درود
برای شروع ، شاید پی گرفتن صحبت جناب روشن بهترین کار باشه . بنده تحلیل رو با شماره گذاری آثار شروع می کنم تا کار راحت باشه . آثاری که در کامنت شماره ی 4 مطرح شد رو از بالا به پایین از 1 تا 4 شماره گذار می کنیم .به نقل از nmroshan
قصد این تاپیک این نیست که بگوید این آثار، دارای پیام یا مفهوم هستند یا نیستند.
عکس شماره 1 : عکس نخست به وضوح داره از تو در تو بودن و پیچیدگی درونی ذهن آدمی حکایت می کنه . هنرمند در این برداشت تلاش داشته تا تحلیل و تجذیه ی دائمی روح انسان رو در اثر این پیچیدگی ها نشون بده .
عکس شماره 2 : این اثر ضمن بیان تخلیه ی درونی انسان ، وی رو در حال اندیشیدن به روشی نو برای بازسازی و تعمیر ذهنی خودش نشون میده .
عکس شماره 3 : این عکس به همراه عکس 4 چون هر دو در دسته ی آنتی گراویتی می گنجند ، نیازمند مقدمه ای کوتاهند . آثار آنتی گراویتی عموما دال بر سبک بالی و تخلیه ی روحی و روانی و آرامش روحی انسان اند . در عکس شماره ی 3 نیز ما انسانی رو می بینیم که ظاهرا پس از طیّ مرحله ی 2 ، خودش رو در حالت عدم جاذبه می بینه .
اما دو حالت باعث میشه تا ما اندکی بیشتر به تحلیل عکس بپردازیم . نخست آنکه انسان در این عکس میان تکیه گاه و آسمان مُعلقه . معلق بودن همواره نمادیست برای بیان دوگانگی میان دو عالم یا دو حالت یا دو احساس و هر دوگانگی دیگری . در واقع معلق بودن انسان در این عکس قصد بیان این نکته رو داره که انسان گرچه در مرحله ی قبل از پیچیدگی های ذهنی و سنگینی های فکری خلاص شده ، منتها هنوز خود رو در یک دوگانگی برای انتخاب میان رفتن یا ماندن می بینه .
آنچه بیشتر از پیش ، فرض بنده رو به یقین تبدیل می کنه ، حالت بانوی درون عکسه که اصطلاحا با عنوان حالت "زار" نامیده میشه . زار حالتی روحی و روانیه که انسان در اون ، به ژستی دقیقا یکسان با ژست بانوی درون تصویر می رسه . در این حالت ، انسان در ظاهر از خود بی خود میشه ؛ یعنی با اینکه جسم اون در میان ما حاضر خواهد بود ، ولی روحش به پرواز در میاد ؛ در این عکس هم دقیقا فرد با تکیه بر تکیه گاه ، هنوز به پیچیدگی های انسانی تکیه داره ولیکن با حالتی معلق ، داره دست یابی بُعد اصلی وجودشو (روح) به آزادی و سبک بالی نشون میده .
هم چنین در حالت زار ، انسان ظاهرا از خود بی خود میشه (بانوی درون عکس نیز از خود بی خود است) ولی در باطن ، به تفکری عمیق میان مباحث و موضوعاتی که اونو به حالت زار کشونده (دردها و رنج های روزانه یا حالت های عمیق عرفانی) می پردازه .
با این سر نخ های مشخص و با این توضیحات ، یقینا می تونیم بگیم که عکس شماره ی 3 بیانگر دوگانگی و تعلقات روحی انسان پس از رهایی از حالات قبلیه .
عکس شماره ی 4 : برداشت آخر ، اوج رهاییه . یعنی انسان تونسته با طی مراحل شد و تعالی به سوی رهایی و آزادی ذهنی ، بدون تکیه بر هیچ تکیه گاهی ، به اوج برسه .
البته این تمام ماجرا نیست ؛ کلید اصلی در همین عکس 4 نهفته است . در این عکس ، انسان که گویی از تمام قید و بند ها رهایی یافته ، در حال جدایی از آخرین پیچیدگی و سنگینی انسانی ، به نام "جسمه" . این عکس به ما نشون میده که وقتی روح آزاد شد ، شتابی خواهد گرفت که هیچ جسم و پیچیدگی ای توان همراه با اون رو نداره . لذا آخرین حرکت انسان ، جداییه ، جدایی از اخرین تعلقی که ما رو از تولد تا لحظه ی اوج همراهی می کنه . و در اخر جسم اندک اندک از روح خودش جدا میشه تا روح به آزادی نهایی برسه .
کلیدی که برای فهم این مطلب در فوق اون عکس گذاشته بودم ، عنوان فیلم source code بود . اگر بیننده اون قدر باهوش نبوده که بتونه چنین مفاهیم و پیوستگی هایی رو از ابتدا تا انتها درک کنه ، اگر از قبل این فیلم رو دیده باشه ، می دونه که نقش اصلی در آخر فیلم از جسم خودش جدا میشه و در دنیایی که آرزوشو داشته ، روحش به پرواز در میاد .
عزیزانم ؛ بنده توقع ندارم که هر بیننده ای بتونه تفسیر من رو داشته باشه . من می پذیرم که نگاه هر شخص با دیگری متفاوته . و دقیقا به همون دلیل بود که کلید های زیادی در عکس قرار دادم تا بیننده رو به تفکر در مفهوم مورد نظرم وا دارم . ولیکن متاسفانه فرصت بیننده برای واکاوی موارد مذکور ، به 10 دقیقه هم نکشید و لطف دوستان ، کمی کمتر از عُرف معمول شامل حال ما شد . لااقل پسندیده بود اگر دوستان فرصت و زمان لازم برای اندیشدین در مورد عکس ها رو نداشتن ، از بنده سوال می کردن تا پس از یک هفته توضیح بدم (یک هفته به خاظر این هست که می خوام بیننده روی عکس فکر کنه نه اینکه خودم به سرعت ، برداشت شخصیمو به اون دیکته کنم) . در هر صورت هر چه بود ، گذشت . اگر سوالی هست ، بفرمایید تا پاسخ بدم .
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
ویرایش توسط persian.boy : Saturday 13 August 2011 در ساعت 02:02 دلیل: اشتباه نگارشی
توضیحاتی که در مورد عکسها دادید، جالب بودند اما مشکل این است که تا جایی که من میدانم ارتباط بین اجزای یک مجموعه عکس معمولا واضحتر از این حد است. به بیان دیگر، ممکن است هر کدام از تکعکسها برای دریافت مفهوم نیاز به فکر داشته باشند اما معمول ارتباط بین آنها به سرعت و توسط اغلب بینندگان درک میشود.
این چیزی است که من در مشاهده مجموعه عکسها دیدهام.
مساله دوم در مورد مجموعه شما، تفاوتهای ساختاری شدید بین تک عکس هاست. یعنی آن عناصری که ما معمولا به عنوان حلقه مشترک بین تک عکسهای یک مجموعه میبینیم، در اینجا وجود ندارند. هر چند شما از لحاظ مفهومی، یک سلسله مراتب برای آنها فرمودید اما تفاوت ساختاری مانع از ایجاد چنین زنجیره معانی در ذهن بیننده میگردد.
و مساله سوم. معمولا یک مجموعه عکس توسط یک هنرمند تهیه میشود. یعنی نمیتوان چند عکس مختلف را که در برخی مفاهیم مشترک هستند انتخاب کرد و به آنها عنوان مجموعه عکس داد.
ویرایش توسط nmroshan : Saturday 13 August 2011 در ساعت 12:38
من هنوز اندر خم كوچه اولم
براي دانستن خودم هم كه شده دوست دارم بدانم كه به اين مجموعه يا آثار مشابه عنوان عكس اطلاق ميشود يا اسم ديگري دارند آيا كار كردن به اين سبك جزيي از عكاسي است يا نقاشي يا فوتو آرت .... ؟ يادم هست در تاپيك HDR بحثي مشابه پيش آمد و يكي از دوستان با ارائه عكسهاي مشابه تمايز بين hdr و سورئال را ياد آور شدند ...
البته ميدانم كه اين سوال در راستاي بحث تاپيك نيست اما فرصت و مكان بهتري براي اين سوال پيدا نكردم .
به گمانم این عکس هست و یا نیست تاپیک را منحرف میکند.
همچین تاپیکی داریم؟ اگر نیاز میبینید چنین تاپیکی هم بسازیم.
درود
ابتدا از حُسن توجه حضرت عالی سپاسگذارم . با توضیحات شما موافقم . قانونا باید ارتباط میان عکس ها راحت تر درک بشه . ولیکن هدف بنده از ابتدا این نبوده گکه خوراک آماده و حاضری رو به بیننده بخورونم . من نمی خواستم تنها توسط بُعد و رنگ ، چشم "عامه" رو نوازش یدم . من عکس ها رو به صورت طبقه بندی شده و با چینشی مشخص خدمت "قشر الیت" ارایه کردم . سر نخ زیاده هم برای مفهوم ارایه دادم تا بیننده رو به تفکر وادارم .توضیحاتی که در مورد عکسها دادید، جالب بودند اما مشکل این است که تا جایی که من میدانم ارتباط بین اجزای یک مجموعه عکس معمولا واضحتر از این حد است. به بیان دیگر، ممکن است هر کدام از تکعکسها برای دریافت مفهوم نیاز به فکر داشته باشند اما معمول ارتباط بین آنها به سرعت و توسط اغلب بینندگان درک میشود.
جناب روشن ، بنده ضمن احترام زیادی که به کارهای ارایه شده توسط دوستان در اون تاپیک قائلم ، ولیکن اکثر کارها هدفی برای جذب ذهنی مخاطب به همراه ندارن . هدف من این بود که به بیننده کمک کنم خودش بتونه ارتباطی بین اجزای این مجموعه بر قرار کنه و اگر نتونست ، من با توضیحات خودم به اون کمک کنم .
بنده با توضیحات شما موافقم اما نمی تونم بپذیرم که تنها روش مجموعه سازی ، همینه که شما می فرمایید (البته شما هم چنین اشاره ای نکردید) . بنده عکس هایی رو ارسال کردم ، که از لحاظ مفهومی ، کوچکترین همخوانی ای که بیننده در اون ها می تونست پیدا کنه ، همین وجود مباحث انسانی بود . بعد از رسیدن به مباحث انسانی ، همین که دو عکس دارند پیچیدگی و سنگینی ذهنی رو فریاد می زنن کافیه تا بیننده به این درک برسه که مجموعه ی من ، قراره پیچیدگی های ذهنی انسان رو بگه . در عکس سوم هم 2 کلید وجود داشت که البته فهمشون از 2 تای قبلی دشوار تر بود ؛ اولین کلید معلق بودن اون بانو بود و کلید دوم هم ژست ایشون بود . اگر کسی پس از فهم عکس های 1 و 2 ، کلید های عکس 3 رو هم می بفهمه ، دیگه فهمیدن عکس 4 براش کاری نداره .
لذا بنده مجموعه ی حاضر رو لااقل از لحاظ چینش و مفهوم ، پیوسته و دارای هم پوشانی مفهومی می دونم . این هم پوشانی ، اصلی ترین ویژگی ایه که باید اجزاء یک مجموعه داشته باشن و بنده هم در رعایت اون ، شاید نقص هایی داشته باشم ، ولی در نهایت خودم رو در اجرا موفق می دونم .
محکم ترین حلقه ی این عکس ، حلقه ی انسانیه . یعنی در تمام عکس ها انسان وجود داره . ممکنه دوستان بفرمایند که به صرف اینکه در 4 تا عکس انسان وجود داره ما نمی تونیم بگیم اونا با هم در ارتباطن . بنده خودم هم این فرمایش رو قبول دارم . ولی وجود انسان ، تنها حلقه ی حاضر در میان این عکس ها نیست . حلقه ی دوم ، ذهن و بدن انسانه که در تمام عکس ها به چالش کشیده شده . واضح ترین این چالش ها در عکس های 1 ، 2 و 4 قابل رؤیتند . در عکس 4 هم گرچه فهمش سخته ولی بزرگترین چالش رو ما در این عکس داریم چرا که طبق توضیحات قبلی ، جسم و روح انسان ، میان دو عالم گیر کرده .مساله دوم در مورد مجموعه شما، تفاوتهای ساختاری شدید بین تک عکس هاست. یعنی آن عناصری که ما معمولا به عنوان حلقه مشترک بین تک عکسهای یک مجموعه میبینیم، در اینجا وجود ندارند.
بنده برای فهم بهتر ، حتی عکس ها رو در گروه متمایز انتخاب کردم تا بیننده به ارتباط مفهومی ، حتی میان زیر مجموعه ها هم پی ببره . اولین زیر مجموعه ، 2 عکس نخسته که بنده از همون ابتدا ، این دو عکس رو از بقیه جدا کردم . واضح ترین حلقه میان این دو عکس که مطمئنم برای هر اِلیتی قابل درکه ، تحلیل و بررسی روح انسان به همراه تجذیه و موشکافی درون ذهن انسانه . دو عکس دوم هم هر دو آنتی گراویتی هستند ؛ معنای آنتی گراویتی هم فکر کنم برای همه ی ما قابل درک باشه ؛ آنتی گراویتی یعنی ضد جاذبه ، یعنی انسان بتونه در ذهن خودش به پرواز در بیاد . انسان در هر دو عکس مذکور در حالتی است که انگار جاذبه و پیچیدگی های عالم بر اون تاثیری نداره . منتها در عکس 3 ، انسان هنوز کمی به تکیه گاه وابسه هست ولی در عکس آخر ، پرواز کامل رو تجربه کرده .
کلید های دیگه هم به عهده ی خود دوستان . من نمی خواستم هدف خودم رو شرح بدم . هدف من این بود که بیننده رو به تامل وادارم که متاسفانه اجازه ی این کار داده نشد . در مورد کامنت من متاسفانه تصمیمی گرفته شد که هدف اصلی من ، یعنی ایجاد تامل رو به دست خودم و با توضیحات و شفاف سازی خودم از بین برد .
با گزاره ی فوق مخالفم . هیچ دلیلی برای صحبت فوق وجود ندارد . هنرمند گاه نیاز داره تا فارغ ار توانایی ها و دستاورد های خودش ، با عاریه از دیگران به خلق هنر و زیبایی و مفهوم بپردازه . این موضوع هیچ اشکالی نداره و کاملا مجازه . کلید یک مجموعه ، هنرمند مجموعه نیست ؛ کلید مجموعه ، مفهومی است که قراره توسط چند عضو ، حتی اگر ظاهر مشابهی نسبت هم نداشته باشند ، به بیننده منتقل بشه . بنده وقتی به یک مجموعه عکس که قراره زحمات یک مهندس برای ساخت یک ساختمان رو در طول ساخت عمارت نشون بده نگاه می کنم ، نمی رم دنبال اینکه عکاس این عکس ها کی بوده . بنده تنها به عکس ها نگاه می کنم و داستان و کلید ها رو بررسی می کنم .و مساله سوم. معمولا یک مجموعه عکس توسط یک هنرمند تهیه میشود. یعنی نمیتوان چند عکس مختلف را که در برخی مفاهیم مشترک هستند انتخاب کرد و به آنها عنوان مجموعه عکس داد.
این تفکر که حتما باید مجموعه عکس توسط یک هنرمند تهیه بشه ، بیش از آنکه سندیت و قطعیت علمی-هنری داشته باشه ، شرطی اساسی برای کارهای جشنواره ایه . البته بودنِ هنرمند واحد خوبه ، چونکه مجموعه با یک سیر واحد تهیه میشه ولی این مبحث به هیچ عنوان یک الزام و باید نیست . جناب روشن ، بنده عکس هایی که کاملا با هم ، هم پوشانی مفهومی داشتن رو از یک سایت پیدا کردم و پس از چیدنشون در کنار هم ، به یک مجموعه ی منسجم و مفهوم گرا رسیدم . این عکس ها به این دلیل حذف شد که قانون گر نخواست یا فرصت این رو نداشت که به بررسی مفهوم و ماهیت کار بپردازه . بنده واقعا نمی تونم هیچ دلیل دیگه ای برای این حرکت ببینم . اگر سوالی باشه ، بفرمایید تا پاسخ بدم .
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
یک مجموعه باید از یک سری آثار به هم مرتبط تشکیل شده باشد. اما میزان این ارتباط به هنرمند و انتخاب ابزار بیان هدفاش بستگی دارد. به نظرم حتی میشه یک سری از آثار هنری در شاخههای گوناگون را در قالب یک مجموعه به مخاطب ارائه کرد. این هنرمند است که شیوهی ارائهی مفهوم را انتخاب میکند. لذا نمیشود به طور قطعی محدودیت تعیین کرد. به هر حال نوع ارائهی اثر هم کم از خود اثر ندارد.
ولی این موضوع نباید توجیهی باشد برای اینکه هر نوع کنار هم چینش را مجموعه بنامیم.
به نظرم اجزای یک مجموعه، باید تا جای ممکن با هم سنخیت داشته باشند. چه در محتوی و چه در اجرا.
فکر نمیکنم اینجا بحثمان روی مجموعههایی باشد که صرفا در فرم با هم مشترک هستند. بنابراین فرض را بر این میگذارم که مجموعهی ما در محتوا و مفهوم کاملا منسجم و بحث ما روی اسنجام مجموعه در اجرا است.
اگر هدف عکاس انتقال یک مفهوم مشخص و عینی باشد، باید از پراکندهگویی پرهیز کند و تلاش کند در اجرا به یک وحدت در برسد. (کادربندی، نوردهی، ویرایش...)
ولی اگر مفهوم، کلی و ذهنی باشد، بسته به مورد، عکاس ممکن است فرمهای متفاوتی را انتخاب کند. البته منظورم این نیست که برای هر مجموعهی ذهنیای، مجاز به تنوع در فرم هستیم. این تنوع باید دقیقا با مفهوم کار سنخیت داشته باشد.
در این مورد، تنوع اجرا باید به گونهای باشد که بینند کاملا متوجه آن بشود. زیرا اگر چنین نباشد، حسی ناخوشآیند به مخاطب منتقل میشود. دقیقا مانند عکسی که افق آن نه صاف است و نه آن قدر کج که بیننده کجی آن را احساس کند.
به نظرم مجموعه ارائه شده یک مجموعهی خوب نیست. صرف این که این عکسها به دلیل حضور انسان در آنها و بیان یک درگیری ذهنی نمیتوانند یک مجموعه باشند. مگر آن که هدف مجموعه، خیلی کلی باشد. مثل چالشهای ذهنی انسانها به طور عام. زیرا هر عکس حرف خود را میزند و به سویی متفاوت میرود. اگر منظور هم همین باشد، به نظرم با ارائهي سه عکس، نمیتوان یک مجموعه دربارهی یک مفهوم ذهنی به نمایش گذاشت.