آرش عزیز
آن عکسها که مربوط به شفق قطبی است و البته واقعی.
اما بجای اینکه به دنبال یک تعریف Strict از عکاسی باشیم، بهتر است که از شاخههای مختلف آن تعریفی در ذهن داشته باشیم. آنجا که مقصود عکاسی، بیان بی چون و چرای واقعیت است، مشخصا و حتما باید این قصد را برآورد. اما آنجا که چنین قصدی وجود ندارد، چنان الزامی هم واجب نخواهد بود.
در عکاسی Fine Art شما مختارید که در دو سطح عکستان را ویرایش کنید ( جدا از رفع عیوب عکس) : اول؛ نزدیک کردن عکس به آنچه که دیدهاید و دوم نزدیک کردن عکس به آنچه حس کردهاید و قصد انتقالش را دارید. علت وجودی سطح اول، بی نیاز از توضیح است که میدانید در بسیاری اوقات، عکسها با آنچه که دیدهاید، متفاوتند. در مورد سطح دوم اما دیگر هیچ مرزی برایتان وجود نخواهد داشت.
اگر بخواهیم در مورد همان عکسهای شفق قطبی مثال بزنیم: اگر عکاس هدفش تهیه عکسی باشد که این منظره را به صورت واقعی نشان دهد تا هم دیگران آن را همان گونه هست ببینند و احیانا در موردش بررسی کنند، باید عکس دقیقا مطابق واقعیت باشد ( هر چند در این جا نیز ممکن است ویرایشهای سطح اول فوق الذکر لازم باشد تا دقیقا همان که دیده شده، منتقل شود) اما اگر هدف ایجاد یک اثر هنری باشد، می تواند وارد سطح دوم نیز بشود.
اما مشکلی که شما ذکر کردید، به قوت خود باقیست: اینکه تکلیف بینندگان چیست؟ که اثر جزو کدام دسته است؟ این مشکل در زمان حاضر مشخصتر شده است. در گذشته معلوم بود که هر اثر جزو چه گروهی است و گالری و نمایشگاه چگونه چیزی است: مستند، علمی، هنری و .... اما حالا به دلیل فضای وسیع وب، مرزها بیشتر آمیخته شده است و مخاطبین گاه متوجه نمیشوند که وارد گالری چهگونه هنرمندی شده اند. شاید از این پس باید سردر سایتها و کپشن عکسها بیشتر توسط عکاسان، مورد توجه قرار گیرد.