ضمن تشکر از توجه شما،در مورد این که چرا نمیتوان با خاموش و روشن کردن سنسور تصویر ثبت کرد بیشتر کاملتر و ساده تر توضیح دهید.
در مورد حافظه نگراني نيست، البته من نميدانم با چه نرخي بايد يک انفجار ضبط شود و تا چه لحظاتي تغييرات ارزش اين نرخ ثبت را دارد، معمولا براي پديده هاي از جنس انفجار نرخ تغييرات را ميتوان با تعدادي منحني نمايي توصيف کرد که هر چه از مبدا واقعه دورتر ميشوند، ثابت زماني آنها کندتر ميشوند، به نظر ميرسد يک ثانيه براي تداوم چنين نرخ نمونه گيري سريعي خيلي طولاني باشد خود اعلام 10 نانوثانيه بعد از انفجار اين مدل را تاييد ميکند.
اما همان عددي که اشاره داشتيد، فرض کنيد هر "فريم" يک مگ باشد، ميشود 100گيگ که توي يک هارد معمولي جا ميشود، اما حافظه هايي از جنس نوار مغناطيسي قابليت ذخيره حجم بسيار زيادي از اطلاعات را دارند و مهمتر از همه ماندگار هم هستند ضمن اينکه نيازي به نگه داري همه اطلاعات هم نيست، سطح آستانه اي از چگالي اطلاعات را درنظر بگيريد به که مفهوم تاريکي است، اين قطعات ذخيره نميشود، و انتخاب هم نبايد به وسيله انسان صورت بگيرد، ابزارهاي محاسباتي براي همين منظور گسترش يافته اند و معمولا قسمتي از غربال قبل از ذخيره سازي صورت ميگيرد، البته من ادعا نميکنم که اين راه حل مهندسي شده مساله است اما سعي دارم نشان دهم که چندان هم غير ممکن نيست، درواقع هدف من اشاره به اين نکته بود که کنترل و نظارت انساني از نوع فشردن کليد نميتواند به اين مساله جواب دهد و نياز به پردازش هوشمند با سخت افزاري با تعامل مناسب و قابل مقايسه با سنسور است
اما در مورد خاموش و روشن کردن، به اين ديد که به کل سنسور يک توان پالسي داده شود اصلا منطقي نيست، زمان و توان زيادي از دست ميدهيد، اما هر سيکل عملکرد سنسور، در واقع شامل يک يا چند سيکل نمونه گيري و تحويل اطلاعات و ريست شدن براي سيکل بعدي است، اين عمل را ميتوانيم مشابه خاموش و روشن شدن بدانيم و هر کوچکترين سيکل معتبر مشابه سريعترين شات -الکترونيکي- در دسترس اطلاعات خواهد بود
در واقع وقتي نگرش خود را به زمان 10 نانوثانيه منتقل کرده ايم، تعبير صحيح اين است که ما به صورت متناوب با ماهيتي ديناميکي توان پالسي به سنسور خود ميدهيم، نه اينکه منتظر ميشنيم سر موقع يک پالس ميديم و تصوير را ميگيريم
اجازه دهيد اين مطلب آخر را هم اضافه کنم، ما به مراجع معتبر، منتشر شده از طرف افرادي که قبلا اين مساله را حل کردند دسترسي نداريم، از هر جهت هم امکان حل و حتي توصيف قابل دفاع مساله را نداريم، صرفا سعي ميکنيم با حدث و گمان بر پايه مباني که در اختيار داريم و به کمک گفتگوي متقابل در حد يک پيش طرح ذغالي قوه تخيل خود را به کار بيندازيم، عقيده شخصي من اين است که هرچند ريسک اشتباه کاملا منطقي و طبيعي است و حاصل بحث داده قابل اتکايي نخواهد بود اما براي ذهن ميتواند يک تمرين خوب و دلپذير باشد و لااقل نگرش حسي به سمت ذات مطلب تا حدودي هدايت شود
البته تنها نگراني من اين است که مباحث اينچنيني با دور شدن از اصل خبر، هدف اصلي عنوان را براي بازديدکنندگان آتي تحت اشعاع قرار دهد که اين مورد نياز مند تذکر دوستان است