عکس ۳۱ام را ببینید و تحلیل کنید:منتظر خواندن نوشتههای دوستان هستیم...
عکس ۳۱ام را ببینید و تحلیل کنید:منتظر خواندن نوشتههای دوستان هستیم...
درود ...
حسی شبیه به عکس های آنالوگ دارد.
شاید در نگاه اول فضای خالی بالای کادر به دور از اصول زیباشناسی بصری و اضافه به نظر بیاید ولی در دید حسی و مفهومی نسبت به عکس کارکردی ایجاد می کند. حس سکون و یکنواختی موجود در این قسمت به اضافه مفهومی که از تالاب ها (مانداب ها) به ذهن می رسد، در کنار روشنایی میانه کادر مکمل یکدیگر برای بیان یک حس هستند. یک خوش بینی، امید و کنجکاوی ... این که امیدوار می شویم در دور دست اتفاقاتی در حال شکل گیری است و کنجکاوی ذهن باعث حرکت رو به جلوی چشم در منظره می شود، گویی می خواهد برود تا آن سوی کوه ها و پرده از این راز بردارد.
اینگونه دید حسی به پیرامون داشتن و تاویل آن ها به مفاهیم روزمره و موجود در ذهن و واکاوی آن ها توسط بیننده برای عکس جذابیت تولید می کند.
مهمترین عنصری که به نظر من عکس را تاثیر گذار کرده است عمق عکس است که ناشی از کادر بندی خیلی خوب و ویرایش خوبتر است مخصوصا قسمت سفید بالای کوه ها به عکس عمقی تاثیر گذار بخشیده است
با سلام
دیدن این عکس حس اضطراب رو در من بیدار می کند .گویی چیزی در دور دست می آید تا آرامش اینجای من را به هم بزند.چشمم بین آبگیر و کوه در رفت و آمد است و نگران جای دنج خود می شوم.نوعی حس مالکیت بر چمنزار اطرف خود دارم.
موفق باشید.
ناصر شعبانی
سلام
سنگینی آسمون همیشه بیشتر از زمینه. البته در کادر. این کار باعث میشه موضوع دچار تعلیق و بی ثباتی بشه مگر اینکه عمدی در کار باشه. زمانی که ما خط افق را بیشتر به آسمون اختصاص می دیم٬ همرا باهاش مفاهیمی مثل تعلیق٬اضطراب٬ترس و بی ثباتی رو به بیننده منتقل می کنیم تازه اگه مث شما رنگ رو هم از کار حذف کنیم این احساس رو تشدید می کنیم.اگر قصد شما القای این مفاهیم باشه٬بسیار عکس خوبیه
با سلام
من اگر بخواهم حسم نسبت به عكس با يك عنوان براي عكس مشخص كنم، مي تونم بگم: اميد
چون ما اينجا فقط يك مقدار آب محدودي را مي بينيم كه هيچ پويايي و رواني در آب نيست و حس مردگي و نااميدي به آدم دست ميده. ولي در دوردست اون قسمت روشن بالاي كوهها نويد يه اتفاق خوب و آينده روشن رو ميده كه مي تونه اميد رو زنده نگه داره و ما رو به آينه اميدوار كنه.
و شايد اشكال تكنيكي عكس بنظرم يك دست نبودن گراديان بالاي اون ناحيه روشنه. كه بعد از ناحيه روشن اول تيره ميشه بعد يك مقدار روشن ميشه و بعد دوباره تيره ميشه.
سعيد يادگاري
با سلام
اصولاً نقد فنی نوشتن بر عکسهای Landscape بسیار آسانتر از نوشتن نقدی در باب مفاهیم آنهاست ، بخصوص با توجه به رویکرد عکاسان ایرانی در این زمینه !
--------------------
عکس فوق تصویر افقی سیاه و سفیدی است از دشتی فراخ . خط افق در دو پنجم پایینی تصویر قرار گرفته است . در دوردستهای تصویر و درست بالای خط افق ، بلندیهای تپه ماهور مانندی ، با دامنه های مه آلود دیده میشود . بر فراز بلندیها و نزدیک به مرکز تصویر ، لکه ی بزرگ نورانی (نشانی از آفتاب) به چشم میآید . نیمه بالایی تصویر ، آسمان خالی است . استفاده از فیلتر قرمز ، رنگ آبی آسمان را تیره گردانیده است .
سطح دشت از گیاهان بظاهر خود-رویی پوشیده است مگر فضای خالی پیش زمینه عکس که به دلیلی خالی از پوشش گیاهی است . قرار گیری فضای خالی درست زیر لکه نورانی عکس ، ذهن را به یافتن مفهومی برای این قرابت ترغیب میکند .
1 )در ساختار نباتات نور یعنی زندگی ، یعنی تعالی و بالیدن . سپهری در منظومه صدای پای آب اشارتی ظریف به این موضوع دارد : "خوشا به حال گیاهان که دست نور روی شانه آنهاست" . در اینجا اما ، در همسایگی گیاهان خوشبختی که گرمای دست نور را بر شانه های خود احساس میکنند ، زمینی است که خالی است ، که خشک است و زندگی در آن توقف یافته . آفتاب بی دریغ میتابد . باران بی دریغ میبارد و زندگی پیوسته میگسترد اما بستری که شوره زار باشد ، نه از باران نصیبی دارد و نه از آفتاب ؛
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست_______در باغ لاله میروید در شوره زار خس (سعدی)
2) آسمان تیره ، بلندیهای دوردست ، سرزمینهای غریبه ای که در آن گیاه و خشکی در هم تنیده اند و راه درازی که تا نور میباید پیمود...فضایی دلگیری که بیننده آگاه را به یاد سفر ادیسه وار "فرودُ"ی ارباب حلقه ها می اندازد آنگاه که در تب و تاب گرمای موردور پیش به سوی کوه نابودی به سختی قدم از قدم برمیدارد تا شاید ، بر فراز همه تضادهای تیرگی و روشنایی ، خوبی و بدی ، زندگی و مرگ ، نیکی و پلیدی نور را ملاقات کند . فرودو نمادی است از هر انسانی که در زندگی باید پلیدی را شکست دهد و تاریکی را نابود کند تا به نور درآویزد . و عجب که این راه چه دراز است و نور چه دور .
-------------------
پ.ن :
البته در ادامه باید بگم اون کوه ها در اون دوردست دو ویژگی مهم دارن
۱-هم چشم رو به اون نقطه هدایت میکنه
۲- و هم سعی داره تا این تعلیق رو در تصویر از بین ببره
کف بی آب و علف اون نقطه از زمین٬ضمن آشفتگی در دیدن کوه ها نقش به سزایی دارند.خلاصه اینکه عناصر متضاد خیلی می تونن به جاذبه تصویر کمک کنن و در کار شما این عناصر رو می شه دید
با سلام؛
با خود فکر می کنم اگر این عکس را یک چشم انداز در نظر بگیریم، با حذف عکس از منظقه ی یک دوم به بالا (پایان طیف تیره رنگ نخستین) عکس بهتری خواهیم داشت؛ اما اگر مقصود ارائه ی یک عکس مفهومی باشد (که با این طیف سیاه سفید و فیلترینگ خاص، احتمالاً هم هست و در نگاه اول مثلاً ظهور نور امید از اعماق تاریک ظلمات را در نظر بگیریم و هدف از بسط کادر بیش تر را هم بیان وسعت این تیرگی ها بپنداریم، با این فرض، هر چه بیش تر در این عکس می نگرم، کم تر امیدی به چیرگی این این نور پیدا می کنم بلکه بیش تر متمایل می شوم که نور در حال زوال و غروب است. سیاه سفید بودن عکس در این موردِ به خصوص و پژمردگی گیاهان و بی رمقی تالاب هم مزید بر علت شده اند. همین عکس با بهره گیری از فیلتری مناسب تر و حال و هوایی گرم تر (طیف های قرمز در دل رنگ های آبی و تیره ی لحظه ی طلوع) و حال و هوایی رنگی به کلی می توانست امید بخش باشد. شاید هم اصلاً منظور هنرمند، همین ناامیدی بوده که هر چند بعید است اما در این صورت باید گفت موفق بوده است.
با سلام
دوستان اگر محبت کنند درباره این عکس نظرات خودشون رو بیان کنند ممنون میشم بسیار مشتاق شنیدن نظرات دوستان هستم.
متاسفانه متاسفانه دوستان به جای بحث دباره خود عکس و خود عکاسی علاقه وافری به کلکل برندی و جر و بحثهای بحثهای بیحاصل و دعوا دارند به میمنت و مبارکی الان هم بازار این بحث ها داغ هست. خدا توفیق روز افزون عنایت کند انشا....
آن کس که نداند و بداند که نداند/لنگان خرک خویش به منزل برساندآن کس که نداند و نداند که نداند/در جهل مرکب ابدالدهر بماند