قسمت آخر این سهگانه:
خوشحال میشوم نظر دوستان را راجع به کلیت این سهگانه بدانم.
لذت خیالپردازی یا دیالکتیک تصور و عکس
ممنون.
قسمت آخر این سهگانه:
خوشحال میشوم نظر دوستان را راجع به کلیت این سهگانه بدانم.
لذت خیالپردازی یا دیالکتیک تصور و عکس
ممنون.
سلام
بدون در نظر گرفتن نوشته های زیر عکس ها و مجموعه بودنشون:
عکس اول که خیلی برای من جذاب نبود.
خیلی از عکس دوم خوشم اومد. هم از حس و محیطش و هم اون دو نفر که خیلی قشنگ از زمینه جدا شده اند. و با این که خیلی مشخص نیست ولی در نگاه اول در حال عکاسی بودن نفر سمت راست به چشم میاد. بعد هم خب بیننده تو عکس چرخ میزنه که ببینه اینجا چی بوده و چه خبره و هیچی نمیفهمه!!
عکس سوم هم یک عکس آبستره خوب هست و البته یک مقداری هم مینیمال که من دوستش دارم.
خب حالا میرسیم به عنوان ها!
راستش من این معنی دیالکتیک رو اصلا نمیدونستم و احتمالا هنوز نمیدونم! حتی الان به زور تلفظش میکنم!! :)
البته وقتی پست آخر شما رو دیدم گفتم برم ببینم معنی این کلمه چیست ولی قبلش عکس ها رو دوباره نگاه کردم که بدون توجه به عنوان ببینم از مجموع این سه عکس چه چیزی دستگیرم میشه که نشد!! و بعد هم که ویکیپدیا رو نگاه انداختم و معنی رو دیدم احتمالا تا حدودی در مور هر عکس متوجه عنوان شدم ولی در کل همچنان نیاز به توضیح دارم.
جدا از عنوان ها اصلا نمیتونم این عکس ها رو به عنوان یک مجموعه در کنار هم تصور کنم! یعنی هیچ ارتباطی بینشون پیدا نمیکنم و حتی از نظر بصری هم عکس اول خیلی متفاوت هست.
عنوان عکس اول با توجه به وجود متن لبه کتاب ها برای من قابل فهم نیست!! نمیدونم یعنی اینکه این عکس به کمک اون نوشته ها اومده که زیباتر و لذت بخش تر بشن؟ و اگر اشتباه نکنم با توجه به تعریف دیالکتیک اون نوشته ها هم به کمک عکس اومدند؟ یا اصلا عنوان به مفهوم کلمات عکاسی روی لبه کتاب ها اشاره داره؟!
عنوان عکس دوم هم صرفا یک عکس زیباست که به کمک خودش اومده!
و عکس سوم رو هم که با اینکه دوستش دارم ولی نتونستم از لذت خیال پردازیش بهره ببرم!!
ولی از همه اینها که بگذریم، بدون تعارف خوشحالم که از وجود شما در انجمن استفاده میکنیم و با مباحث جدید آشنا میشیم.
Bias
"تو قسمتی از جهان نیستی، تو خود جهان هستی"
برف تابستانی
ویرایش توسط Nima Sadigh : Wednesday 12 December 2012 در ساعت 13:04
"تو قسمتی از جهان نیستی، تو خود جهان هستی"
به لحاظ سه گانه بودن من نتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم .خوشحال میشوم نظر دوستان را راجع به کلیت این سهگانه بدانم.
متن و عکس - عکس و عکس - تصور و عکس ---- متن ، تصور و عکس .دست کم با تصورش زیاد نمی شده رابطه برقرار کرد.
عکس اول : به نظر میاد عکاس در دام عمق میدان افتاده البته با دقت میشه حدس زد که عمق میدان برای وضوح واژه photo تنظیم شده اما ماتی بقیه کلمه (graphy) چشم رو اذیت می کنه.
عکس دوم را دوست دارم. عکس سوم را نه . چیز زیادی دستگیرم نمیشه به لحاظ تصور و رویا گاهی یک جرقه ضعیف ایجاد میکنه اما توان تکرارش رو نداره.
به لحاظ بصری این 3 عکس ارتباط زیادی با هم ندارند. در عکس اول رنگ سر رفته است. رنگ عکس سوم هم بهتر بود مشابه دومی باشد.
