عکس‌نوشت

***Kholeno*** · Wednesday 6 January 2016, 20:02

سلام
اینجا محلی برای انتشار عکس‌نوشت‌های کاربران فروم است. دوستان می‌توانند برای عکس انتخابی خود، داستان کوتاه، روایت یا شعر بنویسند. لازم نیست حتما عکس‌ها متعلق به کاربر باشد، اما حتما نام عکاس ذکر شود و اگر از عکس‌های منتشر شده در فروم و دیگر کاربران است، با اجازه از صاحب عکس، نسبت به نوشتن روایت اقدام کنند. روایات و داستان‌ها حتما باید نوشته خود کاربر باشد.

***HMN*** · Thursday 7 January 2016, 02:22

سلام
اگر بر فرض کاربری با اشاره به نام عکاس (یعنی عکس متعلق به خود نویسنده نیست)، متنی را به اشتراک بگذارد اما آن عکس ما را نیز قلقلک دهد!، آیا باز باید از کاربر اجازه بگیریم یا اتفاقاً چه بهتر و میتوان بدون اجازه، متن دیگری با استفاده از آن تصویر منتشر کرد؟ دیگر اینکه یکی از تمرینهای خوب داستان نویسی تکمیل داستانی نیمه کاره است که گاهی نه از روی تمرین که بنا بر اشتیاقی که متن اولیه در ما برمی انگیزد رخ می دهد. ارتباط این موضوع با عکس نوشت نه از جهت داستان گونه بودن یا نبودن آن، بلکه به نظرم همدستی تصویر و متن است و از این روی فکر می کنم که خوانندگان! (بینندگان سابق) احتمالاً چه متاثر از دیدن تصویر و چه تحت تاثیر متن و یا هردو به سمت آنچه عرض کردم متمایل خواهند شد.
فکر میکنم پاسخ این باشد که [موردی ندارد]!!؟

***Kholeno*** · Thursday 7 January 2016, 09:14

نوشته اصلی توسط *HMN*

سلام
اگر بر فرض کاربری با اشاره به نام عکاس (یعنی عکس متعلق به خود نویسنده نیست)، متنی را به اشتراک بگذارد اما آن عکس ما را نیز قلقلک دهد!، آیا باز باید از کاربر اجازه بگیریم یا اتفاقاً چه بهتر و میتوان بدون اجازه، متن دیگری با استفاده از آن تصویر منتشر کرد؟ دیگر اینکه یکی از تمرینهای خوب داستان نویسی تکمیل داستانی نیمه کاره است که گاهی نه از روی تمرین که بنا بر اشتیاقی که متن اولیه در ما برمی انگیزد رخ می دهد. ارتباط این موضوع با عکس نوشت نه از جهت داستان گونه بودن یا نبودن آن، بلکه به نظرم همدستی تصویر و متن است و از این روی فکر می کنم که خوانندگان! (بینندگان سابق) احتمالاً چه متاثر از دیدن تصویر و چه تحت تاثیر متن و یا هردو به سمت آنچه عرض کردم متمایل خواهند شد.
فکر میکنم پاسخ این باشد که [موردی ندارد]!!؟

موردی ندارد.

**خزان** · Thursday 7 January 2016, 09:48

خیزش در کابوس
7cdee2bf80c1f611b22d096363559ca2_large.jpg
گریز این گستره بی پایان

در سرحدات افکار شب را

جور دیگری

یا حتی

شکلی دیگر

توان دریافتنت هست ؟

تو منفورترین واژه کلامت را

{ شکل دوستت دارم }

درون حرف هایت

به نشان بی نشان

نشانه گرفتی

ولی

آخرین شلیکه تو

قلبم را

هرگز

هرگز

گلوله آخر

در دهانم بود

که لال مردم

حالا

چشم هایت را ببند

تمام شد

-----
عکس ترکیبیست از چند شات در چند شهر مختلف که به شکل عجیبی مشابه کابوسی شبانه در آمد - بعد از بیدار شدن بی اختیار شروع به نوشتن کردم که حاصل متن زیر عکس شد که به نوعی تخلیه ذهنی یک کابوس شبانه است .
از دوستان عزیز عذرخواهی میکنم که اولین عکس این صفحه را بنده ی حقیر ارسال کردم.

**خزان** · Tuesday 31 May 2016, 11:23

هزاران سال قبل - هزاران سال بعد
1-DSC_5530.jpg
دل سرود و لب شکفت
لب شکفت و شب شنید
صوت پر غوغای سوزش - سوزش از عمق سکوت
آن سکوتی که ز صوتش عرش را تاب نبود
در سیاهی های خسته ی این شب زده
ناگهان مهتاب مرد
---
عکس تک شات با نوردهی طولانیست - روز قبل در فوتو بلاگ امینوس عکس منتخب روز شد.

**خزان** · Tuesday 5 July 2016, 11:40

b58d3b557aa3f0ac0914d7c39e1fe13f_large.jpg
ما باد را نمیبینیم ولی تاثیر آن را درک میکنیم
---
دیالوگی از فیلم "بمان" ساخته ی مارک فورستر

**خزان** · Tuesday 19 July 2016, 18:05

در انتظار مرگ
DSC_7456-Edit.jpg
انسان در برابر طبیعت نقطه ای پست و شکننده است و زندگی وی همانند رویاهایش به زیر خاک خواهد رفت.
---
مثل اینکه مشتری اول و آخر اینجا منم !!!