http://www.islamupload.ir/images/suw...klo0txksim.jpg
Printable View
سرکار خانم سها (امید وارم فارسین رو درست نوشته باشم)
خیلی ممنون از اظهار نظرتون،جالبه که همین الآن داشتم پستتون توی انجمن خودنگاری (Self portrait) رو میخوندم و میخواستم در تایید نظرتون چیزی بنویسم، که دیدم اینجا لطف کردین و برای عکس من نقد نوشتین.
در خصوص عکس چون از این خانم اجاره انتشار عکسشون رو نگرفته بودم عکسهای واضح تر و از نیم رخ و تمام رخ رو فعلا تا مدتی نمیذارم، نور روی درخت هم نور خورشیده که از پشت میتابید.
بهر حال مجدداغ تشکر میکنم و از نظراتتون استقبال خواهم کرد
پاینده باشید
جناب افشین خان اول از همه خوشحالم که از نقد بنده ناراحت نشدید.چون معمولا هر نقدی کلی حرف و سخن رو به همراه داره و...
البته این موردی رو که شما فرمودید هم به نوعی محدودیت در نشان دادن سوژه محسوب می شه که در این رابطه بله،من حق رو به شما می دهم و فرمایش شما صحیح هست.
(البته در یک چنین مواردی خب بهتر هست که عکس رو برای خودمون نگه داریم تا اون رو در یک چنین جاهایی نمایش بدیم که بعضی ها مثل خانم سهاlol نتونن از ما ایراد بگیرن:biggrin:.)
موفق باشید
با سلام،
من شخصن با موضوع این انجمن مشکلم سر حریم خصوصی افراده، اینکه دوربین دستمون بگیریم و توی خیابون از هرکسی که خواستیم هر عکسی بگیریم خیلی کاره سختی نسیت (حالا کیفیت عکس هرچی باشه)، اینکه اون طرف هم راضی هست یا نه (مخصوصا اگه قرار باشه عکس رو توی یه جای عمومی هم نمایش بدیم).
من دوبار با این مسئله روبر شدم، با دو عکس العمل متفاوت،
یک بار که داشتم توی یکی از این نمایشگاههای داخل تهران سعی میردم از دوتا سرباز شهرستانی که از غرفه موی مصنوعی زنونه (پوستیژ) داشتند خرید میکردند، یواشکی عکس میگرفتم (چون فکر میکردم اتفاق جالبیه!) که اونها وقتی دوربین رو دستم دیدند (بنده خدا ها نمیدونستند که چندتا عکس بی هوا ازشون گرفتم) اصرار کردند که ازشون جلوی همون غرفه عکس بگیرم (کلی هم ژست و فیگور گرفتند) و من هم اصرار کردم که من خبر نگار نیستم و عکستون رو هیچ جا منتشر نمیکنم و لی اونها احمیتی به این موضوه نمیدادند.
یک بار هم توی خارج از کشور یکی از دوستان در اطراف ایستگاه قطار از یه کارتن خواب چند تا عکس بی هوا گرفته بود که طرف فهمید، آنقدر جیغ و داد و فقان کرد و تا شخصن از حذف شدن عکسهاش توی دوربین دوست ما مطمعن نشد آروم نگرفت.
خوب تا نظر و تجربه دوستان چی باشه.
پاینده باشید
سلام،
خب، اینجا دو تا موضوع با هم ترکیب شدهاند و همین تحلیل موضوع رو پیچیده میکنه.
موضوع اول حدود و مرزها هستند که خودش بهسه دسته تقسیم میشه:
اولین مورد، قوانین و مقررات عکاسی در هر کشور، استان، شهر یا منطقهای هست که شما در اون دارید عکاسی میکنید. بهعنوان یک قاعدهی کلی عکاسی از افراد و اشیا، تا وقتی که در یک محیط عمومی هستند نیازی به اجازهی (صاحب یا ولی) اونها نداره. البته، تشخیص محیط عمومی و خصوصی گاهی اوقات سخت میشه و بهتجربهی عکاس یا ادیتور یا دبیرِ سرویس عکس بر میگرده. برای مثال، دو نفر در ماشین شخصیخودشان در خیابان، در حریم خصوصی نیستند ولی در یک فروشگاه یا شرکت افراد در حریم خصوصی هستند. نکتهای که باید مورد توجه قرار بگیره این هستش که در خیلی از موارد خطِ خیلی مشخصی این بین وجود نداره و درنهایت این قوانین بر اساس نظرِ قاضی تفسیر میشوند.
دوم، مسالهی اصول حرفهای و اخلاقی هست، خیلی از عکاسهای خبری برای آشنایی با این موارد یک دورهی Ethic عکاسی رو میگذرونن و بهطور معمول اگر عضو انجمن یا سازمانی هستند، یک سری راهنمای مرجع برای قضاوت در مورد کارهاشون دارند. برای مسال یک موضوعی که Photojournalistها بهش پایبند هستند اینه که از سوژه نخواهند که فیگور یا ژست خاصی بگیره، یا اینکه پولی بهکسی ندهند که برایشان در یک فریم بایستد یا اینکه از کسی پولی بگیرند که عکسش چاپ شود یا اینکه قاب را طوری ببندند که گروهی از مردم را Stereo Type کنند که مثلاً افغانیها اینطوری هستند، یا تهرانیها اینطور یا طرفداران فوتبال همه فلان خاصیت را دارند و ...
سوم، عرفِ جامعه و Common Sense هست. اگر ثبت تصویری با باورهای عمومیِ جامعه همخوانی ندارد، عکاس باید آگاه باشد که ثبت آن تصویر ممکن است پیامدهایی برای وی داشتهباشد. برای مثال، اگر عرفِ جامعه این است که بانوان از حجاب استفاده میکنند، ثبت و نشرِ تصویری از بانویی که به هر دلیل در محیط عمومی محجبه نیست میتواند برای عکاس دردسر ساز شود.
موضوع دوم، انتشار است که من دو موردِ مهم رو در این زمینه میشناسم:
اول گستردگی نشر و کثرت مخاطب. اگر عکس برای آرشیو شخصی عکاس است، ممکن است عکاس تصمیم بگیرد تصویری را که برخلافِ قانون، بدون اجازه و از داخلِ خانهی یک نفر گرفته، یا به هر دلیل با عرفِ جامعه سازگار نیست برای خودش نگهدارد. اما اگر بههر دلیلی قرار است آنعکس در روزنامهی منتشر شود، آن وقت عکاس و رسانه هردو مسوولاند از سازگاری عکس با موارد یادشده اطمینان حاصل کنند یا اگر هم تصمیم به ناسازگاری میگیرند ، بهصورت آگاهانه و با اطلاع از پیامدهای احتمالی اینکار را میکنند.
دوم، Context استفاده است. با اینکه عکاسی از مردم در محیطهای عمومی آزاد است، اما اگر برای مثال کسی از یک بیمارِ در حال عبور از خیابان عکس گرفت و بعد آن عکس را تبدیل بهپوسترِ مبارزه با اعتیاد کرد، مقصر است. این موضوعیت خودش بعضیوقتها خیلی پیچیده میشود. مثلاً عکاسی، عکسی از زندگی شادِ روستاییان کشورتان را بهیک آژانسی فروخته، آنها آن را در نمایشگاهی با عنوان فقر در کشورهای درحالِ توسعه نمایش میدهند!
درنهایت، این مسایل، باید معیارهای تصمیمگیری عکاس باشند. مثال زیاد است، خیلی از نمونههای بالا بهواقع اتفاق افتادهاند. پیشآمده که عکسی از یک نفر باعث شود به ۱۵ سال حبس محکوم شود یا عکسی حاوی تمام اطلاعات شخصی یک مدیر (مثل شمارهی ملی، شمارهی موبایل، آدرس خانه و ...) در یک روزنامهی مخالفِ آن مدیر چاپ شود. شما میتوانید تک تکِ این رخدادها را با توجه بهموارد اشارهشده آنالیز کنید و خودتان نتیجهگیری کنید که چهچیز درست است و چه چیز اشتباه.
اینجاست که اگر عکاس (عکاسِ اجتماعی) بداند چکار میخواهد بکند، تکلیفاش خیلی ساده مشخص میشود. آیا میخواهد آنچه را که میبیند منتقل کند؟ یعنی بیطرف است؟ اگر اینچنین است آیا میتواند مطمئنباشد که رسانهای که ثبتهای او را منتشر میکند هم بیطرف خواهد ماند؟ یا اینکه میخواهد حرفی بزند و طرفدارِ چیزی است، یعنی میخواهد آنچه را که فکر میکند درست است به دیگران هم نشان بدهد و برای آنها هم تجویز کند؟ در هر دو حالت نمونههای بسیار خوبی وجود دارند. در عکسهای دورهی جنگِ سرد نمونههای بسیار خوبی از تصاویری که میخواهند چیزی را منتقل کنند وجود دارد، در دورهی اخیر و با وجود اینترنت و رسانههای مدرن هم نمونههای خوبی از خبررسانی محض دیدهمیشوند. پایاننامههای بسیار خوبی هم، هم در ایران و هم در خارج از کشور منتشر شدهاند. اگر عکاس بداند هدفاش چیست و محدودیتها و امکاناتش را هم بشناسد، میتواند با توجه بههزینه/منفعت هر انتخاب تصمیمگیری کند.
شاد باشید.
- کتاب Pioneers of Soviet Photography چاپ ۱۹۸۳ لندن به شماره شابک ۰۵۰۰۵۴۰۹۵۴-۹۷۸ حاوی مثالهای بسیار جالبی است.
- NPAA یک لیستِ معتبر Ethic عکاسی دارد که در آدرس http://www.nppa.org/professional_dev...es/ethics.html قابل دسترس است.
- این پایاننامهی مطالعات رسانههای تطبیقی، با اینکه خیلی پختهنیست ولی جالب است: http://web.mit.edu/drb/Public/PhotoThesis
- این مقاله http://www.hamshahritraining.ir/news-2760.aspx و دیگر مقالات مرتبط اینسایت هم پایههای خوبی هستند.
با سلام
حقیقتش نتواستم به زدن دکمه تشکر اکتفا کنم!! مطالب زیر در یک فایل DOC ذخیره و به مستندات عکاسی این جانب اضافه شد :)
به علت علاقه این جانب به عکاسی از مردم و مسائل اجتماعی همیشه در مواجهه با این گونه موارد ترس از توهین قلمداد شدن یا نقض حریم خصوصی افراد را داشتم و اکثر مواقع از خیر عکاسی از صحنه می گذشتم این مطالب خیلی برایم مفید بود. با تشکر فراوان از مدیر محترم برای مطالب مفید و مراجع معرفی شده.
با تشکر
جناب کاوه خان سلام،
اول میخوام که از مطلب مبسوط و کاملتون تشکر کنم و سعی میکنم حتمن تمام مراجعی که معرفی کردید رو مطالعه کنم.
دوم باید بگم که من یک عکاس نیستم! (هر چند هم عکاسی رو و هم عکاسها رو دوست دارم) منظورم اینه که مطالعه آکادمیک (و حتی مطالعه جدی) در زمینه های به اصطلاح حقوقی اون ندارم و آگاهیم محدود به برداشتهای شخصیم از تجربیاتم هستش که دو نمونه متفاوت رو عرض کردم. در نتیجه وقتی میخوام از کسی عکس بگیرم (در واقع انسان موضوع اصلی عکس میشه) خودم رو جای طرف قرار میدم و بعد قضاوت میکنم(که خیلی هم سخت گیرانست)، که اصلا عکس رو بگیرم یا نه و بعد هم اگه گرفتم اونه منتشر کنم یا برای خودم نگهش دارم(حالا کجا منتشر کنم هم خودش میشه داستان، بعنوان مثال اینجا توی سایت عکاسی یک برای من پر مخاطبترین محل حساب میشه).
شاید یه مثال دیگه بزنم برداشت من رو بهتر متوجه بشید، چند ماه پیش بهمراه خانواده رفته بودم باغ فین کاشان و دخترم درحال آب بازی توی حوض های اونجا بود و من از اون و در و دیوار عکس میگرفتم و مواظب بودم هیچ شخص ثالثی هم توی عکسهام نباشه، ولی بعضی ها این کار رو نمیکردند (شاید سوژه جالبیه وقتی یه دختر بچه اینطوری خودش رو خیس آب کنه!) و جالب تر از همه یک هم میهن عزیز بود که با تلفن همراه نتونسته بود عکس خوبی بگیره بایک لحن حق به جانب بمن گفتش که به دخترت بگو ساف بایسته تا من ازش عکس بگیرم و وقتی من بهش گفتم که شما اصلا حق ندارید عکس بگیرید و باید عکس قبلیتون رو هم پاک کنید با ناراحتی جواب داد که شما نباید بچتون رو احتکار کنید!!!!!
من هنوزم که هنوزه نفهمیدم این احتکار چه معنی میده.
ببخشید که پرگویی کردم
( یک نکته جالب اینکه من از جایی به اینترنت وسل میشم که تازگیها سایت عکاسی رو فیل*تر کرده و مجبورم با فیل*تر*شکن وصل شم که بهر حال دسترسیم رو محدود میکنه!!)
پاینده باشید
سلام
برقراری ارتباط روحی با بچه های یک روستا که اونجا حتی موبایل هم پوشش نداره و مدرن ترین وسیله ارتباطیشون تلویزیون سیاه و سفید هست جدا" مشکله . مجموعه عکس زیر حاصل تلاش و موفقیت در این قضیه و به تصویر کشیدنش توسط بنده و آقای پرویز نوریزاد هست . عکسها شکار اون لحظه های خاص هستند توسط پرویز خان :
http://fahrenhit.persiangig.com/11KoKo_web.jpg
سلام
http://fahrenhit.persiangig.com/1IMG_7973_web.jpgنگر
آهنگر . . .
تو را این ابر ظلمت گستر بی رحمِ بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره برگشتن یاران
تو را تزویر غمخواران
زپا افکند
بندر کینگدایو - چین 1388
سلام
- عکس از نظر سوژه که تکراری است (دستفروشها ..) , از نظر ادیت هم چیز خاصی به چشم نمی خورد
- عکس در لحظه مناسبی ثبت نشده (پیرزن در حال مالیدن چشمش است و حتی صورتش هم فلو شده )
- ارتفاع بالای دوربین و نحوه کادربندی که منجر به ثبت ناقص تعدادی پایه میز و صندلی در بالای کادر شده , اطلاعات خاصی از محل ثبت عکس سوژه و انسانهای اطرافش نمیدهد. - - کادر نیز به نظرم بسیار بسته است و برای عکاسی اینطور نزدیک از سوژه های خیابانی شاید استفاده از یک لنز واید بهتر می بود (برای رسیدن به کادر و پرسپکتیو بهتر) , یا استفاده از لنز تله ای که بشود تصویر سوژه را بدون اینکه احساس کنیم متوجه حضور عکاس بوده؛ داشته باشیم.
* و همه اینها فقط نظرات شخصی بنده بود , چه بسا اشتباه باشند.
ممنون :)
http://mehrdadnami.com/phb/images/20..._walkerman.jpg
کسی مانند من تنها نمانَد
به راه زندگانی وا نماند
خدا را در قفای کاروانها
غریبی در بیابان جا نماند
بندر مالتا - سال 2008
سلام:
در مورد عکس ارسالی از دوست خوبمان با نام کاربری merdax من فضای حاکم بر عکس شما رو میپسندم بنظرم ثبت خوبی است و همه چیز برای ارتباط با مخاطب مهیاست یا حداقل من حس خوبی نسبت به عکس شما دارم، انتخاب پیش زمینه و پس زمینه ای محو از دید من جزو نقاط قوت این ثبت خواهد بود هر چند نرم افزاری ایجاد شده باشد.
فقط یک نکته آنکه اگر خاطرم باشد بعضی از عکس های ارسالی شما تاریک است یا به قولی فضای ان بسیار سنگین. نمیدانم شما به این موضوع واقف هستید و کلا با انتخاب این فضا میخواهید بیان خاصی به مخاطب داشته باشید یا خیر؟ البته انتخاب این فضا اگر به تشخیص عکاس و آگاهانه باشد هیچ ایرادی نخواهد داشت. ناگفته نماند اگر حضور ذهن داشته باشم این عکس تقریبا از روشنایی بهتری نسبت به بقیه عکسهای ارسالی شما برخوردار است.
فرضا ممکن بود "به سلیقه" نور این عکس را اینگونه میپسندیدم
من شناختی نسبت به شما ندارم اما مایلم بدانم اگر فرض کنیم انتخاب شما آگاهانه بود دلیل انتخاب این فضا کم نور چیست؟ که بعضا در تعدادی از عکسهای شما دیده میشود؟ این موضوع از آن بابت پرسیده شد که احساس میکنم انتخاب فضایی پرنورتر ( با ویرایش یا کلا کنتراست مطلوب تر یا با تنظیماتی بهتر ضمن ثبت جهت رسیدن به خروجی مورد نظر روی PC ) در عکسهایی که اشاره شد ( از شما ) ظاهرا تاثیر مطلوب تری خواهد داشت مگر آنکه شما کلا با دلایلی درست این فضا را انتخاب کرده باشید؟
ممنون
سلام:
جناب قشقایی شخصا خیلی خوشحال شدم که عکس مورد نظر تونست نظرتون رو جلب کنه ضمن این که خودم حداقل فکر میکنم این یکی از بهترین عکسامه و خودم خیلی دوستش دارم
بزارید قدم به قدم بریم جلو و من به ترتیب،درباره هر قسمت از نظرات شما توضیحاتی رو بدم:
اول در مورد نرم افزاری بودن این عکس،باید بگم بله،من به دلیل محدودیتهای مالی ای که دارم،لنزهای زیادی ندارم و در عمل همین 18-105 هست که سعی دارم از تمام پتانسیلهاش استفاده کنم تا مسلط بشم بهش
اگر درباره ویرایش نرم افزاری این عکس خواستید میتونم بیشتر توضیح بدم
در مورد نکته دوم باید بگم درست حدس زدید،من بیشتر عکسهای سیاه و سفیدم دارای تمهای تاریک هستند ولی موضوع اینجاست که من اینو توی فروم عکاسی زیاد نشون ندادم! و البته برام جالب بود که شما چطور تونستین دقیقا متوجه این موضوع بشید به این دلیل که عکسهای ارسالی من با این دوربین (نه قبلی که کامپکت بود و من کلا بعد از تغییر دوربین در زمینه عکاسی و ویرایش کاملا تغییر کردم ) به غیر از دو مورد همه رنگی بوده و فضای سنگین یا غیرشادابی هم نداشته! به هر صورت من حرف شما رو تایید میکنم
عکسهای سیاه و سفید من بیشترشون دارای تمهای مخصوصی هستند که شاید فقط سلیقه من اونها رو میپسنده ولی دقیقا این حالت رو دارند که نقاط بسیار تاریک تقریبا ندارند و نقاط روشن به تعداد زیاد هم ندارند
به این معنا که جو مورد علاقه من حویست شاید با نقاط تاریک کم،نقاط کشش (که میگم چی هستند از نظر من) و نقاط روشن!
اینو اضافه کنم که همچین ترکیب بندی ای رو برای انتقال همون مفاهیمی ساختم که کم و بیش شما و بعضی دوستان متوجه اون شدید خوشبختانه و اصطلاحا به اون پیام عکس میگیم
نقاط کشش در عکسهای من نقاطی هستند که با توجه به هویت ِ روشنایی خودشون،امکان تیره بودن رو دارند اما هیچ گاه با کنتراست زیاد تاریک نمیشن!این نقاط وضیفه گذار حاشیه(با تم تاریکتر) به هدف(با تم روشن تر) رو بر عهده دارند! مثلا در عکس مورد بحث، این خوب پیاده شده از نظر خودم
سوژه و خطچین خیابان که به مفهوم این عکس گره خوردند روشنتر هستند و یه نظم از نظر خطوط و اعتدال در نور تمام عکس دیده میشه.
به طور خلاصه عکسهایی که در اون انسانها حضور دارند و من میتونم بگم در حال انتقال مفهومی هستم،عموما دارای ظواهر و حواشی ناامید کننده ای هستند تا اونجا که عکس در قلب خودش به انسان میرسه! این دید کلی من هست،یه نوع جو امید هست که شاید به مفهوم "مشکلات که به انسان میرسند،رنگ میبازند" رو برای مخاطب تداعی میکنه
جو سنگینی هم الحق وجود داره،به ازای هر کدام از ما،خیلی از عوامل و اتفاقات و مشکلات هستند که اگر کسی نخواد به اونها غلبه کنه،تمام لوح زندگی رو سیاه و کدر میکنند! البته این فضای کلی حاکم بر ایده منه در زندگی،ولی بیانش کردم چون میدونم بازتاب مستقیمی در عکسهای من داشته،داره و خواهد داشت
اما میرسیم به نکته مهم تر برای من
در مورد کنتراست هم من خیلی اتفاقا دوست دارم کنتراست های زیاد ولی معقول رو،ولی بیشتر در زمینه ای استفاده میکنم که اولا واقعا چیزی که من دیدم دارای کنتراست بالایی باشه(معمولا 2لول بالاتر یا پایینتر از واقعیت هم حق مانور و تست به خودم میدم) و دوما عکس رو شقه شقه نکنه! گاهی این شیب کمی که بین روشنایی و تاریکی وجود داره،اگر رادیکالتر بشه و پیوستگیشو از دست بده،به مفهوم کار هر لطمه میزنه (البته از نظر من اینطوره،شاید واقعا از این خبرا نباشه)
اون نکته مورد نظر هم دقیقا این اعتقاد هست که واقعا ویرایشهای زیباتری (چه از نظر رنگ،چه نور چه کنتراست و حتی کادر) درباره عکسای من موجود هستند که من هم دوستشون دارم! دلیل خاصی خیلی وقتها برای انتخاب یک نوع ادیت ندارم فقط شاید کمی در انتخاب ویرایشهای نهایی به اون سمت میرم که خودم کدوم رو بیشتر دوست دارم،اعتدال (اگر لازم باشه) به کدوم یکی نزدیکتره و پیام مورد نظر من روی کدوم ویرایش بهتر سوار میشه و سریعتر در ذهن مخاطب پیاده میشه!
همین،دلیل خاصی نداره،چون بیشتر بارِ معنای عکسهای من روی فضا سوار هستند و ویرایشها، فقط تسهیل کننده دسترسی به اون مفهوم هستند وگرنه من هیچ وقت قصد تولید مفهوم با استفاده از ویرایش نرم افزاری رو ندارم! فقط همیشه حس و درک خودم رو در زمانی که شاتر رو دارم فشار میدم توی ذهن خودم برای هر عکس حفظ و ثبت میکنم و سعی میکنم بعد از اون،خروجی رو با نظر خودم هماهنگ کنم تا دید من هم برای مخاطب نشان داده بشه،و چون سعی در قضاوت ندارم،فکر نمیکنم ایرادی داشته باشه سعی کنم کار رو طوری تحویل بدم که مخاطب بیننده یکی از هزاران زاویه دید منحصر به فرد امیدوارانه ای باشه که فقط سعی کرده زیبایی رو با دیگران تقسیم کنه
جناب بابایی من نتونستم فقط به زدن دکمه تشکر اکتفا کنم.عکس بسیار تاثیر گذاری است.حس غریبی داره.برای من که بسیار تامل بر انگیز بود.
با دیدن این عکس این شعر به یادم اومد :
در دیر خرابات کسی پیر نشد
از خوردن آدمی زمین سیرنشد
گفتیم به پیری برسیم توبه کنیم
از بس که جوان مرد کسی پیر نشد
ممنون و موفق باشید
http://mehrdadnami.com/phb/images/20...351_pirhaa.jpg
سالهای جوانی
سالهای پیری
وقتی میدانیم پیر شده ایم
که به یاد خاطرات جوانی
کنار هم جمع میشویم
با موهای سپید
:::happy:::
http://www.irupload.ir/images/wru1x0t9dg5rl0knbgy.jpg
به گفته اهالی، پیر ترین مغازه دار بازار تبریز
با سلام
از زمانی که به خاطر دارم ایشان در پارک شاه گلی تبریز مشغول گرفتن عکس یادگاری بوده. قبلا با دوربین فیلمی و الان با Canon SX20 و پرینتری که با خود به دوش می کشد تا عکس ها رو فورا تحویل مشتری دهد.
زیاد تمایلی به حرف زدن نداشت ولی گلایه داشت که "الان همه دوربینی مثل دوربین تو دارند".
با تشکر
http://s17.aks98.com/files/24254779708255860922.jpg
عزیزان نظر فراموش نشه.دلیل عکس آپلود کردن من فعلا فقط رفع اشکال هست.
با سلام. به طور خلاصه موارد زیر به نظر من میرسه:
1- کراپ بسته تر و حذف زواید عکس موجود (من کادر عمودی را ترجیح می دم)
2- به نظر میرسه لنز روی سوژه اصلی فوکس نشده و منطقه وضوح جلوتر از سوژه است (در عکاسی پرتره بهترین نقطه برای فوکس کردن چشمها هستند)
3- بکگراند کمی شلوغ هست و لنز مورد استفاده بوکه زیبایی خلق نکرده
4- با اینکه سوژه حالت معصومی داره نحوه گرفتن کفشها کمی مصنوعی و اغراق آمیز شده
5- در جلو عکس چند تکه کاغذ دیده میشه که بهتره حذف بشه
6- کلا عکس با ادیت انجام شده آدم را یاد عکسهای قدیم می اندازه که اگه به صورت هدفمند انجام شده باشه موفق از آب در اومده.
والسلام
ممنون از اینکه بنده رو با نظراتتون همراهی میکنید...
کادر عکس عمودی بود من فقط اندکی کراپ کردم
درباره فوکوس خاطرم نیست دقیقا ولی احتمالا همینطوره.
لنز 135-18 بود که نهایت توانش همین بود.
درباره اون گرفتن کفشها باید بگم از اونجا رد میشدم که دیدم این پسر روی زمین نشسته،همین که متوجه من شد کفشهاشو اینطور گرفت و منم چیزی نگفتم
بابت اون کاغذها هم حق با شماست منتها این یکی از عجله و هواس پرتی من در حین ادیت حاصل شد
و در آخر اینکه دقیقا همچین منظوری از ادیت داشتم...ایجاد یک حس و حال قدیمی.
یک ادیت دیگه انجام میدم و در اولین فرصت آپلود میکنم ببینم اون چطور میشه.
باز هم از بابت اینکه وقت گذاشتید ممنون.
پ.ن:یک نکته ای که بلافاصله بعد از گرفتن عکس به ذهن خودم رسید نصفه بودن سایه سوژه اس که فکر کنم اگر کامل بود اثر جذابتر میشد(دست کم برای خودم)
قسمتی از شعر "نوازش استاد" زنده یاد فریدون مشیری رو همراه این عکس تقدیم همه علاقه مندان هنر و ادب میکنم، همونطور که در هنگام گرفتن عکس زمزمه میکردم.
امیدوارم مثل من لذت ببرید:
نوازنش استاد (نوازنده):
...
نوازنده را غم بر آتش نشاند،،، نهیبی دلش را به آتش کشاند
سَبُک دست لرزان فراپیش برد،،، غبار از رخ همزبانش سترد
به هر سیم دست نوازش کشید،،، ز آواش بانگ موافق شنید
به سامان رسنادش ز آشفتگی،،، رهانیدش از آن فرو خفتگی
سزاوار، سرپنجه آراستش،،، به حالت همان شد که میخواستش
چنان گرم با ساز دمساز شد،،، که درهای هفت آسمان باز شد
دو همدرد، پرورده دست غم،،، فُتادند از جان و از دل به هم
شکستند بی پرده بغض گران،،، ز جور زمانه حکایت گران
نوایی چنان دلکش و دلنواز،،، که هر رهرو از ره فرو ماند باز
جهانی از آن حال خوش در شگفت،،، که آتش به دلهایشان در گرفت
...
صید پره به طور خلاصه روشی برای صید ماهی است که در آن تور بسیار بزرگی به طولی بیش از 1200 متر و ارتفاعی حدود 20 متر را در دریا می گسترانند به صورتی که دو سر تور به وسیله دو طناب قطور و طویل در ساحل محکم شده است. سپس به وسیله تراکتور یا وینچ این طناب را کشیده و حلقه می کنند (مانند عکس) تا تور به ساحل برسد و ماهیان گرفتار را از تور جدا کنند. هر بار انجام این پروسه, که در آن حداقل 25 نفر باید کار سخت انجام دهند, حدود 2 تا 2.5 ساعت به طول می انجامد.
تلاش زیبایی است, اما متاسفانه وقتی که تور به آن بزرگی بالا می آید شاید به شمار ماهیان در دام افتاده به 20 هم نرسد. و این یعنی فاجعه, فاجعه ای که خودمان از مسببین اصلی آن هستیم.
"پس بیایید در حفظ پاکیزگی سواحل و دیگر محیط های طبیعی سهیم باشیم."
کشاورز، یک وسترن اصیل
در مورد نکته ی فنی که در عکستون مشاهده میش ه باید بگم که نقطه ی طلایی در این عکس زیاد مشخص نیست و اینکه اگر شما در عکس فوکستون روی اون سوزه ی انسانی بوده باید بگم که زیاد موفق نبودید چون که طرز قرار گیری دوربین نسبتا پشت به دوربین هستش و اینکه کاملا این عکس هیچ یک از اجزای روی صورت رو آن طور که باید در نظر بیننده جلوگر شودبه تصویر نکشیده در مورد نکته ی دیگری که فکر کنم از دستتون در رفته این که منبع نوری که در بک گراند تصویر وجود داره باعث عدم توجه مخاطب از سوزه ی اصلی تون میباشد که این هم در کار شما لطمه وارد کرده است .
ممنون از توجه شما.
قصد نداشتم اون فرد فوکوس باشه.فکر می کنم باید این عکس رو در قسمت عکاسی شهری و یا عکاسی در شب قرار می دادم.
در مورد نور پشت حق با شماست.
:::happy:::
با سلام خدمت دوستان، ثبت های زیر حاصل یک سفر غیر منتظره بود به جز عکس اول که با 50f/1.4مم گرفته شده بقیه با لنز 10-22 کانن ثبت شده اند، بدون ادیت و کراپ تقدیم می شود.
منتظر شنیدن نظرات دوستان هستم.
1- استاد رمضان رضائی با سن 90 سال در کارگاه حریر بافی
2- کارگاه حنا کوبی
3- پسرک قابلمه فروش
4- چیزی برای فروش
با تشکر
سلام
سیناجان
به نظرم عکسها از یک جنس نیستند، و کاش با هم ارائه نمیکردی.
عکس دوم (کارگاه حناکوبی) به نظرم جذاب است، بین این چندتا بیشتر میخکوبم کرد.
عکس اولی هم به نظرم یک کراپ از بالا لازم دارد تا به کادر بهتری بشه رسید.
دو عکس آخر، برایشان عناوین جالبی انتخاب نکردی! سومی نکته خاصی ندارد و عکس چهارم را هم فقط نگاه با احساسش حفظ کرده.
جسارت بنده را ببخشید
سلام سینا خان
در مورد عکس اول به نظرم اگر کمی نزدیکتر میشدی و پایین تر می آمدی بهتر تر می بود !
به نظرم وجود تارهای رنگی مورب یک تصویر گرافیکی قوی ساخته ولی با کادربندی کمی متفاوت نتبجه جالب تر میشد.
سلام جناب روزبهانی، خیلی ممنون و متشکرم از این که کار بنده رو قابل دانسته و نظرات خود را بیان کردید.
در رابطه با ارائه هم زمان عکس ها خیلی فکر کردم، زدن 4 پست، پشت سر هم در یک تاپیک زیاد کار درستی به نظرم نیامد و صبر ارائه عکس ها با فاصله زمانی را هم نداشتم و می خواستم نظرات دوستان رو درباره کار خودم بدونم و تصمیم به ارائه عکس ها در یک پست گرفتم.
در رابطه با عکس اول حق با شماست کراپی بهتر عکس را جذاب تر خواهد کرد ولی چون قصد کراپ کردن رو نداشتم و دوست دارم در ویزور به کادر بندی خوب برسم تا در لایت-روم عکس رو همین طور نمایش دادم تا از این به بعد بیشتر به کادر بندی دقت کنم، این را به پای تازه آماتوری ما بگذارید.
در رابطه با عکس سوم، عنوان اش در مقابل "دخترک کبریت فروش" به ذهنم خطور کرد و جا خوش کرد و عنوان دیگری به فکرم نرسید، روحیه خاص شوخی و مزاح بنده بعضی وقت ها کار دستم می ده. اینم یکیش. این که فرمودین نکته خاصی نداره رو کمی هم به تعریف های شخصی کلمات "نکته" و "خاص" ربط می دم. در عکس اتفاق خاص یا لحظه ای خاص نیافتاده، پسری نوجوان رو نشون میده که در پایان یک روز کاری جلوی مغازه ای نشسته و دستان غبارآلوداش رو گرم می کنه و به یک غریبه که داره عکسش رو می گیره لبخندی زورکی میزنه. من در این عکس دنبال نکته ای خاص نیستم.
در باره عکس چهارم، استفاده از لنز اولتر واید و نزدیکی سوژه باعث دفرمگی شدید صورت شده، نکته ای که می شد با تدبیر ازش جلوگیری کرد. سرعت پایین شاتر هم باعث فلو شدن مرد پشت سر او شده که اگر قرار بود فریز شه چشم رو از سوژه اصلی منحرف می کرد.(البته این کاملا اتفاقی بود). این که عنوان "چیزی برای فروش" رو برای این عکس انتخاب کردم این بود که فرقی نمی کنه این پسر چی میفروشه؟ قیمت اون جیز عمری است بس ارزشمند که در خیابان ها در پی چندرغاز پول تلف می شه که می شد خیلی خیلی بهتر از این ها ازش استفاده کرد. چنین صحنه هایی برام ناراحت کننده ترین صحنه روزمره است چون عکس العمل من در مقابل چنین صحنه ای در آن تاثیری ندارد.
خیلی از نظرات شما ممنون و متشکرم. موفق و سربلند باشید جناب روزبهانی
با تشکر فراوان جناب حسینیان، کاملا حق با شماست. در قسمت بالا هم توضیح دادم کادر بندی بهتری می شد انجام داد ولی حقیقتش من در این عکس از استاد رضایی نخواستم به من نگاه کنند تا عکس بگیرم، در یک لحظه ایشان به من نگاه کردند و من شاتر را رها کردم، این اتفاق رو دوباره نتونستم ثبت کنم.
با اجازه دوستان:
راجع به "عکس پسرک قابلمه فروش" به خصوص و عکس "چیزی برای فروش" و "کارگاه حنا" عموماً اون چیزی که خیلی تو ذوق می زنه ، غریب بودن سوژه های عکس (انسانهاش) با دوربین و عکاسه. یعنی مشخصه که عکاس و دوربینش جزئی از محیط نیستند و غریبی تو چشم سوژه هاتون دیده میشه.
به نظرم باید تکنیک های همرنگ جماعت شدن رو کمی قوی تر کنید.
برداشت من از این عکس بازدید خبرنگاران از زندانه... درسته؟!!
سلام
این عکس اسمش دلقک خسته هستش در اوخر ماه نوامبر 2010 از خیابان اصلی جزیره پوکت گرفتم دوربین نیکون D90 با لنز 50 f 1.4
http://christarts.persiangig.com/526...96a55b0f_b.jpg
http://55tbgw.bay.livefilestore.com/...IMG_6056-1.jpg
__________________________________________________ ____________________
یادمه چند وقت پیش هفته نامه ی ازم خواست که یه عکس برای درون مجله از رئیس خانه کارگر قم بگیرم...من هم این عکس رو گرفتم ...خودم این عکسم رو خیلی خیلی دوست دارم
با سلام
کلا بنده عکاسی بیرون از استودیو انجام نمی دم ولی این عکس رو یه زمانی گرفتم و فکر کردم بزارم چون یه تضاد جالب تو این عکسه از لحاظ تکنیکی هم نقایص رو بهم گوشزد کنید ممنون می شم. اسمش رو هم از خود پیرزن بینوا گرفتم ،
بیچاره مادر آواره فرزند...
http://imageupload.org/?di=7129459010616
با سلام و عرض معذرت به خصوص از شما دوستم جناب روزبهانی
کلا بنده عکاسی بیرون از استودیو انجام نمی دم ولی این عکس رو یه زمانی گرفتم و فکر کردم بزارم چون یه تضاد جالب تو این عکسه از لحاظ تکنیکی هم نقایص رو بهم گوشزد کنید ممنون می شم. اسمش رو هم از خود پیرزن بینوا گرفتم ،
بیچاره مادر آواره فرزند...
http://s1.imgdl.ir/images/mnedzl24254xukb5xkz7.jpg
عکس به صورت ناتمامی روتوش شده و سیاهی های دور عکس یه کم تو ذوق میزنه. همین عکس ، اوربجبنال ترش رو ندارید؟؟ البته شاید من اشتباه میکنم...!
سلام
سلام
عکس های خوبیه فقط ای کاش همه دوستان وقتی عکسی می گذارید توضیحاتش رو هم بدین ، کجا این عکس رو گرفتین ، چرا گرفتین، هدفتون از گرفتن عکس چی بوده.... اینها همه به کار شما بها میده.
در کل کمتر عکسی بدون توضیح پیدا میشه که تمام حس رو به بیننده منتقل کنه. به نظرم اگر شما عزیزان هم توضیحات رو قرار بدین ، بیننده ها بهتر بتونن قضاوت کنن.
اگر می خواهید فقط نظر راجع به کادر بندی و نورپردازی بدیم که اصلاً در مرحله 2 و 3 یا پائین تر باید راجع بهش صحبت کرد و ارزش تاپیک پائین میاد.
ببخشید من خودم فضولی می کنم و هیچ عکسی نمی ذارم. کامپیوتر شخصی ام دم دست نیست و دسترسی به آرشیوم ندارم وگرنه 2 تا عکس هم من می ذاشتم شما یه کم دغ دلیتونو سر من خالی کنید :D :P
ممنون از عکس ها...
زورخانه ای در شهر قم ، سانس مسن تر ها و قدیمی کارها !! عشق لوتی و این حرفا...
فضای زورخونه آدم رو می بره به 50 سال پیش ، هم حالت نوستالوژی داره هم ورزش و با مرامی و پایبندی به مذهب همه با هم جمع شدن یه جا.
http://www.vsd.ir/photos/My_Photogra...oooorkhone.jpg
عکس بعدی رو ایشالا از یه نفر آدم می ذارم نه گروه...
سلام
سلام
این خانم خیلی سال هست که در این پارک میاد و به حیوانات غذا می ده.گاهی چنان کلاغ ها دورش می کنند که کسی جرات نزدیک شدن به اونجا رو پیدا نمی کنه اما این خانم مثل همیشه ساکت فقط کارش رو ادامه می ده...
http://up.iranblog.com/images/5kbnrgu0e1r5ub60g04x.jpg
درود
خانم تفرشی ببخشید ولی اینطور مواقع ما یه جمله داریم که میگیم سوژه شهید شده !! به نظرم اگر یه خورده وقت بیشتری میگذاشتید ارزش داشت ... این ساده ترین کادری بود که به نظر من میشد بست ...
http://014.img98.net/out.php/i42025_DSC0252.jpg