در میانه تابستان، هفتهای را با بیست و چهارمین عکس میگذرانیم:
فکر میکنم همگی نسبت به زمانی که این بحثها را شروع کردیم، در سطحی جدیدتر از تحلیل عکس قرار گرفته ایم. این عکس در این برهه، آزمونی است برای ما ...
در میانه تابستان، هفتهای را با بیست و چهارمین عکس میگذرانیم:
فکر میکنم همگی نسبت به زمانی که این بحثها را شروع کردیم، در سطحی جدیدتر از تحلیل عکس قرار گرفته ایم. این عکس در این برهه، آزمونی است برای ما ...
سلام .
من این دو وسیله ورزشی رو مثل دو جسد بیجان میبینم که سه نفر (درختان) دارن به اونها نگاه میکنند.سیاه و سفید کردن عکس ایده خوبی بوده.نمیدونم چیزی که نوشتم نقد هست یا فقط برداشت من از این تصویر زیبا!
ویرایش توسط aidin594 : Saturday 6 August 2011 در ساعت 00:09
سپاس از دوستی که این عکس رو برای نقد قرار داده
بنده جدیداً به عکس و نقد آن علاقه مند شدم، و این صفحات رو برای تقویت بعد نقدی بسیار سودمند میبینم. تجربه زیادی هم در نقد ندارم، ولی علاقه زیادی به این کار دارم.
چیزی که در وحله اول، نگاه را بخود جذب میکند، دو میز دراز و نشست، با چیدمانی متقارن، بعنوان مرکز توجه عکس، است.
پس از تجزیه و تحلیل این مرکز توجه، درختان هستند که بینائی ما را به سمت خود منحرف میکنند. تنه های نامتقارن آنها، و قسمت برگدار آنها، که بواسطه کادر، برش خورده اند.
و سپس دیواری که بر اثر شره کردن باران ( احتمالاً ) منقوش شده و نهایتاً معبری که از سمت چپ و راست امتداد دارد.
درختانی که در کمال ثبات، سکوت و بی تفاوتی، انتظار دو میز را مینگرند، و بیم و امیدی که میزها ( برای دیدار مجدد استفاده کنندگان هر روزه و صبحگاهیشان ) با هم شریکند.
تا اینجای کار انتظار میزهای خالی، اولین حسی است که بذهنم خطور کرده.
سیاه و سفید بودن عکس، که باعث عدم نمایش رنگهای سرزنده ی احتمالی میزها شده، و وین-یتینگ ( Vignetting ) تعمدی ( نرم افزاری ) و یا سهوی ( بخاطر فیزیک لنز )، که باعث تمرکز بیشتر دید بر روی میز ها شده و همینطور القای حسی شبیه یک دلسردی که بواسطه حضور چند برگ خشکیده ( که نماینده ی فصل خزان میباشند، و نتیجتاً کمرنگ تر شدن استفاده کنندگان - ورزشکاران - در این فصل میباشد)، تشدید میشود.
بطور خلاصه :
حسی که با نگاه کوتاه مدت القاء میشود: بیم و امید در حین انتظار و تنهائی ... و برداشتی که با نگاه بلند مدت القاء میشود: گردش ایام و تکرار ...
نمیدونم این برداشت شخصی من، بیشتر جنبه عکاسانه ی قضیه بود، و یا بعد حسی داشت، و یا دنبال استخراج فلسفه ای در این عکس بود.
ویرایش توسط Ali Bayati : Saturday 6 August 2011 در ساعت 01:43 دلیل: املاء
با سلام
دو جزئی که در این عکس با آن مواجه شدم یکی خط و دیگری فرم است ، خط که سه گونه افقی عمودی و مورب در عکس مشهودند و فرم که با ترکیب خطوط در هم تنیده ابزار ورزشی بازیگر میانه میدان این گود شده است و تماشا گران آن همان خطوط اند .اما تعمد عکاس در انتخاب نوع کادر و از آن مهمتر انتخاب زاویه نگاه به سوژه برتری را به خطوط عمودی درختان بخشیده است که در روبروی ما در جایگاهی برابر به این صحنه بیجان نگاه میکنند و این مهمترین تفاوت میان ابزار ورزشی و درخت است و نگاه ما بصورت نا خودآگاه درختان را در جایگاهی بالاتر از این اشیاء و عناصر بی جان میبیند. در بالای کادر شکلی قوی که همان برگها هستند نگاه ما را معطوف خود میکنند که با خمیدگی درخت سمت چپ نجوای درختان در گوش هم را به بیننده القا می کند که گویی صحبت آنها پیرامون تنهایی بازیگران صحنه است.
ویرایش توسط movahedian : Saturday 6 August 2011 در ساعت 03:00
من اولین حسی که بهم دست داد، این سر و ته بودن دو وسیله نسبت به هم در قابی بود که انگار در اون، درختها به نظاره این دو نِشستند
نقدی ندارم
جز اینکه این کار با همین کادر و پرسپکتیو، بسیار جذابتر و پر روح تر میتوانست باشد و صد البته شسته و رُفته تر
اما عکس قبل از جان دادن در نگاه، نوعی نگاه جدید به دوچیز بی جان ولی متفارن را در پیشگاه سه درخت تنومند برای من به وجود آورد
یک پارادوکس خاموش و آرام
یک چند دستگی، تنوع شاید
شاید اولین قسمتی که نظر را به سوی خودش معطوف می سازد، وسیله های ورزشی است. کنتراست موجود در آن قسمت چشم را سریعا درگیر می سازد. فلسفه ساخت این گونه وسایل ورزشی (به صورت جفت و همراهی در انجام حرکات ورزشی برای تحریک حس رقابتی دوستانه) + خالی بودن آن ها به من احساس فقدان و نبودن را می دهد.
حس می کنم این صحنه کادری بوده است که هر روز به شکلی دیگر اتفاق می افتاد، و امروز شکلی دیگر و متفاوت از گذشته ... وینیت عکس که به خوبی در جهت تمرکز بر موضوع اصلی به کار گرفته شده است، یک شوک ناگهانی می دهد، دقیقا به این صورت که گویی هر روز از این مسیر رد می شده ایم و صحنه های تکراری هر روز را می دیدیم اما امروز در اوج تکرار متوجه شدیم که آن دو نفر دیگر نیستند.
فکر می کنم قسمتی از برداشت خودم را بیان کردم، صحبت باقی دوستان را پی می گیریم شاید ابعاد دیگری بیان شود.
باتشکر
آنچه که در این عکس سیاه و سفید می بینیم : (تحلیل بسیار مختصر)
در پلان اول دو وسیله فلزی( وسایل ورزشی که شهرداری ها در پارک های نصب کرده) و پلان دوم باغچه ای که باریک که درختان در آن قرار گرفته اند و در انتها دیوار .
کادر بندی این اثر عمودیست که از شبه تقارن در محور عمودی بر خوردار است که این امر در موجز بودن این اثر کمک شایانی کرده است.
اما از آنجا که بنده متوجه شدم مخاطبین سایت به بخش تفسیر و تاویل بیشتر علاقه مند هستند چند سطری درباره این اثر در ذیل می آورم.
عناصر موجود در این اثر دو دسته می شوند یک دسته وسایل صنعتی و بخش دیگر طبیعی این نوع دسته بندی موجود بحث تقابل طبیعت و تکنولوژی را در ذهن تداعی می کند.
-فلزی بودن وسایل فلزی که تشکیل شده از خطوط نرم و منحنی است در پلان اول و در مقابل حالت درختان که تنه آنها با خطوط شکسته به بالا رفته است بر نظر فوق تاکید می کند
- اگر تقسیم بندی فضای داخل عکس را در نظر بگیریم هم متوجه می شویم که میزان فضای طبیعیت بسیار کمتر و کوچک تر از فضای صنعتیست و به صورت یک نوار باریکی به صورت باغچه ای قرار گرفته است در کنار این فضای کوچک محصور بودن این باغچه که نماد طبیعت در این عکس می باشد به وسیله جدول های بتونی صورت گرفته که سایه ایجاد شده بر لبه آنها بر استحکام این قدرت محصور کنندگی آفزوده است و همچنین دیوار سفید که سطحی یک دست را بکگراند عکس ایجاد کرده ، به ایجاد این فضای محصور کننده افزوده است.
- مرحله دیگر تقابل میان میله فلزی نگهدارنده وسایل فلزی با سه درخت در پلان دوم است، گرچه ابعاد و طول بلندتر درختان بر طول این استوانه فلزی می چربد ، اما وجود کنتراست در این سطح فلزی و همچنین قرار گیری در پلان اول در مقابل پلان دوم بودن درختان به این شی فلزی امکان می دهد ارزش تصویری آن بر درختان غلبه کند
که در نگاه اول مخاطب به سایه تیره اجسام فلزی جذب می شود و سپس به میله فلزی عمودی در وسط این وسیله ورزشی متمرکز می شود و در ادامه وجود خطوط فلزی روی سطح این وسایل فلزی که چشم را به حرکت به درون و عمق عکس هدایت می کنند و مخاطب به بدنه درختان می رسد که دنبال کردن حرکت شکسته این تنه های تیره بر روی سطح روشن سیمانی ( که البته رگه های دود ناشی از جاری شدن باران بر روی دیوار سیمانی و ایجاد خطوط عمودی ) چشم مخاطب را به سمت بالای کادر می برد و این حرکت در چر خه ای بی پایان ادامه پیدا می کند.
با توجه به موارد فوق،می توان نتیجه گرفت این عکس نمونه ایست که به مخاطب استیلای صنعت و زندگی ماشینی را بر طبیعت گوشزد می کند و از نظر موضوع روایت خود موفق است.
نکته ای که در این عکس آزار دهنده است استفاده بیش از حد در ویرایش کامپیوتری است که در سایه وسایل ورزشی و در سطح زمین و برگ درختان نیز به شدت به چشم می آید. که البته به نظر می آید هدف ایجاد فضای تاریک و همچنین برای ایجاد تمرکز مخاطب برای موضوع های موجود در عکس باشد.
ویرایش توسط radioheadz : Saturday 6 August 2011 در ساعت 23:20
خراب رفاقت آنم که جان دهد در بهر دوست ... خط و خال لغو بر در نهاده و بی آرزوست
سلام دوست عزیزاما از آنجا که بنده متوجه شدم مخاطبین سایت به بخش تفسیر و تاویل بیشتر علاقه مند هستند
ضمن تشکر از پست شما
شاید مناسب باشد که نظر خود را در مورد تحلیل و نقد و تفاوت آن با تفسیر و تاویل بیشتر بازنمایید بدون شک موضوع مهمی است.
سپاس
با تشکر
در ابتدا کمی توضیح در مورد سابقه نقد مطرح می کنم امیدوارم این فشرده سازی مطالب بنده سبب گیج شدن مخاطب نشود .
"نقد " واژه ای که عنوان این سری از تایپیک ها است. با جستجو در تاریخ می توان آثاری در این زمینه در ادبیات و فلسفه یونان باستان یافت که تا زمان حاضر افراد زیادی را شیفته خود کرده است. در گذشته افراد متاثر از هر مسلک فکری و فلسفی، آثار ایجاد شده را بررسی می کردند( تناوب فکری با توجه به شرایط زمانی و مکانی و سبب عدم وحدت رویه در بررسی آثار می شد، نظیر اینکه گروهی فقط به متن اثر و گروهی فقص به صورت اثر توجه داشتند) .در اوایل قرن گذشته با توجه به گسترش علم و پیشرفت های آن و از طرفی سرعت بالای انتقال اطلاعات ، متفکرین آکادمیک را به قوس کردن در این وادی واداشت که حاصل آنها مجموعه مدونی شد که بر اساس آن می توان یک اثر را تجزیه و تحلیل کرد. البته در این میان چالش هایی میان افراد صاحب نظر در گرفت نظیر : تحلیل اثر هنری بدون هنرمند ، یا نظریه های که رابطه هنرمند و اثر هنری غیر قابل تفکیک می دانستند......حاصل این جنش های علمی فلسفی سبب ایجاد شاخه هایی نظیر نشانه شناسی و سمیولوژی... روش های مدون نقد گردید.
یکی از معروفترین روش ها نقد که نظرم برای این تایپیک مناسب است:
-معرفی اثر یا بیان آنچه می بینیم.
-تحلیل هندسی و ساختاری اثر.
-تفسیر و تاویل اثر: این قسمت محل سوال شما بود که منتقد بر اساس پیش آگاهی ها و مطالعات قبل خود وسابقه تاریخی و......و با در نظر گرفتن ساختار هندسی که در بند قبل تحلیل شده است عناصر و روایت موجود در اثر هنری تحلیل می کند به معنای دیگر رمزگان اثر هنری در رساندن پیام به مخاطب توسط منتقد بررسی می شود.( برای ساده تر کردن این مفهوم یک مصداق تلویزیونی موجود است برنامه هایی نظیر سینما چهار و به خصوص سینما حقیقت و سینما ماوراء در بحث انتهایی خود به واکاوی این رمزگان و پیام می پرداختند)
- نتیجه گیری.
موارد فوق سر تیتر های اصلی این روش نقد است که البته هر کدام دارای شاخه های گوناگونی است.
با توجه به اینکه امروزه نقد یک امر علمی آکادمیک است لذا ابزار های و قواعد مخصوص خود را نیز داراست و رعایت آنها الزامیست و نقد هایی که از این مسیر خارج شوند نه وجهه علمی و نه وجهه اعتباری و ارزشی دارند.( که بیشتر مواردی بنده در نقد عکس شماره 23 به دوستان تذکر می دادم در این زمینه بود: مثال آن می شود فردی مقابل یک شی یک متر نواری در دست داشته باشد و بخواهد وزن آنرا با متر محاسبه کند . این دو واحد اندازه گیری در دو شاخه جدا قرار دارند)
(مواردی نظیر اینکه احساس خوبی داشتم در مورد این اثر،پس نقد می نویسم و ......... جزو این مواردی است که اثر و ارزش نقد را کم می کند)
ممکن است با خواندن مطالب فوق سوال مطرح شود که در این صورت نقد ها همه یک صورت خواهند بود؟ پاسخ اینست که بند اول و دوم روش نقد کردن در بیشتر نقد ها ثابت است (مثلا خطی که کج است و کمی با افق صفر درجه، زاویه دارد هیچگاه خطی با زوایه صفر درجه در تحلیل ساختاری مشخص نمی شود.... اما در بخش تاویل و تفسیر هر منتقدی با توجه به دیدگاه خود به تفسیر می پردازد لذا در ادامه آن نتیجه گیری های متفاوتی در مورد یک اثر هنری به وجود می آید.
پ.ن: سمیولوژی:این مورد به صورت همزمان بدون اگاهی دو محقق در آمریکا و اروپا طی یک تحقیق دانشگاهی پیگیری شد و واژه جنش در به وجود آمدن آنها اعتبار ندارد،گرچه این علم نوپا خود سبب ایجاد جنبش های فکری و عملی پس از خود شد و مصداق اثرات آنها در تبلیغات و... کاربرد دارد.
پ.ن: برای دوستانی که دوست دارند در مورد نقد و تجزیه تحلیل آثار هنری مطالعه داشته باشند. کتب اساتید ایرانی: رویین پاکباز ، بابک احمدی ، فرزان سجودی، فهیمه پهلوان .. و در میان اساتید خارجی تری برت ، ... ، ...، .... مفید فایده خواهد بود.
پ.ن: البته به نظرم در مورد گزاره خارجی بهتره فقط کتاب جناب تری برت " نقد عکس درآمدی بر درک تصویر " که معرف حضور همگان هستند را مطالعه کنید.
ویرایش توسط radioheadz : Sunday 7 August 2011 در ساعت 01:31 دلیل: حذف اسامی اساتید خارجی و افزودن پ ن 3
خراب رفاقت آنم که جان دهد در بهر دوست ... خط و خال لغو بر در نهاده و بی آرزوست
عکسی که با آن رو به رو هستیم، تقارن و تضاد رو به نمایش می گذارد. ناخواسته با دیدن این نیمکت ها به یاد نوع رابطه انسان ها می افتیم که شکلی فنر گونه دارد، از هم دور و به هم نزدیک می شوند. با مشاهده این دو وسیله که درست در کنار هم و در روبه روی هم قرار دارند، انسان هایی به چشم می آیند که در حال ورزش به طور متوالی به هم نزدیک می شوند و دوباره از هم فاصله می گیرند. عکس سیاه و سفید است، ولی چشم من آن را سیاه و سفید نمیبیند، باور نمی کند، رنگی هم نیست، چیزیست میانه این دو! و نوری که به این دو نیمکت می تابد، در کنار سردی فضای سیاه و سفید، کمی حرارت به عکس می بخشد، و این همسو با سوژه اصلی عکس (نیمکت ها) است.
با مشاهده عکس های ... جدا از معنی و مفهوم عکس، زیبایی بصری آن ما را به تامل در عکس وا می دارد. عکس هایش اکثرا جدا از مفهوم شخصی که برای خودش دارد، به گونه ای باز است که به جرات می توان گفت هر کسی با هر احساس و افکاری برداشتی از آن دارد و آن را می پسندد. عکس هایش از ویرایش کم ولی قدرتمندی برخوردار است که زیبایی عکس را دوچندان می کند. ارزش عکس های ... به زیبایی بصری و به کار بردن تکنیک عکاسی در کنار مفهوم و تفسیر است.
پ.ن: در عکس قبلی دوستی بحثی مطرح کردند راجع به نام عکاس و تاثیر شناخت قبلی از عکاس، که بقیه دوستان نظری ندادند. با توجه با پاسخ بنده به ایشون که نظر شخصی خودم بود و اینکه این اولین عکسی بود که عکاس رو از قبل می شناختم و با عکس هاشون آشنایی داشتم، برام تجربه جدیدی بود که برای عکس اینگونه بنویسم. از گذاشتن "..." به جای نام عکاس از عکاس عزیز شدیدا پوزش می طلبم، ولی مجبور بودم برای احترام به دوستانی که می خوان بدون شناخت عکس رو نقد کنند(و شاید عکس رو ندیدند قبلا) این کار رو بکنم.
با احترام