پاسخ: چرا واقعیت رو عکاسی نمی کنیم؟!!!
نیک نیکولاس و یان نیکولز از عکاسان نشنال جئوگرافیک که بنده به خصوص از کارهای نیک نیکولاس بسیار لذت میبرم و اونها را دوست دارم معتقدند که حرکت جزیی از زندگی است و گاهی اوقات تبدیل این حرکت و ثبت ان به عنوان یک تصویر بی حرکت بر روی عکس نشان دهنده واقعیت ان نیست. یعنی چون سوژه حرکت دارد باید این حرکت در عکس هم حس شود حال این نظر ممکن است به نظر بعضی درست و به نظر برخی دیگر نادرست باشد.
منظور اینکه برداشتها از واقعیت متفاوت است که من معتقد به این نیستم که یک برداشت واقعی تر است.
البته بحث عکسهای خبری داستان دیگری است.
به قول فرهاد در صورتی که به این نگاه معتقد باشیم که عکاس تکنیسین است پس بهترین کار عکاس ثبت این همانی است اما اگر عکاسی را داری بعد هنری هم بدانیم پس عکاس مجاز است عکس را بر اساس باور خودش ثبت کند.
عکس زیر نمونه ای از کارهای یان نیکولز است.
http://img3.freeimagehosting.net/uploads/41de69e0fa.jpg
پاسخ: چرا واقعیت رو عکاسی نمی کنیم؟!!!
منم فكر نميكنم كه چون موقعيتهاي مختلف باعث ميشه تنظيمات دوربين رو عوض بكنيم پس واقعي رو غير واقعي جلوه داديم .
اتفاقآ" بنظرم براي ثبت واقيت بايد اينكارو كرد .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
farhad44
البته بنده هم از مخالفان پراسس های اگزجره ( غلو شده) و نزدیك كردن عكاسی به گرافیك و نقاشی هستم ولی معتقدم مادامیكه تغییرات از نظر فیزیكی روح عكس رو دستخوش تغییر نكند مجاز است ( دوست ندارم یك برگ سبز رو در عكس بنفش ببینم یا تغییراتی در عكس بدم كه در عمل با هر گونه نورپردازی و تغییر ابزار غیر ممكن باشد از سوژه چنین تصویری داشت)
:biggrin:
فرهاد جان من هم به طرز غير قابل باوري مخالف ويرايش زايد از حد عكس هستم و هميشه ديدن يه صحنه در دنياي واقعي رو به ديدن يه صحنه پردازش شده يا تخيلي ترجيح دادم . و تفاوت عكاسي با نقاشي رو هم درهمين ميدونم .
پاسخ: چرا واقعیت رو عکاسی نمی کنیم؟!!!
تا واقعیت رو در چی ببینیم. به نظر من بقول آقا فرهاد باید خط رو مشخص کنید. بعد هم هر کسی یک دیدگاهی داره. بعضی مواقع دیدگاه ما حکم می کنه بعضی وقتها قانون.
قانون در عکاسی می گه اگر عکسی رو برای استناد می خواهید استفاده کنید مثل عکسهای علمی و خبری که قابلیت استناد دارند نباید دست بخورند. البته در همین موارد هم استثنا هایی هست.
ولی در مورد عکاسی از مواردی قابلیت استناد ندارند. نظر شخصی من این است که محدودیتی نمی شود قائل شد. این نظر عکاس و جامعه بیننده ای است که عکسهای آن عکاس را مشاهده می کنند. نمی شود گفت که چیزی که ما می بینیم الزاما واقعیت است. خوب به این جمله فکر کنید.
یک مثال می آورم. شما با دوربین دید در شب Night Vision یک جایی را ببینید می توانید بگویید که این واقعیت نیست. یا مثلا با اشعه مادون قرمز یا مثلا عکسهایی که بوسیله رادیوگرافی تهیه می شود. می توانیم بگوییم چون ما به این شکل نمی بینیم پس واقعیت نیست. در حقیقت دنیای پیرامون ما دارای حقایقی است که یکی از راههای مشاهده این حقایق چشم انسان است. کما اینکه در قرآن هم اشاراتی در مورد بصیرت هست. بحث را فلسفی نکنم و سر دوستان را درد نیاورم. فقط این را بگویم که محدودیت ایجاد کردن در هر موردی موجب محدود شدن دید و محو واقعیت خواهد شد.
و اما در مورد عکاسی باید بگویم این عکاس و عکاسان بزرگ نیستند که دید خود را القا می کنند بلکه این بیننده عکس است که برداشت خود را به عکاس القا می کند. در کل اینها نظر شخصی بنده بود و امیدوارم که نظرم را فقط شخصی تلقی کنید و تعمیم داده نشود.
موفق باشید .
با احترام.
پاسخ: چرا واقعیت رو عکاسی نمی کنیم؟!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
hjesmi
شاید اگه کسی واقعیت رو برام تعریف میکرد میتونستم رو این سوال بیشتر فکر کنم...
واقعیت اون چیزیه كه هست ولی نباید باشه اما حقیقت اون چیزیه كه باید باشه اما نیست
.
.
.
.
این نقل قولی بود از یكی از بزرگان. حال اگر كسی تعبیری دیگه داشته باشه هم ایرادی نیست اصولا خصلت ما آدما اینه كه زاده شدیم متفاوت باشیم و متفاوت بیاندیشیم. از تقابل اندیشه ها مواردی پدید میاد كه یكیش میتونه هنر باشه (در مفهوم عام).......... متفاوت اندیشدیدن و دیدن محیط پیرامون وقتی با ذوقه یه هنرمند امیخته بشه میتونه خلق یه اثر رو به همراه داشته باشه ............ كه البته ادامه این بحث از حوصله این تاپیك و این سایت خارج میشه باید در جایگاه های دیگه روش صحبت كرد شاد باشی
پاسخ: چرا واقعیت رو عکاسی نمی کنیم؟!!!
البته مجتبي جان همون طوري كه شما فرمودين اين يه مساله سليقه اي است كه حدو حدود ويرايش چقدر باشه و به نظر صاحب عكس بستگي داره .
بحث من اينه كه گاهي در ويرايش يه عكس اونقدر اغراق ميشه كه باور كردن اوون عكس رو مشكل ميكنه .
من خودم با ديدن عكس اولين مساله اي كه به بهش فكر ميكنم اينه كه آيا موضوع عكس با همون زيبايي يا شدت در گوشه اي از دنيا رخ داده و يا اينكه نه ، زيبايي يا شدت اوون موضوع در دنياي واقعي كمتر از چيزي هست كه نشون داده شده و هيچ وقت نميتوان اين زيبايي (يا زشتي يا شادي يا غم ...يا هر احساس ديگري كه از عكس به بيننده منتقل ميشه ) رو در واقعيت ديد .
ساده تر اينكه در نظر من اولي يه واقعيت موجود و دست يافتني و دومي زاييده ذهن ويرايشگر و در اكثر موارد دست نيافتني .
پ.ن : نميدونم شايد اينم يه نوع حس رئاليستي باشه.
پاسخ: چرا واقعیت رو عکاسی نمی کنیم؟!!!
شاید.
فقط می تونم بگم که حرف من اینه که من می تونم بگم سیب دوست ندارم. اما نمی تونم بگم چون من دوست ندارم کسی هم حق خوردن سیب را ندارد. یا بعبارت دیگر هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد ما نمی توانیم بگوییم که فلان چیز نباید باشد. ما فقط می توانیم بگوییم که از نظر من اینطور نیست . البته منظورم این نیست که شما یا دیگر دوستان اینگونه می اندیشید. خواستم تاکیدی داشته باشم بر این مسئله .در ضمن برای هیچ هنری قانون نداریم.
البته اگر بحث ما راجع به یک کار تکنیکی است مثل عکاسی مستند که شامل عکاسی علمی خبری و ثبت با قابلیت استناد است که قانون را باید رعایت کنیم و در این موارد ما بیشتر تکنیسین هستیم تا هنرمند.
اما در بقیه موارد عکاسی یک کار هنری است. و کار هنری شامل قانون نمی شود. زیرا قانون هنر را محدود میسازد و نفس هنر با هرگونه هنجار و بند در تضاد است. هنر یعنی تعالی درون انسان که آنهم حد و مرز ندارد و بنظر من آن کسی که برگ سبز را بنفش نشان داده هم مرتکب خلافی نشده شاید او برگ را بنفش می بیند. این دید من و شماست که تعیین کننده است برای خودمان که کدام عکسها را ببینیم و کدامیک را بپسندیم. و از دیدن کدامیک احساس خوب یا بد داشته باشیم. به قول دوست عزیزم جناب قشقایی اساس خلقت ما بر این پایه است که هرکدام دنیا را از دید خود می نگریم. حال اشتباه بزرگ اینجاست که فکر کنیم آنجه که ما از دنیای پیرامون خود درک کرده ایم حقیقت محض است. آنوقت است که در جای خود ثابت می مانیم و پیشرفت در زندگی ما از دست می رود و جای خود را به سکون می دهد.این تقابل نظرات یک نعمت خدادادی است که باعث پیشرفت بشر می شود.نمی دانم چقدر با نظر من موافقید یا مخالف. به هر حال این نظر من شخصی من بود.
ارادتمند.
پاسخ: چرا واقعیت رو عکاسی نمی کنیم؟!!!
اول از همه توصیه می كنم كه آخرین مقاله تاریكخانه دیجیتال نوشته جناب دكتر روشن رو حتما مطالعه بفرمایید...
http://www.akkasee.com/darkroom/archives/012242.php
و بعد اینكه واقعیت؟
این شب ها یه کتاب دستمه ، اسم جالبی داره ! به گزارش اداره هواشناسی : فردا این خورشید لعنتی... نوشته مهدی یزدانی خرم انتشارات ققنوس.مدت ها بود یک نوشته فارسی نخونده بودم ، به لطف عزیزی میسر شد ، توی یک جایی از کتاب یک چیزی نوشته بود که خیلی به دلم نشست
میگه : حقیقت آن چیزی نیست که تو آن را می بینی بلکه چیزی است که حسش می کنی
باید دید حس شما از محیط اطراف چیست.باید دید شما چه استنباطی از پیرامون خود دارید.دید شما همان چیزی است كه حقیقت دارد.ممكن است دید شما خیلی اگزجره ( همان غلو شده فرهاد خان ) باشد.ممكن است دید شما بسیار رئال باشد.
حقیقت دید شما است باقی همه حواشی است.
پاسخ: چرا واقعیت رو عکاسی نمی کنیم؟!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Kaveh Ghobadi
میگه : حقیقت آن چیزی نیست که تو آن را می بینی بلکه چیزی است که حسش می کنی
باید دید حس شما از محیط اطراف چیست.باید دید شما چه استنباطی از پیرامون خود دارید.دید شما همان چیزی است كه حقیقت دارد.ممكن است دید شما خیلی اگزجره ( همان غلو شده فرهاد خان ) باشد.ممكن است دید شما بسیار رئال باشد.
حقیقت دید شما است باقی همه حواشی است.
ببخشید که در میان اساتید سخن پرانی میکنم.پس با این تفاسیر بازم بر میگردیم سر این جمله که: چرا عکس همو نقد میکنیم؟ عکسی که گرفته شده ،دید ما رو نشون میده(شخص خودمون)،پس چه نیازی به نقد؟ !
اینکه:اگه یکم شارپ تر بود بهتر بود، کاش کادرو فلان میبستی ،...یعنی چه؟
اگه دید عکاس مهمه، که خوب نتیجش همینه که عکاسی شده.اگه قانونی در این رابطه وجود داره،پس تکلیف دید ما و احساسمون این وسط چی میشه؟ نمیخوام مطلبو بیخودی کش بدم اما برام نظرات دوستان جالبه.
:::happy
پاسخ: چرا واقعیت رو عکاسی نمی کنیم؟!!!
کد:
ببخشید که در میان اساتید سخن پرانی میکنم.پس با این تفاسیر بازم بر میگردیم سر این جمله که: چرا عکس همو نقد میکنیم؟ عکسی که گرفته شده ،دید ما رو نشون میده(شخص خودمون)،پس چه نیازی به نقد؟ !
اینکه:اگه یکم شارپ تر بود بهتر بود، کاش کادرو فلان میبستی ،...یعنی چه؟
اگه دید عکاس مهمه، که خوب نتیجش همینه که عکاسی شده.اگه قانونی در این رابطه وجود داره،پس تکلیف دید ما و احساسمون این وسط چی میشه؟ نمیخوام مطلبو بیخودی کش بدم اما برام نظرات دوستان جالبه.
تمام رفتارهای انسان ریشه در كنش و واكنش هایی است كه در طول زندگی گرفته. منظورم از كنش و واكنش معنای عام ان است یعنی اموزش و اموزاندن را هم جزیی از ان میدونم. تجربیات و تاثیر و تاثرات یك عمر با ماست یعنی ما هر لحظه به انسان جدیدی بدل میشیم كه با انسان چند لحظه قبل متفاوت است. احساسات ما هم به طور كامل متاثر از این تجربه هاست فکر میکنم در نقد ما هم از منتقد اثر میگیریم و هم بر او اثر میگذاریم معنای نقد هم به نظر من رسیدن به یك واقعیت مطلق كه نقاد قصد داشته باشد نقد شونده را به ان هدایت كند نیست نقاد و نقد شونده هر دو از منظر خود به سوژه و اثر نگاه میكنند و دقیقا چون واقعیت مطلق صادق نیست هر کس نظری میدهد و پیشنهادی.
اما.....البته یک تبصره باید گذاشت بحث زیبایی شناسی و هنری به این معنا نیست كه شهر بی صاحب است یعنی نقاشی كودكانه ای كه من بكشم با كارهای رامبراند یكی است چون او حرف دلش را نقاشی كرده من هم مال خودم و چون هنر است و نگاه شخصی پس هیچکس نمیتواند از نگاه مقایسه در بیاید.
در هنر هم قواعدی هست و حداقل اینکه قضاوت عام هم یک عامل براورد است گرچه کسانی بوده اند که زمان خودشان بر کارهایشان ارزشی گذاشته نمیشد اما پس از سالها نگاه مردم نسبت به انها عوض شد نمونه اش ونگوک.
مسلم است که صدایی که از تار حسین علیزاده در می اید با صدای مثلا تاری که یک هنرجوی ناشی مینوازد تفاوت دارد و دریافت ان دشوار نیست اما متاسفانه در عکاسی یک خورده ظاهر امر ساده به نظر میرسد و چون یک عکس تنها با فشار دادن شاتر بر روی سنسور یا فیلم ثبت میشود نو امدگانی مثل بنده میتوانند مشق نکرده دچار توهم استادی شوند اما انچه که قضاوتش کم و بیش درست خواهد بود گذشت زمان و به معرض نظر و نقد گذاشتن اثر است.
یعنی چندتا به به و چه چه میتواند بعضی ها را در عالم عکاسی دچار گراندوزیتی یا خود بزرگ بینی کند.
در انتها معتقدم قانون مهندسی و خط کشی علمی بر اثر هنری و عکس متصور نیست اما شهر بی قانون هم نیست و دود چراغ و سه پایی کشی حتما خودش را نشان خواهد داد:biggrin:.
نیک نیکولاس در این مورد که چگونه میشود به مجله نشنال جئوگرافیک راه پیدا کرد و عکسهایتان در ان منتشر شود میگوید:
Where you get your break in National Geographiv is shooting personal projects in your backyard, your home town, places you can go to repeatedly. Find something that we haven’t done, make it your own, and beat it to death. Put your blood and sweat in there. Work like that is how most new photgraphers come to National Geographic.It is how I got picked up — my work in caves is what opened the door for me.
پاسخ: چرا واقعیت رو عکاسی نمی کنیم؟!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
DSC-H7
ببخشید که در میان اساتید سخن پرانی میکنم.پس با این تفاسیر بازم بر میگردیم سر این جمله که: چرا عکس همو نقد میکنیم؟ عکسی که گرفته شده ،دید ما رو نشون میده(شخص خودمون)،پس چه نیازی به نقد؟ !
اینکه:اگه یکم شارپ تر بود بهتر بود، کاش کادرو فلان میبستی ،...یعنی چه؟
اگه دید عکاس مهمه، که خوب نتیجش همینه که عکاسی شده.اگه قانونی در این رابطه وجود داره،پس تکلیف دید ما و احساسمون این وسط چی میشه؟ نمیخوام مطلبو بیخودی کش بدم اما برام نظرات دوستان جالبه.
:::happy
این موضوع از چند منظر قابل بحث است...
اصولا نقد چیه و چرا نقد؟
اهمیت نقد چیست؟
آیا به نقد نیاز هست؟
ناقد كیست و چه كسی شایستگی انتقاد دارد؟
اصولا در جامعه ما نقد یعنی ایراد گرفتن و ایراد تراشی كردن از یك موضوع ( حالا اینجا هنر و به طور خاص عكاسی ) در صورتی نقد در قدیم یعنی سنجش عیار و اعتبار سنجی سكه و فرق قرار دادن بین سكه اصل و بدل.پس وقتی كاری و یا موضوعی نقد می شود یقینا بد و یا نامناسب نبود و ممكن است از آزمون نقد سر بلند بیرون بیاید.
ما می توانیم یك اثر را از جنبه های گوناگون نقد كنیم.
مثلا نقد جامعه شناختی ، نقد سیاسی ، نقد ادبی ، نقد مفهومی ، نقد علمی ، نقد اصولی و ......
حالا ناقد باید به موضوع اشراف داشته باشد و حداقل هم عرض مولف باشد، به زبان اثر تسلط داشته باشد، از قدرت تحليل و استنتاج بالايی برخوردار باشد و مشخض كند كه آيا همه اثر را نقد مي كند يا بخشی از آن را و از چه جنبه ای اثر را نقد می كند.
ممكن است بنده ناقد یك اثر باشم.ابتدا باید معین كنم كه كدام جنبه از اثر را نقد می كنم؟؟؟
اگر جنبه هنری آن پس باید خودم یك هنرمند باشم و به انواع هنر آشنایی كامل داشته باشم.
من می توانم تكنیك را نقد كنم . می تواند تاثیر اجتماعی و سیاسی اثر را نقد كنم می تواند اثر را با اصول علمی آن هنر مقایسه كنم اما آیا می توانم روح اثر را نقد كنم؟
نقد روح اثر ( كه مقوله بسیار پیچیده ای است ) یكی از شیوه های نقد است كه بسیار خطرناك و غیر ممكن است.
شاید هنرمند و خالق در مخلوق خود بدنبال یك اثر و یك موردی باشد كه به نگاه هیچ نقادی نیاید.آیا می توان خرده گرفت كه چرا ناقد روح اثر را نمی بیند؟یا آن را درك نمی كند؟
شما می توانید عكس بگیرید.نظر دیگران را جویا شوید.دیگران از جنبه هایی كه در آن تسلط دارند به نقد اثر شما بپردازند ( البته نقد ایراد گرفتن نیست ) و بعد به شما كمك كنند تا بهتر با مخلوق خود آشنا شوید.دید جدیدی به اثرتان داشته باشید.روح اثری را كه آنها درك كرده اند به شما معرفی كنند اما هیچ فردی نمی تواند روج اثر شما را نقد كند.
به این دلیل است كه می گویم : حقیقت آن چیزی نیست که تو آن را می بینی بلکه چیزی است که حسش می کنی