سلام
از میان این سه عکس از سومی (لذت حیال پردازی با دیالکتیک تصور و عکس) بیشتر از همه لذت بردم. به خاطر بازیگوشی که در عکس هست و انسان پنداری صندلیها و تصور پاهای دو آدم به جای پایه های صندلی و قصه هائی که ذهن از این همسان پنداری می سازد. و همچنین به خاطر دیالکتیکی که به نظرم واقعاً بین ذهنیت و عینیت در عکس هست (و در دو عکس دیگر کمتر دیدم)
به نظرم عکس اول هم -با توجه به عناوین کتاب ها- می توانست عکس آخر مجموعه باشد (به عنوان نوعی نتیجه گیری یا جمع بندی)
ارادتمند
ویرایش توسط Dariush Chegini : Thursday 13 December 2012 در ساعت 00:37
سلام.هر چی با خودم کلنجار رفتم جایی غیر از اینجا واسه این عکس مناسب ندیدم.
People Remember You Only For The Problems You Solved And The Problems You Created
3
مرز صاف بین کاشیها ، رگه های روی آنها ، انحنای پایه های میز و صندلی ؟ سایه های کوتاه و نوری که در امتداد عکس رو به پایان است. نگاهم رو به پائین است اما دوست دارم بالاها را هم ببینم هر چند نیستند !
2
عکاسی در حال ثبت عکسی است ، برای یادمان حالی که گذشته خواهد شد ، که در کادر عکاسی دیگر جاودانه می شود و اینک من نوعی ناظر این عکسم در واقع بیننده عکس در عکسم ! جمع این فضا به این صورت تکرار ناپذیر است. این جمع دیگر نیست ! هر چند خاطره اش ماندگار است ! خاطره ای شیرین که در طول دو عکس و نگاه آخر رنگ می بازد.
از رد تایر روی خاک که به باد و بارانی بند است ، مهی که به نوری بند است. عکاسی و سوژه ای که رفتند ، درختان بی برگی که منتظر تبرند و آسمانی که زمین و زمان را نظاره می کند وشبها به خواب می رود ...
1
سه کتاب مرتبط با عکاسی در قالب یک عکس ، چیده شده روی هم ، کتاب اول : تاکید روی یکی از نویسندگان ، کتاب سوم تاکید روی کلمه عکاسی و کتاب وسطی هم متن و هم عکاسی.
دیالکتیک متن و تصویر و کمی بیشتر !
شاید این همه ظاهرا عکسی باشد از سه کتاب در مورد هنر عکاسی ! اما پشت صحنه چه خبر است ؟ این سه سیاهپوش چه در دل دارند ؟ شکی نیست که هم متن دارند و هم تصویر. حتی ممکن است عکس شاه آرتور هم بینشان باشد ! و دهها جمله قصار از بزرگان . مثل کتابهایی که از کودکی دوست دارم : کتب مصور !
شاید نحوه چینش این کتابها هدایتگری باشد به سوی خواندن متون و دیدن تصاویر .... و تکرار و تمرین ...
شاید دو عکس دیگر مثالهایی باشد مشابه تصاویر درون کتابها در زمانی دیگر و از نگاهی دیگر ...
عکسهایی که روایتگرند و نگاهم در آنها رو به بالاست چه مورب و چه مستقیم ...
سه عکس و سه کتاب با چاشنی خیال!
اصغـرمحمـدی
بنده هم عکس اول را از نظر بصری (شاید به سبب ادیت)، دور از دو عکس دیگر می بینم. اما باید توجه داشت که رابطه این سه گانه را باید بر پایه عنوان و هدفش جستجو کرد نه ارتباطی تک به تک عکس ها با هم. یعنی سه عکس از سه مسیر جداگانه و به موازات هم خواسته اند با استفاده از واقعیت عینی و روابط سوژه ها در دنیای واقعی به رابطه ای از عکس و موضوع عکس برسند، تاویل های ناشی از نگاه کنجکاوانه و حسی به محیط اطراف.
در مورد عکس ها هم برخلاف نظر بسیاری از دوستان، بنده عکس سوم را بهترین عکس این سه گانه می دانم چرا که برای من، در انتقال هدف بهتر عمل کرده است. من در عکس سوم بیشتر از آنکه پایه های میزهای عسلی را ببینم، سورئالی از پاهای یک آهو می بینم و این عین خیال پردازی است. عکس دوم را بنا به دلایل شخصی به قوت عکس سوم نمی دانم. (چون به دلیل محیط زندگی دیده ام از نظر بصری برای من هم آشناست و هم کم تکراری.) و در مورد عکس اول هم باید بگویم نتوانست من را با عنوان همراه کند که البته بسیار محتمل است که بنا به سواد ناچیزم در تحلیل این گونه عکس ها، ارزش های دو عکس اول به چشم من نیامده باشد.
در کل از اینکه این سه گانه بیشتر از رابطه سریالی رابطه موازی با هم دارند، لذت بردم.
ویرایش توسط Amir Abdolpanah : Thursday 13 December 2012 در ساعت 03:12