پاسخ: آيا راهتان را در عکاسي يافته ايد ؟
سلام
ببخشید دیر شد علتش رو نگم بهتره .
بابک جان من فکر کنم در پست قبلیم جواب سئوالات شما رو دادم . ولی مجددا .یه چیز هایی می گم شاید بدرد بخوره .
بازم با نقاشی شروع می کنم بهتر ین کپی کارهای نقاشی در دنیا هیچ گاه بهترین نقاشان دنیا نخواهند بود .علت را می گم چرا .حتی اونایی که انقدر حرفه ای هستند که نقاشی های اصلی رو انقدر ماهرانه کپی میکنند که براحتی سر کلکسیونرها و نقاشان حرفه ای کلاه می گذارند .
حالا علت .انچه که یک کپی کار حرفه ای را از یک نقاش برجسته جدا می کند و نمی گذارد او را نقاش بدانیم عدم ارائه احساس و خلاقیت او در خروجی می باشد .
چرا که نقاش در اثرش احساس و خلاقیتی بخرج داده است اما کپی کار فقط دارد روش و تکنیک و ایده های نقاش و احساس نقاش را ماهرانه دوباره پیاده می کند و ارائه می دهد .
بازهم می گم نقاشان بزرگ دارای سبک متمایز و چشمگیر و تکنیک وروش نقاشی خاص خود هستند که انها را از دیگران جدا می سازند .
یک مورد دیگه .همه می دانیم که سالانه تعداد ی زیاد دانشجو از رشته هنر و عکاسی فارغ التحصیل می شوند .انها حداقل 4 سال در زمینه عکاسی و تاریخچه و سبک های ان درس خواند ه و کلی کار عملی انجام داده اند اندو مشخصا در زمینه رشته یشان تخصص و اگهی های خوبی دارند (بحث استثنا ها که بعضیشون اله می شن وبله می شن و در گیر کار های غیر مرتبط به شغلشون می شه رو ندارم )و وارد شغلهای مرتبط با رشته تحصیلشون میشوند .
حال این سئوال وجود دارد که چه تعداد عکاس برجسته ازبین این دانشجویان تا حالا داشته ایم و یا اینکه چه تعدادی عکاس صاحب سبک شاخص ومتفاوت و غیر مشابه داشته ایم که در دنیا نه , در ایران شناخته شده باشند که تا عکشون رو دیدیم بگویند این عکس از اقای X است .این سوئال را کردم تا در صد موفقین رو در این کارو حدودی تخمین بزنیم و بهتر جایگاه خودمون رو پیدا کنیم .من که هیچ تحصیلی در این زمینه نداشته ام جای خود دارم .
البته من کسانی را که هیچ تحصیلات هنری نداشته اند و والان هم صاحب سبک هستند در نظر می گیرم و میدانم که همچین افرادی هم وجود دارند .
از این گفتها هدفم این بود که اول جایگاه واقعی خود را پیدا کنیم بعد توقعاتی متناسب با خود و جایگاهمون از خود داشته باشیم .
اتفاقا من به پیدا کردن سبک هم خیلی فکر کرده ام و این نتیجه رسیده ام که ایجاد سبک شاخص ,کاری بس دشوار وشاید برای من بیسواد غیر ممکن باشد .چون نه خلاقیت خوبی دارم و نه استعداد شایان .
من هم جز همون چندین هزار نفر خواهم بود که سعی و تلاش می کنند ولی به قله نخواهند رسید (شوخی کردم اینقدر نامید نیستم .ادم با امید زنده است :)) .
حال پس چرا عکاسی می کنم .
اول اینکه عاموت ذاتا به نقاشی و عکاسی علاقمند ه(ازون لافهای ابادانی بود ها:::big grin:::)
دوما لذت می برم :::love2:::.وقتی که نقاشی می کردم ماهی یک دفعه تمام تابلو هایم را دورتا دور اتاق پذیرایی کنار هم می چیدم و خودم وسط شون می نشستم و از دیدنشون لذت می بردم .حالا خوب بود که نقاش هایم اصلا نقاشی قابلی نبودند .ولی از دیدن انها لذت می بردم .انرژی می گرفتم و سرحال و شاداب می شدم .گاهی مدت 7-8 ساعت یک کله پشت سه پایه می نشستم .و اکثر روزها حداقل 4 ساعت به بالا پشت سه پایه بودم از لحظه به لحظه کارهایم در حین نقاشی لذت می بردم .آهنگی که هنگام کار گوش می کردم بیشتر به من انرژی می داد .حالا هم وقتی تو خونه عکاسی می کنم هنگام عکاسی آهنگ می گذارم .
اما در خصوص ژانرها هم با جناب غفاری عزیز کاملا موافقم . ادمیزاد اصلا کنجکاو هست بخصوص هنر دوستان .و با این کنجکاوی هاست که ادم گاهی استعدادهای نهفته خودش رو پیدا می کنه .سرک کشیدن تو رشته های مختلف عکاسی خیلی خوبه .
ولی بابک جان به نظر من باید نیازت رو بدانی اگه نیازت رو بدانی از خیلی ولخرجیها جلو گیری می شود یادته تو سفر بهت گفتم اگه برای دوربینم ولنزم مشکلی پیش نیاد این دوربین D80 برای کارهای اتلیه ایم ازسرم هم زیاده و انرا عوض نخواهم کرد یادته گفتم لنز 24-70 لنز خوبی است ولی وقتی 18-135 من کارم رو راه می اندازه مگه مریضم یک میلیون خورده ای خرج کنم .
با این وجود هنوز هم D300 , D3 ,D700 خوب و جذاب است برای من 1Ds3Canon 40 D , 50D .جذاب و دوست داشتنی است . وهنوز هم داشتن لنز های 200-400 نیکون و 400mm ,500mm از هر دو برند معروف و 300mmسونی دوست داشتنی وبرایم ارزوست .
و در مورد صبحت های پیام عزیز . پیام جان با شما و دوست عکاستان کاملا موافقم ولی ای کاش از دوست عکاستان می پرسید ید که اونایی که از این مرز مورد نظر می گذرند به چه چیزی میرسند ؟ بعبارتی ته تهش چیه ؟
فکر کنم خیلی از دوستان بخواهند بفهمند راستی آخر ش چیه !!!!!!!
ودر خصوص منحنی پیشرفت پیام جان . من نظر م اینه که برای پیشرفت , کسب اگاهی و اطلاعات چه تحصیلی و چه از نوع نشست وبر خاست با اساتید و پشتکار فرد و تمرین وتکرار مهمترین عامل خواهند بود بشخصه عقیده دارم پشتکار و پیگیری و تمرین وعکاسی مرتب و منظم و مداوم و همچنین دیدن عکسهای دیگران بخصوص از نوع خوبش تاثیر زیادی در پیشرفت خواهد داشت .
منم که عکاسی می کنم برای لذتش . توقعم هم از خودم معین است .(همه کاره و هیچکاره :::big grin:::)جدیدا هم که دیونه شدم تازه ساعت 1/5 صبح بفکر عکس گرفتن می افتم اونم از نو ع اتلیه ایش .اینم نمونه کار دیروز که نه , امروز صبح ساعت 2
[IMG]http://i37.*******.com/11sknc3.jpg[/IMG]
ببخشید دیگه اونموقع صبح سوژه ای بهتر جهت عکاسی نداشتم .(تازه این سوژه خوبشه )
ببخشید خیلی پر حرفی کردم مثل همیشه
موفق باشید
یا حق
پاسخ: آيا راهتان را در عکاسي يافته ايد ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
babakdin543
مثلا حامد جان شما علاقه وافرت به عکاسی مستند اجتماعی داريد اما اگر کارت به عنوان مثال ايني نبود که الان داري مثلا يه بقال بودي يا يه پليس سر چهار راه که مجبور بودي همش يجا وايسي يا يه معلم بودي که اجتماعت تغيير زيادي نداشت براي رسيدن به هدفت چيکار ميکردي ايا بعد از يه مدت از مستند اجتماعي اون جامعه محدودت خسته نميشدي ؟؟؟؟ اگر خير چيکار ميکردي ؟
حتما از اجتماع محدود خسته میشدم...
منظور همینه، آدم باید اون تغییری رو که مد نظرش هست در زندگی اش ایجاد کنه. با گرفتاری ها و سختی هایی که ما بطور روزمره هم داریم، هزینه های ثابت زندگی، هزینه های گاه و بیگاه عکاسی، بعضی ها هم که مسئولیت های خاصی دارند مثل من که کارم رو نمیتونم ول کنم و مثل شما که خانواده دوست داشتنی ای دارید...
ولی در عین حال، اینها همه اثر خودشونو میزاره و مثلا من نمیتوانم اونطوری که دلم میخواد، مثلا نصف سال در سفر باشم! یا الان شاید 5 سال میشه برنامه سفر به آیسلند میریزم، ولی هر بار به دلیل هزینه های سرسام آور، دوری راه، گرفتاری زمانی و 1000 دلیل دیگه کنسل شده.
حالا شما ممکنه بگید اروپا گرونه. ولی مثالی بزنم: کدوم یکی از بچه های علاقه مند فروم تا به حال برای عکاسی افغانستان رفته اند؟ باورتون نمیشه ولی برای رفتن به هرات، و برگشتن و 1 هفته عکاسی اونجا شاید 300-400 هزار تومن هم هزینه تون نمیشه. در حالی که الان شمال رفتن بیشتر از این هزینه داره ! کدوممون تا به الان تاجیکستان رفته ایم؟ اونجا هم کمتر از کیش هزینه بر میداره... عراق هم خیلی جالبه،ارزون و دم دست. هند هم که دیگه عالیه، و مثالهایی از این قبیل... :)
پاسخ: آيا راهتان را در عکاسي يافته ايد ؟
سلام
ببخشید من پریدم وسط بحث دوستان حرفه ای
این بحثی که شما مطرح میکنید تنها درد عکاسان نیست کلا برای هر کسی که حرفه ای میشه پیش مید
من شغلم IT بود و تو زمینه لینوکس و شبکه کار میکردم. یه ۶ سالی هم به طور مدام وقت گذاشتم
تا این که چند ماه پیش به این نتیجه رسیدم که او آرشی که کارش بهش آرامش میداد دیگه وجود نداره
دلیلش هم این بود که تجربیات این ۶ ساله باعث شده بود که یه شخص دیگه ای ساخته بشه که از ویژگی های IT خوشش نیاد .
شما روزی که عکاس میشید یه سری انگیزه دارید و یه سری هدف : مثلا از سفر و عکاسی تو سفر خوشتون میاد و علاقه دارید که خاطراتتون رو تصویری ثبت کنید. یا هر چیز دیگه
شروع میکنید به عکاسی . خوب یه بحث تکینیکی داریم که بعد از یه مدت حالا چند سال یا چند ماه دستتون میاد
کادراتون رو درست انتخاب میکینید ٫ نور مناسب ٫ پس زمیه مناسب و ... ( حالا شما قوانین رو برای همه رشته های عکاسی در نظر بگیرید )اما همان طور که میدونید عکاسی فراتر از این حرفاست
شما به مخاطب باید یه چیزی رو بدید که هر هنرمندی میده ٫ مثلا باخ به شما لذتی میده که فلان آهنگ ساز نمیده
این تفاوت هم ناشی از دید اونا به زندگی و جهان هستش
آقا واضح بگم : به نظر من باید دید و نگرش آدم توی کارای هنری پخته بشه . قاعدتا این پختگی با یکسال دوسال ایجاد نمیشه
به نظر من یه هنرمند باید اول دید خودش رو عوض کنه ٫ هر وقت حرفی برای گقتن توی دنیا داشت میتونه یه اثر هنری خلق کنه
حالا چه تو عکاسی( اجتماعی ٫ طبیعت ٫... ) چه نقاشی
پاسخ: آيا راهتان را در عکاسي يافته ايد ؟
خب من فکر کنم کل این بحث اول آخرش میرسه به همون جمله معروف هنر چیست
من بعد از اینکه خیالم یکم از ترکیب بندی و مسائل تکنیکی راحت شد دربدر افتادم دنبال یه کتاب تو این مسائل ولی خب کتاب ها محدود و موضوع ها گاهآ بی ربط به عکاسی
کتاب هنر چیست تولستوی که فکر کنم کلآ ربطی نداره به اینکه
غایط یه کار هنری چی باشه
اینکه یه هنرمند باید چی کار کنه چی هنره زیبایی آفریدن ؟
به فکر وا داشتن ؟ در چه حیطه ای در چه زمینه ای ؟
خب کتاب هنری که یافت نشد زدم تو خط چیزای دیگه یکم فلسفه یکم ذن ! یکم اینور یکم اونور آخر به نظرم به هدفم دست پیدا کردم ...هنر همینیه که همه جا هست همین دفتر که رومیزه همین دمپایی که بیرون دره همین نگاه که آدما دارن ... برای من این هنر برای بقیه چیزهای دیگه فکر کنم منظور از ژانر هم همین باشه برای همینه که عکاسی از دور و بر آدمها کلآ برام جالبه
تنبل تر و محافظه کار تر از اونم که برم توی یه کوچه شلوغ عکاسی کنم واقعآ هم عذاب آوره نمیدونم چیکار کنم ولی خب به هر حال راه خودشو آدم پیدا میکنه
موفق باشید
[IMG]http://i33.*******.com/ef1us.jpg[/IMG]
پاسخ: آيا راهتان را در عکاسي يافته ايد ؟
جایی خوانده بودم که سه سطح در عکاسی وجود دارد: سطح نوزادی که در آن علاقه اصلی به دوربینی است که خریده شده و اینکه چگونه کار میکند و چه امکاناتی دارد. خوشبختانه اکثریت افراد به سرعت از این مرحله عبور کرده و وارد مرحله نوجوانی می شوند که در آن یاد میگیرند که چگونه درست عکس بگیرند و چگونه از امکانات دوربین استفاده کنند. مانند مراحل رشدی انسان، این مراحل نیز لازمه عکاسی است اما طی کردن و درست گذراندن انها مهم است. ومهمتر اینکه درصدی از افراد از این دو مرحله نیز عبور می کنند و وارد مرحله بعدی می شوند.
من فکر می کنم، علت اینکه این بحث در فروم شکل گرفت و ادامه یافت و جذاب مینماید، این است که درصد زیادی از دوستان در مرحله عبور از مرحله دوم و ورود به مرحله بلوغ عکاسی هستند. اما سوالی در پستهای دوستان بود. که این "آخر عکاسی" چیست؟
به بهترین وجه، ميتوان این مرحله را مرحله " Vision & Style" نامید. به عبارتی " نگاه و سبک". هر کدام از ما بر حسب تفاوتهای بیولوژیک، طرز نگاه خاصی به دنیا داریم. علاوه بر آن تفاوتهای اجتماعی و محیطی نیز خود بر این طرز نگاه، تاثیر می گذارد. به زبان ساده میتوان گفت که مرحله بلوغ در عکاسی هنگامی شروع می شود که تجهیزات و امکانات و دانستههای ما در عکاسی، به گونهای فقط در خدمت انتقال آن نوع دید و سبک شخصی ما در عکسها باشد. این مساله الزاما بدین معنا نیست که هر عکسی که از ما ببینند، فورا متوجه شوند که عکاسش ما هستیم. بلکه بدین معنا که هر عکس بتواند براحتی با بیننده ارتباط برقرار کند و نوع نگاه خاص ما به دنیا را به بیننده نشان دهد.
اما سوال مهم این است که چگونه به این مرحله بلوغ وارد شویم؟
بزرگان عکاسی دنیا عقیده دارند که انجام موارد زیر در این مسیر کمک کننده خواهد بود:
1- از آنچه که دوست دارید و آنچه که شما را به هیجان می آورد و در شما لذت ایجاد میکند، عکس بگیرید
2- با آنچه که میخواهید عکس بگیرید، ارتباط روانی و حسی ایجاد کنید. اگر سوژه از شما عبور کند، مطمئنا در عکستان، براحتی با بیننده نیز ارتباط برقرار میکند.
3- تمرین کنید. عکس زیاد بگیرد. آنقدر که دیگر دوربین و تنظیماتش به طور ناخودآگاه در شما باشد و هیچ گوشهای را از ذهن شما اشغال نکند. ذهنی که باید مشغول مهمات دیگری در عکاسی باشد.
4- عکسهای خودتان را ببینید و از آنها بیاموزید. این مورد را براحتی فراموش میکنیم. فقط عکس میگیریم و تلنبار می کنیم. دیدن عکسها باعث میشود که مرزهای خود را بشناسیم و بعد بتوانیم از آنها عبور کنیم: سوژه جدید، نگاه جدید، جای جدید و ...
5- تعیین پروژههای شخصی و اهداف خاص برای عکاسی. و سپس تلاش برای رسیدن به این اهداف. مثلا اینکه من بتوانم در فلان سفرم به فلان شهر، چنان عکسهایی بگیرم و چنان کاری بکنم. و بعد مرور کارها، که آیا موفق شدم.
6- از دیگران فیدبک بگیرید. عکستان را نمایش دهید و آنها را در گوشه هارد دیسکتان پنهان نکنید. نظرات دیگران را بدقت بخوانید. عکستان را هم به دوستان هم به دیگران نمایش دهید. هم به عکاسان هم به غیر عکاسان. درست است که هر عکس برای ما بسیار ارزشمند است اما از نظرات منفی نهراسید و آنها را بدقت مطالعه کنید. در این مرحله مهم است که همه نظرات را بدانیم. چون در غیر اینصورت در عکسهای بعدی، به طور ناخودآگاه سعی میکنیم طوری عکس بگیریم که رضایت آن گروه خاص براورده شود.
7- عکسهای دیگران را ببینید: در نمایشگاهها به طور مرتب شرکت کنید. کتابهای عکس را ببینید. سایتهای عکس را ببیند و سعی کنید عکس خوب را از بد تشخیص دهید.
8- اگر به یک شاخه از عکاسی بیشتر علاقه دارید، بقیه را فراموش نکنید. چه بسا بتوانید از یک عکاس پرتره، نورپردازی یک گل در طبیعت را فرابگیرید.
9- صبر فراوان داشته باشید. این مرحله بلوغ عکاسی برخلاف دو مرحله قبل، چیزی نیست که بسرعت حاصل شود و گاه نیاز به سالها ممارست است. بنابراین برخلاف نظرات دوستان، آخر عکاسی نیست. بلکه یک آغاز است.
10- انتظار نداشته باشید که خود متوجه تغییرات خود شوید. شاید دیگران زودتر از شما، پی به تغییرات شما ببرند و به شما بگویند.
و در نهایت عذر، بابت طولانی شدن پست .
و تشکر مخصوص از دوستانی که در این بحث شرکت کرده و خواهند کرد.
پاسخ: آيا راهتان را در عکاسي يافته ايد ؟
تام هوگان مقاله ای دارد که به قول منبری ها زبان حال این مجلس است. عنوان و چند خطی از ان را در زیر میبینید:
نقل قول:
What's Your Goal
--------------------------------------------------------------------------------
You can't get there from here if you don't know where here and there are
--------------------------------------------------------------------------------
Seems like a simple question, doesn't it? What's your goal
Amazingly, many of the photographers I talk to--both amateur and pro--don't really know the answer to that question. So let me ask it a little more specifically: what's your photographic goal?
کد:
http://www.bythom.com/goal.htm
پاسخ: آيا راهتان را در عکاسي يافته ايد ؟
بحث خوبیست بابک جان.
یفینا حرفهای خوبی زده شده و زده خواهد شد.
من هم نکاتی رو بگم:
نمیدونم چی شد که فکر کردی کار من یا راه من عکاسی خبری هست و من راهم رو پیدا کردم.
کافیه سایت من رو نگاه کنی و ببینی که من هم مثل خودت از زمین و زمان عکاسی کردم... بسیار هم متنوع تر و یا بهتره بگم شلم شوربا تر.
اما چجوری در مورد این داستان فکر میکنم؟
گمان میکنم راه من فعلا عکاسیست.
من کسی هستم که فکر میکنم! و دوربین ابزاریست که یاد گرفتم با اون عقایدم رو مطرح کنم و یا سوالهای ذهنیم رو.. و عقاید و شکها و تردیدها و سوالاتم رو با دیگران به اشتراک بگذارم.
حالا عقیده من میتونه دونه انار باشه، تردیدم میتونه خیس بودن دریا باشه و شکم کتک کاری که عکسش رو گرفتم!
ممکنه چند سال دیگه به این نتیجه برسم که حرفک رو با مثلا بیل بهتر بیان میکنم ممکنه بیل دستم بگیرم.
حالا که عکاسی میکنم! چجوری عکاسی میکنم و از چه چیزهایی ؟ از چه سوژههایی و فضاهایی؟
بابک جان...
دوستی به من لطف داشت و از عکسهام تعریف میکرد(عکسهای پرترهای که از بسیاری افراد گرفتم و کمتر دیدهاید)
و برایش سوال بود که چجوری اینجوری میشه...
خارج از تعارفات و لطف ایشون یک جواب براش داشتم. اون هم این بود که من از کسی که دوستش داشته باشم عکس میگیرم. و این حس توی عکسهام هست.(که این آدمها کم نیستند)
حالا بدبخت کسی که حالم ازش بهم میخوره و از جلوی دوربینم رد بشه! اون حس رو هم یقینا تو عکسم میشه دید.
گاهی هم مجبور میشم عکسهای سفارشی بگیرم... هیچگاه این عکسها رو عکسهای خودم ندونستم.. عکسهای دفتریست که براش کار میکنم. چون حس من توشون وجود نداره... فقط از تکنیک عکاسیم استفاده میکنند.(شما و کسانی که آرش عاشورینیا رو میشناسند اصولا این عکسها رو نمیبینند)
خلاصه اینکه من از چیزهایی که برام مهم هستند عکاسی میکنم.
حسم رو نسبت به اونها بیان میکنم.
گمان میکنم این شکلی کارم کیفیت پیدا میکنه و اگر لازم بدونم میتونم استفاده تجاری هم از عکسها بکنم.(خرج لنز و نون و پنیر!)
برای همین من عکاس آزاد هستم. به این موضوع هم افتخار میکنم.
این من هستم که مشخص میکنم از چه چیزی و چه کسی و چه جایی میخواهم عکاسی کنم.
و این مساله نکته مثبت کارم بوده.
پاسخ: آيا راهتان را در عکاسي يافته ايد ؟
واقعا این تاپیک یکی از بهترین هاست ...
اول یک تشکر ویژه از آقای روشن عزیز که نکات واقعا خوبی رو فهرست وار آوردن و به این فکر افتادم که اینا رو پرینت بگیرم بزنم رو دیوار تا بعد یه مدت دیگه حفظ بشم ...
نقل قول:
گاهی هم مجبور میشم عکسهای سفارشی بگیرم... هیچگاه این عکسها رو عکسهای خودم ندونستم.. عکسهای دفتریست که براش کار میکنم. چون حس من توشون وجود نداره... فقط از تکنیک عکاسیم استفاده میکنند
و این نکته آرش عزیز که انگار آبی رو آتش درگیری های درونی آدمه ... بابا عکسی که واسه جایی یا کسی که باهاش راحت نیستی و دوست نداری میگیری .. عکس تو نیست . همین !
ممنون آرش .
پاسخ: آيا راهتان را در عکاسي يافته ايد ؟
ابتدا بزاريد دليلم رو از ايجاد اين تاپيک بگم
دليل اول:
خيلي از بچه ها تو اين دوراهي موندن و يا رو شون نميشد مطرح کنن يا اينکه فکر ميکردن نيازي به مطرح کردن نيست
من واسه اينکه ميدونستم اين مسئله براي خيلي ها اتفاق افتاده و ميوفته گفتم اينجا مطرح بشه بد نيست.
دليل دوم:
واقعيتش عکسهايي تو سايت ميبينم که از ارسالشون دچار ياس فلسفي ميشم و چون نميخوام مستقيما به عکاس نکاتي رو بگم تصميم گرفتم اينجا مطالبي رو مطرح کنم هم وضعيت خودمو مشخص کنم و هم به برخي دوستان بفهمونم بابا اگر ميخواي مثلا Urban کار کني برو مقداري راجب اين تيپ عکاسي مطالعه کن المان هاش رو ببين کار خوب ببين بعد بشين اگر حرفي براي گفتن داري بيان کن. نميگم عکس نگير بگير اما حرفي چيزي در وراي عکس باشه عکس با موضوع انسان بايد پيامي داشته باشه نه اينکه صرفا يه موجود فيزيکي به نام انسان در عکس باشه
انصافا عکسهاي اين تاپيک هاي نمونه رو ببينيد صرف گرفتن چند خانه و ماشين که نشد عکس Urban يک هارموني پيامي نظري عقيده اي چيزي.
مثالي ميزنم چند روز پيش رضا خليلي عکسي با نام Bally D a n c e r تو سايتش گذاشته بود که ميشه بگي تو رديف عکسهاي موفق با موضوع انسان است همون عکسي که آقاهه خيره شده در بک عکس نظاره گر اون ر قاص ه بود و تاکيد رضا بر روي نقطه خاصي از بدن ر ق اص، خوب اون عکس پيامي داشت و دارد اما انصافا بريد عکسهاي تاپيک عکس با موضوع انسان رو ببينيد عمدتا خالي از محتوا هستن
دليل سوم:
هميشه گفتم بازم ميگم سايت تو اين زمينه بحثهاي Conceptual و هنري خيلي کم دارد خانم نافذ زحمت زيادي کشيدن اما عمدتا کارهاشون بيشتر عنوان سبک ها بود که به نظر ميرسيد چکيده کتابها باشه تا بحث کاربردي لذا بچه ها يا زياد ارتباط نميگرفتن يا اگر ميگرفتن قدرت بيان نداشتن زبان اين قبيل بحثها خيلي سنگينه
دليل چهارم:
تقريبا هر کجا ميري بحث هدف هنر و هنرمند کارساز بوده و اينجا ما زياد بهش نپرداختيم اگر ميبينيد من جسته گريخته از درو ديوار ميگم واسه اينه که بحث وسيعيه و من زياد توش وارد نيستم واسه همين ميخوهم مشارکت دوستان رو کسب کنم . واقيتش تو اين بحث استاد عکاسي با شاگرد هيچ فرقي نميکنه مهم داشتن تفکره که من مطمئنم همه ابنائ بشر تو درونشون از اون برخوردارن حالا ممکنه برخي بروزش ندن
اگر تو مثالهام تو کامنت اول تاپيک اسم برخي دوستان رو اوردم واسه اين بود که ملموس باشه مثالهام که بچه ها بشناسنشون و بتونم بهتر منظورم رو برسونم
ضمنا رضا جان عکاس بايد همه جا دوربينش باهاش باشه حتي تو حمام نميدونم کداميک از دوستان بود که از حمام نمره عکاسي کرده بود:::big grin:::
پاسخ: آيا راهتان را در عکاسي يافته ايد ؟
http://ecx.images-amazon.com/images/...7L._SS500_.jpg
کد:
http://www.amazon.com/Developing-Vision-Style-Photography-Masterclass/dp/1902538498/ref=pd_sim_b_4