با صحبتی که با دکتر نعمت اله فاصلی داشتم ایشان لطف کردند و اجازه نشر مقاله جامعه شناسی عکاسی را سایت عکاسی دادند.
با توجه به اینکه سایت عکاسی مقالاتی را که قبلا منتشر شده باشند در بخش مقالات منتشر نمیکند متن مقاله را برای دوستان علاقه مند در اینجا آوردم.
مقاله اصلی برای اولین بار در سایت جناب دکتر فاضلی منتشر شده است:
با تشکر مجدد از استاد عزیز دکتر فاضلی.کد:http://farhangshenasi.com/persian/node/781
جامعه شناسی عکاسی
طبقات اجتماعی چه رابطه ای با عکاسی دارند؟ اگر عکس های مختلف را جلوی روی مان بگذاریم، چه چیز هایی را می شود فهمید؟ چرا یک عکس مجاز می شود و یک عکس نه؟ چرا توریست ها از چیز هایی عکس می گیرند که برای ما عجیب هستند؟ اینها پرسش هایی هستند که می تواند ذهن یک محقق اجتماعی را به خود مشغول دارد. اما شاید این پرسش ها بیشتر تفننی به ذهن برسند زیرا اگر این پرسش ها را پاسخ ندهیم احتمالا چیزی را هم از دست نمی دهیم و اگر پاسخ دهیم شاید گره ای از مشکلات ما باز نشود. ولی پرسش هایی در زمینه عکاسی هست که ناگزیر باید به آن پاسخ دهیم. اجازه دهید روایتی را نقل کنم.
مدتی پیش در یک برنامه رادیویی (رادیو گفتگو) شرکت کردم که موضوع آن بحث درباره چالش ها و آسیب های اجتماعی عکاسی و عکس در ایران بود. مجری پرسید در سال های اخیر تصاویری از زندگی خصوصی مردم به صورت عمومی از طریق اینترنت یا سی دی منتشر شده است. این موضوع باعث شکسته شدن حریم خصوصی شهروندان و به خطر افتادن امنیت افراد شده است. در برخی موارد حتی منجر به خودکشی، قتل، از هم پاشیدگی خانواده و نزاع خونین گردیده است. به نظر می رسد دوربین کم کم بجای ابزاری برای خوشبختی به سلاح مرگبار بدل می شود. اکنون برای حل این معضل چه باید کرد؟
در پاسخ به مجری برنامه رادیویی، ابتدا از اینکه نسبت به فناوری نوعی «هراس اخلاقی» ایجاد کنیم انتقاد کردم. ما هنوز نمی دانیم دوربین ها تا چه میزان مخاطره انگیز شده اند. نمی توان وجود چند نمونه از مسائل مذکور را نشانه مسئله اجتماعی بشناسیم. اما مجری برنامه اصرار داشت اگر امروز متوجه این جنبه های مخاطره انگیز نباشیم ممکن است در آینده امکان حل آن را از دست بدهیم. راه حلی که در آن گفتگو به ذهنم رسید توسعه بحث و گفتگوی بیشتر درباره ابعاد اجتماعی عکاسی بود. عکاسی در نگاه نخست نوعی فعالیت فردی، ساده و بدون دردسر به نظر می رسد. اما همانطور که پی یر بوردیو در «عکاسی هنر میان مایه» نشان می دهد مشق روزمره ی عکاسی توسط میلیون ها عکاس آماتور – عکس های لحظه یی خانواده گی، عکس های تعطیلات، چهره نگاره های مراسم عروسی – فعالیتی خودجوش و بسیار فردی به نظر می رسد. اما فعالیت های فرهنگی کمی وجود دارند که سازمان یافته تر و نظام مند تر از کاربرد های اجتماعی این هنر معمولی باشند.
شناخت این فعالیت نیازمند بررسی های نظری و تجربی گسترده ای است. بهر حال، بعد از آن گفتگو در این فکر بودم که باید جامعه شناسی عکس و عکاسی را جدی تر گرفت. عکس را شخصا بیشتر به مثابه امری خانوادگی، شخصی و سرگرمی تجربه کرده ام. اما می دانم که عکس امری بسیار فراتر از مقولات مذکور است. تنها کاری که در حال حاضر از دستم بر می آمد اختصاص دادن یک جلسه از درس «جامعه شناسی هنر و ادبیات» به موضوع جامعه شناسی عکاسی بود. متناسب با هدف های آموزشی، لاجرم در این کلاس برخی اصول، مفاهیم و مبانی موضوع را تشریح کردم. در اینجا گزارشی از این جلسه را که یکی از دانشجویانم آن را تهیه کرده است، ارائه می نمایم.
هدف بحث امروز ما آشنایی با جامعه شناسی عکاسی و موضوعات و دیدگاه های آن است. موضوع جامعه شناسی عکاسی به نحو کلی و اجمالی عبارت است از بررسی ابعاد یا جنبه های اجتماعی فعالیت عکاسی و عمل عکس گرفتن است. عکاسی مانند دیگر پدیده های انسانی ابعاد گسترده زیباشناسانه، اخلاقی و اجتماعی دارد. جامعه شناسی هنر همان طور که به بررسی هنرها می پردازد، عکس و عکاسی را نیز در قلمرو مطالعه خود قرار می دهد. اگرچه بین عکاسی هنری یعنی عکس گرفتن با قصد خلق اثر هنری و فعالیت عکاسی به مثابه نوعی «کنش فرهنگی عمومی» یعنی عکس گرفتن به مثابه فعالیت غیر حرفه ای، تفاوت وجود دارد. جامعه شناسی هر دو موضوع را در حیطه مطالعات خود می داند. ما در اینجا با هر دو حوزه سروکار داریم و مباحث خود را بدون در نظر گرفتن این تفکیک ارائه می کنیم..
همچنین مباحث ما عمدتا جنبه نظری دارد. ابعاد اجتماعی و جامعه شناختی عکاسی و فعالیت عکس گرفتن در ایران تاکنون کمتر بررسی شده است. از اینرو داده ها و اطلاعات تجربی کافی برای توضیح جامعه شناختی عکاسی در ایران در اختیار نداریم. ما در اینجا ناگزیریم بیشتر به بررسی های نظری در این زمینه بپردازیم. اما فهم ابعاد اجتماعی عکاسی زمانی بخوبی میسر می شود که بتوان آن را در یک بستر اجتماعی معین توضیح داد. عکاسان برای توضیح مسائل و موضوع، بجای بحث و گفتگوی نظری، مصادیق و نمونه ها را نشان می دهند. آنها از بازنمایی به مثابه روشی برای استدلال کردن استفاده می کنند. در بحث جامعه شناسی عکاسی هم می توان و باید از این روش استفاده جست. مباحث نظری می توانند کلیات، مفاهیم و رهیافت های آغازین برای شناخت موضوع را فراهم سازند. این امر به مثابه درآمد و مقدمه شناخت عکاسی ضرورت دارد اما کافی نیست.
• جامعه شناسی و عکاسی
در بحث جامعه شناسی عکاسی شاید پرسش اول نحوه پیوند عکاسی و جامعه شناسی باشد. بین جامعه شناسی و عکاسی شباهت های زیادی هست. هوارد بکر در مقاله «عکاسی و جامعه شناسی» استدلال می کند که
«عکاسی و جامعه شناسی تولدی هم زمان داشتهاند؛ اگر تولد علم جامعه شناسی را انتشار نوشته های کمت به شمار بياوریم که اصطلاح "جامعه شناسی" را برای نخستین بار به اين علم اطلاق كرد، و تولد عکاسی را تاریخی بدانیم که در سال 1839 داگر شیوه ی خود را برای ثبت تصویر بر روی صفحه ی فلزی برای همگان شرح داد. از همان آغاز، این دو (جامعه شناسی و عکاسی) به موضوعات متنوعی پرداختند. یکی از این موضوعاتی که برای هر دوی آن ها از اهمیت برخوردار بود، مطالعه و شناخت جامعه بود.»
لحظه ی تولد جامعه شناسی و عکّاسی همزمان است و تقارن این دو پدیده معنادار است. معنای جامعه شناسی آن این است که
1- هر دو پدیده، مدرن هستند؛
2- هر دو فرزندان انقلاب صنعتی اند؛
3- هر دو کم و بیش وظیفه ای مشترک در زمینه شناخت جامعه دارند.
کار جامعه شناس و عکاس، آشنائی زدائی است. عکاسی، طرح پرسش از چیزهایی است که ما عادی از کنار آن می گذریم. همان طور که جامعه شناسی هم بیان دردمندانه ای امور بدیهی است که به نحو دردمندانه ای بدیهی پنداشته شده اند. مفهوم آشنایی زدایی ابتدا برای توصیف رمان توسط فرمالیست های روسی بکار رفت. رمان نویس تجربه زندگی روزمره شخصیت های خودش را بازنما می کند. این یعنی آشنائی زدائی و غریبه کردن امر آشنا.
البته تقارن عکاسی و جامعه شناسی، صرفا در جامعه غرب بوده است. در اغلب جوامع امروزی بین توسعه جامعه شناسی و عکاسی چیزی حدود یک قرن فاصله وجود دارد. در ایران به روایت یحی ذکا سه سال پس از پیدایش عکاسی این هنر-صنعت در دسامبر ۱۸۴۲ به ایران وارد شد. ناصر الدین شاه به این فن علاقه فراوانی داشت و خود نیز عکاسی میکرد. آلبومخانه کاخ گلستان تعداد بسیاری از عکسهای بسیار قدیمی ایران را در خود دارد. اما جامعه شناسی در حدود یک قرن بعد در ایران آغاز به شکل گیری کرد. با وجود این عدم تقارن، می توان بین توسعه این دو در ایران نوعی همبستگی را در نظر گرفت: اینکه هر دو پاره از فرایند مدرن شدن ایران هستند.
جامعه شناسان حداقل در سه زمینه زیر با دوربین و عکاسی ارتباط نزدیک داشته اند:
1- عکاسی و دوربین به عنوان ابزار تحقیق:
جامعه شناسان حداقل طی قرن بیستم به نحو گسترده ای از دوربین به عنوان ابزاری برای گردآوری داده های تحقیق استفاده کرده اند. در بسیاری از تحقیقات اجتماعی دوربینهای ویدیویی و عکاسی به عنوان فن آوری جمع آوری اطلاعات استفده شده است. به طور مشخص می توان از دوربین برای شناخت گروههای کوچک، مردم نگاری، مطالعات تاریخ شفاهی، مطالعه فضاهای شهری و بسیاری زمینه های استفاده کرد. دوربین ها کمک می کنند تا محققان جزئیات زیادی از کنش ها و پدیده های اجتماعی را ثبت و ضبط و مشاهده نمایند. همچنین دوربین ها کمک می کنند تا جامعه شناسان وضعیت های اجتماعی را شناسایی و برای نسل های آینده محفوظ بنمانند.
هوارد بکر کاربرد دوربین به مثابه ابزار تحقیق را اینگونه توصیف می نماید:
دوربین را به عنوان دستگاهی در نظر بگیرید که به ثبت و تهیه ی رونوشت می پردازد، درست مثل یک ماشین تایپ. مردم از ماشین های تایپ برای اهداف گوناگون بهره میبرند: رونویس یک آگهی برای فروش اجناس، نوشتن داستان برای روزنامه ها، داستان های کوتاه، دفترچه های راهنما، متن ترانه ها، زندگی نامه ها، تاریخ نگاری، مقاله های علمی، نامه و.... ماشین تایپِ خنثی هریک از این کارها را به همان کیفیتی که مهارت کاربر آن اجازه می دهد انجام می دهد. به دلیل افسانه ی دیرپایی که بر اساس آن، دوربین تنها به ثبت آن چه در مقابلش قرار دارد می پردازد (که در این باره، من بعدها توضیح بیشتری می دهم)، مردم غالباً از درک این مسأله عاجزند که دوربین نیز در دسترس یک کاربر ماهر قرار دارد و قادر است همه ی کارهایی را که ذکر شد، به سیاق خود انجام دهد. عکاسان غالباً موارد فوق الذکر را در قالب معادل مشخصي برای نمونه ی زبانی آن انجام داده اند (تصویر در دوربین، نظیری برای نمونه ی زبانی است در ماشین تایپ). عکاسان متفاوت در محافل سازمانی و جوامع شغلی متفاوتی فعالیت می کنند که محصول آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد، همان گونه که زمینه های سازمانیاي که جامعه شناسان در آن ها فعالیت می کنند، محصولات آن ها را تحت الشعاع قرار می دهند...
همچنین عکاسی ابزاری برای کشف های اجتماعی و بازنمایی آنهاست. برای مثال عکاسی مثل نقاشی می تواند سنخ ها یا«تیپ های اجتماعی» را کشف و بازنمایی کند. عکاس مثل نقاشی که پرترِ می کشد، چهره یا پرترِ افراد را می کشد. این چهره ها یک تیپ اجتماعی است. نمونه اش هم مجموعه «انسان های بدون نقاب» اثر آگوست لاندِر است. این مجموعه صدها پرتر مختلف از اقوام مختلف آلمانی را نشان می دهد. جمله ای هست که می گوید «یک تصویر بیش از هزار واژه سخن می گوید».
2- عکاسی و عکس به مثابه بازنمایی جامعه:
جامعه شناسان تصاویر و عکس ها را به مثابه بخشی از فرهنگ هر جامعه تحلیل می نمایند. این موضوع بخصوص درباره جامعه امروزی که به نحو گسترده ای بصری و تصویری شده است اهمیت زیادی دارد. در دنیای کنون تصویر و عکس در تمام ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ما حضور دارد. ما در عصر بازنمایی تصویری همه چیز زندگی می کنیم. رسانه ها هر لحظه هزاران عکس از زندگی ما تولید و منتشر می سازند. شناخت گونه های تصویری، شیوه های بازنمایی تصویری زندگی در یک جامعه، و موضوعاتی از این نوع بخش مهمی از جامعه شناسی دنیای معاصر در هر جامعه است.
