نمایش نتایج : از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
Like Tree33تشکر
  • 10 Post By iman64
  • 10 Post By iman64
  • 13 Post By iman64

موضوع: سمبل ها عکاسی

  1. #1
    كاربر جديد iman64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    June 2007
    نوشته ها
    9
    تشکر شده
    33
    تشکر کرده
    5

    Thumbs up سمبل ها عکاسی

    مقدمه
    در عکاسی واقعیات را تنها به کمک سمبل می توان نشان داد.مثلا عمق را به کمک پرسپکتیو، رنگها را به صورت سایه و نیم سایه، و حرکت را با تار نمودن و تشعشع منابع نور را با هاله های نورانی.این سمبل ها همانند کلمات در حرف زدن مجرد وانتزاعی هستند.ما آنچنان با سمبل های گرافیک مانوس شده ایم که احساس ناقص جرکت و عمق را، به مدد حافظه-بی آنکه خود متوجه باشیم-کامل می کنیم.
    شاید جدی ترین مانعی که بر سر راه ارائه ی عکس های با ارزش وجود دارد طرز تلقی رایج و نادرست عکاسی به عنوان یک وسیله ی بیان ناتورالیستی باشد.چه بسا کسانی که معیارشان برای ارزیابی یک عکس حقیقی بودن رنگ هاست و عکسی را به دلیل حقیقی نبودن رنگش با ارزش ندانند.از سوی دیگر بنا به دلایل زیر اکثر عکس ها را نمی توان ناتورالیستی تلقی کرد:
    1-بیشتر سوژه ها سه بعدی هستند.حال آنکه عکس دو بعدی است و احساس عمق صرفا زاییده ی توهم بصری است.
    2-واقعیت-آدم ها، اتوموبیل ها، هواپیما ها، حیوانات و غیره- مدام در تکاپو است در حالی که این تکاپو در عکس متوقف شده است و تنها به وسیله ی سمبل ها قادر به نمایش آنیم.
    3-واقعیت رنگارنگ است ولی عکس سیاه و سفید ترکیب تن های مختلف رنگ خاکستری است! و غیره....
    عکسی که از یک صفحه ی روزنامه گرفته می شود را می توان یک ارائه ی ناتورالیستی از سوژه تلقی کرد، یعنی کپیه ای که از هر حیث المثنی آن باشد. برعکس، هر نوع ارائه ای که سوژه را از سه کیفیت مهم رنگ، عمق و حرکت محروم سازد نمی تواند یک بیان ناتورالیستی به حساب آید. در واقع اگر روی ناتورالیسم تاکید بیش از حد شود، باید کلیه عکس هایی را که با لنز های زاویه باز، تله فتو و نیز عکس هایی که با نور دادن طولانی از سوژه متحرک می گیرند، باید بی ارزش دانست. و همچنین عکس های سیاه و سفید را.
    با یان تفاسیر اهمیت این موضوع که یک عکاس، تا زمانی که نحوه استفاده از سمبل ها را فرا نگرفته نمی تواند عکاس خوبی باشد، بیشتر روشن می شود. عکاس باید به جای قناعت به سمبل هایی که بر حسب تصادف در اختیار او قرار می گیرند، از هر سمبل دیگری که به بیان خواست های او در عکس کمک می کند سود جوید.سمبل های اصلی عکاسی عبارتند از : نور، رنگ، کنتراست، سیاه سفید خالص، پرسپکتیو، وضوح، عدم وضوح و دانه ها. اصول این شیوه بیان بی شباهت به اصول ترجمه نیست. یعنی مترجم باید سعی کند با آزاد ساختن خود از قید و بند ترجمه لفظ به لفظ روح و معنای متن اصلی را به خواننده القا کند.
    سمبل ها از لحاظ عملی
    هر سمبلی را با توجه به خلاقیت و ابتکار عکاس به اشکال گوناگون می توان به کار گرفت، از این رو سمبل های عکاسی بی شمارند. مثلا با استفاده از تن های بی شمار و بسیار متنوع تاریک و روشن می تواتن حالات مختلفی را در عکس نشان داد. یا مثلا پرسپکتیو به شکل تقارب خطوط، و کوچک و کوچک تر شدن اشیایی که از دوربین دور می شوند، عمق را نشان می دهد. به کمک لنز های با فواصل کانونی مختلف، و اختلاف فواصل متفاوت بین سوژه و دوربین، می توان پرسپکتیو های گوناگونی را- از پرسپکتیو خاص لنز های زاویه باز گرفته تا لنز های تله فتو- نشان داد که احساس عمق در عکس را تقلیل یا تشدید می کند. یا با استفاده از لنز های استاندارد فاصله کانونی متوسط، احساس میانگینی از عمق به وجود آورد. این میزان عمق بستگی به عکاسی دارد که به سمبل های عکاسی آشناست.
    علاوه بر قابلیت استفاده از یک سمبل به اشکال گوناگون، می توان از چند سمبل با هم استفاده کرد و احساس جدیدی را خلق کرد. مثلا هر نوع پرسپکتیو خاصی را می توان با سمبل های ویژه حرکت همراه کرد و تن های مختلف خاکستری یا تاریک و روشنی را در آن به کار برد. در ادامه بحث در پست های آینده به توضیح سمبل های اصلی و کاربرد آن ها پرداخته می شود.

