پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
درباره موسیقی مطلبی رو میدونم.
حالا چرا موسیقی و نه عکاسی؟ چون در اون باره مطمئن ترم و بهتر میتونم از نظراتم دفاع کنم.
شنونده موسیقی باید بلد باشه ساعت رو بخونه و اگر بلد نبود الزاما به معنای لذت نبردن و نفهمیدن و ارتباط برقرار نکردن نیست، اما میزان این پارامترها در کسی که موسیقی و خوب شنیدن را میداند، مقادیری بالاتر از نظر کمی و کیفی به خود اختصاص میدهند.
فکر میکنم تمام شاخه های هنر همین طور باشد. نیاز به دانستن اصول هنری هنر و اصول علمی هنر مسئله ای بسیار مهم است.
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
infinity
... نیاز به دانستن اصول هنری هنر و اصول علمی هنر مسئله ای بسیار مهم است.
خوب، حالا دو تا سوال مطرح می*شه، یکی اینکه من نوعی اگه قرار باشه یک عکسی بگیرم موقع عکاسی باید به مخاطبم فکر کرده باشم؟ یعنی باید از اول بدونم که این عکس قراره یبل*بورد بشه و روزی چند ده هزار نفر با سوابق و اطلاعات و سطح سواد مختلف بخوننش، یا قراره تو یه مجله تخصصی چاپ بشه یا اینکه اصلاً قراره فقط خودم بهش نگاه کنم؟ یعنی موقع عکاسی باید حواسم باشه، باید آگاه باشم به این موضوع یا نه بهتره فراموشش کنم و عکسم رو بگیرم تا ببینم چی پیش میاد؟
دوم اینکه اصلاً به نظر شما خود عکس چقدر حامل پیام هست؟ جلوتر دوست دارم در مورد مدلهای انتقال پیام حرف بزنیم و نظریه*های مرتبط ولی عکس رو در نظر بگیریم، عکس با این دید به هیچ وجه حامل 100٪ پیام نیست، خوب، چقدر از پیام تو خود عکس هست؟ بیشتر از نصفش یا کمتر؟ چقدر رو بر عهده بیننده (یا شنونده) می*دونید؟
و یک سوال کلی*تر، اعتقاد دارید که امروز، تو دنیای امروز با همه تاریخی که برای هنر داریم و همه کارهای هنری که انجام شدن و همه کارهایی که مخاطب*پسند بوده*اند اساساً چیزی به اسم اصول هنری و اصول علمی هنر باقی مونده که بشه مثل یک علم بهش استناد کرد و یا انتظار داشته باشیم یک عده*ای ازش آگاه باشن؟ یعنی همچین قواعدی هست هنوز؟
ببخشید همش سوال پرسیدم، خودم هم فکر می*کنم و نظر خودم رو می*نویسم.
