صفحه 1 از 2 1 2 آخرینآخرین
نمایش نتایج : از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
Like Tree93تشکر

موضوع: یک عکس، یک عکاس

  1. #1
    كاربر فعال
    تاریخ عضویت
    December 2006
    نوشته ها
    676
    تشکر شده
    4097
    تشکر کرده
    285

    پیش فرض یک عکس، یک عکاس

    سلام!
    هدف من از باز کردن این تاپیک ارسال هفتگی (شاید هم کوتا*هتر؟) یک عکس و معرفی عکاس اون عکس هست و یا ارسال یک عکس تاریخی و توضیح در مورد وقایع مرتبط. امیدوارم دوستان هم شرکت کنند و عکسها و کارهای مهم رو -همراه با توضیحات- ارسال کنن. اصولاً تفاوت این سری عکسها با تاپیکهایی مثل بهترین عکسهایی که می*بینیم همین توضیحات در مورد عکاس یا شرایط عکاسی هست وگرنه که عکس خوب رو می*شه به اون تاپیکها فرستاد.

    خب. اولین عکسی که من انتخاب کردم یک عکس خبری-ورزشی هست، المپیک تابستانی 1984 در لس*آنجلس، مسابقات دوی 3000 متر بانوان! جالب اینه که این مسابقه به دلایل مختلفی از خیلی قبلتر مورد توجه رسانه*ها و مردم بوده. خانم Mary Decker قهرمان معروف آمریکایی ودعی اصلی این مسابقه بوده و خانم Zola Budd -دونده*ای از آفریقای جنوبی- رقیب سرسخت خانم Decker و دارنده رکورد 5000 متر -که معروف به دوندگی با پای برهنه هم بوده- دیگر دونده*ی مدعی برد توی این مسابقه بوده.
    اما ماجرا به همینجا ختم نمی*شهة آفریقای جنوبی به خاطر همایت از آپارتاید از شرکت در مسابقات محروم بوده و به همین دلیل هم دولت بریتانیا طی یک پروسه خارج از نوبت به خانم Budd اقامت بریتانیایی می*ده تا ایشون بتونن تو مسابقات شرکت کنه و همین ماجرا خودش باعث کالی تظاهرات و شلوغی ضدآپارتاید توی بریتانیا و دیگر کشورها می*شه... به هر حال ایشون به عنوان دونده*ی انگلیسی از طرف انگلستان توی مسابقات شرکت می*کنه تا با رقیب اصلیش -رکورددار چندین شاخه از دوندگی*های طولانی و متوسط و دختر طلایی ورزش آمریکا شرکت کنه.

    در حین مسابقه، این دو دونده که نزدیک هم مشغول به دویدن بودن برخورد کوچیکی با هم می*کنن و خانم Decker زمین می*خوره، خانم Budd شوکه می*شه و لحظه*ای رقیب زمین خورده رو نگاه می*کنه ولی به دویدن ادامه می*ده اما تماشاچی*های آمریکایی (که اکثریت هم با اونها بوده توی لس*آنجلس) شروع می*کنن هو کردنش تا آخر مسابقه که ایشون از شدت «هو» ها نفر هفتم می*شه و هیچکدوم از این دو ستاره اول نمی*شن. به محض پایان دو خانم Budd رو حذف کردن از مسابقات ولی یکساعت بعد، بعد از دیدن فیلمهای مسابقه داورها رای*شون رو پس گرفتن و ایشون رو بی*گناه اعلام کردن...

    عکسی که می*بینید چند لحظه بعد از زمین خوردن خانم Decker که منجر به خروج ایشون از مسابقه شد توسط David Burnett گرفته شده. فوتوجورنالیستی که بیشتر عکسهای تایم از انقلاب ایران رو گرفته بود و توی المپیک 2004 هم یک سری عکس با دوربینهای لارج و مدیوم فرمت روی فیلم گرفت و کلی بخاطر عکسهاش ستایش شد. دکتر برنت از سال 1968 بعد از فارق*التحصیلی از دانشکاه عکاسی رو برای تایم و لایف شروع کرد و الآن بیشتر از 40 ساله که داره عکس می*گیره :)

    جالب*ترین نکته توی این عکس حالت انزجار سوژه هست و فرم خاص صورتش...

    اطلاعات بیشتر در مورد عکاس:
    http://www.davidburnett.com/
    http://www.temple.edu/photo/photogra...rnettindex.htm
    http://www.nytimes.com/packages/khtm...qeHVNwVBYNTTVw
    http://www.washingtonpost.com/wp-srv...per/010706.htm

    اطلاعات در مورد حادثه و خود عکس:
    http://www.contactpressimages.com/po...ortfolio5.html
    http://news.bbc.co.uk/onthisday/hi/d...00/3561846.stm

    راستی من این عکسها رو از کتابهای مختلف عکاسی اسکن می*کنم و این کتابها به طور معمول قطور و با صحافی اساسی (الکی) هستن و اگه کمی عکس کج و کوله در میاد یا هر چیزی خیلی سخت نگیرین، خیلی از عکسهایی که قصد دارم بفرستم روی اینترنت نیستن و تصمیم گرفتم که خودم با پشت*پا زدن به Copyright عکسها رو اسکن کنم.

    منتظر همکاری شما دوستان هم هستم.
    تصاویر پیوست شده تصاویر پیوست شده
    کاوه!
    [EYES] [576 Megapixel Retina] [2 x Natural 22.3mm F3.2] [ISO 1 -800]

  2. #2
    كاربر ويژه Kaveh Ghobadi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    January 2006
    محل سکونت
    Tehran & Karaj
    نوشته ها
    7,444
    تشکر شده
    26237
    تشکر کرده
    14101

    پیش فرض پاسخ: یک عکس، یک عکاس

    سلام....

    کاوه جان بسیار عالی و ممنون...کار بسیار شایسته ای بود...انشالله که این تاپیک همیشه پر رونق باشه....

    درباره ی این عکس جایی خوانده بودم ، اما به این کاملی و جالبی نبود...ممنون از آشنایی با این هنرمند و این عکس
    کاوه قبادی
    Exposure.ir
    I am a visual man. I watch, watch, watch. I understand things through my eyes. Henri Cartier-Bresson

  3. #3
    كاربر همراه lastframes آواتار ها
    تاریخ عضویت
    June 2004
    محل سکونت
    tehran
    نوشته ها
    208
    تشکر شده
    25
    تشکر کرده
    5

    پیش فرض پاسخ: یک عکس، یک عکاس

    نقل قول نوشته اصلی توسط kakooch
    منتظر همکاری شما دوستان هم هستم.
    چه اتفاق جالبی ... تصادفاً من هم چنین چیزهایی رو آماده کرده بودم و می کنم . ولی تصمیم نداشتم فعلاً تو فروم بگذارم . البته همش درباره ی فتوژورنالیست هاست و چون David Burnett هم جزو اونهاست ، فعلاً توضیحاتی درباره ی خود عکاس اینجا میگذارم. این مطلب از کتاب فتوژورنالیسم نوشته ی اندی استیل ترجمه شده و هنوز به ویرایش و توضیحات خارج از ترجمه نیاز داره ... در هر صورت ببخشید اگر مقداری اذیت می کنه !
    در باره ی کتاب :
    h**p://www.rotovision.com/description.asp?isbn=2-940378-05-3
    h**p://www.indexbook.com/libro.php?334
    h**p://www.amazon.co.uk/Photojournalism-Stories-Behind-Greatest-Photographers/dp/2940378053
    با اجازه ی آقا کاوه این دوتا لینک رو هم دوباره میفرستم ... فقط برای تاکید بیشتر :
    h**p://www.davidburnett.com
    h**p://www.contactpressimages.com
    ----------------------------------

    - دیوید برنِت

    این فتوژورنالیست خبره ، بیش از چهل سال است در این حرفه مشغول است و به عنوان یکی از چشمان دنیا ، از بسیاری افراد شناخته شده ، ناشناس ، جنگ ، قحطی ، اندوه و شادی زندگی و ... عکس می گیرد.
    او اولین عکس هایش را اینگونه به یاد می آورد : " من عکس گرفتن را وقتی آغاز کردم که برای کتاب سال دبیرستانمان به تعدادی عکس نیاز داشتیم. و این آغاز برایم کشف بسیار مهمی بود."
    هنگامی که او برای تحصیل در دانشگاه به مدت سه سال به نیویورک رفت ، شانس در خانه اش را زد و در نشریه ی تایم استخدام شد. او می گوید : "در طول تابستان 1967 ، 11 عدد از عکسهایم منتشر شد و این برای من بسیار بسیار هیجان انگیز بود."
    او در سال 1968 با مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه کالورادو فارغ التحصیل شد ، ابتدا در شهر کلن و سپس در میامی به طور آزاد کار با نشریه هایی همچون تایم و لایف را آغاز کرد.
    چند مجموعه از مهمترین کارهای او شامل عکس هایی از ورزشکاران المپیک است در شیرینی پیروزی و تلخی شکست. او جنگ هند و پاکستان را پوشش داده است و عکس های بسیاری از انقلاب ایران و سقوط سالوادور آلنده در شیلی دارد. شخصیت های مشهوری چون " پاپ ژان پل دوم " ، " کندی" ، "جانسون" ، "نیکسون" ، "فورد" ، "ریگان" ، "کارتر" ، "کلینتون" ، "بوش" ، "کاسترو" ، "برژنو" ، "گورباچوف" ، "یلتسین" ، "امام خمینی (ره)" ، "بیل گیتس" ، "اندی گروو" و افراد دیگری همچون بسیاری از ستاره های سینما و مدلهای مد و اشخاص سلطنتی از جلوی دوربین او گذشته اند.
    روند حرفه ای او تقریباً هنگامی شکل گرفت که در سال 1970 از طرف مجله ی لایف برای عکاسی به جنگ ویتنام فرستاده شد. او یادآور می شود : " آن موقع من 24 سالم بود و بی هراس و جسور بودم و نیاز داشتم در مکانی باشم که اتفاق بزرگی در آن رخ می دهد. به محض اینکه به امریکا برگشتم ، یکجانبه نگری عکس هایی از ویتنام که مطابق با تمایلات دولتی در آنجا منتشر می شد وتاثیراتی که بر افکار عمومی داشت ، مرا حیرت زده کرد. اینجا بود که به قدرت شگرف عکاسی پی بردم."
    او پس از سپری کردن دو سال جنگ در ویتنام دچار یاءسی فلسفی شد. او می گوید :" با خودم قرار گذاشتم که من در آنجا فقط یک عکاس هستم ، نه یک سیاستمدار یا یک پرستار یا یک معلم یا هر چیز دیگر. من این تصمیم را قبل از رسیدن به ویتنام گرفته بودم. اما ... . من هیچ دلیل دیگری جز عکاسی برای رفتن به آنجا نداشتم."
    او حالا هم می گوید که فتوژورنالیست باقی خواهد ماند و با اینکه تجربه هایی در شاخه های دیگر عکاسی هم دارد ، ژانر عکاسی خود را به شاخه هایی مثل عکاسی مُد یا صنعتی و تبلیغاتی تغییر نخواهد داد. او می گوید : " پول در آوردن مهم است، اما من شکار یک عکس برای گزارشی تصویری را بیشتر می پسندم. بخصوص هنگامی که آن مجموعه به پایان می رسد احساس بسیار خوبی دارم. من از معرفی مردم در عکس هایم لذت می برم. و این من هستم که در نهایت عکس هایم را مطابق با تفسیری که خودم می خواهم منتشر می کنم."
    در سال 1975 ، برنِت همراه با یک ژورنالیست انگلیسی ، آژانس عکس "کانتکت" را – که اکنون بسیار معتبر شده است – در نیویورک راه اندازی کرد. او سفرهای بسیاری به نقاط مختلف جهان داشت. او همچنین تجربه هایی هم در عکاسی تبلیغاتی دارد که پروژه هایی مثل "بانک یونیون ِ سویس" ، " کداک" ، "رولکس" و "نیروی نظامی امریکا" جزو آنان می باشند.
    او بسیاری از جوایز عکاسی را از آن خود کرده است. از این بین می توان به " جایزه ی بهترین گزارش تصویری ازOverseas Press Club " و "بهترین عکس ورد پرس فتو" در سال 1980 ( بخاطر عکسی از یک کمپ درمانی در تایلند ) اشاره کرد. عکس های خبری او به آنسوی حقیقت رویداد می روند. آنها حالت ها را تفسیر می کنند.
    این روز ها برنت همچنان گذشته با سرسختی تمام به کار خود ادامه می دهد اما حالا با خود قرار گذاشته است که کمتر از گذشته ریسک کند. به عنوان مثال می گوید :" مثلاً من دیگر به مناطقی که در آنجا کودکان و نوجوانان مسلسل به دست دارند نمی روم. من اکنون خانواده دارم و کارهای نکرده ی بسیاری در انتظارم هستند. من آنجا بوده ام و از این چیزها عکس گرفته ام. اما الآن ترجیح می دهم از آن دور باشم. شیوه ی تفکر من به عنوان یک فتوژورنالیست در بیست سالگی یا سی سالگی با حالا بسیار متفاوت بوده است. من بیش از اینکه تاجر خوبی باشم ، عکاس خوبی هستم. اما بدم نمی آید که در تجارت نیز بهتر شوم!"
    همواره باید احساس چنین کسانی را به خصوص لحظه ای که مرگ در یک قدمی آنهاست ، مورد توجه قرار داد. او به یاد می آورد :" هر ماجرایی چنین لحظه ای داشت. یکبار سال 1970 در شیلی دستگیر شدم. همراه با تعدادی از دوستانم بودم و داشتیم از گورستانی که " سالوادور آلنده " توسط توده ای ها در آن دفن شده بود ، باز میگشتیم. آنها کُت هایشان را دور سرمان پیچاندند و من مجبور بودم به بازجویی های افتضاح آنان جواب بدهم. البته گمان می کنم نسبت به صداهایی که از اطراف می شنیدم زیاد شکنجه نشدم! آنچه آن موقع فهمیدم و آنچه الآن می فهمم این است که هر لحظه ی آن دوره ها با مرگ عجین بود. من واقعاً دیگر دوست ندارم آن حالت ها دوباره تکرار شوند!"
    bahador.akkasee، kakooch، EHSAN2 و 3 نفر دیگر تشکر می‌کنند.
    عيسی

  4. #4
    كاربر فعال
    تاریخ عضویت
    December 2006
    نوشته ها
    676
    تشکر شده
    4097
    تشکر کرده
    285

    پیش فرض لوییس هاین، عکاس کار

    خب، قبل از هر چیز از دوست خوبمون Lastframes بخاطر همکاریشون تشکر می*کنم.

    عکس این هفته از لوییس هاین(Lewis Hine) هستش، عکاس آمریکایی، (تولد 1874، مرگ 1940) متولد ویسکانسین و تحصیل کرده*ی رشته*ی جامعه شناسی در دانشگاه*های شیکاگو؛ کلمبیا و نیویورک. آقای هاین، عکاسی بوده که بی*نهایت به اصلاح دنیا به کمک عکس اعتقاد داشته و بهنرین نمونه*اش عکسهایی که از 1908 یرای کمیته ملی کار کودکان آمریکا گرفته و اینکار رو تا ریشه کن شدن کار کودکان توی اون کشور (سال 1912 با تشکیل دایره*ی ویژه*ی کودکان) ادامه داده (یک نمونه*ی خوب مجموعه*ی عکسی به نام Girls in Factory به سال 1908 هستش). آقای هاین بی*نهایت به تاثیرات ماشین توی زندگی انسان مدرن اهمیت می*داده و تغییراتی رو که ماشین توی زندگی انسان مدرن حاصل کرده بوده مهم و درخور اعتنا می*دونسته. تقریباً همه*ی کارهای ایشون بطور مستقیم یا غیر مستقیم به رابطه*ی انسان و ماشین برمی*گرده و تاثیرات مثبت و منفی این دو روی هم. اسم یکی از مجموعه آثار ایشون هم Men at Work هستش. از دیگر کارهای آقای هاین می*شه به مستندسازی پروژه*ی ساخت آسمان*خراش Empire State اشاره کرد یا مجموعه عکسهای ایشون با صلیب سرخ در طول جنگ جهانی اول (که بازهم بیشتر در رابطه با حضور ماشین در جنگ هستش و رابطه انسانها با ماشین) و با همکاری ایشون با صلیب سرخ در دوران رکود اقتصادی بزرگ آمریکا (سالهای 1929 به بعد).

    درباره*ی آقای هاین http://www.spartacus.schoolnet.co.uk/IRhine.htm و http://www.nypl.org/research/chss/sp...biography.html رو بخونید.
    http://www.amazon.com/exec/obidos/ASIN/3791319965/ و http://www.amazon.com/exec/obidos/ASIN/0486234754/ مجموعه آثار ایشون هستن و http://www.amazon.com/Photography-Be.../dp/B000LQTOJG هم مهمترین مقاله*ی علمی در مورد عکاسی از دوران پیروزی ماشین بر نیروی کار انسانی (که بین دو جنگ حهانی اتفاق افتاد) هستش که اگه دسترسی JSTOR دارید می*تونید از http://links.jstor.org/sici?sici=002...3E2.0.CO%3B2-G بگیریدش.

    عکسی که از آقای هاین انتخاب کردم یکی از معروف*ترین کارهای ایشون هست که به سال 1920 عکاسی شده (البته به روایتی 1921 و یه روایتی 1925 ولی چه فرقی می*کنه؟* :) ) اسم این عکس «کار مکانیک موتورخونه*ی برق روی موتور بخار» یا Power house mechanic working on steam pump هستش. عکسی که فوق*لعاده با دقت خلق شده. توی این عکس کارگری عضلانی رو می*بینیم که با آچار در حال کار روی مهره*ی یک ماشین هستش. ترکیب*بندی دقیق عکس ارزش اون رو چند برابر می*کنه، می*بینیم که کارگر (مرد) در احاطه*ی ماشین هستش ولی در عین حال ماشین به واسطه*ی ابزاری که در دست مرد می*بینیم وابسته به نیروی انسانیست. تصویر نشون دهنده*ی یک رابطه*ی سمبولیک بین ماشین و انسانه که در حالی که هارمونی و ذات این رابطه رو نشون می*ده فرم و نوع این رابطه رو هم مشخص می*کنه. تو این عکس تفاوت ماهوی قدرتمند بودن این دو رو در حالی می*بینیم که بدون هیچ شک و شبه*ای مطمئنیم که هردوی اونها قدرتمند هستند.

    عکس به ما نشون می*ده که قدرت عظیمی که ماشین (صنعت) بدست آورده از طریق انسانها بوده و با اینکه این قدرت بسیار زیاده (فرم و شکل قوسها، توازن اونها و نسبتهای تصویر ابرقدرت بودن ماشین رو به بیننده القا می*کنه) ولی ماشین برای ادامه فعالیت همچنان به انسان نیاز داره. در عین حال نباید فراموش کرد که آقای هاین معتقد به قدرت ماشین و اهمیت وجود ماشین در زندگی انسان بوده و توی کارهاش سعی می*کنه جنبه*های مثبت وجود ماشین رو نشون بده، تعبیر جالبی که راهنمای موزه*ی هنر ونکوور از این تصویر داره: «... ماشین نه تنها می*تونه زندگی بشر رو ارتقا بده، بلکه می*تونه الگوی کارگر امروزی باشه...»

    کارگر آچار رو با زاویه*ای گرفته که خودش به طور کامل توی دایره*ی موجود جا بشه تا تصویر کاملی از «کارگری» خلق بشه، نکته*ی دیگه*ای که از این رابطه می*شه برداشت کرد اینه که نیروی کار سرمایه*ی اصلی دنیای صنعتیه نه ماشین.

    فرم بندی و شعاری که با صدای بلند فریاد زده می*شه سبک و فرم کار رو به کارهای تبلیغاتی اروپای شرقی و روسیه یبشتر شبیه می*کنه که جلوتر چند نمونه از این کارها رو خواهیم دید. یکی از بهترین کارهای مشابه این عکس، نقاشی Fernard Leger هست به اسم Le Mecanicien که به سال 1920 تصویر شده.

    من مطابق معمولِ این مجموعه، کار رو اسکن کردم (ایندفعه از کتاب PHOTO BOOK انتشارات PHAIDON) و توضیحاتی هم که نوشتم بخشیش از خودم بود، بخشیش از راهنمای موزه*ی ونکوور و بخش دیگریش از سایتهایی که معرفی کردم به علاوه این سایتها:
    http://www.archives.gov/press/press-...steam-pump.jpg برای خود عکس با کیفیت بالا
    مشخصات عکس در گالری آقای ایستمن: http://www.eastman.org/taschen/htmls...90013_ful.html
    مقاله*ای بسیار مهم از نیویورک*تایمز درباره*ی MacRae که در جای جای مقاله کار ایشون با کار آقای هاین مقایسه شده: http://query.nytimes.com/gst/fullpag...50C0A96F958260 و http://projects.vanartgallery.bc.ca/...e_Lewis_74.pdf

    ممنونم و منتظر همکاری شما هستم.
    تصاویر پیوست شده تصاویر پیوست شده
    Amir Mohebi، lastframes، Kaveh Ghobadi و 4 نفر دیگر تشکر می‌کنند.
    کاوه!
    [EYES] [576 Megapixel Retina] [2 x Natural 22.3mm F3.2] [ISO 1 -800]

  5. #5
    كاربر ويژه Kaveh Ghobadi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    January 2006
    محل سکونت
    Tehran & Karaj
    نوشته ها
    7,444
    تشکر شده
    26237
    تشکر کرده
    14101

    پیش فرض پاسخ: یک عکس، یک عکاس

    سلام....

    کاوه جان ممنون ، مثل همیشه جالب بود ........

    راستش امروز میخواستم این تاپیک رو آپدیت کنم و کل اینترنت رو گشتم بدنبال اطلاعاتی از عکاس مورد نظرم ، اما متاسفانه چیزی پیدا نکردم....

    اگر برای شما امکان داشت درباره ی این عکس مقداری توضیح دهید ، این عکس یکی از عکس هایی که مدت ها بنده رو مشغول خود نگه داشته بود ، میدونم عکس معروفی است ، اما متاسفانه مرجعی برای عکاس پیدا نکردم ، اما به نظرم خیلی زیبا و گویا است با آن اسم جالب....


    Kissing The War Goodbye

    Victor Jorgensen

    August / 14 / 1945
    تصاویر پیوست شده تصاویر پیوست شده
    kindlinessangel تشکر می‌کند.
    کاوه قبادی
    Exposure.ir
    I am a visual man. I watch, watch, watch. I understand things through my eyes. Henri Cartier-Bresson

  6. #6
    كاربر فعال
    تاریخ عضویت
    December 2006
    نوشته ها
    676
    تشکر شده
    4097
    تشکر کرده
    285

    پیش فرض پاسخ: یک عکس، یک عکاس

    نقل قول نوشته اصلی توسط Kaveh Ghobadi نمایش پست ها
    ... اما متاسفانه مرجعی برای عکاس پیدا نکردم ، اما به نظرم خیلی زیبا و گویا است با
    Kissing The War Goodbye

    ...
    Victor Jorgensen

    August / 14 / 1945
    سلام،

    چشم، سر فرصت یک توضیح کامل راجع به این عکس خدمت شما عرض می*کنم اما تا اون موقع، دو نفر از این صحنه عکس گرفتن، یکی Victor Jorgensen و دیگری Alfred Eisenstaedt هستش که دومی عکاس خیلی معروف**تری هست و عکس رو برای مجله*ی لایف گرفته و عکسش هم جالب*تره چون با لنز واید گرفته شده و بیشتر لوکیشن عکس رو که میدون تایم نیویورک هست نشون می*ده و زاویه بهتری هم داره، این عکس اولی هم برای خودش جالبه اما به هر ترتیب عکس معروف عکس آقای Eisenstaedt هستش به اسم V-J Day Kissکه البته تقریباً تمام پوسترها و نسخه*هایی هم که به اسم Kissing The War Goodbye چاپ شدن در واقعیت V-J Day Kiss هستن:) دو سه سال پیش هم یادمه که خوندم یک نفری مجسمه*ی همین عکس رو توی میدون تایم ساختش و ازش پرده*برداری کردن.

    ممنونم.
    کاوه!
    [EYES] [576 Megapixel Retina] [2 x Natural 22.3mm F3.2] [ISO 1 -800]

  7. #7
    كاربر ويژه Kaveh Ghobadi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    January 2006
    محل سکونت
    Tehran & Karaj
    نوشته ها
    7,444
    تشکر شده
    26237
    تشکر کرده
    14101

    پیش فرض پاسخ: یک عکس، یک عکاس

    سلام....

    ممنون کاوه جان ، بله تا اینجا رو با گردش فراوان در اینترنت و بسختی پیدا کردم ، انشالله سر فرصت این عکس رو هم مرور کنید....

    کل روی جلد های مجله ی لایف رو مرور کردم ، اما باز هم ندیدم ، احتمالا روی جلد نبوده.....!

    اسم Alfred Eisenstaedt رو شنیدم ، اما دقت نکردم . فکر میکردم هر دو عکس رو همین ویکتور خودمان گرفته است....

    اما لحظه ی نابی است......!!!

    چند عکس دیگر هم هست اگر امکانش بود درباره ی اونها هم توضیح دهد ، تا هم بنده اطاعاتم بیشتر شود و هم مرجع مناسبی باشد....

    مثل میدان تیان آن من ، عکس های Noel Quidu و Ron Haviv از جنگ بوسنی و از این دست .....

    بنده علاقه ی شدیدی به عکس های جنگ دارم ، و عکس هایی که وقایع تاریخی مهم رو ثبت کرده اند....
    کاوه قبادی
    Exposure.ir
    I am a visual man. I watch, watch, watch. I understand things through my eyes. Henri Cartier-Bresson

  8. #8
    كاربر آشنا
    تاریخ عضویت
    October 2005
    محل سکونت
    Tehran, Iran
    نوشته ها
    79
    تشکر شده
    27
    تشکر کرده
    22

    پیش فرض پاسخ: یک عکس، یک عکاس

    سلام،

    کاوه جان خیلی ممنون بابت ایجاد این تاپیک. امیدوارم که ادامه پیدا کند.
    من هم سعی می کنم که اگر توانستم در حد سواد خودم مطلبی یه این تاپیک اضافه کنم.
    به نظرم این تاپیک در صورت صلاحدید مدیران اگر lable دار شود مناسبتر است چون به علت اضافه شدن دیر به دیر مطالب احتمال پایین رفتن آن زیاد است.

    پ.ن : آقا کاوه عزیز، استاد گرامی، بسیاری از پست های شما از یک نوشته کامل فراتر است و به نظرم حیف است که در بین تاپیک ها باقی بماند و به صورت مقاله ای در قسمت مقالات قرار نگیرد. فکر کنم اگر مدیران در این رابطه هم تدبیری بیاندیشند لطف بزرگی در حق کاربران سایت انجام داده اند.

    موفق باشید
    -

  9. #9
    كاربر ويژه Kaveh Ghobadi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    January 2006
    محل سکونت
    Tehran & Karaj
    نوشته ها
    7,444
    تشکر شده
    26237
    تشکر کرده
    14101

    پیش فرض پاسخ: یک عکس، یک عکاس

    کاوه جان کجایی برادر...؟

    تاپیک ها یمورد علاقه ی بنده رو زنده نگه دار....

    منتظر عکاس بعدی هستیم...:)
    کاوه قبادی
    Exposure.ir
    I am a visual man. I watch, watch, watch. I understand things through my eyes. Henri Cartier-Bresson

  10. #10
    كاربر فعال
    تاریخ عضویت
    December 2006
    نوشته ها
    676
    تشکر شده
    4097
    تشکر کرده
    285

    پیش فرض Arno Rafael Minkkinen, Self Portrait

    سلام،
    قبل از هرچیز بخاطر غیبت خودم عذر خواهی می‌کنم و از همه‌ی دوستانی هم که اظهار لطف کردن متشکرم، چند هفته‌ی اخیر بی‌نهایت درگیر بودم. الآن چهار پست در این تاپیک بدهکارم تا از جمعه‌ی بعد دوباره چرخ این تاپیک طبق روال بچرخه.

    خب، اولین عکس رو از آقای Minkkinen انتخاب کردم. ایشون یک عکاس فنلاندی، متولد سال 1945 هستن (به حساب امروز می‌کنه حدود 62، 63 ساله) که البته در اوان کودکی با خانواده به آمریکا کوچ کردن. تحصیلات دانشگاهی آقای Minkkinen ادبیات انگلیسی هست ولی در مدرسه‌ی طراحی رودآیلند ایشون شاگرد Harry Callahan وّ ّAaron Siskind بودن که هر دو به ارایه فرم‌های خاص در فضاهای نامتعارف مشهورن و در دهه‌های 40 و 50 سبک خاص خودشون رو برای ارایه‌ی فضا به کار می‌بردن. در پستهای بعدی حتماً عکسی از این اساتید هم خواهیم دید.

    کارهای ایشون به چند دلیل خاص محسوب می‌شن. یکی استفاده‌ی ویژه‌ی ایشون از مفهوم فضا هست که با اینکه ایده‌ی اون از مکتب اساتیدش شکل گرفته‌ ولی همیشه امضای خودش رو همراه داره. ایشون برخلاف معلمینش، بیننده رو درگیر لذت نمادیابی و رمزگشایی اثر می‌کنه و درضمن همون مفهوم خاص و عجیب ارایه‌ی منحصر به فرد فضا در عکس رو به شیوه‌ی متفاوت از اساتیدش و در کادرهای بزرگ و حتی پانوراما ارایه می‌کنه. یک نکته‌ی دیگه در مورد کارهای آقای Minkkinen حضور شخص خود ایشون در بسیاری از عکسهاشون هست، مدل خیلی از کارهای ایشون خودش هست و در کتابی هم که در 1993 به اسم Waterline‌منتشر کرده از همین رویه استفاده کرده و خود مدلِ بیشتر کارهای این کتاب است.

    ایشون خودش رو یک عکاس مستند می‌دونه، فکر می‌کنم خوندن ترجمه‌ی مقدمه‌ی سایت ایشون خالی از لطف نباشه:‌«من خودم رو یک عکاس مستند می‌دونم، اگر دستان من را که از زیر برف بیرون آمده‌اند می‌بینید، من خود زیر برفم.
    من با بستر عکس همونطوری برخورد می‌کنم که یک عکاس خیابونی از اون استفاده می‌کنه. اون چیزی که جلوی دوربین من اتفاق میوفته در واقعیت هم اتفاق میوفته، عکسها بصورت Double Exposure گرفته نشدن و یا ادیت دیجیتال روی اونها صورت نگرفته؛ اما در عین حال من به دنیا از طریق اندیشه هم نگاه می‌کنم، «چیزی که در اندیشه‌ی شما اتفاق میوفته می‌تونه توی دوربین هم پیش بیاد.» این شعاریه که قبل از اینکه عکاس بشم و وقتی که برای تبلیغات یک دوربین مطلب می‌ساختم نوشته بودم.
    من به جای ارایه ظواهر و پیچیدگیهای بیرونی دنیا سعی کرده‌ام به ترسها،‌امیدها و خواسته‌های درونمون بپردازم تا بتونم یک همدلی در دنیایی که توش ساکنیم ایجاد کنم.
    درست همونطور که زمان تغییر زیادی توی سنگها و درختها ایجاد نکرده، بدن ما هم با بدن انسان 500 سال پیش تفاوت چندانی نکرده، دستها، انگشتها و همه‌ی چیزهای ابتدایی دیگه همه همونهایی هستن که بودن.
    سی سال اخیر من درگیر یک ایده بودم: استفاده از بدنم برای بیان کردن رابطمون با طبیعت.
    همونطور که جرج براک (کاوه!: نقاش و مجسمه‌ساز مشهور قرن بیستم، از خالقان کوبیسم) می‌گه: فرمهای جدید بیرون از محدودیتها شکل می‌گیرن.
    در واقع براک داره می‌گه برای اینکه بدونیم چیکار می‌خواهیم بکنیم، باید بدونیم چه کاری بوده که نمی‌خواستیم بکنیم، چه کاری بوده که هیچوقت حاضر نبودیم به خودمون اجازه‌ی انجمش رو بدیم؟
    برای من، این طبیعتِ سندنگارِ عکاسی بود که همچین محیطی رو فراهم کرد.
    بعد از اون همه چیز ساده بود، «هنر، قابل رویت‌کردن مخاطره است.» این جمله‌ای است که سالها بعد در زندگیم، وقتی که بهتر فهمیدم این ماجرا چقدر می‌تونه سخت باشه، نوشتم.»

    البته من الآن فرصت ندارم تا این متن رو دوباره -بعد از ترجمه‌ی فوری فوتی- بخونم اما سرفرصت مناسب حتماً ویرایشش می‌کنم، اگه اشکالی هست به بزرگی خودتون ببخشید.

    به هر ترتیب. عکسی که قراره از آقای Minkkinen بفرستم سلف‌پرتره‌ای هست که ایشون در سال 1976 در هلسینکی فنلاند گرفتن. این عکس جزییات بسیار زیادی داره. فرم خاص ایشون. تقارن خاص و همون چیزی که در مورد ارایه‌ی خاص فضا توسط ایشون عرض کردم، همه اینجا دیده می‌شه. من فقط چندتا نکته رو مثال می‌زنم. به پارادوکسی که در میخهای دربِ سمت راست عکس وجود داره دقت کنید، میخهای پایینی فکر بسته بودن درب رو القا می‌کنن ولی میخهای بالایی باز بودنِ اون رو. یا به کنج دیوار پایین و خط کنج که پشت سر سوژه‌ی اصلی ادامه پیدا کرده دقت کنید. کل کمپزوسیون و ترکیب خاص کار که به جای خود باقی. این اثریه که به عنوان یک عکس محض می‌تونه خیلی چیزها رو به آدم بگه. اثریه که نگاه کردن بهش یک تجربه‌ی خاصیه. یک دوگانگی لذت و ترس، طبیعی بودن و عجیب بودن، متقارن بودن و نبودن همه توش وجود دارن.

    سایت خود ایشون رو و اطلاعات خیلی مختصری درباره‌ی ایشون و چند تا لینک دیگه رو اینجاها ببینید:
    کد:
    http://www.arnorafaelminkkinen.org/
    http://en.wikipedia.org/wiki/Arno_Rafael_Minkkinen
    http://www.glosszine.org/issue1/1minkkinen.htm
    http://findarticles.com/p/articles/mi_m1248/is_12_91/ai_111503889
    متاسفانه طبق رسم خودم امروز نتونستم عکس رو اسکن شده بگذارم، اما شب حتماً اسکن شده‌اش رو ارسال می‌کنم، تا اون موقع نسخه‌ای که از روی سایت خود ایشون برداشتم رو داشته باشید.

    ممنونم،
    تصاویر پیوست شده تصاویر پیوست شده
    • نوع فایل: jpg 015b.jpg‏ (22.6 کیلو بایت, 87 بازدید)
    ویرایش توسط kakooch : Sunday 15 July 2007 در ساعت 13:47 دلیل: اصلاح ملیت عکاس، به اشتباه هلندی نوشته بودم
    nmroshan، Amir Mohebi، Persian و 8 نفر دیگر تشکر می‌کنند.
    کاوه!
    [EYES] [576 Megapixel Retina] [2 x Natural 22.3mm F3.2] [ISO 1 -800]

صفحه 1 از 2 1 2 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •