با عرض سلام خدمت دوستان، قرار شد در فروم بحثی داشته باشیم تحت عنوان سبک های هنر و ارتباط آنها با عکاسی و دنیای امروز، اما قبل از پرداختن به سبکها به طور جداگانه لازم می دانم یک مقاله ی بسیار خلاصه از دوره های مختلف تاریخی مانند همان بحث گوتیک داشته باشم تا دوستانی که در باب تاریخ هنر موفق به مطالعه نبوده اند در پیدایش و شکل گیری سبک ها دچار مشکل نشوند. تاریخ شروع بحث را از سال 323 شروع می کنم به طور خلی خلاصه در حد آشنایی با سالهای شکل گیری این هنر ها و مطالعه ی دقیق تر و تاریخ قبل از آن را واگذار به خوانندگان عزیز می کنم چون مجال زیادی در بحث ما ندارد( بحث هنرهای ابتدایی از پارینه سنگی تا انتقال پایتخت روم به بیزانس) اما بحث هنری بسیار بسیار گسترده و قابل توجهی است که دانستن آن بسیار مفید و لازم است.رفرنس می دم به دوستان علاقمند به کتاب " تاریخ هنر" نوشته ی ه.و. جنسن ترجمه ی روان جناب پرویز مرزبان که چه اصل و چه خلاصه ی کتاب با بیانی شیوا و عکسهایی بی نظیر جمع آوری شده است.
در بخش های جداگانه فروم هم می پردازم به بحث سبک های هنری به طور جداگانه، تا دوستانی که اطلاعاتی در این زمینه ها دارند به طور جداگانه مطرح نمایند. از همکاری دوستان پیشاپیش سپاسگذارم.
مقدمه
سال 323 ب. م که کنستانتین کبیر امپراتور روم تصمیمی را به اجرا گذاشت که نتایجش تا به امروز بر تاریخ جهان مشهود است و آن عبارت بود از انتقال دادن پایتخت امپراتوری روم به شهر یونانی بیزانس( یا بیزانتیوم) که از آن پس به نام قسطنطنیه معروف شد. پایتخت تازه مرکز ایمان نوین کشور روم یعنی دین مسیح گردید. اما هنوز مدت صد سال نگذشته بود که کشور پهناور روم به دو امپراتوری شرقی و غربی تقسیم شد. اما امپراتوری روم غربی به زودی عرصه تاخت و تاز و کشتار قبایل ژرمنی شد و هنوز قرن ششم تمام نشده بساط امپراتوری روم غربی چیده شد. اما روم شرقی یا امپراتوری بیزانس از این هجومها مصون ماند و صد سال بعد با هجوم اسلام نواحی آفریقایی و خاورمیانه ای امپراتوری بیزانس مورد حمله ی سپاهیان عرب قرار گرفت و در قرن یازدهم میلادی ترکان عثمانی قسمت بزرگی از خاک آسیای صغیر را ا شغال کردند. و در سال 1453 میلادی ترکان عثمانی شهر قسطنطنیه را گرفتند و امپراتوری روم شرقی سقوط کرد.
تجزیه ی امپراتوری روم پس از مدتی منجر به انشقاق دینی شد و در زمان کنستانتین اسقف رم پیشوای رسمی یا پاپ کلیسای مسیحی شناخته میشد. پس از چندی بر اثر بروز نفاق، عالم مسیحیت به دو کلیسای غربی یا کاتولیک و شرقی یا ارتدوکس تقسیم شد.این انشقاق دینی بحث تحول هنر مسیحی را باعث شد و در واقع اصطلاح" صدر مسیحیت" دلالت بر شیوه ای معین نمی مکند بلکه بیشتر بر کلیه آن آثاری اطلاق می شود که پیش از جدا شدن کلیسای ارتدوکس ساخته شده بود. ( یعنی تقریبا مدت5 قرن نخست از مبدا تاریخ مسیحی) اما هنر بیزانسی تنها دلالت بر هنر امپراتوری روم شرقی میکند.
قرون وسطی
از حدود سالهای 500 میلادی تا سال 1453 را قرون وسطی یا قرون تیره می نامند. سلطه ی مطلقه ی کلیسا و حکومت دینی بر مردم باعث شده بود که هنرهای این دوران در خدمت کلیسا و مذهب به کار گرفته شوند. شاهکارهای معماری در کلیساها نمود یافتند و کتاب آرایی منحصر شده به کتاب مقدس همراه با تصاویری از عیسی و مریم و قدیسان . مجسمه های این دوران اغلب مریم و عیسی یا تصلیب مسیح و قدیسان هستند. موسیقی و سایر هنرها نیز در خدمت کلیسا بودند و این حدود هزار سال سلطه ی مطلق باعث شکوفایی هنرهایی منحصر به فرد و در نوع خود بی نظیر شد که با شروع رنسانس به این دوران پایان داده شد.
هنرهای قرون وسطی ترکیبی از هنر های اسلامی ( معماری مساجد به خصوص در اسپانیا)- هنرهای رومی وار یا رومانسک( هنر قرون وسطایی بین سالهای 1050 تا1200 م) و هنر والای گوتیک است. درمیان این سالها در 1095 جنگهای صلیبی آغاز شد تا سرزمین مقدس از زیر استیلای مسلمانان آزاد شود. کلیساهای این دوران عموما از کلیساهای آغاز قرون وسطی بزرگتر و پر تجمل تر ساخته می شد. هنرهای معماری و پیکر تراشی و کتاب ارایی و نقاشی در این زمان به وفور دیده می شود. رومانسک همچون گوتیک یکی اصطلاح معماری است که به دیگر هنرهای آن دوره نیز تسری یافت. این اصطلاح نخستین بار در اوائل سده نوزدهم به عنوان اصطلاحی توصیفی برای تمام مشتقات معماری رومی بین فروپاشی امپراتوری روم و آغاز گوتیک به کار رفت. نقاشی و مجسمه سازی رومانسک عمدتا با نگرش طبیعت گرایانه و صمیمیت انسانی هنر کلاسیک به شدت سبک پردازی شده است. فرمهای طبیعی به آزادی به طرح های خطی و مجسمه واری بدل شده است که گاه به طور باشکوهی آرام و با وقار هستند و در برخی دیگر هیجانی رویایی همراه است.
هنر گوتیک که بحث آن رفت نیز در دل قرون وسطی قرار دارد.
رنسانس
معنای تحت اللفظی کلمه رنسانس " نوزایی" است و به جنبش فردگرا و هنری اطلاق می شود که در سده ی چهاردهم میلای در ایتالیا آغاز شد و در سده ی شانزدهم در همان جا به اوج شکوفایی خود رسید. در هنرهای تجسمی این اصطلاح عموما برای توصیف " تقلید آگاهانه ی نقوش کلاسیک" یا بازگشت آگاهانه به معیارهای ارزشی کلاسیک به کار برده می شود. در اوائل سده پانزدهم میلای بازتاب هایی از ذوق رنسانس در مجسمه سازی مشهود شد. این دوران با ظهور هنرمندانی چون دوناتلو، مازاتچیو و برونلسکی شروع شد که در سال 1425 برخی از ابداعی ترین شاهکارهای خود را در زمینه مجسمه سازی خلق کردند.
اما رنسانس متعالی با کارهای لئوناردو دواینچی، میکل آنژ و رافائل بررسی می شود. خطوط خشن پیکر تراشی جای خود را به سرمشق های پخته و مطبوع داوینچی میدهد و تقارن دقیق جای خود را به تنوع موزون ترکیب بندی های هرمی شکل رافائل می دهد.
کم کم هنر رنسانس به کشورهای دیگر وارد شد.
باروک
درسال 1600 شهر رم با جلب کردن هنرمندانی از نواحی دیگر چشمه ی جوشان هنر باروک شد. بدین منظور که رم را " وسیله ای برای تجلیل شایسته از خدا و کلیسا" به صورت زیباترین شهر عالم مسیحیت در آورد. کیفیاتی چون : حرکات پرشور و سرزنده و بیان پر تکلف احساسات به هنر باروک اطلاق می شود. باروک سبکی است که بیشتر از همه تمامیل به ایجاد تعادل و انسجام دارد. برنینی بزرگترین معمار و پیکر تراش دوران باروک بود. وی مفهوم سنتی کلیسا را که عبارت بود از سطح دیواری واحد و پیوسته تغیر داد و مجسمه هایش را با نیرویی پویا و با فضای باز مقابلش ارتباط داد. مجسمه ی داود برنینی بر خلاف تمامی داوود ها تحرک یا عملش کلا به سوی حریف غایبش است. حالت این مجسمه با وضوح کامل به ما می فهماند که نگاه مجسمه به کدام سو است
( این مجسمه نیمی از جفت تصور شده و جالوت با اینکه وجود خارجی ندارد اما احساس می شود)و فضای بین داود و حریفش انباشته از نیرویی نامرئی است که چشم را آزاد و رها به دنبال خود می کشاند.
در عکاسی باروک همچون گوتیک می تواند الهام بخش باشد. اما عکاسی باروک بیشتر در عکاسی از آثار چنین معماری ای نمود یافت.
روکوکو:
سبکی در هنر و معماری که مشخصات آن درخشندگی ، شکوه، نشاط و صمیمیت است. در حدود سال 1700 در فرانسه ظهور کرد و طی سده هجدهم در سراسر اروپا گسترش یافت. این واژه در سالهای 1796-7 توسط یکی از شاگردان داوید(نقاش) ابداع شد که ترکیبی از دوواژه ی(rocaille ) اثر سنگی و (barocco ) باروک، بوود که به طور تحقیر آمیز به سلیقه ی رایج در دوران سلطنت لویی پانزدهم اشاره دارد. واژه ی روکوکو نیز همچون بسیاری از عناوین سبک شناسانه حیاتش را به عنوان یک اصطلاح تحقیر آمیز آغاز کرد تا سده نوزدهم در آلمان این واژه در اصطلاح هنری و فرمی خود به کار گرفته شد. و برای توصیف یک سبک هنری تزئینی که دارای انسجام و ثبات خاصی است به کار گرفته شد. این سبک به دلیل تزئینات ظریف و پر آب و رنگ تمایل به موضوعات کوچک به جای موضوعات برجسته یک ویژگی مشخص و با هویت دارد.