موضوع تاپيك موضوع سوال من هم هست!
چرا هنوز عكس سياه و سفيد ميگيريم؟ چرا عكسهاي رنگي خودمون رو با نرم افزار سياه و سفيد ميكنيم؟
و
اگر در ابتداي اختراع عكاسي، ثبت رنگي اختراع ميشد آيا باز هم عكاسي سياه وسفيد ايجاد ميشد؟
Printable View
موضوع تاپيك موضوع سوال من هم هست!
چرا هنوز عكس سياه و سفيد ميگيريم؟ چرا عكسهاي رنگي خودمون رو با نرم افزار سياه و سفيد ميكنيم؟
و
اگر در ابتداي اختراع عكاسي، ثبت رنگي اختراع ميشد آيا باز هم عكاسي سياه وسفيد ايجاد ميشد؟
آیدین عزیز من نظر شخصی مو میگم.
به شخصه احساس میکنم عکسهای سیاه و سفید عمق بیشتری دارن و میشه در اونها غرق شد. به نظر من حذف کردن عنصر رنگ از عکس باعث میشه خیلی از جذابیتهای ظاهری عکس خنثی بشه و چیزی که میمونه فقط یک سوژه است و یک زاویه دید.شاید بشه گفت عکس سیاه و سفید بیشتر بیننده رو متمرکز میکنه. خیلی از عکسهایی که ما میگیریم به مدد رنگبندی و ترکیب و آمیزش رنگهاست که معنا پیدا میکنن و چشم رو به بازی میگیرن. عکسهای سیاه و سفید هنر و دقت بیشتری رو میطلبه و به نظر من یک ثبت موفق سیاه و سفید چندین برابر یک ثبت رنگی ارزش داره. البته یک دیدگاه دیگه هم نسبت به عکسهای سیاه و سفید مربوط میشه به حس نوستالژیک ما. انسان ذاتا علاقه مند به گذشته و آینده است. در این مورد خاص چون عکس سیاه و سفید یادآور گذشته ما و به نوعی خاطرات ما میشه میتونه برامون جذاب باشه و شاید خیلی ها برای یادآوری گذشته عکس سیاه و سفید میگیرن. عکسهای سیاه و سفید خاصیت داستان گویی بیشتری نسبت به عکسهای رنگی دارن.
در کل نظرات در این مورد میتونه خیلی زیاد باشه ...
يعني اگر عكاسي رنگي اول اختراع ميشد افرادي مثل شما عكسهاي رنگي خودتون رو سياه و سفيد ميكرديد؟
با سلام
باتوجه به عنوان تاپیک دلایلی که باعث میشه یک عکس سیاه و سفید را هنوز دوست داشته باشیم به نقل از سایت تبیان بشرح زیر هستند
- چون همانطور که می دانید عکس های سیاه و سفید عمر بیشتری نسبت به عکس هاس رنگی دارند.
- چون سیاه سفید شأنی ذاتی دارد.
- چون زیبایی در سادگی نهفته است و این سادگی در عکس های سیاه و سفید بیش از عکس های رنگی جلوه گر است.
- سیاه سفید هم ساده ترین و هم پیچیده ترین نوع عکاسی است.
از اینا بگذریم یک دلیل دیگر که به ذهنم رسید اینکه در عکس های هنری فلان روز فلان رنگ در عکس مد است و در روز دیگری رنگی دیگر، اما سیاه وسفید چنین نیست..........
و در آخر سیاه سفید بهترین راه شکار زیبایی و نگه داشتن زمان است.
موفق باشید..........
به نظر من عکس سیاه و سفید یه دست تره و هارمونی رنگ عالی ای داره پس چشم نواز تره .
نظر شخصی من اینه که "رنگها قاتل احساساتاند!" بخاطر همینه که خیلی از عکسهای تاثیر گذار سیاه و سفید هستند...خودم هم عکاسی سیاه سفید را خیلی خیلی دوست دارم:::happy:::
آیدین اصلا بحث این قضیه که کدوم نوع عکاسی اول اومده و کدوم دوم نیست. به عقیده من این موضوع که عکاسی سیاه و سفید قدیمیه و دوره اش گذشته کاملا اشتباهه. این موضوع در سینمای سیاه و سفید هم صدق میکنه. همونطور که میبینید گاها فیلمهای سیاه و سفید ساخته میشه. عکاسی سیاه و سفید هم به عنوان یکی از گونه های عکاسی هنوز زنده است و تا ابد هم زنده میمونه. اصلا بعضی از عکسها باید سیاه و سفید گرفته بشه تا تاثیر گذار بشه.
شرمنده! انگار من هنوز نتونستم سوال رو درست بپرسم.
آيا اگر عكس رنگي اول اختراع ميشد بعد از آن باز هم سراغ عكاسي سياه و سفيد ميرفتيم؟
من خودم فكر ميكنم نه! البته منظورم اين نيست كه مطلقا نه. بلكه عكاسي و عكس سياه و سفيد در صد كمتري نسبت الان در بين عكسها داشت. تقريبا يه چيزي مثل كراس پروس مثلا.
تمام دليلهايي بالا آورده شده پاسخ به سوال اصلي نيست.
خود من هم گاها عكسها رو سياه و سفيد ميكنم و عكس العمل ديگران در موقع ديدن عكسهاي سياه و سفيد برايم جالب و سوال برانگيز است. مخصوصا قديمي تر ها.
سلام
دوست عزیز بد متوجه منظورم شدین، شما در پست قبلیتون به رنگ اشاره کردین، که ما میتونیم nتا رنگ داشته باشیم، بقوله خودتون هارمونی رنگ و اینجور چیزا داشته باشیم
اما در سیاه و سفید ما 3 رنگ سیاه، سفید، خاکستری داریم حالا خودتون این 3 رنگ رو با nتا رنگ مقایسه کنید متوجه منظورم میشین
و برای راهنمایی بهتر برخی عکاسان میگن" عکس وقتی زاده میشه سیاه و سفیده مگر اینکه خلافش اثبات بشه"
موفق باشید..........
سلام دوستان
اصولا عکاسی سیاه و سفید در رده بندی حسی Mood و معنی گرا قرار می گیره و به دلیل اینکه محدوه رنگ ها بسیار کم است و بیشتر بازی با کنتراست و سایه ها است لذا این محدودیت ها منجر به خلاقیت عکاس شده و ما شاهد خلق اثری هنری خواهیم بود.
وقتی یک هنرمند محصول عکاسی خود را به صورت سیاه و سفید عرضه می کنه به دنبال برقراری ارتباط اثر خلق شده با روح و روان مخاطبه و می خواهد اون حس و حالی رو که در لحظه ثبت عکس به دست آورده با دیگران تسهیم کنه و این میشه که عکس به دل آدمی می نشینه.
نوستالوژی و پارادایم های ذهنی
به نظر من عکس های سیاه و سفید مثل نون و پنیر شاید اول کباب درست شده باشه ولی نون و پنیر حال و هوای خودشو داره شما دیگه درگیر پختن و کم پختن و ابدار بودن و ادویه و ..... نیستید ذهن تون فقط رو خوردن و حس گرسنگیتون متمرکز ،تونستم منظورمو درست بگم از مثال بی سرو تهم معذرت میخوام ولی تو عکاسی سیاه و سفید تمرکز عکاس و بیننده روی یک سوژست و درگیر روی رنگ و ..... نیشت و چشم ناخوداگاه روی سوژه زوم میکنه و سوژه کاملا بر جسته است
پ.ن:تا اونجایی که من میدونم رنگهای سیاه و سفید و خاکستری جزو طیف رنگ نیستند اگه اشتباه میگم دوستان تصحیح کنند
منم همین رو عرض کردم وقتی فقط یه طیف رنگ در اختیار داریم پس الزاما عکس هامون از بعد رنگی هماهنگ هستند ! کاری که با n رنگ باید با دقت انجام بدیم توی عکاسی sمونو کروم خود به خود انجام میشه .
غیر از مشکی که کد رنگش 6 تا صفر هست . یعنی اصولا هیچی هست . باقی طیف خاکستری رنگ هستند و توی فتوشاپ میتونید کد رنگشون رو ببینید .
آقاي هلمز!
اصلا قرار نبود كه ثابت كنيم عكسهاي سياه و سفيد هم رنگي هستند:)
بحث درمورد اين بود كه آيا اگز عكاسي از اول رنگي بود، عكاسي سياه و سفيد هم بوجود مي آمد يا نه؟
در ابتدا باید بگم که سفید و طیف خاکستری رنگ محسوب نمیشن اما در سیستم چاپ CMYK یا نمایش روی مانیتور که بصورت RGB هست بالاجبار با ترکیب رنگهای دیگه درست میشه.
البته در سیستم CMYK اون رو با استفاده از فقط K که سیاه هست هم میشه ساخت.
اگر بخواهیم اون رو رنگ فرض کنیم بعنوان عکس تک رنگ محسوب خواهد شد. البته اگر در ارتباط با رنگ های دیگه ببینمش.
از نظر من زیبایی عکس های سیاه و سفید چندان مربوط به تاریخی بودنش نیست. من فکر میکنم که چون با واقعیت فاصله بیشتری داره این احساس رو بوجود میاره.
تا حدودی تخیلی دیده میشه بخصوص وقتی عکاس با هنر خودش این ویژگی رو تشدید کنه. میشه گفت تا حدودی مثل مقایسه هنر نقاشی میمونه با عکاسی.
سلام
این بحث بسیار گسترده هست و قابل تامل. اما نکات اصلی رو دوستان بیان کردند. یکی از اصلی ترین دلایل گرایش ما به عکسهای سیاه و سفید دقیقا مریوط می شود به پیشینه و تاریخ تولد عکسهای سیاه و سفید. انسان با توجه به اینکه همیشه مشتاق هست برای رسیدن به ایده های نو و خلق آثاری جدید،اما همواره در ضمیر نا خودآگاهش میل و کشش شدیدی به گذشته اصیل خود دارد. گذشته ای که شاید نه تنها متعلق به خود، بلکه متعلق به نسل های پیش از خودش باشد. یکی از دلایل ماندگاری آثار قدیمی ساده بودن و در عین حال عمیق بودن آنها بوده. عمقی که ناشی از غوطه ور شدن هنرمند در آن اثر بوده. این به آن معنا نیست که اثر هنرمند امروز سطحی و بی معنا بوده، بلکه عوامل محیطی و نیز تکیه کردن به تجهیزات و نرم افزارها تا حدودی از دقت هنرمند امروز (در اینجا بعنوان مثال عکاسان) کاسته.
زمانی که رنگها در عکسها متولد شدند، علاوه بر ایجاد جذابیت بی حد بصری،در عین حال بیننده را غرق در دریافت زیبایی اشیاء کردند و این گاه موجب شد که معنای اصلی عکسها در پس زیبایی رنگها پنهان شوند.
زمانی که شما عکسی را سیاه و سفید می کنید این زیبایی ذاتی رنگها را گرفته و معنا و عمق عکس را پررنگ تر می کنید. در عکسهای سیاه و سفید چشم بیننده درگیر دریافت ذاتی اثر رنگها نبوده و این خود باعث آرام تر شدن ذهن بیننده شده. و در این حال بیننده اثر با ذهنی آرام تر و به دور از پراکندگی و نیز با توجه به همان پیشینه تاریخی ذهن خود به اثر نگاه می کند و با نگاه عمیق تر به معنای اصیل نشانه ها و هستی های عکس نزدیک می شود. و این ساده بودن ظاهری و عمیق بودن معنا همان چیزی است که بشر امروز با وجود تمام پیشرفت ها باز به دنبالش می گردد و صادقانه دوستش دارد.
سلام
من خودم عمدتاً دوست دارم عكس سياه و سفيد بگيرم اصلاً دوربين آنالوگو به اين نيت خريدم چون حس ميكنم سياه و سفيدش اصالت بيشتري داره. بنظر من اين تصوير رنگي هست كه طبيعتاً واقعيت داره نه سياه و سفيد. در دنياي جاري همه چيز بطور متعارف رنگي هست و ديدنشون براي ما عادي شده.. هر لحظه ميبينيمشون .حالا ديدن همون چيزها بشكلي متفاوت ،نوعي رمز و حال غريب به اونا ميده ، حالتي كه چشم ما نميتونه ببينه اما دوربين ميتونه خلقش كنه . عكسهاي رنگي بينهايت قشنگ ،جذاب و چشم نواز هستند اما سياه و سفيدها گاهاً رمزآلودند.. اين رمزآلودگيشون اونارو قابل توجه ميكنه مثل يك موجود عجيب الخلقه كه ممكنه ناقص باشه اما بيشتر توجهاتو جلب ميكنه و بيشتر به فكر ميندازه..سئوال ايجاد ميكنه و ..
گاهي اگه توجه كرده باشيم خيلي از تصاوير ذهنيمون و همينطور خاطرات رنگ ندارند! شايد بهمين دليله كه بعضي سياه و سفيدها حس نوستالژيك هم در ما ايجاد ميكنند.. درست مثل همون خاطرات كه ديگه نيستند اما فراموش هم نميشن!ب راي بعضيشون دلمون تنگ ميشه .. سياه و سفيدها گاهي خاطرات رو خاطره تر ميكنن!
با سلام
از دید جسمانی به قضیه نگاه کنیم به روشنی قابل توضیح است
شبکیه چشم انسان دارای دو نوع سلول حسی است مخروطی و استوانه ای
سلول های استوانه ای تعداد بیشتری دارند و توانایی تشخیص رنگهای سیاه و سفید رو دارندو در نور های ضعیف تحریک میشوند ( جالبه که اگر قبل از سپیده دم صبح هنگامی که هنوز نور کافی وجود ندارد از خواب برخیزیم و به اطراف نگاه کنیم متوجه میشویم که هیچ چیز رنگی رو نمیتونیم با رنگ خودش ببینیم و همه چیز سیاه و سفید است . علت کافی نبودن نور و عدم تحریک سلول های مخروطی شبکیه است)
سلول های مخروطی در نور های شدید تحریک میشوند و پیام حسی تشخیص رنگ رو صادر میکنند تا در لوب پس سری مغز پردازش بشه که مستلزم مصرف انرژی زیستی بیشتری است.
حالا از دید ترمودینامیکی اگر به این دو واکنش بنگریم( واکنش اول مربوط به سلول های استوانه ای و واکنش دوم مربوط سلول های مخروطی) سیستم تمایل بیشتری به حفظ انرژی دارد . پس ذاتا مغز انسان تمایل به پردازش نور های سیاه و سفید دارد.نتیجش هم میشه تمایل ما به رنگهای سیاه و سفید.
راستی دو تا موجود هستند که ساختار چشمشون جالبه:
یکی خفاش که فقط سلول های استوانه ای دارد و تنها شب ها توانایی دیدن دارد و دیگری عقاب است که تنها سلول های مخروطی دارد و میتواند در روز ببیند و در شب به اصطلاح کور است (به همین خاطر شکارچیان برای شکار عقاب شبها به شکار میروند).
شمارو نمی دونم اما من با عکس های سیاه سفید حال می کنم یه بزگی بود که می گفت دنیا دو رنگه سیاه و سفید چشم دل می خواد که ببینی
چریان عصب ها و.. به کنار عکس های سیاه سفید فضای خاصی دارن و این فضا رو به راحتی به بیننده القا می کنه
نقل قول از اینجا
توضیح: فکر میکنم بودن آدرس این مطلب در این موضوع برای خوانندگان مفیدتر باشه
با سپاس از دوستمون به خاطر این تاپیک که واقعا ذهن همه رو درگیر کرده!!!
اصولا رنگ یکی از مواردیست که در عکس پارازیت ایجاد میکنه، بعضی مواقع منظور عکاس ترکیب رنگ هاست! پس عکس باید رنگی باشه و داینامیک رنج هم خیلی بالا تنظیم شه.
ولی در پاسخ باید بگم همونطوری که ما بعضی مواقع عکس هامون رو از نظر رنگی ادیت میکنیم؛ تنظیمات تینت و دما که عکس رو از رنگ عادی خودش فوق العاده دور میکنه، و از این ادیت منظور داریم، مطمئنا سیاه سفید کردن عکس هم توی این دسته ادیت ها جای خودشو داره!
بله...حتی اگه اول عکس رنگی وجود داشت من عکس هایم را سیاه سفید میکردم.:;)
از نظر من عکس های سیلاه و سفید خیلی گرم هستند و انرژی خاصی رو منتقل میکنن. مثلا اگر شما عکس یه نفر با کت و کاپشن سبز رو به صورت رنگی ببینید اول دمای سوژه رو حس میکنید و بعد به نگاهش و مفهوم مورد نظر عکاس توجه میکنید اما اگر همون عکس سیاه سفید باشه به محیط و دماش یه حس استاندارد ناخداگاه پیدا میشه و توجه بیننده به نگاه سوژه یا منظور عکاس بیشتر جلب میشه
توی پرتره نگاری هم به نظرم نگاه بیشتر از بافت پوست و مو اول به عمق نگاه جلب میشه. شاید برای همینه که عکس های افراد چشم رنگی در حالت سیاه سفید گیراتر حس میشه
یک عکس رنگی هم میتونه در حد یک عکس سیاه و سفید تاثیرگذار باشه، اما بدست اوردن ترکیب زیبا از این همه رنگ خیلی سخت تر از بدست اوردن ترکیب زیبا از طیف خاکستری هست.
بخاطر همین اکثرا واسه راحتی کار، عکسها رو سیاه و سفید می کنن.
هر آنچه ما میبینیم از جنبه های مختلفی خودشان را متجلی می کنند که این جنبه ها ترتیب دارند. اولین آن شکل است. یعنی با دیدن هر چیزی اولین خاصیتی که در مغز ما تحلیل می شود شکل جسم است. جنبه دوم بافت است. و سومین جنبه رنگ است. بنابراین ما با حذف رنگ تاکید را بر دو جنبه دیگر بیشتر می کنیم.
مطلب دیگری که دارای اهمیت است این است که انسان ها به طور معمول همه چیز را رنگی می بینند. پس هر تصویر رنگی ثبت شده توسط ما بیشتر بیان واقعت هاست. حال آنکه یک تصویر سیاه و سفید جنبه انتزایی دارد یعنی با تخیل سر و کار دارد و بشر ذاتا تخیل را دوست دارد. یعنی همانگونه که ثبت تصاویری که ما به طور معمول با چشم خود نمی توانیم ببینیم ( مثلا قطره نگاری ) شگفت انگیز هستند، یک عکس سیاه و سفید هم می تواند شگفت انگیز باشد چون واقعی نیست. پس اگر عکاسی از ابتدا به صورت رنگی اختراع می شد، روزی می رسید که انسانها ثبت تصاویر سیاه و سفید را کشف می کردند و از آن لذت می برند. همانگونه که عکاسی ماکرو را کشف کردند.
بهر حال عکاس های سیاه و سفید بسیار زیبا و قابل تعمل هستند ( فکر را بیشتر درگیر می کنند ). اما نه برای هر سوژه ای.
البته ما رنگی نمیبینیم ...
رنگی درک میکنیم !
باتوجه به مطالعات عصبشناسی ای که انجام شده است ، رنگ در مغز ، پردازش میشود ...
اجسام رنگ ندارند !
بلکه نوری که به آنها میتابد و بازتاب مییابد تصوری از رنگ را در مغز ما پدید میآورد ...
که بستگی به میزان نور و فتونهایی دارد که به سلولهای میلهای و مخروطی چشم میتابد و آنها را متاثر میکند ...
برای همین است که در تاریکی و یا شب ، بسیاری از رنگها دیدهنمیشوند ... یا در دیدن رنگ آنها دچار اختلال میشویم ...
به همین منظور مثلن در درک رنگ بین مردان و زنان تفاوت هست ...
همینطور در ادراک رنگ توسط هر فرد با دیگری ...
و باز همینطور در حالات مختلف روحی خودمان ( یک فرد ) ، درک متفاوتی از رنگ داریم ...
بنابراین حتی میشود گفت که مغز با سیاهوسفید آشناتر است !
سلام
شرمنده ، نمیدونم آف تاپیکه یا نه.
چند وقتیه دارم رو مهارت کادربندی کار میکنم.
یادمه یه مطلبی قبلأ خوندم که میگفت برای شروع عکاسی ابتدا باید با سبک سیاه و سفید شروع کنید بعد بروید سراغ عکس رنگی.
نمیدونم دلیل اصلی این حرف چیه ولی حدس میزنم منظورش اینه که خیلی ها در ابتدا بیش از حد مجذوب تنوع رنگ ها میشن بطوریکه که وظیفه اصلی یعنی کادربندی صحیح رو فراموش میکنن! بعنی یه جورایی حواس عکاس پرت میشه!. یا شایدم میخواسته بگه کادربندی بدون رنگ راحت تر انجام میشه! :::confused2:::
لطفأ اساتید نظرات گرانقدر خودشونو بیان بفرمایند. چون فکر میکنم برای خیلی ها میتونه مفید باشه.
مدیران محترم، اگه تاپیک مخصوصی در این رابطه هست لطفأ منتقل نمایید.
با تشکر فراوان :::love2:::
برای اینکه با حذف رنگ ، چشم و مغز درگیر ادراک عمیقتر و بیواسطهتری میشود و جذب دیگر عناصر اولیه و بسیار مهم کمپوزیسیون ، مانند نقطه ، خط ، شکل ، بافت ، حجم و ... میشود و هنرجو میتواند بر این عناصر تمرکز و تمرین کند ...
در حالیکه رنگ به قدری میتواند فریبنده باشد ، که چشم را ( ادراک مغز را ) منحرف کند از این تمرکز ، بنابراین هنرجو با تمرین در عکس سیاهوسفید به شناخت بهتر و عمیقتری از دیگر عناصر مهم تصویر میرسد ...
برای همین است که در بسیاری از کلاسها و دانشگاهها در ابتدا به هنرجویان تکلیف میشود که سیاه و سفید ببینید و سیاه و سفید عکس بگیرند ، آنگاه که به شناخت لازم از آن عناصر رسیدند ، میتوان وارد عنصر رنگ شد
در واقع یکی از کارهای کلاسی ، تمرکز و تمرین بر چگونه دیدن است ...
نه آن دیدن خام و ناپختهای که همه به آن آشنا هستیم ...
مغز انسان نسبت به رنگ خاکستری رویکرد خاصی دارد شاید بتوان گفت که حس آرامش یا سرخوشی خود را از این رنگ بی فام به دست میاورد.حتی با دیدن سایر رنگ ها به نوعی به دنبال رنگ های متضاد آن میرود.اگر به یک صفحه قرمز مدتی خیره شوید و بعد به سمت نقطه تاریکی برگردید احساس میکنید که رنگ سبز را میبینید که متضاد قرمز میباشد.در نقاشی هم رنگ خاکستری را از ترکیب رنگ های متضاد میسازند،زرد و بنفش ، یا قرمز سبز یا آبی و نارنجی برای ساخت خاکستری استفاده میشود.نقاشان بزرگ حتی در صده های قبل هم با آگاهی از این موضوع این تضادها را رعایت میکردندتا در قسمتی از بوم و در ذهن بیننده علاوه بر برجسته کردن یا تنظیم کنتراست و مسیر چرخش چشم به رنگ خاکستری برای القای آرامش،در کنار سایر ترکیب ها برای القای سایر احساسات استفاده کنند.
در جایی خواندم برای تمرین بهتر ترکیب بندی گاهی اوقات می توان از بین شکل، فرم، خط، بافت، رنگ و دیگر خصوصیات سوژه، یکی را مورد اهمیت قرار داد و بقیه را نادیده گرفت یا یکی را حذف و بقیه را اهمیت داد.