معمولا قرار دادن سوژه در وسط کادر کار چندان راحتی نیست و تبحر خاصی در کمپوزیسیون را میطلبد، چرا که هرگونه اشتباه در ترکیب بندی ممکن است ترکیبی نامتوازن و بینظم ایجاد کند که بیننده را از سوژه اصلی منحرف میکند. اما اینجا عکاس توانسته با بهرهگیری از خطوط دیدگانی قطری که توسط کوه در دوردست و از آن مهمتر ابرها ایجاد شده اند چشم را به سوی درخت بکشاند و ثابت نگاه دارد. تقارن خوبی نیز در عکس وجود دارد گرچه به نظرم جای بهتر شدن را هم دارد.
همه به درخت اشاره میکنند کوه، ابر ... ، چشم به درخت خیره شده و درخت تنها در آن میان ایستاده، محکم و استوار، سبز و آرام. در این میان نوع ویرایش خاصی که استفاده شده و هالهای که به دور درخت ایجاد شده این اثر را در عکس برجسته ساخته است.
رنگها نیز در این ثبت کمی جای بحث دارند، سبز درخت آن سبز خالص و روشن نیست، کمی تیره شده، گرچه تضاد آن با نارنجی (گاهاً متمایل به نارنجی-قرمز) زمین کمی تاثیرش را بیشتر کرده ولی با این حال آن اثر آرامبخش و طراوت سبز خالص را ندارد، شاید میخواهد بگوید حتی درخت هم با همهی صبر و استواریش کمکم آرامش خود را از دست میدهد. و اما تضاد رنگهای گرم و سرد به شدت در این عکس برجسته است، گرمی زمین با وجود اینکه کمتر از یک/سوم عکس را اشغال کرده باز هم بر کل عکس غلبه دارد و کمی از این گرمی به خاکستریِ ابرهایی که درخت را احاطه کردهاند نیز سرایت کرده. گرمای زمین حجوم آورنده است (در تضاد با سردی آسمان و درخت)، سعی میکند به بیرون بزند، چشم را درگیر کند، ولی درخت در وسط ایستاده و اجازه این کار را نمیدهد، خط عمود درخت در این ثابت نگاه داشتن چشم بسیار کمک میکند همچنین خطوط قطری مذکور. چشم نمیتواند از درخت فرار کند چرا که به هر سو برود به درخت باز میگردد. (زمین و آسمان به او اشاره میکنند)
اگر عمیق بنگریم عکس بسیار به آن سو سوق دارد، به عالم بالا، شاید این هالهی اطراف درخت باشد که این حس را ایجاد کرده و یا شاید آن ابرهای زیبا، هر چه که هست باعث شده این عکس فراتر از ظاهر سادهاش سخن بگوید.
شرمنده اگر زیادهگویی شد، هر چه به ذهنم آمد نوشتم.
موفق باشید