بیست و پنجمین عکس از سری بحثهای نقد و تحلیل عکس:فایل پیوست 15108
Printable View
بیست و پنجمین عکس از سری بحثهای نقد و تحلیل عکس:فایل پیوست 15108
درود
درختی رو می بینم که در دورترین نقطه از آب رها شده . آب هم در همین نزدیکیست . اندک آبی که از پهنه ی دریاچه باقی مانده ، ظاهرا آنقدر کم و بی فایده هست که درخت امیدی به اون نداره . انگار دیگه برای درخت فرقی نداره که خودشو به آب برسونه ... انگار دیگه همه چیز رو به اتمامه ؛ چه برای درخت و چه برای دریاچه . اما به آسمان که خیره می شم ، جرقه هایی از امید ، ذهنمو روشن می کنه ، انگار آسمان با ابرهای باروَرِش اومده تا هم به درخت جان دوباره ای بده و هم به دریاچه . شاید آسمون قراره با هدیه ی بارونیش ، آنقدر به دریاچه جون بده ، آنقدر به دریاچه اوج بده و آنقدر دریاچه رو به درخت نزدیک کنه که بار دیگه دست درخت در دست دریاچه گذاشته بشه .
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
عكسي با شاخص ساختار شكني بارز . پس مشخص است با يك لند اسكيپ مواجه نيستيم.
المانهاي تشكيل دهنده : زمين ( ترك خورده) ، صخره ( شروع به متلاشي شدن) ، درخت ( رو به سياهي) ، آسمان ( در هم و به خود پيچيده و محصور )
محوريت: فرو پاشي صخره ها
كمپوزيسيون حاصل : ترسيم آخر الزمان - القاي هراس
هنر : تضاد در ديد بصري و منطقي ( چرا ؟)
بسيار زيبا
ترک های عمیق زمین ؛ رسیدن ابر سیاه ؛ درختی که در ابتدای صف، در انتظار است.
مرداب کم عمقی که در سمت چپ کادر، یادآور روزگار پر آبی است، شاید برای رستن از نیستی، در اغمای خویش، با ابرهای سیاه در حال گفتمانی موهوم باشد.
مرداب خسته، هنوز علفهای نزدیکش را سبز نگاهداشته است.
ابر سیاه با خود میاندیشد ... آیا بارش من، شسته شدن دیواره ای که تک درخت، بر لبه آن استوار مانده، و نیز عریان شدن ریشه های درخت را در پی نخواهد داشت ؟ مرداب و علفهایش چه میشوند ؟
پیام: دوراهی، بیم و امید، بزنگاه تصمیم و تردید.
ضمن اینکه بنظر، ثبت رنگ ها میتونسته بهتر باشه.
فقط نظرم را میگویم و نمیدانم نقد محسوب میشود یا خیر:
گویی درخت ایستاده و مرگ را انتظار میکشد(یا به شروع دروه ای سخت مینگرد)
و از طرفی ابرها امید با خود می آورند؛امید بارش زندگی
منحنی ای(صخره) که درخت در وسط آن قرار گرفته این احساس هراس از اینده را تشدید میکند و ترکهای زمین در پایین تصویر نیز
(چرا نام عکس و عکاس ذکر نمیشود؟)
سلام
از دیدگاه من این تصویر نمیتونه در سبک رئال جایی داشته باشه به خاطر اینکه در طبعت همچین چیزی ممکن نیست
از دید زمین شناسی این ناحیه مربوط به ناحیه های تایگا می باشد از مشخصه های این نواحی پراکنش دسته ای درختان است یعنی به ندرت درختی مثل عکس تکی وجود داره و دیگر اینکه بر فرض محال اگر دریاچه ای هم وجود داشته باشه می بایست از همیاری میان ریشه درختان سوزنی برگ با نوعی قارچ موسوم به آسکومیست گلسنگ تشکیل میشده که اثری از آن دیده نمیشود توضیح اینکه گلسنگ ها مدت زمان طولانی در محیط های نامساعد (از دید بیولوژیکی) دوام میاورند
از طرفی چون در این مناطق تبخیر آب کم است به ندرت ابر های باران زا تشکیل میشوند ولی در عکس ابرهایی با مشخصات کلمبونیمبوس ظاهر شده اند
از رنگ صخره ها هم بگذریم که مربوط به نواحی کوهستانی است
به نظر من باید از دیدگاه های فلسفی این تصویر رو تحلیل کرد
احتمالاً دوست خوبمون آقای محمدیان روشن، که این عکس رو گذاشتند، برای اینکه اسم عکس، به نقدهائی که قراره اینجا روی عکس بشه، تاثیر نذاره، اشاره ای بنام عکس نکرده اند.
حقیقتاً خواندن Text و یا اسمی که با عکس میاد، در شکل گرفتن خط مشی نقد ما، خواه نا خواه تاثیر میذاره؛ مخصوصاً برای من بی تجربه.
چند روز پیش به اتفاق چند تن از دوستان برای دیدار دسته جمعی از مجموعه عکسهای چند عکاس خارجی، به گالری آتبین رفته بودیم. متونی که همراه با عکسها ( که عمدتاً New Art ) بودند، در بعضی موارد، کمکی بود برای فهم اثر ( ظاهراً در کنار اکثر آثار هنری مدرن، متنی از هنرمند مربوطه ارائه میشود ) و در بعضی موارد، کمی قضاوت بیننده را جهت دار میکند.
درود ...
عناصر مختلفی در عکس حضور دارند که عکاس در به کارگیری آن ها خوب عمل کرده است. زمین خشک و ترک خورده به وسعت تقریبا زیاد، صخره هایی بلند، تک درختی که پُر است از برگ، آسمانی با ابرهای تیره و روشن و ...
ترکیب بندی این عکس هم در عین نامتعارف بودن به نظر بنده مناسب و هوشمندانه بوده است. همین که در جهت القای مفهوم از ترکیب بندی کلاسیک و خطوط دو سوم ها بهره نجسته است خود امتیاز بزرگی است. قرار دادن درخت در میانه تصویر برای اعمال توجه بیشتر به سوژه اصلی هم از نکات مثبت آن است. گر چه به نظر شیب قسمت پایین صخره ها طبیعیست و حفظ آن باعث شده تقارن منحنی بالای صخره ها حفظ شود، اما به نظر بنده تراز شدن آن به نفع عکس بود.
تم رنگی انتخابی و سچوره پایین حس سردی، خشونت و ... را به مخاطب القا می سازد. حسی که با دیدن دقیق تر عناصر عکس تشدید می شود. (زمین خشک و ترک خورده، آسمانی با ابرهای تیره و روشن و ...) چنین عکس هایی شبیه آرایه استعاره در ادبیات هستند، با اینکه به نظر عکسیست از یک منظره اما تاویلی خاص دارند، مفهومی خاص را منتقل می کنند و به نوعی نگارشی شاعرانه از پدیده های طبیعی محسوب می شوند. عناصر شخصیت می گیرند، طوریکه بیننده در یک لحظه نگران سرنوشت درخت می شود، و لحظه ای دیگر بر پایداری و استقامت او آفرین می گوید، به ترک های روی زمین حس خوبی ندارد، مانند حسی که با دیدن یک انسان شرور پیدا می کند. همه این ها باعث می شود داستانی برای بیننده شکل بگیرد که کمابیش نقاط اشتراکی با داستان بینندگان دیگر دارد.
شاد باشید ...
عكس زيبايي است.
دوست ندارم وقتي بارون شروع ميشه در محلي كه ايستاده ام باشم. (محل عكاس). چشمم دنبال راهي است كه به بالا يعني زير درخت برم؛
يك حالت عجز و ترس از غرق شدن رو به من القا ميكنه.
با تشکر
همانطور که دوستان اشاره کردند این عکس شامل چند پلان است زمین کویری ، بوته ها و گیاهان که در پایه صخره های قرار داردند، صخره و درخت بر روی آن و آسمان.
