صفحه 2 از 3 نخستنخست 1 2 3 آخرینآخرین
نمایش نتایج : از شماره 11 تا 20 , از مجموع 25
Like Tree154تشکر

موضوع: نقد عکس شماره ۳۵

  1. #11
    كاربر فعال Usef Bagheri آواتار ها
    تاریخ عضویت
    September 2011
    نوشته ها
    775
    تشکر شده
    8755
    تشکر کرده
    4222

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmad.abaee نمایش پست ها
    با سلام

    نمیخوام یک نقد مدون و جامع بنویسم که از توصیف فضا و ترکیب بندی به عمق عکس بروم و... میخوام خیلی ساده نظرم رو بگم

    عکس خیلی معمولیه . ثبت اتفاقی که رخ داده . کاری که اصولاً کار عکاسی و دوربینه . شاید برای بخش حوادث روزنامه های صبح خراسان مناسب باشد ، در کنار تیتری از خودکشی یک دختر در فلان پاساژ مشهد . توضیحات عکاس عکس هم که در پست دوم امد ، جنبه خبری و توضیحی داشت(ممنون)
    چیزی که از این تصویر برمیاد اینه که عکاس هم یکی از همین مردمه ، یکی از همین مردمی که روی نرده یله دادن و دارن جسد یه آدم رو میبینن . و تنها فرقش اینه که دوربینی برای ثبت به امتداد نگاهش اضافه کرده و چلیک!تصویری که میدیده رو ثبت کرده . هیچ حس متفاوتی در این تصویر وجود نداره مگر همونی که احتمالاً در ذهن دیگر بیننده ها وجود داشته : خوشبحال من که انقدر بدبخت نیستم که مجبور بشم خودکشی کنم! یا حتا عام‌تر : خوشبحال من که زنده‌ام !
    این تصویر نه تنها حسی از همنوع دوستی در بیینده ایجاد نمیکنه،و نه تنها رفتار منفعلانه شهروندان رو به چالش نمیکشه بلکه خودش هم بیننده‌ای منفعله که یکجور واپسگرایی و بی تفاوتی و دوریگزینی نسبت به دیگر انسانها رو تبلیغ میکنه .
    سلام
    احمد جان عكاس اين عكس، مهدي جهانگير هستش پست ٣٨٥ تاپيك مستند اجتماعي و فتوژورناليسم. در خصوص اين عكس من هم تا حدودي با شما موافقم، به نظر اين واقعه رو ميشد به صورت يك مجموعه ارايه كرد تا تاثير گذاري اون رو صد برابر ميكرد، مجموعه اي كه در آن نمايي از افراد مختلف كه نظاره گر اين واقعه تلخ بودن كنجانده ميشد كه بي شك احساساتي كه در چهره هاي آنها به واسطه تماشا كردن اين واقعه به وجود آمده ميتوانست ان را به يك مجموعه ماندگار و قوي تبديل كنه
    ویرایش توسط Usef Bagheri : Sunday 14 April 2013 در ساعت 17:48
    nmroshan، jahangir، ahmad.abaee و 3 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

  2. #12
    كاربر بسیار فعال amir.komeily آواتار ها
    تاریخ عضویت
    March 2013
    محل سکونت
    نیشابور
    نوشته ها
    1,638
    تشکر شده
    6556
    تشکر کرده
    12403

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط Usef Bagheri نمایش پست ها
    عكاس اين عكس، مهدي جهانگير هستش.
    سپاس جناب باقری، متوجه اشتباه دوست عزیز احمدجان نشدم.
    یا حق
    jahangir، ahmad.abaee و Usef Bagheri تشکر می‌کنند.

  3. #13
    كاربر آشنا Vahab_asefi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    December 2011
    نوشته ها
    40
    تشکر شده
    196
    تشکر کرده
    78

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmad.abaee نمایش پست ها
    با سلام

    نمیخوام یک نقد مدون و جامع بنویسم که از توصیف فضا و ترکیب بندی به عمق عکس بروم و... میخوام خیلی ساده نظرم رو بگم

    عکس خیلی معمولیه . ثبت اتفاقی که رخ داده . کاری که اصولاً کار عکاسی و دوربینه . شاید برای بخش حوادث روزنامه های صبح خراسان مناسب باشد ، در کنار تیتری از خودکشی یک دختر در فلان پاساژ مشهد . توضیحات عکاس عکس هم که در پست دوم امد ، جنبه خبری و توضیحی داشت(ممنون)
    چیزی که از این تصویر برمیاد اینه که عکاس هم یکی از همین مردمه ، یکی از همین مردمی که روی نرده یله دادن و دارن جسد یه آدم رو میبینن . و تنها فرقش اینه که دوربینی برای ثبت به امتداد نگاهش اضافه کرده و چلیک!تصویری که میدیده رو ثبت کرده . هیچ حس متفاوتی در این تصویر وجود نداره مگر همونی که احتمالاً در ذهن دیگر بیننده ها وجود داشته : خوشبحال من که انقدر بدبخت نیستم که مجبور بشم خودکشی کنم! یا حتا عام‌تر : خوشبحال من که زنده‌ام !
    این تصویر نه تنها حسی از همنوع دوستی در بیینده ایجاد نمیکنه،و نه تنها رفتار منفعلانه شهروندان رو به چالش نمیکشه بلکه خودش هم بیننده‌ای منفعله که یکجور واپسگرایی و بی تفاوتی و دوریگزینی نسبت به دیگر انسانها رو تبلیغ میکنه .
    سلام؛

    احمد جان نظرت مثل یک چپ سنگین (برازنده ی همین آواتاری که از محمد علی گذاشتی) وارد شد و حال و هوای تاپیک را عوض کرد. البته تا حد زیادی و نا کاملاً با نظرت مخالفم.

    کاری که اصولاً هر عکاس و دوربینی انجام می دهد ثبت عکس است و این وسط البته به نظرم لازم نیست که همیشه شعار شما در عکس کاملاً واضخ و گویا باشد. این عکس دارای شعار زدگی نیست و درست همان طوری که اشاره کردی، عکاس را هم در همان جایگاه منفعلانه قرار می دهد. اما به نظر من این انفعال در آن لحظه به هیچ وجه قرار نیست نکوهش شود. بله یک جا یک نفر خودش را برای اعتراض به این که نان شب ندارد آتش می زند و یک انقلاب رخ می دهد اما قرار نیست هر جا هر کس خودکشی کرد در همان لحظه مردم بی آن که دلیل ماجرا را بدانند واکنش شدید نشان دهند (این با بی تفاوتی فرق می کند). همین بهت و سکونی که در عکس هست اصلاً همین برای من زیباست.
    از سوی دیگر این عکس ژورنالی نیست و بعید می دانم که با این کادر بندی استادیومی که دارد و مضمون تلخی که بیان می کند، در هیچ ژورنال شهرستانی با آن محدودیت های عجیب و غریبی که دارند، چاپ شود.
    این را قبول دارم که این عکس به لحاظ فضا و فرم کمی با مضمون خود غریبه است یا دست کم با آن هنجارها و فرم هایی که ما می شناسیم سازگار نیست و شاید این بدان سبب بوده که عکاس در این زمینه ی به خصوص، مشاهدات خوبی پیش از این در میان آثار مشابه نداشته با چیزی شبیه به این. عکس هم به لحاظ فنی کاملاً معمولی است، این را هم قبول می کنم اما این تفسیری که شما از ندای درونی اشخاص و خود عکاس در عکس می کنی خیلی صحیح نیست. اشخاص منفعل هستند، یک نفر مرده و همه از بالا دارند او را می نگرند، این آدم را اذیت می کند اما این دال بر هیچ تفسیری از هیچ رفتاری در آن دم نیست. درباره ی این که عکاس تصویر را از این نما گرفته (یا این یکی را انتخاب کرده)، من در همان دید اول از عکس در ذهن داشتم که شاید بد نبود از کنار صورت جسد و با زاویه به سمت بالا یک عکس گرفته می شد که یک گروگان گیری احساسی حسابی ایجاد شود اما نه. آن عکس این عکس نمی شد. جای عکس های معمولی این چنینی که احتمالاً از بین 10 تا 12 عکس با شات های سریع انتخاب شده اند، اتفاقاً این روزها خالی است. چنین عکس هایی لازم اند چون مخاطب به راحتی چشمش را می تواند جای لنز دوربین بگذارد و صحنه را باور کند. یک عکس معمولی از یک اتفاق غیرمعمول که می توانستی آن جا باشی و دقیقاً همین را ببینی بدون آن که نیاز داشته باشی زاویه ی خوبی برای مشاهده ات پیدا کنی که اصلاً در آن لحظه نمی توانی به این فکر کنی. چنین عکسی به نظر ینده خود واقعه است و این عکس با عکس هدف دار ژورنالی به کلی تفاوت دارد.
    در مجموع انتظار داشتم که یک نفر این را در این تاپیک بگوید و خوب شد که از زبان شما و با نگرش شما مطرح شد.
    منتظر هوک شما هستم احمد جان. بزن تا شاید از یک جدل این چنینی یک چیزی بیرون آوریم.
    nmroshan، mSafdel، jahangir و 4 نفر دیگر تشکر می‌کنند.
    پیش از آن که واپسین نفس را برآورم؛ پیش از آن که پرده فرواُفتد؛ پیش از پژمردن آخرین گل؛ برآنم که زندگی کنم؛ برآنم که عشق بورزم؛ برآنم که...باشم.
    (احمد شاملو؛ برگردان از Margot Bickel)



  4. #14
    كاربر فعال ahmad.abaee آواتار ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    943
    تشکر شده
    3550
    تشکر کرده
    3154

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط amir.komeily نمایش پست ها
    با تشکر از احمد عزیز. من فقط با این قسمت نظر شما خیلی موافق نیستم.

    یعنی شما اگه جای این عکاس بودین از این تصویر هیچ عکسی نمی گرفتین؟ به نظر من این عکس خیلی خاصه. یک جورایی این عکس داره با آدم حرف میزنه. درسته یک صحنه زشته ولی به نظر من تفاوت دو نفر موفق و ناموفق تو عکاسی، در ثبت همچین صحنه هاییه. مثل خیلی از عکس هایی که عکاس تو لحظه تصمیم میگیره عکس بگیره ولی همون تصمیم در لحظه، میتونه یک عکس موفق حتی در سطح بین المللی برای عکاس به ارمغان بیاره.
    بازم ممنون از جناب دکتر روشن که به نظرم دست رو عکس هایی واسه نقد میذارن که اکثرا نقدهای متفاوتی رو به دنبال داره. مثل عکسی که برای نقد شماره 34 استفاده شد.
    به نظرم نظرات و نقدهای متفاوت = بزرگ تر شدن و عوض شدن دید منِ عکاس به اطرافم و پیشرفت در عکاسی
    یا حق
    ببینید دقیقاً موضوع همینه : عکس گرفتن به خودی خود یک عمل مکانیکیه و جز ثبت برشی از زمان کار دیگری نمیکنه . همونطور که در صحبتهام گفتم،این ماهیت عکاسیه . چیزی که هر شخص آشنا به دوربین عکاسی به عنوان یک تکنسین میتونه انجام بده صرفاً همین ثبت درست مکانیکیه!(که بنظر من در اینجا،ادیت میتونست بهتر از این هم باشه)
    چیزی که عکس رو از یه ثبت مکانیکی به یک تصویرگری ارتقاء میده ، وجوه متافیزیکیه که به کمک عامل انسانی به عکس اضافه میشه . چیزهایی که با وجود اینکه نمیشه عکاسیشون کرد اما در تصویر حضور داشته باشند و حس بشند (مثلاً شما نمیتونید از غم یک آدم عکاسی کنید اما میتونید عکسی از آدمی بگیرید که بشه غمش رو در عکس حس کرد)
    هدف از عکاسی مشخص کننده موفقیت عکسه!من عرض کردم این یه عکس خبری خوب واسه صفحه حوادث روزنامه میتونه باشه
    اما اینقدی که برخی دوستان عکس رو به لحاظ حسی تأثیرگذار دونستن،نه،به نظر من نه تنها تأثیرگذار نیست،که معکوسی و منفعل عمل میکنه .

    شما اشاره داشتید که عکس خاصیه، من فکر میکنم این عکس نیست که خاصه،بلکه موقعیته که خاصه،مگه چقدر برای ما پیش میاد که در صحنه خودکشی باشیم؟!حقیقتاً برای من که تا به حال اتفاق نیفتاده ؛ فکر میکنیم خاص بودن موقعیت سبب هیجانی میشه که اشتباهاً تصویرش رو خاص درنظر میگیریم .

    نقل قول نوشته اصلی توسط Usef Bagheri نمایش پست ها
    سلام
    احمد جان عكاس اين عكس، مهدي جهانگير هستش. در خصوص اين عكس من هم تا حدودي با شما موافقم، به نظر اين واقعه رو ميشد به صورت يك مجموعه ارايه كرد تا تاثير گذاري اون رو صد برابر ميكرد، مجموعه اي كه در آن نمايي از افراد مختلف كه نظاره گر اين واقعه تلخ بودن كنجانده ميشد كه بي شك احساساتي كه در چهره هاي آنها به واسطه تماشا كردن اين واقعه به وجود آمده ميتوانست ان را به يك مجموعه ماندگار و قوي تبديل كنه
    سلام از ماست یوسف جان . فکر نمیکنم عکس مهدی باشه چون یادمه موقعی که عکس آپلود شده بود هم دیدمش!
    بهرحال نظرم رو در مورد عکس گفتم :)
    شاید!شاید ارائه عکس به صورت مجموعه،میتونست اثری متفاوت داشته باشه...مهمترین چیز در مورد مجموعه عکس کار کردن هم اینه که آدم بدونه میخواد چیکار کنه!هدف گذاری داشته باشه و برای نیل به هدف عکسهای هوشمندانه بگیره که فکر میکنم در مورد این عکس و بی مقدمه اتفاق افتادنش همچین فرصتی رو به عکاس نمیده .

