرا عکس چنین مفاهیمی در اذهان دوستان ایجاد کرده است و چرا چنین نکاتی را از عکس برداشت کرده اند.
----
عکس، کاری از آقای reza212 است. ایشان نیز اخیرا به جمع ما پیوسته اند. ضمن آرزوی موفقیت برای ایشان، منتظر آثار خوب دیگرشان نیز هستیم.
------
گمان میگنم دیگر موقع آنست که نقدها ساختار بهتری داشته باشند. تبیین مفاهیم استخراجی عکس، یکی از عناصر نقد است و هنگامی میتواند ارزشمند باشد که بر پایه تحلیل صحیح و منطقی استوار باشد. برای هر نتیجهای، باید دلیلی منطقی داشته باشید تا نقد ارزشمند گردد.
با سلام
قبل از پست جناب دکتر علاقه ای به نظر دادن نداشتم اما ....
یک نگاه کمی منطقیتر به خطوط موجود در عکس و حجم مایع بکار رفته نشان میدهد برای ایجاد آن چند بشکه مایع استفاده شده است. فکر میکنم یک کارگاه ستختمانی باشد و کارگری که در حال کار است. پس بحث داشتن ایده، خلاقیت و ... منتفی است. مگر بخواهید بگویید که چند نفر به عکاس کمک کردند و این چند بشکه مایع را حمل کردن و .... که بند کلا حرفمو پس میگیرم .
در مورد کادر تصویر هم حدث میزنم با خالی بودن قسمتهای دیگر به سختی میشد کادر دیگری انتخاب کرد. احتمالا این عکس از ساختمان کنار این محوطه گرفته شده است. و آقای کارگر برحسب اتفاق بعد از تکمیل این حلقه ها در نطقه طلایی قرار گرفتن.
حالا این دوست عکاسمون احتمالا بعد از دیدن عکس خودش از خودشون پرسیدن "خوب حالا این یعنی چی؟ :think:;" بعد هم گفتن خوب مهم نیست با عنوان مفهومی منتشر میکنم دوستان زحمت معنی کردن رو میکشن.
خلاقیت و منحصر بفردی، نمادهایی از گرفتاریها و یا سردرگمیهای بزرگ و کوچک انسان، نمایشگر زندگی پر پیچ و خم کارگر، نشاندهنده نوعی آرامش و تعادل در ذهن فرد یا زندگی او و ......:::waw::: اما این کارگر فقط کار روزمره را انجام میدهد :::shame on you:::
ممکن است بعضی از دوستان بگوییند ما عکس را نقد میکنیم و گرفتن این عکس با برنامه ریزی و هدف امکان دارد و .... اما گاهی در نگاه واقع بینانه و منطقی اینگونه مفاهیم متصور نمیشود.
آف تاپیکا عرض میکنم، اینجارو دارن اسفالت میکنن؟ :biggrin:
جناب دانشپایه
فکر کنم سوء تفاهم هایی پیش آمده است.
۱- ایده و اجرا الزاما مربوط به کار عکاس نمیشود. من عکس را می بینم. و بر اساس آن نظر میدهم. ایده و اجرا در این عکس همان قدر میتواند باشد که عکاس بقول شما این صحنه را دیده و منتظر ایستاده تا عکس را در زمان مناسب بگیرد. همین حد کافی است. نیازی نیست که خودش همه کارها را انجام دهد تا به او امتیاز ایده و اجرا بدهیم. بسیاری از عکسهای مشهور در لحظه گرفته شده اند. اما این لحظهها چرا به سراغ هر کسی نمی آیند؟
۲- وظیفه منتقد، نقد عکس است. نیازی نیست که هنرمند تمام مفاهیم و تحلیلهای منتقدین را در هنگام عکاسی در ذهن داشته باشد و عکاسی کند. ارزش عکس به ذهنیت یا مفاهیم ذهنی هنرمند نیست. خود عکس، ارزش خود را تعیین میکند. ارزشگذاری آثار هنری دارای معیارهای مشخصی است.
۳- نقد و تحلیل عکس ربطی به ذهنیت و یا نیت عناصر موجود در عکس نیز ندارد. عکس کاهنهای معبد شینتو متعلق به ورنر بیشوف را ببینید. دو کاهن در حال گذر هستند. بدون این که ما بدانیم چه فکری در سر دارند. بعد بروید نقدها را بخوانید. عکسهای کارگران معدن سالگادو را ببینید. بعد نقدها را بخوانید.
در این عکس هم اصلا اهمیتی ندارد که آن فرد مشغول کار روزانه است و یا مشغول تفکر در منشاء جهان یا فلسفه مدرن. ما عکس را نقد میکنیم. و در این نقد کار یا تفکر آن فرد جایی ندارد.
۴- ممنونم که نظرتان را میگویید. بسیاری ممکن است همین نظرات را داشته باشند و نگویند. گفتن همیشه بهتر است. دری گشوده میشود به بحثهای بیشتر. میآموزیم و لذت میبریم.
سلام
خوب من هم کنجکاو هستم بدانم دقیقن این چیست.
راستش فکر نکنم این تنها یک کار عمرانی باشد (شاید) دلیل هم آن دایره ها و بیضی هایی هست که به طور تقریبا منظمی رسم شدند.که اگر دلیل خاصی برای آن نباشد فکر نکنم کارگری حوصله چنین کاری را داشته باشد. خوب همه ما کارگران آسفالت کار را دیده ایم که چگونه کار می کنند!
و سوال اینکه چرا از اطراف به داخل حرکت کرده؟
برای اینکه زیاد آف نشه، من رنگی بودن عکس را به سیاه و سفید بودن ترجیح می دهم . لباس قرمز شخص هم نکته مثبتیست برای برجسته کردن نقش مرد درون تصویر.
پیروز باشید
با شما موافقم جناب روشن اما چیزی که برای من چالبه و بعضا میبینم تماشای عکسها از پنجره یک دنیای خیالی توسط بعضی از دوستان است
گاهی عکس به سادگی عبور عادی دو راهب است و بس. عبوری ساده که میتونه شیرینی یک تصور و خیال کاملا شخصی رو به ما بچشونه اما همونطور که خودتون هم اشاره کردید اگر در این تصورات از واقعیات موجود در عکس استفاده نکنیم بیشتر برداشتهای شخصی خواهند بود و ارزش واقعی عکس را نشان نمیدهند.
با سلام
ممکن است من به دلایل کاملا شخصی عکس، فیلم و... ببینم. دلایلی کاملا شخصی که فقط برای من مهم است نه دیگران.
دوست عزیز من تابحال توجه زیادی به نقد عکس نکرده بودم و تصورم از نقد عکس ارزش گذاری عکس بر اساس یک سری ملاک مشخص و اصولی بود. با دیدن تاپیک عکس 18 به این نتیجه رسیدم که اینگونه برداشتهای کاملا شخصی معمول است. اما این برداشتها تا حد زیادی بیان کننده دنیای ذهنی کسی است که عکس را نقد میکند تا خود عکس.
شاید به این دلیل است که یک حقیقت موجود، در افراد مختلف با شرایط مختلف قادر است، واقعیت های متفاوتی بسازد! که ممکن است شباهت هایی با هم داشته باشند یا کلا متفاوت باشند. در ضمن یک نوع نقد عکس آن گونه است که شما می فرمایید. نقد می تواند فقط در زمینه بصری یا هر چیز دیگری باشد.
با یاد او
آبستره ی خوبیه اگر چه به نظر بنده پیراهن قرمز تنالیته ی رنگی کلیت تصویر رو تحت تاثیر قرار داده و بایستی از رنگی مناسب تر استفاده می شد مانند زرد اخرایی. گوشه های تصویر هم از قاعده خارج شده است و بایستی تصویر کراپ بشود