درود
در ابتدا باید بگم که هر چند ممکنه قصد من ایجاد مخالفت ها و یا موافقت ها با پستم نبوده.ولی از بابت این گفت و گو ها خوشحالم. و این گمان من که زدن حرف هام باعث دلخوری برای عکاس و یا نقد کننده ها نمیشه به یقین تبدیل شد.پس باز هم خوشحالم
و اما دلیل من برای زدن پستم.قسمتی از گفته های جناب Amateur بود.هر چند دکتر روشن گفته بودند که بهتره نقد های قبل رو خودنه باشیم و بعد به نقد و حرف زدن بپردازیم.راستش من کامل نخوندم نقد های قبل رو.اما تا جایی که دیدم و به صورت راندم برای حداقل شخص من.عکس های قبلی.برای نقد عکس های بهتری بودند
این قسمتی از پست دلگرم کننده ی جناب اماتور:
و اما ممکنه کمی طرز فکر من به هنر متناقض باشه به نسبت بقیه.که در اصل بقیه هستند که به قول معروف "چهار تا شلوار بیشتر از ما پاره کردند"دوستان برای شرکت در این گفتگوها لازم نیست که ما حتماً استاد نقد و صاحب نظری بزرگ باشیم!
همان گونه که دکتر روشن نیز گوشزد کردند ما اینجا گرد آمده ایم که دیدن و اندیشیدن و سنجیدن و گفتن را تمرین کنیم.
ما اینجا هستیم که قفل سکوت را بشکنیم و جسارت بورزیم و هر آنچه که یک عکس در ما بر می انگیزد، بر زبان بیاوریم و بنویسیم.
در قسمتی از پست جناب روشن امده بود که:
من فکر میکنم خودم حداقل بین دسته ی اول و یا دوم باشم.یعنی درک دسته ی سوم برای من کمی مشکله.چون اصولا" هنر برای من نوعی، ارتباط معنا داری با منطق نداره.و همین طور واژه ی صحیح.۴- در برخورد با هر عکس سه اتفاق ممکن است برای بیننده رخ دهد: الف) چیزی از عکس نفهمد، ب) چیزهایی درک کند که خیلی ارتباط منطقی با عکس ندارد ج) بتواند مفاهیمی از عکس را تحلیل کند که منطقی، صحیح و مرتبط باشد.
من هم میتونستم در بین نقد ها از تصویر معکوس شده ی عکاس درون شیشه برداشتی داشته باشم به عنوان خاطرات محو شده.یا اصلا" مبهم بودن حسی که شخص منعکس شده در رفتار خودش داره.در شخصیتی که از خودش ساخته و .... منتها دلیل این که این حرف ها رو نزدم این بود که به نظرم منطقی بود و سازگار با چشم ها و درک همه.یا حداقل بیشتر اشخاص.فکر میکنم از این بابت بهتره که اگر حرفی میزنم شما اساس رو بر "غیر منطقی بودن و صحیح نبودن " بگذارید
جناب اماتور عزیز.پیش از هر چیز باید بگم که پست های شما سازگار هستند با نوع تفکر من.و از این بابت خوشحالم (تو همین پست سه بار خوشحالی ام رو بروز دادم که نشون میده اصلا" عصبانی نیستم و در کمال آرامش حرفم رو میزنم)اما چرا در این میانه، کاربری باید گمان کند که اظهار نظرش از سوی دیگران به کژسلیقگی و بیسوادی و دهها نسبت ناروای دیگر محکوم خواهد شد؟!!
چه کسی گفته است که همه در اینجا فقط باید یک چیز بگویند و آن هم تحسین و تمجید هر عکسی است که دکتر روشن گرامی انتخاب میکنند؟!! و اصلاً چرا باید تا این حد از مرحله دور افتاد که خیال کرد دکتر روشن، خواهان آن هستند که هر چه خود در سر دارند، توسط دیگران حدس زده و نوشته شود؟!!
هرگز چنین نیست!
باز هم میگویم: ما اینجا هستیم که با هم مخالفت کنیم و بر سر اندیشه هایمان بستیزیم.
پست اول من در این تاپیک و به ویزه در این بخش یک سخن محافظه کارانه بود.قبول کنید برای نظر دادن مخالف در جمعی که همه ی شان از نظر درک و سن و سال بالاتر از شما هستند.یک انتقاد تند و مخالف احتیاج به زیمنه سازی دارد.شاید اگر من اون حرف ها رو نمیزدم کاربران فکر میکردند که قصد توهین دارم.یا فکر هایی این چنین که به حق منطقی است.و برای همین کمی زمینه سازی کردم تا کسی فکر نکنه من خودم رو بالاتر از بقیه میدونم
شما از یک پست یک خطی حرف میزنید در صورتی که تا قبل از پست من.همه موافق پست شما و حدودا" هم نظر با شما بودند.میگویند: «با این روند...» دوست گرامی، کدام روند؟!
من نقد و نظر خودم را نوشتم و دیدید که یکی از دوستان هم آمد و در یک جمله و بدون اقامه ی هیچ استدلالی، همه ی آنچه را که من نوشته بودم مردود دانست و رفت. او هم حق داشت حرف خودش را بزند و برود. کسی هم گریبانش را نگرفت.
منتها اگر خودمان به فکر برویم میبینیم که در تاپیک نقد.زیاد کسی از پست های یک خطی ناراحت نمیشود.شاید دلیلش برای من به شخصه.این هست که کسی که پست داده زیاد خودش رو درگیر موضوع نکرده.
گفتم روند.چون ممکن هست باز هم چنین عکس هایی (من هیچ وقت به خوبی و بدی یک عکس اشاره ای نکردم.تنها گفتم که :
و در اصل سوال من یک جور اعلام جنگ بود برای حرف زدن.برای این که کسی من رو مجاب کنه که این تاپیک و وقتی که گذاشته میشه.به طبع نتیجه ای داره که در پسش یک عکس با مفهوم قرار داره. مثل "بوف کور" که در پسش یک انسان با رویه ای رو به ابزورد شدن.و بی خیالی و گاهی هم نا امیدی قرار داره."کتابی که بعضی ها رو با خوندنش به فکر خودکشی انداخته" برای همین انقدر در موردش حرف هست و نقد.من نمیگم که این عمل درسته.میگم اثر با ارزشی بوده که به این جا رسیده.منتها درکش برای من سخته که کسی با دیدن عکس انتخابی.به فکر خاطرات مبهمش/چهره ی پاک شده اش از دامان طبیعت و یا درگیر شدن بین دنیایی رو به مدرنیته بیفته و در اون غرق بشه.و این اختلافی هست که بین "بزرگ بودن" یک اثر هست با "خوب" بودن اثر دیگه.ما قراره چه چیزی رو نقد کنیم؟ چه عنصر مبهمی تو این کادر قرار داره؟ آیا کارگردانی شده بوده یا اسنپ شات؟ در اصل مفهوم ها انقدر گویا و روان هست که حتی اگر اسنپ شات هم باشد ارزش این تعریف و تمجید رو داشته باشه؟
قراره ما با نقد این عکس به چه درجه ای برسیم؟
فرض بگیرید من از نقد هیچ چیزی نمیدونم.که حتما" هم درسته (این رو خودم هم تایید میکنم) منتها منی که هیچ چیز از نقد عکس نمیدونم.چطور با این متون میتونم پیشرفت کنم؟
---------------------------
من عکس رو قبل از تاپیک نقد دیده بودم.ولی نمیدونستم عکاسش کیست.هر چند بعضی اوقات پیش زمینه ها باعث خراب شدن نقد میشوند ولی باز هم نکته ای که مهمه اینه که ممکنه بسیاری از دوستان نوید خان(از بحث نقد که بگذریم تجربه ی چند خط همکلامی با ایشان باعث ذهنیتی خوب برای من بوده.) رو دیده باشند که باز هم اگر این عکس در فضای فروم انتشار نمیشد.تشخیص عکاس اثر کار سختی نبود.من از همان نخستین روزهای برپایی این تالار، بر این باور بوده و هستم که بهتر است عکسهای منتخب، بدون نام و نشان باشند. به دکتر روشن گرامی هم گفتم که میتوان از بین عکسهای دوستان که در انتظار تأیید و ورود به تالار عکسهای شما (مدیریت شده) هستند، هر بار یکی را شکار کرد و در این تالار به نمایش گذاشت. یعنی عکس منتخب را در تالار عکسهای شما به نمایش نگذاشت تا کاربران، متوجه نام عکاس نشوند.
جدا از این.باور کنید که برای من به شخصه.عکاس این عکس مهم نبود.بر فرض مثال اگر شما میگفتید هانری کارتیه (خوشبختانه یا متاسفانه در بین عکاسان مهم فقط همین شخص رو و اون هم با یک عکس میشناسم) دوباره زنده شده و این عکس رو گرفته باز هم حرف من نسبت به نقد ها و خود عکس همین بود.
شاید اگر ایشون الان زنده بود از این که انقدر عکسش مهم و مفهومی شده سکته میکرد.
پ.ن: ممکنه پست من غلط های املایی زیادی داشته باشه.به بزرگواری خودتون ببخشید.چون وقتی تند مینویسم معمولا" ممکنه فرصت برای فکر کردن در مورد درستی واژه ها نداشته باشم