بیست و هفتمین عکس از سری بحث های نقد عکس ...
عکس را تحلیل کنید...
چه ویژگیهایی در عکس وجود دارد که آن را به یک عکس خوب تبدیل کرده است...
بیست و هفتمین عکس از سری بحث های نقد عکس ...
عکس را تحلیل کنید...
چه ویژگیهایی در عکس وجود دارد که آن را به یک عکس خوب تبدیل کرده است...
سلام
در نگاه اول تنها چیزی که جلب توجه میکنه پرسپکتیو سنگفرش زمین است و مفهومی پر از اضطراب رو میرسونه ، یجور حس دلواسی یا نگرانی به سبب دور شدن فرد از نقطه حرکت و وارد شدن به دنیای پر از مخاطره ای که انسان نوین برای خودش ساخته که نماد اون بطور استادانه ای معطوف به آسمان خراش مقابل تصویر است. خصوصا اینکه از سیاهی ها، پیکانی که علامت هدایت است ، تشکیل شده و این حس رو منتقل میکنه که شیطان فرد رو به سوی دنیای مجوف و ظاهر فریب مدرن سوق می دهد. واز پشت سر نگاهی نگران و آگاه از سرنوشت به دنبال اوست.
ویرایش توسط mohsendm : Friday 2 September 2011 در ساعت 20:46
انسان شهرنشین،
همیشه در حال فرار، فرار از گذشته
همیشه در حال دویدن، دویدن بسوی هیچ
گم شده در میان سایه های خودساخته
اندکی روشنایی اما، کورسوی امیدیست بر جبران گذشته
گرچه در دوردست ها بازهم، میبیند کوههای پرسایه
...
کاوه.
Nikon D3100
خاطره می شود.
با سلام و احترام
عکس جالبیست
استفاده از قاب طبیعی ایجاد شده را میتوان مهمترین عامل در ترکیب دانست-توجه به پرسپکتیو و قرار گیری انسان در یک نقطه مناسب که خود تشدید کننده یادآوری پرسپکتیو است- همچنین یک فضای منفی که وسعت زیادی از کادر را به خود مشغول کرده با رنگ تیره و سایه ها که از میانه آن نور به عنوان آخرین ناجی انسان از این سیاهی که او را محصور کرده است می تابد.
عکس میتواند از نظر معنایی اعتراضی به مدرنیته تلقی شود و تنهایی انسان و محصور بودنش را به خوبی به تصویر میکشد که حضور سنگ فرشرا میتوان عامل پافشاری بر آن دانست.
اگر درختان انتها در مکان مستقیم قرار داشتند میتوانست عکسی پست مدرنیته تلقی شود ولی در این کادر در انتها باز هم ساختمانی یادآور شرایط قبل است
اما از نظر من کاش سمت چپ تصویر دارای دیتیل بیشتری بود و سایه و تاریکی کمتر از این حالت چرا که وجود بافت در سمت چپ تقریبا از بین رفته است و حالتی گرافیک گونه یا دستکاری شده به عکس بخشیده است
سپاس از عکاس محترم
سلام :)
عکس درباره گذر یک مرد از راهی تنگ و تاریک و جستجوی فراخی و روشنایی است.
کادربندی عکس به صورت عمودی و متعادل است ، نیمه چپ این قاب از سایه ای تیره رنگ به صورت یک فضای منفی یک پارچه و پیکان شکل و در سمت راست نیز نیمه اول دیوار تیره فام و نیمه انتهایی آن به صورت شبکه ای روشن و آینه ای است. در مابین این دو فضا ، در پایین به صورت یک سنگ فرش خاکستری و در شمایل یک پیکان و در بالا یک آسمان صاف و یکدست را شاهد هستیم . در انتهای این راهرو نیز یک ساختمان بلند و با رنگ روشن قابل ملاحظه است.
گویی فضاهای توصیف شده جملگی در خدمت آن مرد عابر هستند تا وی را در مسیر و هدف خود ، هدایت و از تنگنا خارج سازند.
مرکز توجه عکس در بین فضاهای منفی توصیف شده و بر روی مرد رهگذر است. فیزیک مرد ضد نور شده است و حالات او برای بیننده به صورت کامل مشخص و واضح نیست که این امر به تنهایی احساسی نظیر رمز آلود بودن شخصیت وی را به بیننده القاء می کند.
استفاده به جا از فضاهای منفی ، تونالیته و کنتراست و فضای کلی حاکم بر عکس ، قوه تخیل را به چالش می کشد و این موضوع نقطه قوت این عکس است.
تبریک به خالق اثر به خاطر تحت تاثیر قرار دادن مخاطب و موفقیت در انتقال پیام.
درود
بسیار پیشتر از اینها منتظر نمایش این قاب گویا با ویرایش دلنشینش در تاپیک نقد عکس بودم . تضاد مفهومی اثر که حاصل از حرکت سوژه از عمق تاریکی به سوی روشنایی و دوباره از روشنایی به سوی سهم تاریکی است ، گواهیست بر جدال و کشمکش های درونی زندگی انسان که به زیبایی توسط نگاه مفهوم گرای گارگردان این عکس به ثبت رسیده است . از این برداشت زیبا سپاسگذارم .گذرگاه بی پایان ...
خانه ام آنجاست , آن بالا و می روم هر روز به امید رسیدن .......... اما سیاهی این گذرگاه مثل سیاهچاله ای , تهی می کند مرا از رسیدن ......... و زندگی باز ادامه دارد ......
عرض سلام و احترام
خطوط در این عکس به شکلی بکار گرفته شده اند که هرچه بیشتر تاکيد بر پرسپکتيو و عمق میکند و یاد آور مسیري طولانی است؛ مسیری که از میان سیاهی گذر میکند اما در انتهای آن چیزی نيست جز آنچه سوژه را احاطه کرده است بازهم سیاهی.
سوژه گویي بی درنگ بسوی جلو پیش میرود بی آنکه لحظه ای درنگ کند و آنچه از آن می گذرد را نظاره کند "سنگ فرش" بافت زيبای سنگ فرش قویترین عنصر بصری عکس است .
که تلنگریست بر لحظات عمر" هی فلاني زندگی شاید همین باشد".
بیشتر فضای عکس را سیاهی و تیرگی اشغال کرده، ولی این فضای عمده نه به دلیل انتقال حس منفی، که صرف توجه و تمرکز بیننده به قسمت روشن تصویر می شود. باز هم عنصر انسان در تصویر نقش خود را به زیبایی در انتقال پیام ایفا می کند. عکس بیانگر نوعی حرکت است، حرکتی در جهت مثبت. می توان نور را عمال حر کت دانست، یا آن ساختمان را که به سبک آپارتمان های امروزی است، می توان نوعی حرکت به سمت مدرن بودن دانست. هر چه هست، مثبت است، و انسان درون عکس، از تیرگی که عمدتا نشان حس منفی است به سوی آن در حرکت است. این حرکت هم با حالت انسان و هم با نوری که به مسیر تابیده و نوعی جهت را نشان می دهد قابل درک است. انگار که این نور هدایتگر انسان است.
در این عکس همان طور که دوستان به صورت تلویحی اشاره کردند تضاد را می توان دید و اگر بخواهم نظر شخصی خود را فقط بیان کنم این عکس درست تنهایی و یه جوری گمشدن انسان را در فضای شهری می رساند .مردی که در سمت راست کادر قرار داده شده به نوعی نشانگر انسان مدرن شهری است که گویادرآن غرق شده است و اگر سیاهی را به منزله ی سنت در نظر بگیریم پوشیده شدن پشت آن از سایه های سیاه نشان دادن برگشتن به فضای مدرنیته هست.
يه نويسنده با قلمش در مردم نفوذ ميكنه ويه عكاس با نگاهش
سلام
عکس کاملی است، مفهوم خود را به روشنی بیان می کند بدون هیچ ایهامی و از خطوط و کنتراست خوبی هم برخوردار است.
فرار از تاریکی و پیش به سوی روشنایی و در روشنایی هم آن آسایش خیال به راحتی به دست نمی آید و موانع و مشکلات خود را دارد(ساختمان که مانند سدی در جلوی سوژه ایستاده این حس را ایجاد می کند).
کشیده شدن سیاهی به طرف مرد ،حس تعقیب شدن از جانب تاریکی را بدنبال دارد و گویی همیشه مشکلات خود را به انسان می رسانند.
در این عکس چیزی که برایم جالب است تقارن و تشابه وانعکاسهاست:
سیاهی از دو طرف(چپ و راست) هجوم می آورد دو پیکان از پایین و بالا چشم را به وسط کادر، محل روشنایی جایی که هدف رسیدن انسان نیز هست هدایت می کند.
انعکاس ساختمان و انسان بر روی دیوار که حالتی صیقلی دارد. انعکاس انسان مانند همزادی او را همراهی می کند و گویی انسان همیشه خویشتن خویش را دارد.
یک ارتباطی هم بین بافت آجر چینی کف پیاده رو و بافتی که پنجره ها بر روی ساختمان ایجاد کردند می بینم.
تبریک به عکاس و تشکر از جناب دکتر روشن
پیروز باشید
بجای .............. ........ ، عکسی کافیست.