مجموعه عکسهای برگزیده ی عکاسان ایتالیاییه سایت جوزا در سه شاخه منظره و حیات وحش و ماکرو در سال 2010...
مجموعه عکسهای برگزیده ی عکاسان ایتالیاییه سایت جوزا در سه شاخه منظره و حیات وحش و ماکرو در سال 2010...
سلام, ببخشید اگه ناراحتتون می کنه.
منبع:در گرماگرم عملیات «الی بیت المقدس» بودیم. بچه ها با چنگ و دندان خود را به دروازه های خرمشهر نزدیک می کردند. در اطراف من آفتاب گرم اردیبهشت بر بدن های تکه تکه شده چند تا از بچه ها می تابید. گلوله مستقیم تانک های عراقی از چهار بسیجی که کنار هم بودند، تقریبا چیز سالمی باقی نگذاشته بود. به فاصله ی دو متر آن طرف تر... فرهاد، آن بچه محل باوقارم را دیدم که دو زانو روی به زمین زده و از کمر خم شده و صدای ناله ی نحیفی از حلقش بیرون می آمد. احساس کردم که آخرین نفسهایش است. گلوله مستقیم دوشکا یا چهار لول پهلویش را پاره کرده بود. دوشکا و چهارلول برای زدن هلی کوپتر است و هواپیما، نه آدمیزاد. خون زیادی از او می رفت. به پشت روی زمین خواباندمش، گل های صورتش را با باقیمانده ی شربت آبلیمویی که درقمقمه ام داشتم شستم که خاک های کنار سرش را به گل نشاند. صدایش کردم:
- فرهاد! فرهاد!.......
دو پلک خسته و ناتوانش را باز کرد. خجالت می کشیدم به چشمانش نگاه کنم. آنقدر خودم را باخته بودم که زبانم بند آمده بود. به خاطرم آمد که داخل کوله پشتی فرهاد که کنارش افتاده دوربین عکاسی هست. چندتا عکس قبل از آمدن، با بچه ها دسته جمعی گرفته بودیم. دوربین را فوری بیرون کشیدم و رو به فرهاد گفتم: «فرهاد جان اگر می توانی یکبار دیگر چشمانت را باز کن و لبخندی بزن که من با دوربین خودت یک عکس یادگاری قبل از شهید شدنت بگیرم و برای پدرمادرت و دوستانت یادگاری باشد.»
فرهاد خواهش مرا پذیرفت و برای آخرین بار چشمان نازنینش را باز کرد. لبخندی پر معنی بر دوغنچه ی لبش نقش بست. وقتی لبخندش را از دریچه ی دوربین دیدم، فوری عکس گرفتم به محض اینکه دریچه ی دوربین را از روی چشم کنار زدم، فرهاد بدنش لخت و گردنش به طرف زمین چرخید و لبخند شیرینش بسته شد، نگاهش ثابت ماند و....
با صلوات های پی در پی و خواندن آیه های کوچک قرآن که از حفظ داشتم چشمان باز مانده ی فرهاد را بستم. به یاد تمامی بر و بچه های مسجد محله، مخصوصا بچه های کتابخانه و شاگردان فرهاد پیشانی بلندش را بوسیدم و برای آخرین بار نگاهم را باتمامی وجود به او انداختم و چفیه ی سیاه رنگش را روی صورتش پهن کردم. عکس پایین، همان چیزی است که روی نگاتیو ثبت شد. مطمئنا در همان لحظه خیلی اتفاق ها در حال وقوع بود که روی نگاتیو ثبت نشد.
عکاس و روایت کننده: اصغر آبخضرای کاش یه قسمتی تو فاروم وجود داشت برای بیان کردن یه قصه یا یه ماجرا که از یه عکس شروع می شه, حتی اون ماجرا می تونه از عکس های خود بچه های سایت باشه, گفتن نداره که, بعضی وقت ها اتفاقی که پشت گرفتن یک عکس میافته از خود اون عکس با ارزش تره. البته قسمت عکس خبری تو فاروم وجود داره, ولی بیشتر منظورم عکسی هست که در پی یه داستان بیان بشه. اگر جای اشتباهی ارسال کردم لطفا بی زحمت به جای درستش منتقل کنید. شرمنده, بازم منو واسه ارسال ببخشید.کد:http://mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=6437
سلام
این عکس خیلی توجهم رو جلب کرد ونتونستم اون رو نادیده بگیرم می خواستم اون رو تو قسمت حیات وحش بذارم که چون مال خودم نبود فکر کردم بهترین جا اینجاست
البته می دونم جنبه عکاسی اون چیزی نیست ولی اندازش منو کشته...
عقاب تبت (Tibetan eagle) :
Nikon D90+18-105 AF-S + 70-300 AF-S + Nikon SB600My photoblog
سلام
© Damien LovegroveI created this shot using the setting sun as my light source. By not being able to see the faces of the couple the viewer is led to study their shadow instead. The double ogee moulding on the plinth tells enough of the story to know that we are somewhere special; Blenheim Palace as it so happens. I held the camera over my head to take the shot. This gave a higher than usual viewpoint to add interest to the composition. There’s nothing difficult about taking any of the shots in this post. They just need thinking through and setting up
کد:http://www.prophotonut.com/2011/01/10/7_rungs_of_the_ladder/
Rainbow Hills
از Marc Adamus
کامبیز بخشنده
ویرایش توسط Mehdi Rojaie : Saturday 15 January 2011 در ساعت 11:44
مهدی روجایی
سلام.
عکس ها از عکاس نروژی با نام Wiktor Klette
کد:http://1x.com/v2/#/?action=profile&user=16369
اميدوارم تكراري نباشهکد:http://1x.com/v2/#/?userid=&from=1&to=20&series=&location=&tag=&picname=&treshold=0&screeners=&category=&album=3534&free=&order=votes&searchname=&friends=&search=true&action=view&id=32886&size=L
سعيد يادگاري
سلام
Jonas Bendiksen/Magnum Photos
عکس مستند مربوط به سقوط یکی از ماهواره های شوروی و هجوم روستایی ها برای جدا کردن قطعات با ارزش آن
عکس مستند مربوط به ژنرال کشور MOLDOVA (؟) که عاشقانه به راکتی عمل نکرده مینگرد!!!