سلام
دوستان لطفا دیدگاههای مختلف خود را در در مورد عکس و عکاسی در مکاتب مختلف روانشناختی و فلسفی بیان کنید و اینکه ایا عکس قدرت برقراری ارتباط با انسان را دارد؟
Printable View
سلام
دوستان لطفا دیدگاههای مختلف خود را در در مورد عکس و عکاسی در مکاتب مختلف روانشناختی و فلسفی بیان کنید و اینکه ایا عکس قدرت برقراری ارتباط با انسان را دارد؟
غکر نکنم این سایت ظرفیتش به این چیزا برسه خیلی اطف کنن شاتر و دیاف رو برات تعریف میکنن
جناب تازه كار ، واقعا با مشاهده سطح علمي و دقت شما دوست عزيز در 15 پست ارسالي تان (و همچنين دوستان ديگري مثل شما) درست مثل خود شما به اين نتيجه رسيدم و "غكر" نكنم از اين سايت و فورم به جايي برسيم. حتي شك دارم كه شما همان شاتر و دياف رو هم بدونيد كه چيه. ببخشيد كه اينقدر رك هستم ولي از وجود امثال شما در اين سايت متنفرم. اگر هم اين سايت سطح علمي اش رشد نكند، باعثش افرادي مثل خود شما هستند.
سلام
دوستان بايد به اين نكته مهم توجه كرد كه عكاسي فقط تكنيك و ابزار كار نيست
سالي مان عكاسي را با دوربين معيوب انجام ميداد اما اياكسي هست كه از ديدن عكسهاي او به وجد نيايد؟
البته اين جانب قصد ندارم ابزار را بي اهميت نشان دهم بلعكس ابزار و وسايل حرفه اي موجب افزايش
و وسعت كار عكاس مي شود
اما اهميت بيشتر در حوزه تفكر و انديشه قرار دارد و اين نوع بينش عكاس است كه ساخت را به وجود مي اورد
اين كه عكس قدرت برقراري ارتباط رو داره كه درش شكي نيستنقل قول:
نوشته اصلی توسط andri
اما شخصا فكر ميكنم بسياري از عكاسان ابتدا به طور غريزي عكس مي گيرن و بعد كم كم به نوع نگاهشون جهت مي دن و يا از ميان انواع اونها يكي رو انتخاب مي كنن
يعني عكاس ابتدا سبك انتخاب نمي كنه كه بعد در اون سبك عكاسي كنه بلكه اول عكس مي گيره بعد سعي ميكنه به عكس هاش جهت بده
البته اين موضوع مربوط به عامه عكاسان است نه خواص اونها
عده اي هم هستن كه بر اساس يك نياز به ابزار براي بيان عقيده به عكس نگاه مي كنن
ولي هر دو گروه به قدرت برقراري ارتباط عكس اعتقاد دارن
آقای تازه کار سلام به سایت عکاسی خوش امدی!!!!!!!!
ما اهالی سایت خوشحال می شویم که دوستانی مدعی و پر مغز به جمع ما اضافه شود و از اطلاعات خوب او استفاده کنیم اما تذکر چند نکته را بعنوان یکی از اعضاسایت لازم دانستم یاد آوری کنم اول اینکه سعی کن در زندگی زیاد شتابزده وعجولانه عمل نکنی شما اگر قدری در سایت دور می زدیدو مقالات ونقد ها را بررسی می کردید بدون شک پی می بردید که در اینجا اطلاعات به دیاف و شاتر ختم نمی شود دوم اینکه اگر شما به تاپیک لطفا خود را معرفی کنید مراجعه می کردید می دیدید که تعداد کمی از اعضا که خودشان معرفی کرده اند دارای چه چه مدارکی و تجاربی می باشند و این در شرایطی است که خیلی از دوستان سایت خود را معرفی نکرده اند سوم اینکه بدانیم که بشر چیزی به اسم احترام را کشف کرده است .جدی میگویم اخترام به دیگران بد چیز نیست ها !!خوب است که ادم احترام به دیگران را رعایت بکند.چهارم اینکه شما که لالایی بلد هستید چرا خوابتان نمی رود
شما که می دانستید اینجا اطلاعات در حد دیاف و شاتر است چر ا عضو سا یت شدید . در آخر لطف کن درباره موضوع اقای andri
کمی بنویس تا افراد آماتوری مثل من بخوانند و یاد بگیرند . راستی نامتان (تازه کار )به حق با خصوصیات شما مطابقت دارد چرا که چنین پست خامی را فقط یک تازه کار می تواند ارسال کند
دوستان عزیز
خواهش می کنم بجای پاسخ به کامنت تازه کار به اصل تاپیک بپردازیم
چند وقت پیش یه تاپیک تو این زمینه ها بو د که می تونید از اون استفاده کنید مربوط به این موضوع بود که اصلا چرا عکس میگیریم
البته قبول دارم به این زمینه از کار کمتر از زمینه فنی پرداخته شده دلیلش هم اینه که عکاسی دو. وجه داره
1-وجه هنری
2-وجه فنی
نظر شخصی من مثل خیلی از دوستان اینه که وجه فنی قابل بحث، آموزش ، و یادگیریه اما زمینه هنری اون کاملا ذاتیه
به نظر من از لحاظ هنری عکسی موفقه که بتونه منظور عکاس از گرفتن عکس رو به بیننده القا کنه پس قطعا قدرت ارتباط با انسان رو داره ،حتی بیشتر از فیلم و هنر های دیگر مثل نقاشی چون سوژه ها واقعین و تنها یک وسیله برای خلق عکس وجود داره "دوربین" که تنها ساخته دست بشره که می تونه زمان رو متوقف کنه و اونو ثبت کنه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tazekar
با عرض پوزش از اساتید :دوست عزیزدر مورد ظرفیت سایت بستگی به استفاده کننده دارهاشتباه اومدی در مورد شاطررر( شاتر ) لطف کنید از نانوای محل کمک بخواهید خوشحال میشه بهتون خدمت کنهیادگرفتن شاترودیاف هنر نیست (دوربین اتوماتیک با نورسنج زیاده )
دوستان سلام
من که این تاپیک رو باز کردم قصد برانگیختن مشاجره رو نداشتم.
درسته که این اقای تازه کار خیلی عجولانه نتیجه گیری کردند اما خوب نظرشون همین بوده دیگه.
در مورد اینکه چرا اصلا این موضوع رو عنوان کردم : بنده دانشجوی علوم سیاسی و اندیشه ها هستم.
علاقه زیادی به عکاسی و سینما دارم.و دانشجوی اقای بابک احمدی در فلسفه هنر بودم.خواهش میکنم نظرتون
رو راجع به تاپیک بنده بیان کنید.به این امید که با این گونه بحثها موجب حرکت به سمت تفکر شده و نگاه روشن تری نسبت به عکاسی رو به وجود بیاریم.
رنه مگریت ِ نقاش , ابتدا در سال 1926 یک تابلو از یک چپق به تصویر می کشد و زیر ِ آن می نویسد:«این یک چپق نیست» و سپس در سال 1966 تابلوی دیگری را خلق می کند که درآن ضمن آنکه یک چپق ِ بزرگ دیده می شود, تصویر ِ همان تابلوی ِ قبلی با همان جمله نیز در پس زمینه به پشم می خورد. نام ِ تابلوی دوم ظاهراً "دو راز" است.
میشل فوکو در مورد ِ تابلوی ِ اول می نویسد:«سادگی ِ محض اش است که حیران ِ مان می کند» و درباره ی ِ تابلوی ِ دوم می گوید:«ابهام هایی عمدی را در برابر ِ چشمانمان چند چندان می کند.»
بیایید این دو تابلو را با نقاشی ِ "شماره ی ِ یک" و "شماره ی ِ دو" از شاهکار ِ سنت اگزوپری یعنی شازده کوچولو مقایسه ای کنیم.
در نقاشی ِ شماره ی ِ یک تصویر ِ بسیار ساده ای است که بزرگتر ها آن را "کلاه" شناسایی می کنند, اما نقاش ( آقای ِ خلبان ِ کودک) معتقد است که مار بوآیی را به تصویر کشیده است که فیلی را بلعیده؛ در نقاشی ِ شماره ی ِ دو نقاش برای ِ اثبات ِ هدفی که از کشیدن ِ نقاشی ِ شماره ی ِ یک داشته به وضوح درون ِ شکم ِ مار ِ بوآ را نشان می دهد که فیلی در آن جای گرفته است. اگر جناب ِ رنه مگریت زیر ِ نقاشی ِ خود نمی نوشت "این یک چپق نیست" همان بزرگترها همانی را به او می گفتند که به به کودکی ِ آقای ِ خلبان گفته بودند.
تصویر با زیر نویس آن است که معجزه ی ِ معناهای ِ متعدد ایجاد می کند. و مهمتر از همه جابجایی و جایگرینی ِ ذهنی ِ ماست. چپقی که چپق نیست, پس چیست؟ کلاهی که کلاه نیست؛ پس چیست؟ شباهت ِ این دو در خود ِ نقاشی نیست بلکه در گزاره های بعدیی است که ایجاد می کند؛ یعنی همان جایگزینی ِ ذهنی.
فرض ِ جابه جایی به واسطه ی ِ تخیل, حرکت ِ نخست ِ مخاطب به سمت ِ مشارکت در خلق ِ اثر ِ هنری است. فعال کردن و بهره گیری از تخیل, به واسطه ی ِ چیزی که امکان ِ آن را برای ِ ذهن ِ ما فراهم می کند؛ هنر اگر دگرگونی ای بسازد, یا طرحی نو در اندازد, نمی تواند این کار را جز از راه ِ افزایش ِ آزادی ِ مخاطب ِ اثر ِ هنری انجام دهد. میان ِ دنیای ِ اثر با آزادی ِ انسانی رابطه ای ناگسستنی وجود دارد. هنر به یک فرد اجازه می دهد تا حقیقت را چنان که می خواهد, چنان که به گمان اش درست می آید, بیافریند و زیر ِ بار ِ حقیقت های ِ تحمیلی , یعنی دروغ هایی که بدان ها نام ِ حقیقت داده اند, نرود.
و اما در مورد ِ دیدگاه ِ فلسفی – هرمنوتیکی ! ابتدا جمع بندی ِ اولیه ای از این نگرش به دست دهیم, برای ِ این منظور مطالبی را عیناً از گفته های ِ استاد ِ عزیزم دکتر بابک احمدی نمی یابم:
«به طور ِ سنتی هرمنوتیک را نظریه یا علم ِ تفسیر و تأویل دانسته اند, البته امروز, این معناها چندان دقیق به نظز نمی آیند. اصطلاح ِ هرمنوتیک به لفظ ِ یونانی ِ hermeneuein باز می گردد که به معنای ِ تأویل یا بازگرداندن ِ گفته ای به زبانی قابل ِ فهم برای ِ مخاطب, چیزی را روشن و قابل ِ فهم بیان کردن بود. این گونه, به نظر می رسد که از همان آغاز مسأله ی ِ مرکزی ِ هرمنوتیک هم "شناخت" بوده, و هم اصطلاح ها و منطق ِ زبانی ای که یکنفر بدان نیاز دارد تا بشناسد.
در چند دهه ی ِ گذشته, خرد ورزی ِ هرمنوتیکی بیشتر در پیکر ِ دو سخن ِ فلسفی و هنری شکل گرفته است. البته اهل ِ هرمنوتیک, در زمینه های ِ الهیات,اخلاق,نظریه ی ِ اجتماعی و سیاسی, جامعه شناسی, ارتباط شناسی, فلسفه ی ِ علم نیز بحث کرده اند, اما چنین می نماید که اگر نه تمامی ِ این موارد, بخش ِ عمده شان در سایه ی ِ سخن ِ فلسفی ِ هرمنوتیک مطرح شده اند. حتی جانی واتیمو که به صراحت هرمنوتیک را"سخن ِ مسلط" یا زبان ِ کوئینی ِ دوران ِ ما خوانده است, ناچار از پذیرش ِ این نکته شده است که هنوز می توان فاصله ای میان ِ هرمنوتیک و سخن ِ علمی یافت.»
دلیل ِ این نکته دوری تدریجی اما قاطع ِ هرمنوتیک از آرمانی ست که چون میراثی از دوران ِ پوزیتیویسم باقی مانده؛ و آن را علم باوری یا کیش ِ پرستش ِ علم می خوانیم. یکی از جنبه های ِ اصلی ِ این آرمان, رسیدن به قطیت ِ بیان از راه ِ الگوهای ِ تک معنایی در سخن ِ علمی, و تلاش برای ِ زدودن ِ "زوائد ِ معناشناسانه" بود. آرمان ِ سخن ِ علمی رسیدن به قاعده هایی نشانه شناسانه بود که فقط یک معنای ِ صزیح, بر اساس ِ قراردادی پذیرفته شده, ارائه کند, و دیگر جایی برای ِ معناها و دلالت های ِ ضمنی باقی نگذارد. از این نظر سخن ِ علمی, درست در نقطه ی ِ مقابل ِ سخن ِ شاعرانه و هنری خواهد بود. همانطور که کوهن,فیرابند, فوکو و شماری از متفکران ِ امروزی ِ تاریخ ِ علم نشان دادند "تک معنایی" در قلمرو ِ سخن ِ علمی نیز جز آرمان و خیالی بیش نیست.دانشمندان در بیان ِ تجربه ها و کشفیات ِ علمی ِ خود ناگزیرند از زبان سود جویند, و سرانجام چه بخواهند چه نخواهند, در بند ِ مجازهای ِ بیان و قاعده های ِ نظریه ی ِ بیان باقی می مانند, و هرگز آرزویشان در دست یابی به بیانی دقیق و کامل که یکسر همخوان با پدیده ی ِ عینی و موجود باشد, تحقق نخواهد یافت.
بر این اساس آیا نه تصور ِ شما آیا شناخت ِ مفهوم ِ زبانی و نشانه شناسی ِ یک تصویر, ممکن است؟ آیا اصلاً مهم است؟ و یا هنر ِ ناب زمانی شکل می گیرد که دلالت های ِ معنایی ِ مخاطب را با رانه های ِ شخصیتی و روانشناختی ِ فردی ِ او جدای ِ از هر قلمرو ِ فرهنگی ؛ به آزادانگی ِ تخیل وا دارد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط andri
در جواب بله شاید به جرئت بتوان عنوان کرد عکس میتواند با زبان بی زبانی گویای مطالب وناگفته ها باشد همان گونه که سخنران با گویش نویسنده با قلم ...یک عکاس با هنر عکاسی خودبه صورت اگاهانه گرفته شود بیانگر نگرش دیدگاه تفکر و احساس وی است
در هنر يه بعد فني هست و يک بعد نظري که لازم و ملزوم هم هستند-معمولا درصد زيادي از کساني که کارهاي هنري رو به صورت تجربي انجام مي دن تو بعد نظري ضعف دارن - درصدي هم از اشخاصي که هنر رو به صورت اکادميک خوندن+البته تا اونجا که من ديدم -منظورم هم تو کشور خودمون هست+از نظر فني بسيار ضعيف هستن+ابچه هاي فروم بيشتر عکاسهاي تجربي هستن+ و بيشتر مباحث اون رو مسائل فني يه
اين که مباحث نظري مترح بشه خوبه
ولي دیدگاههای مختلف در در مورد عکس و عکاسی -مکاتب مختلف روانشناختی و فلسفی و
...........................
و خلاصه اين همه چيز با هم نتيجش حجم زيادي از اطلاعات بي سر و ته -غير منسجم -و گمراه کننده ميشه
اصولا در غالب فروم و فروم نويسي براي دو نفر که مي خوان بحث کنند از نظر اطلاعات هم به هم نزديکند صحبت کردن در مورد مباحث نظري سخته+ بايد رو يک موضوع متمرکز شن-موضوع رو حفظ کنند شاخه به شاخه هم نرن
مثلا بگيم مي خوايم در مورد "ساختار گرايي و بيان گرايي "در يه اثر هنري صحبت کنيم
اول بايد اين دو تا عنوان رو دقيق تعريف کنيم با استفاده از يه منبع معتبر
بعد در مورد اون صحبت کنيم
و گرنه اين جور بحثها ميشه يک مقدار اطلاعات خام و بعضا تاييد نشده که براي صحبت کردن تو مهوني خوبه
سیاوش دوست عزیز, اگه خوب صفحه ی قبل رو بخونی؛ در واقع به تعریفی البته بالطبع نه چندان مجمل از هرمنوتیک ِ موضوع ِ بحث برمی خوری. واگه خوب بخونی؛ در اون آیایی ِ برقراری ِ ارتباط با تصویر رو بازهم نه چندان مجمل توضیح یافته می یابی. و اگه خیلی خوب بخونی؛ منبع ِ مورد ِ بحث رو خواهی دید.
جناب ابراهيميان مطلب شما رو خوندم مطالبي رو که گفتم در مورد مطلب شما نبود مطلبي بود که در مورد بحث گفتم منظورم اين نبود که نوشته شما اين خصوصيت رو داره -
بيشتر منظورم اين بود که با توجه به جو فروم براي دوستان مفيد باشه همون طور که خودم هم تو بحثهاي فني فروم خيلي چيز ها ياد گرفتم - بيشتر بچه هاي فروم عکاسهاي تجربي هستند که اصلا با هنر مدرن و نحوه برخورد با اون آشنايي ندارن-هنر مدرن که از بدو شروع مخاطيبن خاص پيدا کرد و به مرور هم اين دايره تنگتر شد بصورتي اين ارتباط و به روز بودن حتي براي هنرمنداني هم در سيستم هنري مدرن درس خوندن و الان سني ازشون ميگزره خيلي سخته
چه برسه به کساني که با سيستم برخود با هنر مدرن هم اشنايي کمتري دارن
انسان با روانکاوی هنرهای تجسمی به ان انگیزه قدیمی انسان یعنی مبارزه با مرگ پی برد.انگیزهای که در ناخوداگاه فرد قرار دارد.به این ترتیب نقاشی و پیکر سازی به عقده مومیایی شدن انسان در زمان استوارند.مصریان کهن بقای ابدی را در گرو بقای جسمانی می پنداشتند.انسان با پدید اوردن سدی در برابر گذر زمان یکی از نیازهای بنیادین روان شناختی خویش را ارضا مینمود.چرا که مرگ یعنی پیروزی زمان.مصریان مردگان را مومیایی می کردند و برای اطمینان بیشتر تدابیر امنیتی فراوانی را اختیار کردندو در کنار جسد مومیایی غذا می گذاشتند.در واقع این نخستین مجسمه سازی بود.از این گونه تمثیل ها در تاریخ زندگی بشر به وفور یافت میشود.اما گذر زمان و تکامل همگام هنر و تمدن این نقش جادویی هنرهای تجسمی را از انان گرفت.لویی چهاردهم اجازه مومیایی کردن جسدش را نداد و به بقای خود در پرتره ای که (شارل لوبرون)از وی کشیده بود خرسند بود.حال تمدن نمیتواند غول زمان را به کلی از میدان به در کند.حتی تا به امروز زندگی بشر با توجه به پیشرفتهای خیره کننده علم و یافته های جدید و شکل جدید مبارزه انسان با مرگ هنوز این دغدغه جای خود را در نهان ادمی حفظ کرده است.دیگر کسی همانندی هستی شناختی مدل و تصویر را باور ندارد و این اسطوره جای خود را به تعبیری مدرن داده است.امروز این عقیده وجود دارد که به یاری تصویر میتوان موضوع را به یاد سپرد و ان را در برابر مرگی دوباره که همان مرگ معنوی است حفظ کنیم بماند که این ایده تا به چه حدی میان مفروضات اقشار ارتباط برقرار میکند.امروز دیگر تصویر سازی هدفی فایده گرا و انسان مدار ندارد ومفهوم گسترده و غالب سده اخیر تا دهه های70-80 قرن نوزدهم افرینش جهانی ارمانی همانند جهان واقعی است با تعین زمانی خاص خودش. اگر تاریخ هنرهای تجسمی بیشتر به روانشناسی انها مربوط است تا به زیبا شناسیشان می توان گفت که این تاریخ اساسا داستان شباهت و واقع گرایی است.ایده ای که نظریه پسا مدرنی(postmodern) ان را به شدت به چالش میکشد و در برابر ان طوفانی از انتقادات منفی را به عرصه اورد. داستان پست مدرن داستان خستگی و دل مردگی از دنیای مدرنیست که همه چیز را در نگاه مطلق ماده گرا و پزیو یتیستی می جوید پسا مدرن با به خاک کشیدن امر مطلق و حقیقت به انتقاد از ان می پردازد.ناگفته نماند پست مدرن ها تا به جایی پیش میروند که ابهام عمیقی را بر جای میگذارند. اینجاست که هرمنوتیک جایگاهی به مراتب مهمتر و غالب تر میگیرد و رابطه عمیقی با اندیشه ها و مفاهیم فرویدی برقرار میسازد .
در میانه های سده پانزدهم در تقاشی دو گرایش پدید میاید:
1: گرایش زیبا شناختی که به بیان واقعیت معنوی و تعالی مدل با استفاده از نماد می پرداخت
2:گرایش روان شناختی که به بازسازی صرف جهان بیرون می پرداخت
تلاش برای ارضای میل به توهم جهان واقعی به این اتش دامن زد تا جایی که هنرهای تجسمی را ذره ذره فرو بلعید
این تلاش انسان برای ساخت هر چه واقعی تر دنیای بیرون بود که سر انجام موجب پیدایش عکاسی گردید.
دوستان ادامه این مطالب با یاری شما و شرکت شما در این تاپیک موجب حرکت بیشتر همگی میگردد
جنابandri به نکات جالبی اشاره کردید, در تأیید گفته های ِ شما در برابر نهاده ی ِ پسامدرن باید گفت:
در این روزگار بی اعتقادی به خرد ِ مدرن که دست ِ کم شماری ازنتایج و دستاوردهای ِ عقل و علم ِ مدرن را زیر ِ سؤال می برد, انسان از آن جایگاه ِ رفیع ِ خود فرو افتاده است. ادعای ِ باور به خرد ِ انسانی که قرار بود هر گونه حاکمیت ِ اسطوره ها و خرافه ها را در هم بشکند, نادرست بوده, و مدعی, خود سازنده ی ِ اسطوره ای تازه شده, یا دست ِ کم نتوانسته در کار ِ خود از شماری از آن بینش های ِ اسطوره ای که بدان ها انتقاد داشت بگریزد. نکته ی ِ مهم اینکه در مقابل ِ تز یا نهاده ی ِ مدرنیته, آنتی تز یا برابر نهاده ی ِ پسامدرن شکل نگرفته است.چنین نیست که به جای ِ سوژه ی ِ داننده ی ِ مختار, بی باوری ِ محض به سوژه ایجاد شده باشد. چنین نیست که به جای ِ باور به خرد ِ انسان و قبول ِ حقوق ِ انسانی به روزگار ِ باورهای ِ اسطوره ای بازگشته باشیم. چنین نیست که در برابر ِ طرح ِ مدرنیته طرحی تازه قد علم کرده باشد. خیر, این روزگار ِ پسامدرن در حکم ِ ایام ِ نقادی ِ مدرنیته است, خودآگاهی ِ آن است, و روشنگر ِ تزلزل ها, سرخوردگی ها و ناامیدی های ِ انسان ِ مدرن. این دوران, دورانی است که در آن جایگاه ِ انسان مشخص نیست. البته این روزگاری نیست که در آن انسان تنها بیانگر ِ تقدیری ازلی و محتوم محسوب شود, ولی روزگار ِ باور به توان های ِ متعالی ِ عقل ِ آدمی هم نیست. دوران ِ توجه به نابسندگی ِ چنان نگرش هایی یعنی پذیرش ِ ناتوانی ها و اندیشیدن به علت های ِ آن است. دوران ِ حاکمیت ِ تردید در ارزش هایی است که به گونه ای غیر ِ نقادانه درست انگاشته می شدند.ایام ِ شک آوری و نسبی نگری است. روزگار ِ بحث در مورد ِ نتایج ِ ناکاملی است, نه پندار بافی در مورد ِ کمال.
راستی یادم رفت سیاوش جان, من معذرت می خوام می دونی؛ تصورم اینه که هر کسی می تونه یه تاپیک باز کنه و هر چی دوس داره توش بنویسه, و ما فقط می تونیم اگه مطلبی داشتیم به اون اضافه کنیم و یا نه فقط بخونیمش.اگه صحبتی هم کردم از این دیدگاه بوده و باز هم اگه کج فهمی بوده بازم عذر می خوام.
دوست بزرگوار جناب ویشتاسب ابراه
مطالبی بس مفید را عنوان کردید لیکن در نوشته های شما مطالبی را مشاهده کردم که شاید نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد. مطالبی که بنده در روز گذشته عنوان کردم معنایی غیر و جدا از مطالب شما نداشت.
گفته شما درست می باشد.روزگار شک به خرد مدرن است و بسیاری از گزاره های علمی وعقلی مدرن به چالش کشیده شده است.اری نگرش پسامدرن تافته جدا بافته و نهله ای جدا از مدرنیته نمی باشد بلکه نقادی مدرن است. اما ایا مدرنیته ریشه ای جدای از سنت دارد؟ ایا ان خستگی و فرو ماندگی از ایده های سنتی و نقادی و شالوده شکنی ساختارهای سنتی چیزی جدای از مدرنیته می باشد؟ ایا مدرنیته چیزی جدای از طغیان در برابر اسطوره ها و مذهب بوده است؟ هدف مدرنیته ساختن ساختاری جدای از ساختار سنت بوده است.ساختن دنیایی به دور از عوام فریبی و مذهب مداری.البته بماند تا به چه حد به این مهم دست یافته است.اما به نکته میرسیم که نه تنها پسا مدرن گرایی چیزی جدای از مدرن گرایی نیست بلکه به شکل کلی تر هیچ برهه ای از زندگی انسان جدای از ماقبل و مابعد خود نمیباشد.انسان در هر زمانی و در هر فرهنگی به اقتضای نیاز به مفاهیم جدید دست یافته است.تمامی اشکال زندگی انسان خود واقعیت زندگی اوست و این به غلط استعمال میگردد که فرضا انسانهایی در جایی عقب مانده شناخته میشوند.این نکته در واقع ابهام بنده از این گفته شماست که فرمودید این دوران دورانی است که جایگاه
انسان در ان مشخص نیست.ایا انسان به چیزی فراتر از جایگاهی که دارد تعلق دارد؟ چگونه میتوان در فرهتگی با بازه های زبانی و فکری خاص ان فرهنگ زیست و خواستار برقراری ارتباط با انسانهایی از فرهنگهای دیگر شد؟البته این یک مثال است نه گزاره ای در رد مطالب شما. اری انسان مدرن نتوانسته که به طور کامل به ارمانش دست یابد و اسطوره را از صفحه ی زندگی حذف کند.همینطور پسامدرنان نیز در باریکه ای مبهم دست و پا میزنند و هنوز به ارمان خویش دست نیافتند که هیچ .هر تلاش بیشتری منجر به ابهام بیشتر گشته است.نکته دیگری شایان ذکر است که نسبی نگری صرفا خاصه ی دوران پسامدرن نبوده بلکه حتی در نظریات سقراط جایگاهی مهم دارد.
اما امروز به اوج خویش رسیده .در واقع نسبی نگری امروز هیچ حقیقت یکه ای را نمیپذیرد و واقعیت یکتایی را در میان نمیبیند که که امکان شناسایی ان مطلق یقینی و میان تمام ادمیان مشترک باشد.این ذهن ماست که هر چیز را به شکلی خاص جلوه میدهدو هر انچه را ما ساده انگارانه واقعیت میخوانیم به بنیاد نیروی شناختمان و بیان نتایج
این شناخت باز میگردد. گزاره ها و اعتبار ها در خود نه معنایی دارند و نه بیانگر حقیقتی هستند بلکه معنایشان به تاویلی وابسته است که ذر افق دنیایی خاص بیان میگردند.
با این همه ایا باز میتوان با دنیای انسان دیگری ارتباط برقرار کرد؟ و مشخصا در مورد عکاسی چطور؟
جناب ویشتاسب ابراه منتظر مطالب بعدی شما هستم و همچنین از دوستان دیگر خواهش میکنم به بیان نظرات خود
بپردازند.
سلام, از اینکه چند روزی نبودم ببخشید؛ دوست عزیز andri لازم می دونم اول یه کم در مورد مدرن,مدرنیته,پست مدرن و پست مدرنیسم توضیحی بدم تا بعد؛ شاید پاره ای از ابهامات هم رفع بشه:
پست مدرنیسم واژه پیچیده ای است ، مجموعه ای از ایده ها که به عنوان محدوده ای از مطالعات آکادمیک از نیمه 1980 پدید آمده است . تعریف پست مدرنیسم دشوار است چرا که در تنوع گسترده ای از محدوده های مطالعاتی شامل هنر، معماری ، موسیقی ، فیلم ، ادبیات ، جامعه شناسی، ارتباطات ، مد و تکنولوژی حضور می یابد. دشوار بتوان آنرا به صورت موردی موقت یا تاریخی مشخص کرد چرا که زمان آغاز آن به طور دقیق معلوم نیست .
شاید ساده ترین راه برای تفکر در باره پست مدرنیسم اندیشیدن در باره مدرنیسم باشد، جنبشی که به نظر می آید پست مدرنیسم از آن نشا ت گرفته یا پدید آمده باشد. مدرنیسم دارای دو شکل یا روش تعریف است که هر دو مرتبط با درک پست مدرنیسم هستند:
اولین شکل یا تعریف از جنبش زیبایی شناسی که به طور وسیعی نشان "مدرنیسم" گرفته می آید. این جنبش تقریبا" هم مرز با ایده های قرن بیستمی غرب در باره هنر است .( هرچند که شکل هایی از آن را می توان در قرن نوزدهم یافت). مدرنیسم جنبشی در هنرهای تجسمی ، موسیقی ، ادبیات و تئا تراست که استانداردهای قدیم دوره ویکتوریا را از این که هنر چگونه باید ایجاد و به کار گرفته شود و بر چه باید دلالت کند رد می کند. در دوره " مدرنیسم عالی" از حدود 1910 تا 1930 شکل های اصلی ادبیات مدرنیسم به طور اساسی به تعریف مجددی از این که شعر و داستان چه باید باشند و با چه کاربردی ، کمک کرد: شخصیت هایی چون وولف، جویس، الیوت ، پوند، استیونس ، پروست ، مالارمه ، کافکا و ریلکه به عنوان بنیانگزاران مدرنیسم قرن بیستم شناخته شده اند .
از یک دیدگاه ادبی خصوصیات اصلی مدرنیسم شامل موارد زیر می باشد:
• تاکید بر امپرسیونیسم و ذهنیت در نوشتن( همینطور در هنرهای تجسمی ) ، بیشتر بر چگونگی دیدن( یا خواندن یا خود ادراک) تا درک ناشی شده از آن . نمونه ای از آن می تواند نوشته خود نگار باشد.
• جنبشی دور از عینیت ارائه شده بوسیله راوی سوم شخص دانای کل و نقطه نظرات ثابت روایت و همچنین وضعیت های اخلاقی صریح. داستان های فاکنر نمونه ای از این جنبه مدرنیسم است.
• ابهام در تشخیص میان ژانرها ، به طریقی که شعر بیشتر مستند ( مانند اشعار تی. اس. الیوت یا ای.ای.کامینگز) و نثر بیشتر شعر گونه به نظر برسد(مانند آثار وولف و یا جویس).
• تاکیدی بر فرم های قطعه قطعه شده ، روایت های غیر ممتدو تصادفی به نظر رسیدن کولاژها از مطالب مختلف .
• گرایشی به سمت انعطاف پذیری در تولید اثر هنری به طوری که هر قطعه به عنوان یک فرآورده ، چیزی ساخته شده و مصرف شده در روش های خاص جلب توجه کند.
• رد زیبایی شناسی تشریفاتی پر از جزئیات به نفع طرح های مینی مالیستی ( مانند اشعار ویلیام کارلوس ویلیامز) و در بخش عظیمی رد کردن نظریات زیبایی شناسی تشریفاتی و تاکید بر کشف و خودبخودی بودن در خلق اثر هنری.
• رد تمایز میان فرهنگ پایین و بالا یا مردمی ، هم در انتخاب مطالب استفاده شده برای ارائه هنر و هم در روش های ارائه ، توزیع و مصرف آن.
پست مدرنیسم مانند مدرنیسم بیشتر این ایده ها را با رد مرزهای میان اشکا ل بالا و پایین هنر ، رد تمایزات قطعی ژانرها ، تاکید بر پاستیش( اثر هنری مانند یک جز نوشتاری یا یک قطعه موسیقی که به سبک نویسنده یا موزیسین دیگری نوشته شده باشد یا اثری تهیه شده از قطعاتی از سایر آثار در کنار هم) ، پارودی( نوشته یا شعری با تقلید از سبک دیگری) ، بریکولاژ(ترکیبی هنرمندانه از مطالب وسوژه ها) ، آیرونی( طعنه و وارونه گویی) و بذله گویی را دنبال می کند. هنر و اندیشه پست مدرن طرفدار انعطا ف پذیری و خود آگاهی ، قطعه قطعه سازی و عدم تداوم ( بخصوص در ساختارهای روایتی) ، ابهام ، همزمانی و تاکیدآن بر سوژه ساختار زدایی شده ، کانون زدایی شده و فاقد صفات انسانی می باشد.
اما در حالی که پست مدرنیسم در این روش ها بسیار شبیه به مدرنیسم به نظر می رسد ، در گرایش به سمت بیشتر این روندها با مدرنیسم فرق می کند. برای مثال ،مدرنیسم مایل به ارائه دید قطعه قطعه شده ای از ذهنیت و تاریخ انسان می باشد( برای مثال به سرزمین هرز الیوت و یا به فانوس های دریایی وولف فکر کنید) اما آن قطعه قطعه سازی را به صورت چیزی تراژیک ، چیزی که باید برای نبود آن سوگواری کرد نشان می دهد. بسیاری از آثار مدرن تلاش به حمایت از این ایده می کنند که هنر می تواند وحدت ، همبستگی و معنایی را که در بیشتر زندگی مدرن از دست رفته فراهم کند. هنر کاری را که سایر نهادهای انسانی در انجام آن شکست خورده انجام خواهد داد. برعکس ، پست مدرنیسم در ایده قطعه قطعه سازی ، مشروط بودن، عدم تطابق سوگواری نمی کند بلکه آن را جشن می گیرد. آیا جهان بی معنی است ؟ پس بگذارید تظاهر نکنیم هنر می تواند معنایی به آن بدهد بگذاریدکه تنها با بیهوده گی سرگرم باشیم. نگرش دیگری به رابطه میان مدرنیسم و پست مدرنیسم به وضوح برخی از این تمایزات کمک میکند. ازنظر فردریک جیمسون مدرنیسم و پست مدرنیسم شکل های فرهنگی هستند که مراحل خاصی از سرمایه داری را همراهی می کند. جیمسون سه گام اولیه از سرمایه داری را مشخص می کند که عادات فرهنگی خاصی را دیکته می کنند ( شامل این که چه نوعی از هنر و ادبیات ارائه شده ). اولی سرمایه داری بازار است که در قرن هیجدهم و اواخر قرن نوزدهم در اروپای غربی ، انگلستان و امریکا به وقوع پیوسته( و تمامی حوزه های تاثیر آن ها) . گام اول به توسعه های تکنولوژیک خاص ، به طور مثال موتورهای بخار با نوع خاصی از زیبایی شناسی چون رئالیسم وابسته است. گام دوم از اواخر قرن نوزدهم تا نیمه قرن بیستم رخ داد . این گام سرمایه داری انحصاری است که به الکتریسیته ، موتورهای سوخت و مدرنیسم وابسته می باشد. سوم دوره ای که اکنون در آن هستیم . سرمایه داری چند ملیتی یا مصرف کننده است ( با تاکید به بازاریابی ، فروش و مصرف کالا و نه بر تولید آن ) که وابسته به تکنولوژی های هسته ای و الکترونیکی و مرتبط با پست مدرنیسم است . مانند توصیف جیمسون از پست مدرنیسم در واژه هایی حاکی از تولید و تکنولوژی . شکل یا تعریف دوم پست مدرنیسم بیشتر از تاریخ و جامعه شناسی نشات می گیرد تا از ادبیات یا تاریخ هنر . این دیدگاه ، پست مدرنیسم را به عنوان نام یک تشکل کامل اجتماعی یا مجموعه ای از نگرش های اجتماعی/تاریخی تعریف می کند. به طور خلاصه این دیدگاه ، پست مدرنیسم بودن یا مدرن بودن را بیشتر از پست مدرنیسم با مدرنیسم در تقابل قرار می دهد . تفاوت چیست؟ مدرنیسم عموما" به جنبش های وسیع زیبایی شناسی قرن بیستم و مدرنیته به مجموعه ای از ایده های اخلاقی ، سیاسی و فلسفی که پایه ای برای مفهوم زیبایی شناسی مدرنیسم است بر می گردد. مدرنیته از مدرنیسم قدیمی تر است ، اصطلاح مدرن اول در جامعه شناسی قرن نوزدهم آمده که به معنای تمایز میان دوره فعلی از دوره قبلی است که به عنوان عهد عتیق رده بندی شده بود. همیشه دانشمندان در مورد آغاز دقیق عصر مدرن و همین طور در مورد چگونگی تشخیص بین مدرن و غیر مدرن بحث می کنند . به نظر می رسد هر بار مورخین به دوره مدرن نگاه می کنند زمان آغاز آن زودتر و زودتر شروع می شود اما این دوره همگام با روشن گری اروپایی است که تقریبا" در نیمه قرن هیجدهم شروع می شود ( سایر مورخین رد عناصر روشن گری را از دوره رنسانس یا زودتر گرفته اند و می توان این طور نظر داد که دوره روشن گری از قرن هیجدهم شروع می شود .
ایده های اساسی روشنگری تقریبا" مشابه ایده های اومانیسم است . مقاله جین فلکس خلاصه مناسبی از این ایده ها یا فرضیات ارائه می دهد . بگذارید چند چیز به فهرست او اضافه کنیم :
• یک خویش ثابت ، پیوسته و قابل شناخت وجود دارد. این خویش آگاه ، منطقی، خود مختار و جهانی است . هیچ گونه شرایط فیزیکی یا تمایزی اساسا" تاثیری در کار کرد این خویش بر جای نمی گذارد.
• این خویش خود و جهان را از طریق علت یا خرد پذیری می شناسد که به عنوان بالاترین شکل کاربرد روانی و تنها شکل عینی فرض شده است .
• حالت دانستن که بوسیله خویش عینی ارائه می شود " علم" نام دارد که می تواند حقایق جهانی را در باره دنیا ی مدرن بدون توجه به وضعیت فردی داننده پیش بینی کند.
• دانش ارائه شده بوسیله علم " حقیقت" بوده و ابد یست .
5- حقیقت ا رائه شده با علم( بوسیله خویش داننده عینی و منطقی) همیشه به سوی پیشرفت و تکامل رهنمون خواهد بود. تمامی نهاد های انسانی و عادات، قابل تجزیه و تحلیل بوسیله علم(دلیل/عینیت) است و در نتیجه منجر به توسعه می شود.
6-دلیل ، داور نهایی حقیقت است . این که چه درست و چه خوب است ( چه قانونی باشد و چه اخلاقی) آزادی شامل اطاعت از قوانینی می شود که مطابق علم کشف شده بوسیله دلیل باشد.
7-در جهانی که بوسیله دلیل اداره میشود ، حقیقت همیشه مشابه خوب و درست ( و زیبا) خواهد بود، تناقضی نمی تواند بین حقیقت و درست وجود داشته باشد.
8- پس به این ترتیب علم به عنوان نمونه ای برای تمامی اشکا ل سودمند اجتماعی دانش می ایستد. علم خنثی و عینی است . دانشمندان آنهایی که دانش علمی را از طریق توان های منطقی عاری از تعصب ارائه می دهند باید در پیروی از قوانین و دلیل آزاد باشند و با هیچ ملاحظات دیگری بر انگیخته نشوند ( مانند پول یا قدرت ).
9- زبان یا روش بیان استفاده شده در ارائه و اشاعه علم نیز باید منطقی باشد . برای منطقی بودن ، زبان باید شفاف باشد . کاربرد آن باید تنها در جهت ارائه جهان واقعی و قابل درک باشد که ذهن منطقی آن را مشاهده می کند. ارتباطی محکم و عینی باید میان سوژه های مورد درک و کلمات استفاده شده برای نامگذاری آن ها وجود داشته باشد( میان دال و مدلول ) این ها بعضی از فرضیات بنیادی اومانیسم یا مدرنیسم هستند . می توان گفت کمابیش برای توجیه و توضیح تمامی ساختارها و نهادهای اجتماعی ما بکار می روند که شامل موارد زیر نیز می شود: دمکراسی ، قانون ، علم ، اخلاق و زیبایی شناسی.
مدرنیته به طور اساسی در باره نظم است : در باره عقلانیت و عقل گرایی ، ایجاد نظم از هرج و مرج . فرض بر این است که ایجاد عقلانیت بیشتر رسانایی برای خلق نظم بیشتر است و این که هر چه جوامع منظم تر باشند بهتر کار خواهند کرد( معقول تر ) . چرا که مدرنیته در باره طلب فزاینده سطوح نظم است . جوامع مدرن همیشه در برابر هر چیز ی تحت عنوان بی نظمی که می تواند نظم را مخدوش سازد هوشیار است.. پس جوامع مدرن بر ایجاد تداوم یک تقابل دوگانه میان نظم و بی نظمی تکیه دارند و به این ترتیب بر تقدم نظم تاکید می کنند. برای این کار باید چیزهایی داشته باشند که بی نظمی ایجاد کند ، از این رو جوامع مدرن باید به طور ممتد بی نظمی ایجاد کنند . در فرهنگ غرب ، این بی نظمی به " چیز دیگر" شناخته شده در رابطه با دیگر تقابل های دوگانه تبدیل می شود. از این رو هر چیزی غیر سفید ، غیر بهداشتی ، غیر منطقی به بخشی از بی نظمی تبدیل شده و باید از جامعه مدرن منطقی و نظم یافته حذف شود.
طرقی که جوامع مدرن برای ایجاد گروه هایی تحت رده بندی نظم یا بی نظمی پیش می گیرند باید با پشتکارتا کسب ثبات پی گرفته شود. فرانسوا لیوتار( نظریه پردازی که آثارش را ساراپ در مقاله ی پست مدرنیسم توضیح می دهد) این ثبات رابا ایده تمامیت یا یک سیستم تمامیت یافته معادل می کند( به ایده تمامیت دریدا به عنوان کلیت یا کامل بودن یک سیستم فکر کنید) لیوتار استدلال می کند که تمامیت ، ثبات و نظم در جوامع مدرن از طریق " داستان های برجسته" که فرهنگی خود را در عادات و باورها تعریف می کنند حفظ شده است . یک " داستان برجسته" در فرهنگ امریکا باید داستانی باشد از این که دمکراسی روشن گر ترین ( منطقی ترین ) شکل حکومت است و این که دمکراسی می تواند به خوشبختی جهانی انسان منجر شود. به نظر لیوتار هر نظام عقید تی یا ایدئولوژیکی داستان های برجسته خود را دارد برای مثال در مارکسیسم "داستان های برجسته" ایده هایی است که کاپیتالیسم در آن فروپاشیده و یک جهان سوسیالیست آرمانی آشکار می شود . باید به داستان های برجسته به عنوان یک نوع متا تئوری یا متا ایدئولوژی فکرکنید ، ایدئولوژیی که یک ایدئولوژی را توضیح می دهد ( مانند مارکسیسم) داستانی که برای توصیف نظام عقید تی موجود گفته شده است .
لیوتار استدلال می کند که تمامی مفاهیم جوامع مدرن شامل علم به عنوان شکل اولیه دانش وابسته به این داستان های برجسته می باشند. پس پست مدرنیسم نقد این داستان های برجسته است و آ گاهی از این که چنین داستان هایی برای نقاب زدن بر تناقضات و عدم ثبات های موجود در یک سازمان یا عمل کرد اجتماعی بکار گرفته شده است. به عبارت دیگر هر تلاشی در جهت ایجاد نظم همیشه نیازمند بی نظمی است اما یک داستان برجسته بر ساختار این گروه ها با توضیح اینکه بی نظمی واقعا" هرج ومرج و بد است و این که نظم واقعا" منطقی وخوب است نقاب می زند. پست مدرنیسم در رد داستان های برجسته ، گرایش به "داستان های کوتاه" دارد ، داستان هایی که عادت ها ی کوچکی را توضیح دهد، حوادث محلی را تا مفاهیم جهانی درمقیاس های بزرگ . داستان های کوتاه پست مدرن همیشه، موقت ، مشروط و گذرا هستند که هیچ گونه ادعایی بر جهانی بودن ، حقیقت ، دلیل یا ثبات ندارند. مفهوم دیگری از روشن گری اندیشه که آخرین از 9 نکته ی از پیش گفته است ایده شفاف بودن زبان است ، که کلمات تنها به عنوان نماینده افکار یا اشیا عمل کرده و ورای آن کاربردی ندارند. جوامع مدرن همیشه به ایده ای تکیه دارند که دال همیشه به مدلول اشاره کرده و واقعیت در مدلول مستقر است . در پست مدرنیسم تنها دال ها وجود دارند. ایده هر گونه واقعیت ثابت یا دائم و همراه با آن ایده مدلول که دال به آن اشاره دارد نیز ناپدید می شود یا بهتر بگویم برای جوامع پست مدرن تنها سطح بدون ژرفا و دال بدون مدلول و جود دارد.
راه دیگر بیان آن بنا بر جین بادریلارد این است که در یک جامعه پست مدرن هیچ اصلی وجود ندارد تنها رونوشت یا چیزی که او صورت خیالی می نامد وجود دارد. برای مثال در باره نقاشی یا مجسمه سازی فکر کنید جایی که در آن اثر اصلی موجود باشد ( ون گوگ) و باید هزاران نسخه وجود داشته باشد اما اصلی یک و با ارزش بالا است ( بخصوص ارزش پولی) . این موضوع را با سی دی و نوارهای موسیقی مقایسه کنید . جایی که هیچ اصلی نیست ، هیچ نواری مانند نقاشی از دیواری آویخته نیست یا در تاقچه قرار داده نشده فقط نسخه هایی تا به میلیون ها وجود دارد که همه یکی هستند و تقریبا" به یک قیمت فروخته می شوند. نسخه دیگری از " صورت خیالی" با دریلارد مفهوم واقعیت مجازی است ، واقعیتی ایجاد شده از تقلید که اصلی ندارد. این در بازیهای کامپیوتری مشهود است.
در نهایت پست مدرنیسم به سوالاتی از ساختار دانش توجه دارد. در جوامع مدرن، دانش با علم معادل شده است و با داستان مقابله ، علم دانش خوب و داستان دانش بد ، اولیه و نا معقول است ( و از این رو با بچه ها، انسان ها ی اولیه و مردم بی عقل سرو کار دارد).
به هر حال دانش ، برای خاطر خود دانش چیز خوبی بود . انسان از طریق تحصیل خرد کسب می کرد که به دانشمند و شخص تحصیل کرده ای تبدیل شود . این ایده ال آموزش هنرهای روشنفکری است . در یک جامعه پست مدرن دانش ، کاربردی می شود ، شماچیزهایی یاد می گیرید نه برای دانستن آنها بلکه برای بهره بردن از آن ها . همان طور که ساراپ اشاره می کند خط مشی آموزشی امروزه بر مهارت ها و تعلیم و تربیت بیشتر از ایده ال های مبهم آموزش تاکید می کند.
نه تنها دانش در جوامع پست مدرن بوسیله بهره برداری از آن مشخص می شودبلکه همین طور به طرق متفاوتی در جوامع پست مدرن نسبت به مدرن توزیع ، ذخیره و طبقه بندی می شود. بخصوص ظهور تکنولوژی های کامپیوتری الکترونیکی تحولی در روش های ارائه دانش ، توزیع و مصرف آن در جامعه پدید آورده( در واقع باید عده ای استدلال کنند که پست مدرنیسم به بهترین وجه بوسیله و در ارتباط با ظهور تکنولوژی کامپیوتری از سال 1960 توصیف می شود چرا که سلطه کاملی در تمامی جنبه های زندگی اجتماعی دارد) . در جوامع پست مدرن هر چیزی که قادر به برگرداندن به فرم قابل شناخت و قابل ذخیره با یک کامپیوتر نباشد ، مثلا" چیزی که دیجیتالی نباشد دیگر دانش بشمار نخواهد آمد. در این الگو ، عکس دانش جهل نیست چرا که این الگوی مدرن/اومانیستی است بلکه بیشتر جنجال بحساب می آید. هر چیزی که به عنوان نوعی از دانش بررسی نشود یک جور جنجال است چیزی که قابل شناخت در این سیستم نیست. لیوتار می گوید ( و این چیزیست که ساراپ زمان زیادی برای توضیح آن وقت صرف کرده است ) که سوال مهم برای جوامع پست مدرن این است چه کسی تصمیم می گیرد که چه دانش محسوب می شود و چه جنجال و چه کسی می داند چه نیازهایی را مورد تصمیم گیری قرار دهد. چنین تصمیم هایی در مورد دانش شامل کیفیات قدیمی اومانیست نمی شود: مثلا" کسب دانش به عنوان حقیقت ( کیفیت فنی آن ) ، یا به عنوان خوبی یا عدالت ( کیفیت اخلاقی آن ) یا به عنوان زیبایی ( کیفیت زیبایی شناسی آن ) . لیوتار استدلال می کند که که دانش الگوی بازی زبان را دنبال می کند همان طور که ویتگنشتاین پایه گذاری کرده است . ما در این جا وارد جزییات بازی های زبانی ویتگنشتاین نمی شویم که در دسترس علاقمندان قرار دارند.
سوالات زیادی هست که باید در باره پست مدرنیسم مطرح شود ویکی از مهم ترین آن ها در باره سیاست های مربوطه است . آیا این جنبش به طرف قطعه قطعه سازی ، موقت بودن و عدم ثبات خوب یا بد است ؟ پاسخ های مختلفی برای این سوال در جامعه معاصر ما وجود دارد . به هر حال آرزوی بازگشت به دوره پیش از پست مدرن ( مدرن /اومانیسم /روشنفکری) گرایش به ارتباط با گروه های فلسفی ، مذهبی و سیاسی محافظه کار دارد. در واقع ، به نظر می رسد که یکی از پیامدهای پست مدرنیسم انگیخته شدن بنیاد گرایی مذهبی به عنوان شکلی از مقاومت در برابر زیر سوال بردن " داستان های برجسته" حاوی حقایق مذهبی باشد.
این هماهنگی در نفی از پست مدرنیسم و محافظه کاری یا بنیادگرایی به طور نسبی می تواند توضیح دهنده این باشد که چرا پست مدرن ادعا به قطعه قطعه سازی و تمایل به جذب آزاد اندیشان و رادیکال ها دارد. به همین دلیل است که نظریه پردازی های فمینیستی مانند باتلر و ساراپ پست مدرن را بسیار جذاب می یابند.
به هر حال در سطح دیگر به نظر می رسد که پست مدرنیسم راه های دیگری برای پیوستن به فرهنگ جهانی مصرف پیشنهاد می کند ، جایی که اجناس و شکل های دانش بوسیله نیروهای فراتر از کنترل فردی ارائه می شود. این گزینه ها بر تفکر بر هر عملی ( یا چالش های اجتماعی) الزاما" محلی ، محدود و نسبی اما با این همه موثر متمرکز می باشد. با کنار گذاشتن " داستان های برجسته" ( مانند آزادی طبقه کارگر ) و تمرکز بر اهداف محلی معین ( مانند مهد کودک برای مادران شاغل) ، سیاست های پست مدرنیست راهی برای تئوریزه کردن وضعیت های محلی به صورت انعطاف پذیر و غیر قابل پیش بینی هر چند تحت تاثیر گرایشات جهانی ارائه می دهد . ار این رو شعار سیاست های پست مدرن این است :جهانی فکر کن ، محلی عمل کن ، نگران هیچ برنامه یا طرح بنیادی نباش.
راستی یادم رفت؛ در خصوص جایگاه انسان که صحبت اون بود متن خیلی کاملی در کتاب "تردید" نوشته ی دکتر احمدی هست, که بد نیست خونده بشه؛ فکر می کنم بخش "تأویل و نسبی نگری در علم امروز" بود. نیگا می کنم و می گم, پس فعلاً .
روانشناسی رنگ ها
صورتي
دارای قدرت جسمی بالایی هستید . به خاطر اراده بالایی که دارید می توانید رویاهایتان را به راحتی به واقعیت تبدیک کنید . با مسئولیت ها به راحتی کنار می آیید و می توانید دیگران را در مشکلاتشان راهنمایی کنید . از نظر عاطفی قوی و عمیق هستید . برای رسیدن به هدف هایتان عشق به هم نوع در شما آنچنان زیاد است که به جز خدمت به بشریت مسئولیت دیگری ندارید . صمیمیت بیش از اندازه با دیگران برایتان سخت است . در مقام یک رهبر می توانید موفقیت های بزرگی را در زندگی تان بدست بیاورید . برای رسیدن به هدف هایتان حتی سلامتی خودتان را نیز به فراموشی خواهید سپرد .
قرمز
بسیار جاه طلب هستید . و برای رسیدن به هدف هایتان مهم نیست که بقیه را نیز فدا کنید . قرمز رنگ نیروی حیاتی و جسارت است . همیشه سعی می کنید که روی صحنه به فعالیت بپردازید و مورد توجه قرار بگیرید . بسیار خونگرم هستید و به سادگی تحریک می شوید . ممکن است در اوج شادی نیز به ناگهان و با کوچکترین بهانه ای اخم هایتان در هم برود . و در لاک خود فرو بروید . باید سعی کنید که از انرژی فوق العاده تان به نحو و جهت مثبتی استفاده کنید . تا باعث افسردگی تان نشود . گاهی نیز به سرعت صبر و حوصله خودتان را از دست می دهید و به دیگران زور می گویید . یادتان نرود که هر کسی روش بخصوصی برای پیشرفت در زندگی دارد و آنچه را که فکر می کنید برای شما مناسب است ، ممکن است برای دیگران کاملا ً مضر باشد .
زرد
بسیار تیزهوش هستید . شخصیتی بسیار خوش بین و فعال دارید . هرگز در ابراز آنچه که می خواهید بر زبان بیاورید ، حرف کم می آورید . به خاطر زنده دلی ، ابتکار و مستعد بودن در روابط عمومی ، همیشه دور و برتان پر از دوستان متنوع خواهد بود . با وجودی که روحیه بسیار شادی دارید ، هرگز احساس رضایت نخواهید کرد ، مگر اینکه شادی هایتان را با دیگران تقسیم کنید . تنها ایرادی که می توانید داشته باشید ، قدرت تخیل و تجسم بیش از اندازه تان است که گاهی شما را در خود غرق می کند . تا نتوانید مسیر زندگی تان را مشخص کنید . از طرف دیگر اگر نتوانید انرژی و توانتان را در مسیر درستی استفاده کنید ، در آخر خواهید دید که بیشتر اهدافی را که شروع نموده اید ، نا تمام مانده اند . سعی کنید بر قدرت تمرکزتان بیافزایید و در هر زمان فقط روی یک هدف فعالیت داشته باشید .
طلايي
در هر چیزی فقط حد بالای آن می تواند رضایت خاطر شما را بر آورده کند . از طرف دیگر رفتار و کلامتان چنان جذابیتی در خود دارد که به ندرت ممکن است که کسی با شما آشنا شود ، ولی شیفته تان نشود . دانش و آگاهی شما نسبت به زندگی غیر قابل توصیف است . به ندرت ممکن است چهره افسرده ای به خود بگیرید . زیرا که به هر چیزی با خوش بینی زیاد نگاه می کنید . می توانید معلم خوبی باشید و تمام تجربیات تان را به دیگران هم یاد بدهید . در هر فعالیت گروهی به راحتی مورد توجه قرار می گیرید و مثل یک جادوگر افسانه ای می توانید تمام شرایط منفی را به بهترن موقعیت ها تبدیل کنید .
نيلي
زندگی شما بیشتر به زندگی انسان های عارف شباهت دارد و مردمی که با آنها سر و کار دارید ، نزد شما به گناهانشان اعتراف می کنند . با عشق و علاقه ای که به پاکی و زیبایی های دانیا دارید ، می توانید توان و شادی فوق العاده ای به افسردگان ببخشید . به جز روحیه و شخصیت نوع دوستی که دارید ، از یک حس ششم بسیار قوی نیز برخوردار هستید که این خود باعث می شود به راحتی از مشکلات مردم با خبر شوید . بسیار سخاوتمند و با قدرت هستید . عاشق زندگی و خانواده هستید و تنها وقتی از خودتان راضی می شوید که بتوانید عشق و علاقه تان را به دیگران ببخشید . بسیار عادل هستید و با کمترین بی عدالتی در مورد دیگران آزرده خاطر می شوید . اغلب افرادی را به خود جذب می کنید که به نوعی گرفتار هستند و برای طلب کمک به شما روی می آورند .
سبز
برایتان خیلی مهم است که برای خودتان برنامه روزانه تعیین کنید . نظم و انضباط برایتان اهمیت زیادی دارد . به ندرت ممکن است زندگی تان آشفته و بی هدف باشد . دیگران اغلب برای گرفتن راهنمایی های جدی نزد شما می آیند . حرص زیادی برای کمک به دیگران و حل مشکلاتشان دارید . تکامل شخصیت برایتان ارزش بسیار زیادی دارد . و برای گسترده تر ساختن افق دانش خود ، هرگز از آموختن باز نخواهید ماند . تغییر و تحول برایتان چندان خوشایند نیست و بیشتر ترجیح می دهید که به جای پریدن از شاخه ای به شاخه دیگر ، روی هدف ثابتی به فعالیت بپردازید . برای اینکه کوتاه تر نظر نمایید باید سعی کنید هم زمان با زندگی و زمان حرکت کنید و کهنه ها را دور بریزید . احترام گذاشتن به آداب و رسوم و تشریفات گذشته بسیار با ارزش است . ولی با آنها زندگی کردن رکود ذهنی را نتیجه می دهد .
بنفش
عاشق کند و کاو و جستجو در عمق هر پدیده هستید . و شاید هم به همین دلیل عشق به علوم غریبه در شما به حد کافی وجود دارد . همین مساله باعث خواهد شد که به رشته هایی چون تفکر روی بیاورید . هیچ اتفاقی را به راحتی قبول نخواهید کرد . مگر آنکه خودتان شخصا ً آن را تجربه کنید . اعتقاد بر این دارید که به هر چه نیازمند هستید در درون شما وجود دارد و در حل مشکلات سعی می کنید راه حل را در روح و درون خود بجویید . در رابطه با شرایط زندگی تان بسیار حساس هستید . و در واقع ذهن شما می تواند مثل یک گیرنده فعالیت کند . عاشق تنهایی هستید و هماهنگ شدن و یا کنار آمدن با دیگران یکی از مشکلات بزرگ شما به شمار می رود .
آبي
به احتمال قوی ، دیگران شما را شخصیتی بدون تعارف و تشریفات می دانند و شاید هم به همین دلیل برایشان جالب توچه هستید . آزادی برایتان ارزش بسیاری دارد و هرگز نمی توانید در محیطی کار کنید که به شما تحکم می شود و یا زیر نظر قرار دارید . اگر این همه دنبال تنوع هستید ، به این دلیل است که اعتقاد زیادی به حقیقت دارید و از اینکه در هر تجربه ای درسی بزرگ نهفته است . به همین دلیل زندگی با تمام سختی ها و مشکلاتش برایتان لذت بخش است . روحیه سرکشتان باعث خواهد شد که کمتر در هر زمانی در یک جا بند شوید . و در زندگی و اجتماع شهرتی برای خود فراهم کنید . در هر محیطی که قدم بگذارید ، با استعداد مادرزادی که دارید خواهید توانست صلح و آرامش را در آنجا بر قرار کنید . گاهی که احساس منفی دارید ، بسیار تنبل می شوید و دلتان نمی خواهد که انرژی فراوانتان را در مسیری به مصرف برسانید . در یک چنین زمانی احتیاج به مکانی خلوت دارید تا تعادل زندگی و روحی را در خانه به وجود بیاورید .
نارنجي
شوخ طبعی و بذله گویی بخصوصی را که به ارث برده اید ، باعث شده که محبوب اجتماعی شوید . نشاطی را که از خود نشان می دهید ، آرزوی قلبی خیلی هاست . اغلب تجربیات زندگی تان رنگ عاطفی به خود دارد . شخصیتی بسیار جذاب و دوست داشتنی دارید . متاسفانه گاهی اوقات در مورد هر مساله ای بیش از اندازه غلو و زیاده روی می کنید . به حدی که بین عاطفه و منطق سرگردان می مانید . به نفع خودتان خواهد بود کهبین عقل و احساس ، تعادل برقرار کنید . برایتان مهم است که خودتان باشید . بنابراین سعی کنید کمتر تحت تاثیر دیگران قرار بگیرید . به هر کاری که دست بزنید ، شاید نتوانید دیگران را راضی و خشنود کنید ، مگر این که دست از تقلید بردارید و آنچه را که از درونتان می جوشد ، ابراز کنید . در چنین صورتی است که بر قلب ها خواهید نشست .
نقل از روانشناسی هاشملو
روانشناسی شخصیت افراد از روی لباس
بیشتر اوقات انتخاب رنگ مشکی نشان دهنده آن است که این افراد انسان هایی رویایی هستند که در فضایی شاعرانه زندگی می کنند.
بیشتر اوقات انتخاب رنگ مشکی نشان دهنده آن است که این افراد انسان هایی رویایی هستند که در فضایی شاعرانه زندگی می کنند.
در عین حال بسیار دست و دلبازند وتلاش می کنند با هر آنچه دارند به کمک دیگران رفته و گرهی از مشکلات آنها باز کنند. آنها بسیار اجتماعی ظریف و ساده پسند هستند.
لباس های تنگ
افرادی که لباس های تنگ میپوشند عموما افرادی مغرور و زود رنج اند. همچنین افرادی بسیار جذاب هستند.افرادی شایسته و معقول اند.
لباس های گشاد
افرادی که لباس های گشاد می پوشند افرادی بخشنده هستند به هیچ وجه حسود نبوده و دوستان زیادی دارند. فداکار و صادق نیز هستند.
لباس های تیره
افرادی که لباس های تیره می پوشند عموما افرادی خودخواه بود و بسیار خونسرد هستند به ندرت عصبانی می شوند و و سلیقه ی خوبی در انتخاب لباس دارند.
لباس های روشن
افرادی که لباس های روشن می پوشند افرادی فداکار و صادق هستند. افرادی مهربان و شوخ طبع هستند عاشق صلح و صفا و آرامش اند.
لباس های سبز
انتخاب رنگ سبز برای لباس معمولا نشان دهنده آن است که صاحبان آن، شخصیتی قوی واراده ای بالا دارند. در تصمیم گیری ها خیلی محکم عمل کرده و تا حدی خود رای و مغرورند. این افراد اعتماد به نفس بالایی دارند و در کمک به دیگران پیشقدم می شوند.
لباس های آبی
اکثر آبی پوش ها دارای نگاهی عمیق بوده و شخصیتی حساس وشفاف دارند. این افراد به راحتی فکر ونظر خود را به دیگران منتقل می کنند و به همین نسبت شجاعت وجرات ویژه ای هم از خودشان نشان می دهند. آنها زندگی را زیبا دیده و بیشترین تلاش را برای استفاده بهینه از آن می کنند.
لباس های مشکی
بیشتر اوقات انتخاب رنگ مشکی نشان دهنده آن است که این افراد انسان هایی رویایی هستند که در فضایی شاعرانه زندگی می کنند و در عین حال بسیار دست و دلبازند و تلاش می کنند با هر آنچه دارند به کمک دیگران رفته و گرهی از مشکلات آنها باز کنند. آنها بسیار اجتماعی ظریف وساده پسند هستند.
لباس های قهوه ای
این افراد سمبل مهربانی و محبت هستند. برخی روان شناسان می گویند رنگ قهوه ای هر چه تیره تر باشد مهر و محبت صاحبش بیشتر است. این افراد بسیار خونسردند و تقریبا هر چه را می خواهند به راحتی تصاحب می کنند آنها دربدترین شرایط می توانند بهترین تصمیم ها را اتخاذ کنند.
لباس های خاکستری
انتخاب رنگ خاکستری نشان دهنده این نکته است که این افراد معمولا شخصییتی آرام و با اعتماد به نفس دارند. هر چند روان شناسان می گویند افرادی که دل در گرو رنگ خاکستری دارند، دو دسته هستند: یا از شخصیتی عصبی و انقلابی دارند و همیشه به دنبادل آرامش می گردند. آنها در مجموع انسان هایی سر سخت و سنگین دل هستند. نفوذ کردی برای همیشه در دلشان جای خواهی داشت.
لباس های سفید
افرادی که لباس های سفید را دوست دارند انسان های خوش قلبی هستند و همیشه به دنبال دوست می گرند. این افراد معمولا از کودکی روی پای خود بزرگ شده و دوست ندارند به دیگران تکیه کنند. در موقعیت های کاری، همیشه در حال ساختن نردبانی برای بالا رفتن از آن هستند، چرا که معتقدند از هر فرصتی باید استفاده کرد.
لباس با رنگ های روشن:
انتخاب این نوع رنگ ها، نشان دهنده این است که این افراد بشدت سر شار از انرژی مثبت بوده و عشق و بالندگی را به اطراف خود پخش می کنند. دیدار با این افراد، اگر چه ممکن است همیشه خوشایند نباشد، اما بازگیری انرژی مثبت و سازنده از آنها می تواند بقیه روز را برای شما زیباتر، دلچسب تر و قابل تحمل تر سازد .
نقل از : روانشناسی هاشملو
روانشناسی شخصیت افراد با این اصول چهره خوانی
شـناخـتـن افراد تنها از روی خصوصـات ظـاهـری آنها مساله بسیار جالبی است. نـکات ظـریف و دقیـق وپیچیدگیهای بسیاری در علـم چـهـره خـوانـی وجـود دارد ولی ما در اینجا به بیان نکات اصلی تر و مهمتر آن بسنده می کنیم.
چهره خوانی چیست؟
بشر در طول قرون متمادی سعی نموده تا با پیوند زدن خصـیصـه هـای صـورت افـراد بـه ویژگیهای شخصیتی، متوجه افکار و درون دیگران شود. با گـذشـت سـالها علم چهره شناسی نیز گسترش یافته و به شاخه های مختلف تـقسـیم شـده است. بـرای مثـال متوپوسکپی علم پی بردن به سیرت و درون آدمی از روی خطوط روی پیشانی است.
فرنولوژی علم جمجمه خوانی و مطالعه طرز تشکیل جمجمه میباشد که به بنا نهادن شخصیت و امیال ذاتی و روانی افراد کمک می کند.
فیزیـوگـنومی یا عـلم چـهره شـنـاسی، موضوعی است که ما به آن خواهیم پرداخت. این علم به ما می آموزد که چگونه از روی چهره افراد پی به شخصیت آنها ببریم.
امروزه دانشمندان به چنین علومـی، شـبـه علـوم اطـلاق کرده و بـهای زیـادی بــه آن نمی دهند و هـمانند عـلومی مانـنـد طالع بـینی به آنها می نگرند: اثبات نشده ولی بیضرر. با این وجود هنوز بسیاری از مردم چهره خوانی را راهی مطمئن برای قضاوت در مورد افراد می دانند. چیزی که اهمیت دارد این اسـت کـه چـهره را بصورت کامل و دقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و تا رسیدن به همه حقایق از قضاوتهـای شـتابزده اجتناب کنیم.
اکنون گذری می کنیم بر نکات بنیادین چهره خوانی و چگونگی تشخص شخصیت افراد
بررسی فرم صورت
صورت دراز و کشیده: افرادی که دارای چنین صورتی هستند عموما دارای صـبر و تحمل زیاد بوده و توانایی حل مشکلات در آنها بیشتر است. جـذابـیـت و خوش ترکیب بودن افراد با چنین صورتی نشانگر این است که آنها معمولا کارهای خـود را نـیـمـه تمام رها نکرده و عادت به انجام امور بطور تمام و کمال دارند.
صورت پهن: اینگونه اشخاص بردبار و مهربان و معمولا افراد روشنفکری می باشند.
صورت گرد:صاحب اين گونه چهره فردي است بسيار درويش مسلك، مهربان كه عاشق صلح و صفا ميباشد اين فرد ميتواند عاشق بسيار خوبي باشد.
این شکل دلالت بر امیدواری زنده دلی و انرژی دارد. اینگونه افراد می تـوانند اتاقی دلگیر و ساکت را به بمبی از خنده و شادی تبدیل کنند.
صورت چهار گوش:صاحب يك چنين چهره اي حتما از اراده بسيار قوی برخوردار است و به احتمال خيلي زياد هم به رهبري گروهي خواهد رسيد. جنگجوي بسار خوبي است و در عشق بسيار رك گو و مصمم ميباشد.
صورت شبه مثلث:صاحب يك چنين صورتي از هوشي بسيار زياد و استعداد فوق العاده اي برخوردار ميباشد. اين فرد عاشقي بسيار مهربان و وفا دار به حساب مي آيد.
صورت سه گوش:صاحب يك چنين چهره اي بسيار حساس ميباشد. فرد با وجود حساس بودن بسيار درونگرا نيز ميباشد. اين گونه افراد بعضي وقتها رويايي و رويا پرست ميشوند و امکان زيادي نيز وجود دارد كه حيله گر نيز باشند اين گونه افراد ميتوانند خيلي حسود باشند و در عين حال كمترين وفاداري نسبت به همسر و محبوبشان ندارند.
صورت مستطيلي: صاحب اين گونه چهره هميشه در زندگي موفق ميباشد. جاه طلب هستند و حتما نيز به مقامهاي بالايي خواهند رسيد. بسيار قدرتمند هستند و همه را در سطح پايين تر خورد ميبينند.
صورت مربعی: طرفدار استقلال فردی و فردگرایی، سختـکوشـی بـرای دسـتـیـابی بـه آرزوها، زیرکی و فعال بودن از ویژگیهای این افراد محسوب می شود .
بررسی فرم پیشانی
ـ پیشانی صاف: کسانیکه که دارای خطوط در پیشانی نیستـنـد، افـرادی اندیشمند و همیشه در حال تفکر می باشند و در تصمیم گیریها سریع و منطقی عمل می نمایند.
ـ پیشانی چروکیده: وجود خطوط در سطح پیشانی نشان می دهد که ایـنـگونه افراد به سرعت هیجان زده و احساساتی شده و سریع آشفته و پریشان حال می گردند
بررسی چشم ها
رمانها، داستانها و اشعار بسیار زیادی در مورد چشم و ارتباط آن با خصوصیات روحی و روانی انسان نوشته شده است. چشمها هیچگاه دروغ نمی گویند؛آنها بیانگر احساس درونی و واقعی ما می باشند.
ـ اضطراب: اگر مابین عنبیه و پـلک پـایینی هـر دو چشم مـقداری سفیدی وجود داشت، آن شخص انسانی مضطرب و نگران است.
ـ تندخویی: اگر بالای عنبـیه بخشی سفید رنگ وجود داشت، علاوه بر استرس نشانگر تندخویی و پرخاشگری در فرد است.
ـ روان پریشی: چنـانچه دور تا دور عنبیه را سفیدی فرا گرفته باشد، نشانگر عدم تعادل و پایداری روح و روان فرد خواهد بود.
ـ شادی: وجـود خـطوط کـوچـک در خـارج از چـشمها حاکی از خنده رویی و شادبودن فرد می باشد .
ویژگی های عینی تشخیص شخصیت از روی چشم
- صاحب چشمهاي درشت ، بسيار حساس و در عين حال از صميميت زياد برخوردارند.
- اگر مردمك چشمي درشت باشد صاحب آن بسيار سخاوتمند و وفادار و صميمي ميباشد و نسبت به معشوق و همسر وفادار خواهد بود.
- اگر مردمك چشمي كوچك است صاحب آن حساس و شخصيتي منزوي طلب خواهد داشت.
- اگر عنبيه چشمي درشت باشد، صاحب آن بسيار حساس بوده وبه راحتي ميرنجد و ممكن است بدون دليل خوشحال شود و با كوچكترين بهانه اي به گريه بيفتد.
- اگر عنبيه چشمي كوچك باشد صاحب آن احتياج بسيار زيادي به توجه ديگران دارد و به سادگي احساسش را بروز نميدهد.
- چشماني كه بيش از حد معمول به هم نزديك باشند ، صاحب آن بسيارنكته سنج خواهد بود و جزئيات هيچ چيز از نظرش دور نخواهند ماند. گاهي اوقات يك چنين افرادي ميتوانند بسيار تنگ نظر باشند.
- اگر چشماني بيش از حد معمول از هم فاصله داشته باشند صاحب آن بسيار متفكر خواهد بود. يك چنين شخصي از وسعت فكري بيش از اندازه برخوردار خواهد بود و به طور كلي يك چنين افرادي را ميتوان بسيار باهوش و در عين حال روشنفكر ناميد. خواسته ها و توقعات يك چنين فردي از زندگي بيش از حد ميباشد و اراده اش را هو دارد كه به همه خواسته هاي خود برسد.
بررسی شکل ابروها
دلپسند ترين ابرو آني است كه بسيار تميز و كشيده باشد و قوس زيبايي روي چشم باشد.اگر انتهاي باريك ابرو به طرف بالا متمايل شده باشد صاحب آن بسيار شجاع و وفا دار ميباشد و در سخت ترين شرايط نيزدوست و محبوبش را تنها نخواهد گذاشت.
ـ انتهای ابرو دراز و متمایل به پایین : اگر انتهاي ابرويي دراز و متمايل به پايين باشد صاحب آن بسيا خوش شانس خواهد بود و در موقعيت اجتماعي حتما مقام بالايي خواهد يافت و بسيار ثروتمند خواهد شد. داشتن همسري با اين مشخصات آرامش خيال به همراه خواهد داشت.
ـ ابروی پر پشت و کوتاه : اگر ابرو پر پشت و كوتاه باشدصاحب آن بسيار با شخصيت و خانواده دوست و متعصب خواهد بود.
ـ رشد موهای ابرو در دو جهت مخالف : اگر موهاي ابرويي در دو جهت مخالف رشد كرده باشد صاحب آن غير قابل اطمينان و اعتماد خواهد بود.
ـ ابروی مستقیم و متمایل به بالا : اگر ابرويي به طور مستقيم و متمايل به بالا باشد صاحب آن بسيار رويايي و ميتواند عاشقي بسيار هيجان انگيز باشد.
ـ ابروی به هم رسیده در وسط : ابرواني كه در وسط به هم رسيده باشندبه شخصي تعلق دارند كه بسيار مصمم ميباشد و بجز عقيده خودش به عقيده كسي اهميت نميدهد و ميتواند عاشقي بسيار زورگو باشد.
ـ ابروی مستقیم و به هم چسبیده : صاحبان آبروان مستقيم و به هم چسبيده بسيار رك گو هستند و به نظريه و عقايد ديگران در مورد خود كمترين اهميتي نميدهند.
ـابروی صاف : صافی و مستقیمی ابروها نشانگر اندیشه ، تفکر و ایده گرایی فرد میباشد.
ـ ابروی کمانی: افرادی که دارای ابروهای خمیده و کمانی هسـتند از حـکایـتـها و داسـتـانـهـای واقعی لذت می برند.
ـ ابروی قوسي: به شخصي تعلق دارند كه بسيار زورگو، خود مختار با قدرت بيش از اندازه و غير قابل كنترل جنسي ميباشد.
ـ ابروی باریک: اینگونه افراد معمولا دارای اعتماد به نفس اندکی می باشند بخصوص اگر ابـروی آنها بجز باریکی، بالا و گرد نیز باشد.
ـ ابروی پیوسته: پیوستگی ابروها نشانگر این است که فرد دائما در حال تفکر و اندیشـه بـوده و ایده های جالبی در سر دارد .
بررسی پلک ها ، پشت چشم
ـ پلک کوچک: اگر فاصـله بـین بالای پلک و مژه کم باشد بیانگر اسـتقلال فرد می باشد و اینکه آن فرد حتی ممکن است بصورت ارادی خودش را به دیگران نزدیک نکند.
ـ پلک بزرگ: بزرگ بودن پلک دلالت بر وابستگی شدید فرد به دیگران دارد
بررسی فرم بینی
ـ دماغ کوچک: گفته می شود اشـخاصی که بـیـنی کـوچـک دارنـد ذاتـا افـرادی ضعیف و اغلب غیرقابل اتکا بوده و در تصمیم هایشان استوار و ثابت قدم نمی باشند.
ـ دماغ بزرگ (بلند): بزرگی بینی نشانه ابتکار و عزم و اراده می باشد. یک شـخصـیت قـوی که اثرش را برجای خواهد گذاشت.
قدرت اراده بسيار زياد و طبيعت گرم از مختصات چنين دماغي هستند، يك چنين شخصي از نظر جنس مخالف بسيار محبوب ميباشد و در عين حال نيز خود فردي بسيار مسئول ميباشد. اگر دماغ شخصي بسيار بلند ميباشد شخصي بيش از اندازه جاه طلب خواهد بود و در عين حال بسيار كله شق.
ـ دماغ تیز: تیز بودن نوک بینی نشانگر این است که فرد خود را مقید به رعـایـت آداب و رسـوم ندانسته و با اطرافیانش به راحتی برخورد می کند. ایـنگونه افراد خـود را بـاور داشـتـه و بی باکانه و متهورانه خود را به دیگران نزدیک می کنند.
ـ دماغ عقابی: خودخواهی، دودلی و حساس بودن از جمله ویژگیهای کسانی است که دارای چنین بینی می باشند .
- دماغ كوتاه: صاحب يك چنين دماغي با روحيه اي بسيار شاد و با دست و دلبازي بسيار زياد . عشق براي يك چنين شخصيتي بسيار مهم به شمار ميرود و خود نيز بسيار عاطفي ميباشند.
- دماغ محدب: اگر دماغي به صورت محدب باشد صاحب آن عاشق تفريح ميباشد و همه سعيش را براي خوشحال كردن محبوب ، دوست و همسرخود خواهدنمود. در عين حال صاحب يك چنين دماغي شخصي بسيار پول پرست خواهد بود ولي اگر كسي صاحب دماغ مقعري باشد، برعكس بالايي بسيار سخاوتمند و دست و دلباز خواهد بود و براي محبوب و همسرش مرتب كادوهاي گرانبها خواهد خريد .
- دماغ بسیار پهن: اگر دماغي بسيار پهن باشد صاحب آن بسيار حساب گر خواهد بود و در عين حال در عشق و ازدواج بسيار وفا دار است .
بررسی شکل گوش ها
ـ گوش کوچک: کوچکی گوش نشانه تزلزل و احساس نا امنـی در افـراد اسـت هر چند اینگونه افراد می دانند که چه می خواهد و معمولا سخت کوش و کارکن هستند.
ـ گوش بزرگ و دراز: این قبیل افراد معمـولا انـعـطاف پـذیـر نـبـوده و به سـختی آرام و بی خیال میشوند. پرمو: افرادی که دارای گوشهایی پرمو هـستند مـعـمـولا وسـواسـی و نـکـته بین بوده و وقت زیادی را برای چیزهای بی اهمیت تلف می کنند
بررسی فرم گونه ها
ـ گونه برجسته: برجسـتـگی گـونه نشـانگر قـدرت، انـرژی و اعـتماد بنفس است. کسانی که دارای گـونه بـرـسته می باشند تمایل بیشتری برای پذیرفتن اشتباهات دیگران دارند.
ـ گونه گود: علاوه بر جذابیت و زیبایی دلیلی بر خوش مشربی و سازگاری فرد می باشد
بررسی فرم چانه و فک
ـ فک چهارگوش: افـراد با فـک چـهار گـوش و مـربعی انـسانهای تـسخیر ناپذیر و سرکش می باشند. آنها توانایی تبدیل رویاهایشان به واقعیت را دارند.
ـ چانه های برآمده: اینگونه افراد، اشـخاصی خود ستـا بوده و تصـور میکنند هیچ چیزی جز خود آنها اهمیت ندارد و جز خودشان حرف کس دیگری را قبول نداشته و خود را عقل کل می دانند
بررسی فرم لب ها
ـ لب قلوه ای: لبهای قلوه ای علاوه بر زیباتر نمودن صورت،نشانه بخشش و گشاده دستی می باشد. معمولا اینگونه افراد تمایل دارند در مورد خودشان صحبت و گفتگو کنند.
ـ لب نازک (باریک): نازک بودن لب بیانگر خویشتن گرایی ذاتی در اشخاص است. اگر شخصي صاحب لبهاي باريك باشد هرگز نبايد از او انتطار ابراز عشق و عاطفه زياد داشت و هر گاه يك چنين فردي به شما ابراز عشق بكند بايد آن را جزو يكي از معجزات به حساب بياوريد.
ـ لب بالایی نازک پایینی قلوه ای: نشانه این است که فردی متـقـاعد کنـنـده و مـجاب کننده می باشد
ـ لب پر گوشت و کلفت: صاحب لبهاي پر گوشت و كلف حتما بسيار حراف تشريف دارد و سخنش نيز دلنشين خواهد بود. اين شخص هميشه آماده كمك به كساني است كه احتياج به او دارند و در عين حال كه سخنران بسيار خوبي به حساب مي آيد مستمع فوق العاده اي نيز هست . اين گونه افراد بسيار قابل اعتماد ميباشند و از طرف ديگر بسيار شهوت پرست نيز ميباشند.
مدل مو
برخي از كارشناسان بر اين باورند كه مدل موي شخص ميتواند نشانگر تصوير شخصي, كيفيت زندگي, ميزان عملگرايي، خودنمايي، اثرگذاري و پايگاه اجتماعي و اقتصادي فرد باشد. برخي نيز بر اين باورند كه موي شخص ميتواند نشانگر بالندگي عاطفي و ناحيهي زيستي باشد.
مفاهيم مختلف مدلهاي مختلف مو را در طول دهههاي گذشته از نظر بگذرانيد. فرضاً, در دههي 60 و 70 قرن بيستم موي بلند شخص نشانهي عصيانگري و شورشگري بود، اما امروزه در دههي 90 يك رانندهي كاميون بيابان نيز موهايش را بلند ميكند تا بسان سلطان موسيقي راك جلوه كند. بايد توجه داشت كه موهاي بلند دخترك 15 ساله تفسير متفاوتي با موهاي بلند يك زن 55 ساله دارد. در هر صورت, در اين قسمت حتيالمقدور اسرار شناخته شدهي انواع مدل مو را در اختيار شما قرار ميدهيم. بايد توجه داشت كه نشانه خواني بايد همراه با نشانههاي آشكار ساير ويژگيهاي فرد باشد تا بتواند فرد را به سوي تشخيص درست رهنمون شود.
موي مردان
موي بلند و موي كوتاه _ باور غالب اين است كه موي كوتاه نشانهي محافظه كاري و سازگاري و موي بلند نشانهي ماهيتي هنري و عصيانگري است. اين باور گهگاه درست مينماياند؛ وليكن در همهي موارد اين گونه نيست, زيرا موهاي بسيار كوتاه ميتواند نشانهي موارد زير باشد:
فرد احتمالاً اهل ورزش است؛
در حال طي كردن دورهي نظام بوده و يا اين كه در گذشته يك نظامي بوده است؛
شخص در سازمان و يا ادارهاي كار ميكند كه مجبور است مويش را كوتاه نگه دارد؛ اين امر ميتواند نشانگر گرايشات هنري، عصيانگري و مدگرايي باشد (در صورتي كه مو به طور غريبي رنگ شده باشد و يا اين كه بسيار كوتاه باشد)؛
ممكن است نشانهي محافظهكاري فرد باشد؛
احتمالاً شخص به نوعي مشغول درمان بوده و يا اين كه اين امر از ضرورت درماني ناشي شده است؛
احتمال دارد فرد اين گونه بپندارد كه جذابتر مينماياند؛
فرد به دليل راحتي و سهولت كاري، موي كوتاه را ترجيح ميدهد.
اگر چه تامل در خصوص موارد بالا ميتواند براي تشخيص ماهيت اشخاص راهگشا باشد، ليكن بسندگي صرف به اين ذهنيات و كليشهها ميتواند بازدارنده باشد.
موي آراسته: مردي كه با موي آراسته، سشوار كرده و تافت زده ظاهر ميشود و اين امر را با لباس و كفش گرانقيمت همراه ميكند، خواهان به رخ كشيدن موقعيت و پايگاه غبطهبرانگيز اجتماعي و شغلي خود است.
اين حالت ميتواند نشانهي كاميابي اقتصادي، خودمهم پنداري و اثرگذاري بر روي ديگران باشد. معمولاً مردان اين گونه براي موي سر خويش سرمايهگذاري پولي و زماني نميكنند. در هر حال، استنباطي كه از اين حالت ميتوان كرد اين است كه چنين مرداني بدين وسيله قدرت، توان مالي و برتري پايگاه اجتماعي خويش را به رخ ديگران ميكشند.
بعلاوه، همين برداشت را ميتوان به ناخنهاي آراسته نيز تعميم داد.
نشانههاي مرتبط با ريزش، كم پشتي و طاسي سر
مرداني كه معدود تارهاي موي باقيمانده بر روي سر خود را با دقت و وسواس محسوسي شانه ميكنند و به اصطلاح به آن حالت ميدهند, در واقع بدين وسيله خودخواهي خود را نشان داده و در عين حال نسبت به قضاوت و داوري ديگران غافل هستند. زماني كه من با چنين مرداني برخورد ميكنم، نخستين سوالي كه به ذهنم خطور ميكند اين است كه آيا اين مرد نميداند كه ما چشم داريم و همه چيز را ميبينيم. نكتهي قابل توجه اين كه اين برداشتها وحي منزل نيست و در همهي حالات استثنا به چشم ميخورد.
استفاده از كلاه گيس و كاشتن و ترميم موي سر
مرداني كه با ترميم موي سر خويش كم پشتي و يا ريزش آن را جبران ميكنند, بدين وسيله نخوت و فقدان اعتماد به نفس خويش را نشان ميدهند. بعلاوه، بدين وسيله فرد با جذاب نشان دادن خويش اعتماد به نفس از دست رفته را كسب ميكند. در هر صورت، از نشانههاي اين نوع اقدامات ترميمي مردان ميتوان به مواردي چون برخورداري از امكانات مادي، نقص زدايي و ظاهر گرايي اشاره كرد.
استفاده از انواع كلاهها
مردان طاسي كه از كلاه بيسبال براي پوشش اين نقيصهي خود استفاده ميكنند، در واقع در برابر پير شدن از خود مقاومت نشان ميدهند. در اين ارتباط بايد به اين نكته توجه كرد كه بسياري از مردان طاس براي حفاظت از فرق و كاسهي سر خويش در برابر آفتاب سوزان از اين كلاهها استفاده ميكنند؛ ليكن اگر مردان طاس در منزل نيز از اين كلاهها استفاده ميكنند, اين امر ميتواند نشانگر فقدان خودباوري و اعتماد به نفس باشد.
موي رنگ شده
مرداني كه موي سر خود را رنگ ميكنند, عمدتاً خواهان پوشاندن موهاي سفيد خود هستند و بدين وسيله خود را جوان مينمايانند. روشن است كه اين وسيله در همهي حالات و مقاطع سني نميتواند راهگشا باشد. فرضاً چنان چه مرد 75 سالهاي داراي موهاي مشكي يكدست باشد, در آن صورت پنهانكاري كاملاً بيمورد است. در هر صورت, از ويژگيهاي اين اشخاص ميتوان به خودخواهي, واقعيت گريزي و بسان كبك عمل كردن اشاره كرد.
موي صورت مردان (ريش و سبيل)
برخي از مردم بر اين باورند كه ريش و سبيل ميتواند نشانهي راز آلودگي شخص باشد. بايد توجه داشت كه اين برداشت درست نبوده و مردان به دلايل مختلف از موي صورت استفاده ميكنند.
در هر صورت، ريش و سبيل ميتواند به موارد زير دلالت كند:
مرد ميپندارد كه بدين شكل جذابتر مينماياند؛
مرد جوان بدين وسيله خود را سالدار مينماياند؛
با استفاده از ريش، فرد سن و سال و چروكهاي صورت خود را ميپوشاند؛
فرد بدين وسيله نقص صورت خود را ميپوشاند؛
مرد ريشو بدين شكل ماهيت عصيانگرانهي خويش را مينماياند؛
مرد در جايي شاغل است كه از اين بابت محدوديتي را به شخص تحميل نميكنند.
دقيقاً به طول و شكل و شمايل ريش و سبيل مردان توجه كنيد, زيرا ريش و سبيلهاي بلند ميتواند گرايشات سياسي ليبراليستي مردان را بنماياند. از سوي ديگر، ريش و سبيل نامرتب، كثيف و ناآراسته ميتواند نشانهي ويژگيهايي چون كاهلي، دلمردگي، اختلالات و عوارض روحي و فيزيكي، فقدان قدرت داوري و ساير كاستيها و نقايص بهداشتي باشد.
موهاي ساير قسمتها
ابروان پرپشت و نامرتب و موهاي زياد دماغ و گوش مردان, نشانهي اين است كه اين اشخاص به ظاهر خويش اهميتي نميدهند. برخي از اين مردان بر اين باورند كه مرتب كردن و آراستن موهاي اين قسمتهاي صورت عملي نادرست و نامردانه است.
مدل موي نامتعارف و نمايان: مدل و يا رنگ موي غير عادي و نامتعارف ميتواند دلالت بر موارد زير داشته باشد:
ماهيت ناسازگار؛
فرد ماهيتي عصيانگرانه و شورشي دارد؛
فرد شيفتهي ماجراجويي است؛
فرد گرايشات مدپرستانه و هنري دارد؛
فرد داراي شغلي نامتعارف بوده و سبك زندگيش نامتعارف است؛
شخص بدين وسيله خواهان عضويت در يك گروه هم سال خاص است؛
سازگاري با مدلهاي غالب و حاكم در اجتماع؛
بيتوجهي به صورتهاي ظاهر؛
ميل به منحصر به فرد بودن و جلب توجه كردن؛
تاثيرات فرهنگي (سن و سال فرد, نژاد و گروههاي مختلف اجتماعي).
موي زنان
مدل موي زنان در قياس با چگونگي موي مردان محدوديت چنداني ندارد, زيرا مردم آسانتر انواع مدل موي سر زنان را ميپذيرند، چون مدگرايي عمدتاً از آن جنس مونث است. با اين وجود، موي سر نمايان و نامتعارف زنان نيز تعابير و تفاسير خاص خود را دارا ميباشد.
موهاي كوتاه و بلند
بر اساس فرهنگ ما, جواني و جذابيت جسماني زنان با موي بلند تعريف و تبيين ميشود. به همين دليل، بلندي و كوتاهي موي زنان تفاسير خاص خود را دارا ميباشد. حال اگر عليرغم اين نگرش فرهنگي زني مويش را كوتاه نگه دارد، بايد به موارد زير توجه كرد:
موي زيبا، كوتاه و آراسته
اين حالت ميتواند نشانگر تمايلات هنري فرد بوده و در عين حال از برخورداري مالي حكايت كند. باري، هزينه كردن مبلغ قابل توجهي از درآمد براي آرايش مو ميتواند نشانهي اهميت دادن به ظاهر شخصي، ميل به پذيرفته شدن, اهميت دادن به نظرات ديگران و احتمالاً عدم ايمني باشد.
موي كوتاه معمولي زنان
چون نگه داشتن موي بلند دشوار و هزينه بر است, بسياري از زنان موي خود را كوتاه ميكنند تا از دنگ و فنگ نگهداري موي بلند در امان باشند. در هر صورت, از نشانههاي بارز اين حالت ميتوان از عملگرايي فرد نام برد، به ويژه اگر اين حالت با ساير ويژگيهاي عملگرايي همراه شود.
موي بسيار كوتاه سبب توجه ديگران ميشود _ چنان چه لباس زني زرق و برق دار و زننده باشد، جلب توجه كردن اين حالت مو نمود مييابد.
احتمال دارد كه موي بسيار كوتاه دلالت بر ضرورتهاي درماني داشته باشد _ فرضاً، زناني كه شيمي درماني ميشوند، چارهاي جز اين ندارند.
در رابطه با موهاي بلند بايد موارد زير را از نظر گذراند:
چون فرهنگ ما موي بلند را نشانهي جذابيت و زيبايي ميداند، زني كه بيش از چهل سال سن دارد و در عين حال موهايش را به طور نماياني بلند نگه ميدارد، در برابر پير شدن از خودش مقاومت نشان ميدهد و ادا و اطوار جوانان و چشم نوازان را در ميآورد. از ويژگيهاي اين زنان ميتوان به مواردي چون ذهنيت گرايي، روياپردازي و واقعيتگريزي اشاره كرد.
موي بلند نمايان يك زن ممكن است حالت چشمنوازي نداشته باشد و اين كيفيت سبب شود كه بپندارد كه بدين شكل جذابيت جنسي محسوسي كسب ميكند.
موي بلند نامتعارف ميتواند نشانهي عصيانگري و ماهيت شورشي بر عليه آداب و سنن دست و پا گير و بازدارنده باشد، زيرا بسياري از زنان موي بلند نمايان را نشانهي آزادي و فارغ بودن از هر گونه محدوديتي ميدانند. حال اگر نوع لباس زن اين برداشت را تقويت كند، در آن صورت اين نشانه انكار ناپذير ميشود.
موي بلند كثيف و ژوليده ميتواند نشانگر خصوصياتي چون فقدان قوهي تشخيص و داوري, بيماري, كاهلي و تنبلي، تنآسايي، ماهيتي شورشي، دلزدگي و لاقيدي شخص باشد. در صورت كثيف بودن موي سر، براي خواندن زنان لازم است كه به ساير شاخصهاي بهداشتي نيز توجه شود.
موي پوش داده
پوش دادن مو ميتواند نشانگر سالمندي زن بوده و در عين حال ميتواند نمايانگر ناحيهي زيستي زن باشد. فرهنگ حاكم بر مناطق مختلف سبب ميشود كه اشخاص اولويت و ارجحيت فرهنگي را در ظاهر خويش دخالت دهند.
اين حالت تا حدي كم پشتي مو را جبران ميكند و هم اين كه سبب صرفهجويي در هزينههاي آرايشي ميشود.
رنگ مو
رنگ كردن مو در بين اين جنس طبيعي است. مگر آن كه زني مويش را به طور نامتعارفي رنگ كرده باشد و اين رنگ كاملاً به چشم بخورد. از سوي ديگر، چنان چه زني سفيدي مويش را با رنگ كردن بپوشاند، اين امر ميتواند گويا باشد. براي مثال، اين اشخاص متوسل به تمارض و وانمود كردن نشده و واقعيت سني خويش را به راحتي پذيرا ميشوند. در برابر اين گروه، اشخاصي هستند كه به دلايل حساسيتهاي آلرژيكي اقدام به رنگ كردن نميكنند. در هر صورت، در هنگام خواندن شخصيت زنان بايد ظرايفي از اين دست نيز لحاظ شود.
موي صورت و تن زنان
در ايالات متحده، هنجار غالب فرهنگي اين است كه زنان موهاي زير بغل را زدوده و پاهاي خود را عاري از هر گونه موي زبر سازند. به علاوه، موهاي ابرو نيز بايد آراسته باشد. زني كه هراسي از رويش مو در تنش ندارد, بايد به فرهنگ ديگري تعلق داشته باشد. باري، زني كه در ايالات متحده متولد شده باشد، وليكن اقدام به زدودن موهاي نواحي مختلف تنش نكند، ميتواند نشانههايي چون عصيانگري، دلبستگي به باور رهايي و طبيعت باوري را به دست دهد. از ساير نشانهها نيز ميتوان به افسردگي، كاهلي، دلزدگي و راحت طلبي اشاره كرد. از سوي ديگر زني كه دستي به سر و صورت خويش نميكشد و نسبت به موهاي پراكندهي صورت و ابروي خود بيتوجه است، بدينسان اعتراض خود را نسبت به هنجارها و قيودات تحميلي جامعه مينماياند و اهميتي به نظر ديگران در اين خصوص نميدهد. بعلاوه, شايد كيفيت بزرگ شدنش بر اساس باورهاي خاصي بوده باشد.
مطلب آخر
چهره خوانی یک علم دقیق و ثابت شده نیست و حتی با گذراندن دروه های آموزشی دقیق و پیشرفته نیز نمی توان بطور قطع در مورد شخصیت و درون افراد صــحبت نمود. نتایج شما در سنجش شخصیت، بستگی به تعداد فاکتورهای مورد تحلیل قـرار گرفـته دارد ولی با بـیاد داشتن نکات ذکر شده می توانید قبل از صحبت کردن با افراد تا حدی متوجه شخصیت آنها شوید.
نقل از : روانشناسی هاشملو
شخصیت شناسی آدم ها از روی لباس
دوران نوجوانی و جوانی دورانی است که بیش از هر زمان دیگری به لباس و پوشش توجه می شود و افراد حواسشان جمع تر است که لباسی بپوشند درخور. اما آیا تاکنون توجه کرده اید موقعی که لباس مورد علاقه تان را می پوشید، خلق تان تغییر می کند؟
شاید تجربه کرده اید که در یک جفت کفش شیک احساس اعتماد به نفس بیشتری دارید یا ممکن است با پوشیدن یک لباس رسمی در محل کارتان احساس کنید در شغلتان مهارت بیشتری دارید. گاهی اوقات نیز به دلیل پوشیدن لباس خاصی احساس راحتی و آسودگی می کنید.
واقعیت این است که لباس شما می تواند تاثیر روانشناختی بر شما بگذارد، همچنین قادر است تا همان احساس را در اطرافیانتان برانگیزد.
مدل هایی که ما می پوشیم نه تنها به دیگران می گوید که ما که هستیم، بلکه همانطور که اشاره شد احساس خوب یا بدی نیز به ما می دهند. لباسی که ما می پوشیم - خواه حزن انگیز باشد یا شاد یا چیزی بین این دو - بر اینکه ما چگونه خودمان را ببینیم و دیگران چه نگاهی به ما داشته باشند تاثیر می گذارد.
نوع لباس نقش مهمی را در کار، روابط و حتی در عزت نفس ما دارد. قبل از اینکه انتخاب کنید چه نوع لباسی را می خواهید برای بیرون رفتن بپوشید، به این مسئله فکر کنید که تمایل دارید دیگران شما را چگونه ببینند و شخصیت تان را تفسیر کنند. یادتان باشد لباس های شما بسیار بیشتر از آنچه فکر می کنید حرف برای گفتن دارند. در ذیل به برخی از انواع رایج پوشش که هر کدام از نظر اطرافیان نشانه ویژگی های شخصیتی خاصی است، اشاره می شود.
شخصیت شلخته
اگر لباس های شما اغلب اوقات چروکیده و ناهماهنگ باشند، دیگران این را به مفهوم شلخته بودن شما می دانند. لباس پوشیدن به طرز شلخته به دیگران این پیام را می دهد که شما مراقب ظاهرتان، کارتان، آینده تان و ... نیستید و نباید به شما اعتماد کرد.
شخصیت به دنبال مد
در هر لباسی که این شخصیت ها می پوشند یک مارک معروف برجسته است. آنها بسیار تمایل دارند که دیگران این مارک ها را ببینند. افراد مختلفی هستند که این نوع لباس پوشیدن را به معنای موفقیت می دانند اما برخی از افراد نیز ممکن است فکر کنند که با یک آدم مادی گرا یا با اعتماد به نفس پایین روبرو هستند که می خواهد با این نوع لباس پوشیدن آن را جبران کند.
شخصیت خسیس
شخصیت های خسیس اغلب لباس های کوتاه و تنگ را انتخاب می کنند. پوشش آنها اغلب نشاندهنده یک نوع ناایمنی روانی است. آنها تلاش می کنند تا تمامی تمرکزشان را بر بدنشان متمرکز کنند.
شخصیت نمایشی
این افراد به طور معمول کفش ها و لباس هایی با رنگ های تند و غیرمعمول می پوشند. البته این نوع پوشش ممکن است گاهی اوقات مطابق با مد باشد. این افراد اغلب تمایل دارند به دیگران نشان دهند که از آنها مجزا هستند و دوست دارند به چشم بیایند و دیده شوند.
شخصیت پیرو و همرنگ جماعت
آیا شما همیشه از لباس هایی با رنگ ها و مدل های خنثی استفاده می کنید و هرگز نوع دیگری لباس نمی پوشید؟ اگر پاسخ مثبت است می تواند نشانه ای باشد از اینکه شما تمایل دارید که در جامعه و گروه های مختلف ترکیب شوید و از هرگونه مورد توجه واقع شدن پرهیز کنید.
شخصیت ورزشکار
استفاده از لباس ها و کفش های ورزشی به دیگران نشان می دهد که شما ورزشکار هستید و مراقب بدنتان هستید. البته این شخصیت ها می توانند به سادگی شلخته شوند به خصوص در هنگام پس از تمریناتشان.
شخصیت رسمی
افرادی که در بیرون از خانه هرگز لباسی به جز لباس رسمی نمی پوشند، در طی زمان در نظر دیگران انسانی یک بعدی یا فاقد خلاقیت به نظر می آیند.
چگونه می توانیم برای نشان دادن امتیازات و ویژگی های خود از لباس استفاده کنیم؟
آنچه که در بالا بدان اشاره شد تفسیرهای دیگران از ویژگی های شخصیتی افرادی بود که اغلب از یکی از انواع پوشش هایی که به آنها اشاره شد استفاده می کنند اما در واقعیت بیشتر افراد ترکیبی از سبک های لباس پوشیدن را که به آنها اشاره شد، استفاده می کنند. یک روز لباس رسمی می پوشند و روز بعد لباس اسپرت. تنها عده معدودی هستند که همیشه یا اغلب اوقات از یک نوع پوشش استفاده می کنند.
اگر می خواهید با استفاده از لباس، امتیازات و ویژگی هایتان را نشان دهید بایستی در هر موقعیتی لباسی بپوشید که اطرافیان شما متوجه احساسی که در آن زمان دارید بشوند. در حقیقت، روانشناسان دریافته اند که پوشش به اینصورت تاثیر واقعی بر خلق تان و همچنین دیدگاه دیگران نسبت به شما و فعالیت تان دارد.
برای مثال، پوشیدن یک لباس زیبای ورزشی، افرادی که شما را می بینند برمی انگیزد که به فکر ورزش کردن بیفتند. بنابراین قبل از اینکه لباسی را برای پوشیدن انتخاب کنید، از خود سوال کنید که آیا آنچه می پوشید، احساسات و ویژگی هایی که در آن موقعیت می خواهید دیگران متوجه آن شوند را نشان می دهد؟
نقل از : روانشناسی هاشملو
عكس پروفایل افراد نشانه شخصیت آنهاست
تصاویر با ما حرف میزنند. كافی است به آنها با دقت نگاه كنیم تا به رمز و رازشان پی ببریم. با كمی دقت میفهمید كه در شبكههای مجازی برای پی بردن به اسرار درونی افراد سرنخهایی وجود دارد. یكی از این سرنخها عكس پروفایل در شبكههای اجتماعی است. تصاویری كه یك فرد خودش را با آنها به دوستان مجازیاش معرفی میكند از واقعیت درونی او خبر میدهد. دكتر پرویز رزاقی، روانشناس و استاد دانشگاه به شما میگوید چه رازی پشت تصاویر شخصی افراد نهفته و چطور میتوانید به ابعاد شخصیتی دوستان مجازیتان پی ببرید.
خجالتیها كمتر عكس میگذارند
شاید افراد كمرو و خجالتی این ویژگیشان را در شبكههای اجتماعی هم بروز میدهند. این افراد معمولا از عكس واقعی خودشان كمتر استفاده میكنند یا تصاویرشان كاملا واضح نیست. علاوه بر این ممكن است ترجیح دهند به جای عكس واقعی خودشان تصاویری از زیباییهای طبیعی را داشته باشند. كمروها عكسهای سنتی را هم میپسندند و دوست ندارند در فضای مجازی جلب توجه كنند.
پرخاشگرها عكس غیرواقعی دارند
وقتی فردی در فضای مجازی قصد پرخاشگری یا بهكار بردن الفاظ ناشایست را دارد ممکن است كمتر از نام و تصویر واقعی خودش استفاده میكند. افراد بیادب و پرخاشگر هویت واقعیشان را كمتر فاش میكنند و به همین دلیل با نام و تصویر غیرواقعی در شبكههای اجتماعی ظاهر میشوند تا قابل شناسایی نباشند بنابراین اگر فردی با هویت نامعلوم و بدون داشتن تصویر قصد دوستی با شما را داشت در پذیرش این دوستی محتاط باشید و این دوستیها را به سادگی قبول نكنید.
مهرطلبها زیاد لایك میخواهند
شخصیت مهرطلب در هر شرایطی به دنبال كسب مهر و محبت است و حتی در فضای مجازی هم این میل درونیاش را جستوجو میكند. چنین فردی از هر فرصتی برای جلب محبت دیگران بهرهمند میشود و چه بهتر است كه چنین نیازی را از تصاویر واقعی خودش دریافت كند. وقتی عكس پروفایل فرد مهرطلب را لایك میكنید به خواستهاش میرسد. احتمالا مهرطلبها به دنبال عكسهایی از خودشان هستند كه منجر به ارتباط و تعامل بیشتر با افراد شود.
به همین دلیل ممكن است عكسهای متفاوت و خاصی را در پروفایلشان ببینید حتی ممكن است در عكسهایشان ابهام هم دیده شود. دیدن نظراتی از این دست كه كجا بودی؟ چطور رفتی اونجا؟ و. . . هم برای مهرطلبها جذاب است. در مجموع هر عكسی كه تصور كنند اظهارنظرهای خوبی از آن دریافت میكنند، در صفحه اجتماعیشان دیده میشود. شاید این موضوع به تامین نشدن نیازهای درونی آنها در زندگی مربوط باشد كه باید مورد بررسی قرار گیرد.
تنوعطلبها راضی نمیشوند
حتما دیدهاید كه بعضی از افراد در شبكههای اجتماعی مرتب عكسشان را تغییر میدهند و هر روز با عكس تازهای ظاهر میشوند. شاید یكی از دلایل این موضوع به تنوعطلبی فرد مربوط شود. تنوعطلبها خیلی زود از یكنواختی خسته میشوند و دلشان میخواهد تصاویرشان را در قالبهای مختلف به دوستانشان نشان دهند. شاید هم عكسها برایشان رضایتبخش نیست و میخواهند با تعویض مدام عكسها به رضایت برسند.
خودشیفتهها ژست میگیرند
بهنظر میرسد افرادی كه برای عكس پروفایل شان لباسهای شیك و گرانقیمت میپوشند، ژست خاص میگیرند یا به آتلیه میروند در دسته افراد خودشیفته قرار دارند. این افراد از دیدن تصاویر خودشان لذت میبرند و دلشان میخواهد چنین تصاویری در معرض دید عموم قرار گیرد بنابراین هر وقت متوجه شدید كه یكی از دوستان مجازی شما مشتاق است مدام عكسهایی از این سبك را در شبكههای اجتماعی قرار دهد، نسبت به خودشیفته بودن او مشكوك شوید.
از دیگر ویژگیهای افراد خودشیفته این است كه خیلی دوست دارند مدیریت و رهبری گروههای شبكههای اجتماعی را برعهده بگیرند كه این موضوع از یك نیاز روانی خبر میدهد و این پیام را منتقل میكند كه از این راه به دنبال كسب هویت هستند.
وسواسیها به دنبال عكس ایدهآل هستند
شخصیتهای وسواسی بیشتر به دنبال عكسهایی هستند كه از هر لحاظ ایدهآل باشد. بهنظر می رسد این افراد بر اساس ساختار روانیشان خواهان جلبتوجه و درخشش هستند و برای رسیدن به این هدف از همه عوامل استفاده میكنند. عكسی كه قرار است در صفحه شخصی و پروفایلشان قرار گیرد باید از هر نظر بیعیب و نقص باشد. از این رو برای انتخاب و عكاسی دقت زیادی به خرج میدهند حتی ممكن است برای داشتن عكس بیعیب و نقص هزینه زیادی در نظر بگیرند و برای داشتن چنین عكسی وقت میگذارند.
اگر به عكس مطلوب دست پیدا كرده و نظرات مثبتی دریافت كنند، میلی به تغییر عكسشان ندارند. شاید دیده یا شنیده باشید كه افراد وسواسی ممكن است چندین بار در روز و بهطور افراطی دستهایشان را بشویند ولی در مورد عكسهای شخصی این ساختار روانی در این افراد دیده نمیشود. به هر حال نظم و دقت افراطی در انتخاب عكسها موضوعی است كه وسواسیها از آن رنج میبرند.
افسردهها حسی ندارند
افراد غمگین و افسرده هم كمتر از عكسهای شخصی خوششان میآید. این افراد عكس خودشان را در شبكههای اجتماعی به نمایش نمیگذارند و اگر هم عكسی قرار دهند، كمتر مایل به تغییر آن هستند. افسردهها نسبت به خودشان احساس قشنگی ندارند و از چهرهشان لذت نمیبرند. از تغییر، تنوع و تحول گریزان هستند. شاید هم عكسهایی را انتخاب كنند كه دورنما و پشت زمینه باز دارند و این تصاویر را به جای چهره خودشان قرار دهند. استفاده از تصاویر تیره و تاریك هم در میان افسردهها رایج است.
چه كسانی پشت عكسها پنهان میشوند؟
فرض كنید دوست صمیمی شما با همسرش بهشدت مشكل دارد و شما هم از این قضیه باخبر هستنید. ناگهان در فضای شبكههای اجتماعی عكسهای زیبای خانوادگی دوستتان را میبینید كه در كنار همسرش نشسته و كاملا خوشحال و خوشبخت به نظر میرسد. میدانید كه چشم دیدن همسرش را هم ندارد اما در فضای مجازی نشان میدهد كه همه چیز روبهراه است و ما چقدر خوشبختیم! در این شرایط عكسها قرار است پیامی را به مخاطب انتقال دهند.
در واقع در رابطهای كه در مورد سلامت روانی یكی از زوجها حرف و حدیثهایی وجود دارد و برداشتهایی مطرح میشود، عكسهای شبكههای اجتماعی میتوانند انتقالدهنده پیام مهمی باشند؛ اینكه ما دو نفر همدیگر را دوست داریم و میخواهیم دیگران این موضوع را باور كنند، حتی اگر واقعیت نداشته باشد! گاهی هم افراد مختلف برای اینكه خودشان را از آسیبهای احتمالی دور نگه دارند چنین عكسهایی را به اشتراك میگذارند تا نگاه دیگران را نسبت به زندگی خودشان تغییر دهند و هدفشان این است كه یك نوع رضایتمندی روانشناختی را با عدم رضایتمندی واقعی جبران كنند تا دیدگاه دیگران اصلاح شود. بعضی وقتها هم چنین عكسهایی حاكی از انتقال پیام فرد به خودش است؛ اینكه این زندگی را میخواسته ولی به آن نرسیده و شاید هم با به اشتراك گذاشتن عكسهای خوش گذشته، حسرت میخورد كه چرا چنین روزهایی بار دیگر تكرار نمیشوند.
قدرتطلبها قیافه میگیرند
افراد مغرور و قدرتطلب بهطور معمول عكسهایشان را با ژست و قیافههای خاص نمایش میدهند و دلشان میخواهد نمادهای قدرت بیرونی را در معرض دید عموم قرار دهند. اگر با شغلشان به قدرت میرسند ممكن است پشت میز مدیریت عكس بگیرند. شاید هم به مكانهایی بروند كه به آنها افتخار میكنند و كنار اتومبیل گرانقیمت یا ویلای شخصیشان بایستند حتی طرز نشستن آنها هم از این ویژگیشان حكایت میكند. وقتی با غرور روی صندلی لم میدهند این پیام را به مخاطب منتقل میكنند که «من قدرتمند هستم!»
شلختهها بیتفاوت هستند
ویژگی افراد شلخته این است كه بینظمی در خانه و زندگیشان موج میزند اما در فضای مجازی از كجا بفهمید كه شخصی شلخته است؟ آیا باید صفحه شخصی شلوغ و پر از تصاویر مختلف داشته باشد؟ اینطور نیست! برخلاف تصور خیلی از ما ویژگی شلختهها در فضای مجازی این است كه كمتر به عكسهایشان دست میزنند. آنها هیجانپذیر نیستند وشاید همانطور كه نسبت به نامرتب بودن اتاقشان بیتفاوت هستند، در مورد عكسها هم نظری ندارد و خوب یا بد بودن این عكسها برایشان مهم نیست.
نقل از : روانشناسی هاشملو
روانشناسی شخصیت عکس پروفایل
چه عکسی برای پروفایل مناسب است؟
روانشناسان معتقدند به صورت نسبی می توان بخشی از ویژگی های اخلاقی ، روحی و روانی افراد را از طریق عکس پروفایل شان شناخت.
قریب به 100درصد افراد جامعه در فضای مجازی حداقل یک حساب کاربری دارند و هر کس بنا به شخصیت و روحیات خود عکسی را برای این حساب کاربری انتخاب می کند.
روانشناسان معتقدند که از طریق عکس پروفایل افراد می توان به ویژگی های اخلاقی و شخصیتی آنها پی برد اما این کار برای افراد غیر متخصص امکان پذیر نیست هر چند که برخی افراد ادعاهایی در این خصوص دارند.
شناخت افراد از طریق عکس پروفایل موضوع جذابی است که شاید بتواند کمی در نوع روابط با یکدیگرو حد ومرزها مفید واقع شود.
یک روانشناس در خصوص شناخت افراد از طریق عکس پروفایلشان می گوید:براساس هر عکس پروفایلی نمی توان در مورد شخصیت فرد قضاوت کرد و باید فاکتورهای متعددی را در نظر گرفت.
او تاکید کرد:اگر فرد به اراده و انتخاب خود عکس پروفایل انتخاب کند می توان بر اساس آن و در صورت تکرار در خصوص ویژگی های فردی او قضاوت کرد.
تصویر پروفایل افرادی که اعتماد به نفس پایین دارند
این روانشناس ضمن تاکید بر اهمیت فرهنگ و اعتقادها در انتخاب عکس پروفایل عنوان کرد:گاهی انتخاب تصویر گل ، طبیعت و متن به جای تصویر خود نشان دهنده شخصیت های منزوی و استرسی است که به دلیل اعتماد به نفس پایین نمی توانند تصویر خود را برای پروفایل خود قرار دهند.
وی افزود:گاهی دلیل این امر می تواند تعصب های خانوادگی و سختگیری های همسر باشد که دراین مواقع نمی توان دلیل را نداشتن اعتماد به نفس یا داشتن شخصیت استرسی ومنزوی باشد.
وقتی حریم خصوصی با عمومی اشتباه گرفته می شود!
وی با بیان اینکه در صورت وجود شناخت نسبی از فرد و تکرار تصویر امکان تشخیص روحیات فرد محقق می شود، گفت:اغلب افرادی که تصویر خود را با ظاهر موجه برای پروفایل خود قرار می دهند از اعتماد به نفس بالایی برخوردارهستند به شرط اینکه اغراق، خودنمایی و نمایش در کار نباشد.
وی ادامه داد:منظور از اغراق و نمایش استفاده از ویژگی های ظاهری و حالت های خاص متناسب با حریم خصوصی برای پوشاندن اعتماد به نفس پایین و نقاط ضعف است.
افرادی که با همسر خود مشکل دارند
این صاحب نظر در خصوص افرادی که از تصویر فرزند خود برای پروفایل استفاده می کنند، بیان کرد:اگر این اقدام بدون هیچ اجباری باشد نشان وابستگی زیاد فرد به فرزندش است که می خواهد او را به عنوان نمادی از هویت خود نشان دهد.
وی افزود:قضاوت دیگر در خصوص تصویر پروفایل این افراد را می توان در عبارت های "من خانواده دارم" یا "ارتباط اثربخش با همسرندارم و با فرزندم تیم تشکیل دادم" خلاصه کرد.
پروفایل افرادی که مشکل هویتی دارند
او در خصوص افرادی که تصویر کودکی خود را انتخاب می کنند، می گویند:این افراد در دوران کودکی خود مانده و بیشترین خاطرات خوب را از همان دوران دارند و از شرایط فعلی رضایت ندارند.
وی اظهار داشت:این افراد اغلب مشکل اختلال هویتی دارند و هنوز به خود باوری نرسیده اند.
تبلیغ با عکس پروفایل!
این روانشناس با بیان اینکه برخی افراد تصاویر خود در محیط کاری را انتخاب می کنند، تصریح کرد:برای این افراد می توان چند برداشت داشت که گاهی برای تبلیغ کارخود و گاهی برای جلب توجه با استفاده از جذابیت شغل و در حقیقت به دلیل نبود اعتماد به نفس کافی است.
وی ادامه داد:افراط در این موضوع نشان دهنده این است که فرد چیزی در زندگی جز شغل برای به نمایش گذاشتن ندارد و با این کار می خواهد کمبودهای خود را بپوشاند.
افراد تنوع طلب را بشناسید
باجلان در خصوص افرادی که از تصویر مناظرو متن برای پروفایل خود استفاده می کنند، بیان کرد:اگر فرد به اختیار خود این موارد را انتخاب کرده باشند می تواند گویای روحیات وی باشد مثلا والدین می توانند از طریق تغییراتی که در تصویر پروفایل فرزندشان اتفاق می افتد به برخی نوسانات روحی وروانی درآنها پی ببرند.
وی با تاکید بر اینکه همه قضاوت ها از تصاویر افراد به صورت نسبی است، گفت:گاهی تعویض مداوم تصویر پروفایل می تواند نشان دهنده روحیه تنوع طلبی در فرد است.
این روانشناس می گوید:گاه می توان از این تصاویر برای درمان مشکلات روحی و روانی افراد استفاده کرد.
بنابراین نباید نسبت به تصاویری که اطرافیانتان برای پروفایل خود انتخاب می کنند بی تفاوت باشیم چرا که این تصاویر گویای اطلاعات زیادی در مورد آنها است.
نقل از : روانشناسی هاشملو
معیارهای انتخاب لباس براساس روانشناسی
مهمترین و نخستین قدم این است که شکل کلی بدن خود را در یک آینه تمام قد ببینید. به شکل و فرم هیکلتان و رنگ پوست و چهره خود دقت کنید.
رنگ پوست:
ابتدا به رنگ بدن شما می پردازیم: رنگ پوست شما چگونه است؟ خیلی روشن، برنزه، کمی تیره یا خیلی تیره؟
۱- رنگ پوست روشن در لباس هایی به رنگ تیره تند بسیار خوب به نظر می رسد. رنگهای روشن رنگ پوست شما را محو و رنگ پریده تر می کند و رنگهای تیره و تند باعث تاکید و برجستگی آن می شود.
۲- اگر رنگ پوست شما خیلی روشن نیست(مثلا پوستی گندمی دارید)، رنگهای روشنتری را انتخاب کنید. این کار باعث می شود که شما از آنچه که هستید، کمی روشنتر به نظر برسید. البته شما می توانید یک پیراهن خیلی تیره بپوشید، اما حتما چهره خود را با یک گریم تند و مشخص، برجسته کنید.
۳- اگر شما پوستی برنزه دارید، رنگهای روشن، نئونی یا رنگمایه متوسط را انتخاب کنید. از استفاده از رنگهای تیره خودداری کنید. رنگهای روشن حقیقتا پوست شما را شیک و جذاب و به شکل زیبایی برنزه نشان می دهد.
۴- برای پوست های تیره، رنگهای روشن و بی حال خیلی عالی و زنانه است، رنگهای روشن نئونی نیز بسیار مناسب است.
رنگ مو و چشم:
بعد از توجه به رنگ پوست خود، می توانید رنگهایی را برای پیراهنتان انتخاب کنید که باعث توجه بیشتر به رنگ مو یا رنگ چشم شما شود.
۱- اگر چشم های آبی رنگی دارید، رنگهای گرمی مانند زرد، نارنجی یا طلایی را انتخاب کنید. اگر چشمان سبز رنگی دارید، رنگهای گرمی مانند صورتی، قرمز، نارنجی یا قهوه ای بسیار مناسب است. برای چشم های فندقی یا قهوه ای، رنگهای سرد مثل آبی، ارغوانی و سبز انتخاب های بسیار عالی است.
۲- اگر دوست دارید به موهای شما توجه بیشتری بشود، می توانید از چنین رنگهایی استفاده کنید: اگر موی بلوند یا قهوه ای دارید، پیراهن ارغوانی یا آبی بپوشید. اگر موهای قرمز رنگ دارید، رنگهای قرمز و نارنجی بهترین رنگ انتخابی شما خواهد بود. موی مشکی هم با رنگهای خیلی تیره و براق، بسیار خوب به نظر می رسد.
شکل اندام شما:
بعد از انتخاب رنگ باید توجه کنید که چه مدل پیراهنی با فرم خاص بدن شما متناسب است.
۱- برای خانم هایی که شکم برآمده و بزرگ و رانها و سینه های کوچکی دارند، مدل پیراهن هایی که بالاتنه کوتاهی دارد و خط کمر آن بالا و زیر سینه است، مناسب است. این مدل پیراهن باعث برجستگی بیشتر سینه های شما می شود، در حالی که انحنای شکم شما را می پوشاند.
۲- برای کسانی که ران های بزرگ و برجسته و سینه های کوچکی دارند، پیراهنی با بالاتنه کوتاه و خط کمر زیر سینه و دامن خطی ای شکل بسیار مناسب است.
۳- اما خانم هایی که سینه های بزرگ و ران های کوچکی دارند، باید پیراهن رکابی بدون آستین بنددار بپوشند.
۴- اگر اندامی پسر مانند دارید، پیراهن های چسب و کیپ بدن با یقه بازتر بپوشید.
۵- آیا تمام قسمتهای بدن شما درشت و برجسته است؟ یک دامن نامتقارن عالی خواهد بود و همچنین یک مدل خطی ای شکل با قسمت سینه تنگ و چسب.
و درنهایت فراموش نکنید که باید در پیراهن خود احساس راحتی کنید. هرگز خود را تحت فشار قرار ندهید تا به زحمت لباسی را بپوشید که فکر می کنید در آن مناسب دیده می شوید.
نقل از : روانشناسی هاشملو
روانشناسی ست کردن شال و روسری با مانتو
کاربرد مانتو ، شال و روسری بیشتر از هر نوع دیگری از لباس زنانه در میان خانمها محبوب است. علت آن نیز کاملا واضح است بخاطر اینکه کاربردی تر بوده و در طول روز نیز بیشتر از هر نوع لباسی مورد استفاده خانمهاست. بهترین رنگ مانتو و روسری کدام است؟ در این مقاله سعی میکنیم به ارایه نمونههای مناسب مانتو روسری و شال بپردازیم و چند ست مانتو و شال و روسری برای شما ارایه دهیم.
برای ست کردن رنگ روسری و مانتو و یا ست کردن شال و مانتو باید به رنگهای اولیه و ثانویه آشنا بشوید.
۱- رنگهای اولیه: زرد، قرمز و آبی
۲- رنگهای ثانویه (ترکیبی)
۱- ست کردن شال و روسری با مانتو – سیاه و سفید
از نظر متخصصان و طراحان مد و لباس ، سفید و مشكی رنگی ندارند. سفید محصول نبودن تركیبات رنگی با بیشترین درخشندگی است. در نقطه مقابل، سیاه از تركیب تمام رنگها با بیشترین حد تیرگی بهوجود آمده است. این دو رنگ تنها رنگهایی هستند كه با تمام رنگها هماهنگی دارند.
۲- ست کردن شال و روسری با مانتو – قرمز و سایر رنگها
قرمز قابلیت جور شدن با سفید، مشكی، قرمز، بنفش، نارنجی و سبز را دارد. بنابراین بهتر است رنگ روسری و یا شال خود را قرمز انتخاب کنید و رنگ مانتو خود را از رنگهایی که مطرح شد انتخاب کنید.
ست شال و مانتو به عواملی مانند رنگ پوست، فصل و موقعیتی که قصد استفاده از آن را دارید، بستگی دارد. در این مقاله چند ست شال و مانتو را معرفی میکنیم. به عنوان مثال میتوانید در بهار و تابستان از رنگهای روشن و پاستلی استفاده کنید.
همچنین اگر میخواهید برای محیط کار و یا مجالس رسمی این دو پوشاک را با هم ست کنید بهتر است از رنگهای خنثی و تیره استفاده کنید. رنگهای خاکستری، مشکی و قهوهای در این دسته بندی قرار میگیرند.
۳- ست کردن شال و روسری با مانتو – آبی با سایر رنگها
رنگ آبی با سفید، مشکی، آبی، سبز، بنفش و نارنجی هماهنگ میشود. رنگ مکمل آبی، نارنجی است و قرار گرفتن این دو رنگ در کنار هم نارنجی را تشدید میکند. دقت کنید آبی را با زرد و قرمز ست نکنید، فقط در صورتی میتوانید ست کنید که قرمزتان به بنفش و زردتان به سبز نزدیک باشد. بنابراین بهتر است رنگ ابی را برای شال و یا روسری انتخاب کنید و رنگ مانتو را متفاوت انتخاب کنید.
۴- ست کردن شال و روسری با مانتو – زرد با سایر رنگها
زرد با رنگهای سفید، مشکی، زرد، سبز، نارنجی و بنفش هماهنگی دارد اما در كل رنگ سختی برای ست كردن است چون تند و آتشین است. به شما توصیه میكنیم برای ست كردن از طیفهای ملایمتر آن استفاده کنید. شال زرد را به خوبی میتوان با مانتو مشکی ست کرد.
۵- ست کردن شال و روسری با مانتو – بنفش با سایر رنگها
رنگ بنفش با مشکی، سفید، بنفش، قرمز، آبی و زرد هماهنگی دارد. رنگ بنفش با همان دستورالعملی که برای رنگ آبی گفتیم قابل استفاده است.
۶- ست کردن شال و روسری با مانتو – سبز با سایر رنگها
سبز با رنگهای سفید، مشکی، سبز، آبی، زرد و قرمز هارمونی دارد. در یک نگاه کلی، سبز رنگ پرکاربرد است به شرط اینکه از ترکیبات صحیح آن استفاده شود.
نقل از : روانشناسی هاشملو
روانشناسی انتخاب شال و روسری
گام اول: انتخاب رنگ شال و روسری
۱- روسری هایی در رنگ هایی که به آن علاقه دارید بیابید
رنگ هایی که با شخصیت و استایل شما تناسب دارد انتخاب کنید. اگر خیلی اهل صحبت کردن و تو چشم بودن در میان جمع هستید رنگ های روشن تر و اگر طبیعتی آرام تر دارید رنگ های صامت برای شما مناسب است.
روسری هایی ست با رنگ های لباس های دیگری که در کمد لباستان دارید جمع کنید. اینگونه می توانید آن ها را بیشتر و با ترکیب رنگ های مختلف تری بپوشید.
۲- چشمانتان را در انتخاب رنگ هایی مکمل باز کنید و رنگ آن ها را با رنگ چشمتان ست کنید
چشم های قهوه ای: این رنگ چشم با رنگ شال های از خانواده ی آبی، تیله ای و بنفش ست می شوند.
چشم های سبز: این رنگ چشم با خانواده ی قرمز، صورتی و هلویی ست می شود. این رنگ های مکمل شادابی خاصی به چشمان شما می بخشند.
چشم های آبی: رنگ شال های طلایی و نارنجی و برنزی و قهوه ای مناسب شماست. گرم بودن این رنگ های خنثی کننده ی رنگ چشم شماست.
۳- رنگ پوست و حجاب خود را ست کنید
رنگ پوست روشن: رنگ های عاج فیلی در پوست بسیار ساده با طیف رنگ های گرم ست می شوند. این یعنی انتخاب رنگ های قرمز، نارنجی، زرد و قهوه ای مناسب است.
رنگ پوست طلایی: پوست های بژ و طلایی مناسب با ست شدن با رنگ ختی آبی وسبز هستند و این گونه متعادل می شوند.
رنگ پوست شکلاتی: پوست های قهوه ای و شکلاتی به طرز عجیبی با رنگ های گوجه ای ، هلویی و سرخ ست می شوند.
گام دوم : انتخاب الگوی مناسب شال و روسری
۱- با انتخاب طرحی زیرکانه می توانید به شالتان جذابیت ببخشید
طراحی های کوچک تقریبا با همه چیز ست می شوند و انتخابشان آسان تر است
طرح های محبوب کوچک مثل گل دار، نقطه دار، طرح متقارن و کشمیری است
طرح های حساس و ظریف اگر در رنگ های زیادی پوشیده شوند می توانند برای چشم ما شلوغ باشند. پس سعی کنید طرح های کوچک و رنگ های محدود انتخاب کنید.
۲- با انتخاب شالی با طرح بزرگ می توانید استایلتان را تو پر کنید
به دنبال طرح هایی با سایز دست شما و یا بزرگتر باشید. این گونه شال شما اگر رنگ های زیادی داشته باشد خیلی شلوغ به نظر نمی رسد
طرح های گلدار بزرگ هم به نوعی طرح دار بزرگ محسوب می شوند ولی می توانید طرح های مفهومی بهتری هم پیدا کنید
طرح بزرگ به شما قابلیت پوشیدن رنگ های توپر را می دهد
۳- الگو ها را با هم ترکیب کنید و به استایلتان عمق و دلربایی بخشید
یک روسری با طرح بزرگ و لباس هایی با طرح های کوچک بپوشید
طرح های زیاد برای استایل شما خوب نیست، از ست کردن بیشتر از دو یا سه طرح نهایتا دوری کنید
رنگ های را صامت و شاد نگاه دارید
گام سوم: جمع بندی کنید
۱- از مچ کردن های زیادی بپرهیزید
روسری شما باید استایل تان را کامل کند ولی ست کردن زیادی این طرح ها و رنگ ها هم استایل شما را به نوعی اجباری نشان می دهد
مجبور نیستید همان رنگ ها را بپوشید. یک لباس آبی قرار نیست با روسری آبی ست شود. سعی کنید بین رنگ ها کنتراست ایجاد کنید
طرح دار و بی طرح همیشه باهم ست نیستند
۲- با اضافه کردن روسری استایلتان را خراب نکنید
اگر پوشاک شما روشن یا شلوغ است سعی کنید روسری روشن یا تیره بپوشید
پوشیدن یک استایل ساده یا مونوکرومتیک باید با اضافه کردن حجابی روشن تر تکمیل شود
رنگ های ساده باهم به راحتی ست می شوند
نقل از : روانشناسی هاشملو