نوشته اصلی توسط
marypm
بله همیشه از بین نظرهای متفاوت ایده های جالبی میشه آموخت. من نوعی را با نگاه انسهانهای اطرافم بهتر آشنا میکنه و برام جالبه . بگذریم ! اما شاید برای من کمی بحث مردانه و زحمت هست.
ولی جدای از این صحبت کلی ! به نظر من : آنچه از ابتدا بیشتر توجه را به خودش جلب میکنه تاکید بر موازی بودن خطوط هست ٬سپس پرسپکتیو و بی نهایتی که در عکس وجود داره و به همراه آن سکوت و خالی بودن این بی نهایت که کمی حس ترس و وهم به همراه داره . شاید وجود برقهای فشار قوی که عمود بر خطوط موازی هستند در اونتها باعث شکسته شدن این حس میشه و کم حس تعلیق را از عکس میگره و نمیذاره ذهن تا هر جایی که دلش میخواد بیابان را ادامه بده .
در مورد رنگ که همیشه توجه منو جلب میکنه ٬ چیدمان رنگ جاده و تنالیته رنگی اون هست که از طوسی نسبتا گرمی شروع شده و خیلی زیبا ادامه پیدا کرده و با اینکه ظاهرا آسمانی ابری و کمی تیره هست به خوبی تونسته گرمی را القاء کنه و با معنای بیابان و تصور غالبی که از بیابان داریم همخانی پیدا کرده و در انتها سردی رنگ آسمان کمی از گرمی بیش از حد جاده را و تاثیر رنگ گرم بر بیننده را کم کرده و تا حدی این حس را متعادل کرده اما به دلیل تیرگی آسمان و همچنان وجود رنگ طوسی در آسمان به دلیل گویا ابر چیزی از دلگیری و سکوت عکس نتونسته کم کنه . ترکیب یک در میان خطوط سفید در بین رنگهای دیگر (خط کشی جاده) کمی از تاثیر و شدت گرما و سنگینی رنگها کاسته و اونها را متعادل کرده . و به دلیل همین سنگینی رنگها هست که چشم تمایل داره روی خط پررنگ سفید وسط بیشتر ایست داشته باشه.
اگر من در اون جاده قرار بود به حرکت ادامه بدهم٬ ترجیح میدادم به سمت راست برم که نور هست و احساس سبکتری را به عکس داده .
در کل عکس حس سنگینی داره برای من . ولی زیباست.