بیست و پنجمین عکس از سری بحثهای نقد و تحلیل عکس:
بیست و پنجمین عکس از سری بحثهای نقد و تحلیل عکس:
درود
درختی رو می بینم که در دورترین نقطه از آب رها شده . آب هم در همین نزدیکیست . اندک آبی که از پهنه ی دریاچه باقی مانده ، ظاهرا آنقدر کم و بی فایده هست که درخت امیدی به اون نداره . انگار دیگه برای درخت فرقی نداره که خودشو به آب برسونه ... انگار دیگه همه چیز رو به اتمامه ؛ چه برای درخت و چه برای دریاچه . اما به آسمان که خیره می شم ، جرقه هایی از امید ، ذهنمو روشن می کنه ، انگار آسمان با ابرهای باروَرِش اومده تا هم به درخت جان دوباره ای بده و هم به دریاچه . شاید آسمون قراره با هدیه ی بارونیش ، آنقدر به دریاچه جون بده ، آنقدر به دریاچه اوج بده و آنقدر دریاچه رو به درخت نزدیک کنه که بار دیگه دست درخت در دست دریاچه گذاشته بشه .
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
عكسي با شاخص ساختار شكني بارز . پس مشخص است با يك لند اسكيپ مواجه نيستيم.
المانهاي تشكيل دهنده : زمين ( ترك خورده) ، صخره ( شروع به متلاشي شدن) ، درخت ( رو به سياهي) ، آسمان ( در هم و به خود پيچيده و محصور )
محوريت: فرو پاشي صخره ها
كمپوزيسيون حاصل : ترسيم آخر الزمان - القاي هراس
هنر : تضاد در ديد بصري و منطقي ( چرا ؟)
بسيار زيبا
FD master
ترک های عمیق زمین ؛ رسیدن ابر سیاه ؛ درختی که در ابتدای صف، در انتظار است.
مرداب کم عمقی که در سمت چپ کادر، یادآور روزگار پر آبی است، شاید برای رستن از نیستی، در اغمای خویش، با ابرهای سیاه در حال گفتمانی موهوم باشد.
مرداب خسته، هنوز علفهای نزدیکش را سبز نگاهداشته است.
ابر سیاه با خود میاندیشد ... آیا بارش من، شسته شدن دیواره ای که تک درخت، بر لبه آن استوار مانده، و نیز عریان شدن ریشه های درخت را در پی نخواهد داشت ؟ مرداب و علفهایش چه میشوند ؟
پیام: دوراهی، بیم و امید، بزنگاه تصمیم و تردید.
ضمن اینکه بنظر، ثبت رنگ ها میتونسته بهتر باشه.
فقط نظرم را میگویم و نمیدانم نقد محسوب میشود یا خیر:
گویی درخت ایستاده و مرگ را انتظار میکشد(یا به شروع دروه ای سخت مینگرد)
و از طرفی ابرها امید با خود می آورند؛امید بارش زندگی
منحنی ای(صخره) که درخت در وسط آن قرار گرفته این احساس هراس از اینده را تشدید میکند و ترکهای زمین در پایین تصویر نیز
(چرا نام عکس و عکاس ذکر نمیشود؟)
نردبان این جهان ما و منی است/عاقبت این نردبان افتادنیست/لاجرم هرکس که بالاتر نشست/استخوانش سخت تر خواهد شکست/
علی فلاحی نژاد
سلام
از دیدگاه من این تصویر نمیتونه در سبک رئال جایی داشته باشه به خاطر اینکه در طبعت همچین چیزی ممکن نیست
از دید زمین شناسی این ناحیه مربوط به ناحیه های تایگا می باشد از مشخصه های این نواحی پراکنش دسته ای درختان است یعنی به ندرت درختی مثل عکس تکی وجود داره و دیگر اینکه بر فرض محال اگر دریاچه ای هم وجود داشته باشه می بایست از همیاری میان ریشه درختان سوزنی برگ با نوعی قارچ موسوم به آسکومیست گلسنگ تشکیل میشده که اثری از آن دیده نمیشود توضیح اینکه گلسنگ ها مدت زمان طولانی در محیط های نامساعد (از دید بیولوژیکی) دوام میاورند
از طرفی چون در این مناطق تبخیر آب کم است به ندرت ابر های باران زا تشکیل میشوند ولی در عکس ابرهایی با مشخصات کلمبونیمبوس ظاهر شده اند
از رنگ صخره ها هم بگذریم که مربوط به نواحی کوهستانی است
به نظر من باید از دیدگاه های فلسفی این تصویر رو تحلیل کرد
احتمالاً دوست خوبمون آقای محمدیان روشن، که این عکس رو گذاشتند، برای اینکه اسم عکس، به نقدهائی که قراره اینجا روی عکس بشه، تاثیر نذاره، اشاره ای بنام عکس نکرده اند.
حقیقتاً خواندن Text و یا اسمی که با عکس میاد، در شکل گرفتن خط مشی نقد ما، خواه نا خواه تاثیر میذاره؛ مخصوصاً برای من بی تجربه.
چند روز پیش به اتفاق چند تن از دوستان برای دیدار دسته جمعی از مجموعه عکسهای چند عکاس خارجی، به گالری آتبین رفته بودیم. متونی که همراه با عکسها ( که عمدتاً New Art ) بودند، در بعضی موارد، کمکی بود برای فهم اثر ( ظاهراً در کنار اکثر آثار هنری مدرن، متنی از هنرمند مربوطه ارائه میشود ) و در بعضی موارد، کمی قضاوت بیننده را جهت دار میکند.
درود ...
عناصر مختلفی در عکس حضور دارند که عکاس در به کارگیری آن ها خوب عمل کرده است. زمین خشک و ترک خورده به وسعت تقریبا زیاد، صخره هایی بلند، تک درختی که پُر است از برگ، آسمانی با ابرهای تیره و روشن و ...
ترکیب بندی این عکس هم در عین نامتعارف بودن به نظر بنده مناسب و هوشمندانه بوده است. همین که در جهت القای مفهوم از ترکیب بندی کلاسیک و خطوط دو سوم ها بهره نجسته است خود امتیاز بزرگی است. قرار دادن درخت در میانه تصویر برای اعمال توجه بیشتر به سوژه اصلی هم از نکات مثبت آن است. گر چه به نظر شیب قسمت پایین صخره ها طبیعیست و حفظ آن باعث شده تقارن منحنی بالای صخره ها حفظ شود، اما به نظر بنده تراز شدن آن به نفع عکس بود.
تم رنگی انتخابی و سچوره پایین حس سردی، خشونت و ... را به مخاطب القا می سازد. حسی که با دیدن دقیق تر عناصر عکس تشدید می شود. (زمین خشک و ترک خورده، آسمانی با ابرهای تیره و روشن و ...) چنین عکس هایی شبیه آرایه استعاره در ادبیات هستند، با اینکه به نظر عکسیست از یک منظره اما تاویلی خاص دارند، مفهومی خاص را منتقل می کنند و به نوعی نگارشی شاعرانه از پدیده های طبیعی محسوب می شوند. عناصر شخصیت می گیرند، طوریکه بیننده در یک لحظه نگران سرنوشت درخت می شود، و لحظه ای دیگر بر پایداری و استقامت او آفرین می گوید، به ترک های روی زمین حس خوبی ندارد، مانند حسی که با دیدن یک انسان شرور پیدا می کند. همه این ها باعث می شود داستانی برای بیننده شکل بگیرد که کمابیش نقاط اشتراکی با داستان بینندگان دیگر دارد.
شاد باشید ...
عكس زيبايي است.
دوست ندارم وقتي بارون شروع ميشه در محلي كه ايستاده ام باشم. (محل عكاس). چشمم دنبال راهي است كه به بالا يعني زير درخت برم؛
يك حالت عجز و ترس از غرق شدن رو به من القا ميكنه.