نهمین عکس انتخابی برای بررسی و نقد :
IMG_9487.jpg
مشتاق خواندن نوشته های دوستان هستیم.
مرور عکسهای قبلی و نوشتههای مربوطه برای یادآوری نکات مهم می تواند کمک کننده باشد.
نهمین عکس انتخابی برای بررسی و نقد :
IMG_9487.jpg
مشتاق خواندن نوشته های دوستان هستیم.
مرور عکسهای قبلی و نوشتههای مربوطه برای یادآوری نکات مهم می تواند کمک کننده باشد.
ویرایش توسط nmroshan : Monday 23 January 2012 در ساعت 23:16 دلیل: انتقال عکس به داخل فروم
من با کادر این عکس اساسا مشکل دارم علاوه بر اینکه دیستورشن زیاد هم شدیدا اذیتم میکنه از لحاظ زیبایی شناسی(فکر کنم سلیقه شخصیم باشه،عمومی نیس)
ولی کنتراست خوب و حس خوبی که پرنده(؟!) ها مخصوصا با رنگشون به من منتقل میکنند هم از نقاط قوت عکس هست از نظر من.
ولی در مجموع کار جالبی شده، یک چینش خاص داره که البته زیاد به چشم نمیاد و موانع زیادی برای کشف کردن این نظم موجود در عکس روبروی مخاطب هست.
به نظر من عکس حس جالبی را منتقل میکند. یک حس تعلیق و شناور بودن که با کمی کج بودن کادر تشدید هم شده است انگاری خود عکاس هم سوار بر یک کایت به دنبال پرنده ها باشد. استفاده از لنز الترا واید به عمق بیشتر و پرسپکتیو ان کمک کرده است. پرنده ها از سویی شبیه قایق های شناور بر روی رودخانه هم به نظر میرسند.
کنتراست بالا و خانه های قرار گرفته در حاشیه رودخانه القا کننده یک نوع حس اکسپرسیونیستی است. به هیچ روی رودخانه در اینجا به عنوان یک عنصر از طبیعت دیده نمیشود بلکه شبیه مرداب یا ابراهی است که محل تخلیه زباله های انسان ها است. شاید از عکس هایی است که بشود اتفاق نظر داشت که سیاه و سفید بودنش بهتر از رنگی بودنش است.
البته هر چه گفتم حس شخصی من است و ممکن است هیچ ارتباطی با دیدگاه عکاس نداشته باشد.
حس من اینه : آلفرد هیچکاک
من بودم اعوجاج رو اصلاح میکردم . عکس رو آورده پایین و حواس رو از حس غالب پرت می کنه.
برای من این عکس نشان دهنده حال و روز ما انسان هاست که در بلوای زندگی و در راه بدست آوردن روزی به هر نحو ممکن از خود بی خود شده ایم و هویت خود رو از دست داده ایم. چیزی که در این عکس میبینیم پرنده نیست، رد پایی است از یک موجود ناشناخته ، این پیش زمینه ذهنی ماست که به ما القا می کند این رد پا هامتعلق به پرنده ایست که نزدیکی آب زندگی می کند. همان طور که آن چه در شهر ها زندگی می کند هم دیگر انسان نیست، ما دوست داریم انسان صدایش کنیم
*: دوستان برای این که آب و هوایی عوض کرده باشند بد نیست هر از چند گاهی از قید و بند کادر بندی و کنتراست و شارپنس بیرون بزنند و کمی هوای تازه تنفس کنند
آن کس که نداند و بداند که نداند/لنگان خرک خویش به منزل برساندآن کس که نداند و نداند که نداند/در جهل مرکب ابدالدهر بماند
احساس هیاهو آشوب اولین حسی است که با نگاه به این تصویر به ذهن میرسد. کادر که به گمانی، ممکن است عمدا توسط عکاس کج بسته شده باشد، و کنتراست بالا در انتقال این حس کمک شایانی میکند. عکاس با زیر پا گذاشتن بسیاری از قواعد شاید تکراری عکاسی ، به خلق تصویری پرداخته که تقریبا کامل به نظر میرسد.
اما انچه که مبهم جلوه میکند، امتداد نگاهی است که مسیر رودخانه به دنبال خود میکشد... چشم به انتهای رود دوخته میشود و در حال که انتظار میرود در آنجا با عنصری روبرو شود که شاید کامل کننده این مسیر باشد، با نوعی فضای تهی روبرو میشود! که شاید سوالی را ایجاد کند... چرا؟
همیشه موفق باشید و سربلند...
ویرایش توسط Arash Sh : Saturday 5 March 2011 در ساعت 16:12
تا اینجا نظر من به دیدگاه آقای غفاری نزدیکتر است.
من هم بهره گیری از فاصله ی کانونی 10mm و سرعت پایین شاتر را ابزار آفرینش چنین تصویری میدانم.
همچنین سیاه و سفید بودن تصویر، بایسته است.
کشیدگی خط پرواز پرندگان در هوا، خط شکافتن آب را که قایقها نقش میزنند نیز یادآور میشود.
و راستی که رودخانه ای در جریان نیست و این یک تالاب است.
اعوجاج یا کژی در ساختمانهای کناره ی تالاب، نگاه مرا نیز نخست به سوی خود کشانید.
اما نه تنها حس ناخوشایندی در من پدیدار نشد، که زود پی بردم کژی و خمیدگی بناها چنین مینمایاند که دامنه ی هجوم و هیاهو و جنبش مرکز کادر، چنان گسترده و فراگیر شده که انگار بر ساختمانهای دو سوی تالاب، زور آورده و همه چیز را واپس رانده است تا تنها خود را به نمایش بگذارد.
اشاره ی سینای گرامی هم شاید درخور درنگ باشد که اینها پرنده نیستند، چنانکه یکی دیگر از دوستان در برابر واژه ی پرنده، پرسشنماد (؟) گذاشت.
همه میدانیم که اینها در اصل، پرنده اند.
آری، اما سرعت پایین شاتر، آنها را در حال پرواز، به خطوطی روشن که روی سیاهی در پویش هستند واگردانده است.
پس اکنون چه بسا دیگر مهم نباشد که چه نامی بر آن بگذاریم. (از یک دیدگاه).
همین که میدانیم اینها نشانه های جنبش و پویایی اند، بسنده است.
تالاب چون رودخانه، روان نیست و بوی سکون گرفته است. خانه ها چون مردگان بر جای خود خشکیده اند. در آسمان دوردست نیز نشان از جنبشی، پیدا نیست.
زمین و آسمان در ایستایی، فرو مانده است و تنها این پرندگان یا خطوط روشن و پویا هستند که شور حرکت را به اندازه ای رسانده اند که گویی تالاب سیاه و مرده را از هم شکافته و بر سکون و ثبات پیرامونشان نیرومندانه فشار آورده اند.
اما بگذارید در پایان بجای پرندگان یا خطوط روشن یا رد قایقها بگویم: «مرغان دریایی».
پرندگانی زاده ی آبهای بی کران و موجهای بلند که واژه ی دریا را بر نام خود دارند،
آری همان ها آمده اند و بر فراز این تالاب خاموش و تیره و بویناک که ما انسانها خانه هایمان را در کناره هایش ساخته و پنجره هایمان را به روی آن گشوده ایم، شور زندگی بپا کرده و با خود بوی آن آبی آزاد و خروشان و یاد آن گسترده ترین و زیباترین چشم انداز را آورده اند.
برخیز، برخیز که به مهمانی دریا برویم.
...
ابتدا تشکر میکنم از دکتر روشن عزیز برای ایجاد این بخش و دوستان خوب برای نقدهای خوبشون.
من هنوز نه سواد نقد نوشتن رو دارم و نه خودم رو در حدی نمیدونم که بخوام نقدی بر عکسهای دوستان بنویسم. ممکنه نکات فنی به ذهنم برسه ولی از لحاظ درک هنری هنوز در ابتدای راهم. به همین خاطر تا الان فقط پیگیر و خواننده این بخش بودم. ولی این عکس رو که دیدم در مرحله اول به قول دوستان ایمپکت شدم و بعد هم خودم رو به موسیقی زیبای پرندگان و عکس سپردم. رد پرندگان، امواج آب، محیط و سیاه و سفید بودن عکس اونقدر قوی بود که این عکس رو جزو بهترین عکسهایی که تا حالا دیدم قرار بده ولی احساس میکردم که این عکس یک جورایی نامیزونه و ترکیب بندیش خیلی من رو راضی نمیکنه.
پس با اجازه عکاس محترم که نمیدونم چه شخصیست عکس رو به صورت زیر کراپ کردم. کمی از کج بودن عکس کاستم و کمی هم از سمت راست کراپ کردم که پرنده هایی که در یک نقطه جمع شدن بیشتر به سمت نقاط طلایی عکس هدایت بشن. قسمت سیاه پایین رو هم به علت اینکه خیلی چشم رو به سمت خودش هدایت میکرد کم کردم.
با همه این حرف ها باز عکس کراپ نشده رو هم دوست دارم. و هنوز با خودم دارم کلنجار میرم که آیا به یک عکس بدون کادربندی مناسب هم میشه نمره ۱۰۰ داد یا نه؟! و آیا اصلا نیازی به کراپ زیر بود یا نه؟!
با همه این حرف ها باز عکس کراپ نشده رو هم دوست دارم. و هنوز با خودم دارم کلنجار میرم که آیا به یک عکس بدون کادربندی مناسب هم میشه نمره ۱۰۰ داد یا نه؟! و آیا اصلا نیازی به کراپ زیر بود یا نه؟!
این دو نکته که در نوشتههای دوستان ذکر شده بودند، به نوعی در ارتباط با یکدیگر هستند.دوستان برای این که آب و هوایی عوض کرده باشند بد نیست هر از چند گاهی از قید و بند کادر بندی و کنتراست و شارپنس بیرون بزنند و کمی هوای تازه تنفس کنند
نظرتان در این زمینه چیست؟
۱- در مورد این عکس از لحاظ تکنیکی مشکلی مشاهده میکنید؟ برای پاسخ به این سوال، کادر و ... را نه با قوانین موجود، که با خود عکس در نظر بگیرید. آیا کادر عکس و یا دیستورشن این عکس، مشکلی محسوب میگردد؟
۲- در صورت مثبت بودن پاسخ فوق، این مساله در ارزشگذاری یک عکس چه تاثیری میتواند داشته باشد؟