ولی وقتی عکسها را به قضاوت میشینیم بیشتر از اون چیزی که باید روی اصول تاکید میکنیم و در واقع سوژه مد نظر و خود عکس که موضوع اصلی هست خیلی کمرنگ میشه.
در بسیاری از عکسها به خصوص عکسهای ماکرو یا طبیعت وحش و ... شما یه سری بزنید بر اساس همین اصول٬ عکسها اکثرا شبیه هم شده . اگر فردی کمی کادرش را باز میگیره یا چیزی اضافی در کارد کمی خودش را نشون میده مورد اعتراض واقع میشه . من فکر میکنیم این اصول اونقدر مثل یک آنالیز گر جلوی چشمها را گرفته که نمیذاره خود عکس را ببینیم . شاید اگر بیننده یک کامیپیوتر باشه در تشخیص سوژه دچار سردرگمی بشه٬ اما واقعا ما به عنوان یک انسان هم نمیتونیم به خاطر کادری باز سوژه را تشخیص بدیم ؟ آیا واقعا لزومی برای چنین کادر بندی ها خفه و بسته است . اون عکاسی که به عنوان مثال عکس یک پرنده در فضای زیبا شکار کرده٬ واقعا با اون کادر بسته تونسته آزادی و باز بودن اون فضا و حس و حال و هوای جایی که پرنده بوده را٬ در عکس هم نشون بده ؟
اینها همه یک مثال بود . و به این معنی نیست که من اون عکسها را دوست نداشتم . اکثرشون را هم لایک زدم . اما اگر یک نگاه گذار به کل عکسها بندازید به خصوص هر چه به صفحات جدید نزدیک میشه میبینم همه داره یک شکل میشه . اگر اسم عکاس را نبینیم انگار اکثرش را یک نفر با سبک خاص عکاسی و کادر بندی گرفته . آيا اینها همه به خاطر اصرار شدید بر یک سری اصول خاص نیست که عکسها را به این سمت سوق داده ؟
مثلا آیا اینجا این کادر باز واقعا لطمه ای به عکس زده ؟
http://500px.com/photo/5686519
اینها همه سوالاتی هست که در ذهن من هست و به عنوان اعتراض بیان نکردم صرفا برای برطرف شدن علامت سوالهای ذهنم دارم با شما دوستان در میان میذارم
شاد باشید و سلامت