صفحه 3 از 4 نخستنخست 1 2 3 4 آخرینآخرین
نمایش نتایج : از شماره 21 تا 30 , از مجموع 34

موضوع: چرا عکس می گیرید؟

  1. #21
    كاربر بسیار فعال Pooriya_Online آواتار ها
    تاریخ عضویت
    February 2005
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    1,124
    تشکر شده
    347
    تشکر کرده
    183

    پیش فرض

    خوب شما گقتين از زبان خودم بگم. من والله از وقتي اين تاپيك زده شده نگاه ميكنم و جواب دوستان رو ميخونم ولي خوب من هنوز شخصيت اصلي خودم رو نشناختم و خيلي هاي ديگم شخصيت و توانايي هاشون رو نشناسن.
    من از بچگي خيلي كارا كردم. اول از نقاشي به صورت جدي آغاز كردم و از رنگ روغن تا چاپ (در واقع يه نوع سبك نقاشي به صورت چاپ هستش) كه در خدمت استاد گرامي جناب پدرام خسرونژاد كه الان در پاريس زندگي ميكنن بودم. تا 4-5 سال پيش هم انجام ميدادم با سبكهاي مختلف ولي در آخر به سبك چاپ رسيدم كه خيلي جالب و زيباست.
    توي همين بين هم به جمع آري تمبر دست زدم و در واقع كلكسيونر شدم و هنوز هم تمبرهاي گرون و قديمي و با ارزش رو دارم كه بسيار زياد هستن ولي خيلي زود ازش كنار كشيدم شايد 3سال بيشر كار نكردم. حدود 2-3 سال پيش هم به گيتار رو آوردم و اون رو از همه زودتر رها كردم حدود 1 سال و نيم. از 1سال پيش هم عكاسي رو به صورت جدي شروع كردم و تا الان كه مثل نقاشي ازش استقبال زيادي كردم و دوستش دارم و اميدوارم (كه مطمئن هستم) رهاش نكنم.
    براي همين هم نميدونم (در حال حاضر) براي چي عكس ميگيرم ولي يه چيزي بهم ميگه دوربين رو بگير دستت توي ويزور نگاه كن با رينگ زوم لنز ور رو به كراپ دلخواهت برس و تنظيمات رو انجام بده و وقتي آماده شدي نفست رو نگه دار و دكمه شاتر رو بزن و يه فريم رو ثبت كن (كه البته من فريم سياه ميكنم و نميتونم بگم عكسام خوبه اينم بدون تعارف ميگم چون نميدونم متاسفانه يا بدبختانه يه جورايي ميخوام از خودم بيشتر كار بكشم و دوست دارم هنوز اول راهي عكسها آنچناني بگيرم) به هرحال من براي همين صحبتم رو به مقاله جناب دستوري ارجاء دادم چون واقعا متوجه نيستم چرا و چه نيرويي من رو به اينكار وا ميداره.

  2. #22
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    January 2004
    محل سکونت
    کرمانشاه
    نوشته ها
    102
    تشکر شده
    12
    تشکر کرده
    0

    پیش فرض

    پوریا جان ( منظورم خودم نیستم ها!) اتفاقاً موضوع همینه که هیچکس نمی تونه بگه که چرا عکس می گیره, من تصور می کنم که در واقع این باید یه درون نگاری باشه, من اول گفتم آیا وقتی دکمه ی شاتر زده می شه تمام تأویل هایی رو که بعد از اون صورت می گیره گیرنده ی اون اثر مد نظر داشته؟ در واقع منظورم این بود ما اگه عکس می گیریم فضاهای خودمون رو یه جوری بازسازی می کنیم و راه بردن به اون کار هیچ کس نیست حتی شاید هم خود ما.
    با این رویکرد عکس رو نشون می دیم که بتونیم ارتباط برقرار کنیم و از تأویل های دیگران لذت ببریم و به قول مهسا خانوم انگیزه کسب کنیم.
    ویشتاسب

  3. #23
    كاربر بسیار فعال Pooriya_Online آواتار ها
    تاریخ عضویت
    February 2005
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    1,124
    تشکر شده
    347
    تشکر کرده
    183

    پیش فرض

    ميشه اين رو هم گفت. ولي خيلي از عكاسها بدون اينكه عكسهاشون رو به عموم نشون بدن عكاسي رو دوست دارن و همه عكسهاشون رو براي خودشون نگه ميدارن.
    شايد ميخوان انگيزه براي خودشون ايجاد بشه...
    در واقع من خودم وقتي عكسي رو ميگيرم اصلا مخاطب يادم ميره و ميل دروني خودم باقي ميمونه و اصولا دوست ندارم براي كسي عكاسي كنم. توهين نشه، منظورم اينه كه شايد يه عكسي من بگيرم كه واقعا براي خودم ارزش داشته باشه ولي شما اونو بي ارزش بدونيد و بالعكس. مهم بيشتر ميل خود عكاس هستش و به نظرم نقد عكس هم نبايد به صورتي باشه كه ميل دروني نقد كننده روي عكس نظر داشته باشه كه متاسفانه اين مورد خيلي پيش مياد...

  4. #24
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    January 2004
    محل سکونت
    کرمانشاه
    نوشته ها
    102
    تشکر شده
    12
    تشکر کرده
    0

    پیش فرض

    این حرف آخری رو کاملاً قبول دارم, ولی آیا ممکنه بشه این کارو کرد؟ چون در اون صورت من ِ منتقد(به طور مثال می گم) با شالوده های ِ آوایی و ساختارهای ِ ذهنی ِ خودم می تونم به دنیای ِ شخص دیگه ای پا بگذارم؟ من تو این شک دارم.
    ولی در مورد اینکه می گی وقتی عکس می گیرم مخاطب یادم نیست, در واقع اون لحظه کاملا ً درسته چون چیز دیگه ای همرات نیست, ذهنیت مال توست و داری لذتشو می بری, بعدش مهمه. که البته به این هم باید شک کرد.
    و اما در مورد اینکه می گی عکاسی هست که اصلاً کاراشو نشون نمی ده, اجازه بده این یه قلم رو با تمام وجودم بهش شک کنم.
    ویشتاسب

  5. #25
    كاربر آشنا
    تاریخ عضویت
    May 2005
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    82
    تشکر شده
    6
    تشکر کرده
    0

    Arrow

    با سلام
    - چرا عکس مي گيريد؟ بايد بگم بنده دوربين دارم، ولي عکس(منظور عکس درست و حسابي) تا به حال نگرفته ام.
    حالا حالاها، بايد تلاش کنم تا بتونم عکس بگيرم... اما مي دونم که اون لحظه حتما فرا ميرسه.

    چرا عکس مي خواهم بگيرم؟ چون علاقه زياد دارم، دوست دارم، لازمه کارم هست و اينکه نياز دارم و در آخر يادگاري ه
    هنر عکاسي از ديدگاه من، يعني منظره زيبا بر پايه اصول زيبايي هاي روشن و درخشان.
    Canon EOS 300D

  6. #26
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    January 2004
    محل سکونت
    کرمانشاه
    نوشته ها
    102
    تشکر شده
    12
    تشکر کرده
    0

    پیش فرض

    احسان خان شیرازی البته مهم نیست راه زیاد باشه یا نه, مهم این بود که دیدگاه خودتو گفتی, ولی میشه بگی "اصول زیبایی های روشن و درخشان" چی هست؟ منظورم این نیست که خدای نکرده فکر کنی دارم توهین می کنم ها! من این تاپیک رو زدم تا این مفاهیم رو بیشتر روش بحث کنیم بهتر بود اول این اصول رو شرح میدادی(از دید خودت) بعد ارجاع می کردی به اون, چون در واقع هیچکدوم از ما نمی دونیم درخشش از دیدگاه تو چیه!
    ممنون که جواب دادی
    ویشتاسب

  7. #27
    Vahid
    Guest

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ویشتاسب ابراه
    وحید جان ممنون ولی اول باید منظور خودتو از " حقیقی " و " هستی " بیان کنی تا ببینیم در این واژه چقدر اتفاق نظر داریم تا بعد.
    یحیی جان در مورد "ساختن" خوبی و بدی با تو موافقم ولی درست دیدن در واقع ترکیبی از نشانه های تصویریه که در فرهنگ لغت اذهان ما و بر اساس آموزه های ما شکل می گیره و معلوم نیست ما بتونیم درست ببینیم.

    هستی: هر آنچه که به نوعی (چه مادی و چه معنوی) با آن در ارتباطیم.
    حقیقی (حقیقت): چیزی که اغلب نمیبینیم و من احساس میکنم که هر انسان به طور خواه یا ناخواه به دنبال آن است. و فقط روش ها متفاوت است.

  8. #28
    كاربر همراه
    تاریخ عضویت
    January 2004
    محل سکونت
    کرمانشاه
    نوشته ها
    102
    تشکر شده
    12
    تشکر کرده
    0

    Lightbulb

    وحید جان بگذار از آخر شروع کنیم: (اول از همه بگم صحبتهایی که میشه متضمن نظرات من نیست فقط کوششیه برای باز کردن مقوله ای که تصور کردم جاش خالیه)

    شاید این تعریف تو از "حقیقت" یه کم کلی به نظر بیاد , پس یه جور دیگه ومن هم کلی بگم که:

    « شما فرزانه ترینان,

    چه می نامید آنچه شما را

    مایه ی ِ کوشش و جوشش است؟

    " خواست ِ حقیقت؟"

    اما من

    خواست ِ شما را چنین می نامم:

    خواست ِ اندیشیدنی کردن ِ آنچه هست.

    شما نخست

    خواهان ِ آن اید که آنچه هست را اندیشیدنی کنید؛

    زیرا با بدگمانی ِ درست

    پیشاپیش

    کمان ندارید که اندیشیدنی باشد.»

    وقتی بحث بر سر ِ حقیقت باشه (البته سعی می کنیم با موضوع ِ سایتمون هم بی ارتباط نمونیم) باید دید چیزی رو که همه به دنبالش هستند وما "حقیقت خواهی" می خونیم آیا بازخورد ِ ذهنیتی نیست که شاید تلاشی باشه برای ِ نمود یافتن ِ دل آشوبه ها و مشغولیت های ِ ما؟ به عنوان ِ مثال به گوشه ای از تاریخی نگاه می کنیم که خواست ِ حقیقت به عنوان یک مشروعیت یافتن ِ صرف (اگر حقیقت را با آن تعریف بپذیریم) تقلیل پیدا می کنه

    و اون زمانیه که رونق گرفتن ِ سریع ِ کار ِ عکاسی تغییرات ِ شگرفی در زمینه ی ِ زبان ِ تصویری بوجود آورد, و این زبان رو(خواست ِ حقیقت به اون معنا از دید ِ یک هنرمند) یکسره دگرگون کرد. پرسش این بود که وقتی وسایلی مکانیکی هست که با اونها می تونیم به بازسازی ِ ظاهر بپردازیم, پس محدود موندن با این بازسازی دیگه چه سودی داره؟ این بود که نقاشان پی بردند که پیشرفت ِ عکاسی چالش ِ تازه ایه که باید "مشروعیت ِ جدیدی" برای ِ خودشون دست و پا کنند؛ بنابراین تصمیم می گیرند از اون به بعد قوانین خودشون رو در خودشون پیدا کنند و «نگذارند که چشم این قوانین را به آنان دیکته کند.»

    از یک طرف سه واکنش از سزان,وان گوک و گوگن پیش می آد بر ضد ِ رئالیسمی که امپرسیونیستها سردمدار ِ اون بودند؛این سه نفر در واقع راه ِ بازسازی ِ ذهنی ِ ذات ِ واقع رو باز می کنند, راهی که نظام ِ اون رو بعد ها نقاشای "فوو" و " کوبیست" تنظیم می کنند. از طرف ِ دیگه پیروان سمبولیسم هستند, که میان و به جهان ِ محسوس پشت می کنند « تا هدفی جز خودشان از عالم ذهنی, آشفته از نگرانی های مذهبی, در برابر ِ خود نبینند.» از اینجا نقاشی ِ موسوم به آبستره و ناپیکرنما پدید می آد .

    شاید مطرح کردن این سیر ِ تاریخی و به این فشردگی یه کم غریب به نظر برسه ولی چالشی که نقاشی با ظهور ِ عکاسی به اون دچار شد همونیه که دنیای ِ دیجیتال داره به سر همون عکاسی می آره و در اینجا سؤال اینه که : آیا "حقیقت"

    چیزیه که همه به دنبالش هستیم؟

    یا تصور می کنیم به دنبالش هستیم؟

    و یا شرایط ِ زمانی, با پندارهای ِ نوین و تغییر و تحولات ِ بیشمار, راهی رو پیش ِ روی ِ ما می گذارند که سهم ِ خود از اندیشیدنی کردن ِ واژه ها و تأویل های ِ مختلف و تعاریف ِ جدید رو " حقیقث" بنامیم؟
    ویشتاسب

  9. #29
    كاربر جديد
    تاریخ عضویت
    September 2005
    نوشته ها
    3
    تشکر شده
    0
    تشکر کرده
    0

    پیش فرض

    با بهترین دوستت حرف میزنی ، باهاش قدم میزنی ، و .... با دوربینت هم عکس میگیری.

  10. #30
    كاربر همراه adeliry آواتار ها
    تاریخ عضویت
    April 2005
    نوشته ها
    483
    تشکر شده
    2948
    تشکر کرده
    912

    پیش فرض

    فكر ميكنم با اينكار ميتونيم چيزايي رو كه هميشه با هاشون برخورد دارم ولي يه لحظه و از يه زاويه ديد خيلي بهتر , قشنگ تر و يا خاطره انگيز تر هستند ماندگار كنيم و بعدا با نگاه كردن به اون عكس لذت اون لحظه رو تكرار كنيم.

    بعضي وقتها هم يه نوع تلاش براي بهتر شدنه! شايد اين حالت براي همه پيش اومده باشه كه وقتي يه كاري رو خوب انجام ميده ( حداقل از نظر خودش) و مضافا اينكه مورد تاييد هم واقع بشه. احساس خوبي بهش دست ميده و خوش بحالش ميشه.( اگه بي ادبي نباشه "خر كيف ميشه")
    در ثاني و مهمتر از همه اينكار جزو بهترين تفريحات من هست. و چون خيلي چيزا هست كه در موردش نميدونم راغب تر هستم تا ياد بگيرم و زود جلوش رو از دست نميده.( هميشه خيلي ها هستند كه در اين مورد خيلي بهتر از ما عمل ميكنند و جا براي ياد گرفتن زياده).
    "چقدر حرف ميزنم من"!!
    افشين دليري

    Nikon D800, Nikkor 70-200 vrii, Nikkor 105mm, Nikkor 50mm 1.8G,Nikon SB 80DX, Mini S&S studio flash lighting MSFK-150-3

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1 2 3 4 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •