فایل پیوست 74522
Eos M
55-250 STM
55mm
f/5
1/125 sec
iso 100
CPL
بعد از یک هفته پرتنش و شلوغ در آتلیه فرصتی پیش آمد که چند خطی در مورد سفر شمال و مواردی که به نوعی مربوط به عکاسی است و دوست داشتم اینجا با دوستان به اشتراک بگذارم بنویسم.
تصمیم بر این شد که همراه با ساسان نژادی عزیز به بابل سفر کنیم و مهمان یوسف امیدی عزیز باشیم.از گچساران یک بلیت هواپیما به مقصد تهران تهیه کردم به مبلغ 168 هزار تومان.طوری با ساسان هماهنگ بودیم که با رسیدن من تهران باشه و از اونجا به صورت زمینی به سمت بابل حرکت بکنیم...در نهایت به بابل رسیدیم و سفر شمال ما رسما از فردای اون روز شروع شد.
روز اول با راهنمایی یوسف عزیز شروع به گشت و گذار کردیم و همراه با اون عکاسی.منتها اگر فکر میکنید با رسیدن به اقلیمی که تا به حال در اون عکاسی نکردید چپ و راست عکس خوب خواهید گرفت و در این مورد چون در شمالید مناظر و کادرهای زیبا راست و چپ و بالا و پایین آماده اند کاملا در اشتباهید.صرف نظر از اقلیم نا آشنا برای منی که به مناظری با چشم اندازهای وسیع و المانهای محدود سر و کار داشتم المانها در این مناطق اونقدر زیادند که ذهن من کاملا روز اول گیج و سردرگم بود و ربط دادن این همه المان تصادفی به صورت معنی دار برام نشدنی بود.روز اول شاید 100 عکس گرفتم که بدون اغراق همگی غیر قابل استفاده اند! شب با بررسی اونها برام روشن شد که باید چکار بکنم.
روزهای دوم و سوم خوب بودند،کم کم با محیط آشنا میشدم و میتونستم ترکیب بندی های معنی دارتری داشته باشم.تا اینکه ثبت ها رو انجام دادم و گشت و گذاری هم داشتیم و صبح روز چهارم به سمت تهران حرکت کردیم.از اونجا یک بلیت به مقصد شیراز خریدم به مبلغ 198 هزار تومان و با توقف یک روزه در شیراز و سر زدن به فامیل با اتومبیل پسر دایی عزیزم عازم گچساران شدیم.سهم من از روزهای شمال با پول بنزین شد 151 هزار تومان.
حالا چرا هزینه ها رو قید کردم؟!
چرا وقتی میتونستم دی810 یا دی800 دوستانم رو با لنزهای خوب قرض کنم اصرار داشتم که Eos M ببرم؟
در جواب سوال اول موردی است که خیلی خیلی مهمه و معمولا نادیده گرفته میشه،خصوصا در شاخه طبیعت و منظره...هزینه های من رو خودتون جمع بزنید...اصولا یک فیلتر خیلی خوب یا یک لنز درست و حسابی نمیشه با این مبلغ تهیه کرد...یا هر چیز پدر و مادر دار دیگری در عکاسی و ژانر مورد بحث! اما این مبلغ یک
سفر عکاسانه خیلی خوب رو برای من رقم زد با خاطرات و عکسهای به یاد ماندنی.خیلی وقتها
حرص میخوریم برای اینکه نمیتونیم فلان تجهیزات گران قیمت رو تهیه کنیم و در خدمت و پیشرفت عکاسیمون از اینها استفاده بکنیم در صورتی که با صرف هزینه خیلی کمتر میتونیم کمک و خدمت خیلی خیلی بزرگتری به عکاسیمون بکنیم.اینکه یک سفر بریم حتی یک روزه به جایی که تا حالا در اون عکاسی نکردیم و
تجربیات جدید کسب بکنیم و با
چالشهای جدید مواجه بشیم.
تاکید میکنم روی این موضوع که هیچ تجهیزات رویایی و گران قیمت چند ده میلیونی هم نمیتوانست تجربیات و لذات این سفر 500 هزار تومانی رو برای من به وجود بیاره.پس دفعه بعد که در حال پس انداز برای خریدن فلان قطعه گران قیمت بودید یک نگاهی به تجهیزات فعلیتون بندازید و حرفهای من رو از ذهن بگذرونید.
اما سوال دوم:
با وجود اصرار دوستان که به من لطف داشتند و معتقد بودند با بردن تجهیزات ارزان قیمتم سفر شمال رو حرام میکنم و میخواستند تجهیزات خودشون رو به من قرض بدند کیف کوچک همین تجهیزاتی که در امضام میبینید رو با خودم بردم.از مزایای سبکی و راحتی اونها صحبت نمیکنم چون به قدر کفایت در موردش بحث شده اما...
اگر صحبتهای من رو در مورد
رضایت عکاسانه در تالار دیده باشید متوجه خواهید شد که این حرکت من هم در جهت اثبات همین عبارت بود.رضایت عکاسانه نه
رضایت ریالی از تجهیزات.اینکه من از تجهیزاتم
عکاسانه رضایت ببرم و بتونم خروجی بگیرم و به خودم ثابت بکنم که
مشکل از تجهیزات نیست.بلکه با ارزانترین تجهیزات هم(که این روزها ارزانترین ها هم کافی و حتی بیشتر نیاز خیلی از عکاسان هستند) میتونم خروجی بگیرم و ایراد کارم رو باید در جای دیگری دنبال بکنم.
در نهایت اینکه در پایان سفر فکر میکنم به هدفی که در ابتدای اون برای خودم در نظر گرفته بودم رسیدم.هدفی که در 10 عکس قابل انتشار خلاصه میشد.
خیلی صحبت کردم و سر و چشمتون رو درد آوردم اما صحبتهایی بود که باید با شما در میان میگذاشتم.
پ.ن:این اولین سفر عکاسی من به قصد عکاسی منظره پس از پنج سال عکاسی بود.با وجود اینکه عکاسان شهرمون گچساران رو نا مناسب برای عکاسی منظره میدونند و مدام در حال نق زدنند تمام عکسهایی که در این سالها از من دیدید در شعاع 50 کیلومتری گچساران ثبت شده.این هم نکته ای است که دفعه بعد که از منطقه بی آب و علف و بی سوژه تون شکایت کردید باید از ذهن بگذرونید.