3- عکاسی و عکس به مثابه سوژه و ابژه تحقیق
عکاسی و عکس پدیده، مسئله و نهاد اجتماعی است. جامعه شناسی عکاسی اشاره به این موضوع دارد. در این بحث ما به بررسی موضوع حاضر می پردازیم. در اینجا جامعه شناس با ابعاد اجتماعی فعالیتی به نام عکس گرفتن و پدیده اجتماعی به نام عکاسی سرو کار دارد. او می خواهد از منظر جامعه شناختی تعریفی از عکاسی ارائه دهد.
• ابعاد اجتماعی عکاسی
درباره ابعاد زیباشناسانه و فنی عکس، عکاسی و عکس گرفتن کتاب های بسیاری در اختیار هست. اما به «ابعاد اجتماعی» آن کمتر توجه شده است. اگرچه وظیفه ی عکاسی فقط شناخت جامعه نیست؛ عکس گرفتن می تواند برای تولید سرگرمی، ارزش های فردی یا هدف های تجاری باشد. اما علی رغم این موضوع، عکس گرفتن فعالیت اجتماعی است و ابعاد وسیعی دارد.
پی یر بوردیو در کتاب «عکاسی هنر میان مایه» (1386) به نحو دقیق و عمیقی بسیاری از معانی و ابعاد اجتماعی «عمل عکس گرفتن» را توضیح داده اند. همچنین جان برجر در کتاب «درباره نگریستن» (1377) کاربردهای اجتماعی عکاسی را نشان داده اند. برای درک همه جانبه ابعاد اجتماعی عکاسی آثار مذکور را بخوانید. اگر بخواهیم فهرست وار ابعاد اجتماعی عکاسی را توضیح دهیم باید حداقل محورهای زیر را در نظر داشته باشیم.
1- بنیادهای اجتماعی عکاسی: اینکه عکاسی در چه ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شکل گرفته است.
2- پیامدهای اجتماعی عکاسی: اینکه عکاسی در زندگی اجتماعی چه تأثیرات و پیامدهایی داشته است.
3- کاربردها و کارکردهای اجتماعی عکاسی: اینکه ببینیم عکاسی را برای کدام هدف های اجتماعی به کار می گیریم.
4- عکاسی به مثابه ابزار شناخت: از ابزار دوربین برای شناخت استفاده می شود. مثلاً مالینوفسکی، انسان شناس کلاسیک در سال های 1914 -1918 در مجمع الجزایر تریبِریان در گینه نو در غرب اقیانوس آرام یک مجموعه عکس هایی فراهم کرد که امروز گنجینه ای مهم در دانش انسان شناسی است.
5- رابطه ی عکس و عکاسی با طبقات اجتماعی: در عرصه هنر ما گروه هنر مند و هنر دوست داریم که هر دو در حال حال نزاع و رقابت بر سر سرمایه های هنری اند. که این به نوبه ی خود نابرابری اجتماعی را باز تولید می کند. چون این خود باعث تولید ثروت می شود. البته امروزه ابزار دوربین بسیار فراگیر شده و مثل پنجاه سال پیش که داشتن دوربین برای افراد تشخّص محسوب می شد نیست.
6- محتوای اجتماعی عکس ها: ایکه عکس به مثابه یک ژانر اجتماعی چه مضامین و پیام هایی داراست.
7- فرهنگ و جهان اجتماعی عکاسان: ارزش ها، باورها، هنجارها و الگوهای فرهنگی موجود در اجتماع عکاسان
8- عکاسی به مثابه نهاد اجتماعی: سازمان ها و انجمن های عکاسی
9- مناسبات اجتماعی نهاد عکاسی: مناسبات میان عکس، عکاسی و عکاسان با نهادهای اجتماعی (مانند خانواده و دین)، اقتصادی (نقش عکاسی در بازار و تولید و توزیع ثروت) و سیاسی (رابطه عکاسی و نهادهای قدرت).
10- عکاسی به مثابه مسئله اجتماعی: رابطه عکاسی و فرایندهای عمومی اجتماعی مانند جهانی شدن، دموکراسی، مدرنیته، پست مدرنیسم، شهرنشینی، صنعتی شدن، جنبش های اجتماعی مانند فمنیسم، ضدنژادگرایی، محیط زیست گرایی...
11- عکاسی به مثابه اندیشه اجتماعی: مناسبات میان عکاسی نحله های فکری و فلسفی مانند مارکسیسم، نظریه انتقادی، فمنیسم، پسااستعمارگرایی، اسلام...
12- مصرف اجتماعی عکس: موقعیت های اجتماعی عکاسی و تماشای عکس، بینندگان و خریداران عکس، روش ها و ابزارهای مصرف عکس..
13- عکاسی به مثابه قدرت: مناسبات قدرت در جهان عکاسی، روابط بین عکاسی و گروه ها و ایدئولوزی های سیاسی، مناسبات بین عکاسی و دولت، تعهد سیاسی در عکاسی ....
14- تاریخ اجتماعی عکاسی: توسعه و تحول فنون، کاربردها، مضامین، موقعیت ها و ارزش ها در روند پیدایش و ظهور عکاسی در اوایل قرن نوزدهم تاکنون.
فهرست بالا گستردگی حوزه جامعه شناسی عکاسی و عکس را بخوبی نشان می دهد. اگر بخواهیم تمام این موضوعات را به نحو قانع کننده ای بررسی نماییم باید چندین جلد کتاب بنویسیم. با در نظر گرفتن گستردگی کاربرد دوربین و عکاسی در دنیای امروز، مسلما هر یک از محورهای مذکور می تواند دستور کار مناسبی برای تحقیقات منظم و روشمند جامعه شناختی در هر جامعه از جمله جامعه ایران باشد. با در نظر گرفتن این گستردگی یقینا مجال توضیح همه این ابعاد در اینجا و اکنون وجود ندارد. از اینرو برخی نکات را مختصرا توضیح می دهم.
• ماهیت اجتماعی عکاسی
ماهیت اجتماعی عکاسی اغلب نادیده گرفته می شود. معمولا عکاسی را به صورت فعالیتی فنی و فناورانه تعریف کرده و می گویند عکاسی به فرایند ثبت تصاویر بهوسیلهٔ دریافت و ثبت نور بر روی یک سطح حساس به نور، مانند نگاتیو (فیلم) یا سنسور الکترونیکی، گفته میشود. الگوهای نوری بازتابیده شده یا ساطع شده از اشیا بر روی سطح حساس به نور (هالوژن نقره یا سنسور) تاثیر میگذارد و باعث ثبت تصاویر میگردد. عکاسی دارای سه جنبهٔ علمی، صنعتی و هنری است. عکاسی بهعنوان یک پدیدهٔ علمی متولد شد و بهشکل یک صنعت گسترش یافت و همچنین جنبههای هنری نیز در آن ظهور کرد. آیا به راستی این تعریف و طبقه بندی از عکاسی، می تواند درک درست و همه جانبه ای از عکاسی به ما دهد؟ پرسش های زیادی درباره عکاسی وجود دارد که توضیحات دائره المعارفی مذکور که در ذهن عامه مردم نیز وجود دارد پاسخ گوی آنها نیست. کافی است به ابتدای مقاله نگاهی بیاندازیم و پرسش های مطرح شده را از دیدگاه تعریف دائره المعارفی حاضر بسنجیم.
این تلقی فنی در گفتمان عمومی عکاسان نیز رایج است. عباس حاجی پور یکی از عکاسان ایرانی درباره عکاسی می گوید: «عکس و عکاسی با علم شروع شد با صنعت پیشرفت کرد و با هنر تجلی پیدا کرد. به جرأت میتوان گفت که عکاسی مانند هنرهای دیگر فقط ذوق و سلیقه و خلاقیت فردی نبود. فرآیند شیمی با حاشیهبندی علم فیزیک شروع شد، تکنیکها و ابداعات، اختراع شد و این صنعت پیشرفت کرد، سپس متوجه شدند که این شهود که بر صفحهای سفید نقش میبندد، میتواند دارای پیام و سبک و سیاقی باشد. بنابراین میتوان گفت که دو مقولهی صنعت و هنر از یکدیگر جدا نیستند؛ مخصوصاً در عصری که تکنولوژی عکاسی حضور متغیری دارد. عکاسی آنالوگ به دیجیتال تغییر پیدا کرد، خود عکاسی دیجیتال هر روز در حال تغییر است و سعی میکند که یک سری از دغدغههای عکاسی را در ثبت عکس به کناری بگذارد. شاید آسان کردن و حل کردن مسائل فنی و مسائل تجهیزاتی عکاسی کم شده و عکاس دیگر دغدغههای قبل را مانند فیلم و فرایند چاپ و ظهور را ندارد اما بدون فهم آن هم امکانپذیر نیست. در عکاسی فشار دادن دکمه "شاتر" یا "دکلانشور" یک ابزار و تکنیکهایی را میطلبد تا بتوان عکس را بر صفحهی حساس ثبت کرد.
استدلالی که در اینجا وجود دارد این است که در عکاسی به دلیل وجود دوربین نقش عامل انسانی و نتیجتا جامعه و فرهنگ کم رنگ است. یعنی دوربین به نوعی خودش را تا حدودی بر عکاس تحمیل می کند زیرا به تعبیر مک لوهان «رسانه همان پیام است. ظاهرا دخالت عامل انسانی در عکاسی کمتر از نقاشی است. یعنی نقاشی یک اثر صد در صد مجعول است زیرا در نقاشی ابزارهای فنی کمتری واسطه ی انسان و اندیشه او هستند. ولی عکاسی چون دوربین واسطه ی تفکر است ظاهرا تأثیر ارزش ها و ایدئولوژی ها در تولید عکس را محدود تر می کند. علی رغم این موضوع، جامعه، فرهنگ و محیط نقش اساسی در عکس گرفتن دارد. عکس گرفتن صرفا فلش زدن و کار با دوربین نیست. عکاسی یعنی اندیشیدن با دوربین. آن چیزی که این دو را متمایز می کند تفکری است که دوربین را هدایت می کند. پرسش کلیدی در عکاسی این است که چه چیزی اُبژه عکاسی باشد و اینکه اُبژه مان را از چه زاویه ای ببینیم. برای عکاسی کردن، بایستی تفکری مشخص و آگاهانه ما را هدایت کند، اندیشه ای که در پرتو آن بتوانیم چیزها را ببینیم.
پیچیدگی کار عکاسی این است که در باره ی چیزهای عریان بایستی به ابعاد پنهان آن توجه کنیم. درست بر عکس سایر فعالیت های علمی و فکری چیزها که معمولا طی آن درباره ی وجوه پنهان امور می گردیم در عکاسی دنبال وجوه عریان چیزها می گردیم.
عکس معروفی هست که بچه آفریقائی از گرسنگی در حال مرگ است. و یک کرکس پشت بچه است. عکاس این عکس، خودکشی می کند. یعنی یک تفکری آنقدر برای او دهشتناک است که موجب خودکشی او می شود.
علاوه بر ایده داشتن برای عکاسی، برای «دیدن عکس» هم ما باید «زبان عکاسی» را بدانیم. برای برخی افراد عادی، عکس های هنری بی مفهوم و نامأنوس است، زیرا زبان عکاسی را نمی دانیم. از اینرو هم برای عکس گرفتن و هم برای فهم عکس، باید ادراک مان را توسعه دهیم. عکاسی بر خلاف ظاهرش که هر کسی می تواند آن را ببیند این گونه نیست. دیدن عکس دشوارتر از عکاسی کردن است. زیراهر عکس از دل یک متن تاریخی بر می خیزد و هر عکاسی به یک گفتمان فکری تعلق دارد. برای فهم عکاسی باید، هر دو مقوله عکس گرفتن و عکس را بشناسیم. البته همه هنرها این گونه است هنرها هم همین است؛ چون فریبنده است. یعنی انسان ها می پندارند همین قدر که در معرض یک موسیقی یا فیلم یا گالری عکس قرار گرفتند، توانایی مصرف هنر را دارند. اما در واقع این گونه نیست. درک اثر هنری زمانی امکان پذیر است که ما رویه های تولید رمزگان در هنر را بشناسیم. فلذا به هر مقدار ما با این رویه های تولید آثار هنری آشنا باشیم امکان ارتباط جدی تر ما با اثر هنری امکان پذیرتر می شود.
• همگانی شدن عکاسی
یکی از چیزهای که عکاسی و عکس گرفتن را برای جامعه شناس مهم می سازد عمومی بودن یا همگانی شدن آن است. از اینرو بهتر است توجه بیشتری به این موضوع داشته باشیم. امروزه عکاسی مانند موسیقی، «مصرفی همگانی» دارد. امروزه هر فردی علاوه بر ساعت مچی، تلفن همراه و همراه آن، دوربینی برای عکس گرفتن و دیدن عکس ها از طریق بلوتوس در اختیار دارد. انسان قرن هیجدهم با در دست داشتن «ساعت» و «کتاب»، نوزدهم با «روزنامه»، بیستم با دوربین عکاسی تجربه منحصر بفردی نسبت به انسان های پیش از خود به دست آورد. هر چیر هنگام همگانی شدن نه تنها ارزش اخلاقی می یابد بلکه قدرت تاثیرگذاری اجتماعی شگرفی کسب می کند. عکس پاره از زندگی روزمره و عمومی انسان قرن بیست و یکم شده است. از اینرو، علوم اجتماعی ناگزیر است آن را ببیند.
اندیشیدن همگانی بصری با عکاسی شروع شد اگرچه نقاشی به مثابه اولین فن و ابزار برای بصری شدن را در هزاران سال پیش ابداع کردیم اما فرآیند عمومی اندیشیدن به کمک تصویر با عکاسی شروع شد. بشر برای هزاران سال با واژه ها می اندیشیده است. در تمام طول تاریخ، متن های مکتوب یا گفت و گوهای محاوره که بر واژه یا کلمه استوار هستند، مهمترین ابزار ارتباط و اندیشه برای بشر بوده است. با ابداع عکاسی ما انسان ها این فرصت را یافتیم که علاوه بر واژه ها و کلمات از تصاویر نیز برای اندیشیدن کمک بگیریم. در دوره های نخستین پیدایش «هنر عکاسی» تقریباً دوربین ها در زمینه های اندکی امکان اندیشیدن را فراهم می کردند. در ابتدا برای دهه های طولانی امکان «تولید انبوه» دوربین عکاسی وجود نداشت. از اینرو، هر دوربین ارزش مادی و قیمت بسیار بالایی داشت و صرفا درباریان و طبقات فرادست امکان تهیه آن را داشتند. همچنین دوربین ها از چنان «پیچیدگی فنی» برخوردار بودند که فقط معدودی از انسان ها می توانستند از آنها استفاده کنند. به تدریج با توسعه و تحولات تکنولوژیکی که به وجود آ مد این امکان فراهم شد که دوربین ها همگانی تر و استفاده ی از آن آسانتر شوند؛ به طوری که امروزه اکثریت انسان ها همواره در تمام لحظه ها می توانند مصرف کننده یاتولید کننده عکس باشند. بخصوص موبایل یا تلفن همراه نقش مهمی در همگانی شدن عکاسی ایفا نمود. امروزه موبایل ها این امکان را فراهم کردند که همه مردم بتوانند تولید کننده ی عکس باشند نه فقط مصرف کننده ی آن.
پیش از آنکه اینترنت شکل بگیرد ابتدا روزنامه ها در نیمه دوم قرن نوزدهم و بعد تلویزیون در نیمه قرن بیستم، این امکان را فراهم کردند که در تاریخ فرهنگ بشر انقلابی به نام «بصری شدن» بوجود آید. در این انقلاب به تدریج در حال جایگزینی یک رژیم معرفتی جدید هستیم که طیّ آن به جای واژگان داریم عادت می کنیم با تصویرها بیندیشیم. دوربین های عکاسی توانستند این امکان را برای ما فراهم کنند که دوربین های فیلم برداری به وجود بیاید و از طریق آن هنر سینما و فیلم برداری شکل می گیرد و از طریق همان، تلویزیون ها به وجود می آیند. بدین ترتیب بشر قادر می شود که دنیا را به کمک تصویرها، توصیف کند. بعد از طریق فرآیند توصیف بصری، درباره ی جهان پیرامون خود می اندیشد. از این رو تأثیر عکاسی در زندگی اجتماعی ما به عنوان فرآیندی که از طریق آن می اندیشیم به مراتب بیش از بسیاری از تکنولوژی های دیگر مانند اتومبیل، هواپیما ، پیشرفت های علمی ، پزشکی است.
بصری شدن انقلابی عظیم در کل علوم دانشگاهی ایجاد است. اجازه دهید رشته تاریخ را مثال بزنم. امروزه بصری شدن مسیر تاریخ نویسی را از نظر معرفت شناختی دگرگون کرده است زیرا تا امروز مورخان به کمک واژه ها حوادث تاریخی را توصیف و تبیین می کردند. از این رو، مورخ بیشتر «نگاه تک بعدی» و «خطی» به حوادث تاریخی داشت. اما با توسعه استفاده از عکس و تصویر در «بررسی های تاریخی»، اکنون مورخ می تواند به کمک عکس ها، فیلم ها و تصاویر، با «نگاه چند بعدی» و غیر خطی حوادث و وقایع را بازنمابی کند. در «متن های تاریخی مصور» اکنون علاوه بر توضیحات و توصیفات مورخ، هر حادثه ای به کمک تصاویر دارای مکان و زمان است و انسان های مختلفی در این تصاویر هستند. بخاطر دارم در کتاب های درسی تاریخ مدرسه ما، عکسی را می دیدیم که انقلابیون مشروطه خواه در حال ورود به تهران هستند. در اینگونه اسناد تاریخی ما علاوه بر متن، «فرا متن» یا بستر حادثه را نیز مشاهده و لمس می کنیم. امروزه تاریخ فقط در کتابها و متون مکتوب، محدود نمیشوند. فیلم ها، تصاویر و عکس های تاریخی امروزه اهمیتی اگر بیشتر از متن های تاریخی نداشته باشند، ارزش کمتری ندارند. اگر کتاب های تاریخی امروز را با دو قرن پیش مقایسه کنیم، می فهمیم که این متون انباشته از عکس های تاریخی هستند. کتاب «مروج و الذهب» اثر ابوالحسن مسعودی در قرن چهارم، تاریخ بیهقی، تاریخ بلعمی، طبری یا آثار تاریخ نگاران غربی قدیم، هیچ کدام مصور نیستند. تا یک قرن پیش روال متون تاریخی همین گونه بود.
• پیامدهای اجتماعی عکس گرفتن
عکس و عکاسی نه تنها در شیوه روایت و بازنمایی تاریخ تاثیر شگرف نهاده است بلکه خود کنش عکاسی موجب رخ دادهای مهم تاریخی شده است. عکس همواره يکی از رسانه های مهم بازنمايي روابط قدرت در عصر مدرن بوده است. در اینجا دو مثال تاریخی جالب و مهم در این زمینه وجود دارد.
در اول فوريه 1968 روزنامه های آمريکا عکسی را منتشر کردند که نشان می داد رئيس پليس شهر سايگون در ويتنام جنوبی در وسط خيابان مغز پسرنوجوان دست بسته ويت كنگی را با تپانچه هدف قرار داده است. اين نوجوان توسط ماموران دستگير شده بود و نزد رئيس پليس كه در خيابان بود آورده بودند تا بگويند اعتراف نمي كند و كسب تكليف كنند. رئيس پليس كه درجه سرهنگي داشت به اين صورت او را كشت. اين عکس خشم عمومي را در سراسر آمريکا بر ضد حاكمان ويتنام جنوبي بر انگيخت و صداي اعتراض آمريكائيان را كه چرا دولتشان از چنين مقامهايي حمايت مي كند بلند كرد و تظاهرات ضد جنگ ويتنام شدت يافت. اين عکس چنان در افكار عمومي تاثير گذارد كه بعد از سقوط سايگون مردم آمريکا جشن گرفتند.
حال به مثالی دیگر توجه کنید. بانو«رٌزا لي پاركز» يکی از محبوب ترين چهره های امروز جهان است. او در چهارم فوريه 1913 در خانواده سياهپوست فقيری در « تاسكجي » ايالت جنوبي آلاباما آمريکا به دنيا آمد. پدرش نجار و مادرش آموزگار بود .او در محيط پر تبعيض و خشونت بار عليه سياهان که رنگ پوست ملاك برتري انسان بود زندگی می کرد.. تبيعض نژادی در سراسر آمريکا بخصوص ايالت آلاباما چنان وحشيانه بود که حتی بعد از پيروزی «جنبش سياهان»، دکتر مارتين لوتر کينگ، رهبر جنبش، در سخنرانی مشهور خود در 28 آگوست 1963 گفت:
امروز من يك آرزو دارم. آرزو دارم كه روزی در ايالت آلاباما، با آن نژاد پرستان شرور و خبيث و آن فرماندارش كه از لبانش كلمات تبعيض آميز می چكد، پسرها و دخترهای كوچولوی سياه بتوانند دست به دست پسرها و دخترهای سفيد داده و با همديگر مثل برادر و خواهر قدم بزنند.
يکی از نشانه های فاحش تبعيض نژادی، ممنوعيت ورود سياهان از در جلو اتوبوس و نشستن در صندلی های رديف جلو بود. حتی در صورت ورود سفيد پوست به اتوبوس و نبود صندلی، سياهان می بايست طبق قانون صندلی خود را ترک می کردند. اول دسامبر 1955 "رُزا لی پارکز" عازم محل کار خود به يک کارگاه لباس دوزی در شهر "مونتگمری" بود. او شجاعانه از در جلو اتوبوس وارد شد و بر روي صندلي رديف جلو نشست. راننده خشمگينانه به او اعتراض کرد. رُزا به اعتراض راننده توجه نكرد و از جاي خود تكان نخورد. راننده اتوبوس را متوقف ساخت و به پليس تلفن كرد، زيرا كه نشستن سياهپوستان روي صندليهاي رديفهاي جلو اتوبوس در آن ايالت جريمه نقدي داشت. تا آمدن پليس، بسياري از مسافران اتوبوس كه براي رسيدن به محل كار عجله داشتند پياده شدند. يكي از آنان به روزنامه شهر تلفن كرد و عكاسی از اين صحنه عكس گرفت. پليس رُزا را به دادگاه برد و جريمه شد. روزنامه نگار سياهپوست شجاعی از رفتار راننده و نشستن مظلومانه رُزا در اتوبوس عکس هايي تهيه و به سراسر جهان مخابره کرد. انتشار عكس و گزارش كار او و اظهارات رُزا دربازجويي پليس در روزنامه های جهان حمايت جهانی برای تصويب "حقوق مدنی" در کنگره آمريکا را بدنبال آورد. امروز آمريکايي ها سالروز تولد رُزا را جشن می گيرند و نام او پاره ای از تاريخ جنبش مدنی آمريکا شده است.