در Score نهایی دینامیکرنج که به صورت عدد برای هر دوربین مشخص شده است، فاکتور "ایزو سنجش شده" اعمال شده است تا امکان مقایسه دوربینها وجود داشته باشد. تفاوت دینامیک رنج 5D با D3 نسبت به تفاوت A900 با D3 کمتر است. در Scoreنهایی ایزو سنجش شده را به صورت یک ضریب اعمال نموده است. بهمین علت در نهایت، دینامیک رنج A900 بیشتر از 5D شده است.
این برای مقایسه خوب است. چون این معیارهای سنجش ( مانند DR و SNR و ...) چندان هم فاکتورهای مستقلی نیستند. اگر بخواهیم Output سنسور دو دوربین را مقایسه کنیم، همه چیز را باید در نظر بگیریم: رزولوشن، ایزو و تداخلات این معیارها. در واقع آن Score نهایی، هدفش ارائه یک مقایسه با حذف تداخلات احتمالی است. این مساله از یک جهت خوب است و از جهتی دیگر مشکلزا: خوبیش، امکان مقایسه صحیح خروجی سنسور است. مشکلش، تفسیر آن و کاربرد آن برای یک کاربر عادی است. چون برای کاربر مهم نیست که علت این تفاوت، اعمال فاکتور ایزو سنجش شده است. یا مساله ایزو سنجش شده، و تفاوت آن با ایزوهای واقعی در نهایت در خروجی نهایی دوربین بسیار مدیفیه خواهد شد و این تفاوت اولیه وجود نخواهد داشت. اما در سطح سنسور، مساله وجود دارد.
پس اگر بخواهیم دینامیک رنج را به صورت علمی ( بدون تاثیر فاکتورهای مداخله کننده) مقایسه کنیم، باید از Scoreنهایی استفاده کنیم. و اگر بخواهیم بدون توجه به این شرط، دو دوربین را بررسی کنیم، باید از نمودارهای این سایت برای مقایسه استفاده کنیم.
به نظر من، یک کاربر معمولی زیاد نباید خود را درگیر DXOMark کند. چون عملا با بسیاری از این فاکتورها برخورد نخواهد داشت. خروجی نهایی برای چنین کاربری بسیار با خروجی سنسور متفاوت است. هم بخاطر نوع عکاسی و هم بخاطر عدم دسترسی به کل اطلاعات خام.
پس فایده این مقایسههای دقیق( با حذف فاکتورهای مداخله کننده) چیست؟ برای یک کاربر حرفهای ( مقصود کاربری است که هر عکسش با دقت فراوان عکاسی شده است و با روش کاملا حرفهای اطلاعات RAW را استخراج میکند)، در برخی شرایط احتمال اینکه به
Bottleneck سنسورش برخورد کند، وجود خواهد داشت.