  5. #15
    كاربر ويژه kiavash آواتار ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    نوشته ها
    2,384
    تشکر شده
    10518
    تشکر کرده
    8926

    پیش فرض

    سلام ودرود
    ببخشید این فقط یک نظرهستش،لطفا به حساب نقدنحوانید،باتوجه به شکل زیبایی که مرکزخرید الماس شرق دارد، حداقل کاش عکاس برای زیباترکردن قاب از معماری محل چیزی در قاب جای میداد. گرچه عکسی نیست که برای لذت بصری برداشت شده باشد ولیکن میشد قاب زیباتری را شکل داد. من فکرمیکنم اینکه قابی انتخاب شود که بازاویه دید عادی و روزانه ما متفاوت باشدجدای ازموضوعش ،بصورت ناخوداگاه ، نگاه مارا حتی برای لحظه ای شده، درگیرخواهدکرد.جدای ازقاب، من فکرمیکنم حتی اگر توضیحات عکاس در تاپیک عکسهای خیابانی نمیبود(اگرنام تاپیک رااشتباه نکرده باشم)، حتی متوجه نمیشدیم که این خانم خودکشی کرده یاحتی جان به جان افرین تسلیم کرده است.شایدیک مجموعه عکس یا نمایش المان و یا زاویه خاصی که بتواند این قصه را کاملتر در عکس تعریف کند، بهترمیتوانست تاثیربگذارد.ببخشید
    باعرض پوزش ازخدمت سروران و اساتیدی که ارجح هستند.
    ویرایش توسط kiavash : Sunday 14 April 2013 در ساعت 18:33
    jahangir، ahmad.abaee و Moty تشکر می‌کنند.

  6. #16
    كاربر فعال ahmad.abaee آواتار ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    943
    تشکر شده
    3550
    تشکر کرده
    3154

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط Vahab_asefi نمایش پست ها
    سلام؛

    احمد جان نظرت مثل یک چپ سنگین (برازنده ی همین آواتاری که از محمد علی گذاشتی) وارد شد و حال و هوای تاپیک را عوض کرد. البته تا حد زیادی و نا کاملاً با نظرت مخالفم.

    کاری که اصولاً هر عکاس و دوربینی انجام می دهد ثبت عکس است و این وسط البته به نظرم لازم نیست که همیشه شعار شما در عکس کاملاً واضخ و گویا باشد. این عکس دارای شعار زدگی نیست و درست همان طوری که اشاره کردی، عکاس را هم در همان جایگاه منفعلانه قرار می دهد. اما به نظر من این انفعال در آن لحظه به هیچ وجه قرار نیست نکوهش شود. بله یک جا یک نفر خودش را برای اعتراض به این که نان شب ندارد آتش می زند و یک انقلاب رخ می دهد اما قرار نیست هر جا هر کس خودکشی کرد در همان لحظه مردم بی آن که دلیل ماجرا را بدانند واکنش شدید نشان دهند (این با بی تفاوتی فرق می کند). همین بهت و سکونی که در عکس هست اصلاً همین برای من زیباست.
    از سوی دیگر این عکس ژورنالی نیست و بعید می دانم که با این کادر بندی استادیومی که دارد و مضمون تلخی که بیان می کند، در هیچ ژورنال شهرستانی با آن محدودیت های عجیب و غریبی که دارند، چاپ شود.
    این را قبول دارم که این عکس به لحاظ فضا و فرم کمی با مضمون خود غریبه است یا دست کم با آن هنجارها و فرم هایی که ما می شناسیم سازگار نیست و شاید این بدان سبب بوده که عکاس در این زمینه ی به خصوص، مشاهدات خوبی پیش از این در میان آثار مشابه نداشته با چیزی شبیه به این. عکس هم به لحاظ فنی کاملاً معمولی است، این را هم قبول می کنم اما این تفسیری که شما از ندای درونی اشخاص و خود عکاس در عکس می کنی خیلی صحیح نیست. اشخاص منفعل هستند، یک نفر مرده و همه از بالا دارند او را می نگرند، این آدم را اذیت می کند اما این دال بر هیچ تفسیری از هیچ رفتاری در آن دم نیست. درباره ی این که عکاس تصویر را از این نما گرفته (یا این یکی را انتخاب کرده)، من در همان دید اول از عکس در ذهن داشتم که شاید بد نبود از کنار صورت جسد و با زاویه به سمت بالا یک عکس گرفته می شد که یک گروگان گیری احساسی حسابی ایجاد شود اما نه. آن عکس این عکس نمی شد. جای عکس های معمولی این چنینی که احتمالاً از بین 10 تا 12 عکس با شات های سریع انتخاب شده اند، اتفاقاً این روزها خالی است. چنین عکس هایی لازم اند چون مخاطب به راحتی چشمش را می تواند جای لنز دوربین بگذارد و صحنه را باور کند. یک عکس معمولی از یک اتفاق غیرمعمول که می توانستی آن جا باشی و دقیقاً همین را ببینی بدون آن که نیاز داشته باشی زاویه ی خوبی برای مشاهده ات پیدا کنی که اصلاً در آن لحظه نمی توانی به این فکر کنی. چنین عکسی به نظر ینده خود واقعه است و این عکس با عکس هدف دار ژورنالی به کلی تفاوت دارد.
    در مجموع انتظار داشتم که یک نفر این را در این تاپیک بگوید و خوب شد که از زبان شما و با نگرش شما مطرح شد.
    منتظر هوک شما هستم احمد جان. بزن تا شاید از یک جدل این چنینی یک چیزی بیرون آوریم.
    سلام
    از تعابیر مشت‌زنی که استفاده کردی خوشم اومد،جالب بود

    در مورد فرامایشات شما ، باید عرض کنم ، من نمیگم که حتماً تصویر باید یه بار احساسی و عاطفی خیلی سنگینی داشته باشه...دیدم دوستان خیلی به یه طرف رفتن،خواستم نشون بدم که میشه ، کاملاً میشه خلافش هم رفت .

    حقیقت اینه که من فکر میکنم همچین عکسی اصلاً قابل نقد نیست!یعنی ممکنه بشه در مورد مبانی بصریش نقد نوشت اما معناش انقدری به رویه اش چسبیده که نمیشه نقدش کرد!شاید یه جامه شناس بتونه یه مقاله در مورد رفتار مردم در این تصویر بنویسه (مثلاً نگاه کنید به این مقاله ) و کلی هم تز بده اما جا برای نقد هنری بسیار کمه .
    خیلی تصاویر بهتر از این عکس هم هستن که نقد شدنشون کار بعیدیه!میشه روشون نقد نوشت اما یه سری چیز ساختگی از آب درمیاد که ربطی به تصویر نداره (مثل نوشته های من،هان؟)
    مثلاً این تصویر خیلی معروف از استنلی فورمن که برنده پولیتزر هم شده رو نقد کنید :

    میدونید چی میخوام بگم؟بعضی تصاویر لایه ندارن،معنا و مفهوم و نشانه‌شون همه رو شده و چسبیده به خود تصویر . چیزی وجود نداره که بشه یا بخوای کشفش کنی!چیزی که بیننده عام در همون نگاه اول دستگیرش نشه!(مگر همونطور که گفتم بخوای نقدی جز نقد هنری بنویسی و مشخصاً در اینجا نقدی جامه‌شناسانه)

  7. #17
    كاربر فعال Moty آواتار ها
    تاریخ عضویت
    April 2011
    محل سکونت
    آمل
    نوشته ها
    787
    تشکر شده
    2494
    تشکر کرده
    3738

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط kiavash نمایش پست ها
    سلام ودرود
    ببخشید این فقط یک نظرهستش،لطفا به حساب نقدنحوانید،باتوجه به شکل زیبایی که مرکزخرید الماس شرق دارد، حداقل کاش عکاس برای زیباترکردن قاب از معماری محل چیزی در قاب جای میداد. گرچه عکسی نیست که برای لذت بصری برداشت شده باشد ولیکن میشد قاب زیباتری را شکل داد. من فکرمیکنم اینکه قابی انتخاب شود که بازاویه دید عادی و روزانه ما متفاوت باشدجدای ازموضوعش ،بصورت ناخوداگاه ، نگاه مارا حتی برای لحظه ای شده، درگیرخواهدکرد.جدای ازقاب، من فکرمیکنم حتی اگر توضیحات عکاس در تاپیک عکسهای خیابانی نمیبود(اگرنام تاپیک رااشتباه نکرده باشم)، حتی متوجه نمیشدیم که این خانم خودکشی کرده یاحتی جان به جان افرین تسلیم کرده است.شایدیک مجموعه عکس یا نمایش المان و یا زاویه خاصی که بتواند این قصه را کاملتر در عکس تعریف کند، بهترمیتوانست تاثیربگذارد.ببخشید
    باعرض پوزش ازخدمت سروران و اساتیدی که ارجح هستند.
    درود
    کیاوش عزیز
    به نظر شما اگر توضیح عکاس نبود جز نامعلوم بودن مکان که از اهمیت زیادی برخوردار نیست اتفاق گویا نیست? المان های زیادی در عکس وجود دارد که مخاطب اینگونه تصور کند و این زیرکی عکاس است.... شاید این بانو بر اثر سنگوب یا هر دلیل دیگری جز سقوط این انتفاق برایش افتاده ولی نگاه عکاس مارا به کدام سو می کشاند....1.زاویه دید دوربین 2.نگاه افسر به بالا 2.نوع نگاه و چیدمان مردم3.تکه ای از میله در طبقات فوقانی4.نوار قرمز
    بر فرض که اتفاق دیگری رخ داده باشد عکاس و نشانه هایی که در عکس وجود دارد در اولین نگاه ذهن را به سقوط می برد هرچند وقتی اتفاق دیگری بی افتد مردم اینگونه خیره و بهت زده نمی شوند مثلا اگر سنکوب بود همه دور مصدوم جمع بودند و شاید تلاش برای نجات
    اگر این عکس را هم اتفاقی نگاه کنیم باید بگم عکاس در بهترین وضیت بود و ممکن بود در هر طبقه دیگر و زاویه دیگری جز امتداد سقوط دختر می بود پس شاید عکاس خیلی خوش شانس بود یا جسور و زیرک در ضمن با فضای حضور پلیس بهت و وحشت حداقل اگر من می بودم شوک شده می ایستادم نه در پی فرصتی برای عکس ان هم در ان شرایط....بهتر است فضای عکس و شرایط عکس و عکاس هم در نظر بگیریم ...که هر لحظه ممکن است به هر دلیلی مورد بازخواست نیروی محترم انتظامی قرار بگیره پس در این شرایط تک شات ها تعیین کننده هست و شما فرصت برای تنظیم و ..... نخواهید داشت که به نظر من این تک شات عالیست هرچند تلخ
    nmroshan، jahangir و kiavash تشکر می‌کنند.
    با احترام فراوان مرتضی صادقیان
    http://instagram.com/Morteza__sadeghian
    http://instagram.com/man.sa_photography

  8. #18
    كاربر فعال ahmad.abaee آواتار ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    943
    تشکر شده
    3550
    تشکر کرده
    3154

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط Moty نمایش پست ها
    درود
    کیاوش عزیز
    به نظر شما اگر توضیح عکاس نبود جز نامعلوم بودن مکان که از اهمیت زیادی برخوردار نیست اتفاق گویا نیست? المان های زیادی در عکس وجود دارد که مخاطب اینگونه تصور کند و این زیرکی عکاس است.... شاید این بانو بر اثر سنگوب یا هر دلیل دیگری جز سقوط این انتفاق برایش افتاده ولی نگاه عکاس مارا به کدام سو می کشاند....1.زاویه دید دوربین 2.نگاه افسر به بالا 2.نوع نگاه و چیدمان مردم3.تکه ای از میله در طبقات فوقانی4.نوار قرمز
    بر فرض که اتفاق دیگری رخ داده باشد عکاس و نشانه هایی که در عکس وجود دارد در اولین نگاه ذهن را به سقوط می برد هرچند وقتی اتفاق دیگری بی افتد مردم اینگونه خیره و بهت زده نمی شوند مثلا اگر سنکوب بود همه دور مصدوم جمع بودند و شاید تلاش برای نجات
    اگر این عکس را هم اتفاقی نگاه کنیم باید بگم عکاس در بهترین وضیت بود و ممکن بود در هر طبقه دیگر و زاویه دیگری جز امتداد سقوط دختر می بود پس شاید عکاس خیلی خوش شانس بود یا جسور و زیرک در ضمن با فضای حضور پلیس بهت و وحشت حداقل اگر من می بودم شوک شده می ایستادم نه در پی فرصتی برای عکس ان هم در ان شرایط....بهتر است فضای عکس و شرایط عکس و عکاس هم در نظر بگیریم ...که هر لحظه ممکن است به هر دلیلی مورد بازخواست نیروی محترم انتظامی قرار بگیره پس در این شرایط تک شات ها تعیین کننده هست و شما فرصت برای تنظیم و ..... نخواهید داشت که به نظر من این تک شات عالیست هرچند تلخ
    دوست عزیز
    نشانه هایی که شمردین ابداً دال بر سقوط نیست،دال بر مردن کسی است حالا به هر ترتیبی که بوده!چیزی که مشخص است این است که کسی مرده!همین!باقی حاصل ذهن شما و ناشی از دانسته هایتان در مورد عکس است.
    شما از کجا متوجه شدید که دختر دقیقاً از همان جایی سقوط کرده که عکس گرفته شده؟
    در ضمن اگر بیشتر در عکس دقت کنید متوجه میشوید که پلیسی در کار نیست و کسانی که حضور دارند مأموران انتظامات پاساژ هستند و گویا هنوز نه پلیسی به محل رسیده و نه اورژانسی!

  9. #19
    كاربر آشنا Vahab_asefi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    December 2011
    نوشته ها
    40
    تشکر شده
    196
    تشکر کرده
    78

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmad.abaee نمایش پست ها

    ... خواستم نشون بدم که میشه ، کاملاً میشه خلافش هم رفت .

    حقیقت اینه که من فکر میکنم همچین عکسی اصلاً قابل نقد نیست!یعنی ممکنه بشه در مورد مبانی بصریش نقد نوشت اما معناش انقدری به رویه اش چسبیده که نمیشه نقدش کرد!شاید یه جامه شناس بتونه یه مقاله در مورد رفتار مردم در این تصویر بنویسه (مثلاً نگاه کنید به این مقاله ) و کلی هم تز بده اما جا برای نقد هنری بسیار کمه .
    خیلی تصاویر بهتر از این عکس هم هستن که نقد شدنشون کار بعیدیه!میشه روشون نقد نوشت اما یه سری چیز ساختگی از آب درمیاد که ربطی به تصویر نداره (مثل نوشته های من،هان؟)
    مثلاً این تصویر خیلی معروف از استنلی فورمن که برنده پولیتزر هم شده رو نقد کنید :

    میدونید چی میخوام بگم؟بعضی تصاویر لایه ندارن،معنا و مفهوم و نشانه‌شون همه رو شده و چسبیده به خود تصویر . چیزی وجود نداره که بشه یا بخوای کشفش کنی!چیزی که بیننده عام در همون نگاه اول دستگیرش نشه!(مگر همونطور که گفتم بخوای نقدی جز نقد هنری بنویسی و مشخصاً در اینجا نقدی جامه‌شناسانه)
    سلام دوباره؛

    خب هنرمندان هم می توانند ورزشکار باشند و اگر راستش را بخواهی احمد جان من می گویم بهتر است باشند.

    بگدریم. شما موارد خوبی را مطرح کردی و من از مطالعه ی استدلال های شما لذت بردم و یاد گرفتم. اما مواردی که به ذهنم می رسند:

    اول این که باید مواظب بود که اگر ما بتوانیم با اتکا به قدرت قلم یک مطلب را ثابت کنیم تنها با این انگیزه که توانمان در نشان دادن آن را ثابت کنیم، نباید پا به عرصه بگذاریم . باید دید آیا آن چیزی که قلم ما ثابت می کند، خود ما هم در جدل با خودمان برای خودمان می توانیم ثابت کنیم (کار سختی است البته با خود رو راست بودن). این جا همان جایی است که امروز نقد ما از آن رنج می برد (در پاسخ سطر اول نقل قول بالا که کمی هراس انگیز است).

    در مورد نقد عکس هم تصور شخصی من این است که در مورد یک اثر می توان یک نقد فنی داشت که نیاز به تخصص دارد، یک نقد مضمون نوشت که نیاز به مطالعه و تخصص دارد و در نهایت یک نقد معنا که این یکی نیاز به هیچ چیز ندارد و شما ممکن است در این یکی بیایی یک اثر هنری را طوری برداشت کنی که شاید منظور خود صاحب اثر هم نبوده باشد و اصلاً همین در هنر زیباست. همین که شما به لحاظ معنایی چیزی می بینی که من وارون آن را می بینم (به شرطی که واقعاً ببینیم نه این که بتوانیم ثابت کنیم) همین برای من شگفت آور است و معیاری برای رد و تأیید هیچ کدام نیست جز این که بگوییم جهان به همه ی مغزها نیاز دارد.

    عکسی که اشاره کردید هم عکس بسیار خوبی است و از عکس هایی است که خود من خیلی دوست دارم. اما این عکس تنها چیزی که اضافه دارد این است که فرم دارد. وگرنه در همین عکس شما چه چیز اضافه ای می بینی که به قول خودت شخص عام در همان نگاه اول کشف نکند. از این دیدی که شما روی آن تکیه داری باید گفت بسیاری عکس ها لایه ندارند. من فکر می کنم ایراد از آن جاست که شما انتظار فرم روایی از این تصویر داری ولی من معتقدم که این عکس مبتدی که خارج از فرم عکس های روتین حوادث است، به خودی خود و جدای از ساختارها و دسته بندی ها قابل بررسی است.
    حالا بعد از این همه ساز مخالف این را هم در تأیید حرف شما اضافه کنم که من هم معتقدم این عکس در نگاه اول شرایط وقوع را القا نمی کند. شاید حالا که این بحث ها را کردیم بتوانم اضافه کنم که مثلاً یک مات سازی حاشیه و کشیدگی آن باعث می شد که نوعی حالت سقوط در عکس القا شود. بیش از این به نظرم اگر این عکس در قالب مجموعه بود یا هر زاویه ی دیگری می داشت این حالت ساده ی قابل همزادپنداری که دارد را نمی داشت. من الان می بینم که اگر جای این دختر باشم وضعیت همین است که هست و این کمی اضطراب آور است که مرگ یا زندگی یک نفر هر دو در اطرافش بی تأثیر باشد و می رود توی آن بحث های سنت و مدرنیته و ....
    nmroshan، mSafdel، jahangir و 2 نفر دیگر تشکر می‌کنند.
    پیش از آن که واپسین نفس را برآورم؛ پیش از آن که پرده فرواُفتد؛ پیش از پژمردن آخرین گل؛ برآنم که زندگی کنم؛ برآنم که عشق بورزم؛ برآنم که...باشم.
    (احمد شاملو؛ برگردان از Margot Bickel)



  10. #20
    Forum Moderator کوروش آواتار ها
    تاریخ عضویت
    October 2011
    نوشته ها
    2,650
    تشکر شده
    18518
    تشکر کرده
    12880

    پیش فرض

    مرگ هم یک سوژه است . شاید یکی از مهمترین سوژه هایی که از ابتدای خلقت بشر ذهن اون رو به خودش مشغول کرده . چنانچه برخی تفاوت انسان با جانداران دیگر را خودآگاهی او از مرگ می دانند و البته تنها جانداری که می تواند به میل خود ، چرخه زندگی را قطع کند .
    لذا خودکشی هم همیشه یکی از پرمناقشه ترین موضوعات بشری بوده که همواره بحثهای چالشی بسیار عمیقی رو در پی داشته . به ویژه اینکه دین ، به عنوان یک نهاد قدرتمند ، موضع مشخصی در این زمینه داشته که باعث بحث بسیار پرمناقشه ای با اومانیست هایی که بر اختیار بشر بر زندگی او معتقدند ، شده است .
    با این توضیح کوتاه می خواستم بگم که صرف بیان اینکه این یک صحنه مرگ است و نه سقوط ، نمی توان اهمیت سوژه را کم اثر محسوب کرد .
    البته از سقوط می توان تعابیر متعدد دیگری را نیز استخراج کرد و معانی تمثیلی بیشتری گرفت ، اما همچنان مرگ مهمترین سوژه بشری است .
    جناب آیدین مطلب جالبی رو بیان کردند که کوتاه بود ولی جالب . اینکه مردم از ترس به حصار نزدیک نمی شوند . از ترس اینکه مبادا مرگ یقه آنها را بگیرد .
    دقیقا نکته درستی است .
    یک تناقض در این مطالب وجود دارد . از سویی وقتی به تاریخ فلسفه نگاه می کنیم ، می بینیم که اندیشه مرگ و مرگ اندیشی یک بخش بسیار بسیار مهم در اندیشه بشری است که جایگاه ویژه ای دارد و نه فقط در اندیشه فلسفی که نوع جدیدی از تفکر است . بلکه در آیین ها و سنتهای کهن همه اقوام مرگ اندیشی و آیین های مرگ را فراوان و با قدرتی باورنکردنی داریم .
    اما از سویی ، این موضوع ( نمایش صریح آن ) کمتر دیده می شود و یا کمتر مورد استقبال قرار میگیرد !
    چرا ؟
    نکته ای که در گفته جناب آیدین وجود دارد . قاطبه مردم از مرگ به عنوان یک ناشناخته که از مویی به آنها نزدیک تر است ، هراس دارند . و از رویارویی با آن احساس ناخوشایندی .
    .
    حال خودکشی مشکلی دوچندان دارد ! چون مرگی است خودخواسته و بر خلاف باور و عرف و سنتها و عقاید دینی و ...
    .
    اما در مورد عکس . در اینکه عکس قدرتمند است هیچ شکی نیست . نه فقط برای سوژه و موضوع آن که مرگ است . بلکه به خاطر به تصویر کشیدن مرگ به سادگی و بدون هر گونه ترفندهای تکنیکی یا هنری آشکار . اما حضور دارند .
    می شود از خطوط صحبت کرد . از تقابل رنگها گفت . از معماری گفت . از جایگاه سوژه در کادر و کادربندی گفت . از دیگر عناصر موجود در عکس ( شاهدان ، ماموران و ... ) گفت .
    می توان از بهت حضار گفت . بهتی که در عکس جاری است . سکوتی مرگبار و بهتی که نشاندهنده همان مطالب بالاست . که از اتفاق زاویه دید عکاس که از زاویه دید حضار است ، این بهت و شاهد عینی بودن را تقویت می کند . اگر این عکس از هر جای دیگری گرفته می شد این از بین می رفت .
    .
    اما با همه اینها ، می شود از مهمترین آنها گفت که همان سوژه است ! دختری با پوششی مشخص که نشاندهنده طبقه اجتماعی اوست و حدس و گمانهایی و داستانی که در ذهن مخاطب شکل میگیرد ؟ او کیست ؟ چه بر سرش آمده ؟ چه داستانی داشته ؟ چرا به اینجا رسیده ؟ اقوامش کجایند ؟ و کلی پرسش که در فضای سرد و موهوم عکس معلق و سرگردان می مانند .
    .
    nmroshan، aidin594، jahangir و 3 نفر دیگر تشکر می‌کنند.

صفحه 2 از 3 نخستنخست 1 2 3 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •