213تشکر
-
Sunday 13 July 2014, 02:16
#11
تمام نقد ها رو خوندم ولی برایم جالب بود که هیچ کس حتی در زبان انتقاد هم به خود جرات نقد فرای موضوع را نمیدند
بخاطر نقد تند و آزار دهنده مرا ببخشید
ضمنا این نقد کارایی کمی خواهد داشت میدانید چرا چون فقط افراد عضو در سایت میتوانند این تصاویر را ببیند و چقدر آزاردهنده بود روزهایی که اجازه ثبت نام نداشتم و تصاویر را نمیتوانستم ببینم
از منطق نقد تکنیکی عکس
جهت سایه با نقاشی همخوانی ندارد هرچند پرسپکتیو خود نقاشی نیز از سطحی بودن ایده آن خبر می دهد(در مورد نگاه از دید عکاس توضیح بیشتری میدم )
ترکیب بندی با توجه به نگاه عکاس خوب انجام شده است بطوری که وجود مثلث ها در تمام تصویر مشهود است و چشم را به عمق عکس هدایت میکند ولی شاید ارتفاع دوربین کمی میتوانست تغییر کند تا بزرگی نقاشی و اندازه آن خود نمایی بیشتری داشته باشد
به هر شکل من در حدی نیستم که از لحاظ فنی نظر بیشتر بدهم ولی آنچه از نظر من مهم است تفکر انتقادی عکاس در هنگام گرفتن این عکس است
برسی از منطق دیدگاه عکاس
خشم و فریاد و ناله عکاس در تصویر مشهود است
عکاس ما با توجه به سابقه خود در تصاویر منظره و طبیعت در مواجه با چنین صحنه ای چیزی بجز فریاد کشیدن نمی تواند انجام دهد و فورا این فریاد را به تصویر میکشد
کسی که تمام زندگی درحال دیدن مواهب واقعی و ملموس خداوند بوده هنگامی که از کنار صحنه ای که کمی نشاندهنده طبیعت واقعی است در ذهن چه میپروراند
آیا به مسائل تکنیکی فکر میکنید و یا میخواهد نشان دهد عمق فقر فرهنگی در جامعه ما در چه حدی است
در نگاه اول نقاشی دیواری در فضای سبز ، شهری درهم و آشفته بطوری که صندلی دقیقا رو به دیوار خاکستری رنگ بتونی قرار گرفته است
بدین شکل طراح این ایده در فکر ایجاد توهمی را در ذهن میپرواند و با رنگ آمیزی دیوار بتونی خاکستری و بی روح آن را بجای طبیعت زیبا به مصرف کنندگان می اندازد
نکته جالبتر وجود طبیعت واقعی در پشت صندلی است به گونه ای که عملا مصرف کننده را از طبیعت واقعی دور و به سوی توهمی دردناک هدایت میکند
این عملا نشاندهنده عمق فاجعه در طراحی شهر های ما و همچنین عمق فساد ذهن و سطحی نگری در مسئولین این جامعه است( این مسئولین خود ما هستیم ، مایی که در دانشگاه درس میخوانیم و یا تدریس میکنیم)
از سویی دیگر عمق جهالت ما بعنوان مصرف کننده را میرساند که در برابر این جهالت نه تنها مقاومت نمی کنیم بلکه با استفاده از این صندلی عملا عجز خود را در برابر این ظلم آشکار می پذیریم
هرچند با چرخاندن صندلی و یا حتی عدم استفاده از صندلی میتوانیم اعتراض خود را نشان دهیم
و شاید این دو فرد سالخورده کاملا میخواهید فاجعه ای که برای خود میسازیم و ساخته ایم را فراموش کرده و با ورود به این توهم همه چیز را فراموش کنند(خود را گول بزنند) در حالی که این افراد باید الگوی ما جوانان در این جامعه باشند
کهولت جسم و فکر در تصویر بنظر من موج میزند هر چند به نظر شما بی ادبانه بیاید ولی این مباحثی است که هر روز در پشت همان دیوار خاکستری(دانشگاه) در کلاس های جامعه شناسی آن را در کتاب هایمان میخوانیم و در مورد آن بحث میکنیم
عکاس به نظر من با گرفتن تصویر وظیفه انتقادی خود (که در فرهنگ ما امر به معروف و نهی از منکر نام دارد) را بخوبی انجام داده بدون اینکه مانند کلمات من کسی را برنجاند
در نقد های دیگر به فاصله بین دو فرد ، مفهموم های دیگری که خود تصویر دارد (نردبان و سادگی زندگی و آسمان پاک )اشاره شد
ولی در نقدی خواندم ما را به آینده ای روشن نوید میدهد که از نظر من صحیح نیست و ما را هر روز در عمق این باتلاق فرو میبرد
دیواری که شاید اساسا نباید در این مکان وجود میداشت و شاید در فرای آن آسمان آبی موج میزد اکنون شما را محصور کرده و سازنده آن با نقاشی تصویر آسمان و طبیعت مخاطب را گول زده و صدای حقیقت طلبی او را خاموش میکند و این عکس چه خوب این موضوع را به تصویر کشیده از سویی دوست دیگری نشان فرار ما هرچند بطور مجازی از این شیوه را مطرح کردند ولی این فرار نیست(دچار توهم شدن و فرار از واقعیت بجای اصلاح آن است) بطوری که فاصله صندلی از دیوار خاکستری و سرد که رنگ شده و استفاده ما از آن بجای اعتراض به آن کاملا این موضوع را نشان میدهد
آیا اگر آن نقاشی روی دیوار نبود ما صندلی را رو به دیوار قرار میدادیم؟
اینجاست که ما متوجه می شود قدرت یک تصویر در انتقال مفهوم تا چه حد میتواند باشد
جناب دکتر روشن واقعا بخاطر گذاشتن این تصویر از شما تشکر میکنم
ویرایش توسط siosha : Sunday 13 July 2014 در ساعت 02:51
-
Sunday 13 July 2014, 16:10
#12
كاربر ويژه
قسم میخورم که همه چیزم را به دیوارباخته ام ،همه چیز...
سیمان واهن این روزهای زندگی م را، باپشیزی رنگ ، به جای کاه گل و سادگی خیلی پیشترها خریده ام!
انگار همه پرچمهای پدران ما ! ، درنگاره کاذب م ، وارونه شده .
نه ،قرارنیست به خودم بیایم. قرارنیست ببینم که انگار نه انگار ، که حتی نور راهم روی این دیوار بدکشیده ام! جا...به ... جا ... کشیده امش!
نه این من ، من نخواهدشد.منی که فرش کودکی اش را ، به قیمت جرعه ای رنگ ، روی دیوار اویخته است... برای همیشه! کاش لاقل،این دیوار،دیوار ارزوهایش بود ، نه ، دیوارگمشده هایش.
نه این من ، من نخواهد شد....
-
Saturday 19 July 2014, 22:16
#13
Moderator
۱
عکس در نظر اول، مواجهه واقعیت و مجاز است. چیزی که واقعا رخ داده است در پیش زمینه و چیزیکه تنها نمایی از آن دیده میشود در پس زمینه است. این مقابله واقعیت و مجاز، ذهن را درگیر میکند و عکس را برای بیننده گیرا. اما عکاسی در زمینه اعوجاج واقعیت تبحر دارد. چیزی که در یک لحظه واقعیت به نظر میرسد، میتواند در نظری دیگر، اینگونه نباشد. تصویر نقاشی شده بر دیوار، خود یک واقعیت است و آن لحظهای که در پیش زمینه دیده میشود تنها یک لحظه گذرا بوده است. در زمان حال، نه در زمان عکس، آن واقعیت و مجاز چگونهاند؟ کدام پایدار مانده و کدام گذرا؟
۲
عکاسی در زمینه ایجاد اثر سورئال نیز تبحر دارد. تعلق عکس به گذشته، خود به خود، عکس را سورئال میکند چه برسد به این عکس که با در کنار هم قرار دادن چیزهای دور از هم، یک نسخه نمایشی از جهان ساخته است. عکس و نقاشی آنقدر متفاوت هستند که در یک نمای تخت از آن دو و ایجاد نسخهای که بیننده بتواند نه تفاوتها که شباهتها را در آنها ببیند، حاصل کار را یک اثر سورئال کند.
۳
نقل قولی از سونتاگ در کتاب درباره عکاسی که بیربط به این عکس نیست : "محتمل بودن عکسها موید این است که همه چیز از بین رفتنی است و واقعیت اساسا قابل دسته بندی نیست. واقعیت به طور خلاصه مجموعهای از قطعات اتفاقی است : رویکردی به شدن تقلیل گرا و بی نهایت وسوسه انگیز به جهان. عکاس با به تصویر کشیدن رابطه نسبتا فخرفروشانه و سرخوشانه خود با واقعیت، که محور و کانون سورئالیسم است، نشان میدهد که اصرار او بر اینکه همه چیز واقعی است، تلویحا یعنی آنکه صرف واقعی بودن کفایت نمیکند. سورئالیسم با ابراز نارضایتی از واقعیت، نوعی ژست بیگانهشدگی به خود میگیرد. گویی فقط دیدن واقعیت به صورت یک ابژه، آن طور که در عکس تثبیت میشود، آن را واقعا، فراواقعی میکند"
۴
عکس خوب فوق کاری است از جناب آقای میری گرامی. با آرزوی موفقیت برای ایشان.
قدردان دوستان عزیزی هستیم که با نوشتههای خوب و مفیدشان به این بحث جان بخشیدند و باعث شدند ما چیزهای تازهای در باب خوب دیدن عکس بیاموزیم.
-
Sunday 14 September 2014, 16:54
#14
از اون عکساست که وقتی نیگاش می کنی حس متضادی بهت دست میده ؛ وادارت میکنه که با دقت بیشتری ببینیش ،
عکس خوبی ولی به نظر من 2 نکته داره ؛ یکیش که همه گفتن و سایه روی دیوار و سایه های واقعی انطباق ندارن و به نظر من این سوزه ارزش اینو داشت که عکاس تو زمان مناسب اونو دوباره عکاسی کنه
ایراد دومش به نظر من اینکه محدود به زمان و مکان میشه یعنی باید درحال حاضر تو تهران باشی و نقاشی های پرسپکتیو گوشه و کنار شهر ببنی تا ظرافت کار عکاس درک کنی
نکته سوم هم اینه اینا هیج کدوم ایراد نیست بلکه نظر بنده حقیر و بیسواد در عکاسیه (بدون شکسته نفسی)
-
Wednesday 31 October 2018, 13:57
#15
از محدود تصاویری هستش که بسیاررر زیباست . البته این نظر شخصی منه و ممکنه دیگران نپسندن اما من واقعا از این تصویر خیلی خوشم اومد . بیننده قبل از دریافت پیام زندگی ماشینی و فاصله گرفتن از یک رنگی و سادگی و افسوس و غم ؛ زندگی یک زوج را نشان میده که سالها در کنار هم و برای هم ماندن که الگوی سواد کامل عاطفی شدند . و دنیای تغییرات در نمایش اوج بنیاد خانواده رو به خوبی نشان داد . شرطی شدن دو تصویر زلال و زیبا در کنار همدیگر در همان نگاه اول امید و نشاط رو تراوش میکنه . این تصویر میتونه پروفایلی از شخصیت نقد کنندگان رو هم نشان بده. عکسی کاملا گویا و سخنور در آیتم های انگیزشی هست .
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن