-
6 فایل پیوست
امشب دو مجموعه دیگر از سری آثار Staged photography را می بینیم که از لحاظ اجرا متفاوت هستند:
مجموعه اول با نام سکوت سگها است :
همانطور که مشخص است، از یک سری سگ که در اتوموبیل هستند، عکاسی شده است.
خود هنرمند می گوید که ایده کار وقتی به ذهنش خطور کرد که سگهایی را در اتوموبیل صاحبانشان میدید که منتظر بازگشت آنها هستند. البته اجرای این کار به صورت مستند نبوده است و با نورپردازی وشرایط کنترل شده است.
هنرمند میگوید که خودش در کودکی چند بار در اتوموبیل والدینش تنها مانده و نگران بوده که اصلا آنها باز میگردند یا نه ( اتفاقی که برای بسیاری از کودکان کم سن و سال میافتد و دقیقا همین حس را دارند). و بعد در دوران فعلی میدید که سگها نیز چنین موقعینی را تجربه میکنند و شاید آن حس ترس را هم داشته باشند.
آدرس برای دیدن بقیه مجموعه: +
-
5 فایل پیوست
مجموعه دوم به نام Box است:
روش اجرای این مجموعه نیز جالب است: ساختمانها و بناها همگی از مقوا و در اندازه کوچک ساخته شده اند و جداگانه عکاسی شده اند. سوژه های انسانی واقعی هستند و با نورپردازی مشابه عکاسی شده اند و در نهایت ترکیب شده اند.
-
6 فایل پیوست
عکاسی Staged نیز مانند هر ژانر دیگری Pitfallهای خود را دارد. دامهایی هم برای هنرمند و هم برای مخاطب. صرف قرار دادن چند کاراکتر و عنصر و کارگردانی صحنه، نه هنرمند باید انتظار معجزه داشته باشد و نه مخاطب باید هر عکس Staged را بیجهت متعالی بپندارد.
------------
یکی از هنرمندان ایرانی دیگر که در زمینه Staged photography آثار خوبی دارد، گوهر دشتی است. اخیرا نمایشگاهی از مجموعه آخرش به نمایش درآمد با عنوان Volcano که عکسهایش را مرور میکنیم:
فایل پیوست 38047
فایل پیوست 38048
فایل پیوست 38049
فایل پیوست 38050
فایل پیوست 38051
فایل پیوست 38052
مجموعه عکس قابل توجهی است. عناصر و ویژگیهای مشترکی در این عکسها دیده میشود ( که ادامهاش در پست بعدی نمایش داده شده است). عکسهایی از مکانهای مختلف که برای ما ایرانیها آشناست. افرادی که در عکس دیده میشوند، در هر حالت یا مشغول هر کاری که هستند، خندان هستند. یک عنصر مشترک دیگر، دم حیوان ناشناس، احتمالا تمساح (؟) است. تقریبا در همه عکسها، یکی از افراد نیز وجود دارد که چهرهاش مشخص نیست. نورپردازیها به گونه ای است که فضاهای کاملا روشن و مشخص را ایجاد کرده است.
عکاس چه میخواهد بگوید؟
بدون اینکه بخواهیم اغراق کنیم، تقریبا میتوان حرف عکاس را فهمید. مردمانی را نشان میدهد که ظاهرا شاد و خندان هستند. فضاسازی عکسها و نورپردازیها نیز بر این امر صحه میگذارد. اما این همه داستان نیست. چیزی مبهم یا ترسناک در همه مکانها دیده میشود. آن عنصر خیلی مخفی نیست که دیده نشود. شاید عکاس میخواهد بگوید که آن مردم شاد، عمدا آن را نادیده میانگارند. دردی درونی است؟ ترس است؟ بیماری است؟ هر چه هست، به وضوح وجود دارد هر چند نادیده بنگاریمش. خنده ها ظاهری است؟ بخاطر فراموشکردن درد است؟
شاید اصلا نشانهای از اتفاقی است که میخواهد رخ دهد و ما از آن بی اطلاعیم و چون نمیدانیم، خوشحالیم
آن فردی که در عکسها چهرهاش دیده نمیشود چه نقشی دارد؟ شاید نشانهای است بر فردی که نمیخواهد دردش را فراموش کند. شاید نشانهای از فردی است که نمیبیند و به همین علت نمی خندد. شاید او از آن اتفاق اطلاع دارد. شاید او کلید حل معما باشد.
بقیه عکسها را در پست بعدی ببینید.
سایت عکاس را برای دیدن بقیه مجموعههایش ببینید:
Gohar Dashti Official Website
-
3 فایل پیوست
-
3 فایل پیوست
نمونهای از آثار Staged Photography در قرن نوزدهم. مطلب زیر بازنشر پستی از وبلاگم است:
این عکسها درواقع تکمیلکننده مطلبی است که از من در شماره پاییز ۹۱ مجله حرفه: هنرمند منتشر شد. در آن مطلب که شامل عکس ماهیگیر در خانه بود، مطالبی در مورد خودِ این عکس و پیترهنری امرسون گفته شد.
نکته جالبی که در آن مطلب نیز اشاره شد، کارگردانی شدن این عکس است. هر چند در نظر اول ممکن است این مساله خیلی واضح نباشد.
در دو عکس بعدی، یعنی عکس مدرسه معلمه A Dame school و اعتراف Confession وجه کارگردانی عکس واضحتر است. اشتراک محل عکاسی، یعنی آن حیاط سنگفرش شده نیز بین این سه عکس جالب توجه است.
امرسون بر این عقیده بود که عکس باید انعکاس دقیقی باشد از آنچه که چشم انسان میبیند.
> عکسهای بیشتر از پی.اچ. امرسون
-
2 فایل پیوست
در عکس های پست 15 جریان یک زندگی دیده میشود. اما کارهای گوهر دشتی برای من قابل درک نیست. هدفی توی کار ها نمی بینم. دم دایناسور حتما برای خودش یک داستان ذهنی دارد یا ندارد و به بیننده وانمود می کند که دارد. در این تیپ کار های کار گردانی شده اغلب هدفی نهفته است تا جایی که من دیده ام (البته هیچوقت به صورت پیوسته دنبال این تیپ کارها نبوده ام ) بیشترین استفاده اش در عکاسی تبلیغاتی و ارائه یک ایده در یک تصویر است. اما باز هم کارهای هنرمندان ایرانی در این زمینه بیشتر تعجب برانگیز است تا تفکر برانگیز. در همین کارهای پست 14 و 13 اگر حس نوستالژی را از عکس حذف کنیم چیز زیادی باقی نمی ماند. به شدت حال و هوای اسکیس های دانشکده را دارد.
اما در مورد شادی قدیریان گرچه کمی بهتر از گوهر دشتی است اما اعتراض وی درست به سبکی است که آنچه به آن اعتراض دارد را تقویت میکند البته اینجا تاپیک نقد نیست. دو نمونه کار موفق از نظر من این عکس های زیر هستند.
Fred perrot
فایل پیوست 39142
Romain laurent
فایل پیوست 39143
-
جناب میلانی . من نظرم بر خلاف نظر شماست .
از اتفاق کارهای گوهردشتی ، بسیار خاص و قابل توجه هستند .
به نظرم اینها هجو زندگی کنونی ما هستند . و شاید بهتر بگم به نظرم هجو تبلیغات ایرانی اند .
این عکسها که من رو بیش از حد ( از لحاظ اجرا و شکل آن ) به سمت تبلیغات تجاری ایرانی برد . که در اونها آدمهایی رو می بینیم بسیار شاد و سرحال و الکی خوش ، که البته هیچ ارتباطی به بسیاری از ایرانیان واقعی ندارند !
کسانی که مدتها سر یک چیز بی ارزش مثل شارژ شگفت انگیز ، پرداخت قبوض بانکی ( صبحتی از میزان و شرایط اش نمیشه ) به صورت الکترونیکی ، گاز زدن به پفک نمکی و چیتوز ، و زندگی در قصرهای شگفت انگیز ، یا کنار دریا ، سفره های رنگارنگ ، و ... غرق خوشی و سرخوشی اند . انگار یک مشت عروسک خندان و ابله رو ، از جایی خارج از کهکشان آورده اند که هیچ غمی ندارند به جز نحوه پرداخت قبوض بانکی اشون ، دوزار شارژ بیشتر ، چهارتا پسر سرحال و سرخوش با یک جیپ قشنگ در جاده های رویایی ( معلوم نیست چرا هیچوقت هیچ خانمی همراهشان نیست !!) ، و ...
اما در لایه های زیرین جامعه هیولایی خوابیده !
هیولایی که یک دم اش رو کله سحر کنار پارک هنرمندان می شد دید .
-
کلا تبلیغات همین است. همه جای دنیا. مثلاً خانم های آمریکایی نیز موهایی به رنگ طلایی گندمزار های جنوب در نور غروب ندارند! اما در تبلیغات به ما اینطور نشان میدهند. همینجا تو ایران تبلیغ عالی و خیلی خوب هم داریم.
اما در مورد برداشت شما از این عکس ها عرض کنم که هر بیننده آزاد است که برداشت خود را داشته باشد. و اصلا نیاز نیست برداشت شما با هدف مولف اثر نیز یکی باشد چه برسد به برداشت من و شما. اما اینکه چرا مثل شما برداشت نمی کنم دلیلش این است که مواردی که فرمودید فقط در مورد 2 3 تا از عکس ها صادق است و در مورد بقیه عکس ها فقط میتوان به تکنیک هنرمند و توانایی وی در مدیریت چیزهای معمولی برای ساخت یک سری عکس که ویژگی های مشترکی دارند آفرین گفت. ضمن اینکه ایرادی هم نمیشود گرفت این ویژگی هنر پست مدرن است.
برداشتتان را برای هنرمند بفرستید احتمالا خوشحال می شود :-)
بحث پارک هنرمندان خیلی گسترده و چند وجهی است. فرض کنید اسم آن پارک هنرمندان نبود فرض کنید خودتان خدای ناکرده مورد حمله قرار گرفته بودید یا من فرض میکنم خودم جای فرد اعدامی بودم.
-
اطلاعاتی پیرامون مجموعه "آتشفشان" گوهر دشتی. آتشفشانی نیمه خاموش در زیر پای مردم، یا شاید زلزله ای در کمین!
کد:
https://www.facebook.com/pages/Fans-of-Volcano/253631391429578
-
به نظر من هم عکسهای گوهردشتی بسیار بسیار تامل برانگیز بود...
حسی که از دیدن خنده های بسیار شاد افراد داخل کادرها به آدم دست می دهد، با دیدن آن فردی که چهره اش معلوم نیست "کاملا" رنگ می بازد. کمی بیشتر به عکسها نگاه کنید... آن آدمی که چهره اش پیدا نیست در اکثر عکسها به احتمال بسیار زیاد در ذهن شما نیز مانند بقیه خندان نیست. هیچکدامشان نیستند. همه شاد شاد، آن یک نفر در دید ما غمگین غمگین. و این تصور ما ایرانیان است از افراد جامعه ما... آن دم سوسمار هم دقیقا بعد از دیده شدن حس وحشت را "بسیار خوب" در آدم القا می کند، که باز هم به بیننده می گوید این خنده ها، ناشی از "ندیدن و ندانستن" است. آنها که نمی بینند بسیار شادند. آن نفری که نمی خندد هم در جایی لباس الاغ دارد، در جایی پشت یک کودکانه به نام آدامس قایم شده، یکی پشت یک نقاب، یکی در احتیاط خود، یکی پشت شاد کردن بقیه... یک عنصر دیگر هم که در همه تکرار شده، وجود فردی است که از جمع دور است و در حال انجام هیچ کاری نیست. نه سبزی پاک می کند، نه چیز جابجا می کند، نه جارو می کشد... در بعضی خندان است و در بعضی مخفی. به نظرم عکسها بسیار پرمفهوم هستند... حداقل نظر من این است...