سلام
به نظرم عکس هم در ترکیب بندی و هم در انتقال حس و مفهوم بسیار موفق است.
در ترکیب بندی خطوط بزرگ افقی بسیار قوی وجود دارد
horz.jpg
که با خطوط کوتاه تر عمودی متعادل شده است (ولی به نظرم کماکان خطوط افقی که نشان دهنده سکون هستند بر کل عکس قالب هستند)
vert.jpg
و خطوط مایل ، به زیبائی به عکس پویائی داده است:
inclined.jpg
کادر مربع که آرامش و سکون کادر افقی و پویائی کادر عمودی را به تعادل می رساند به نظرم انتخاب بسیار مناسبی برای عکس بوده است.
تنهائی مرد (شاید پیرمرد) که پشت بر بیننده بر روی اسکله نشسته است، کیفیت غیر واقعی و رویا گونه آب و آسمان و حضور شبح گونه دو قایقی که هم هستند و هم نیستند (یا خاطره ای از دو قایق که زمانی در کنار هم بودند) حسی قوی از دلتنگی،حسرت و جدائی به عکس بخشیده است. (رنگ تیره قایق سمت راست با رنگ تیره لباس مرد همانند است و شاید نمادی از خود مرد باشد و قایق روشن سمت چپ نماد کسی که حالا دیگر نیست)
این عکس را بسیار دوست می دارم.
ویرایش توسط Dariush Chegini : Monday 22 April 2013 در ساعت 10:11
سرعت شاتر بالا ، نظم و آرامش
تصویری از لنگرگاه و جرثقیل های بارانداز در ورای آب دریا و مردی که اینطرف آب و نزدیک به عکاس، بر روی اسکله ای چوبی نشسته.دو قایق در آب هستند، در اوسط کادر ، خطوط کوتاه موازی و منظمی در تمام طول کادر کشیده شده. عکس در فوکال 10مم گرفته شده است و با مدت زمان نوردهی طولانی.
فوکال 10مم باعث شده که اشیا از یکدیگر دور به نظر آیند و به همین دلیل فاصله لنگرگاه تا اسکله چوبی به ظاهر زیاد می آید. باز بودن شاتر نیز باعث شده تا آب دریا سافت و یکدست و البته یکرنگ ثبت شود و همچنین امواج و تلاطم آب، به قایق ها حرکتی بخشیده که نتیجه به این صورت ثبت شده که حس حرکت و پویایی را از قاب ساکن عکس خارج و به بیننده منتقل میکند. خطوط موازی، منظم و ممتد وسط کادر که گویی لبه بارانداز است، نگاه را به سمت خود معطوف میدارد و به همراه رنگ یکدست آب دریا خط افق آرامش بخشی را وجود آورده . هوای ابری و سیاه سفید بودن اثر نیز بر هر چه آرامشبخش تر شدن تصویر تاکیدی دو چندان دارد.
از فضای کار که بگذریم ، سه المان اصلی تصویر از دید اینجانب ، جرثقیل های ثابت و بی حرکت که چهار تای آنها در حالتی مشابه قراردارند و یکی دیگر کمی متفاوت ، نظمی جالب دارند و قایقهای درون آب هستند که همانطور که قبل تر سخن رفت ، حس پویایی به عکس بخشیده. نگاه مرد به سمت افق (لنگرگاه) است و تصویر برداشته شده از پشت ، جای اظهار نظری برای حس و حال درونی وی نمیگذارد اما با نگاهی به مدت زمان برداشت عکس (سرعت شاتر) و اینکه در تمام مدت بدون حرکت بوده را در دوحالت میتوان جای داد. 1. آیا عکاس مرد تنها را در جریان عکاسی قرار داده و وی اطلاع داشته ؟ و 2 . وی آنقدر در افکار خود غوطه ور است (یا دلیبلی دیگر) که در چنین مدتی نزدیک به 2 دقیقه هیچ حرکتی نکرده .
در هر روی ، نتیجه، اثری زیبا و هوشمندانه و آرامش بخش است که چشم از دیدنش خسته نمیشود و نگاه به راحتی به همه جای آن میلغزد.
از صبح تا زمانی که پست رو ارسال کردم ، وقت برده تا در لابلای کارهام بتونم بشینم و بنویسم!
قبلا تجربه تحلیل و بررسی فیلم داشتم اما تحلیل عکس چقدر سخته !
آنچه که در عکس در نخستین نگاه به چشم می آید ، آرامش است !
کادربندی هوشمندانه و استفاده از فضای سه گانه ، تنالیته های خاکستری میانه ، در این میانه نقش به سزایی دارند . اما مهمترین نقش را در این میان ، زاویه نگاه هوشمندانه هنرمند شکل داده است .
همان که از بخش قدیمی لنگرگاه ، و پشت به سوژه اصلی _ احتمالن ماهیگیری سنتی و مسن _ گرفته شده .
حال و هوای ابری و دریایی که با نوردهی طولانی ، به شکل آیینه ای از بازتاب ابرها در آمده ، به این احساس آرامش و سکون می افزاید .
اما در عین حال در نگاه دوم می توان تقابل دوگانه اسطوره سنت و مدرنیسم را نیز مشاهده کرد.
و این از طریق بخش بندی تفکر برانگیز فضا حاصل شده است .
جلوه ماشینی و بی روح و با خطوط خشک و تیز و منظم بالابرها در پسزمینه ، که در تقابلی آشکار با جلوه های نامنظم و طبیعی تر پیشزمینه ، قرار دارند ، و همچنین ، چنان که ذکر شد ، زاویه دید هوشمندانه هنرمند ، در انتخاب زاویه عکس ، باعث نوعی احساس حسرت ، دلتنگی و غم شده است که شاید نشانی از خاطرات گذشته را به دوش می کشد .
همان خاطراتی که اینک در اشکال فرسوده ، خالی و پر از سکون پیشزمینه ، به شکلی گنگ و محو معلق گویا در فضا رها شده است .
اما آنچه که این دو را به هم مرتبط می کند ، جلوه ای خاص از دریاست !
دریایی که نه خروشان و مواج ، آنچنان که می شناسیم ، بلکه نااشنا ، و معلق در فضایی است که بین این دو سرگردان است .
همه گفته های فوق ناشی از حضور اندیشمندانه و موفق عناصر بصری منجمله خطوط ، تنهای خاکستری ، زاویه دید ، و استفاده خلاقانه از کلیه این عناصر بصری برای ایجاد ادراکی مناسب و شکل دهی متنی قوی متاثر از مضمون مورد نظر هنرمند است .
در مورد این عکس به سختی میتوان چیزی به نوشتههای دوستان اندیشمند اضافه کرد.
عکس، بدون شک عکس خوبی است. این خوب بودن عکس هم از جهت زیباییشناسی بصری واضح است و هم از جهت Concept برای کسی که میخواهد بهتر عکس را ببیند و آن را بررسی کند.
و واقعا خلق این آثار چقدر اتفاق خجستهای است برای صاحب اثر که همگان از دیدن کارش بهره ببرند.
دوستان به دقت در مورد نشانههای موجود در عکس صحبت کردند. نشانههای عکس بخوبی در کنار هم قرار گرفتهاند که میتوانند چنین مستقیم حرف خود را به مخاطب منتقل کنند.
برای من تاثیرگذارترین عنصر عکس، آن سازههای غولپیکر دوردست بود.
دیدن آنها مرا به یاد رمانهای سهگانه جان کریستوفر انداخت که سالها پیش در سن نوجوانی خوانده بودم. دنیایی تخیلی که توسط سهپایههای عظیم اداره میشد و آنها ذهن انسانها را در کنترل خود داشتند. نوجوانانی قیام کردند تا این بردگی را به پایان ببرند ولی سوال اساسی کتاب این بود که آیا اگر بتوان این سهپایهها را شکست داد، امیدی به دنیای انسانها پس از سهپایهها هست؟ آیا انسانهایی که ذهن آنها در گرو بردگی این اربابان آهنین بوده، میتوانند به حالت انسانی خود برگردند؟ آیا واقعا امیدی هست؟ یا اینکه تغییر را باید از خود شروع کرد؟
----
عکس فوق اثری است از امیرعبدلپناه که بخاطر این ثبت خوب به ایشان تبریک میگویم.
----
از همه دوستانی که با نوشتههای خود، تنور بحث را گرم کردند، ممنونم.
ویرایش توسط nmroshan : Friday 26 April 2013 در ساعت 23:45