    با اقتباس از تکنیک عکاسی، آندریاس فینینگر
    sepand، amirsooki، nairika و 7 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

  2. #2
    كاربر جديد iman64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    June 2007
    نوشته ها
    9
    تشکر شده
    33
    تشکر کرده
    5

    Thumbs up نور


    هر هنری دارای واسطه ی بیانی مختص به خود است.و در عکاسی این واسطه ی بیانی نور است.برعکس تصور بسیاری از عکاسان، که به محض مناسب بودن نور از نظر کمیت، عکس مورد نظر خود را می گیرند، کیفیت نور نیز به همان اندازه اهمیت دارد.برای به کنترل در آوردن نور و استفاده ی صحیح از آن باید خواص و کارکرد های آن را شناخت.دو خاصیت اصلی نور درخشندگی و رنگ آن است.عوامل مؤثر دیگر در کیفیت نور عبارتند از: ابعاد مؤثر نور-نقطه ای شکل یا گسترده بودن-، مستقیم یا غیر مستقیم یا فیلتره شده بودن نور.
    درخشندگی نور-مبین درجه ی شدت آن بوده روی مدت نور دادن و حالت عکس تأثیر می گذارد.نور درخشنده نوری است زمخت و تیز و شکننده، نور خفه نوری است مبهم، آرام بخش و مرموز.نور درخشنده سوژه را روشن تر، رنگ ها را اشباع تر و کنتراست را تشدید می کند.عکاس باید با توجه به بافت سوژه، رنگ آن و کنتراست مورد نظر از هرکدام از این نور ها استفاده کند.هنگام استفاده از نــور مصنوعی ساده ترین راه برای تغییر شدت آن تغییر فاصله است.در این مورد قانون عکس مجذور صدق می کند، یعنی با دو برابر شدن فاصله منبع نور از سوژه شدت نور 1/4 می شود.یا برای کاهش نور فلاش هنگام استفاده از آن برای زایل کردن سایه ها، می توان یک یا دو دستمال سفید روی آن انداخت.گاهی اوقات هم استفاده از فیلتر های خنثی برای کاهش شدت نور، و طولانی تر کردن مدت نور دادن فیلم(سنسور)برای افزایش شدت نور مفید است.
    رنگ نور-برای عکاسی سیاه و سفید اهمیت چندانی ندارد.در مورد عکاسی فیلمی رنگی باید دقت شود برای ارایه رنگ های طبیعی نوع فیلم باید با نوع نور همخوانی داشته باشد وگرنه از فیلتر مناسب متعادل کننده نور استفاده شود.از اینرو آشنایی با معیار سنجش رنگ منبع نور، یعنی دمای رنگ نور لازم به نظر میدر ای رسد.
    واحد اندازه گیری دمای رنگ، درجه کلوین و معیار آن معیار کلوین است.معیار کلوین، دمای رنگ را بر حسب درجه ی سانتیگراد که از صفر مطلق شروع می شود نشان می دهد.مثلا دمای رنگ نور قرمز یک قطعه آهن گداخته 1000 درجه سانتیگراد باربر با 1273 کلوین است.باید متذکر شد که رنگ آبی در فیزیک بر عکس هنر، رنگی گرم به حساب می آید(27000 کلوین) یعنی مثلا آهن با حرارت دیدن در دماهای خیلی بالا طیف رنگ سفید و آبی متصاعد می کند.در مورد عکاسی فیلمی باید دقت کرد که ممکن است دو نور با دمای رنگ یکسان که چشم نیز آن ها را همرنگ می بیند، دارای ترکیب طیفی متفاوتی باشند که در فیلم با رنگی متفاوت ثبت شوند.(در مورد این موضوع در عکاسی دیجیتال اطلاعی ندارم)-(جدولی از دمای رنگ نور های مختلف موجود هست که در صورت تمایل دوستان ارایه خواهد شد)
    منابع نور نقطه ای و گسترده-هرقدر منبع نور کوچکتر یا اشعه ی آن موازی تر باشد به همان نسبت هم نور آن زمخت تر و مرز سایه های آن مشخص تر است، هرچه منبع نور بزرگ تر باشد نور آن نرم تر و مرز سایه های آن نا مشخص تر خواهد بود.نور خورشید و اسپات لایت ها زمخت، نور آسمان ابری و لامپ های فلورسنت نرم محسوب می شود.
    زمخت ترین نور متعلق به لامپ قوسی زیرکونیم است که سایه هایی بسیار مشخص به حدی که گویی آن هارا با تیغ بریده اند تولید می کند.نرم ترین نور که در عین حال فاقد سایه است متعلق به چادر نور است که معمولا در عکاسی ماکرو و عکاسی از گل ها کاربرد دارد.نور خورسید در هوای نیمه ابری کم ابر، نور اسپید لایت ها و فلاش ها بین دو نور فوق قرار دارند.
    کیفیت نور مصنوعی را می توان با تغییر لامپ، نور افکن و یا حباب یا روش های دیگر تغییر داد و شدت نور و نرمی آن را تغییر داد.مثلا ترکیب لامپ های فتوفلاد با انواع نورافکن های بزرگ و کم عمق، کوچک و کم عمق، یا حباب های بزرگ تر از نور افکن از شیشه مات در فاصله با آن و ...
    نور فیلتر شده و نور غیر مستقیم-مهمترین تفاوت نور مستقیم و نور غیر مستقیم در اختلاف رنگ آن ها با منبع اصلی نور است.رنگ نور غیر مستقیم(منعکس یا فیلتر شده)بر حسب رنگ نورافکن یا فیلتر فرق می کند.اگر رنگ سطح بازتابنده نور آبی باشد نور بازتابیده نیز آبی می شود.یا مثلا نور جنگل یا زیر درخت همواره کمابیش سبز است.
    نور غیر مستقیم بیشتر در استودیو برای روشن کردن سایه ها کاربرد دارد.مهمترین وسایل آن صفحاتی پوشیده از ورق آلومینیوم چین دار یا چارچوب های بزرگ پوشیده از کاغذ سفید یا ململ می باشند که هم از نظر اندازه و هم زاویه با سوژه باید دقیقا متناسب باشند.این ابزار برای انعکاس نور لامپ های فلاد یا اسپید لایت به کار می روند.
    روش دیگر به نور پرشی(Bounce Light)معروف است.در این روش نورافکن فلاش یا اسپیدلایت را که قدری به جلو مایل استمتوجه سقف می کنند، نور پس از بر خورد با سقف منعکس شده سوژه را روشن می کند(به طور نرم و یکنواخت)در این روش برای محاسبه دهانه دیافراگم باید کل فاصله طی شده توسط نور را در نظر گرفت(از فلاش تا سقف+سقف تا سوژه) بعد اگر رنگ سقف سفید باشد دیافراگم را دو درجه و اگر رنگی باشد یا دیوارها تیره باشند یا اتاق خیلی بزرگ باشد، سه درجه بیشتر باز می کنند.
    nairika، janan، Ehssan و 7 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

  3. #3
    كاربر جديد iman64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    June 2007
    نوشته ها
    9
    تشکر شده
    33
    تشکر کرده
    5

    Thumbs up کارکرد های نور

    *کلیه ی پست های اینجانب در این تاپیک با اقتباس از کتاب تکنیک عکاسی نوشته آندریاس فینینگر است
    نور علاوه بر مریی ساختن سوژه و مستعد ساختن آن برای عکاسی، تا آنجا که به عکاسی مربوط می شود، سه کارکرد مهم دارد:
    نشان دادن حجم و عمق، حالت دادن به عکس، ایجاد طرح های سفید و سیاه(گرافیک)
    نشان دادن حجم وعمق
    برای نشان دادن عمق در عکس، عکاس باید تصوری از سه بعدی بودن را به وجود آورد و نور شاید مهمترین عامل موثر باشد.زاویه تابش نور می تواند تصور عمق و مسطح بودن در سوژه را به وجود آورد.مانند نقاشی که به کمک سایه و روشن عمق را نشان می دهند.سایه عکس و محل آن بستگی به جهت نور نسبت به دوربین و سوژه دارد.در این مورد مطالب زیر مفید خواهد بود:
    -نور روبرو. منبع نور تقریبا پشت دوربین قرار دارد.این نور مسطح ترین نوع نور است زیرا سایه ها اکثرا از دید دوربین خارج اند و کنتراست همواره ناچیز است.در عکاسی رنگی برای ارایه ی رنگ طبیعی سوژه ها و در سیاه و سفید بهترین نوع نور برای سوژه های دارای کیفیات گرافیکی قوی است زیرا نور روی خطوط و سطوح تاکید می کند.این نور کمتر از کیفیت پلاستیک(شکلپذیری)برخوردار است یعنی حداقل قابلیت را برای ایجاد عمق داراست.
    -نور جانبی. نور کمابیش از پهلو می تابد،بیشتر از سایر نور ها کاربرد دارد، نور مناسبی برای سوژه هایی که وضوح و سه بعدی بودن آن ها مهم است.استفاده از این نور اغلب نتایج خوبی دارد اما کمتر گیرای خاصی به عکس میدهد.
    -نور بالا. نور از بالا می تابد و معمولا از لحاظ تصویری کمترین تاثیر را دارد.مبتدیان ممکن است هنگام ظهر که خورشید با حداکثر شدت وسط آسمان است عکس بگیرند حال آنکه یک با تجربه می داند بهترین زمان عکاسی در فضای باز صبح زود و ساعات آخر روز است.
    -نور پایین. چون در طبیعت وجود ندارد حالتی غیر طبیعی و تئاتری به عکس می دهد.استفاده از آن دشوار است.زیرا غیر طبیعی بودن آن به دلیل حالات غیر واقعی و خیالی و عجیب که به عکس می دهد به سرعت جلب نظر بیننده می کند.استفاده از این نور در واقع نوآوری به خاطر نوآوری را می رساند.
    -نور پشت. منبع نور پشت سوژه و رو به دوربین است و کنتراست زیادی تولید می کند که استفاده از آن را دشوار می کند.این عکس ها یا فوق العاده زیبا هستند یا به کلی بی ارزش.این نور عالی ترین و دراماتیک ترین نور برای ایجاد حالت است.
    -نورپردازی بافت سوژه. باید برای نسان دادن بافت بلندی ها را روشن و و پستی ها را پر از سایه کرد.هرقدر زاویه تابش با سطح بافت سوژه کمتر باشد(تا حد معینی) بافت سوژه بهتر نشان داده خواهد شد.از نظر جهت مناسب ترین نور برای این کار سه چهارم پشت است.برای نشان دادن بافت سوژه عکس باید علاوه بر کنتراست بالا وضوح کاملی هم داشته باشد.خورشید بهترین منبع نور برای این کار است.
    حالت دادن به عکس
    بسیاری از اوقات حالت یا فضای سوژه عکاس را به گرفتن عکس ترغیب می کند نه خود سوژه.و چه بسا در صورت نبود حالت مناسب عکاس تمایلی نداشته باشد.حالت و فضا را عمدتا نور به وجود می آورد.مثلا حالت داخل کلیسا، عکاسی که برای نشان دادن جزییات قسمت داخلی بنا-که ممکن است در تاریکی باشد-از نور سایه پرکن استفاده می کند، حالت عکس را از بین می برد.ممکن است استفاده از نور های کمکی اجتناب ناپذیر باشد لیکن این کار باید به نحوی باشد که حالت سوژه حفظ شود.بسیاری از مواقع ممکن است کیفیت تصویری و وضوح عکس را فدای حفظ حالت و فضای عکس کنیم.
    عکاس باید با استفاده از ابتکار و سمبل هایی که نمایشگر حالت هستند قوه ی تخیل بیننده را برانگیخته در جهت درست سیر دهد.در عکس هایی که نشان دهنده حالتی هستند نور وسیله بیان احساسات است.در این عکس ها خود سوژه غیر قابل لمس است و از یک سوژه ی قابل لمس به عنوان محملی برای نشان دادن حالت-همان سوژه غیر قابل لمس- استفاده می شود.گاهی نیز سوژه خود نور است(عکس ها غروب)
    ایجاد طرح های سفید و سیاه (گرافیک)
    در عکس، نواحی پر نور سوژه سفید و نواحی پر سایه ان سیاه می افتد.و تن های مختلف رنگ خاکستری بین این دو نهایت قرار دارد.کیفیات گرافیکی سوژه زاییده ی چگونگی نورپردازی است و به اندازه فضا و حالت اهمیت دارد.سفید جنبه غالب و فعال و سیاه جنبه ی مغلوب و غیر فعال دارد.و در عکس، چون غلبه با رنگ سفید یا نواحی روشن است، خود به خود ابتدا رنگ سفید جلب توجه می کند(البته نه همیشه) برای همین برای هدایت توجه بیننده به نقطه حساس عکس باید از رنگ سفید استفاده کرد.مثلا سوژه عمدا روشن نگاه داریم و آن را توسط قاب سیاهی احاطه کنیم.عکس سفید(غلبه با رنگ سفید) نشان دهنده سبکی، نشاط و جوانی است.عکس سیاه نشان دهنده قدرت، متانت، اقتدار و در عین حال کهولت، اندوه و مرگ است.برای روشن تر کردن سفید و تیره تر کردن سیاه باید کنتراست بین سیاه و سفید را تشدید کرد.
    این بحث کیفیات گوناگون و کاربرد های متفاوتی دارد که برای آموختن آن باید تجربه شود.مثلا با قرار دادن یک مجسمه جلوی یک پرده روشن و با نو پردازی های مختلف سوژه و زمینه و عکس گرفتن و مقایسه ی عکس ها در این زمینه تجربه کنید...
    lordpezhman، nairika، janan و 10 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •