خیابان آبگرفته پشت ایستگاه
"پشت ایستگاه سنت لازار" را کارتیه-برسون ، پایه گذار فتوژورنالیسم و خالق نظریه لحظه قطعی ، در 1932 در پاریس ثبت نموده است . در آن سالها ، او تازه لایکا را کشف کرده بود و آن دوربین کوچک ، آنطور که خود میگوید امتداد چشمش شده بود . بنظر میرسد لایکا ، لنز نرمال سریع و فیلم سیاه و سفید حساسیت بالا ابزار او در ثبت این تصویر بوده اند .
در قاب عمودی عکس ، مردی در حال پرش از روی یک نردبان مستعمل ديده ميشود كه بر سطح آبگرفتهي خيابان قرار دارد . گویا قرار بوده نردبان مسیری برای گذر ایجاد کند اما سطح آب گرفتگی وسیعتر از آن است که حتا با پرش بتوان از آن عبور کرد. همینجاست که ذهن درگیر پرش سوژه میشود : تلاشی مزبوحانه برای اجتناب از سرنوشتی محتوم .
در پس زمینه دورتر ، ساختمانهای سقف موربِ ایستگاه راه آهن و ساعتی در برج یکی از بناها دیده میشود . در پس زمینه نزدیکتر ، دیواری از پوستر پوشیده شده ، نرده های فلزی ، یک کارگر مرد ، چند قطعه سنگ بزرگ ، یک فرقان چوبی ، چند تکه الوار ، و البته انعکاس این المانها در سطح آب دیده میشود . اینطور بنظر میرسد که در اینجا پاره ای تعمیرات عمرانی در دست اجراست .
دو نوع پوستر روی دیوار است ؛ بر یکی از آنها کلمه Railowsky با حروف بزرگ دیده میشود ؛ اما در واقع به نام Alexander Brailowsky پیانیست اوکراینی-فرانسوی مطرح بین دو جنگ جهانی اشاره دارد و گویا خبر یکی از کنسرتهای او را میدهد که در آن ایام در پاریس در حال اجرا بوده است . پوستر دیگر مربوط به اجرای رقص است و شکل آدمکی در حال پرش را نشان میدهد که با سوژه اصلی عکس قرابت حالت دارد و جنبه طنز تصویر را تقویت میکند .
در پیش زمینه ، انعکاسِ محو ِ تمام قدِ مردِ در حال پرش ، نگاه را جذب میکند . در سمت چپ آن ، تل کوچکی از گِل یا مصالح ، و دو سه شیء منحنی ، شبیه سیم یا شلنگ قرار دارد .
خود برسون در مورد ثبت این عکس میگوید : "در خیابان پشتی ایستگاه قطار سنت لازار پرچین در حال تعمیری وجود داشت . من با دوربینم از میان شکافی در پرچین منتظر لحظه ای شدم که مرد پرید . "
موضوع این عکس همانند باقی عکسهای برسون ، زندگی است و واقعیتی که فراتر از آن به ثبت رسانده است . او میگوید : " تصمیم گرفتم زندگی را شکار کنم ؛ میخواستم زندگی را در جریان زندگی حفظ کنم . بیش از هر چیز آرزو داشتم در محدوده یک عکس واحد ، کُنه واقعیتی را که در برابر چشمانم نمودار میشد ضبط کنم ." برسون به تألیف سبک خود نائل آمده بود : او همه عناصری را که در پیدایش تصویر موثرند را با هم و یگانه میدید و اعتقاد داشت عکاس زمانی میتواند تصویر خوبی ثبت کند که در لحظه مشخص ( آنرا لحظه قطعی مینامد ) بطور کاملاً ناخودآگاه و با اتکا به بصیرت اقدام به عکسبرداری نماید . از نظر او موضوع ، فُرم ، محتوا و تکنیک در هم می آمیزند و تصویر نهایی برآیند همه این عناصر در لحظه ای است که عکاس احساس میکند چشم ، قلب و ذهنش به یگانگی رسیده اند و آنگاه شاتر را میفشارد . در دوره ی بین دو جنگ جهانی ، سوررئالیسم بر فضای هنری اروپا تأثیر گذار بود ؛ سوررئالیستها تلاش میکردند دنیای فرا واقعی را به تصویر کشند و برای تولید اثر هنری جذب روند آفرینندگی شوند ؛ بی راه نیست اگر نظریات و سبک کاری برسون را متأثر از این مکتب هنری بدانیم . دیگر عکسهای برسون نیز سرشار از واقعیتی زنده اند . بر ساحل رود مارن نمونه ای عالی از ثبت واقعیت فرا دیداری است که به شناخت شخصیت افراد حاضر در عکس می انجامد ؛
حتا عکسهای پرتره ای که برسون از هنرمندان یا ادبای معاصر گرفته است ، سرشار از واقعیت فرا ظاهری اند . پرتره ای که از مجسمه ساز ایتالیایی-سوئیسی آلبرتو جاکومتی در حین حمل یکی از مجسمه هایش گرفته است ؛ یا پرتره ای که از سارتر برداشته است ، نمونه هایی عالی از این دست هستند .
به اعتقاد برسون فرم باید به درستی و با کمال دقت بکار گرفته شود تا عکس بتواند موضوعش را به تمامی القاء کند . او ترکیب بندی در عکاسی را نتیجه آمیزش همزمان عناصری میداند که توسط چشم دیده میشوند . ثبت مرد در لحظه پرش ، استفاده از قاب عمودی برای ثبت انعکاس و برای تأکید بر میزان آبگرفتگی ، و محل قرار گیری اجزاء در عکس همگی به جنس نگاه برسون برمیگردد که سبب ایجاد یک فرم و ترکیبندی قوی در جهت القای محتوا و موضوع گشته است . بیشتر عکسهای او دارای چنین مشخصه ای اند . برسون یکی از اختلافات ترکیبندی عکاسی با نقاشی را در وجود خطوط آنی حاصل از حرکت سوژه میداند و در راستای تحقق نظریه لحظه قطعی میگوید : "لحظه ای هست که در آن عناصر متعادلند . عکاس باید این لحظه را فراچنگ آورد و موازنه آن را ثابت نگه دارد" ؛ کاری که بنظر میرسد در ثبت این عکس ، خود به نحو احسن انجام داده است .
همانطور که در ابتدا اشاره شد ، برسون برای ثبت این تصویر از دوربین لایکا استفاده کرده است . دوربین کوچکی که در اواخر دهه 1920 عرضه شد و عکاسی خیابانی و ورزشی را متحول کرد . به اعتقاد وی تکنیک مقوله ای نیست که عکاس بخواهد با آن چالش داشته باشد ، فقط باید ابزاری مناسب با کار خود برگزیند و آنقدر با دوربینش اُخت باشد که تنظیم کردن دوربین برایش به سادگی و روانی تعویض دنده خودرو باشد . تکنیک باید در خدمت القای هرچه بهتر محتوا باشد . از نظر او اندیشیدن در باب نگریستن بسیار مهمتر از پرداختن به ریزه کاریهای تکنیکی است .
با وجودی که برسون این عکس را در سن 23 سالگی ، اندکی پس از آنکه تصمیم گرفت نگاهی جدی به عکاسی داشته باشد ثبت کرده ، لکن عکس در مقوله های زیبایی شناسی و تکنیکی چیزی از عکسهای سالهای پختگی عکاس کم ندارد و در زمره بهترین آثار اوست ، همین است که هرجا نامی از برسون برده شود ، "پشت ایستگاه سنت لازار" به عنوان شاهدی بر توانمندیهای او مثال زده میشود .
نویسنده : احمد آبایی
----------------------------------
منابع :
عکاسی و عکاسان ؛ انتشارات سروش
عکاسان بزرگ جهان ؛ نشر نی
سایت BCC
سایت روزنامه WASHINGTON POST
ویکی پدیا
سایت MoMA