این عکس در وهله اول با توجه به کم بودن عناصر بصری آن(عدم حواشی) و اینکه چینش پلان های آن ترتیب وجود دارد( طبیعت و عکاس و... دست به دست هم داده اند که ترکیب بندی استوار ولی ساده به مخاطب ارائه کند) عکس ساده ای برای مخاطب محسوب می شود و مخاطب می تواند به سرعت با عمس رابطه برقرار کرده و به هدف عکس و نقطه تاکید عکس برسد. (البته این ساده بودن معنی بی ارزش بودن عکس نیست بلکه نکته قوت این عکس محسوب می شود که می تواند مخاطب را در مرتبه اول جذب و سپس اجازه کنکاش و جستجو آگاهانه در این اثر هنری بدهد) از مواردی که به این عکس کمک کرده است
http://up.vatandownload.com/images/e...oywao0gu3x.jpg
-ترکیب بندی این عکس شبه تقارن در محور عمودی است
- خطوطی که در تقسیم بندی افقی اثر دیده می شود با تقسیم بندی پلان های عکس منطبق هستند و این حرکت چشم مخاطب به درون عکس کمک بسیاری می کند.
-خطوطی که در تقسیم بندی افقی اثر دیده می شود خطوط منحنی هستند که یک سبب حرکت روان چشم در کادر می شوند
-همچنین خط محنی و محدبی که جدا کننده پلان صخره و آسمان است، به ارزرش بصری درخت کمک شایانی کرده است و بر نقطه تاکید بودن درخت دلالت دارد.
مورد دیگری که در این عکس به چشم می خورد بافت است. همجواری بافت ترک های کویری، بوته ها و گیاهان. بافت صخره ها و ابر ها در آسمان که در این عکس دیده می شود قابل توجه است.
حرکت چشم از پایین کادر به سمت بالا به عبارتی از کویر خشک و رسیدن به گیاهانی که بیشتر آنها هم مقهور خشکی کویر شده اند و سپس ایستایی صخره ها و خشونت موجود در ذات سنگ و حرکت روبه بالای چشم تا رسیدن به درخت استوار و سرسبز ، نشانیست از امید....
با سلام
کادری فاقد عناصر اضافه در مقابل چشمان ما قرار دارد که در نگاه اول دو خط یکی خط زمین خشک و دیگری خط صخره هاست که بیش از بقیه به چشم می آید اما خط زمین برخلاف آنچه اغلب اوقات مطلوب ماست عکس را به دو قسمت مساوی تقسیم کرده است که این عمل آگاهانه عکاس تاکیدی بر زمین خشک و سهم پنجاه درصدی آن از کادر است که با دارا بودن بافتی به هم تنیده و با خطوط شکسته در نزدیکترین فاصله به نگاه بیننده قرار گرفته است نکته مقابل این بخش از عکس بافت خیال انگیز ابرهاست و در مرکزیت آن قویترین عنصر قرار گرفته "درخت" . ابرها و درخت این چشمه های رحمت همچون آرزویی دور از ما و این زمین خشکیده هستند که برای رسیدن به آن باید از کویر وجودی خویش و صخره ها که با سختی که بافتشان تاکیدی بر آن است گذشت اما آنچه سختی صخره را فتح شدنی می کند انحنای آن است پس باید برای رسیدن به زیبایی خطر کرد و از تردیدی که کادر به ما القا میکند گذر کرد.
سلام
از نظر من عکس مفهمومی خوبیست. ولی ترکیب المان های داخل عکس رو نمی پسندم. خطوط نامتقارن و کج موجود در عکس زیاد جالب نیست. خط جدا کننده زمین از کوه کاملا کج هست و در حالی که قسمت های بالای کوه در سمت راست و چپ کارد نسبت به بالای کادر کاملا برابر است. در قسمت زمین ترک خورده سمت راست یک قسمت سفید تر داریم که یک خط کج از سمت راست به وسط پایین کادر ایجاد کرده. و علاوه بر اینها اون قسمت آب جمع شده در سمت خیلی نگاه رو به خودش جذب میکنه. و نکته دیگه اینکه فکر میکنم اگه سهم آسمان بیشتر بود عکس بهتری میشد.
در نگاه اول زمین خشک و ترک خورده را می بینیم، و به سرعت حس از بین رفتن طبیعت(به هر دلیلی) به ذهن می آید. در ادامه چشم به تصویر یکنواخت زمین خشک عادت می کند، اینجاست که درخت را می بینیم، تک درختی سرسبز. با توجه به پیش زمینه ذهنی ما از خشکی طبیعت نباید چنین درختی در این مکان باشد، و همین کلیدی است که باعث می شود به دنبال نشانه های دیگری در تصویر بگردیم. در گوشه سمت چپ تصویر مقداری آب میبینیم، این زمین هنوز به طور کامل خشک نشده، و مقدار بسیار کمی آب در آن باقی مانده و به زودی آن هم از بین می رود. درخت بر روی سنگ های دیواره مانندی وجود دارد که این فکر را به ذهن می آورد که شاید این دریاچه ای بوده، گودالی که روزگاری آب در آن وجود داشته.
به نظر این آب صرف به ثمر آمدن و رشد این درخت شده، در طی سالها وجود خود را ذره ذره به درخت داده تا هر دو به چنین روزی رسیدند. حس فداکاری عکس بسیار زیاد است، و بر خلاف زمینه خشک آن، در انتقال یک حس زیبا بسیار موفق بوده است.
نقل قول:
کمی قضاوت بیننده را جهت دار میکند.
در چند عکس از عکس های گذشته بحث هایی روی این موضوع انجام شد، و دوستی لینکی از همین انجمن در این رابطه گذاشتند که برای بنده بسیار مفید بود.نقل قول:
اگر نام عکس یا پی نوشت عکس (در صورت وجود) ذکر بشه عالیه
در رابطه با این عکس، فکر نمی کنم گذاشتن پی نوشت جالب باشه، چون تا اینجا که نقد های دوستان رو خوندم، چندین برداشت متفاوت بوده و این از نظر من زیباست. و در صورت داشتن پی نوشت، همه ذهن ها به یک سمت میره.
درود
اگر اشتباه نکنم ، پی نوشت و نام عکس ، عناصری هستن که به عنوان کلید ، توسط عکاس در اختیار بیننده قرار می گیرن . یعنی عکاس حس می کنه برای اینکه بتونه هدفش رو به بیننده منتقل کنه ، باید کمکش کنه .
خب اگر شما کلید ها رو از عکس جدا کنید ، آیا واقعا چیزی از مفهوم و هدف اصلی عکاس باقی می مونه ؟ معلومه که نه . اگر عکس عنوان و پی نوشت داشته باشه و ما بیایم و فقط عکسش رو لینک کنیم ، به نوعی با این کار به عکاس و زحماتش در رساندن مفهوم خیانت کردیم .
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
http://forum.akkasee.com/attachment....8&d=1313180404
آنچه عکس را جالب توجه مینماید، ارائه یک نمونه خوب از Composition با استفاده از جایدهی عناصر در سه سطح همراه با استفاده خوب از خطوط و بافتهاست. بافت پیشزمینه همراه با خطوطی که از دو سو به سمت نقطه اصلی عکس کشیده شدهاند، یک فضاسازی کامل را ارائه میدهند. از سوی دیگر وجود دو سطح عمود بر یکدیگر و قرارگیری درخت در بالای عکس، وجوه فکری و مفهومی دیگری را نیز به عکس بخشیده است. و آن ابرها... در دورترین قسمت قاب که نقش مهمی در تکمیل روایت عکس دارند. که نشانه گذر زمان هستند در این قاب به ظاهر ساکن. وجه پویای عکس در کنار وجه ساکن عکس.
عکس در این اندازه کمی از لحاظ کیفیت و جزئیات مشکل پیدا کرده است. مطمئنا دیدن این عکس به صورت چاپ شده در اندازه بزرگ، بسیار لذتبخش خواهد بود.
با تشکر از پدیدآورنده این اثر، آقای بردیا سعادت.
نقل قول:
خب اگر شما کلید ها رو از عکس جدا کنید ، آیا واقعا چیزی از مفهوم و هدف اصلی عکاس باقی می مونه ؟
با سلام مجدد! :)نقل قول:
به نوعی با این کار به عکاس و زحماتش در رساندن مفهوم خیانت کردیم .
ببینید، در رابطه با این موضوع در عکس های قبلی صحبت شده، و الان که برای لینک گذاشتن پست ها دنبالشون گشتم، دیدم شما خودتون هم در اون بحث ها شرکت کردید :)
درود
این قسمت از گفته های استاد غفاریان بهانه ای شد تا با وجود قدیمی بودن جریان بحث من هم برداشتی که از عکس رو داشتم بیان کنم .
نمیدانم چرا اما در نگاه اول بر خلاف بیشتر دوستان که نگران وضعیت یا آینده درخت بودند من به آن تک درخت به چشم یک حاکم مستبد یا همچین چیزی نگاه کردم که با وجود تمامی خشکسالی و علف های خشک (رعایای یک سرزمین) خیلی پربار و استوار به رشد خودش ادامه داده. صخره ها هم حکم یک دژ مسحکم دارند که امنیت حاکم رو در برابر خطرات احتمالی حفظ میکنند .
حس استبداد و پادشاهی درخت شاید به علت بالا قرار گرفتن آن از سطح زمین خشک و ترک خورده و همچنین آسمان پر از دلهره ی تصویر باشه .
جسارت منو بعنوان کسی که هیچگونه دانشی در مورد خوانش عکس و دانش بصری نداره اما تشنه ی یادگیری هست رو به بزرگی خودتون بخشید.
من فکر میکنم عکس خیلی از نظر نور و کنتراست دست کاری شده نتونستم معادل خوبی برای پست پروداکشن پیدا کنم ولی بیشتر شبیه عکس های HDR شده
ضمن اینکه با نظر دوستمون درباره قواعد ترکیبندی موافق نیستم ، گاهی شکستن آگاهانه قواعد ترکیبندی میتونه نتایج خیلی خوبه بده که به نظر حقیر در مورد این عکس صادقه
خطوط افقی و عمودی مبهم می باشد
حواشی عکس هم کم می باشد
در کل بسیار خوب است
به نظرم خوبه فقط برخی خطوط و حاشیه ها مطلوب نیست مثل خط جدا کننده زمین از کوه
تابلوسازی
ببخشید من عکسو ندیدم
خیلی زیباست اما واسه بعضی افراد بهت برانگیز میشه.برای اینکه بیشتر تصویر رو خشکی فراگرفته.در دنیای بصری و جذابیت های دیداری عکسی منحصر به فرد خواهد شد اما برای روان عموم افراد ممکنه حس بهت و ترس رو منتقل کنه . مسلما فردی که غمگین هست با دیدن این تصویر انتهای عکس را نخواهد دید . او چروک های ذهنش و گذشته تلخ را تداعی خواهد کرد . پس جایگیری عناصر در تصویر خیلی مهم هست و اگر کمی رعایت میشد برای عموم افراد جذابیت روانی هم داشت . تصویر باید اینقدر زنده باشه تا با هرکسی ارتباط خوب برقرار کنه. ترکیب کلی و موضوع اصلی عکس بسیار خارق العاده هستش . منتهی هر کدام از این عناصر سهم متعادلی باید از نظر مکانی داشته باشند .حتی اگر برای مثال ترسیم اخرالزمان باشد ؛ غلبه پایین تصویر بر اخر تصویر ؛ جلوی پویایی را خواهد گرفت و همچنان ماندن را اصرار میکند . و فقط محدود افرادی هستند که ریسک پذیر بوده و برای این ریسک به امید رجوع خواهند کرد.در کنار هر تصویری باید راه حل هم به صورت ناخودگاه منتقل بشه .