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
يك بار يك مسئله شبيه اين قضيه رو در تلويزيون ديدم
يك برنامه نقد فيلم بود كه جزئيات اون كه در باره چه فيلمي بود رو يادم نيست
سه چهار تا منتقد معروف هم در اون برنامه حضور داشتند
اقا نميدونيد چه حرفهايي راجع به اين فيلم ميزدند
يكي ميگفت منظور كارگردان از از اين طرز حركت دوربين نشان دادن فلان مسئله هست و بعد او نو ربط ميداد به مثلا فلسفه ملا صدرا
يكي ميگفت هدف از نشان دادن فلان كلوزاپ كنايه زدن به فلان مسئله هست و بعد اونو ربط ميداد به سيستم كومونيستي و دلايل فرو پاشي اون
يكي ديگه صحبتهاشو با خوندن شعر هاي حافظ و مولانا شروع ميكرد و بعد درمورد تنها چيزي كه صحبت نميكرد فيلم بود
خلاصه اين برنامه تبديل شده بود به فرصتي براي خود نمايي و اظهار فضل كردن اقايون كه داشتن معلوماتشون رو در مورد مسائل مختلف به رخ هم بكشند ولي معلوم بود كه همشون " همه كاره و هيچكاره " هستند و واقعا در يك موضوع مشخص صاحب نظر نيستند
در برنامه بعدي از خود كارگردان فيلم دعوت شده بود بعد از نشان دادن تصاوير ضبط شده بر نامه قبل كارگردان خندش گرفته بود و ميگفت منظورمن اصلا اينها نبوده وخيلي ساده ميخواستم فلان مطلب رو به مخاطب القا كنم
خلاصه اينكه هركسي از ديد خودش به يك موضوع نگاه ميكنه و اين يكي از مشخصه هاي هنر هست كه مثل رياضي راه حل و جواب مشخصي نداره كه در همه جا يكسان باشه
به همين دليل من فكر ميكنم كه هنرمند بايد با ديد خودش به يك موضوع نگاه كنه نه اينكه بگه اگه اين اثر رو ديگران ببينند چه تفسيري ميكنند
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
نقل قول:
من نوعی اگه قرار باشه یک عکسی بگیرم موقع عکاسی باید به مخاطبم فکر کرده باشم؟
%100
معتقدم :
نقل قول:
باید از اول بدونم که این عکس قراره بیلبورد بشه و روزی چند ده هزار نفر با سوابق و اطلاعات و سطح سواد مختلف بخوننش، یا قراره تو یه مجله تخصصی چاپ بشه یا اینکه اصلاً قراره فقط خودم بهش نگاه کنم
نقل قول:
و یک سوال کلی تر، اعتقاد دارید که امروز، تو دنیای امروز با همه تاریخی که برای هنر داریم و همه کارهای هنری که انجام شدن و همه کارهایی که مخاطب پسند بوده اند اساساً چیزی به اسم اصول هنری و اصول علمی هنر باقی مونده که بشه مثل یک علم بهش استناد کرد و یا انتظار داشته باشیم یک عده ای ازش آگاه باشن؟
در کجای دنیا و کدام جماعت؟!!!
===================
اوج اثر هنری آن است که در نهایت خلاقیت های هنری و اصول تکنیکی، در نهایت سادگی باشد، حتی افراد عقب مانده ذهنی را هم جذب کند.
مقایسه کنید ترانه : " تولد، تولد، تولدت مبارک " اثر انوشیروان روحانی با " آب زنید راه را، بوی بهار میرسد..." اثر دکتر ریاحی. که هر دو هنرمندانه آفریده شده، اما اولی عامه پسند تر است، هنر چند به دومی هیچ اشکال فنی و هنری واضح وارد نیست.
مقایسه کنید "موسیقی کوچک شبانه" موتزارت را با "پرستش بهار" ایگور استراوینسکی
عوام به معنی افراد دور از هنر و ناگاه از اصول آن با مفاهیم اولیه موجود در طبیعت یا نهاد آدمی راحت تر ارتباط برقرار میکنند. مفاهیمی چون تضاد، تقارن، تکرار، تقاطع و مانند آن.
اما از طرفی هرچه فرد به طبیعت و زندگی عادی نزدیک تر باشد و هر چه روحی پالایش یافته تر داشته باشد به ظرائف هنری والاتری دست پیدا میکند. چوپان و دهاتی های بیسواد را دیده و شنیده اید که خواستگاه موسیقی فولکلوریک جهان بوده اند و ماندگار ترین ترانه ها ! "دختر بویر احمدی، مستم مستم و ...."
رقص های مجار برامس بر اساس همین نواهاست و به همین دلیل به این زیبایی و ماندگاری تا جایی که چارلی از شماره 5 اش، برای آن صحنه ریش تراشی معروف عصرجدید بهره جست.
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
حالا چرا من زدم تو کانال موسیقی ؟! چون هرگاه میخواهند راجع به مفاهیم موسیقایی صحبت کنند با مثالهای بصری بخصوص نقاشی، طرح موضوع میکنند و نتایج بسیار پرباری دارد.
بر این باورم:
عمده فعالیت هنرمند برای ارائه به دیوار و پستو و زیر پله ای خانه اش نیست! برای ارائه به جامعه است تا ...
مفهومی منتقل کند یا تحسین شود.
پس آثاری که مخاطب بیرونی ندارند یا باری ندارند یا مخاطبین خیلی از مرحله پرت اند، مثل زمان ژرژ بیزه و اپرای معروف کارمن که در اولین اجرا با گوجه فرنگی و تخم مرغ گندیده مواجه شد و پس از مرگش تازه به اوج اثر پی بردند! و هنوز هم تر و تازه است.
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نادر
... من فكر ميكنم كه هنرمند بايد با ديد خودش به يك موضوع نگاه كنه نه اينكه بگه اگه اين اثر رو ديگران ببينند چه تفسيري ميكنند
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
infinity
%100
معتقدم ...
این شد دو تا نظر کاملاً متفاوت. حالا من یک سوال دیگه مطرح می*کنم که یک جوری از اثرات جانبی این دو نوع دید می*شه، از آقای نادر سوال دارم که اگه هنر رو به کل شخصی کنیم و ارزشش رو و پیامش رو (فرض بر اینه که اثر قصد داره پیامی بده) اون موقع ماجرای تعهد چی*میشه. یعنی اگه شخصی به قضیه نگاه کنیم مجبور می*شیم تعهد هنرمند رو فقط به اعتقاداتش بدونیم نه به مخاطبش. اون موقع باید برای هنرمند (بخوانید هنرمند سرکش) ارزشی والاتر از کلیت جامعه قایل بشیم. مثالی بزنم، چند روز پیش کتاب قصه کوچکی می*خواندم به اسم تاکسی نوشت*ها (اثر آقای ناصر غیاثی، انتشارات کاروان، 1400 تومان) که در یکی از داستانک*ها نویسنده خیلی آزادانه به مصرف علف توسط جوانان آلمانی اشاره کرده بود و یک جورهایی حسودیش شده بود که چقدر اینها خوش هستند و اینها... خوب! شاید برای ایشون و شاید حتی برای بنده اصلاً مساله مهمی نباشه این قضیه و خیلی طبیعی بهش نگاه کنیم ولی وقتی چندهزار نسخه از این کتاب توی تمام ایران چاپ می*شه و دانش*اموز 15 ساله تا پیرمرد 80 ساله ممکنه این کتاب رو بخونن اون موقع تکلیف چیه؟ شاید خود من اگه تو 16 سالگی این رو می*خوندم یک جوری تابویی که از این ماجرا داشتم از بین می*رفت و شاید همون موقع اگه یک نفر همچین چیزی بهم تعارف می*کرد رد نمی*کردم (و نمی*خواهم بحث کنم که همچین چیزی خوبه یا بده، حتی اگه خوب می*بوده من 16 ساله نمی*تونستم درست تشخیص بدم و ممکن بود کاری بکنم که بعدها برام پشیمونی به بار بیاره...). خوب، به نظر شما این نویسنده کارش درسته؟ بعنی چون برای خودش این ماجرا حل شده و همه جوانبش رو می*دونه و خودش همچین چیزی رو درست یا غلط می*دونه اجازه هم داره نظرش رو آزادانه برای همه تبلیغ کنه؟ یعنی نباید نسبت به جامعه احساس تعهد کنه؟ خواهش می*کنم از مسیر خارج نشیم، من منظورم این نیست که بگم نباید بگه، می*گم اصلاً فرض کنیم ایشون طرفدار همچین چیزی یا مخالفش، به نظر شما ایشون وظیفه*داره که چیزی رو که درست می*دونه از مدیومی که در اختیارش هست تبلیغ بکنه یا نه؟ و یا اینکه باید به مخاطبش و جامعه مخاطبین هم فکر بکنه؟ اینکه اونا تو چه سطحی هستن و چه می*کنن و نظرات (صحیح) ایشون چه اثری ممکنه رو این جامعه بگذاره و حتی اینکه به تاویل و تفسیر نظرشون توسط مخاطب هم باید توجه بکنه یا نه؟؟ ممکنه مستقیم نگه ولی بعضی مخاطبها نظرش رو جوری تفسیر کنن که ایشون نمی*خواسته، آیا ایشون باید احساس مسوولیت بکنه یا نه؟ اگه آره پس ناخودآگاه موظف می*شه به مخاطب فکر کنه و اگه نه پس هنرمند مسوولیتی نسبت به جامعه نداره و برای خودش کار می*کنه و این بستر و مدیومی هم که در اختیارش هست رو می*تونه آزادانه به*کار ببره و به عموم ارایه کنه و اونا باید با شعور و درک خودشون سره رو از ناسره تشخیص بدن؟
من خودم هنوز هیچ طرف این ماجرا نایستادم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
infinity
اوج اثر هنری آن است که در نهایت خلاقیت های هنری و اصول تکنیکی، در نهایت سادگی باشد، حتی افراد عقب مانده ذهنی را هم جذب کند. ... اما از طرفی هرچه فرد به طبیعت و زندگی عادی نزدیک تر باشد و هر چه روحی پالایش یافته تر داشته باشد به ظرائف هنری والاتری دست پیدا میکند. ...
خب یک مساله*ای حل نشده باقی می*مونه و اون هم ایجاز مخل هست و اطناب ممل. به نظر شما من باید چیکار کنم که اثرم اونقدر فشرده نشه که توی رسوندن پیام مشکلی ایجاد بشه (ایجاز مخل) و یا اینکه توضیحاتم کیفیت اثر رو پایین نیاره و در نتیجه اثر رو سطحی نکنه یا اینکه حوصله مخاطب رو سر نبره (اطناب ممل)؟ آیا در نهایت مجبور به انتخاب مخاطب خواهم شد؟ یعنی هنر رو در نهایت باید دو جور تولید کرد؟ برای مخاطب عامی و برای مخاطب حرفه*ای؟ پس باید مخاطب رو قبل از تولید هنر شناخت؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
infinity
حالا چرا من زدم تو کانال موسیقی ؟! ...
به نظر من که کار بسیار پسندیده*ای کردید و ممنون از اظهار نظر و پیگیری شما.
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
حالا یک نکته سوم هم این وسط اضافه میشه . هنرمندی که رسالتی روی دوش خودش احساس میکنه و متوسط افراد جامعه هیچ درکی از آن رسالت و مفاهیم و احساسات مرتبط با آن ندارند!
جوامعی که تا موسیقی کلاسیک یا سنتی درست و حسابی (بر مبنای معیارهای علمی و هنری میشنوند) میگویند: " اه اه " و تا دامبولی دیمبولی های درجه 3 لوس آنجلسی (که اکثر لوس آنجلسی های پیش کسوت هم حتی قبولش ندارند) میشنوند میگویند: " به به "
پس در نتیجه من عکاسی قابل فهم برای عموم اما، تعالی بخش رو بیشتر میپسندم. هر چند موافق عکاسی قابل فهم برای فقط خواص هم هستم، چون در تعالی علم و هنر عکاسی خواص فراوانی دارد.
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
من اينجا ميخوا يك سوال مطرح كنم كه در ادامه بحث دچار مشكل نشيم چون من با خيليها سراين مسائل اختلاف دارم از جمله چند تا از دوستان خودم كه در گير مسائل هنري هستند
عوام يعني چه ؟
فرهيخته چه كسيست ؟
سواد ؟
شعور ؟
هنرمند ؟
ايا كسانيكه معومات ما را ندارند ولي در مقابل در ضمينه هاي ديگر بسيار دانشمند هستند را ميشود عوام دانست؟
بسيار ديدم كه مثلا كسي كه معلومات ادبي زيادي دارد يا مثلا در يك زمينه هنري مدتي فعال بوده درمورد يك پزشك جراح چنين گفته " بابا اينا همه عمرشون سرشون توكتاب بوده فقط خر زدن از واقعيات جهان چيزي هاليشون نيست تك بعدي هستند يارو يه دور حافظ رو نخونده نميدونه موسيقي يعني چي و ... "
غافل از اينكه اين ادم براي اينكه به جايي برسه كه بتونه قلب من وشما رو از بدنمون در بياره اون رو ترميم كنه و دوباره سرجاش بگذاره مجبور بوده سالهاي زيادي از عمرش رو فقط وقف ياد گيري يك رشته كنه
حالا درسته به دليل اينكه مثلا ما يك بيت شعر ميخونيم اون نميتونه همراهي كنه يا مثلا اسم سازنده يا نوازنده فلان اثر هنري رو نميدونه ما سطح فهم اون رو زير سوال ببريم ؟
بنظر من انجام دادن يك كار به نحو احسن يعني هنر اگر اينگونه بيانديشيم اطرافمون هنرمندان بي هنر و بي هنران هنرمند بسياري مشاهده ميكنيم
ساختار و منطق ذهني انسانها باهم متفاوت است بعضيها رياضيشون خوبه بعضيها گوش موسيقي قوي دارند بعضيها طبع شعر و شاعري دارند
حدود 6 يا 7 سال پيش يكي از دوستانم شروع كرد به تعريف كردن از احمد شاملو يكدفعه من گفتم شاملو ديگه كيه ؟
يكدفعه انگار زمين و زمان رو سرش خراب شد وشروع كرد به چرت و پرت گفتن كه توشاملو رو نميشناسي ؟
گفتم نه مگه تو هايزنبرگ رو ميشناسي ؟ مگه تو رينولدز رو ميشناسي ؟ مگه تو .. رو ميشناسي ؟
ميدونيد چرا چون وقتي اون داشت شاملو ميخوند من داشتم تو سر خودم ميزدم كه يك معادله بسل روحل كنم وقتي اون داشت سهراب سپهري ميخوند من داشتم مثلا يك سيال رو توكامپيتر شبيه سازي ميكردم
حالا درسته من به اون بگم تو خودتو در گير توهمات كردي و از عالم واقعي هيچي نميدوني؟ نه درست نيست
يك دليل اينكه نوابغ هنري پس از مرگ كشف ميشن اينه كه شايد از زمان خودشون جلوترند و كارهايي ميكنند كه براي ادمهاي معمولي قابل درك نيست و به اين مسئله هم اهميت نميدند ولي خيليها دقيقا همين مسئله براشون مهمه : توجه مردم .
مثل فيلمهاي جشنواره اي ايران كه در خارج از مرز ها ابرويي براي ما نگذاشتند وبراي در يافت جايزه كاري كردند كه همه فكر ميكنند ما تو ايران لب جوب ميخوابيم
خلاصه در اين دنيا همه يكجوري هنرمند هستند فقط بستگي به تعريفمون از هنر داره
هميشه وقتي سوار هواپيما ميشم از موقعيكه موتور ها به غرش در ميان و اين غول به پرواز درمياد تا زمانيكه صحيح و سلامت 1000كيلومتر اونورتر به زمين ميشينه به فعل وانفعالات انجام شده فكر ميكنم
ايا ساخت اين وسيله هنر نيست ؟
براستي هنرمند يعني چي ؟
ببخشيد بعد از زدن اين پست پستهاي قبلي روديدم
درجواب كاوه خان
من معتقدم بايد سطح فرهنگ وسواد و اموزش در جامعه تا جايي بالا بره كه هر هنرمند ازاد باشه هر كاري خواست بكنه و باعث گمراهي مردم هم نشه تو كشو رما تو روز روشن ميان دروغ ميگن ( پول نفت و سفره و اينحرفها ) مردم ما باور ميكنند
بله در چنين جامعه عقب مانده اي نبا يد در يك كتاب مثلا درمورد حشيش صحبت بشه