فایل پیوست 14734
بیست و سومین عکس از سری بحثهای نقد عکس...
Printable View
فایل پیوست 14734
بیست و سومین عکس از سری بحثهای نقد عکس...
در این عکس یک زیگزاگ پرسپکتیوی تمام عیار رو شاهد هستیم
درسته که عکس چیز خاصی نداره و نوع ادیت هم بیننده رو از عکس اگر نگیم دفع میکنه لااقل جذب نمیکنه
ولی چیزی در این عکس هست که وقتی میبینم، به نظرم خارق العاده میاد! البته عکاس و دوربین و ادیت در خارق العاده بودنش نقشی نداشتند، فقط متحیرم از دید سه بعدی انسان
در نظر بگیرید افقی که دوربین به آن مماس شده دقیقا موازی با افقیست که اشعه نور روی دیوار ایجاد کرده(البته اگر اینطور به نظر نرسه به خاطر زاویه ورودی نور بوده و بس، دیوار با دید ما موازیست)
حال اگر دو بُعدی ببینیم، سوژه اصلی فقط یک تابلوی کج به نظر میاد که اگر کمی حوصله قبل از زدن شاتر صرف میشد، الان سوژه اصلی دقیقا تخت دیده میشد(که البته اون وقت ما یک کمپوزیسیون تکراری و کلیشه ای بسیار عادی رو شاهد میبودیم)
ولی موضوع این نیست
موضوع مغز ماست که در گوش ما پچ پج میکند: "این کج نیست، سه بُعدیه"!
شما فضا رو خیلی خوب توی این عکس میتونید حس کنید! با این که به درستی نمیتونید ببینید
شما عمود بر سوژه دوم، بی ارتباط با سوژه اصلی هستید ولی میتونید حدس بزنید این دو با هم موازی هستند یا خیر
/
همه اینها رو گفتم برای اینکه برسم به این نکته
یک عکس ممکن است از نظر فنی اصلا قوی نباشد! یا حتی مثل این عکس بتوان تک تک ایرادات ریز و درشت را به آن گرفت، اما اگر حتی به مفهوم عکس هم بی اعتنا باشیم(یا اساسا مثل این عکس مفهومی در کار نباشد، حداقل در نگاه اول) خطوط و تعارضات یک عکس میتوانند باعث ایجاد نوعی مفهوم زیبایی در عین بی پیام بودن و ضعف تکنیکی بشوند
این مگر هدف یک عکس نیست؟ یک عکس باید کار را تمام کند! یعنی یا شما را متوجه چیزی بکند که خود، حاوی آن است، یا اگر خود حاوی آن نیست، به شما آدرس محتوا را بدهد
/
کیفیت کار پایین است! خیلی پایین! گرین یا نویز(هرکدام که باشد) به علاوه شارپنس غیرمعقول سوژه ها، بعد تکنیکی کار را ضعیف تر و ضعیف تر میکند
اما عکس به آنچه در بر دارد، چیره است
باید بیشتر تلاش کرد
عکسی با فضای به شدت منفی، حس زندانی بودن در سیاهی، دنیایی که خودمان برای خودمان می سازیم، رویا هایی که در ذهن ما هستند، دنیا را همانطور که دوست داریم در ذهنمان می سازیم، هیچ قانونی بر آن حکم فرما نیست، و در نهایت پس از آنهمه رویا پردازی، یک اشاره از دانیای واقعی کافی است تا به ما بفهماند دنیای زیبای ما حاصل رویای ماست، واقعیت آن چیز نیست که در ذهن ماست. همان نور با سایه حفاظ است که بر دنیای ما می تابد و خودش را بر آن چیزی که خودمان ساختیم تحمیل می کند.
چرا این عکس پس از گذشت ۵ روز، تنها دو نوشته دریافت کرده است؟
آیا عکس دشواری برای نقد است؟
بله واسه من یکی هم این عکس سخت بود هم عکس نقد قبلی اثر جناب کامران نیا. نتونستم واسه هیچ کدوم نقدی بنویسم که لااقل خودم راضی باشم.
این از بنده. بقیه رو نمیدونم.
اتفاقا دیدن نقد در مورد امثال این عکسها لطف بیشتری دارد.
سلام
:think:; البته به نظر من یکی از ساده ترین عکس هایی که در این بخش دیدم همین عکس بود برای من پیام عکس خیلی راحت معنی شد ( اینکه عکس باید پیامی داشته باشد یا نداشته باشد یا اصولا باید برای همه این پیام " تاکید میکنم باید " یکسان باشد یا آنکه برداشت بهتر است به بیننده واگذار گردد بحثی است دیگر.. )
با دیدن این عکس استنباط من آن بود که عکاس سعی کرده چیدمانی رو در نظر بگیره که با پیچیدگی خاص " یا عکسی خاص و متفاوت " ثبتی رو به نمایش بگذارد شاید دریچه ای به سوی برداشت های متفاوت اما این عکس ذهن رو محدود به پیام خاصی میکنه
خوب این نقد نبود جسارت بنده رو بپذیرید؛ فقط حسی بود که نسبت به این عکس داشتم. پیگیر این بخش هستم و بحث ها رو دنبال میکنم بیشتر مایلم در این بخش بیننده باشم و از نظرات دوستان استفاده ببرم :)
موفق باشید
بیشترین موردی که دراین عکس نظربیننده رو به خودش جلب می کنه و نبود نقطه ای برای پایان یا ثابت شدن مسیر دید می باشد .
بانگاه اول مسیرنگاه بیننده مکان خواصی برای رسیدن به معنی خواص پیدانمی کند و درباره بادیدن موارد بیشتر حس کنجکاورنگاه بیننده را به خودجلب می کند دربعضی از عکسها بانبود محلی برای تمرکز دید ، بیننده خیلی زود از دیدن ثبت خسته می شود و گاهی درهمان نگاه اول از ادامه کار صرف نظر می کند .
ولی دراین عکس وقتی مکانی برای مسیردیدپیدا نمی شود بیننده با دیدن موارد دیگر مانند همین نقاشی تابلو مسیر دیگری پیدامی کند که دراینجا نیز باوجود سایه پنجره مسیرنگاه عوض می شود و دراینجا سوالی برای بیننده پیش می اید که ترکیب این دومورد چه ویژگی دارد و به دنبال این موضوع دوباره مسیر نگاه بیننده شروع به جستجو در این ثبت می شود که جوابی برای این موضوع پیدا کند .
بهترین موردی که دراین ثبت دیده می شود استفاده از کادربندی و ترکیب بندی موفق می باشد .
سلام :)
عکس درباره تقابل نور و تاریکی و ماحصل آن خلق سایه است . نور با نفوذ در دل تاریکی نقش سنتی یک پنجره را نیز به ارمغان آورده است. در تابلو منصوبه بر دیوار ، گویی درختی مقاوم در برابر نسیمی ناملایم ، سعی در رسانیدن خود به تنها منبع نوری دارد.
مرکز توجه عکس ، نقش سایه است و گویا سعی در القای حسی نوستالوژیک و خاطره انگیز دارد. خطوط موجود در پایین تابلو نیز چشم را به همان سو هدایت می کند. در اصل وجود سایه است که بار مفهومی عکس را به دوش می کشد و بیننده را به تفکر وا می دارد. مفاهیمی چون : تقابل شر و نیکی ، مثبت و منفی و یا بردن حواس مخاطب به گذشته زندگی خود.
وجود فضای منفی و نحوه ویرایش عکس نیز عواملی موثر در هدایت بیننده به سمت درک فضا و مفهوم موضوع عکس برای مخاطب خود است.
با توجه به موضوع عکس ، طبیعی است که رنگی نباید در کار دیده شود و هر آنچه دیدنی است از جنس سیاه و سفید و با کنتراست زیاد است.
برای بنده دانستن نظر خود عکاس و منظور وی از خلق چنین اثری جالب خواهد بود.
با تشکر
حقیقت اینه که نوشتن نقد برای این عکس کار سختی نیست اما باید عکس حداقل جذبه ای برای مخاطب ایجاد کند که سپس به تحلیل ....
عمده موفقیت عکس در جذب مخاطب محتوا ( که اثر هنرمند نقاش ...)این عکس هست( که حدس می زنم نمایشگاه مقاومت موزه صبا بوده باشد).....
توصیه دوستانه در ادامه نقد خوب جناب مهرداد نامی می توانم به عکاس عزیز بکنم اینست که :
1-حتما یک دوره مبانی هنرهای تجسمی را بگذارنند
2-حتما یک دوره مبانی هنرهای تجسمی را بگذارنند ( جهت تاکید)
3- مسئله ویرایش عکس جدی بگیرند
...
با این اوصاف( آنچه که گفتیم و آنچه نگفتیم)این عکس، در بخش عکس خبری جای خواهد داشت که به طور حتم اگر عکس مربوط به عکاس یک مجله می بود هم، بعید می دانم مدیر هنری این عکس را انتخاب می کرد که چاپ شود.
موارد Bold شده را بیشتر توضیح میدهید؟ چرا؟نقل قول:
توصیه دوستانه در ادامه نقد خوب جناب مهرداد نامی می توانم به عکاس عزیز بکنم اینست که :
1-حتما یک دوره مبانی هنرهای تجسمی را بگذارنند
2-حتما یک دوره مبانی هنرهای تجسمی را بگذارنند ( جهت تاکید)
3- مسئله ویرایش عکس جدی بگیرند
این عکس فقط جنبه خبری دارد؟ بیشتر توضیح میدهید؟نقل قول:
با این اوصاف( آنچه که گفتیم و آنچه نگفتیم)این عکس، در بخش عکس خبری جای خواهد داشت
سلام ...
از مباحث کلی اگر صرف نظر کنم ( کادر بندیو نور و سایه حس تعلیق و مثلا نویز و Post Process ...)
احساس کلی من در این چند روز نسبت به این عکس عجیب است
من دارم این عکس را نگاه میکنم ، میبینم ، اما نمیتوانم آنرا بخوانم !
با سلام
من احساس میکنم عکاس ابتدا نور روی دیوار را کشف کرده و بعد تابلو رو با سیم آویخته تا از ترکیب ایجاد شده با مفهومی که در ذهن داشته عکاسی کند اما تابلو اندکی زاویه دار شده و در نهایت مماس با دوربین دیده نمیشود من حالت مماس را هرچند کلیشه ای بهتر میدانم
نکته دوم کادر بندیست که از نظر من کامل نیست یا باید همینطور افقی باز تر میبود و یا بسته تر اما عمودی
نکته جالب اثر هماهنگی تابلو و نور روی دیوار است درختی که به سمت نور میدود
اینجا نور و درخت را میتوان سمبلهایی دانست که عکاس با استفاده از آنها در پی القا مفهوم است
در مورد گرین در سیاهی مورد خاصی نیست اما اور بودن نور روی تابلو شاید قابل تصحیح بود
به هر حال اثریست که با تفکر ایجاد شده و من شخصا مفهومی را از آن دریافت میکنم
با تشکر از هنرمند عزیز
سلام
شاید بهتر می بود که من کمی دیرتر در باره این کار صحبت کنم.البته این نوشته صرفا پی نوشتی است برای شاید راحت تر کردن نقد این اثر.
برای توصیف و تفسیر یک اثر می توان به دو روش عمل کرد:
1.ابتدا تکیه بر احساس و درک کاملا حسی ما از یک اثر و بعد نقد تکنیکی آن
2.تکیه بر توصیف و تفسیر تکنیکی کار و بعد پرداختن به حس درونی
جدای از قوی بودن و یا ضعیف بودن کار،فکر می کنم برای تفسیر این اثر روش اول راحت تر بوده و بهتر می توان به نتیجه رسید.
1. حس شما در مورد این عکس چیست؟
امید ، نا امیدی ،یاس ، دلزدگی ،روزمرگی ، هویت داشتن و یا بی هویتی، تقابل روشنی وتاریکی، و یا تقابل خیر و شر و یا نه هیچ کدام
2. حس و یا فکر شما در مورد نگاه عکاس؟
3.دلیل سیاه و سفید بودن اثر؟
4.معنای عناصر موجود در اثر؟
5.و......
و یا حتی فکر می کنید که این یک ثبت کاملا اتفاقی و بدون هدف بوده؟(واگر اینچنین است با ذکر دلایل)
باز هم تکرار می کنم که این موارد تنها کلیاتی است برای ساده تر کردن توضیح و تفسیر این اثر و صد البته نکات ناگفته بسیار است و دیدگاه ها و نظرات مختلف.و همچنین دقیقا به تعداد بینندگان یک کار روش های متفاوتی برای نقد وجود دارد.
با کمال احترام نظر و تفکر اصلی عکاس باشد برای بعد،چون فکر می کنم هنوز کمی زود باشد.
جناب حسینیان این جمله آخر شما ذهن من رو بسیار مشغول کرده،می تونم بپرسم چرا؟
سلام
من دوست دارم در این گفتگوها شرکت کنم هرچند چیز زیادی برا گفتن ندارم اما تنبلی بیشتر مانع می شه. اول هفته می گم حالا یک هفته وقت هست یکباره می بینم هفته تمام شد و عکس بعدی... آف بسه
عکس برای من یک حالت انتزاعی دارد نه مکان نه زمان برایم روشن نیست زیاد هم در این باره کنجکاوی نمی کنم (در نگاه اول)
یک بار مجموع دو مربع را مکعب می بینم و سه بعدی و ناگاه حجم از بین می رود و تصویر دو بعدی می شود از این تغییر بعد خوشم می آید.
نقش تابلو در نگاه اول زیاد خود نمایی نمی کند ولی بعد آشکار می شود، نقش بیشتر شبیه طرحهای چینی است (هرچند یک کمی هم به کارهای مینیاتوری خودمان شبیه است ولی بیشتر یاد آور آن درختان کوچک شرقی است) و این نقش با سایه دیوار که اگر اشتباه نکنم سایه یک گره چینی است، که این سبب یک هم آوایی یا هماهنگی می شود.
در ضمن من از این کارهای دستی و سنتی خوشم می آید وزیاد احساس بند و زندان از این عکس ندارم حتا با وجود سیاهی، حس منفی از دیدن عکس پیدا نمی کنم در مجموع از عکس خوشم می آید
و دیگر آنکه نویز تعمدیست!؟ یک بافت زیبا به نور حاصل بر روی دیوار داده که از خالی بودن کار جلو گیری کرده
حالا برایم سوال شد که این کار گره چینی اینگونه به صورت تکی بوده یا عکاس ،صحنه یا عکس را دست کاری کرده؟ (این هم کنجکاوی من که هیچ ربطی به نقد عکس نداره)
پیروز باشید
درود
عزیز دل ، لااقل یه نگاهی به نام عکاس در زیر عکس می کردی .نقل قول:
توصیه دوستانه در ادامه نقد خوب جناب مهرداد نامی می توانم به عکاس عزیز بکنم اینست که :
1-حتما یک دوره مبانی هنرهای تجسمی را بگذارنند
2-حتما یک دوره مبانی هنرهای تجسمی را بگذارنند ( جهت تاکید)
3- مسئله ویرایش عکس جدی بگیرند
برداشتِ حاصل را به شدت اثری هنری یافتم ؛ پنجره ی مُشبّک و اثری مینیاتور که هر کدام در حوزه ی خود ، سردمداران هنر پارسی به شمار می روند ، با دقتی شایسته ، در کادر و فضایی زیبا به تصویر کشیده شده اند . آنچه توجه مرا بیش از خود عناصر به کفیت هنری این عکس جلب کرده ، نحوه ی تلفیق و چینش عناصر است .نقل قول:
عکس شماره ۲۳
در حالت عادی عموما نمی توان قاب پنجره و قاب مینیاتور را در رده ای همسان گنجاند ؛ چرا که آثار مینیاتور با عدم وجود حجم و عمق میدان ، زیبایی و شگفتی های خود را بر روی سطح به تصویر می کشند . منتها پنجره فارغ از هر گونه دخل و تصرف انسانی ، تصویری چهار بُعدی (بُعد زمان و حرکت عناصر در طبیعت را نیز بیافزایید) را عرضه می کند که اگر نگوییم دارای منافاتی عظیم با نگاه قبلیست ، می توان اعتراف کرد که لااقل شباهتی به آن ندارند .
عکاسِ این اثر نیز با برداشتی درست از این واقعیت ، دست به ترکیب و چینشی زیبا زده ؛ بدان صورت که بجای چیدن قاب پنجره و مینیاتور در کنار هم ، مینیاتور با سایه ی پنجره همنشین گشته است . این هم نشینی با هم پوشانی در محلی درست توانسته ترکیبی زیبا را پداید سازد ؛ چرا که با کمی دقت می توان دریافت که مرکز چهارچوب مشبک دقیقا در آسمان مینیاتور -به مانند خورشیدی - واقع گشته تا با پرتوافشانی شعاع های منظمِ تیره و نورانیِ خود ، کار را به نقطه ای شایسته که من آن را عکس هنری می نامم ، برساند .
با بررسی مباحث کلی از افکت های هنرهای بکار رفته در این اثر ، می رسیم به معنا و مفهوم کار . به شخصه معتقدم که یک اثر حتما نباید مفهومی را بیان کند . اما تصویرِ حاضر کمی برایم مرموز است ؛ از یک سو ، ندایش تنها بر دیدن و لذت زیبایی ها حکم می کند اما از سویی دیگر ، انگار قصد گشودن باب صحبت را با دیدگانم دارد . اما هر چه تلاش می کنم تا ندای درونی کار را به وضوح بشنوم ، نمی توانم . شاید دلیل آنکه دوستان این قدر از بررسی این کار ابا دارند ؛ همین است . این اثر از لحاظ مفهومی واقعا برای مخاطب دشوار است . احساس می کنم از دسته کارهاییست که بیش از بقیه نیاز به زمان دارد .
با گذر زمان ، رفته رفته ، حسی بر نگاهم غالب می شود که انگار درخشندگی آفتاب بیش از آنکه نمادی بر نورانیت و فضای مثبت عکس باشد ، سوزان است و شکننده . انگار انوار بی رحم خورشید ، بی وقفه دارد بر دامان نحیف درخت می تابد . انگار درخت شعله ور است ... انگار دارد با استعاره ی برگ هایش می گرید ... انگار عریان و تکیده شده است ... و انگار درختی که دیروز به شوق سرسبزی فردایمان کاشتیم ، "دیگر ریشه در خاک ندارد" .
اگر خورشید نماد بی رحمی زمانه و درخت سمبل آرزوهایمان باشد ، اثر حاضر ، نماد بر باد رفتن آرزوهاست ... آرزوهایی که گمانم هر نسل در طول عمر خود با آن روبروست . به گمانم پیکر نیمه جان اما مقاوم درخت ، بیانگر راهیست که هر نسل باید برای رسیدن به زیر سایه ی مهتاب بپیماید .
نمی دانم ... شاید مقصود عکاس از این ثبت ، این نبوده باشد ؛ ولیکن حتی اگر برداشت وی چنین نبوده ، باید به هوش و بینش هنری اش آفرین گفت که در اثر خود ، فرصت اندیشیدن را از مخاطب دریغ نکرده است . "محفل اندیشه" ، روش و زمینه ای نیست که هر عکاسی از پس آن بر آید ؛ خلق چنین اثری به حق از هنرمندانی چون عکاس محترم این عکس بر می آید و بس . یک بار دیگر به نوبه ی خود ، از بابت این اثر از ایشان سپاسگذارم .
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
پی نوشت 1 : در باره ی تکنیکی بودن کار نیز در زمینه ی کادربندی ، ادیت ، زاویه ی برداشت و ... نیز بسیار حرف ها برای گفتم داشتم . منتها چون دوستان عزیزم از جمله آقایان نامی ، میلاد و میری پیشتر اشاره فرمودند ، از ذکر مجدد صرف نظر کردم .
پی نوشت 2 : در تفسیر مفهومی ، تا حدّ زیادی با دوست عزیزمان جناب شیخ الاسلامی موافقم .
پی نوشت 3 : بابت خط رو خط با خانم زعیمی پوزش می طلبم .
با درود
به نظر من اول بهتر است عکس رو توی چند مرحله تفکیک کنیم
1-من کادر سیاهی رو میبینم که داخلش 2تا مربع ، یکی بزرگ و یکی کوچک ریتم و پرسپکتیو کمی رو نشون میده که تقریبا از گوشه پائین سمت چپ شروع شده و تا دو سوم بالای کادر ادامه داره
2-یک قاب میبینم که داخل اون درختیست که با حالتی زیبا در جای مناسبی از قاب قرار گرفته که باعث میشه به راحتی چشم در کادر قاب عکس به صورت دایره وار حرکت کنه وبعد از چرخش نگاه رو به بالاو روی سایه پنجره ببره
درنگاه اول به دلیل زیادی رنگ مشکی حس غم ، یاس،و ازهمه مهمتر نا امیدی رو القا میکنه که بلافاصله بعد از رسیدن چشم به قاب و چرخش اون به بالا این حس 180 درجه تقییر کرده و به امید تبدیل میشه
نور نماد و نشانی از آگاهی وامید وپاکی و طهارت است (در کیش زرتشت هم به عنوان قبله یاد میشود وبسیار مقدس و انرژی بخش و امید دهنده است)
من درختی رو در کادر سیاه میبینم که با وجود تمام سختی ها و مشقت ها (با توجه به ساختار درخت و برگها) داره تلاش میکنه که خودش رو به بالا برسونه که در اینجا با کمک نگاه تیز بین عکاس و قرار دادن نور در کوشه بالای عکس این هدف رو شفافتر کرده
نوری که از لابلای پنجره سعی در رسیدن به درخت رو داره و درختی که با تمام سختیها سعی در رسیدن به نور رو داره همگی تلاش برای رسیدن به زندگی و گذشتن از سختیهارو داره
برداشت کلی من از این عکس تلاش و امید زیاد برای زندگی و زنده بودنه
با مهرزاد عزیز خط رو خط شد
جدال نور و تاریکی، واضحترین قسمت داستان
تلاش برای رسیدن به نور، اندک نوری که به دیوار، تابلو، به قسمت خاکستری رسیده است.
خاکستریهایی که میخواهند بگریزند.
نور با کوچک بودن، مشبک بودن، مربع بودن! فخر خاصی یافته است. شده است تمنایی که تو را میخواند.
شکل خاص مشبکها (یادآور معماری ایرانی اسلامی؟) ناخودآگاه، یادآور سنت است. تابلوی نقاشی اما وجهۀ دیگری دارد، وصل محتوای تابلو و به یک معنا، رفتن اجزا به سوی این روشنایی قدیمی بازگوی یک دلتنگی است. اور شدن گوشه تابلو حس ذوب شدن در این نور را تداعی میکند.
عکس از لحاظ رساندن پیام خود به قول دوستان سر راست است؛ معمایی در کار نیست. در کل فکر میکنم ذهنیت عکاس به راحتی نشان داده شده است و شاید همین موضوع این سؤال را برمیانگیزد که موضوع همین است یا وجهۀ خاصی مد نظر بوده که هنوز "من" دریافت نکردم.
--------------------------------------------------------------------------------------
بنده کادر زیر را بیشتر میپسندم (البته شخصی است و نه لزوماً درست)
فایل پیوست 14809
با سلام مجدد
جناب آقای دکتر روشن عزیز پیشنهاد میکنم عکسها دارای اسم عکاس نباشند و یا به نوعی اسم عکاس قابل مشاهده نباشد اما چرا؟:
1- وجود نام عکاس همانطور که درگالری دیده ایم میتواند منجر به نقدهایی شود که متاثر از شناخت عکاس است
2- وجود نام عکاس بیشتر عکاس را وسوسه میکند که خود وارد این پستها شود و نتیجه حضور وی و نوشته های وی میتواند روند عادی را متاثر کند چرا که شاید اینگونه انگاشته شود که نقدی درست است که به نظر عکاس نزدیکتر است و این صحیح نیست (حداقل در موارد تکنیکی)
هردو مورد بالا در نقد و بررسی طبیعی عکس تاثیرگذار خواهد بود و ممکن است بسیاری دیدگاههای ذهنی خود را منتقل نکنند انگار ما به نمایشگاه رفته ایم و هنرمند در کنار اثر ایستاده و برای ما توضیح میدهد.
البته این تنها یک پیشنهاد است و طبیعیست که موافق و یا مخالفانی داشته باشد
عذرخواهی میکنم متوجه شدم بخشی برای نظرات و پیشنهادات در مورد قسمت نقد در نظر گرفته شده است لطفا در صورت صلاحدید پست به آن تاپیک منتقل گردد
سپاسگذارم
آقای احمد (ahmad-d) ببخشید فامیلی شما رو نمی دونم،اول از همه ممنون که نظرتون رو بیان کردید و اینکه سوال شما شاید خیلی هم بی ربط به موضوع نباشه.باید بگم که خیر.هیچ گونه دستکاری ای در عکس صورت نگرفته و اون دقیقا نور یک پنجره کوچک بوده.
ببخشید که بیشتر توضیحی نمی دم،چون هرگونه توضیحی از جانب من یقینا در روند نقد دوستان تاثیر گذار خواهد بود و من به هیچ عنوان نمی خوام که این اتفاق بیافته.چون برام واقعا مهم هست که دیدگاه افراد رو بدون هیچ گونه اطلاعی از کم و کیف تهیه این عکس بدونم
با سلام
نکته ای که بنظر من جالب میاد،در تلاقی نور پنجره کوچیک و تابلوست...نور به یه بخشی از درخت درون تابلو تابیده که برگ و بار داره و اون قسمتی از درخت که از نور دور مونده در حال ریزشه :
خوشا بحال گیاهان
که دست منبسط نور
روی شانه آنهاست
(چیز دوری از این مصرع یکی از شعرهای سپهری در ذهنم بود و ببخشید اگر اشتباه نقل قول کردم)
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
درخت نماد زندگی میتونه باشه
و نور نماد خوبیها و همه پاکیها
و اگر یک زندگی در معرض خوبی و پاکی نباشه،در دستان باد تند تاریکی نابود میشه
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
این برداشتیه که میتونم به لحاظ معنایی داشته باشم
در کل اما،عکس خیلی به دلم نمیشینه...نمیدونم چرا!؟
-----------------------------------------------------------------
موفق باشید عکاس عزیز
با تشکر
اما در مورد مبحث مبانی هنرهای تجسمی یک بررسی اجمالی از شماتیک هندسی عناصر بصری عکس مورد بحث:
فایل پیوست 14822
- نوع ترکیب بندی عناصر این تصویر و همچنینی اعوجاج بصری و خطوط شکسته و .... موجود در عکس که حاصل کادر بندی و زاویه دید عکاس است نتیجه بی توجهی به مبانی هنرهای تجسمی است
- قرار دادن اسم عکاس آن هم با این اندازه فونت که تبدیل به یک سطح شده ، در مغایرت با متن عکس نیست؟؟ مسلما عکاس می توانست با اصلاح کادر بندی در ویرایش کامپیوتری به نتایج بهتری برسد....
در مورد مبحث ویرایش عکس :
-همانطور که در بالا اشاره کردم حداقل کار که عکاس می توانست انجام بدهد اصلاح کادر بندی و کمی زاویه دید است. اثر وضعی زاویه دید کنار که در این عکس مخاطب می بیند با زوایه دید روبرو از همین عناصر بصری ، تفاوت بسیاری خواهد داشت.
-بعضی از عناصر بصری که در هنگام عکاسی از موضوع ثبت می شوند از ارزش بصری تصویر می کاهد نظیره میله که تابلو به آن وصل شده است و خرابی دیوار گالری....
فایل پیوست 14823
در مورد مبحث خبری بودن
با توجه به موارد فوق که اشاره شد و اینکه نوع زاویه دیدی مخاطب اکنون این عکس را مشاهده می کند و در کنار متن عکس که نمایشگاه عکاسی است و همچنین نوع سوژه عکاس در هنگام بر خورد به تلاقی اثر سایه و نور بر تابلو نقاشی بلافاصله به ثبت این عکس پرداخته.. به نظر بنده می آید که در زمره عکس گزارش بازدید از یک نمایشگاه که عکسی خبری است قرار می گیرد که نقش همپوشانی با متن گزارش برای خواننده و مخاطب خبر خواهد داشت (گرچه در بدبینانه ترین حالت می توان آنرا تکلیف کلاس درس عکاسی به حساب آورد)
[QUOTE]برای توصیف و تفسیر یک اثر می توان به دو روش عمل کرد:
1.ابتدا تکیه بر احساس و درک کاملا حسی ما از یک اثر و بعد نقد تکنیکی آن
2.تکیه بر توصیف و تفسیر تکنیکی کار و بعد پرداختن به حس درونی[/
QUOTE]
لطفا مرجع علمی ارائه کنید ....
این نوع دیدگاه شما عکاس باید همیشه پیوست عکسش ارسال شود زیرا که عکاس باید به مخاطب مقدمه ،متن و نتیجه عکس و.... را به مخاطب توضیح بدهد که مخاطب دچار سوء برداشت نشود حال سوال من اینست که آیا این امر ممکن است؟؟؟؟؟نقل قول:
کر می کنم برای تفسیر این اثر روش اول راحت تر بوده و بهتر می توان به نتیجه رسید.
1. حس شما در مورد این عکس چیست؟
امید ، نا امیدی ،یاس ، دلزدگی ،روزمرگی ، هویت داشتن و یا بی هویتی، تقابل روشنی وتاریکی، و یا تقابل خیر و شر و یا نه هیچ کدام
2. حس و یا فکر شما در مورد نگاه عکاس؟
3.دلیل سیاه و سفید بودن اثر؟
4.معنای عناصر موجود در اثر؟
5.و......
اگر قرار باشد از همه کس و همه چیز تعریف کنیم چیزی اصلاح نخواهد شد و بنده برای مطالبی که در این بخش می نویسم مسئول هستم زیرا این قسمت مخصوص نقد عکس هاست و وجهه آموزشی آن بسیار بیشتر از سایر قسمت های این سایت می باشد بنابر این اگر در نوشتار کوتاهی کنم نه تنها توهین به خود کرده ام بلکه به مخاطبی که متن را می خواند نیز توهین کرده ام زیرا وقت و زمان او را هدر رفته است و به نسبت بیشتر برای کسی که عکسش در حال نقد است بد خواهد بود زیرا اشکالات اثر خود را نخواهد فهمید لیکن به نظر می رسد باید جور دیگر بود و در نقد عکس شعر نوشت ....نقل قول:
عزیز دل ، لااقل یه نگاهی به نام عکاس در زیر عکس می کردی .
پ.ن: به نظر می رسد گویا واژه نقد در این قسمت اشتباهی لحاظ شده یا اینکه
با درود دوباره خدمت دوست عزیزمنقل قول:
- نوع ترکیب بندی عناصر این تصویر و همچنینی اعوجاج بصری و خطوط شکسته و .... موجود در عکس که حاصل کادر بندی و زاویه دید عکاس است
اگه مایل باشید ، دوست دارم کمی در باره ی دلایلتون صحبت کنم ؛
الف) اعوجاج بصری : به گمان من نمی توان تنها به صرف زاویه داشتن عناصر ( آن هم در یک جهت) ، کل عکس رو دارای اعوجاج تصور کرد . در واقع من به کل با نکته ای که تحت عنوان "اعوجاج بصری" ، اون رو بیان فرمودید موافق نیستم . من این نکته رو فقط در حدّ یک زاویه پذیری ساده ی عناصر می دونم که از نظر من نه تنها نکته ای منفی نیست ، بلکه به گواه خیلی از دوستان با حجیم کردن عکس ، جان دوباره ای به آن بخشیده .
ب) خطوط شکسته : اگر منظورتون از خطوط شکسته ، هم پوشانی هندسی عناصر است ، خب اشکال این کار چیست ؟ کدام مبنایی در هنر گفته که عناصر نباید به هم برخورد کرده و با هم تلفیق شوند ؟ تمام زیبایی این عکس ، همان همپوشانی خلاقانه ی نور و عکس است ... اگر آن را از کار بگیریم ، دیگر آیا چیزی برای عرضه باقی می مونه ؟
ج) کادر بندی : خوشحال میشم اگر این مورد رو کمی مبسوط تر بفرمایید .
د) زاویه دید : زاویه ی پیشنهادی شما چیست ؟
موافقم .نقل قول:
قرار دادن اسم عکاس آن هم با این اندازه فونت که تبدیل به یک سطح شده ، در مغایرت با متن عکس نیست؟؟
مخالفم . همه ی قسمت ها ، وجهه ی خاص خودشونو دارن و لااقل تا حالا همشون برای بنده آموزنده بودن .نقل قول:
این قسمت مخصوص نقد عکس هاست و وجهه آموزشی آن بسیار بیشتر از سایر قسمت های این سایت می باشد
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
پی نوشت :
این گزاره رو کاملا قبول دارم . اما آیا درسته که به هر بنده خدایی که فرضاٌ اشتباهی کرده بیایم بگیم که "آقا یا خانم ، شما بهتره برید و از مقدمات شروع کنید" ؟ به نظر من یک نقد موقعی ارزش "آموزش" و از دید شما ارزش "اصلاحی" خواهد داشت که اولا مخاطب رو از کار و علاشق جدا نکنه و ثانیا بتونه پس از حفظ وجهه و منزلت مخاطب (حتی به صورت مصنوعی) با وی ارتباط برقرار کنه . شما با گفتن این واژه که "بهتره سراغ مبانی و مقدمات برید" حتی اگر گمان کنید که مخاطب توهینی رو نسبت به خودش حس نمیکنه ، دارید به راحتی مخاطب رو از خودتون جدا کرده و به جای توضیح دادن اشتباهاتش ، اون رو به ناکجا آباد ارجاع می دید . البته من سلوک و روش خودم رو گفتم و اجباری برای در نظر گرفتن صحبتم در عملکرد دوستان نیست . مشی تمام دوستان برای من همواره قابل احترام بوده و در آینده نیز خواهد بود . ببخشید که پرحرفی کردم .نقل قول:
اگر قرار باشد از همه کس و همه چیز تعریف کنیم چیزی اصلاح نخواهد شد ...
البته چند بار نیز قبلا گفته شده است ولی مجددا تکرار میکنم که تنها خصوصیت ثابت عکسهایی که در این بحثها قرار میگیرند، قابلیت بحث و بررسی است. نه ادعایی است که این عکسها بي عیب هستند و نه اینکه الزاما عکسهای عالی هستند.
مطمئنا صاحب اثر نیز نه تنها از انتقادها دلگیر نمیشود که این فرصت را برای بحث در مورد عکس خود غنیمت خواهد شمرد.
البته وضعیت ایدهآل این است که من قبلا با صاحب اثر تماس بگیرم و در مورد ارائه اثرش اطلاع رسانی کنم. اما بجز چند مورد، در بقیه موارد این مساله بعلت کمبود وقت ممکن نشده است. می دانم که اگر روندکار را خیلی پیچیده و وقتگیر کنم، بعد از مدتی چراغ این بحثها خاموش خواهد شد. بنابراین در حال حاضر ادامه این بحثها را به عنوان اولویت اول در نظر میگیرم.
از این فرصت استفاده میکنم و از تمام کسانی که از ارائه عکسشان در این سلسله بحثها ناراضی بودهاند، عذر خواهی می کنم.
سلام
دوستی اشاره کرد این عکس را می شود در گروه عکسهای خبری قرار داد.
من به عکس زیاد نگاه کردم ولی تصویر یا المانی که چنین موردی را در بر داشته باشد نتوانستم ببینم،
می شود بیشتر توضیح بفرمایید؟
پیروز باشید
با تشکر
بنده دلایل نظر خود را به صورت تیتر گفتم به نظرم کاملا مشخص است که منظورم چه بوده است ارائه مجدد آنها تکرار مکررات می باشد.اما یک نکته در مورد نقد اینست که نقد وحی منزل نیست که خواننده باید قبول کند لذا اگر به تاریخ هنر رجوع کنید مشاهده می کنید که به طور همزمان چندین نقد درباره یک اثر هنری یک استاد نوشته شده و جالب اینکه نقد ها با هم 180 درجه اختلاف داشته اند. مورد دیگر اینست که نقد با اجرای یک اثر هنری دو مقوله جداست در مقوله نقد که منتقد راهکار ارائه نمی دهد بلکه یک اثری که موجود است را بررسی می کند و نکات مربوط به آن را بیان می کند (مواردی نظیر اینکه اگر شما در آن موقعیت بودید چه می کردید در نقد جایی ندارد). اما نکته مهم یک نقد اینست که در نقد یک اثر باید در بی طرفی صورت پذیرد ، دوستی و روابط و جنسیت و.... صاحب اثر نباید در نقد دخالت داده شود.....نقل قول:
با درود دوباره خدمت دوست عزیزم
اگه مایل باشید ، دوست دارم کمی در باره ی دلایلتون صحبت کنم ؛
الف) اعوجاج بصری : به گمان من نمی توان تنها به صرف زاویه داشتن عناصر ( آن هم در یک جهت) ، کل عکس رو دارای اعوجاج تصور کرد . در واقع من به کل با نکته ای که تحت عنوان "اعوجاج بصری" ، اون رو بیان فرمودید موافق نیستم . من این نکته رو فقط در حدّ یک زاویه پذیری ساده ی عناصر می دونم که از نظر من نه تنها نکته ای منفی نیست ، بلکه به گواه خیلی از دوستان با حجیم کردن عکس ، جان دوباره ای به آن بخشیده .
ب) خطوط شکسته : اگر منظورتون از خطوط شکسته ، هم پوشانی هندسی عناصر است ، خب اشکال این کار چیست ؟ کدام مبنایی در هنر گفته که عناصر نباید به هم برخورد کرده و با هم تلفیق شوند ؟ تمام زیبایی این عکس ، همان همپوشانی خلاقانه ی نور و عکس است ... اگر آن را از کار بگیریم ، دیگر آیا چیزی برای عرضه باقی می مونه ؟
ج) کادر بندی : خوشحال میشم اگر این مورد رو کمی مبسوط تر بفرمایید .
د) زاویه دید : زاویه ی پیشنهادی شما چیست ؟
فقط در مورد مطلب ب :خیر شما اشتباه برداشت کرده اید بنده به خطوط اشاره کردم و شما برداشت سطح کرده اید حال اینکه چطوری به این نتیجه رسیده اید برای بنده مبهم است.
گویا کلام بنده قاصر بوده که منظور خود را ارائه کنم. منظور بنده روایت گری عناصر تصویر است .ببینید اگر عکس را توصیف کنید چه می بینید؟؟نقل قول:
سلام
دوستی اشاره کرد این عکس را می شود در گروه عکسهای خبری قرار داد.
من به عکس زیاد نگاه کردم ولی تصویر یا المانی که چنین موردی را در بر داشته باشد نتوانستم ببینم،
می شود بیشتر توضیح بفرمایید؟
پیروز باشید
یک تابلو نقاشی که بو سیله یک میله بر روی دیوار نصب شده و بازی نور و سایه بر روی تابلو نقاشی(البته یک توصیف مختصر).
- تابلو نقاشی یک اثر هنریست ممکن است مخاطب تصور کند یک فردی تابلو را در خانه خود نصب کرده اما در همین تصویر می بینیم که تابلو به وسیله یک میله بلند وصل شده است لذا این تصور که تابلو در خانه نصب شده است منتفیست ،همچنین این نوع نصب بیشتر برای نمایشگاه ها و گالری ها کاربرد دارد...
با یک توصیف عناصر بصری و تحلیل آنها مخاطب می تواند حدس بزند که:
" این عکس مربوط به یک نمایشگاه نقاشی است"...... شما از این عکس موضوع و روایت مربوط به آنرا دریافت می کنید، در واقع این عکس گزارشی از یک اتفاق که افتاده است بیان می کند یعنی یک خبر.
درودنقل قول:
فقط در مورد مطلب ب :خیر شما اشتباه برداشت کرده اید بنده به خطوط اشاره کردم و شما برداشت سطح کرده اید حال اینکه چطوری به این نتیجه رسیده اید برای بنده مبهم است.
اگر موضوع رو مبسوط کنید و دلیلتو رو کامل تر بیان کنید ، بسیار سپاسگذار خواهم شد . در مورد دیگر موارد هم خوشحال می شم تا نظرات ارزشمندتون رو ببینم .
جناب روشن به شما هم درود می فرستمنقل قول:
البته چند بار نیز قبلا گفته شده است ولی مجددا تکرار میکنم که تنها خصوصیت ثابت عکسهایی که در این بحثها قرار میگیرند، قابلیت بحث و بررسی است. نه ادعایی است که این عکسها بي عیب هستند و نه اینکه الزاما عکسهای عالی هستند.
مطمئنا صاحب اثر نیز نه تنها از انتقادها دلگیر نمیشود که این فرصت را برای بحث در مورد عکس خود غنیمت خواهد شمرد.
دقیقا همین طوره . البته لزومی هم نداره از کاری که واقعا مطابق با بارم گالری در حدّ 3 یا 4 محسوب میشه (از نظر من) این همه ایراد بگیریم . ولیکن باز هم میگم که خوب بودن این کار ، نظر شخصی منه . هرگز دلیلی وجود نداره که حالا که من اینجوری فکر می کنم ، دوستان هم تحلیلی مشابه من داشته باشن . صحبتی رو هم که با دوستمون در باره ی نقدشون آغاز کردم هم دقیقا بر همین اصول استواره ؛ یعنی بنده به هیچ عنوان نمی خوام طرز فکر و عقیده ای رو به چالش بکشم . هدف تنها اینه که دلایل و معیار های همدیگه رو ببینیم تا خدای ناکرده ، نقد کسی برای مخاطب ، نامفهوم و نامربوط باقی نمونه .
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
فکر می کنم در این مورد (به جز عکس هایی که توی خود عکس اسم عکاس هم اومده) کاری از دست آقای روشن بر نمیاد! به نظرم اگر آقای روشن با عکاس هماهنگ کنن تا یه ویرایش بدون اسم در اختیارشون بذاره بهتره، ولی این همه ماجرا نیست!! شما ببینید در بیشتر عکس هایی که تا الان گذاشته شده، یه نفر هست که برای همه پست ها تشکر گذاشته، و اون عکاسه!نقل قول:
جناب آقای دکتر روشن عزیز پیشنهاد میکنم عکسها دارای اسم عکاس نباشند
این حرف شما دو برداشت داره، یک شناخت عکاس به عنوان عکاسی با تجربه و مورد احترام هستش که منجر به تعریف و تمجید بی دلیل میشه (مثل گالری) و این از نظر من مورد پسند نیست (البته از وقتی من وارد بحث های نقد عکس شدم همچین موردی در اینجا ندیدم!)نقل قول:
وجود نام عکاس همانطور که درگالری دیده ایم میتواند منجر به نقدهایی شود که متاثر از شناخت عکاس است
برداشت دیگه اینکه شما با شناختی که از یک عکاس دارید و روند کاری اون رو میشناسید، بهتر می تونید منظور عکاس رو درک کنید و به هدف عکاس از گرفتن اون عکس برسید، و این به نظر من خوبه (این هم البته در موقعیت خودش) که البته این مورد برای حالت فعلی این بخش نقد عکس که عکس های اعضا انتخاب می شه و زیاد شناختی از روند کاری هم نداریم به نظرم بی فایده است!
سلام
همیشه تلاش کردم در زندگی چه در بعد اجتماعی و چه خصوصی داوری و قضاوتی اگر می کنم بی طرفانه باشد حال ممکن است زیاد هم موفق نباشم یا به دلیل دانش و تجربه کم.... درست داوری نکرده باشم، ولی در جایی که هیچ ضرر یا منفعت مادی و جانی ندارد این گفته زیاد در مورد من صدق نمی کند هر چند این را دیگران باید بگویند!نقل قول:
اما نکته مهم یک نقد اینست که در نقد یک اثر باید در بی طرفی صورت پذیرد ، دوستی و روابط و جنسیت و....
البته این نتیجه گیری ها بیشتر بر می گردد به جو جامعه که اصلا جالب نیست و فکر می کنم باید برخی از افراد (خارج از این انجمن و سایت)دست از این کارشان بردارند.
اما در مورد خبری بودند،خوب هرکس طبق دانش و بینش و یا تجربه شخصی، شاید مفهومی متفاوت دریافت کند.
من بشخصه چنین برداشتی از این عکس ندارم با احترام به نظر شما
این فرمایش شما درست شاید نصب تابلو با میله نامتعارف باشد هرچند تشخیص من سیم است ولی حکم محکمی برای نمایشگاه بودن ندارد مخصوصا که فقط یک اثر دیده می شودنقل قول:
در همین تصویر می بینیم که تابلو به وسیله یک میله بلند وصل شده است لذا این تصور که تابلو در خانه نصب شده است منتفیست ،همچنین این نوع نصب بیشتر برای نمایشگاه ها و گالری ها کاربرد
خوب حداقل همه ما چندتا نمایشگاه عکاسی و نقاشی دیدیم یا گزارشش را در مطبوعات و رسانه ها خواندیم ولی به یاد ندارم در خبرها چنین عکسی بوده باشد شاید در کنار چند عکس اصلی یک چنین عکسی باشد شاید!.
برای من در نگاه اول به علت نبود رنگ و نور مناسب تشخیص آنکه این اثر عکس است یا معرق یا نقاشی ... سخت است در حالی که یک عکس خبری باید تاحدودی از متریال استفاده شده یا سبک اثر اطلاعی بما بدهد
ودیگر آنکه در کدام نمایشگاه چنین نورپردازی را دیده اید که با استفاده از نور پنجره مشبک آثار را نور پردازی می کنند بگذریم که همان نمایشگاهها نورپرازیشان واقعا افتضاح است .
این گفته شما هم مرا به شک می اندازد:
شما از یک تابلو نقاشی استنباط یک نمایشگاه عکاسی کردیدنقل قول:
و در کنار متن عکس که نمایشگاه عکاسی است و همچنین نوع سوژه عکاس در هنگام بر خورد به تلاقی اثر سایه و نور بر تابلو نقاشی بلافاصله به ثبت این عکس پرداخته..
پیروز باشید
قبل از اینکه من نقد خودم رو بنویسم چند پیشنهاد داشتم :
جمله (( کادر بندی ایراد داره )) یا (( کادر بندی میتونست بهتر باشه )) همیشه من رو حساس میکنه
کادر بندی باید با شناخت محیط اطراف کادر رخ بده
در واقع ما شناختی از محیط بیرون کادر ( جایی که در عکس نمیبینیم ) نداریم که بخواهیم در این مورد قضاوت کنیم
بیشتر دوستان برای اصلاح کادر بندی دست به دامان ابزارهای برش میشن و بلافاصله قسمتی از عکس رو حذف میکنند . این کمک به کادر بندی نیست .
به نظر من در بیشتر مواقع این فقط بریدن و خراب کردن عکسه مگر اینکه دلایل مشخص و واضحی از برش عکس داشته باشیم
معمولا من سعی به بازسازی کادر دارم . یعنی سعی میکنم به جای بریدن قسمتی از عکس , اون رو بازسازی کنم
البته در این مورد ممکنه اختلافاتی وجود داشته باشه
اما بحث من این بود که در مورد نقد یک عکس بهتره عکس رو با همون کادر یا ترکیبی که عکاس ارائه کرده , نقد کنیم . چه بسا از اون کادر یا از اون ترکیب منظور خاصی داشته.
پس اینکه بلافاصله دست به دامان ابزارهای برش بشیم و بگیم ما اینطوری دوست داریم , کار پسندیده ای نیست
دوم اینکه سادگی عکس یا کم عنصر بودن عکس هیچ دلیلی بر خوب بودن یا بد بودن عکس نیست
عکس های ساده اتفاقا ترکیب بندی های قدرتمند تری دارند و معانی بهتری از اونها میشه برداشت کرد
و سوم اینکه بهتره گاهی سوژه رو جدا از محیط یا شرایطش بررسی کنیم.
من طبق روش خودم همیشه فرم و محتوا رو جدا از هم بررسی میکنم و سپس سعی میکنم بین اونها تشابه پیدا کنم.
( در واقع فکر میکنم جدایی ناپذیری فرم و محتوا وقتی معنا پیدا میکنه که هر کدام به دیگری معنی ببخشند )
این کمک میکنه تا ارتباط صحیح بین اجزا و مفهوم , خودبخود بدست بیاد و گاهی معانی زیادی از اجزا بیرون کشیده بشه
جمله معروفی در مورد عکاسی هست که میگه :
"A photograph is a portrait painted by the sun "
Berenice Abbott جمله ای به این مضمون داره که :
“Photography helps people to see.”
من نقد خودم رو با این دو جمله شروع میکنم چون معتقدم این عکس نماد حقیقی این دو جمله است
http://up.vatandownload.com/images/p...t730jk7cqw.jpg
الف : آنالیز فرم :
کنتراست :
تفاوت در نقش و طرح در این عکس بینظیره . انواع مختلفی از تضاد های شکل و محتوا و فرم رو میشه در این عکس دید که هر کدام با دیگری در تقابل قرار گرفته و برخی هم مکمل هم شدند
تقابل خطوط عمودی و افقی در این عکس تقریبا بی نظیره : حفظ ارتباط بین این خطوط و موازی بودن اونها و شباهت عجیب همه خطوط افقی با تمامی خطوط عمودی , یک شعر زیبا از عکس ساخته که درای یک قافیه بسیار زیبا است. گویی شکل افقی عکس , برگردانی از شکل عمودی عکسه
http://up.vatandownload.com/images/a...ri2i70nsdt.jpgدیگری تقابل دایره ها با مربع ها و مثلث ها است . دایره ها و مثلث ها همواره در حصار مربع ها هستند
http://up.vatandownload.com/images/c...aegiozglb6.jpgدر مورد نماد های مربع و دایره و مثلث میتوان بیان کرد که :مربع:
نموداری از استواری، مردانگی، سکون، منطق و معرف زمین است. در عین حال مربع نمادی است از جهان مخلوق، نیز مبین کشتزار، حصار، پنجره و جان پناه است.
شکل مربع از چهار ضلع برابر تشکیل شده است. هر یک از این چهار ضلع میتواند نمایانگر:
چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش باشد.
چهار جهت اصلی شمال، جنوب، مشرق و مغرب باشد.
چهار فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان باشد.
چهار مرحله از زندگی کودکی، جوانی، میان سالی و پیری باشد.
چهار طبع سردی، گرمی، خشکی و رطوبت باشد.
چهار خلط صفرا، سودا، بلغم و خون باشد.
چهار مرحله از تکامل بشری: دوران جنینی، دوران زندگی، مرگ، رستاخیز و معاد باشد.
افلاطون شکل مربع را زیبا به معنی مطلق ان میداند و ابویعقوب عدد چهار را کاملترین رقم میشناسد. زیرا به تعداد حروف الله: ا ل ل هـ است.
دایره :
اگر قبول کنیم که مربع نمادی از مکان است، دایره نمادی از حرکت و زمان است. در عین حال دایره نمادی است از آسمان، عالم ملکوت، حرکت اجرام سماوی در حول محوری دوار و سیار و نیز نمادی است از جهان معنوی و متعال.
همچنین:
مربع نمادی است از سکون، دایره بیانگر حرکت است.
مربع نمادی است از مردانگی و رجولیت، دایره مبین زنانگی و عنصر مونث است.
مربع نمادی از عقل است و دایره نشانی از احساس دارد.
مثلث :
مثلث نمادی است از ایستایی و توازن. نیز نمادی است از زهدان، شعارهایی نظیر گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک و پدر، پسر و روحالقدس و یا سه رنگ اصلی: آبی زرد، قرمز در این رابطه قرار میگیرند
سه نماد اصلی هندسی به طور کامل در این عکس وجود داره که هر کدام در تقابل با دیگری دارای معانی مختلف خواهد بود که در قسمت آنالیز محتوا به اون اشاره خواهیم کرد
دیگری تقابل خط و نقطه و صفحه که هر کدام فضای بزرگتری رو برای ما تجسم میکنند. از اتصال نقاط یک خط و از اتصال نقاط و خطوط یک صفحه و از کنار هم قرار گرفتن خط و و نقطه و صفحه یک فضای سه بعدی تداعی خواهد شدنقطه نماد سکون
خط نماد امتداد
صفحه نماد سطح
و فضا نماد حجم خواهد بود
http://up.vatandownload.com/images/7...yldq1jtnis.jpg
این یک سیر تفکری از جزه به کل و از کل به جزء است که در این باره و مخصوصا تقایل این تفکر با نماد شمسه بیشتر صحبت خواهیم کرد
تضاد دیگری که در عکس وجود دره , تقابل حرکت با ایستایی است . غیر از مطالب مربوط به مربع و دایره که به همین مفهوم اشاره میکنند , نماد زمین در قاب موجود در عکس و نماد درخت ( مخصوصا حرکت درخت و برگ افشانی آن ) همین تقابل رو با یاد میاره
تضاد دیگه , تقابل نور و روشنایی در عکسه
تضاد دیگری که در عکس وجود داره , تقابل نظم در شمسه نور و بی نظمی در برگ افشانی درخته. یعنی در قسمتی از عکس , نظم مطلق و در قسمتی از عکس آشفتگی زیاد میبینیم
تکرار ریتمیک : Rhythmic Repetitionریتم و تکرار شدن برخی از اجزا در این عکس , در قسمت قبلی شرح داده شد
اما قدرتمند ترین فضای ریتمیک در این عکس عبارت است از :
http://up.vatandownload.com/images/l...wksgqu1t5g.jpg
در واقع برگ ها در تابلو گرچه دارای پخش شدگی هستند اما طبق ریتم خاصی و بر اساس الگوی تکرار شونده خاصی در تصویر خودنمایی میکنند
تکرار اجزاء موجود در شمسه نیز , ریتم کاملا هندسی داره
نقطه اوج Climaxدر این عکس نقطه های اوج مانند یک سوم های طلایی یا نقاط طلایی وجود نداره اما با توجه به مرکز شمسه و تقابل با قاب عکس , یک انطباق کاملا صحیح از مارپیچ طلایی رو میشه روی عکس اجرا کرد. اگر فقط کمی قاب عکس پائین تر و به سمت چپ حرکت میکرد این انطباق شگفت انگیز بود
http://up.vatandownload.com/images/8...d66m83c0a2.gif
ضمن اینکه دو قاب متفاوت در صفحه داریم که هر کدام باید به صورت مجزا دیده بشه
توازن Balanceوجود دو قاب مربع شکل , که یکی کوچکتر از دیگری است , ایجاد یک توازن در عکس کرده . اگر فقط یکی از این مربع ها در تصویر وجود داشت , به علت اینکه عکس از زاویه روبرو گرفته نشده بود , حس افتادن در عکس بوجود می آمد
سادگی به هم پیوسته : Cohesive Simplicityسادگی به هم پیوسته که در شمسه به خوبی مشهوده . قبلا در مورد وجدت اجزا و رسیدن از جزء به کل در قاب عکس به علت ناط و خطوط و صفحه و حجم صحبت کردیم. اما در شمسه , اگر هر کدام از شکل های تشکیل دهنده آن را یه جزء حساب کنیم , سرانجام این اشکال ساده به هم می پیوندند و یک مفهوم پیوسته ( الوهیت ) را تداعی میکنند
ب : آنالیز محتوی
با توجه به نقد بقیه دوستان , متوجه این نکته میشیم که امکان ارتباط با اثر به سختی انجام شده
چرا که عناصر تشکیل دهنده عکس به جای اینکه روایتگر یک عمل یا یک حالت باشند , بیشتر نمادین بودند و باید هر کدام از نشانه ها جدا گانه مورد نقد قرار میگرفت
در مورد قاب عکس که در اون یک درخت تصویر شده , میتوان به تلاش درخت برای بالا رفتن از زمین و برگ افشانی اون ( که شاید بتوان آن را نماد تلاش درخت برای رسیدن به بالندگی دانست ) اشاره کرد
در نقد بقیه دوستان این حرکت , حرکتی به سوی نور تعبیر شده.
من فکر میکنم این حرکت به سوی نور نیست
چرا که در خود قاب تصویر هم , خورشید در پشت درخت تصویر شده
حرکت به سوی نوری است که از پنجره تابیده شده و شکل پنجره هم در واقع یک شمسه هشت پر هست
پس باید نماد شمسه را مورد بازبینی قرار بدیم و معنی وجود یک شمسه نورانی را بهتر درک کنیم
شمسه در هنر اسلامی و ایرانی به صورت های گوناگون رسم شده
گاهي شبيه قرص خورشيد همراه با پرتوهاي كوچك و يا به صورت جمع كثيري از تكرار شعاعها به گونهاي كه كل سطح را پوشش داده است. ( همانگونه که اینجا اینگونه است )
همانطوري كه اشاره شد نماد خورشيد (شمسه) كه در بيشتر آثار هنر اسلامي ديده ميشود، داراي معاني و مفاهيم نمادين فراواني ميباشد. ازجمله ميتوان آن را به عنوان نماد الوهيت و نور وحدانيت اشاره كرد (اللهنورالسماوات والارض، سوره 24، آيه 35.)
ز هر یک نقطه زین دور مسلسل ---- هزاران شکل میگردد مشکل
ز هر یک نقطه دوری گشته دایر ---- هم او مرکز هم او در دور سایر
اگر درخت را نماد تلاش و هر کدام از نقاط و برگ ها را یک جزء ( انسان حیوان جاندار یا حتی شیطان ) در نظر بگیریم میتوان دید که همگی این اجزا درون یک قاب مربع ( نماد سکون و زمین بود اگر یادتون باشه ) محصور شدند ولی همگی دارای حرکتی به سوی شمسه هستند
در واقع می توان گفت که :
جهان را سر به سر آیینهای دان ---- به هر یک ذره در صد مهر تابان
اگر یک قطره را دل بر شکافی ---- برون آید از آن صد بحر صافی
به هر جزوی ز خاک ار بنگری راست ---- هزاران آدم اندر وی هویداست
به اعضا پشهای همچند فیل است ---- در اسما قطرهای مانند نیل است
درون حبهای صد خرمن آمد ---- جهانی در دل یک ارزن آمد
به پر پشهای در جای جانی ---- درون نقطهی چشم آسمانی
بدان خردی که آمد حبهی دل ---- خداوند دو عالم راست منزل
در او در جمع گشته هر دو عالم ---- گهی ابلیس گردد گاه آدم
ببین عالم همه در هم سرشت ---- ه ملک در دیو و دیو اندر فرشته
همه با هم به هم چون دانه و ب ---- ر ز کافر ممن و ممن ز کافر
به هم جمع آمده در نقطهی حال ---- همه دور زمان روز و مه و سال
ازل عین ابد افتاد با هم ---- نزول عیسی و ایجاد آدم
ز هر یک نقطه زین دور مسلسل ---- هزاران شکل میگردد مشکل
ز هر یک نقطه دوری گشته دای ---- ر هم او مرکز هم او در دور سایر
اگر یک ذره را برگیری از جای ---- خلل یابد همه عالم سراپای
همه سرگشته و یک جزو از ایشان ---- برون ننهاده پای از حد امکان
تعین هر یکی را کرده محبوس ---- به جزویت ز کلی گشته مایوس
تو گویی دائما در سیر و حبسند ---- که پیوسته میان خلع و لبسند
همه در جنبش و دائم در آرام ---- نه آغاز یکی پییدا نه انجام
همه از ذات خود پیوسته آگاه ---- وز آنجا راه برده تا به درگاه
به زیر پردهی هر ذره پنهان ---- جمال جانفزای روی جانان
من فکر میکنم تابلو نشانی از این جهان دارد که همه ما در اون محبوسیم و در بیرون این قاب چیزی جز ظلمت و سیاهی نیست مگر جلوه ای از نور که همگی ما ( چه انسان و چه جاندار و چه حتی بی جان ) در پی رسیدن به الوهیت و وحدانیت او هستیم. هر حرکتی به غیر از حرکت به سوی وحدانیت و الوهیت خداوندی , تنها رسیدن به سیاهی و تباهی است.
به همبن دلیل من این عکس رو در رساندن پیامی که خودم از اون درک میکنم موفق میدونم و تمام فرم و محتوای عکس نیز به مضامین ذهنی من از این عکس اشاره میکنند
مهم نیست که عکاس واقعا چنین هدف یا برداشتی داشته یا نه
باز هم به قول Berenice Abbott
I didn't decide to be a photographer; I just happened to fall into it.
منابع :
کد:http://parsitest.com/Article/548.htm
http://www.facebook.com/note.php?note_id=175707039153966&comments
http://www.tebb.ir/post-1385.aspx
با تشکر
خیر، بنده در اون قسمت یکسری مطالبی در مورد متن عکس و عکاسی نوشته بودم که ترجیح دادم مطرح نشود و در اصلاح و ویرایش مجدد کلمه عکاسی به نقاشی باقی ماند.نقل قول:
شما از یک تابلو نقاشی استنباط یک نمایشگاه عکاسی کردید
با تشکر از جناب دلباز شما در نقد خود از شماتیک هندسی خط و سطح استفاده کردید که بر اساس آنها به تحلیل عکس پرداختید که به نظرم با اساس تحلیل هندسی مغایر است زیرا :
سوال بنده اینست که در عکس اصلی خطوط عمودی و افقی می بینیم یا خطوطی که به دلیل زوایه دید موجود از زاویه قائمه خارج شده اند؟؟نقل قول:
تقابل خطوط عمودی و افقی در این عکس تقریبا بی نظیره : حفظ ارتباط بین این خطوط
http://up.vatandownload.com/images/1...5i87tve7mp.jpg
در عکس بالا خطوط سبز خطوط عمودی با زاویه قائمه هستند اما خطوط قرمز خطوطی هستند که ما در تصویر می بینیم.(البته برای یک مورد که قاب عکس است کشیده شده)
باید توجه به اینکه روش های گوناگون نقد وجود دارد اما در اکثر آنها یک گزاره ثابت وجود دارد : Fact
Facts can refer to truths known about past or present circumstances by actual experience or observation or to events that are presented as objective reality
که به عبارتی در مورد عکس و نقاشی معادل هر آنچه که در اثر می بینیم است.
به نظر می رسد دوستان در تحلیل و نقد این گزاره به آنچه دوست داریم ببینیم تاویل می کنند و اساس ایرادات بنده هم به همین قسمت است، که در پست های گذشته بنده به انواع روش ها این مورد را بیان کردم ، لذا اگر بنده در تحلیل خود آنچه را که دوست دارم به حقیقت موجود در اثر هنری ارجحیت بخشم اساسا تحلیل فاقد ارزش خواهد بود.
نکته بعدی در مورد نقطه اوج هست که شما مطرح فرمودید و از golden spiralاستفاده کردید.
http://up.vatandownload.com/images/y...kipvajtui8.png
همان طور که در عکس بالا مشخص است این تقسیم بندی هندسی طلایی حاصل از نسبت های تقسیمات درون یک کادر مشخص است.
اما شما در عکس زیر این کادر و نسبت ها را با توجه به منظور خود تغییر دادید و همانطور که در تصویر شما مشخص است نسبت های اصلی از کادر خود عکس خارج شده اند.
http://up.vatandownload.com/images/b...jh2xcvg5bg.gif
بنده هرچه جستجو کردم هیچ منبع علمی برای این نوع تطبیق و تحلیل نیافتم در صورت داشتن مرجع معتبر برای این نوع تحلیل لطفا آدرس آنرا بدهید که مطالعه کنیم.
لزومی نداره که شما در یک عکس , دقیقا یک خط راست ببینید تا در درونتون استنباط یک خط راست داشته باشید
باز هم دقت کنید که شما به یک عکس نگاه میکنید نه یک نقشه هندسی
همین که خطوط قاب در نظر بیننده تشکیل یک فروم مربع شکل بدهند
همین که شمسه حاصل از عبور نور از پنجره به شکل یک شمسه در ذهن , صورت ببنده
همین که اثری از یک مارپیچ طلایی در بطن اثر پیدا بشه
همین که اثری از فرم های هندسی مربع و دایره و مثلث برای بیننده شکل ببنده
کافی است تا در مورد همه این فرم ها و شکل ها صحبت کنیم
رشته تحصیلی من ریاضی کاربردی است و قطعا هندسه جزو باید های زندگی من بوده
اما باید توجه کنیم که اینجا کلاس هندسه نیست
بلکه ما درپی نشانه ها یی هستیم که با توجه به اون ها بتونیم تفسیری از عکس در ذهن داشته باشیم
اینکه حالا قاب عکس دقیقا منطبق بر یک مربع کاملا هندسی نیست ( آن هم نه در واقعیت بلکه با توجه به زاویه عکاسی ) دلیل بر این نمیشه که ما اون قاب رو مربع شکل ندونیم
این قاب رو به بچه دو ساله تا پیرمرد نود ساله اگر نشون بدید و بگید این قاب چه شکل هندسی ای داره , همه به شما خواهند گفت که مربع شکله
خب فکر میکنید بزرگترین ترکیب شناسان عکس , عکس رو چگونه از نظر ترکیب بندی , تجزیه تحلیل میکنند
به نظر شما اونها هم مثل شما , فقط به یک مربعی که واقعا از نطر هندسی مربع باشه , میگن مربع؟؟
به نمونه های زیر که ترجمه فارسی کتاب (( ترکیب بندی در عکاسی )) اثر هارالد مانته است دقت کنید و ببینید چگونه از عکسی که حتی فاقد خطوط تعریف شده در هندسه است , به مفهوم خط و مثلث و نقطه و صفحه رسیده :
http://up.vatandownload.com/images/z...3x1pp30n8t.jpg
http://up.vatandownload.com/images/u...7gtzi71k2i.jpg
دقت میکنید که در اینجا اصلا ما اثری از مثلث نداریم اما همینکه این عناصر در ذهن ما تداعی فرم مثلث کنند برای بیان توازن عکس و ایستیای اون کافی است
http://up.vatandownload.com/images/j...1jbxiocruy.jpg
آیا در مورد چگونگی تحلیل خط و نقطه و صفحه در عکاسی , دقت میکنید ؟
نقد عکس و نشانه ها و فرم های عکس با نقد هندسه و نقوش هندسی گرچه دارای تفاوت ریاضی گونه است اما هر دو بر اساس شکل ها و فرم ها استوار هستند اما یکی مهندسی تر به این قضیه نگاه میکنه و یکی به همان صورت که در طبیعت موجوده.
به شما که تا این حد به مفاهیم و عناصر هندسی علاقه دارید توصیه میکنم این کتاب ترکیب بندی اثر هارالد مانته را مطالعه کنید تا با روش تحلیل فرم های هندسی در عکاسی ( نه در یک نقشه هندسی ) آشنا بشید
با تشکر
بنده با تجزیه و تحلیل آثار هنری بیگانه نیستم و موارد مطروحه در مورد هندسه پنهان آگاه هستم.
اما در مورد تحلیل هندسی همچنان بر نظر خود هستم که ابتدا باید به حقایق موجود پرداخت و در مراتب بعد به تفسیر و تاویل. لذا دو چهار ضلعی که در زیر عکس آن آورده شده در تحلیل و تفسیر دو شکل متفاوت هستند.
http://up.vatandownload.com/images/b...g7gwygtvga.jpg
ایضا در مورد نظرات بنده در تحلیل هندسی ،شاهد از غیب رسید در موردی که شما به عنوان مرجع توضیح مورد نظر خود در پست قبل آورده اید اگر به تحلیل خطی توجه کنید خطوط را مورب و زاویه دار کشیده در حالیکه اگر بنا بر نظر شما باید عمل می شد خطوط تحلیل هندسی باید مستقیم و عمودی می بود.
http://up.vatandownload.com/images/z...3d08979qjb.jpg
البته من تحلیلم رو روی این عکس نوشتم
چه شما دوست داشته باشید و چه نداشته باشید
چه قبول داشته باشید چه نداشته باشید
فرقی در دیدگاه من ایجاد نمیکنه
اما چون به گفتگو علاقه دارم , قبل از اینکه جلوتر بریم ,
یه سوال از شما دارم :
یعنی شما میخواهید بر اساس حقیقت تعریف یک نقطه یا خط یا صفحه یا شکل هندسی به نقد عکس بپردازید؟
بحثهای بسیار جالبی در مورد عکس مطرح شد که همینجا از همه دوستانی که در این تاپیک مشارکت داشتند، تشکر می کنم.
یکی از ویژگی های عکس تقابلی است که بین سطح و عمق وجود دارد. در نظر اول، عکس تخت دیده میشود اما دو عامل، عکس را کاملا دوبعدی مینمایاند: سایه و نیز پرسپکتیو حاصله در عناصر. این نوسان بین تخت بودن و دو بعدی بودن، یکی از مختصاتی است عکس را پویا مینمایاند.
ویژگی دیگری که دوست دارم به ان اشاره کنم، اهمیت اجزای خارج کادر در این عکس است. هر چند دو عنصر اصلی موجود در عکس در نظر اول کاملا متعلق به کادر به نظر میرسند اما سایه ایجاد شده فقط نشانی از چیزی است که در خارج کادر وجود دارد. معمولا چنین ارجاعاتی در عکسهایی دیده میشوند که دارای اجزای فراوانتری باشند اما در این عکس با وجود محدود بودن عناصر، ارجاع جالبی به یک عنصر Extraframal وجود دارد.
محتوای عناصر نیز بدون ارزش نیستند. در واقع طرحی که بر روی دیوار نصب شده است و شکل آن را در نظر بگیرید. سپس سایه خاصی که دارای طرح مشخص است و دارای همپوشانی با عنصر اول می باشد. این ترکیب کاملا حس حرکت و نیاز به سوی روشنایی را در ذهن بیدار میکند. حتی اگر آن مقصد روشنایی، خودِ روشنایی نباشد و فقط سرابی از آن باشد.
مبحثی در نشانهشناسی وجود دارد به نام Articulation. اگر بتوان پیغام را به اجزائی تقسیم کرد که هر یک دارای معنا/ارزش قابل ملاحظه ای باشند، آنگاه میتوان گفت که آن پیغام دارای Articulation است. در این عکس دو عنصر مشخص وجود دارد. تجزیه عکس بر اساس این عناصر، نشان میدهد که هر یک از اینها به تنهایی دارای پیام/معنایی در حد ترکیب دو عنصر نیستند. به معنایی دیگر مجاورت این دو به همین شکل و فرمی که دیده میشود، عکس را سرشار از اشاره مینماید.
پ.ن: در مورد اشکالات تکنیکی عکس در صحبتهای دوستان اشارههایی شد. به نظر من هر چند عکس بدون اشکال تکنیکی نیست اما این اشکالات در حدی نیست که با موجودیت عکس در تعارض باشد یا ارزش آن را بکاهد.
--
عکس فوق کاری است از خانم هدی زعیمی. با آرزوی موفقیت برای ایشان.
با سلام
به سلامتی نفد این عکس هم یه جورایی به پایان رسید و پست جناب روشن یه جورایی حسن ختام این مبحث بود
اما یه سوالی که همیشه برای من مطرح بوده پس از نقد و ذهنم رو مشغول میکنه،میزان آگاهی مولف از مباحث مربوطه است در زمانی که اثر رو خلق میکرده!
سوالم از خانم زعیمی (که نقدهای مثبت ومنفی متفاوتی راجع به کارشون دریافت کردن)اینه که چقدر به موارد ذکر شده در نقدها ، موقعی که اثر رو خلق میکردن،هوشمندانه اندیشیده بودن ؟ و اساساً این اثر یه کار بداهه بوده یا روش تفکر و تعمق صورت گرفته و هوشمندانه چیده شده در جهت بیان مفهوم مورد نظر عکاس!؟
سلام
پیش از شروع سخن اصلی باید از همه بزرگوارانی که این عکس رو دیدند و نظر دادند و نیز انتخاب جناب روشن تشکر کنم.
این عکس متعلق بود به نمایشگاه نقاشی نقاشان طبیعت گرای معاصر. تابلوهای بسیار زیادی در این نمایشگاه وجود داشت که در واقع این تابلو بیرونی ترین تابلوی نمایشگاه و جدا از بقیه بود. من شاید به جرات بگم که از کنار بیشتر آثار به سرعت عبور می کردم(به دلیل بی علاقگی به این سبک نقاشی) اما زمانی که به این تابلو رسیدم مکث کردم. دقیقا برای چندین دقیقه به این صحنه نگاه می کردم.بدون اینکه علت اصلیش رو بدونم. این صحنه( تلاقی نور شکل گرفته از پنجره و نوع اون نقاشی) هم برام آشنا بود و هم غریب.اما کم کم مفاهیم این صحنه برام روشن تر شد و به مرور واضح تر و آشکار تر.و دقیقا رسیدم به معنایی که در ذهنم شکل گرفته بود.
البته باید بگم که در اون لحظه مفاهیم دیگری هم درک کردم که شاید فقط مختص به شخص خودم باشه.
اینها تنها حس و درک من در همون لحظه بود:
تقابل دنیای واقعی و حقیقی(نور) و دنیای ساختگی و مصنوع دست بشر(تابلوی نقاشی)
تقابل دنیای معنوی و عرفانی(نور) و دنیای مادی (تابلوی نقاشی)
تقابل سنت های قدیمی (نور) و دنیای مدرن امروزی(تابلوی نقاشی)
قدرت وسیع نور با وجود به ظاهر کوچک بودنش
و در نهایت تمنای رسیدن به نور و رها شدن از قاب تعلقات ساختگی
من نقاشی رو بیشتر مدرن دیدم تا سنتی و بیشتر مادی دیدم تا چیزی شبیه مینیاتورهای ایرانی.اما نور اون پنچره و حتی شکل گرفتنش به صورتی به این زیبایی برام جالب بود.و در نهایت کاری که می تونستم انجام بدم این بود که زاویه ایستادنم رو طوری تعیین کنم که تلاقی نور و تابلو کاملترین معنا رو پیدا کنه.
من این عکس رو کاملا آگاهانه ثبت کردم و جدای از قوی بودن یا ضعیف بودن این کار،اما هنوز هم به جرات می تونم بگم که این عکس برای خودم حس غریبی رو به همراه داره.حسی و حرفی جدای از تمام دریافت ها و درک من از اون لحظه ...
موفق باشید
سلام،
پوزش من را بابت تاخیر در پاسخ بپذیرید.
http://forum.akkasee.com/attachment....4&d=1311962974
1. به نظرم در چنین عکسی که فضای زیادی به صورت تک رنگ وجود دارد، وجود امضا کمی چشم را اذیت میکند. در واقع اینجا امضا جزو عناصر بصری عکس شده است.
2. در مورد نوشته قبلی ام.
منظورم رد یا قبول اثر نبود، بیشتر برداشت شخصی ام بود. از نظر من عکس موفق است. چون بیننده را چالش می کشد که بیشتر آنرا ببیند.
دوستان از زوایای مختلف عکس را تحلیل و بررسی کردند.
اما من نمی توانم راحت عکس را بخوانم، شاید بهتر باشد بگویم، نمی توانم حس عکس را بفهمم. عناصر با هم مرتبط هستند. آن طرح مشبک روی گوشه قاب (سایه پنجره) قاب عکس، پس زمینه مشکی بیشتر به من حسی مانند معلق بودن میدهد ( اما دریافتم از این حس هم کامل نیست، شاید چون چیز بهتری در ذهنم نمیتوانم متصور بشوم به تعلیق رسیده ام)
شاد باشید
این خوب است، تبریک به ثبت کننده اش
جناب روشن با توجه به اطلاعات زیاد شما این سوال می پرسم شک کردم که شاید در عکاسی تعاریف متفاوت باشه
ما در هندسه به نقطه میگیم یه یک بعدی ودو بعدی رو به صفحه میگیم که بعد سوم که همان عمق باشه نداره که همون هندسه مسطحه است اگه عمق یا پرسپکتیو داشته باشه میشه فضا که بهش هندسه فضایی میگن
البته اگه از دبیرستان درست یادم مونده باشه